1) در تفسیر قمى در معناى کلمه" لمزة" آمده که این کلمه به کسى اطلاق مىشود که با سر و گردن خود ژست مىگیرد، و چون فقیرى و یا سائلى را ببیند ناراحت مىشود. و در معناى جمله" الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ" آمده: یعنى مىشمارد و سر جایش مىگذارد «1».
و در همان تفسیر در ذیل آیه" الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ" آمده که بر دلها شعله مىزند، و ابو ذر غفارى (رضى اللَّه عنه) فرموده: به متکبرین دو چیز را بشارت دهید، یکى اینکه به سینههایشان داغ بگذارند و دیگر اینکه پشتشان را بر زمین بکشند. و در ذیل آیه" إِنَّها عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ" آمده که آتش دوزخ همه اهل دوزخ را فرا مىگیرد" فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ"، یعنى وقتى کنده و زنجیرها بر آنان استوار مىگردد به خدا سوگند که پوستشان را مىخورد «2».
و در مجمع البیان است که عیاشى به سند خود از محمد بن نعمان احول از حمران بن اعین از امام باقر (ع) روایت کرده که فرمود: کفار و مشرکین در قیامت اهل توحید را که به خاطر گناهان در آتش شدهاند سرزنش مىکنند، که امروز نمىبینیم که توحید شما دردى از شما دوا کرده باشد، چون مىبینیم خدا فرقى میان ما و شما نگذاشت، در این هنگام خداى تعالى براى اهل توحید غیرت به خرج مىدهد و به ملائکه دستور مىدهد اهل توحید را شفاعت کنید، آنان هر کس را که خدا خواسته باشد شفاعت مىکنند، سپس به انبیا دستور مىدهد شفاعت کنید، آنان هم هر کسى را که خدا خواسته باشد شفاعت مىکنند، سپس به مؤمنین دستور مىدهد شفاعت کنید، مؤمنین نیز هر کس را که خدا خواسته باشد شفاعت مىکنند، آن گاه خداى تعالى مىفرماید: من از همه اینان مهربانترم، به رحمت من از آتش خارج شوید، و همه چون مور و ملخ بیرون مىآیند.
آن گاه امام باقر (ع) فرمود: سپس عمد کشیده مىشود و راه نجات را برویشان مىبندد و به خدا سوگند که خلود از اینجا شروع مىشود «3».
__________________________________________________
(1 و 2) تفسیر قمى، ج 2، ص 441.
(3) مجمع البیان، ج 10، ص 538.
[ نظرات / امتیازها ]
1) این سوره که از سورههاى مکى است از کسانى سخن مىگوید که تمام هم خود را متوجه جمع مال کرده ، و تمام ارزشهاى وجودى انسان را در آن خلاصه مىکنند ، سپس نسبت به کسانىکه دستشان از آن خالى است به دیده حقارت مىنگرند و آنها را به باد استهزا مىگیرند.
این ثروتاندوزان مستکبر ، و خودخواهان حیلهگر چنان از باده کبر و غرور مست مىشوند که از تحقیر دیگران و عیبجوئى و استهزا و غیبت آنها لذت مىبرند و با آن تفریح مىکنند.
و در پایان سوره از سرنوشت دردناک آنها سخن مىگوید که چگونه به صورت حقارتآمیزى در دوزخ پرتاب مىشوند ، و آتش سوزان جهنم قبل از هر چیز بر قلب آنها مسلط مىگردد ، و روح و جان آنها را که کانون اینهمه کبر و غرور و اینهمه شرارت بود به آتش مىکشد ، آتشى سوزان و مستمر و طولانى .
در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است : من قرأ سورة الهمزة اعطى من الاجر عشر حسنات بعدد من استهزأ بمحمد (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) و اصحابه : هر کس این سوره را تلاوت کند به عدد هر یک از کسانى که محمد و یارانش را استهزاء کردند ده حسنه به او داده مىشود.
و در حدیثى از امام صادق مىخوانیم : هر کس آن را در نماز فریضهاى بخواند فقر از او دور مىشود ، روزى به او رو مىآورد ، و مرگهاى زشت و بد از او دفع مىگردد.
[ نظرات / امتیازها ]
1) وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ (الهمزه/١)
وای بر هر عیب جوی هرزه زبان
این سوره با تهدیدى کوبنده آغاز مى شود مى فرماید: واى بر هر عیب جوى مسخره کننده اى ! (ویل لکل همزة لمزة )
آنها که با نیش زبان و حرکات ، دست و چشم و ابرو در پشت سر و پیش رو، دیگران را استهزاء کرده ، یا عیب جوئى و غیبت مى کنند، یا آنها را هدف تیرهاى طعن و تهم قرار مى دهند.
((همزة )) و ((لمزة )) هر دو صیغه مبالغه است اولى از ماده ((همز)) در اصل به معنى شکستن است و از آنجا که افراد عیب جو و غیبت کننده شخصیت دیگران را درهم مى شکنند به آنها همزة اطلاق شده .
و ((لمزة )) از ماده ((لمز)) (بر وزن رمز) در اصل به معنى غیبت کردن و عیب جوئى نمودن است .
در اینکه آیا این دو واژه به یک معنى است ، و اشاره به غیبت کنندگان و عیب جویان مى کند؟ یا در میان این دو فرقى است ؟ مفسران احتمالات زیادى داده اند، بعضى آنها را به یک معنى گرفته اند، و بنابراین ذکر این دو با هم براى تاءکید است .
ولى بعضى گفته اند ((همزه )) به معنى غیبت کننده و ((لمزه )) به معنى عیب جو است .
بعضى دیگر ((همزه )) را به معنى کسانى که با اشارت دست و سر عیب جوئى
مى کنند و لمزه را به معنى کسانى که با زبان این کار را انجام مى دهند دانسته اند.
بعضى اولى را اشاره به عیب جوئى روبرو، و دومى را به عیب جوئى پشت سر مى دانند.
بعضى اولى را به معنى عیب جوئى آشکار، و دومى را عیب جوئى پنهان و با اشاره چشم و ابرو شمرده اند.
و گاه گفته شده هر دو به معنى کسى است که مردم را با القاب زشت و زننده یاد مى کند.
و بالاخره در سخنى از ابن عباس آمده است که در تفسیر این دو چنین مى گفت : هم المشاؤ ون بالنمیمة ، المفرقون بین الاحبة ، الناعتون للناس بالعیب : آنها کسانى هستند که سخن چینى مى کنند، و میان دوستان جدائى مى افکنند، و مردم را با عیوب توصیف مى کنند.
گویا ابن عباس این سخن را از حدیثى که از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده است استفاده کرده ، آنجا که فرمود: الا انبئکم بشرارکم ؟ قالوا: بلى یا رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) قال : المشاؤ ون بالنمیمة ، المفرقون بین الاحبة ، الباغون للبرآء المعایب : آیا شما را از شریرترین افراد خبر دهم ؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمود: آنها که بسیار سخن چینى مى کنند، در میان دوستان جدائى مى افکنند، و براى افراد پاک و بى گناه در جستجوى عیوبند.
ولى از مجموع کلمات ارباب لغت استفاده مى شود که این دو واژه به یک معنى است ، و مفهوم وسیعى دارد که هر گونه عیب جوئى و غیبت و طعن و استهزاء به وسیله زبان و علائم و اشارات و سخن چینى و بدگوئى را شامل مى شود.
به هر حال تعبیر به ((ویل )) تهدید شدیدى است نسبت به این گروه ، و اصولا آیات قرآن موضع گیرى سختى در برابر اینگونه افراد نموده ، و تعبیراتى دارد که درباره هیچ گناهى مانند آن دیده نمى شود، مثلا بعد از آنکه منافقان کوردل را به خاطر سخریه مؤ منان به عذاب الیم تهدید مى کند، مى فرماید: استغفر لهم او لا تستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعین مرة فلن یغفر الله لهم : چه براى آنها استغفار کنى و چه نکنى ، حتى اگر هفتاد بار براى آنها استغفار کنى خداوند آنها را هرگز نمى بخشد (توبه 80).
شبیه همین معنى در باره منافقانى که پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را استهزا مى کردند در سوره منافقون آیه 5 آمده است .
اصولا آبرو و حیثیت اشخاص از نظر اسلام بسیار محترم است ، و هر کارى که موجب تحقیر مردم گردد گناه بزرگى است ، در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است : اذل الناس من اهان الناس : ذلیل ترین مردم کسى است که به مردم توهین کند!. ،
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : نها که با نیش زبان و حرکات ، دست و چشم و ابرو در پشت سر و پیش رو، دیگران را استهزاء کرده ، یا عیب جوئى و غیبت مى کنند، یا آنها را هدف تیرهاى طعن و تهم قرار مى دهند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
1) یکى از محرّمات (که از عوامل غیبت هم به شمار مىرود) مسخره کردن و استهزاء است و شک نیست که سخریّه و استهزاء یکى از عواملی است که بسیارى از اوقات انسانهاى ضعیف الایمان را وادار به غیبت مىکند. آرى، هستند کسانى که به منظور بى اعتبار کردن دیگران از عامل تمسخر بهره مىگیرند و براى مجلس آرایى و خنداندن حاضران از آبرو و حیثیت دیگران مایه مىگذارند و با کارهایى از قبیل تقلید در راه رفتن، سخن گفتن، غذا خوردن و خلاصه به هر طریقى از اشاره و کنایه و... دیگران را به مسخره مىگیرند و از این راه حس خودپسندى و انتقامجویى خویش را اشباع مىکنند و حد اقلّ با خرج کردن آبروى دیگران مستمعان و دوستان خود را راضى مىسازند و بدین جهت است که قرآن کریم از این عمل شدیدا نهى کرده و آن را به عنوان ظلم و ستم مورد توبیخ و تهدید قرار داده است و امر به توبه مىکند و مىفرماید:
یا ایُّهَا الَّذینَ امَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى انْ یَکُونُوا خَیْرا مِنْهُم وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى انْ یَکُنَّ خَیْرا مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا انْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالالْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الایمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَاولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ. [1] اى کسانى که ایمان آوردهاید نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را استهزاء کنند، شاید آنها که مورد استهزاء واقع مىشوند بهتر از مسخره کنندگان باشند. و همچنین زنان یکدیگر را مسخره نکنند، زیرا ممکن است زنان مسخره شده از آنها که مسخره مىکنند بهتر باشند. و مبادا از یکدیگر عیب جویى کنید و زنهار از اینکه یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد کنید که پس از ایمان آوردن، نامى که نشان از فسق و فجور دارد بسیار زشت است و هر کس که از این رفتار توبه نکند ستمگر و ظالم است.
[ نظرات / امتیازها ]