از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید لغت ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  مرضيه اسدي - ابوالفضل بهرامپور
1) وَیل : هلاک وبدبختی [ نظرات / امتیازها ]
1) هُمَزَة(هَمز) : صیغه مبالغه واز ماده همز به معنی شکستن است.به مناسبت این که غیبت کننده شخصیت دیگران را می شکند. [ نظرات / امتیازها ]
1) لُمزَة(لَمز) : عیبجویی کردن
 توضيح : صیغه مبالغه ازماده لمز است.در فرق این دو کلمه گفته شده که هُمُزَةبه معنی غیبت کننده ولُمَزَة یعنی عیبجو.هُمَزَة کسی است که با اشارۀ دست وسر عیب جویی می کند.لُمَزَة کسی است که با زبان غیبت می کند وبعضی هم برآنند که بین این دو کلمه فرقی نیست. [ نظرات / امتیازها ]
2) جَمَعَ مالاً : مالی جمع کرده [ نظرات / امتیازها ]
2) عَدَّدَهُ : برشمرد آن را،حساب کرد آن را [ نظرات / امتیازها ]
3) یَحسَبُ : می پندارد،حساب می کند [ نظرات / امتیازها ]
3) اَخلَدَه : جاودانه کرد اورا،او را بقا داد (خُلُود:جاودانگی) [ نظرات / امتیازها ]
4) کَلّا : چنین نیست [ نظرات / امتیازها ]
4) یُنبَذُ(نَبَذَ) : دورانداخته می شود [ نظرات / امتیازها ]
4) نَبذ : دورانداختن شیء بی ارزش [ نظرات / امتیازها ]
4) حُطَمَة(حَطم) : از اسامی جهنم به معنی درهم شکستن است،یعنی آتش سوزانی است که اعضای بدن را خرد می کند. [ نظرات / امتیازها ]
5) وَما اَدری(دَری) : چه چیزآگاه کرد [ نظرات / امتیازها ]
5) وَمااَدریکَ : چه چیز آگاه کرد تو را،تو چه می دانی [ نظرات / امتیازها ]
6) مُوقَدَة(وَقَدَ) : افروخته شده،فروزان [ نظرات / امتیازها ]
7) تَطَلِعُ(طَلَعَ) : چیره ومسلط می شود،زبانه می کشد [ نظرات / امتیازها ]
7) اَفئِدَة جمع فُؤاد : دل ها [ نظرات / امتیازها ]
8) مُؤصَدَة(وَصد) : سرپوشیده،دربسته،تو درتو [ نظرات / امتیازها ]
9) عَمَد جمع عَمود : ستون ها [ نظرات / امتیازها ]
9) مُمَدَّدَة : طویل وکشیده شده [ نظرات / امتیازها ]
  . پوربافراني - محمودیان
1) لمزه : غیبت کردن و عیب جوئى [ نظرات / امتیازها ]
  نيره تقي زاده فايند - استادخرمدل
1) «وَیْلٌ» : وای! واویلا! بدبختی و نابودی. هلاک و عذاب. [ نظرات / امتیازها ]
1) «هُمَزَةٍ» : بسیار عیبجو [ نظرات / امتیازها ]
1) «لُمَزَةٍ» : بسیار طعنه‌زن. [ نظرات / امتیازها ]
2) «مَالاً» : دارائی فراوان. [ نظرات / امتیازها ]
2) «عَدَّدَهُ» : آن را به کرّات و مرّات شمرده است و حساب آن را نگاه داشته است.
 توضيح : باب تفعیل در اینجا برای تکثیر است. [ نظرات / امتیازها ]
3) «أَخْلَدَهُ» : او را جاودانگی داده است. وی را سرمدی کرده است. [ نظرات / امتیازها ]
4) «لَیُنبَذَنَّ» : قطعاً و مسلّماً پرت می‌گردد و فرو انداخته می‌شود. [ نظرات / امتیازها ]
4) «الْحُطَمَةِ» : بسیار در هم شکننده و خُرد کننده
 توضيح : نامی از نامهای دوزخ است و بیانگر این واقعیّت است که تأثیر آن همسان تأثیر آذرخشهای آسمانی و امواج انفجاری مهیب است که نه تنها ساختمانهای عظیم را تخریب می‌کنند، بلکه شاخه‌های آهن و ستونهای عظیم را هم خم می‌نمایند و درهم می‌شکنند. [ نظرات / امتیازها ]
6) «الْمُوقَدَةُ» : فروزان. برافروخته. [ نظرات / امتیازها ]
7) تَطَّلِعُ عَلی : چیره می‌شود بر [ نظرات / امتیازها ]
8) «الأفْئِدَةِ» : جمع فُؤاد، دلها. [ نظرات / امتیازها ]
9) «عَمَدٍ» : جمع عَمُود، ستونها. [ نظرات / امتیازها ]
9) «مُمَدَّدَةٍ» : دراز [ نظرات / امتیازها ]
  سمانه عباس نژاد - تفسیر همراه
1) ویل : وای ، هلاک و بدبختی
 توضيح : ویل لفظی است که هر که در مهلکه واقع شود آن را به کار می برد و آن در اصل عذاب و هلاک است . [ نظرات / امتیازها ]
1) همزه : بسیار عیب جو
 توضيح : همزه و لمزه مفهوم مشابه دارند و یکبار در قرآن آمده است . [ نظرات / امتیازها ]
1) لمزه : بسیار طعنه زننده ، بسیار مسخره کننده [ نظرات / امتیازها ]
 » قرآن در خانه
2) جمع مالاً : جمع کرد و انباشت مالی را [ نظرات / امتیازها ]
2) عدّده : شمارش کرد آن را [ نظرات / امتیازها ]
3) یحسب : حساب می کند ، می پندارد [ نظرات / امتیازها ]
3) ماله : مال و دارائیش [ نظرات / امتیازها ]
3) اخلده : جاودانه و همیشگی کرد او را [ نظرات / امتیازها ]
4) لینبذنّ : حتماً افکنده می شود ، با بی اعتنایی پرت کرده می شود [ نظرات / امتیازها ]
4) فی الحطمه : در آتشی بسیار خرد کننده و شکننده [ نظرات / امتیازها ]
6) نار الله : آتش الهی [ نظرات / امتیازها ]
6) موقده : برافروخته شده [ نظرات / امتیازها ]
7) تطلع : غالب و مسلط می شود , زبانه می کشد [ نظرات / امتیازها ]
7) الافئده : دلها ، قلب ها [ نظرات / امتیازها ]
8) علیهم : بر آنان
 توضيح : در اینجا عیبجویان و غیبت کنندگان [ نظرات / امتیازها ]
8) مؤصده : سرپوشیده ، در بسته [ نظرات / امتیازها ]
9) عمد : ستونها [ نظرات / امتیازها ]
9) ممدّده : طولانی ، کشیده شده [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تفسیر نمونه
1) همزة : شکستن است
 توضيح : ((همزة )) صیغه مبالغه است از ماده ((همز)) در اصل به معنى شکستن است و از آنجا که افراد عیب جو و غیبت کننده شخصیت دیگران را درهم مى شکنند به آنها همزة اطلاق شده . [ نظرات / امتیازها ]
1) لمزة : غیبت کردن و عیب جوئى
 توضيح : ((لمزة )) از ماده ((لمز)) (بر وزن رمز) در اصل به معنى غیبت کردن و عیب جوئى نمودن است .
[ نظرات / امتیازها ]
  سيدمحمد سيدحلاج
1) ویل :
 توضيح : ویل از کلمات کوبنده و جدی است که خبر از انهدام و نابودی میدهد. [ نظرات / امتیازها ]