1) 1 -سرچشمه تفاخر و فخرفروشى
از آیات سوره استفاده مىشود که یکى از عوامل اصلى تفاخر و تکاثر و فخر فروشى همان جهل و نادانى نسبت به پاداش و کیفر الهى و عدم ایمان به معاد است.
از این گذشته جهل انسان به ضعفها و آسیبپذیریهایش ، به آغاز پیدایش و سرانجامش ، از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است ، به همین دلیل قرآن مجید براى درهم شکستن این تفاخر و تکاثر سرگذشت اقوام پیشین را در آیات مختلف بازگو مىکند که چگونه اقوامى با داشتن امکانات و قدرت فراوان با وسائل سادهاى نابود شدهاند .
با وزش بادها ، با یک جرقه آسمانى ( صاعقه ) ، با یک زمین لرزه ، با نزول باران بیش از حد ، خلاصه با آب و باد و خاک و گاه با سجیل و پرندگان کوچک ، نابود شدند و از میان رفتند.
با اینحال اینهمه تفاخر و غرور براى چیست ؟!.
عامل دیگرى براى این امر همان احساس ضعف و حقارت ناشى از شکستها است که افراد براى پوشاندن شکستهاى خود پناه به تفاخر و فخرفروشى مىبرند ، و لذا در حدیثى از امام صادق (علیهالسلام) ما من رجل تکبر او تجبر الا لذلة وجدها فى نفسه : هیچکس تکبر و فخرفروشى نمىکند مگر به خاطر ذلتى که در نفس خود مىیابد و لذا هنگامى که احساس کند به حد کمال رسیده است
تفسیر نمونه ج : 27ص :282
نیازى در این تفاخر نمىبیند.
در حدیث دیگرى از امام باقر (علیهالسلام) مىخوانیم : ثلاثة من عمل الجاهلیة : الفخر بالانساب ، و الطعن فى الاحساب ، و الاستسقاء بالانواء : سه چیز است که از عمل جاهلیت است : تفاخر به نسب ، و طعن در شخصیت و شرف خانوادگى افراد ، و طلبیدن باران به وسیله ستارگان .
در حدیث دیگرى از امیر مؤمنان على (علیهالسلام) مىخوانیم : اهلک الناس اثنان : خوف الفقر ، و طلب الفخر : دو چیز مردم را هلاک کرده : ترس از فقر ( که انسان را وادار به جمع مال از هر طریق و با هر وسیله مىکند ) و تفاخر.
و به راستى از مهمترین عوامل حرص و بخل و دنیاپرستى و رقابتهاى مخرب و بسیارى از مفاسد اجتماعى همین ترس بى دلیل از فقر و تفاخر و برترىجوئى در میان افراد و قبائل و امتها است.
و لذا در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) مىخوانیم که فرمود : ما اخشى علیکم الفقر و لکن اخشىعلیکم التکاثر : من از فقر بر شما نمىترسم ولى از تکاثر بیم دارم.
تکاثر همانگونه که قبلا اشاره کردیم در اصل به معنى تفاخر است ، ولى گاه به معنى فزونطلبى و جمع مال آمده چنانکه در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) مىخوانیم : التکاثر ، ( فى ) الاموال جمعها من غیر حقها ، و منعها من حقها ، و شدها فى الاوعیة : تکاثر جمع آورى اموال از طرق نامشروع ، و خوددارى از اداى حق آن و بستن آنها در خزینهها و صندوقها است.
این بحث دامنهدار را با حدیث پر معنایى از پیغمبراکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) پایان مىدهیم ، او در تفسیر الهاکم التکاثر فرمود : یقول ابن آدم مالى مالى ، و ما لک من مالک الا ما اکلت فافنیت او لبست فابلیت او تصدقت فامضیت : انسان مىگوید مال من ، مال من ! در حالى که مال تو تنها همان غذائى است که مىخورى ، و لباسى که مىپوشى ، و صدقاتى که در راه خدا انفاق مىکنى ! و این نکتهاى است بسیار جالب که بهره هر کس از اموال فراوانى که جمع آورى مىکند و گاه کمترین دقتى در حلال و حرام بودن آن ندارد چیزى جز همان مختصرى که مىخورد و مىنوشد و مىپوشد ، و یا در راه خدا انفاق مىکند نیست ، و مىدانیم : آنچه را شخصا مصرف مىکند ، ناچیز است و چه بهتر که از طریق انفاق بهره خود را بیشتر کند .
2 -یقین و مراحل آن:
یقین نقطه مقابل شک است ، همانگونه که علم نقطه مقابل جهل است ، و به معنى وضوح و ثبوت چیزى آمده است ، و طبق آنچه از اخبار و روایات استفاده مىشود به مرحله عالى ایمان یقین گفته مىشود ، امام باقر (علیهالسلام) فرمود : ایمان یک درجه از اسلام بالاتر است ، و تقوى یک درجه از ایمان بالاتر ، و یقین یک درجه برتر از تقوا است سپس افزود : و لم یقسم بین الناس شىء اقل منالیقین : در میان مردم چیزى کمتر از یقین تقسیم نشده است!
تفسیر نمونه ج : 27ص :284
راوى سؤال مىکند یقین چیست ؟ مىفرماید : التوکل على الله ، و التسلیم لله ، و الرضا بقضاء الله ، و التفویض الى الله ! : حقیقت یقین توکل بر خدا ، و تسلیم در برابر ذات پاک او ، و رضا به قضاى الهى ، و واگذارى تمام کارهاى خویش به خداوند است.
برترى مقام یقین از مقام تقوى و ایمان و اسلام چیزى است که در روایات دیگر نیز روى آن تاکید شده است.
در حدیث دیگرى از امام صادق (علیهالسلام) مىخوانیم : من صحة یقین المرأ المسلم ان لا یرضى الناس بسخط الله ، و لا یلومهم على ما لم یؤته الله ... ان الله بعدله و قسطه جعل الروح و الراحة فى الیقین و الرضا و جعل الهم و الحزن فى الشک و السخط : از نشانههاى صحت یقین مردم مسلمان این است که مردم را با خشم الهى از خود خشنود نکند ، و آنها را بر چیزى که خداوند به او نداده است ملامت ننماید ( آنها را مسؤول محرومیت خود نشمارد ) ... خداوند به خاطر عدل و دادش آرامش و راحت را در یقین و رضا قرار داده ، و اندوه و حزن را در شک و ناخشنودى ! از این تعبیرات و تعبیرات دیگر به خوبى استفاده مىشود که وقتى انسان به مقام یقین مىرسد آرامش خاصى سراسر قلب و جان او را فرا مىگیرد .
ولى با این حال براى یقین مراتبى است که در آیات فوق و آیه 95 سوره واقعه ( ان هذا لهو حق الیقین ) به آن اشاره شده است و آن سه مرحله است.
1 -علم الیقین و آن این است که انسان از دلائل مختلف به چیزى ایمان آورد مانند کسى که با مشاهده دود ایمان به وجود آتش پیدا مىکند.
تفسیر نمونه ج : 27ص :285
2 -عین الیقین ، و آن در جائى است که انسان به مرحله مشاهده مىرسد و با چشم خود مثلا آتش را مشاهده مىکند.
3 -حق الیقین و آن همانند کسى است که وارد در آتش شود و سوزش آن را لمس کند ، و به صفات آتش متصف گردد ، و این بالاترین مرحله یقین است .
محقق طوسى در یکى از سخنان خود مىگوید : یقین همان اعتقاد جازم مطابق و ثابت است که زوال آن ممکن نیست ، و در حقیقت از دو علم ترکیب یافته ، علم به معلوم ، و علم به اینکه خلاف آن علم محال است ، و داراى چند مرتبه است : علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین.
در حقیقت مرحله اول جنبه عمومى دارد و مرحله دوم ، براى پرهیزگاران است و مرحله سوم مخصوص خاصان و مقربان.
و لذا در حدیثى آمده است که خدمت پیغمبر اکرم(صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) عرض کردند : شنیدهایم بعضى از یاران عیسى روى آب راه مىرفتند ؟ ! فرمود : لو کان یقینه اشد من ذلک لمشى على الهواء : اگر یقینش از آن محکمتر بود بر هوا راه مىرفت ! مرحوم علامه طباطبائى بعد از ذکر این حدیث مىافزاید : همه چیز بر محور یقین به خداوند سبحان ، و محو کردن اسباب جهان تکوین از استقلال در تاثیر دور مىزند ، بنابر این هر قدر اعتقاد و ایمان انسان به قدرت مطلقه الهیه بیشتر گردد اشیاء جهان به همان نسبت در برابر او مطیع و منقاد خواهد شد.
و این است رمز رابطه یقین و تصرف خارق العاده در عالم آفرینش .
تفسیر نمونه ج : 27ص :286
3 -همگى دوزخ را مشاهده مىکنند!
جمله لترون الجحیم داراى دو تفسیر است : نخست اینکه منظور مشاهده دوزخ در آخرت است ، که مخصوص کفار ، و یا براى عموم جن و انس است ، چرا که طبق بعضى آیات قرآن همگى از کنار جهنم باید بگذرند.
دیگر اینکه منظور مشاهده آن با شهود قلبى در همین عالم دنیا است ، و در این صورت این جمله جواب قضیه شرطیه است ، مىفرماید : اگر شما علم الیقین مىداشتید جهنم را در همین جهان با چشم دل مشاهده مىکردید چرا که مىدانیم بهشت و دوزخ هم اکنون آفریده شدهاند و وجود خارجى دارند .
ولى همانگونه که قبلا نیز اشاره کردهایم تفسیر اول با آیات بعد که سخن از روز قیامت مىگوید مناسبتر است ، بنابر این یک قضیه قطعى و غیر مشروط است.
4 -در قیامت از چه نعمتهائى سؤال مىشود ؟
در آخرین آیه این سوره خواندیم که مسلما همه شما روز قیامت از نعمتها بازپرسى خواهید شد ، بعضى گفتهاند منظور از این نعمت سلامت و فراغت خاطر است ، و بعضى آن را تندرستى و امنیت مىدانند و بعضى همه نعمتها را مشمول آیه شمردهاند.
در حدیثى از امیر مؤمنان على (علیهالسلام) مىخوانیم : النعیم الرطب ، و الماء البارد : نعیم رطب و آب خنک است ! در حالى که در حدیث دیگرى مىخوانیم که ابو حنیفه از امام صادق (علیهالسلام) در باره تفسیر این آیه سؤال کرد ، امام (علیهالسلام) سؤال را به او برگرداند ،
تفسیر نمونه ج : 27ص :287
و فرمود : نعیم به عقیده تو چیست ؟ عرض کرد : غذا است و طعام و آب خنک ، فرمود : اگر خدا بخواهد تو را روز قیامت در پیشگاهش نگهدارد تا از هر لقمهاى که خوردهاى ، و هر جرعهاى که نوشیدهاى ، از تو سؤال کند باید بسیار در آنجا بایستى ! عرض کرد : پس نعیم چیست ؟ فرمود:ما اهل بیت هستیم که خداوند به وجود ما به بندگانش نعمت داده ، و میان آنها بعد از اختلاف الفت بخشیده ، دلهاى آنان را به وسیله ما به هم پیوند داده ، و برادر خود ساخته ، بعد از آنکه دشمن یکدیگر بودند ، و به وسیله ما آنها را به اسلام هدایت کرده ... آرى نعیم همان پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) و خاندان او است.
تفسیر این روایات ظاهرا مختلف ، چنین است که نعیم یک معنى بسیار گسترده دارد که همه مواهب الهى را اعم از معنوى مانند دین و ایمان و اسلام و قرآن و ولایت ، و انواع نعمتهاى مادى را اعم از فردى و اجتماعى شامل مىشود ، منتها نعمتهائى که اهمیت بیشترى دارند مانند نعمت ایمان و ولایت بیشتر از آنها سؤال مىشود که آیا حق آنها ادا شده یا نه ؟ و ظاهرا روایاتى که نعمتهاى مادى را از شمول این آیه نفى مىکند ناظر به این معنى است که شما نباید مصداقهاى مهمتر را رها کرده به مصداقهاى کوچکتر روى آورید ، و در حقیقت هشدارى است به مردم در زمینه سلسله مراتب مواهب و نعمتهاى الهى و اینکه در برابر آنها مسؤولیت سنگین دارند .
و چگونه ممکن است از این نعمتها سؤال نشود در حالى که سرمایههاى بزرگى هستند که در اختیار بشر قرار داده شده، و باید از هر کدام دقیقا قدر - دانى کنند و شکر آن را بجاى آورند ، و در موارد خود صرف کنند.
[ نظرات / امتیازها ]
1) نگاهی را که سوره میخواهد به انسان بدهد. این است که دنیا دار نعمتهاست از حیات و سلامتی و زیبایی و ثروت و شهرت و ….
ما دو گونه نگاه به این نعمتها داریم: یک نگاه اینکه جهنم و عذابی در کار نیست، اگر نعمت هست و عذابی در کار نیست خروجی چیست؟ و یک نگاه هم داریم که اگر نعمت هست، عذاب هم هست و اگر نگاه این باشد که نعمت هست و عذاب هم هست خروجی چیست؟
برخورد متکاثرانه و یا مسئولانه به نعمات
دو نوع خروجی داریم خروجی نعمت به ضمیمه عدم باور جحیم تکاثر میشود و خروجی نعمت و باور جحیم مسئولیت میشود.
یعنی اصلا آدمها در دنیا نسبت به نعمات دو جور برخورد دارند و وقتی به یکی گفته میشود که شما از امروز رئیس فلان جا هستید، او به اتاق خود میآید و میگوید بهبه! چه میزی! و چه اتاقی! چه لوستری! و ….و حس تکاثر به او دست میدهد. با خود میگوید مقامم زیاد شد و محکم میچسبد که بیشتر بشود و کمتر نشود خود این وضعیت برای او موضوعیت پیدا میکند.
یک وقت هم هست که به یک فردی مسئولیت میدهند، از همان اول نگاهش مسئولیت هست.
یعنی «تکاثر»، نگاهی در مقابل مسئولیت است. و متکاثرانه نگاه کردن به نعمتها و با مسئولیت به اینها نگاه کردن ریشهاش در عدم باور یا باور جحیم است.
وقتی میگوییم که عذابی نیست، خود نعمت برای انسان اصالت پیدا میکند و خود ثروت و قدرت و شهرت اصالت پیدا میکند؛ انسان با خود میگوید: میخواهم از این لذت ببرم و این را میخواهم کم نکنم و بیشترش بکنم.
ولی وقتی نگاه مسئولانه به نعمتها میکند با خود میگوید که من در قبال این نعمت مسئولم و فردا میخواهم جواب بدهم. من در قبال این قدرت و ثروت مسئولم و حس مسئولیت به انسان میآید و حس تکاثر از بین میرود و آن وقت هست که متوجه میشود چه وظیفهای دارد و چه کاری میخواهد انجام دهد.
اگر او دچار تکاثر شود در لایه بعدی از حقایق لازم به توجه، غفلت میکند ولی در نقطه مقابل یعنی مسئولیت، متوجه حقایق لازم به توجه هست. حقایق لازم به توجه مطلق است و هر آن چیزی را که میشود از آن غفلت کرد را در بر میگیرد. ( خدا و قرآن و نماز و اخلاق خوب و …)
[ نظرات / امتیازها ]
1) 1 -سرچشمه تفاخر و فخرفروشى
از آیات فوق استفاده مىشود که یکى از عوامل اصلى تفاخر و تکاثر و فخر فروشى همان جهل و نادانى نسبت به پاداش و کیفر الهى و عدم ایمان به معاد است.
2 -یقین و مراحل آن:
یقین نقطه مقابل شک است ، همانگونه که علم نقطه مقابل جهل است ، و به معنى وضوح و ثبوت چیزى آمده است ، و طبق آنچه از اخبار و روایات استفاده مىشود به مرحله عالى ایمان یقین گفته مىشود ، امام باقر (علیهالسلام) فرمود : ایمان یک درجه از اسلام بالاتر است ، و تقوى یک درجه از ایمان بالاتر ، و یقین یک درجه برتر از تقوا است سپس افزود : و لم یقسم بین الناس شىء اقل منالیقین : در میان مردم چیزى کمتر از یقین تقسیم نشده است!
3 -همگى دوزخ را مشاهده مىکنند!
جمله لترون الجحیم داراى دو تفسیر است : نخست اینکه منظور مشاهده دوزخ در آخرت است ، که مخصوص کفار ، و یا براى عموم جن و انس است ، چرا که طبق بعضى آیات قرآن همگى از کنار جهنم باید بگذرند.
4 -در قیامت از چه نعمتهائى سؤال مىشود ؟
در آخرین آیه این سوره خواندیم که مسلما همه شما روز قیامت از نعمتها بازپرسى خواهید شد ، بعضى گفتهاند منظور از این نعمت سلامت و فراغت خاطر است ، و بعضى آن را تندرستى و امنیت مىدانند و بعضى همه نعمتها را مشمول آیه شمردهاند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این سوره مردم را به شدت توبیخ میکند بر اینکه با تکاثر ورزیدن و مسابقه گذاشتن
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]