قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً (110)
قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ: بگو اى پیغمبر اینست و جز این نیست که من بشرى هستم مثل شما، دعوى احاطه کلمات الهى نمىکنم، این مقدار هست که بواسطه جبرئیل. یُوحى إِلَیَ: وحى کرده مىشود به من. أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ: اینست و جز این نیست که معبود شما معبود یکتاست بىشریک و نظیر.
نزد بعض مفسرین این آیه شریفه جواب آنانست که گفتند: (ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ) «1» این چه رسولى است که طعام مىخورد و در بازار راه مىرود مانند سایر مردمان حق تعالى فرمود: بگو من آدمى هستم مثل شما از جهت خلقت و احتیاج به خوردن و راه رفتن الا آنکه ممتازم از جهت آنکه وحى به من مىآید که خداى عالم و عالمیان یکى است «2».
تحقیق: بیان وحى- این مقدمه مسلم است که بشر به سبب خطاى در عقل، محتاج است به پیغمبر و ناموس وحى. و این وحى مانند غرائز، معصوم از خطا، و جزء مسائل مهمه ایمانى، و یکى از امور مشکله ما وراء الطبیعه و محیر العقول بشر مىباشد؛ زیرا از پیغمبران سلف چیزى در این قسمت نرسیده الا قرآن که معرفى انبیاء را به جامعه عالم فرموده، و از داستان وحى و نزول جبرئیل خبر داده که انبیاء داراى دو جنبه هستند: یکى جسمانى که با سایر مردم در امورات جسدى شریک باشند، و دیگر روحانى که رابطه به مبدء و عالم غیب دارند که بدان سبب مهبط وحى و محل نزول ملائکه واقع شوند. پس ممکن است در بشر کسانى که بدون معلم، افاضه علم لدنى و ماوراء الطبیعه به آنها گردد.
حکما و فلاسفه، چون عاجز از ادراک کیفیت وحى شدند، تأویلات سخیفه نموده، وحى را قوت قوه متخیله نبى، و جبرئیل را منشأ خلاقیت خیال پیغمبر دانستند، و به این مطالب، عظمت وحى و اهمیت قرآن را برداشتند و منکر صریح آیات الهى گشتند، غافل از آنکه چون احاطه به ماوراء الطبیعه ندارند، باید احوالات آن را از وجود پیغمبر که محیط است به امورات غیبیه اخذ نمایند.
انبیاء خبر از ملائکه و ملأ اعلى و سرادقات حجب و عزت خبردار هستند به سبب وحى، پس در وحى دو مرحله باشد: یکى مقام فؤادى و حس سادسى فوق بشر، و دیگر حقیقت مستقله وجودیه ثابته جبرئیل در خارج که نازل بر پیغمبر مىشد. و البته شخص متدین کلام قرآنى را بواسطه شبهات واهى از دست نداده، اعتقادات خود را به میزان آیات الهیه و فرمایشات نبویه تکمیل نماید، و انواع وحى در مجلدات قبل مشروح گردید.
فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ: پس هر که امید دارد رسیدن پاداش پروردگار خود را در روز حشر و بعث و قیامت. فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً: پس باید بجا آورد کارهاى شایسته و پسندیده خدا و رسول. وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً: و باید بندهاى که عمل صالح کند شرک نیارد و انباز نسازد به پرستش پروردگار خود هیچکس را، یعنى به ریا و سمعه آن را ضایع نکند.
تنبیه 1: قوله تعالى «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ» چون به براهین عقلیه و دلایل نقلیه مبرهن شده که ذات غیب الغیوب، دیدنى نیست نه در دنیا و نه در آخرت نسبت به عموم خلایق حتى پیغمبر خاتم صلّى اللّه علیه و آله، پس آیه منزل است بر کمال قرب و علو مکانت و مزیت مثوبت. یعنى هر که طمع دارد لقاء ثواب پروردگار خود را و آرزو نماید آن را و مقر است به بعث و وقوف در محضر عدل سبحانى را، با کسى که بترسد لقاء عقاب الهى را؛ و ذکر رجا شامل است هر دو معنى را.
در توحید- از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در معنى آیه فرمود: هر که ایمان دارد به اینکه مبعوث مىشود، پس البته چنین کسى موجبات قرب حضرت حق را فراهم کند «1».
تنبیه 2: قوله تعالى «فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً ...» دو مقام را بیان فرماید: یکى ملازمت به اعمال صالحه شرعیه، یعنى علم و عمل به احکام و سنن الهیه؛ و دیگر خلوص عمل از ریا و سمعه و آنچه غیر خدا باشد که تعبیر به شرک گردیده در آیهو اخبار، چنانچه در تفسیر برهان از حضرت باقر مروى است که سؤال شد از حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله از تفسیر این آیه شریفه، فرمود:
من صلّى مرایاة النّاس فهو مشرک و من زکى مرایاة النّاس فهو مشرک و من صام مرایاة النّاس فهو مشرک و من حجّ مرایاة النّاس فهو مشرک و من عمل عملا ممّا امره اللّه مرایاة النّاس فهو مشرک و لا یقبل اللّه عزّ و جلّ عمل مرائى «1» هر که نماز گزارد به جهت ریا نمودن به مردمان، مشرک است. و هر که زکات دهد به جهت ریا نمودن به مردمان، مشرک است و هر که روزه دارد به جهت ستایش مردمان، مشرک است. و هر که حج کند براى نمودن به مردمان، مشرک است. و هر که بجا آورد عملى را از آنچه خدا امر فرموده براى نمودن به مردمان، پس او مشرک است. و خداوند عزّ و جلّ قبول نفرماید عمل ریا کننده را.
ایضا- در کافى- از آن حضرت مروى است در این آیه فرمود: شخص عمل نماید، ثوابى را طلب نکند، به آن رضاى خدا را مىخواهد و تعریف مردمان را و مایل است شنوانیدن آن را به مردمان؛ پس این کسى است که شرک آورده به پرستش پروردگار خود، بعد فرمود: نیست بندهاى که بجا آورد خیرى را پنهانى و مدتى بگذرد مگر آنکه ظاهر فرماید آن خیر را خداوند، و نیست بندهاى که شرى را به پنهانى بجاى آرد و مدتى بگذرد مگر آنکه آشکار فرماید شر را «2».
و اخبار در تأکید خلوص نیت و نهى از شرک خفى یعنى ریا بسیار است، و عمل خالص در عرف آنست که قصد قربت در آن مجرد باشد از جمیع شوائب.
تنبیه 3: باطن عمل صالح، معرفت ائمه معصومین است، چنانچه على بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السلام- «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» فرمود آن حضرت: فرا نگیرد با ولایت آل محمد علیهم السلام غیر ایشان را. و ولایت ایشان عمل صالح است کسى که شرک آرد به عبادت پروردگار خود، پسبتحقیق شرک آورده به ولایت ما، و کافر شده به آن و انکار نموده حق امیر المؤمنین علیه السلام و ولایت او را «1».
خاتمه: صدوق (رحمه اللّه) از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که: هر که قرائت کند آیه «قُلْ إِنَّما ...» را وقت خواب، ساطع شود براى او نورى از مسجد الحرام ردیف آن نور ملائکه استغفار کنند براى او تا صبح کند «2».
اعجاز: در کافى- از حضرت صادق علیه السلام: نیست هیچ بندهاى بخواند آخر سوره کهف را وقت خواب، مگر آنکه بیدار شود وقتى را که بخواهد «3».
تجربیات زیاد از اشخاص بسیار، حقانیت فرمایش حضرت و اعجاز قرآن را ثابت و محقق گرداند، لکن دیده بصیرت باید تا حقایق را دریابد.
و الحمد للّه ربّ العالمین و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّاهرین (تمام شد تفسیر این سوره مبارکه در جوار روضه) (حضرت معصومه ربیع الثانى 1359)
[ نظرات / امتیازها ]
قُل إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثلُکُم یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُم إِلهٌ واحِدٌ فَمَن کانَ یَرجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلیَعمَل عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشرِک بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً (110)
بفرما باین کفار و مشرکین که جز اینکه نیست که من هم یک بشری هستم مثل شما فقط از جانب پروردگار وحی میشود بسوی من که جز اینکه نیست که پروردگار شما یکیست شریک نظیر مثل مانند شبیه عدیل ضدّی ندّی ندارد نه در ذات و نه در صفات و نه در افعال و نه در عبادت قُل إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثلُکُم در باب نبوّت و رسالت شرط است که باید از جنس بشر باشد زیرا غرض ابلاغ و ارشاد است باید بتواند تماس بگیرد با افراد امّت و ملک و جنّ نمیتوانند افراد بشر با آنها تماس بگیرند مگر آنکه بصورت بشریّت ظاهر شوند آنهم بشر نشناس و اشکال آنها عود میکند چنانچه میفرماید وَ لَو جَعَلناهُ مَلَکاً لَجَعَلناهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسنا عَلَیهِم ما یَلبِسُونَ انعام آیه 9 یُوحی إِلَیَّ طریق وحی را در قرآن مجید بیان فرموده وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللّهُ إِلّا وَحیاً أَو مِن وَراءِ حِجابٍ أَو یُرسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذنِهِ ما یَشاءُ شوری آیه 51 انّما منحصر است إِلهُکُم إِلهٌ واحِدٌ باید تمام توجّه باو باشد و او را پرستش کرد و بس.
فَمَن کانَ یَرجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلیَعمَل عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشرِک بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً پس کسی که امید دارد لقاء رحمة پروردگار خود را پس باید عمل کند باعمالصالحه و شرک نیاورد و شریک قرار ندهد بپروردگار خود احدی را و رسیدن بمقام قرب الهی و جنة المأوی و فردوس برین منوط و مربوط بدو امر است اوّل فَمَن کانَ یَرجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلیَعمَل عَمَلًا صالِحاً اعمال صالحه عبارت از واجبات و مستحبات الهیّه مطابق دستورات حق و تزکیه اخلاق بتخلّق باخلاق حمیده و ازاله صفات خبیثه و ترک اعمال قبیحه و محرّمات الهیّه وَ لا یُشرِک بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً نه شرک جلی مثل بت پرست آفتاب پرست عیسی پرست ملک پرست جن پرست گوساله پرست و در حکم شرک است هر معتقد بعقائد فاسده در نبوّت و خلافت و عدل و معاد و ضروریات و مسلمیّات دین مقدس اسلام و نه شرک خفی مثل ریاء خودنمایی، عبادت معتبر است در او قصد قربت و قصد خلوص و الا باطل و فاسد است اللّهم ثبّتنا علی دینک القویم و وفقنا للتقی و طلب العلم و اجعل عاقبة امرنا خیرا و سعادة بحق محمّد و اله صلّی اللّه علیه و اله و الحمد للّه رب العالمین هذا آخر ما کتبنا فی سورة الکهف
[ نظرات / امتیازها ]