● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ ما کانَ حَدِیثاً یُفْتَرى وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (111)
لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ: هرآینه بتحقیق باشد در قصه پیغمبران گذشته یا در قصه یوسف و یعقوب و برادران. عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ: عبرت و پند و موعظهاى است براى صاحبان عقل و دانش که به تأمل و تفکر در گزارشات گذشتگان دریابند موجبات ترقى و سعادت را و بدانند مایه حیات بشریت را.
نکته: «لب» در لغت خالص هر شىء را گویند، و «لبّ» انسانى و حقیقت آدمى قلب و روح که عبارت است از لطیفه ربانیه. و تعبیر از او به عقل و نفس و جان و دل نمایند، و مراد به عبرت آنکه این قصص به حیثیتى است که ممکن باشد عبرت یافتن عقلا از آن و تمام نفوس هم متمکن از عبرت، لکن در مقام فعلیت آن را به کار نبندند لذا متأثر نشوند.
تبصره: وجه اعتبار به قصه یوسف امورى است:
1- ذات احدیت که اظهار قدرت فرمود بر اعزاز یوسف علیه السّلام بعد از انداختن در چاه و علو رتبه او بعد از حبس در زندان و اعطاء سلطنت مصر بعد از گمان عبودیت او و جمع او با پدر و برادران به طرزى نیکوتر بعد از مدت مدید و بدون اثر، هرآینه قادر متعال قدرت خواهد داشت بر اعزاز حضرت خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و اعلاى کلمه او به نحو أتم.
2- آنکه اخبار از این واقعات، اخبار به غیب، و البته شاهد صادقى است بر صدق دعوى آن سرور.
3- آنکه اول سوره فرمود «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ» و در آخر فرماید «لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ» تنبیه بر آنکه حسن این قصه بسبب آنست که حاصل شود از آن عبرت و معرفت و حکمت و قدرت.
ما کانَ حَدِیثاً یُفْتَرى: نبوده و نباشد این قرآن حدیثى افترا و بافته شده پیغمبر، زیرا قرائت کتابى، و تلمّذ استادى، و خلطه با عالمى ننموده، پس محال است افتراى چنین قصهاى که مطابق باشد با تورات بدون تفاوت.
بعد از آن تأکید فرماید: وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ: و لکن این قرآن تصدیق کننده و باور دارنده کتبى است که پیش از آن بوده، زیرا وجود پیغمبر خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و کتابش را کتب سماویه قبل بشارت داده و بر طبق آن محقق شده. وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ: و بیان هر چیزى است که محتاج باشند کلیه مردمان از امور معاش و معاد و حلال و حرام.از جمله خطبه حجة الوداع حضرت نبوى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرماید: ما من شىء یقرّبکم الى الجنّة و یباعدکم عن النّار الّا امرتکم به و ما من شىء یقربکم الى النّار و یباعدکم عن الجنّة الّا و قد نهیتکم عنه. «1» فرمود: نیست چیزى که نزدیک کند شما را به بهشت و دور نماید از آتش الا آنکه امر نمودم شما را به آن. و هیچ چیزى نیست نزدیک کند شما را به جهنم و دور نماید شما را از بهشت مگر آنکه بتحقیق نهى نمودم شما را از آن.
در کافى در ذیل فرمایشات حضرت رضا سلام اللّه علیه به عبد العزیز فرماید:
انّ اللّه عزّ و جلّ لم یقبض نبیّه حتّى اکمل له الدّین و انزل علیه القرآن فیه تبیان کلّ شىء بیّن فیه الحلال و الحرام و الحدود و الاحکام و جمیع ما یحتاج الیه النّاس کمّلا فقال اللّه عزّ و جلّ ما فرّطنا فى الکتاب من شىء. «2» یعنى بتحقیق خداى عز و جل قبض نفرمود پیغمبر را تا آنکه کامل فرمود براى او دین را، و نازل فرمود بر آن حضرت قرآن را، در آنست بیان هر شىء را. بیان فرمود در آن حلال و حرام و حدود و احکام و تمام آنچه محتاجند مردم به نحواتم و اکمل. پس فرمود خداى عز و جل هیچ چیز را در کتاب ترک ننمودیم.
دیگر از صفت قرآن آنکه: وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ: و دلالت و نعمتیا لطف و رحمتى است براى گروهى که ایمان آرند. تخصیص هدایت و رحمت به مؤمنین براى آنست که ایشان منتفع به قرآن نه کافران یا آنکه قرآن موجب هدایت است در دنیا و سبب حصول رحمت است در عقبى، و چون مؤمنین به حسن اختیار، ایمان به قرآن و عمل نمودند، لذا بهرهمند و سعادت دنیا و آخرت را دریافتند، لکن کفار به سوء اختیار، اعراض از قبول و عمل کردند و محروم از انتفاع و به گمراهى باقى ماندند.
ایضا اثبات شىء نفى ماعدا نکند. نسبت هدایت به مؤمنین نفى هدایت قرآن را از غیر ننماید، و دلیلى هم وارد نشده که قرآن هادى غیر مؤمنین نباشد، بلکه آیه شریفه «الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ» هدایت قرآن را نسبت به عموم مردم ثابت فرماید.
در کافى شریف به اسناد خود از حضرت صادق علیه السّلام که فرمود رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: القرآن هدى من الضّلالة و تبیان من العمى و استقالة من العثرة و نور من الظّلمة و ضیاء من الاحداث و عصمة من الهلکة و رشد من الغوایة و بیان من الفتن و بلاغ من الدّنیا الى الاخرة و فیه کمال دینکم و ما عدل احد من القرآن الّا الى النّار. «1» قرآن هدایت است از گمراهى، و بینائى است از کوردلى، و سبب مسامحه در گناهان، و نور است از تاریکى نادانى، و روشنائى است از بدعتها، و نگهبان است از هلاکت، و رشد است از ضلالت، و بیان است از فتنهها، و عملى است از دنیا براى آخرت. و در قرآن است کمال دین شما و عدول نکند احدى از قرآن مگر آنکه بازگشت او به آتش جهنم باشد. این شمهاى بود از تفسیر سوره یوسف و الا دقایق و حقایق و لطائف و ظرائف آن بسیار که دست غواصان در رمعانى به قعر دریاى معالى آن نخواهد رسید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» اطیب البیان
لَقَد کانَ فِی قَصَصِهِم عِبرَةٌ لِأُولِی الأَلبابِ ما کانَ حَدِیثاً یُفتَری وَ لکِن تَصدِیقَ الَّذِی بَینَ یَدَیهِ وَ تَفصِیلَ کُلِّ شَیءٍ وَ هُدیً وَ رَحمَةً لِقَومٍ یُؤمِنُونَ (111)
هر آینه در شرح حالات انبیاء و امتهای آنها عبرت است بر صاحبان عقل نیست اینکه قرآن مجید و آنچه نازل فرمودیم بر حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم احادیث کاذبه که افتراء بسته باشد بخداوند مجید و لکن تصدیق فرموده انبیاء سلف و رفتار آنها را با قوم خود و بیان و تفصیل جمیع ما یحتاج الیه الامة در امر دین از عقائد حقه و اخلاق فاضله و وظائف عملیه از واجب و حرام و حلال و حرام از تکلیفیه و وضعیه و صحت و فساد و غیر اینها و هدایت و ارشاد و تفضلات و رحمتهای غیر متناهیة که اختصاص دارد باهل ایمان.
لَقَد کانَ فِی قَصَصِهِم مفسرین گفتند مراد قصص یوسف و اخوه او است که در اینکه سوره بیان فرموده لکن وجهی از برای اختصاص نیست بلکه شامل قصص تمام انبیاء از آدم و نوح و هود و صالح و ابراهیم و لوط و شعیب و موسی و هارون و داود و سلیمان و عیسی و ادریس و اسمعیل و ذا الکفل و عزیر و شرح قوم هر یک که مؤمنین نجات پیدا کردند و منکرین بانحاء مختلف معذب شدند که سرتاسر قرآن مکررا بطور تفصیل یا اجمال بیان شده که تمام اینها عِبرَةٌ لِأُولِی الأَلبابِ تمام بشر را خداوند عقل افاضه کرده لکن عقل بمنزله چشم روح است و بسیاری بواسطه موانعی حقایق را مشاهده نمیکنند نظیر چشم سر و موانع بسیار است: 1- ظلمت و تاریکی جهل است چون علم بمنزله چراغ عقل است و نور است. 2- بستن درب چشم است که عصبیت و عناد و کبر و نخوت باشد.
3- وجود حاجب است بین عقل و حقایق بشهوت و هواپرستی و حبّ جاه و مال و دنیا از اینها عبرت نمیگیرند مثل اینکه کور هستند و عقل ندارند زیرااینکه موانع با جنون که فقدان عقل است در یک ردیف هستند و اولی الالباب کسانی هستند که اینکه موانع را بکلی برطرف نمایند آنها عبرت میگیرند.
ما کانَ ظاهرا مراد قرآن است حَدِیثاً یُفتَری افتراء دروغ بستن بغیر است که العیاذ پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اینکه قرآن مجید را افتراء بخدا بسته چنین نیست قرآن بنفسه دلیل بر حقانیت خود هست چون اعظم معجزات است و از شش جهت معجزه است که در مقدمه اینکه تفسیر بیان شده.
وَ لکِن تَصدِیقَ الَّذِی بَینَ یَدَیهِ که اگر قرآن نبود دلیلی بر حقانیت انبیاء سلف و وقایع گذشته نداشتیم.
وَ تَفصِیلَ کُلِّ شَیءٍ که فرمود لا رَطبٍ وَ لا یابِسٍ إِلّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ انعام آیه 59 وَ کُلَّ شَیءٍ أَحصَیناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ پس آیه 11، البته شارح و مبین که عالم بمحکم و متشابه و نصّ و ظاهر و عام و خاص و مطلق و مقید و مجمل و مبین و حقیقت و مجاز و اشاره و کنایه و تصریح و تلویح قرآن باید باشد وَ هُدیً وَ رَحمَةً لِقَومٍ یُؤمِنُونَ که فقط مؤمنون از اینکه قرآن بهرهبرداری میکنند وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظّالِمِینَ إِلّا خَساراً اسراء آیه 83.
تمّت بحمد اللّه سورة یوسف و یتلوه سورة الرعد انشاء اللّه تعالی بید العبد الذلیل السید عبد الحسین المدعو بالطیب. و کان الفراق فی یوم السابع عشر من شهر جمادی الثانیة الف و ثلاث مائة واحدی و تسعین من الهجرة الموافق لیوم من برج الخامس من سنة 1351 شمسیة و الحمد للّه اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا و صلّی اللّه علی محمّد و آله و لعنة اللّه علی اعدائهم اجمعین آمین آمین یا رب العالمین
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر احسن الحدیث
لَقَدْ کٰانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی اَلْأَلْبٰابِ مٰا کٰانَ حَدِیثاً یُفْتَرىٰ وَ لٰکِنْ تَصْدِیقَ اَلَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ این آخرین آیه است که مى گوید حکایات انبیاء با حکایت یوسف و برادرش داستانسرایى نیست بلکه درس و عبرت است که سبب سعادت و پیشرفت و تکامل است ضمیر «قصصهم» ظاهرا راجع به «الرسل» و یا به یوسف و اخوۀ اوست لٰکِنْ تَصْدِیقَ اَلَّذِی تقدیرش «لکن کان تصدیق الذى» است کلمه هاى تصدیق تفصیل، هدى و رحمة همه عطف است به لفظ «حدیثا» مراد از اَلَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ ظاهرا تورات باشد که قصه یوسف در آن به تفصیل آمده است، هدایت مربوط به همه مردم ولى رحمت مخصوص مؤمنان است که به قرآن ایمان آورده اند، «کان» در هر دو مورد به معنى «هست» است و از زمان سلخ شده است یعنى حکایت پیامبران حدیث جعل شده نیست بلکه تصدیق تورات و بیان هر چیزى است که سعادت مردم در آن مى باشد و هدایت است براى عموم و رحمت است براى مؤمنان در مقدمۀ تفسیر ذیل عنوان (قصص قرآن) در این زمینه توضیح داده ایم روز یازدهم محرم الحرام 1402 مطابق 1360 8 17 شمسى تفسیر سورۀ یوسف به پایان رسید و الحمد للّٰه و هو خیر ختام
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر گازر
یعنى ما پیش از تو رسولان فرستادیم به امّتان، ایشان دعوت کردند امّتان خود را؛ دعوت ایشان قبول نکردند و ایشان را برنجانیدند و ایمان نیاوردند تا آنگاه که رسولان از ایمان ایشان ناامید گشتند و بدانستند که ایشان را تکذیب کردند و باور نداشتند همى ناگاه نصرت ما به ایشان آمد و عذاب استیصال به کافران رسید پس برهانیدیم و نجات دادیم آن را که خواستیم و عذاب ما چون به کافران و مجرمان آید کس آن را ردّ نتواند کرد و بازنتواندداشت [لَقَدْ کٰانَ ] به درستى که بود و هست در قصّۀ یوسف و برادرانش و قصّه هاى پیغمبران گذشته عبرتى و پندى و موعظتى مر خداوندان عقل و خرد را که در آن قصّه ها نظر کنند و اعتبار گیرند و از مثل آنکه ایشان کردند احتراز نمایند [مٰا کٰانَ حَدِیثاً یُفْتَرىٰ ] آن حدیثى نبوده است که فرابافته باشند و دروغى که نهاده باشند و لیکن تصدیق آنست که پیش از وى بوده است و فرستاده شده از کتابها، و تفصیل هر چیزیست که مردمان را بدان حاجت باشد و هدایتى و رحمتى هست گروهى را که ایمان آرند و بدان منتفع گردند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
لَقَدْ کٰانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی اَلْأَلْبٰابِ راغب گفته(اصل العیر تجاوز من حال الى حال فاما العبور فیختص بتجاوز الماء)تا آنجا که گفته(و الاعتبار و العبرة بالحالة التى یتوصل بها من معرفة المشاهد الى ما لیس بمشاهد قال تعالى (إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَعِبْرَةً ) [پایان] و ضمیر در(فى قصصهم)یا راجع بانبیاء است که از جمله حکایت یوسف و برادران او است یا مخصوص بیوسف و قصص او است که جمله را مؤکّد مى گرداند بلام تأکید و قد تحقیقى که همانا در قصّه یوسف که نظر به اهمیت آن او را احسن القصص نامیده عبرت و پندى است که صاحبان عقل و دانش از این حکایت مطالب بسیار و اسرارى بدست مى آورند ظلم برادرها و صبر یعقوب و یوسف و تقوى و پاکدامنى یوسف و خوددارى از خیانت و صبر در زندان و باقى مصائبى که برادرها بیوسف وارد نمودند و دیدند چه عاقبت وخیمى و چه ذلّتى در پى آن پدید گردید عاقل مى داند که هر عملى را اثرى و پاداشى است و از اعمال بد خوددارى مى نماید مٰا کٰانَ حَدِیثاً یُفْتَرىٰ وَ لٰکِنْ تَصْدِیقَ اَلَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ قرآن از اخبار دروغ نیست که رسول بخدا افتراء زده باشد و نسبت بخدا بدهد لکن تصدیق کننده باقى کتب آسمانى است و بیان کننده هر چیزى است همان طورى که فرموده (لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مُبِینٍ ) و نیز قرآن هدایت و راه نماینده سالکان بسوى حق و رحمت و بخشش است براى کسانى که مؤمن موحّد باشند اینک جزء دوازدهم از تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن به پایان رسید بقلم کمترین خادمه اى از خدّام ام آل رسول و کوچک ترین ذرّه اى از ذرارى بتول و امة من اماء اللّه تعالى در روز جمعه پنجم ماه رمضان 1392 هجرى قمرى
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
لَقَدْ کٰانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی اَلْأَلْبٰابِ ضمیر «قصصهم» به یوسف، برادرانش، همسر عزیز و پادشاه برمى گردد ما پیش تر بیان کردیم که در داستان یوسف، انواع پندها و اندرزها به چشم مى خورند و مهم ترین این اندرزها آن است که هرگاه کسى از مردم قطع امید کند و تنها به خداوند تکیه نماید، سرنوشت نیکو خواهد داشت مٰا کٰانَ حَدِیثاً یُفْتَرىٰ وَ لٰکِنْ تَصْدِیقَ اَلَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ تمامى آنچه در قرآن آمده، حق و راست است و از آن جمله داستان یوسف مى باشد که برطبق آنچه خداوند آن را بر پیامبران پیشین خود در کتاب هاى آسمانى فروفرستاده، آمده است البتّه، با توجّه به اینکه مى دانیم حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله این کتاب ها را نه خودش خوانده و نه از دیگرى شنیده بود ازسوى دیگر، قرآن براى بیان عقیده و شریعت و نیز هدایت براى کسى است که هدایت را به جهت هدایت جستجو کند و رحمت براى کسى است که به احکام آن عمل کند و از اندرزهایش پند گیرد تردیدى نیست که آنان که از هدایت خدا پند مى گیرند: «کسانى هستند که ایمان آورده اند و ایمان خود را به شرک نمى آلایند، ایمنى از آن ایشان است و ایشان هدایت یافتگانند»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» خلاصه تفسیر نمونه
(آیه 111)- آخرین آیه این سوره محتوای بسیار جامعی دارد، که تمام بحثهایی که در این سوره گذشت بطور فشرده در آن جمع است و آن این که «در سرگذشت آنها (یوسف و برادرانش و انبیاء و رسولان گذشته و اقوام مؤمن و بیایمان) درسهای بزرگ عبرت برای همه اندیشمندان است» (لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ).
آیینهای است که میتوانند در آن، عوامل پیروزی و شکست، کامیابی و ناکامی، خوشبختی و بدبختی، سر بلندی و ذلت و خلاصه آنچه در زندگی انسان ارزش دارد و آنچه بیارزش است، در آن ببیند.ولی تنها «اولی الالباب» و صاحبان مغز و اندیشه هستند که توانایی مشاهده
این نقوش عبرت را بر صفحه این آیینه عجیب دارند.
و به دنبال آن اضافه میکند: «آنچه گفته شد یک افسانه ساختگی و داستان خیالی و دروغین نبود» (ما کانَ حَدِیثاً یُفْتَری).
این آیات که بر تو نازل شده و پرده از روی تاریخ صحیح گذشتگان برداشته، ساخته مغز و اندیشه تو نیست، «بلکه (یک وحی بزرگ آسمانی است، که) کتب اصیل انبیای پیشین را نیز تصدیق و گواهی میکند» (وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ).
به علاوه هر آنچه انسان به آن نیاز دارد، «و شرح هر چیزی» که پایه سعادت انسان است در این آیات آمده است (وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ).
و به همین دلیل «مایه هدایت (جستجوگران) و مایه رحمت برای همه کسانی است که ایمان میآورند» (وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.