6) صراط در لغت به معنای راه است و به وسیله «مضاف إلیه» معیّن میشود و جهت میگیرد؛ مانند «صراط مستقیم»، راه راست، راه کج، راه شیطان، راه رحمان، راه سعادت، راه دین و.... البته برخی بین «صراط» و «سبیل فرق» گذاشتند و صراط را به معنای راه مستقیم دانستند و وصف آن را به استقامت وصف توضیحی اعلام داشتند، بر خلافِ سبیل، که به معنای مطلق راه است و مستقیم و منحرف هر دو را شامل میشود. به نظر میرسد این تفکیک با برخی از شواهد صدق همراه باشد. و تحقیق آن در تفسیر «تسنیم» آمده است.
در روایات، این راه چنین وصف شده است که از روی دهانه جهنّم میگذرد و به عنوان «پل صراط» نام گرفته است. امّا در قرآن آیهای که به روشنی از آن نام ببرد وجود ندارد و تنها در چند مورد به آن اشاره شده، جز این که روایات متعدّدی ذیل هر آیه محتوای آن را بازگو میکند. آیاتی که در این باره سخن میگوید عبارت است از:
1 ـ (وإن منکم إلاّ واردها کان علی ربّک حتماً مقضیّاً ثمّ ننجّی الّذین اتّقوا ونذر الظّالمین فیها جثیّا)؛ همانا همه شما بدون استثنا وارد دوزخ میشوید این امری است حتمی و قطعی از ناحیه پروردگار. سپس تقوا پیشگان را از آن نجات میبخشیم، و ستمگران را در حالی که به زانو درآمده و بیچاره شدهاند در آن رها میکنیم.
بنابر این، همه انسانها باید از این گذرگاه بگذرند، نهایت آنکه، دستهای چون برق از آن خواهند گذشت و گروهی هم با وضع دیگری میگذرند و دستهای نیز سقوط کرده داخل دوزخ میگردند.
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «النّاس یمرّون علی الصّراط طبقات و الصّراط أدقّ من الشّعر و من حدّ السّیف. فمنهم من یمرّ مثل البرق و منهم من یمرّ مثل عدو الفرس و منهم من یمرّ حبواً و منهم من یمرّ مشیاً و منهم من یمرّ متعلّقاً قد تأخذ النّار منه شیئاً و تترک شیئاً»؛ مردمی که بر صراط میگذرند چند دستهاند و صراط از مو باریکتر و از شمشیر برندهتر است؛ برخی مانند برق از آن میگذرند و بعضی مانند اسب تیز پا، پارهای چهار دست و پا، گروهی چون پیادگان و دستهای به آن آویختهاند و عبور میکنند و این در حالی است که آتش دوزخ چیزی از آنان را میگیرد و چیزی را وا میگذارد.
2 ـ (إنّ ربّک لبالمرصاد)؛ تحقیقاً پروردگارت در کمینگاه است. خداوند در راه بندگان قرار دارد. هیچ یک از گفتار و کردارشان از او پنهان نمیماند و از دست نمیرود.
امام صادق (علیهالسلام) درباره «مرصاد» میفرماید: مرصاد پلی است بر صراط. هر کس حق مظلومی را از بین برده باشد از آن نمیگذرد: «المرصاد قنطرة علی الصّراط لا یجوزها عبد بمظلمة».
ابن عبّاس درباره این آیه میگوید: بر جهنّم هفت جایگاه بازرسی است؛ در نخستین آنها از شهادت «لا إله إلاّ الله» پرسیده میشود. اگر انسان از عهده این کلمه طیّبه خارج شد به جایگاه دوم میرسد. در این محل از «نماز» پرسیده میشود. اگر از عهده آن برآمد به سومین جایگاه میرسد که از «زکات» میپرسند. اگر از عهده آن کاملاً برآمد به چهارمین جایگاه که از «روزه» میپرسند میرسد. اگر از عهده پاسخ کامل آن برآمد به ایستگاه پنجم میرسد که درباره «حج» سؤال میشود و در صورت از عهده برآمدن آن به جایگاه ششم میرسد که از «عمره» سؤال میگردد. اگر توانست پاسخ کامل بدهد به زندان گونه هفتم میرسد. در این جا به «مظالم و حقوق بندگان» میرسد. اگر توانست از عهده آنها برآید که خوشا به حالش و اگر نتوانست گویند: او را نگهدارید. چنانچه کارهای نیکی انجام داده اعمالش را با آنها کامل میسازند و آنگاه که از همه فارغ گشت به سوی بهشت روان خواهد شد.
3 ـ (یوم لا یُخزی الله النّبیّ و الّذین آمنوا معه نورهم یسعی بین أیدیهم و بأیمانهم یقولون ربّنا أتمِمْ لنا نورنا و اغفر لنا إنّک علی کلّ شیءٍ قدیر)؛ در آن روزی که خداوند پیامبر خود و گرویدگان به او را رسوا و خوار نسازد. در آن روز نور ایمان و بندگی آنان در پیش رو و سمت راست ایشان میرود و راه بهشت را مینماید. در آن حال با شوق و نشاط گویند پروردگارا تو نور ما را به حد کمال رسان و ما را به لطف و کرم خود ببخشای که تنها تو بر هر چیز توانایی.
ابن عبّاس در تفسیر آیه گفته است: (یوم لا یخزی الله النّبی) یعنی حق تعالی حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) را عذاب نمیکند. (والّذین آمنوا) یعنی علیّ بن ابی طالب، فاطمه، حسن و حسین و حمزه و جعفر (علیهمالسلام) را عذاب نمیکند. (نورهم یسعی) بدان معناست که نور آنان که صراط را نورانی میکند، هفتاد بار بیش از نورهای دنیوی است. (بین أیدیهم و بِأیمانهم) بدان معناست که کسانی که پیرو آنان هستند در پرتو آن نور گام بر میدارند. از این رو اهل بیت محمّد و آل محمّد همگی چون برق از صراط میگذرند. سپس گروهی به سرعت باد عبور میکنند. آنگاه دستهای چون اسب تندرو. سپس گروهی مانند پیادگان میگذرند. سپس قومی با چهار دست و پا و روی شکم از صراط میگذرند و سرانجام گروهی افتان و خیزان چون واماندگان که گاه بر نشیمنگاه راه میروند با زحمت فراوان از صراط عبور میکنند. حق تعالی این راه را بر مؤمنان عریض میکند و بر گنهکاران باریک. میگویند پروردگارا نور کامل به ما عنایت کن تا بتوانیم با آن از صراط عبور کنیم.
امام باقر (علیهالسلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نقل میفرماید: «قال رسول الله: یا علىّ إذا کان یوم القیامة أقعد أنا و أنت و جبرئیل علی الصّراط فلم یَجُز أحدٌ إلاّ من کان معه کتاب فیه براتٌ بولایتک»؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای علی در روز قیامت من و تو و جبرئیل بر صراط مینشینیم و کسی از صراط نمیگذرد مگر این که نامهای دارا باشد که در آن اعتقاد وی به ولایت شما نگاشته شده باشد.
4 ـ (و قفوهم إنّهم مسئولون)؛ اینان را بازداشت کنید همانا باید مورد سؤال قرار گیرند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «إذا کان یوم القیامة و نصب الصّراط علی جهنّم لم یَجُز علیه إلاّ من معه جواز فیه ولایة علىّ بن أبى طالب و ذلک قوله: (و قفوهم إنّهم مسئولون)، یعنى عن ولایة على بن أبى طالب (علیهالسلام)»؛ روز قیامت هنگامی که صراط روی دوزخ قرار داده شود تنها کسانی از آن عبور میکنند که برگه عبور ولایت اهل بیت عصمت (علیهمالسلام) را داشته باشند. این است معنای (و قفوهم إنّهم مسئولون)؛ یعنی درباره ولایت علیّ بن ابی طالب از آنان سؤال میشود.
اساساً در اسلام ناب همه معارف و ارزشهای والا به هم پیوسته است؛ مثلاً ولایت علیّ بن ابی طالب از نماز، روزه و حج جدا نیست و هیچکدام آنها از شناخت خدا و معاد و رسالت و امامت جدا نیست. از این رو امام صادق (علیهالسلام) درباره صراط میفرماید: «هو الطّریق إلی معرفة الله عزّ وجلّ و هما صراطان: صراط فى الدّنیا و صراط فى الآخرة؛ فأمّا الصّراط الّذى فى الدّنیا فهو الإمام المفروض الطاعة، من عرفه فى الدّنیا و اقتدی بهداه مرّ علی الصّراط الّذى هو جسر جهنّم فى الآخرة، و من لم یعرفه فى الدّنیا زلّت قدمه عن الصّراط فى الآخرة فتردّی فى نار جهنّم»؛ صراط همان راه و روش شناخت خداست. صراط دوگونه است: صراط دنیا و صراط آخرت. راهی که در دنیاست همان «امام واجب الاطاعه» است. کسی که در دنیا او را شناخت و به راهنماییهای او اقتدا کرد از صراط آخرت که پل دوزخ است گذشته است و هر کس امام را در دنیا نشناخت گامش بر صراط آخرت میلرزد و در آتش دوزخ سقوط میکند.
بنابر این، در دنیا باید از صراط گذشت تا در آخرت بتوان از آن گذر کرد؛ یعنی انسان همواره روی پل صراط در حال گذر است و لحظه به لحظه در مرصاد و کمینگاه حق تعالی قرار دارد و عقاید و اخلاق و اعمال او در دیدگاه خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) است. بنابراین، کسی که روی مرز اسلام گام بر میدارد مانند کسی است که بر چیزی راه میرود که از مو نازکتر و ااز شمشیر برّانتر است.
مرحوم فیض کاشانی ذیل حدیثِ «إنّ الصراط جسر علی متن جهنّم یمرّ علیه الخلائق» به نقل از مفاتیح الغیب، ص 646 مینویسد: صراط در دنیا عبارت است از صورت هدایتی از اعمال قلبی که در جانت ایجاد کردهای، لیکن پس از مردن پردهها بالا میرود و پل محسوسی بر متن جهنّم نمودار میگردد که تا دَرِ بهشت امتداد دارد. کسی که آن را ببیند میفهمد که عصاره ساخت و ساز دنیوی اوست.
بنابر این، صراط و پوینده آن یکی است، و نفس آدمی و مسافرِ به سوی خداست که در ذات خویش مسافرت و طی منازل و مقامات میکند و همه اینها را در ذات خویش و در نفس خود مییابد (یعنی از سنخ اتّحاد سالک و مسلک است).
اشاره 1 ـ راه زمینی یا هوایی و دریایی گرچه غیر از رونده است، لیکن راه اعتقادی و اخلاقی بیرون از منطقه هویّت رونده نیست؛ یعنی وجود لفظی و کتبی صراط گرچه خارج از هستی انسان سالک است، ولی وجود عینی آن، یعنی وجود خارجی دین غیر از عقیده صائب و عمل صالح که در محدوده هویت انسان معتقد و متعبد است نخواهد بود.
2 ـ دین به دو بخش علمی و عملی تقسیم میشود: قسم علمی آن به جزم مُبَرْهَن و قسم عملی آن به عزم راسخ متکی است و تشخیص معارفِ ناب آن دشوارتر از دیدن موهای باریک است و استقامت عملی آن سختتر از حرکت بر لبه تیز شمشیر است و این میتواند معنای «أدَقّ مِنَ الشَعر و أحَدّ من السیف» باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
6) در قرآن مجید دو نوع هدایت مطرح شده است:
الف: هدایت تکوینى، نظیر هدایت زنبور عسل که چگونه از شهد گلها بمکد و چگونه کندو بسازد. و یا هدایت و راهنمایى پرندگان در مهاجرتهاى زمستانى و تابستانى. آنجا که قرآن مىفرماید: «ربّنا الّذى اعطى کلّ شىء خلقه ثم هدى»(43) بیانگر این نوع از هدایت است.
ب: هدایت تشریعى که همان فرستادن انبیاى الهى و کتب آسمانى براى هدایت بشر است.
کلمهى «صراط»(44) بیش از چهل مرتبه در قرآن آمده است. انتخاب راه و خط فکرى صحیح، نشانهى شخصیت انسان است.
راههاى غیر الهى متعدّدى در برابر انسان قرار دارد که او باید یکى را انتخاب کند:
* راه خواستهها و توقعاتهاى خود.
* راه انتظارات وهوسهاى مردم.
* راه وسوسههاى شیطان.
* راه طاغوتها.
* راه نیاکان و پیشینیان.
* راه خدا و اولیاى خدا.
انسان مؤمن، راه خداوند واولیاى او را انتخاب مىکند که بر دیگر راهها امتیازاتى دارد:
الف: راه الهى ثابت است، بر خلاف راههاى طاغوتها و هوسهاى مردم و هوسهاى شخصى که هر روز تغییر مىکنند.
ب: یک راه بیشتر نیست، در حالى که راههاى دیگر متعدّد و پراکندهاند.
ج: در پیمودن آن، انسان به مسیر و مقصد مطمئن است.
د: در پیمودن آن، شکست و باخت وجود ندارد.
راه مستقیم، راه خداست. «انّ ربّى على صراطٍ مستقیم»(45)
* راه مستقیم، راه انبیاست. «انّک لَمِن المرسلین على صراطٍ مستقیم»(46)
* راه مستقیم، راه بندگى خداست. «و أنِ اعبدونى هذا صراط مستقیم»(47)
* راه مستقیم، توکّل وتکیه بر خداست. «مَن یعتصم باللّه فقد هُدىَ الى صراط مستقیم»(48)
* راه مستقیم، یکتاپرستى و تنها یارى خواستن از اوست.(49)
* راه مستقیم، کتاب خداوند است.(50)
* راه مستقیم، راه فطرت سالم است.(51)
انسان، هم در انتخاب راه مستقیم و هم در تداوم آن باید از خدا کمک بگیرد. مانند لامپى که روشنى خود را هر لحظه از نیروگاه مىگیرد. «اهدنا الصّراط المستقیم»
در راه مستقیم بودن، تنها خواستهاى است که هر مسلمان، در هر نماز از خداوند طلب مىکند، حتّى رسولاللَّهصلى الله علیه وآله و ائمّه اطهارعلیهم السلام از خداوند ثابت ماندن در راه مستقیم را مىخواهند.
انسان باید همواره، در هر نوع از کارهاى خویش، اعم از انتخاب شغل، دوست، رشتهى تحصیلى وهمسر، راه مستقیم را از خداوند بخواهد. زیرا چه بسا در عقاید، صحیح فکر کند، ولى در عمل دچار لغزش شود و یا بالعکس. پس هر لحظه، خواستن راه مستقیم از خدا، ضرورى است.
راه مستقیم مراتب و مراحلى دارد. حتّى کسانى که در راه حقّ هستند، مانند اولیاى خداوند، لازم است براى ماندن در راه و زیادشدن نورِ هدایت، دعا کنند. «والّذین اهتدوا زادَهم هُدى»(52)
راه مستقیم، همان راه میانه و وسط است که حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطى هىالجادّة»(53) انحراف به چپ و راست گمراهى و راه وسط، جادهى هدایت است.
راه مستقیم یعنى میانهروى واعتدال واحتراز از هر نوع افراط وتفریط، چه در عقیده و چه در عمل. یکى در عقاید از راه خارج مىشود ودیگرى در عمل و اخلاق. یکى همه کارها را به خدا نسبت مىدهد، گویا انسان هیچ نقشى در سرنوشت خویش ندارد. و دیگرى خود را همه کاره و فعّالمایشاء دانسته و دست خدا را بسته مىداند. یکى رهبران آسمانى را همچون مردمان عادى و گاهى ساحر و مجنون معرّفى مىکند و دیگرى آن بزرگواران را در حدّ خدا مىپندارد. یکى زیارت امامان معصوم و شهدا را بدعت مىداند و دیگرى حتّى به درخت و دیوار، متوسل شده و ریسمان مىبندد. یکى اقتصاد را زیر بنا مىداند و دیگرى، دنیا و امورات آن را نادیده مىانگارد.
در عمل نیز یکى غیرت نابجا دارد و دیگرى همسرش را بى حجاب به کوچه و بازار مىفرستد. یکى بخل مىورزد و دیگرى بىحساب سخاوت به خرج مىدهد. یکى از خلق جدا مىشود و دیگرى حقّ را فداى خلق مىکند.
اینگونه رفتار وکردارها، انحراف از مسیر مستقیم هدایت است. خداوند دین پا برجا واستوار خود را، راه مستقیم معرّفى مىکند.(54) در روایات آمده است که امامان معصومعلیهم السلام مىفرمودند: راه مستقیم، ما هستیم.(55) یعنى نمونهى عینى و عملى راه مستقیم و اسوه و الگو براى قدم برداشتن در راه، رهبران آسمانى هستند. آنها در دستورات خود دربارهى تمام مسائل زندگى از قبیل کار، تفریح، تحصیل، تغذیه، انفاق، انتقاد، قهر، صلح و علاقه به فرزند و ... ، نظر داده و ما را به اعتدال و میانهروى سفارش کردهاند.(56) جالب آنکه ابلیس در همین صراطِ مستقیم به کمین مىنشیند.(57)
در قرآن و روایات، نمونههاى زیادى آمده که در آنها به جنبهى اعتدال، تأکید و از افراط و تفریط نهى شده است. به موارد ذیل توجّه کنید:
* «کلوا و اشربوا و لاتسرفوا»(58) بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید.
* «لا تَجعل یدک مَغلولةً الى عُنقک و لاتبسُطها کلّ البَسط»(59) در انفاق، نه دست بر گردن قفل کن - دستبسته باش - و نه چنان گشاده دستى کن که خود محتاج شوى.
* «الّذین اذا أنفقوا لمیسرفوا و لمیقتروا و کان بین ذلک قواماً»(60) مومنان، به هنگام انفاق نه اهل اسرافند و نه اهل بخل، بلکه میانهرو هستند.
* «لا تجهر بصلاتک و لاتخافت بها وابتغ بین ذلک سبیلاً»(61) نماز را نه بلند بخوان ونه آهسته، بلکه با صداى معتدل بخوان.
* نسبت به والدین احسان کن؛ «و بالوالدین احساناً»(62) امّا اگر تو را از راه خدا بازداشتند، اطاعت از آنها لازم نیست. «ان جاهداک على انتشرک بى... فلاتطعهما»(63)
* پیامبر هم رسالت عمومى دارد؛ «و کان رسولاً نبیّاً»(64) و هم خانواده خویش را دعوت مىکند. «و کان یأمر أهله بالصّلاة»(65)
* اسلام هم نماز را سفارش مىکند که ارتباط با خالق است؛ «اقیموا الصّلاة» و هم زکات را توصیه مىکند که ارتباط با مردم است. «اتوا الزکاة»(66)
* نه محبتها شما را از گواهى حقّ منحرف سازد؛ «شهداء لِلّه و لو على انفسکم»(67) و نه دشمنىها شما را از عدالت دور کند. «و لا یَجرِمنّکم شَنئان قوم»(68)
* مؤمنان هم دافعه دارند؛ «أشداء على الکفار» و هم جاذبه دارند. «رحماء بینهم»(69)
* هم ایمان و باور قلبى لازم است؛ «امنوا» و هم عمل صالح. «عملوا الصالحات»(70)
* هم اشک و دعا و درخواست پیروزى از خدا لازم است؛ «ربّنا افرغ علینا صبراً»(71) و هم صبورى وپایدارى در سختىها. «عشرون صابرون یغلبوا مأتین»(72) شب عاشورا امام حسینعلیه السلام هم مناجات مىکرد و هم شمشیر تیز مىکرد.
* روز عرفه و شب عید قربان، زائر خانهى خدا دعا مىخواند و روز عید باید در قربانگاه با خون آشنا شود.
* اسلام مالکیّت را مىپذیرد، «الناس مسلّطون على اموالهم»(73) ولى اجازه ضرر زدن به دیگرى را نمىدهد و آن را محدود مىسازد. «لا ضَرر و لا ضِرار»(74)
آرى، اسلام دین یک بعدى نیست که تنها به جنبهاى توجّه کند و جوانب دیگر را فراموش کند، بلکه در هر کارى اعتدال ومیانهروى وراه مستقیم را سفارش مىکند.43) طه، 50.
44) صراط» در قیامت نام پلى است بر روى دوزخ که
48) آلعمران، 101.
49) بنا بر اینکه الف و لام در «الصراط» اشاره به همان راه یکتاپرستى در آیه قبل باشد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : ) بنابر روایتى در تفسیر مجمعالبیان، ج1، ص 58.
51) بنابر روایتى از امام صادقعلیه السلام در تفسیر صافى، ج1، ص 86.
52) کسى که مىگوید «الحمدللَّه ربّ العالمین الرّحمن الرّحیم...» مراحلى از هدایت را پشت سر گذارده است، بنابراین درخواست او، هدایت به مرحله بالاترى است.
53) بحار، ج 87، ص3.
54) قل انّنى هَدانى ربّى الى صراط مستقیم» انعام، 161.
55) تفسیر نورالثقلین، ج1 ص20.
56) در این باره مىتوان به کتاب اصول کافى، باب الاقتصاد فى العبادات مراجعه نمود.
57) شیطان به خدا گفت: «لاقعدنّ لهم صراطک المستقیم» اعراف، 16.
58) اعراف، 31.
59) اسراء، 29.
60) فرقان، 67.
61) اسراء، 110.
62) بقره، 83.
63) لقمان، 15.
64) مریم، 51.
65) مریم، 15.
66) بقره، 43.
67) نساء، 135.
68) مائده، 8.
69) فتح، 9.
70) بقره، 25.
71) بقره، 250.
72) انفال، 65.
73) بحار، ج2، ص 272.
74) کافى، ج5، ص 28.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]