توضیح : خدا که میفرماید: «إنا اعطیناک الکوثر * فصل لربک و النحر *» : ما به تو کوثر دادیم پس به شکرانۀ این کوثر نماز بگذار و قربانی کن یا دستهایت را تا نزدیکی گوش بالا بیاور، این با این که بگوییم که این کوثر قرآن است، منافاتی ندارد و بعد بگوییم هر بار که قرآن میآید، بفرماید «انا اعطیناک الکوثر* فصل لربک و النحر *» نه این نیست! به وجهۀ اعطای کوثر عنایت میکند و نمیخواهد بگوید که این اعطای کوثر یک اتفاق خاصی بود که اتفاق افتاد و تمام شد.
ولی در نزول تدریجی قرآن لازم میآید که خدا در هر بار که قسمتی از قرآن را نازل میکند «انا اعطیناک الکوثر» را هم بیاورد که این اصلاً لازم نمیآید. این جمع بندی قرآن، فضای ابترگویی را دارد میشکند: ما به تو کوثر دادیم و تو این کار را بکن دشمن تو خودش ابتر هست. حتی نمیگوید که ما به تو کوثر را میدهیم، میفرماید که ما به تو کوثر را دادیم و به نظر من با گفتن «انا اعطیناک» لازم نمیآید که بگوییم که یک واقعۀ مقطعی اتفاق افتاده است. مثلاً بگوییم که این واقعه تولد حضرت زهرا(س)بوده است.
در همین لایه اولی که سوره از اعطای کوثر به پیامبر صحبت میکند (و قبل از اینکه ما بخواهیم آن بحث تقابل شانئ و رسول و اینکه ما اگر شانئ و بدخواه نیستیم پس طرف کوثر هستیم، و از کوثر بهرهمندیم،) باید بگوییم که سوره در همان لایه اول از دو اصل اساسی در مورد پیامبر گرامی اسلام دارد صحبت میکند. آن حضرت همان قدر که پیامبر مردم زمان نزولند به همان اندازه هم پیامبر ما هستند و همان قدر هم تا پایان و تا روز قیامت، پیامبر همگان خواهند بود.
یعنی مقدار علم و معرفتی که نسبت به آن حضرت باید داشته باشیم، یا نسبت به رسالت باید داشته باشیم، در آن جهت فرقی بین ما که بعد از هزار و چهار صد سال با اسلام آشنا میشویم و انسانهای عصر نزول بودند نیست.
[ بستن توضیحات ]