● مشورت برادران یوسف درباره وی
این قسمت تتمه گفتار برادران یوسف است، و از مشورت دوم مذاکرات ایشان در باره یوسف حکایت مىکند. شور اول در باره رفتار یعقوب بود که سرانجام او را محکوم به ضلالت کردند، و در این شور گفتگو داشتهاند در اینکه چه کنند و چه نقشهاى بریزند که خود را از این ناراحتى نجات دهند، هم چنان که آیه «وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ یَمْکُرُونَ» (یوسف/102) به آن اشاره دارد.
خداوند متن مشورت آنان را در این سه آیه: «قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ- تا جمله- إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ» ذکر فرموده است. نخست، مصیبتى را که در مورد یوسف و برادرش دچار آن شدهاند به میان آورده، که این دو کودک تمام توجه یعقوب را از ما به سوى خودشان جلب کرده دل او را مجذوب خود ساختهاند، بطورى که دیگر از آن دو جدا نمىشود و هیچ اعتنایى به غیر آن دو ندارد که چه مىکنند، و این محنتى است که فعلا به ایشان روى آورده و ایشان را به خطر بزرگى تهدید مىکند، و آن اینست که به زودى شخصیتشان بکلى خرد شده زحمات چند ساله ایشان بىنتیجه و پس از سالیان عزت، دچار ذلت و پس از قوت دچار ضعف مىشوند و این خود انحراف و کج سلیقهگى یعقوب است در روش و طریقه، و این روش و طریقهاى که پدر پیش گرفته روشى غلط و طریقهاى منحرف است.
آن گاه در شور دوم در باره خلاصى خود از این گرفتارى مذاکره کردند، و هر یک نقشهاى که کشیده آن را مطرح کردند یکى گفت کشتن یوسف لازم است. دیگران گفتند باید او را به سرزمین دور دستى پرت کرد که نتواند نزد پدر برگردد، و روى خانواده را ببیند، و به تدریج اسمش فراموش شود، و توجهات پدر خالص براى ایشان باشد، و محبت و علاقهاش در ایشان صرف شود.
در این شور متفقا رأى داده و بر اصل آن تصمیم گرفتند، اما در جزئیات آن رأى نهائیشان این شد که او را در قعر چاهى بیندازند تا رهگذران و مکاریان او را گرفته با خود به شهرهاى دور دست ببرند و به کلى اثرش از بین برود.
پس، از اینکه در یکى از دو رأیى که دادند و گفتند: «اقْتُلُوا یُوسُفَ» با اینکه قبلا ناراحتى از یوسف و برادرش هر دو داشتند و مىگفتند: «لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبِینا مِنَّا» فهمیده مىشود که یعقوب گو اینکه هر دو برادر را دوست مىداشته، و بیش از دیگران مورد عنایت و اکرام قرار مىداده، و لیکن نسبت به یوسف علاقهاى مخصوص و محبتى زیادترى بر برادرش داشته، که باید هم مىداشت، زیرا یوسف کسى است که چنان خوابى دید و در عالم رؤیا به عنایات خاصه الهى و کرامات غیبى بشارت یافت. علاوه بر اینکه یوسف از آن برادر دیگرش بزرگتر بود، و از نظر برادران خطر او از آن دیگرى بیشتر و نزدیکتر. و بعید نیست اینکه یوسف را با برادرش اسم بردند اشاره به این باشد که یعقوب، مادر آن دو را دوست مىداشته، و دوستى او بالطبع باعث محبت بیشتر به فرزندان او شده، و این باعث شده که حسد برادران نسبت به آن دو تحریک و کینههایشان آتشین گردد.
جمله «أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً» حکایت از رأى دوم ایشان مىکند، و معنایش این است که او را دور کنید در زمینى که دیگر نتواند به خانه پدر برگردد، و این دست کمى از کشتن ندارد، زیرا بدین وسیله هم مىشود از خطر او دور شد.
دلیل این استفاده یکى نکره بودن «ارض» است، و یکى کلمه «طرح» است که به معناى دور انداختن چیزى است که دیگر انسان به آن احتیاج ندارد، و از آن سودى نمىبرد.
و اینکه تردید در این دو رأى را به ایشان نسبت داده دلیل بر این است که اکثریتشان هر دو رأى را صحیح دانسته و قبول کردند، و به همین جهت در پیاده کردن یکى از آن دو به تردید افتادند، تا آنکه یکى کفه نکشتن را ترجیح داده گفت: «لا تَقْتُلُوا یُوسُفَ ... ».
و معناى جمله «یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ» این است که یکى از این دو را انجام دهید تا روى پدرتان برایتان خالى شود و این کنایه است از اینکه محبتش خالص براى شما شود، و آن مانعى که محبت پدر را به خود مىکشد و نمىگذارد به ایشان برسد از میان برود. گویا وضع ایشان و یوسف و پدر اینطور است که اگر یوسف باشد میان ایشان و روى پدر حائل مىشود و روى پدر را متوجه خود مىکند، و وقتى این مانع برطرف شد همه روى پدر را مىبینند، و محبت و اقبال پدر منحصر در ایشان خواهد شد.
«وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِینَ» یعنى بعد از یوسف، و یا بعد از کشتن یوسف، و یا بعد از طرد او (که برگشت همه به یک نتیجه است) با توبه از گناه، مردمى صالح شوید.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج11، ص: 127- 129 |
قالب : تاریخی |
موضوع اصلی : داستان حضرت یوسف (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● گناه برادران یوسف به امید توبه کردن در آینده
برادران یوسف این عمل را گناه و آن را جرم مىدانستند، و معلوم مىشود که ایشان احکام دین را محترم و مقدس مىشمردند و لیکن حسد در دلهایشان کورانى برپا کرده بود و ایشان را در ارتکاب گناه و ظلم جرأت داده طریقهاى تلقینشان کرده بود که از آن طریق هم گناه را مرتکب شوند و هم از عقوبت الهى ایمن باشند و آن این است که گناه را مرتکب شوند و بعد توبه کنند، غافل از اینکه اینگونه توبه به هیچ وجه قبول نمىشود، زیرا این مطلب وجدانى است که کسى که به خود تلقین مىکند که گناه مىکنم و بعد توبه مىکنم چنین کسى مقصودش از توبه بازگشت به خدا و خضوع و شکستگى در برابر مقام پروردگار نیست، بلکه او مىخواهد به خداى خود نیرنگ بزند و به خیال خود از این راه عذاب خدا را در عین مخالفت امر و نهى او دفع کند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : پس در حقیقت چنین توبهاى تتمه همان نیت سوء اول او است نه توبه حقیقى که به معناى ندامت از گناه و بازگشت به خداست. ما در تفسیر آیه «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ» (نساء/17) در جلد چهارم این کتاب بحثى در باره توبه گذراندیم.
بعضى (روح المعانى، ج 12، ص 192) هم گفتهاند: منظور از «صلاح» که در آیه است، صلاح و روبراه شدن زندگى دنیا و انتظام امور آن است، و معنایش این است که بعد از یوسف مردمى صالح یعنى صاحب زندگى خوشى باشید، و با پدر به خوشى زندگى کنید.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج11، ص: 129 |
قالب : تاریخی |
موضوع اصلی : داستان حضرت یوسف (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● قصد کشتن یوسف توسط برادران -
سيدابراهيم غياث الحسيني
انسان در برخورد با نعمت، چهار حالت دارد: حسادت، بُخل، ایثار، غبطه. اگر پیش خود گفت: حال که ما فلان نعمت را نداریم، دیگران هم نداشته باشند، حسادت است. اگر گفت: فقط ما برخوردار از این نعمت باشیم ولى دیگران نه، این بُخل است. اگر گفت: دیگران از نعمت برخوردار باشند، اگر چه به قیمتى که ما محروم باشیم، این ایثار است. اگر گفت: حالا که دیگران از نعمت برخوردارند، اى کاش ما هم بهرهمند مىشدیم، این غبطه است.
امام باقرعلیه السلام فرمودند: من گاهى به بعضى از فرزندانم محبّت مىکنم و آنها را روى زانوانم مىنشانم در حالى که استحقاق این همه محبّت را ندارند، تا مبادا علیه سایر فرزندانم حسادت بورزند و ماجراى یوسف تکرار شود.(31)
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : داستان حضرت یوسف (علیهالسلام) |
گوینده : سیدابراهیم غیاث الحسینی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● طرح حذف فیزیکی یوسف بعنوان عامل فساد! -
نادر نوروزشاد
گوینده این پیشنهاد (قتل یوسف یا دورانداختن او) مشخص نیست و خداوند به رغم اطلاع از هویت گوینده، نام او را افشا نکرده است. غرض، بیان وجود چنین طرح و توطئهای است که از زبان یکی از برادران(!) بیان شد. این توطئه شامل پیشنهاد قتل (اُقتُلوا) یا طرح (اَوِ اطرَحوهُ : به معنای دور انداختن! حذف ؛ یا کنار گذاشتن) یوسف بود تا توجه پدر به طور خالص معطوف به آنان شود (یخل لکم وجه ابیکم) و تا این که بعد از حذف او خاندان بی عیب و نقصی شوید (وَتَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ)
در ترجمه و تفاسیر در ذیل این آیه به گونهای بیان شده که منظور از «تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ» این است که سپس توبه میکنیم و درستکار میشویم. بر طبق این فرضیه، تصور طراح قتل این است که بعد از انجام دادن این گناه، میتوان از زمره درستکاران شد! و مفسرین در جواب، یادآور شدهاند که توبه قبل از گناه، توبه نیست.
اما به نظر میرسد که چنین معنایی از ظاهر آیه به دور است! و اگر بنا بود چنین معنایی بیان شود، عبارت آیه بایستی به این صورت میبود: اقتلوا یوسف او اطرحوه ارضاً یخل لکم وجه ابیکم و «کونوا» من بعده قوما صالحین!
در چنین حالتی فعل امر «کونوا» عطف به اقتلوا و اطرحوا می شد. و معنا چنین میشد: او را بکشید یا دور بیاندازید و بعدش آدم های خوبی بشوید.
اما فعل «تکونوا» مجزوم است و نشان میدهد که عطف به «یخل» است یعنی جواب شرط و جزای شرط: او را بکشید تا «یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ» و تا «َتَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ» در این صورت معنا چنین می¬شود: او را بکشید یا دور بیاندازید تا توجه پدر طور خالص معطوف به شما شود و تا این که بعد از (حذفِ) او خاندانی بی عیب و نقصی شوید.
و کونوا من بعده قوما صالحین عطف به اقتلوا فعل امر، توصیه به اقدامی بعد از اقدام قبلی (بکشید و... توبه کنید)
وَتَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ عطف به یخلُ فعل مجزوم به معنای التزامی (تا بشوید) به معنای نتیجه اقدام قبلی
اگر دقت کنیم کلمه "صالح" به معنای بی عیب و نقص است و جمله « وَتَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ» به معنای آن است که با حذف او، خانوادهای بی فساد و بی عیب و نقص باشیم! از نظر آنان عیب و نقص خانواده یعقوب شامل دو چیز بوده است: یکی یوسف که وصله ناهمرنگ قوم است و دیگری توجه بیش از حد پدر به او، و کم توجهی نسبی پدر به سایر برادران. در این صورت با حذف یوسف (قتل او یا انداختن او به جایی دور) این عیب و نقص برطرف میشد. یعنی استفاده از روش حذف رقیب، برای اقدام به اصلاح!!!
این که به مجزوم بودن و جواب امر بودن فعل «تکونوا» توجه کنیم، متوجه خواهیم شد که معنای «توبه کنید!» از آن استخراج نمی¬شود، مگر با تکلّف فراوان و منصوب دانستن آن به اضمار و تقدیر «أن» . شاید توجه به همین نکته بوده که برخی مفسرین قدما آن را به این گونه توضیح داده¬اند که «بعد از دور ساختن یوسف از چشم پدر، مناسبات شما با پدر به صلاح می¬گراید، و ناراحتى هائى که از این نظر داشتید از میان می¬رود». یا آن را به «صلاح در امور دنیایی» ارتباط داده¬اند. در این معنا توجه به جایگاه نحوی «تکونوا» شده است، هر چند برخی بزرگان آن را نقل کرده ولی نپسندیده باشند.
سوال اینجا است که چرا عمده مفسرین این قول را اختیار نکرده¬اند؟ به نظر می¬رسد ضعف بیان و استدلال کسانی که قائل به این معنای نسبتا درست بودند از یک سو، و تاثیر کلام پیشنیان در انتخاب معنای توبه کردن، از سوی دیگر موثر بوده است بویژه آن که اگر به انصاف بنگریم، معنای «اصلاح مناسبات با پدر» از عبارت «تکونوا قوماً صالحین» استخراج نمی¬شود. اما اگر گفته ¬شود معنای آن این است که «تا خاندانی بی عیب و نقص و بی فساد باشیم»، حقیقتِ عُجب و خودپسندی و خودبرترپنداری برادران یوسف از آن استنباط می¬شود و تمام داستان و تمام سوره بر اساس آن معنای جدید و رنگ تازه به خود می گیرد و بسیاری از مبهمات حل می شود. شاید سلامت نفس مفسرین بزرگوار باعث شده باشد تا ذهنشان اساساً به سراغ چنین خطر اخلاقی مهمی نرود، چیزی که متأسفانه در دوران ما با روشنی و وضوح در برخی مدعیان صلاح و سلامت قابل مشاهده است و برای ما بیشتر قابل لمس و فهم است.
در هر صورت، آن چه مهم است این است که ظاهر آیه، با معنای رایج درباره توبه کردن پس از انجام عمل، مغایرت دارد و باید معنای اصلی آن را دریافت.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : داستان حضرت یوسف (علیهالسلام) |
گوینده : نادر نوروزشاد |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.