توضیح : ما نمیتوانیم بگوییم که فواصل حتی یکی از علل تکرار ناس است، چون قرآن میفرماید: من شعر نیستم، ولی این فواصل را به عنوان یکی از زیباییهای قرآن، میتوان نام برد.
چون بیان قرآن، اصالت نسبت به معنا ندارد، اصالت بر هدایت است؛ چون کلام شعر نیست و خدا دغدغۀ شعر گفتن ندارد، بلکه خدا دغدغۀ هدایت کردن دارد. این هدایت را در یک بیان زیبا میکند، این حرف قابل قبول است. لذا به عنوان زیبایی بگویید، ولی به عنوان یک علت نگویید، حتی یک علت.
مثلاً نگویید که ناس به سه علت تکرار شده :۱٫ این و۲٫ این و ۳ . به علت رعایت فواصل.
چون وقتی به عنوان علت بیان میکنید، سهمی به آن میدهید، گویا این رعایت فواصل، در این قضیّه سهمی دارد. این، فوائد این سوره است. یکی از زیباییهای ظاهری این سوره است.
نکته- این طور نیست که بگوییم وسوسه دو نوع است: «خناس» و «غیر خناس».
بلکه «وسواس»، «خناس» است، یعنی شر آن پنهان است، در مورد «خناس»، ترجمهای که تفاسیر نوشتهاند، این است که از آن جهت «وسواس»، «خناس» نامیده شده، که وقتی یاد خدا میشود، آن پنهان میشود.
پس «خناس» یعنی پنهان شونده به هنگام یاد خدا. ما این را نگفتیم. چرا؟
به دلیل مقام نگفتیم.گفتیم مقامی که اینجا باید مورد توجه قرار بگیرد چیست؟ «من شر الوسواس الخناس* الذی یوسوس فی صدور الناس*» در مقام توصیف «خناس» است که ضرورت پناهده شدن را برساند و بفماند.
یعنی باید آن خطراتی را که «وسواس» دارد، را باید گوشزد کرد. خناس به آن معنا خطر به حساب نمیآید و جای ذکرش توصیف وسواس نیست. اما خناس به معنای پنهان شونده از نظر شرّ: «من شر الوسواس الخناس»، آن حیثیت شر بودنش که در زیر چهرۀ خیر پنهان میشود، خطر است. و ضرورت پناهنده شدن را بیشتر به ما میفهماند.
« قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (١)مَلِکِ النَّاسِ (٢)إِلَهِ النَّاسِ (٣)مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ (۴)».
ای انسان آیا پناهگاه میخواهی؟ «رب» میتواند پناهگاه تو باشد، و کسی که «ملک الناس» است و کسی که «اله الناس» است، میتواند پناهگاه تو باشد.
دلیل اینکه خطاب سوره به رسول گرامی اسلام است
و خطاب به رسول گرامی اسلام میفرماید که ای رسول من تو بگو «قل اعوذ برب الناس»، تا مردم هم در پیروی از تو به خدا پناه ببرند. و به ایشان میفرماید: «قل اعوذ» یعنی ای رسول با این کار خودت به مردم برسان که روش و سیره من این است که به صورت مستمر به خدا پناه میبرم.
خدا به رسول خود دستور میدهد که به خدا که پروردگار انسانها و فرمانروای انسانها و اله انسانها پناه ببرد، آن هم از شر وسوسه کنندهای که شرّ آن پنهان است و در دلها وسوسه میکند و اعم است از وسوسه کنندههای انس و جن.
وقتی خدا تذکر میدهد و پیامبر خود را واسطه تذکر قرار میدهد، باید انسان به مهم بودن مسئله پی ببرد.
انسان اگر وسوسه را در زندگی خودش به رسمیت نشناسد و از شرّ آن به خود خدا پناه نبرد، هر روز زمین میخورد و هر روز هم تأسف میخورد. لحظهای غفلت از یاد خدا باعث میشود که دل از وسوسه پر میشود.
[ بستن توضیحات ]