وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَریقٌ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ
As-Suddi commented on,
﴿وَلَمَّا جَآءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ﴾
(And when there came to them a Messenger from Allah (i.e. Muhammad ) confirming what was with them), "When Muhammad came to them, they wanted to contradict and dispute with him using the Tawrah. However, the Tawrah and the Qur'an affirmed each other. So the Jews gave up on using the Torah, and took to the Book of Asaf, and the magic of Harut and Marut, which indeed did not conform to the Qur'an. Hence Allah's statement,
﴿کَأَنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ﴾
(As if they did not know!).''
Also, Qatadah said that Allah's statement,
﴿کَأَنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ﴾
(As if they did not know!) means, "They knew the truth but abandoned it, hid it and denied the fact that they even had it.''
[ نظرات / امتیازها ]
1 - محمّد(ص)، رسولى مبعوث شده از جانب خداوند
و لما جاءهم رسول من عنداللّه
ظاهر این است که مراد از «رسول» پیامبر اسلام باشد. قابل ذکر است که برخى از مفسّران بر آنند که مقصود حضرت عیسى(ع) است.
2 - یهودیان، همچون سایر مردم در گستره رسالت پیامبر(ص) هستند.
و لما جاءهم رسول من عنداللّه
3 - پیامبر(ص)، آسمانى بودن تورات را تأیید و حقانیت آن را تصدیق مى کرد.
مصدق لما معهم
4 - تورات در بردارنده بشارت به بعثت محمّد(ص)
و لما جاءهم رسول ... نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب کتب اللّه وراء ظهورهم
جمله «نبذ فریق» جواب شرط (لما جاءهم) است. ترتب دور افکندن تورات بر آمدن پیامبر(ص) اشاره به این حقیقت دارد که: این کتاب، بشارت به آمدن پیامبر(ص) داشته و ویژگیهاى آن حضرت را بر شمرده است.
5 - بعثت پیامبر(ص)، دلیل و گواهى بر راستى و درستى تورات و آسمانى بودن آن
مصدق لما معهم
توضیح برداشت فوق در آیه 41، 91 و 97 از همین سوره بیان شد.
6 - عالمان اهل کتاب، پس از بعثت پیامبر(ص) بشارتهاى تورات را درباره پیامبر موعود ندیده انگاشته و بدانها اعتنایى نکردند.
و لما جاءهم رسول ... نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب کتب اللّه وراء ظهورهم
به نظر مى رسد مراد از «فریق» در جمله فوق، عالمان یهود باشد; زیرا آنان متصدى بیان معارف و احکام تورات بودند. جمله «کأنهم لایعلمون» (گویا [بدانها ]عالم نبودند) مؤید این معناست.
7 - عالمان اهل کتاب، مطمئن به منطبق بودن ویژگیهاى پیامبر وعده داده شده در تورات، بر پیامبر اسلام
و لما جاءهم رسول ... نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب کتب اللّه وراء ظهورهم
عالمان یهود، براى انکار پیامبر(ص) دو راه در پیش روى خود داشتند: 1ـ نادیده گرفتن بشارتهاى تورات; 2ـ اظهار منطبق نبودن ویژگیهاى شمرده شده در تورات بر پیامبر. از این که عالمان یهود راه اول را انتخاب کردند، معلوم مى شود، انطباق آن ویژگیها بر پیامبر، امرى مسلّم و غیر قابل تردید بوده است.
8 - انگیزه عالمان یهود از نادیده گرفتن بشارتهاى تورات، ایجاد زمینه براى انکار رسالت پیامبر(ص) بود.
و لما جاءهم رسول ... نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب کتب اللّه وراء ظهورهم
9 - عالمان اهل کتاب، على رغم یافتن ویژگیهاى پیامبر(ص) در تورات، خود را بى خبر از آنها نشان مى دادند.
نبذ فریق ... کتب اللّه وراء ظهورهم کانهم لایعلمون
متعلق «لایعلمون» ویژگیهاى پیامبرى است که تورات بعثت وى را بشارت داده است.
10 - تورات، کتابى نازل شده از جانب خدا
أوتوا الکتب کتب اللّه
11 - ایمان به پیامبر اسلام از عهدهاى خداوند با اهل کتاب
أو کلما عهدوا عهداً ... و لما جاءهم رسول ... نبذ فریق
بیان انکار رسالت پیامبر(ص) و نادیده گرفتن حقایق ذکر شده در تورات - پس از یاد کردن از عهدهاى یهود با خدا و نقض آنها - اشاره به برداشت فوق دارد.
12 - معتقدان به مکاتب الهى، حتى عالمان دینى و دانایان به کتابهاى آسمانى، در خطر انحراف و حق پوشى هستند.
نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب کتب اللّه وراء ظهورهم
13 - ضرورت پایبند بودن به همه معارف و احکام بیان شده در کتابهاى آسمانى
نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب کتب اللّه وراء ظهورهم
14 - بى اعتنایى به برخى از دستورات و یا معارف کتابهاى آسمانى، به منزله بى اعتنایى به همه آنهاست.
نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب کتب اللّه وراء ظهورهم
روشن است که عالمان یهود، پس از بعثت همه احکام و معارف تورات را نادیده نگرفتند; بلکه بخشهایى از آن را، که درباره شخصیت پیامبر اسلام بود، مورد بى اعتنایى قرار دادند ولى خداوند مى فرماید: «آنان کتاب خدا را به دور افکندند» و این تعبیر بیانگر آن است که نادیده گرفتن برخى از معارف کتابهاى آسمانى، به منزله نادیده گرفتن همه آنهاست.
15 - برخى از عالمان اهل کتاب، پس از بعثت پیامبر(ص) به تورات وفادار مانده و به ویژگیهاى پیامبر موعود و تطبیق آنها بر رسول اکرم (ص) معترف شدند.
نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب کتب اللّه وراء ظهورهم
برداشت فوق بر اساس این احتمال است که مراد از «الذین أتوا الکتاب» عالمان یهود باشد. در این صورت «فریق من الذین»; یعنى، گروهى از عالمان، کتاب الهى را به دور افکندند. مفهوم این جمله این است که گروهى چنین نکردند.
16 - خودفریبى و تجاهل در برخورد با حقایق، امرى نکوهیده و ناروا
نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب ... کأنهم لایعلمون
17 - امام باقر(ع) به سعد الخیر نوشت: ... «و کان من نبذهم الکتاب ان اقاموا حروفه و حرفوا حدوده فهم یروونه و لایرعونه ... و کان من نبذهم الکتاب ان ولّوه الذین لایعلمون فاوردوهم الهوى و اصدروهم الى الردى و غیّروا عرى الدین;(1)
از مواردى که آنان (اهل کتاب) کتاب الهى را پشت سر انداختند، این بود که: ظاهر کتاب را حفظ کردند و حدود آن را تحریف نمودند; و ظاهر آن را نقل مى کردند و به آن عمل نمى کردند ... و از موارد دیگر پشت سر انداختن کتاب توسط آنان این بود که کسانى را متولى کتاب مى کردند که از کتاب خدا چیزى نمى دانستند و در نتیجه مردم را به هواى خویش سوق داده آنان را به پستى مى کشاندند و دستگیره هاى دین را تغییر مى دادند».
[ نظرات / امتیازها ]
چون رسولی آمد ایشان را ز حق که مصدق بودشان بر ما سبق
یعنی آنچه هستشان اندر کتاب ترک آن کردند جمعی از عتاب
آن گروهی که بر ایشان داده شد خود کتاب و کارشان آماده شد
و ان کتاب اللّه وراء پشتشان که نمیدانند گویی هیچ آن
هم چنان که عقل و روح محترم در پس پشت اینکه طبایع راست هم
که نمیدانند گویی اینکه عوام هست آنها را در اینکه هیکل مقام
اوفتاده پیش پای نفس ردّ میخورند از گاو و خر دایم لگد
همچو شهبازی بخانه پیر زال میکند از غفلتش منقار و بال
ای دریغ از ساعد سلطانیش و ان شرافتها که بود ارزانیش
دیده معشوق خود را هیچ کس واگذارد نزد اوباش و عسس!
جز که برند از پی غیرت سرش کوشد از جان تا که جنبد پیکرش
اینکه چنین غیرت کنی بر صورتی نیست پس چون بهر روحت غیرتی
کانچنین گردیده خوار و زار نفس سر برهنه مانده در بازار نفس
خشم و شهوت هر زمان بیپردهای میفروشندش مثال بردهای
غیرتی کن عقل و روح از قید نفس وارهان وز جور و ظلم و کید نفس
[ نظرات / امتیازها ]
آیه مورد بحث ، تاءکید صریحتر و گویاترى روى همین موضوع دارد مى گوید: ((هنگامى که فرستاده اى از سوى خدا به سراغ آنها آمد و با نشانه هائى که نزد آنها بود مطابقت داشت ، جمعى از آنان که داراى کتاب بودند کتاب الهى را پشت سر افکندند، آنچنان که گوئى اصلا از آن خبر ندارند)) (و لما جائهم رسول من عند الله مصدق لما معهم نبذ فریق من الذین اوتوا الکتاب کتاب الله وراء ظهورهم کانهم لایعلمون ).
تا آن زمان که پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) مبعوث نشده بود علماى یهود، مردم را به آمدنش بشارت مى دادند و نشانه ها و مشخصات او را بر مى شمردند اما هنگامى که به رسالت مبعوث گشت آنچنان از محتویات تورات ، رخ بر تافتند که گوئى هرگز آن را ندیده بودند و نخوانده بودند.
آرى این است نتیجه خودخواهى و دنیا پرستى که انسانى را که در آغاز از
مبلغان سر سخت حق بوده به هنگام رسیدن به آن در صف دشمنان آشتى ناپذیر قرار مى دهد.
نکته : 1
روشن است تعبیر به ((نزول )) (فرود آمدن ) یا ((انزال )) (فرو فرستادن ) در مورد قرآن مجید به این معنى نیست که مثلا خداوند مکانى در آسمانها دارد و قرآن را از آن محل بالا فرو فرستاده است ، بلکه این تعبیر اشاره به علو مقامى و معنوى پروردگار است .
نکته : 2
کلمه ((فاسق )) از ماده ((فسق )) در اصل به معنى خارج شدن هسته از درون رطب (خرماى تازه ) است ، به این ترتیب که گاهى رطب از شاخه درخت نخل سقوط مى کند، هسته از درون آن به خارج مى پرد، عرب از این معنى تعبیر به ((فسقت النواة )) مى کند سپس به تمام کسانى که لباس طاعت پروردگار را از تن در آورده و از راه و رسم بندگى خارج شده اند فاسق گفته شده است .
در حقیقت همان گونه که هسته خرما به هنگام بیرون آمدن ، آن قشر شیرین و مفید و مغذى را رها مى سازد، آنها نیز با اعمال خود تمام ارزش و شخصیت خویش را از دست مى دهند.
نکته : 3
قرآن در بحثهاى فوق مانند دیگر بحثها هرگز تمام یک قوم را به خاطر گناه اکثریت مورد ملامت قرار نمى دهد، بلکه با تعبیر ((فریق )) و همچنین ((اکثر)) سهم اقلیت با تقوا و مؤ من را محفوظ مى دارد، و این است راه و رسم حق طلبى و حقجوئى .
[ نظرات / امتیازها ]