● اختلاف مفسرین در تفسیر این آیه
مفسرین در تفسیر این آیه اختلاف عجیبى به راه انداختهاند به طورى که نظیر این اختلاف را در هیچ آیهاى از ایشان نمىیابیم:
1- مرجع ضمیر (اتبعوا) چه کسانند؟ آیا یهودیان عهد سلیمانند؟ و یا یهودیان عهد رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله)؟ و یا همه یهودیان؟.
2- کلمه (تتلوا) آیا به معناى این است که (پیروى شیطان مىکنى و به گفته او عمل مىنمایى)؟ یا به معناى این است که (میخوانى)؟ و یا به معناى (تکذیب میکنى) مىباشد؟.
3- منظور از شیاطین کدام شیاطین است؟ شیاطین جن؟ و یا شیاطین انس؟ و یا هر دو؟.
4- معناى «عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ» چیست؟ آیا کلمه (على) به معناى کلمه (فی) است؟ و یا به معناى (در عهد ملک سلیمان) است؟ و یا همان ظاهر کلام با استعلایى که در معناى کلمه (على) هست مراد است؟ و یا معنایش (على عهد ملک سلیمان) است؟.
5- در معناى جمله «وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا» الخ است که آیا شیطان ها به این جهت کافر شدند که سحر را براى مردم استخراج کردند؟ و یا براى این بود که سحر را به حضرت سلیمان (علیه السلام) نسبت دادند؟ و یا آنکه اصلا معناى (کفروا) (سحروا) می باشد؟.
6- در جمله «یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ» الخ است که آیا رسما سحر را به مردم آموختند؟ و یا راه استخراج آن را یاد دادند؟ و گفتند که سحر در زیر تخت سلیمان مدفون است و مردم آن را بیرون آورده و یاد گرفتند؟.
7- جمله «وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ» الخ چه معنا دارد؟ آیا حرف (ما) در این جمله موصوله و عطف بر (ما)ى موصوله در جمله (ما تتلوا) الخ است؟ و یا آنکه موصوله و عطف بر کلمه (السحر) است؟ و معنایش این است که به مردم آنچه را که بر دو ملک نازل شد یاد دادند؟ و یا آنکه حرف (ما) موصوله نیست؟ بلکه نافیه و واو قبل از آن استینافیه است و جمله ربطى به ما قبل ندارد و معنایش این است که هیچ سحرى بر دو ملک نازل نشد و ادعاى یهود بیهوده است؟.
8- در معناى انزال است که آیا منظور نازل کردن از آسمان است؟ یا نازل کردن از بلندی هاى زمین؟.
9- در معناى کلمه (ملکین) است که آیا این دو ملک از ملائکه آسمان بودند؟ یا دو انسان زمینى و دو ملک به کسره لام یعنى پادشاه بوده اند؟- البته اگر کلمه نامبرده را مانند بعضى از قرائت هاى شاذ به کسره لام بخوانیم- و یا به قرائت مشهور دو ملک به فتحه لام بودند، ولى منظور از آن، دو انسان صالح و متظاهر به صلاح مى باشد.
10- در معناى کلمه (بابل) است که آیا منظور از آن بابل عراق است؟ یا بابل دماوند؟ و یا از نصیبین گرفته تا رأس العین است؟.
11- در معناى جمله «وَ ما یُعَلِّمانِ» است که آیا معناى ظاهرى تعلیم مراد است؟ و یا کلمه (علم) به معناى (اعلم) است.
12- در معناى جمله «فلا تکفر» است که آیا معنایش این است که با عمل به سحر کفر نورز؟ و یا با آموختن و یا با هر دو؟.
13- در معناى جمله «فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما» است که آیا ضمیر (منهما) به هاروت و ماروت بر می گردد؟ و یا به سحر و کفر؟ و یا معنایش این است که مردم از دو ملک به جاى آنچه که آن ها تعلیمشان کردند، علم بر هم زدن میانه زن و شوهر را آموختند با اینکه آن دو از آن کار نهى کرده بودند.
14- در جمله «ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ» است که آیا با سحر میانه زن و شوهر محبت و دشمنى ایجاد مى کردند و یا آنکه یکى از آن دو را مغرور ساخته و به کفر و شرک وا مى داشتند و میانه زن و شوهر اختلاف دینى مى انداختند؟ و یا با سخن چینى و سعایت، بین آن دو را گل آلود نموده و سرانجام جدایى مى انداختند؟.
این بود چند مورد از اختلافاتى که مفسرین در تفسیر جملات و مفردات این آیات و متن این قصه دارند. البته اختلاف هاى دیگرى در خارج این قصه دارند هم در ذیل آیه و هم در خود قصه. آن این است که آیا این آیات در مقام بیان داستانى است که در خارج واقع شده است یا آنکه میخواهد مطلبى را با تمثیل بیان کند و یا درصدد معناى دیگر است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 351 و 352 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : آیات خاص |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اعجاز قرآن
اگر احتمالها و اختلافهای موجود در این آیه را در یکدیگر ضرب کنیم، حاصلضرب سر از عددى سرسام آور در مىآورد و آن یک ملیون و دویست و شصت هزار احتمال است (4 9 3 4 10). به خدا سوگند این مطلب از عجائب نظم قرآن است که یک آیهاش با مذاهب و احتمالهایى میسازد که عددش حیرت انگیز و محیرالعقول است و در عین حال کلام همچنان بر حسن و زیبایى خود متکى است و به زیباترین حسنى آراسته است و خدشهاى بر فصاحت و بلاغتش وارد نمیشود. ان شاء اللَّه نظیر این حرف در تفسیر آیه «أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً» (هود/17) از نظر خواننده خواهد گذشت.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 352 و 353 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ویژگی های قرآن |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● وجود سحر در بین یهود
آیه شریفه- البته با رعایت سیاقى که دارد- میخواهد یکى دیگر از خصائص یهود را بیان کند و آن متداول شدن سحر در بین آنان است و اینکه یهود این عمل خود را مستند به یک و یا دو قصه مىدانند که میانه خودشان معروف بود و در آن دو قصه پاى سلیمان پیغمبر و دو ملک به نام هاروت و ماروت در میان بوده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : پس بنابراین کلام عطف است بر صورتى که ایشان از قصه نامبرده در ذهن داشتند و می خواهد آن صورت را تخطئه کند و بفرماید جریان آن طور نیست که شما از قصه در نظر دارید. آرى یهود به طورى که قرآن کریم از این طائفه خبر داده است، مردمى هستند اهل تحریف و دست اندازى در معارف و حقایق، نه خودشان و نه احدى از مردم نمی توانند در داستان هاى تاریخى به نقل یهود اعتماد کنند، چون هیچ پروایى از تحریف مطالب ندارند. این رسم و عادت دیرینه یهود است که در معارف دینى در هر لحظه به سوى سخنى و عملى منحرف می شوند که با منافعشان سازگارتر باشد و ظاهر جملات آیه بر صدق این معنا کافى است. از آیه شریفه بر مى آید که یهود سحر را به سلیمان نسبت می دادند، چون این طور مى پنداشتند که حضرت سلیمان (علیهالسلام) آن سلطنت و ملک عجیب را به وسیله سحر به دست آورد. یهودیان سحر را هم به دو ملک بابل یعنى هاروت و ماروت نسبت می دهند که از حضرت سلیمان (علیهالسلام) گرفته اند.
قرآن هر دو سخن ایشان را رد می کند و مى فرماید که آنچه حضرت سلیمان (علیهالسلام) مى کرد، به سحر نمی کرد و چطور ممکن است سحر بوده باشد و حال آنکه سحر کفر به خداوند است و تصرف و دست اندازى در عالم به خلاف وضع عادى آن است. خداى تعالى عالم هستى را به صورتى در ذهن موجودات زنده و حواس آن ها درآورده است، آن وقت چگونه ممکن است حضرت سلیمان (علیهالسلام) این وضع را بر هم زند؟ و در عین اینکه پیامبرى است معصوم، به خداوند کفر ورزد با اینکه خداى تعالى درباره اش صریحا فرموده است: «وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ» و «وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ». چگونه ممکن است مردم بدانند که هر کس پیرامون سحر بگردد آخرتى ندارد، ولى حضرت سلیمان (علیهالسلام) این معنا را نداند؟ پس حضرت سلیمان (علیهالسلام) مقامش بلندتر و ساحتش مقدس تر از آن است که سحر و کفر به وى نسبت داده شود، براى اینکه خداوند قدر او را در چند جا از کلامش یعنى در سوره هاى مکى که قبل از بقره نازل شده است، چون سوره انعام و انبیا و نحل و ص، عظیم شمرده و او را بنده اى صالح و نبى ای مرسل خوانده است که علم و حکمتش داده و ملکى ارزانى داشته که احدى بعد از او سزاوار چنان ملکى نیست. چنین کسى ساحر نمی شود بلکه داستان ساحرى او از خرافات کهنه ای است که شیطان ها از پیش خود تراشیده و بر اولیای انسى خود خواندند و با اضلال مردم و سحرآموزى به آنان کافر شدند.
قرآن کریم درباره دو ملک بابل هاروت و ماروت ایشان را رد کرده به اینکه هر چند سحر به آن دو نازل شد لکن هیچ عیبى هم در این کار نیست براى اینکه منظور خداى تعالى از اینکار امتحان بود. همچنانکه اگر شر و فساد را به دل هاى بشر الهام کرد اشکالى متوجهش نمی شود. چون این کار را باز به منظور امتحان بشر کرده است و یکى از مصادیق قدر است. آن دو ملک هم هر چند که سحر بر آنان نازل شد ولى آن دو به احدى سحر نمى آموختند مگر آنکه مى گفتند: «هوشیار باشید که ما فتنه و مایه آزمایش توایم. زنهار با استعمال بى مورد سحر کافر نشوى و تنها در مورد ابطال سحر و رسوا کردن ساحران ستمگر به کار بندى». ولى مردم سحرى از آن دو آموختند که با آن مصالحى را که خداوند در طبیعت و مجارى عادت نهاده بود فاسد می کردند. مثلا میانه مرد و زن را به هم می زدند تا شرى و فسادى به راه اندازند. خلاصه از آن دو سحرى مى آموختند که مایه ضررشان بود نه مایه نفعشان.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 353 و 354 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : یهودی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «تتلوا»
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 354 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● دروغ گویی یهود
«اتّبِعُوا» به یهودیان دوران حضرت سلیمان (علیهالسلام) بر میگردد و معنی آن دروغ میگفتند و جعل میکردند است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 354 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : یهودی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مصداق شیاطین در آیه
مراد از شیطانها طائفهاى از جن است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : می دانیم این طائفه در تحت سیطره حضرت سلیمان (علیهالسلام) قرار گرفته و شکنجه می شدند و آن جناب به وسیله شکنجه آن ها را از شر و فساد باز می داشت چون خداوند فرموده است: «وَ مِنَ الشَّیاطِینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ وَ یَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذلِکَ وَ کُنَّا لَهُمْ حافِظِینَ» (انبیا/82)، که از آن بر مى آید مراد به شیطان ها جن است و منظور از به کارگیرى آن ها حفظ آن ها بوده است. نیز در آیه «فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهِینِ» (سبا/14)، همین که جنازه حضرت سلیمان (علیهالسلام) بعد از شکسته شدن عصایش به زمین افتاد، آن وقت جن فهمید که اگر علمى به غیب مى داشت، مى فهمید حضرت سلیمان (علیهالسلام) مدت ها است که از دنیا رفته و در این همه مدت زیر شکنجه او نمىماند و این همه خوارى نمیکشید. از آن فهمیده مىشود قوم جن در تحت شکنجه حضرت سلیمان (علیهالسلام) بودند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 354 و 355 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : جنّ |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● رابطه سحر و اراده خداوند
تأثیر سحر به اذن خداوند و در چهارچوب تقدیرات الهی است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : «وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» این جمله دفع آن توهمى است که به ذهن هر کسى مى دود و آن این است که مگر ساحران می توانند با سحر خود امر صنع و تکوین را بر هم زده و از تقدیر الهى پیشى گیرند و امر خداوند را باطل سازند؟ در جواب و دفع این توهم مى فرماید: «نه، خود سحر از قدر خداست و به همین جهت اثر نمى کند مگر به اذن خداوند. پس ساحران نمى توانند خدا را به ستوه بیاورند». اگر این جمله را جلوتر از جمله «وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ» الخ، آورد براى این بود که جمله مورد بحث یعنى «فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما» به تنهایى تاثیر سحر را مى رساند و براى اینکه دنبالش بفرماید تاثیر سحر هم به اذن خداست و در نتیجه آن توهم را که گفتیم دفع کند، کافى بود و دیگر احتیاج نبود که جمله بعدى را هم قبل از دفع آن توهم بیاورد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 355 و 356 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سحر- جادو |
گوینده : علامه طباطبایی |
1)
متولی : ببخشید من معنی این جمله را کامل متوجه نمی شوم. می شود کمی بیشتر توضیح دهید؟
2)
شاه آبادی : یعنی مانند هر امر دیگری که برای انسان ضرر دارد، مانند بیماری و غیره، سحر نیز حیطه اثرگذاریاش خارج از قدرت خدا نیست و تقدیر خداوند که هر چیزی را به اندازهاش اندازهگیری مینماید، همه چیز از طول عمر انسان تا سحر ساحر را دربرمیگیرد.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● آگاهی یهودیان از مضرّات سحر
یهودیان این معنا را که هر که در پى سحر و ساحرى باشد در آخرت بهره اى ندارد، هم به عقل خود دریافتند، چون هر عاقلى می فهمد که شوم ترین منابع فساد در اجتماع بشرى سحر است و هم از کلام حضرت موسى (علیهالسلام) که در زمان فرعون فرموده بود: «وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتى» (طه/69). {وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ}
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : ساحران با علم به اینکه سحر برایشان شر و براى آخرتشان مایه مفسده است، در عین حال عالم به این معنا نبودند، چون به علم خود عمل نکردند، پس هم عالم بودند و هم نبودند. براى اینکه وقتى علم حامل خود را به سوى راه راست هدایت نکند علم نیست، بلکه ضلالت و جهل است، همچنانکه خداى تعالى فرموده است: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ» (جاثیه/23). پس این طائفه از یهود نیز که با علم گمراهند، جا دارد کسى از خدا برایشان آرزوى علم و هدایت کند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 356 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : یهودی |
گوینده : علامه طباطبایی |
1)
: سلام
اگر کسی ندونه سحر شده و تا آخر به همین شکل پیش بره (برای مثال سحری باشه با هدف جلوگیری از موفقیت یک انسان )تکلیف اون آدم چیه؟ پس چرا خدا اجازه داده آینده ی بنده اش رو یکی دیگه خراب کنه و عمرش بره اما موفق نشه؟
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ایجاد علم سحر و نسبت دادن آن به حضرت سلیمان(علیهالسلام)
امام باقر(علیهالسلام) در ذیل آیه «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ» الخ، فرمودند: پس همین که حضرت سلیمان (علیهالسلام) از دنیا رفت، ابلیس سحر را درست کرد. آن را در طومارى پیچید و بر پشت آن طومار نوشت: «این آن علمى است که آصف بن برخیا براى سلطنت سلیمان بن داوود نوشته است و این از ذخائر گنجینههاى علم است. هر کس چنین و چنان بخواهد باید چنین و چنان کند». آن گاه آن طومار را در زیر تخت حضرت سلیمان (علیهالسلام) دفن کرد. آن گاه ایشان را به در آوردن راهنمایى کرد و بیرون آورده برایشان خواند. لاجرم کفار گفتند: «عجب، اینکه حضرت سلیمان (علیهالسلام) بر همه ما چیره گشت به خاطر داشتن چنین سحرى بود». ولى مؤمنین گفتند: «نه، سلطنت حضرت سلیمان (علیهالسلام) از ناحیه خدا و خود او بنده خدا و پیامبر او بود و آیه «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ» در خصوص همین مطلب نازل شده است.
علامه طباطبایی: اگر در این روایت وضع علم سحر و نوشتن و خواندن آن را به ابلیس نسبت داده، منافات با این ندارد که در جاى دیگر به سایر شیطانهاى جنى و انسى نسبت داده باشد، براى اینکه تمامى شرور بالآخره به او منتهى و از ناحیه آن لعنتى به سوى اولیا و طرفدارانش منتشر می شود، حال یا مستقیما به آنان وحى مى کند و یا آنکه به وسیله وسوسه در آن ها نفوذ مى کند و این دو جور نسبت در لسان اخبار بسیار است.
ظاهر حدیث این است که کلمه (تتلوا) از تلاوت به معناى قرائت باشد و این با آن مطلبى که در بیان قبلى استظهار کردیم منافات ندارد، چون هر چند در آن بیان گفتیم که ظاهر کلام می گوید کلمه (تتلوا) به معناى (تکذب) است ولکن این معنا را از دلالت ضمنى و امثال آن درآوردیم، پس منافات ندارد که بر حسب دلالت لفظى و مطابقى کلام (تتلوا) به معناى (تلاوت مى کنى) بوده باشد و در نتیجه معناى کلام این باشد که شیطان ها بر ملک حضرت سلیمان (علیهالسلام) سحر را به دروغ میخواندند یعنى به دروغ آن را علت سلطنت حضرت سلیمان (علیهالسلام) معرفى کردند.
اما اصل معناى این کلمه یعنى کلمه (تتلوا)، باید دانست که برگشت معناى اصلى آن به معناى (ولى- یلى- ولایة) است و این ماده به معناى این است که کسى چیزى را از جهت ترتیب مالک باشد و مالکیت جزئى از آن را بعد از مالکیت دیگر دارا باشد که ان شاء اللَّه در سوره مائده آنجا که پیرامون آیه شریفه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» (مائده/55) بحث مى کنیم در این باره نیز بحث خواهیم کرد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را عیاشى (ج 1 ص 52 حدیث 74) و تفسیر قمى (ج 1 ص 55) روایت کرده اند.
علامه طباطبایی روایت ذیل را جز اسرائیلیات می داند: ابن جریر از ابن عباس روایت کرده است که گفت: حضرت سلیمان (علیهالسلام) هر وقت می خواست مستراح برود و یا کار دیگرى انجام دهد، انگشترش را به همسرش جراده مى سپرد. روزى شیطان به صورت حضرت سلیمان (علیهالسلام) نزد جراده آمد و گفت انگشترم را بده و او هم داد. همین که انگشتر را به دست خود کرد تمامى شیطانهاى انسى و جنى نزدش حاضر شدند. (تفسیر الدر المنثور، ج 1 ص 95)
از سوى دیگر حضرت سلیمان (علیهالسلام) نزد همسرش آمد و گفت: انگشترم را بیاور. جراده گفت: تو سلیمان نیستى و دروغ مىگویى. حضرت سلیمان (علیهالسلام) فهمید که بلائى متوجهش شده است. در آن ایام شیطان ها آزادانه به کار خود مشغول شدند و کتاب هایى از سحر و کفر بنوشتند و آن ها را در زیر تخت حضرت سلیمان (علیهالسلام) دفن کردند و سپس در موقع مناسب آن را درآورده بر مردم بخواندند و چنین وانمود کردند که این کتاب ها را حضرت سلیمان (علیهالسلام) در زیر تخت خود دفن کرده است و به خاطر همین کتاب ها که در زیر تخت خود داشته است بر تمام مردم مسلط شده است، مردم از حضرت سلیمان (علیهالسلام) بیزار شده و یا او را کافر خواندند. این شبهه همچنان در میان مردم شایع بود تا آنکه خداى تعالى محمد (صلّیاللهعلیهوآله) را مبعوث کرد و آیه «وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا» نازل گردید.
علامه طباطبایی: این قصه در روایات دیگر نیز آمده است. قصه ای است طولانى و از جمله قصههاى وارده در لغزش هاى انبیا است و در ضمن آن ها نقل می شود که خرافی است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 356 و 357 |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : شیطان- ابلیس |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● آموزش سحر توسط هاروت و ماروت به مردم
امام رضا(علیهالسلام) فرمودند: هاروت و ماروت دو فرشته بودند که سحر را به مردم یاد دادند تا به وسیله آن از سحر ساحران ایمن بوده و سحر آنان را باطل کنند. این علم را به احدى تعلیم نمىکردند مگر آنکه زنهار می دادند که ما فتنه و وسیله آزمایش شمائیم، مبادا با به کار بردن نابجاى این علم کفر بورزید. ولى جمعى از مردم با استعمال آن کافر شدند و با عمل کردن بر خلاف آنچه دستور داشتند کافر شدند، چون میانه مرد و زنش جدایى مىانداختند که خداى تعالى درباره آن فرموده است: «وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ».
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را عیون اخبار الرضا(ج 1 ص 271 حدیث 2) روایت کرده است.
علامه طباطبایی روایت ذیل را جز اسرائیلیات می داند: سعید بن جریر، و خطیب، در تاریخش از نافع روایت کرده که گفت: من با پسر عمر مسافرتى رفتیم. همین که اواخر شب شد، به من گفت اى نافع، نگاه کن ببین ستاره سرخ طلوع کرده است؟ گفتم: نه. بار دیگر پرسید و بگمانم بار دیگر نیز پرسید تا آنکه گفتم: بله طلوع کرد. گفت خوش قدم نباشد و خلاصه نه یادش بخیر و نه جایش خالى. گفتم: سبحان اللَّه ستاره ای است در تحت اطاعت خداوند و گوش به فرمان او. چطور مى گویى نه یادش به خیر و نه جایش خالى؟. گفت: من جز آنچه از رسول خدا(ص) شنیدهام نگفتم. رسول خدا(ص) فرمودند: ملائکه به پروردگار متعال عرضه داشتند که چرا اینقدر در برابر خطایا و گناهان بنى آدم صبر مىکنى؟. خداوند فرمود: من آن ها را براى اینکه بیازمایم عافیت می دهم. عرضه داشتند که اگر ما به جاى آن ها بودیم هرگز تو را نافرمانى نمى کردیم. خداوند فرمود: پس دو نفر از میان خود انتخاب کنید. ملائکه در انتخاب دو نفر که از همه بهتر باشند از هیچ کوششى فروگذار نکردند و سرانجام هاروت و ماروت را انتخاب نمودند. این دو فرشته به زمین نازل شدند و خداوند شبق را بر آنان مسلط کرد. من از پسر عمر پرسیدم: شبق چیست؟ گفت: شهوت. پس زنى به نام زهره نزد آن دو آمد و در دل آن دو فرشته جاى باز کرد ولى آن دو هر یک عشق خود را از رفیقش پنهان می داشت تا آنکه یکى به دیگرى گفت: آیا این زن همانطور که در دل من جاى گرفته است در دل تو نیز جا باز کرده است؟ گفت: آرى. پس هر دو او را به سوى خود دعوت کردند. زن گفت: من حاضر نمی شوم مگر آنکه آن اسمى را که با آن به آسمان مى روید و پائین مى آئید را به من بیاموزید. هاروت و ماروت حاضر نشدند. بار دیگر درخواست خود را تکرار کردند و او هم امتناع خود را تکرار کرد تا بالآخره آن دو تسلیم شدند و نام خدا را به وى آموختند. همین که زهره خواست با خواندن آن اسم پرواز کند، خداوند او را بصورت ستاره اى مسخ کرد و از آن دو ملک هم بال هایشان را برید. هاروت و ماروت از پروردگار خود درخواست توبه کردند. خداى تعالى آن دو را مخیر کرد بین اینکه به حال اول برگردند و در عوض وقتى قیامت شد عذابشان کند و بین اینکه در همین دنیا خداوند عذابشان کند و روز قیامت به همان حال اول خود برگردند. یکى از آن دو به دیگرى گفت: عذاب دنیا بالآخره تمام شدنى است، بهتر آن است که عذاب دنیا را اختیار کنیم. او هم پذیرفت و خداى تعالى به ایشان وحى فرستاد که به سرزمین بابل بیائید. دو ملک روانه آن سرزمین شدند. در آنجا خداوند ایشان را خسف نموده و بین زمین و آسمان وارونه ساخت که تا روز قیامت در عذاب خواهند بود (تفسیر الدر المنثور ج 1 ص 97).
علامه طباطبایی: قریب به این معنا در بعضى از کتب شیعه نیز از امام باقر(علیهالسلام) (بدون ذکر همه سند) روایت شده است (عیاشى ج 1 ص 52). سیوطى هم قریب به این معنا را درباره هاروت و ماروت و زهره در طى نزدیک بیست و چند حدیث آورده است که ناقلان آن تصریح کرده اند به اینکه سند بعضى از آن ها صحیح است (تفسیر الدر المنثور ج 1 ص 97- 100). و در آخر سندهاى آن ها عده اى از صحابه از قبیل ابن عباس، و ابن مسعود، و على بن ابى طالب، و ابى درداء، و عمر، و عایشه و ابن عمر، قرار دارند. ولى با همه این احوال داستان، داستانى است خرافى که به ملائکه بزرگوار خداوند نسبت داده اند. ملائکه اى که خداى تعالى در قرآن تصریح کرده است به قداست ساحت و طهارت وجود آنان از شرک و معصیت. آن هم غلیظ ترین شرک و زشت ترین معصیت. چون در بعضى از این روایات نسبت پرستش بت و قتل نفس و زنا و شرب خمر، به آن دو داده اند. به ستاره زهره نسبت می دهند که زنى زناکار بود و مسخ شد که این خود مسخرهاى خنده آور است. چون زهره ستاره ای است آسمانى که در آفرینش و طلوعش پاک است و خداى تعالى در آیه «الْجَوارِ الْکُنَّسِ» (تکویر/16) به وجود او سوگند یاد کرده است علاوه بر اینکه علم هیئت جدید هویت این ستاره را و اینکه از چند عنصرى تشکیل شده است و حتى مساحت و کیفیت آن و سائر شئون آن را کشف کرده است.
پس این قصه مانند قصه اى که در روایت سابق آمد، به طورى که گفته اند مطابق خرافاتى است که یهود براى هاروت و ماروت ذکر کرده اند و باز شبیه به خرافاتى است که یونانیان قدیم درباره ستارگان ثابت و سیار داشتند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 357 تا 360 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : سحر- جادو |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● روش تشخیص جعلی بودن حدیث توسط قرآن
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 361 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : فرقان |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● افراط و تفریط در قبول حجیت روایات
دو طرز تفکر افراطی و تفریطی در برخورد با روایات:
1- بعضى از مردم مخصوصا اهل عصر ما که فرو رفته در مباحث و علوم مادى و مرعوب از تمدن جدید غربى هستند، روایات جعلى را بهانه قرار داده اند و به کلى آنچه را به نام روایت و سنت رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) نامیده می شود طرح کردند.
2- بعضى از اخباریین و اصحاب حدیث و حرورى مذهبان و دیگران که در این باره افراط نموده اند از طرف دیگر افتاده اند، به این معنا که نام هر مطلبى که حدیث و روایت دارد، پذیرفته اند حال هر چه می خواهد باشد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : طائفه دوم در خطا دست کمى از طائفه اول ندارند. براى اینکه همانطور که طرح کلى روایات مستلزم تکذیب به موازینى است که دین مبین اسلام براى تشخیص حق از باطل قرار داده است، و نیز مستلزم نسبت دادن باطل و سخن لغو به پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) است و نیز باطل و لغو دانستن قرآن عزیزى است که «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ» (فصلت/42)، همچنین پذیرفتن تمامى احادیث و با چشم بسته همه را به شارع اسلام نسبت دادن، مستلزم همان تکذیب و همان نسبت است.
چگونه ممکن است مسلمان باشیم و در عین حال یکى از دو راه افراط و تفریط را برویم، با اینکه خداى جل و علا فرموده است: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر/7) و به حکم این آیه دسته اول نمى توانند سنت و دستورات رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) را به کلى دور بیندازند. نیز فرموده است: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ» (نسا/64) که به حکم این آیه دسته دوم نمی توانند هر چه را که نام حدیث دارد، هر چند مخالف قرآن یعنى مخالف اذن خدا و رضاى او باشد بپذیرند.
آرى به دسته اول مى گوییم اگر کلام رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) براى معاصرینش و منقول آن براى ما که در آن عصر نبوده ایم، حجیت نداشته باشد در امر دین هیچ سنگى روى سنگ قرار نمى گیرد و اصولا اعتماد به سخنانى که براى انسان نقل می شود و پذیرفتن آن در زندگى اجتماعى اجتناب ناپذیر، و بلکه امرى است بدیهى که از فطرت بشریش سرچشمه مى گیرد و نمی تواند به آن اعتماد نکند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 361 و 362 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : روایت- حدیث |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● روش تشخیص حدیث صحیح
در خصوص اخبارى که مهارتى براى تشخیص صحت و سقم مضمون آن ها نداریم، بناى عقلایى و راهى که عقل پیش پاى ما گذاشته این است که به اهل خبره در آن فن مراجعه نموده و هر چه آنان حکم کردند بپذیریم (دقت بفرمائید).
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : مسئله وقوع دسیسه و جعل در روایات دینى یک مسئله نو ظهور و مختص به مسائل دینى نیست، به شهادت اینکه مى بینیم آسیاى اجتماع همواره بر اساس همین منقولات مخلوط از دروغ و راست مى چرخد؛ چه اخبار عمومیش و چه خصوصیش. به طور مسلم دروغ ها و جعلیات در اخبار اجتماعى بیشتر است چون دست سیاست هاى کلى و شخصى بیشتر با آن ها بازى مى کند. مع ذلک فطرت انسانى ما و هیچ انسانى اجازه نمی دهد که به صرف شنیدن خبرهایى که در صحنه اجتماع براى ما نقل می شود اکتفا کنیم. و اکتفا هم نمى کنیم، بلکه یکى یکى آن اخبار را به موازینى که ممکن است محک شناختن راست از دروغ باشد عرضه می داریم، اگر با آن موافق بود و آن محک آن را تصدیق کرد مى پذیریم، اگر مخالف با آن بود تکذیبش نموده و دورش مى افکنیم. به فرضى هم که آن محک از تشخیص راست و دروغ بودن خبر عاجز ماند درباره آن خبر توقف می کنیم، نه چشم بسته قبولش مى کنیم و نه انکارش مى نمائیم و این توقف ما نیز همان احتیاطى است که فطرت ما در اینگونه موارد براى بر حذر بودن از شر و ضرر پیش پاى ما نهاده است.
تازه همه این سه مرحله رد و قبول و توقف بعد از عرضه خبر به موازین، در صورتى است که ما خبرشناس و اهل خبره اینکار باشیم. اما در خصوص اخبارى که مهارتى براى تشخیص صحت و سقم مضمون آن ها نداریم، بناى عقلایى و راهى که عقل پیش پاى ما گذاشته این است که به اهل خبره در آن فن مراجعه نموده، هر چه آنان حکم کردند بپذیریم (دقت بفرمائید).
این، آن روشى است که فطرت ما در اجتماع انسانى بنا بر آن نهاده و نیز میزانى است که دین خدا هم براى تشخیص حق از باطل نصب کرده، و بناى دین هیچ مغایرتى با بناى فطرت ندارد، بلکه عین همانست. چه، دستور دینى این است که یک یک اخبارى که براى مسلمانان نقل می شود بر کتاب خدا عرضه کنند، اگر صحتش و یا سقمش روشن شد که تکلیف روشن است و اگر به خاطر شبهه اى که در خصوص یک خبر است نتوانستیم با مقایسه با کتاب خدا صحت و سقمش را دریابیم باید توقف کرد، و این دستور در روایات متواتره اى از رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) و ائمه اهل بیتش (علیهالسلام) به ما رسیده است. البته این دستور در خصوص مسائل غیر فقهى است، چون در مسائل فقهى معیار در تشخیص روایت درست از نادرست بحث مفصل و جداگانه اى دارد که در اصول فقه متعرض آن شده اند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 362 و 363 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : روایت- حدیث |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● انجام کارهای خارق العاده توسط انسان
کارهای خارق العاده با همه اختلافى که در نوع آنها است، مستند به قوت اراده و شدت ایمان به تاثیر اراده است. انواع کارهای خارق العاده:
1- بسیارى از این کارها از کسانى سر مىزند که با اعتیاد و تمرین نیروى انجام آن را یافتهاند. مثلا روى طنابى که خود در دو طرف بلندى بستهاند راه مىروند.
2- بسیارى دیگر از آن ها اعمالى است که بر اسباب طبیعى و پنهان از حس و درک مردم متکى است و خلاصه صاحب عمل به اسبابى دست مىزند که دیگران آن اسباب را نشناختهاند. مانند کسى که داخل آتش میشود و نمی سوزد، به خاطر اینکه داروى طلق بخود مالیده است.
3- بسیارى دیگر از اینگونه کارها به وسیله سرعت حرکت انجام مى پذیرد، سرعتى که بیننده آن را تشخیص ندهد و چنین بپندارد که عمل نامبرده بدون هیچ سبب طبیعى اینطور خارق العاده انجام یافته است. مانند کارهایى که شعبده بازان انجام مى دهند.
همه این ها افعالى هستند که مستند به اسباب عادى می باشند، چیزى که هست ما سببیت آن اسباب را نشناخته ایم و به این جهت پوشیده از حس ما است و یا براى ما غیر مقدور است.
4- افعال خارق العاده دیگرى است که مستند به هیچ سبب از اسباب طبیعى و عادى نیست، مانند خبر دادن از غیب، مخصوصا آنچه مربوط به آینده است و از این قبیل کارهایى که مرتاض ها انجام می دهند و به هیچ وجه قابل انکار هم نیست.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : چون اراده تابع علم و ایمان قبلى است، هر چه ایمان آدمى به تاثیر اراده بیشتر شد، اراده هم مؤثرتر می شود. گاهى این ایمان و علم بدون هیچ قید و شرطى پیدا می شود و گاهى در صورت وجود شرائطى مخصوص دست می دهد. مثل ایمان به اینکه اگر فلان خط مخصوص را با مدادى مخصوص و در مکانى مخصوص بنویسیم باعث فلان نوع محبت و دشمنى می شود و یا اگر آینه اى را در برابر طفلى مخصوص قرار دهیم روح فلانى احضار مى گردد و یا اگر فلان افسون مخصوص را بخوانیم آن روح حاضر می شود و از این قبیل قید و شرط ها که در حقیقت شرط پیدا شدن اراده فاعل است. پس وقتى علم به حد تمام و کمال رسید و قطعى گردید، به حواس ظاهر انسان حس درک و مشاهده آن امر قطعى را می دهد، تو گویى چشم آن را مى بیند و گوش آن را مىشنود. و خود شما خواننده عزیز مى توانى صحت این گفتار را بیازمایى به اینکه به نفس خود تلقین کنى که فلان چیز و یا فلان شخص الان نزد من حاضر است و دارى او را مشاهده مى کنى، وقتى این تلقین زیاد شد رفته رفته بدون شک مى پندارى که او نزدت حاضر است به طورى که اصلا باور نمى کنى که حاضر نباشد. از این بالاتر اصلا متوجه غیر او نمى شوى آن وقت است که او را به همان طور که مى خواستى روبروى خودت مى بینى. از همین باب تلقین است که در تواریخ مى خوانیم که بعضى از اطبا امراض کشنده اى را معالجه کرده اند، یعنى به مریض قبولانده اند که تو هیچ مرضى ندارى و او هم باورش شده و بهبود یافته است.
خوب، وقتى مطلب از این قرار باشد و قوت اراده اینقدر اثر داشته باشد، بنابراین اگر اراده انسان قوى شد، ممکن است که در غیر انسان هم اثر بگذارد به این معنا که اراده صاحب اراده در دیگران که هیچ اراده اى ندارند اثر بگذارد. در اینجا نیز دو جور ممکن است یکى بدون هیچ قید و شرط و یکى در صورت وجود پاره اى شرائط.
پس از آنچه تا اینجا گفته شد چند مطلب روشن گردید:
1- ملاک در این گونه تاثیرها بودن علم جازم و قطعى براى آن کسى است که خارق عادت انجام می دهد و اما اینکه این علم با خارج هم مطابق باشد لزومى ندارد (به شهادت اینکه گفتیم اگر خود شما مطلبى را در نفس خود تلقین کنى به همان جور که تلقین کرده اى آن را مى بینى و در آخر از ترس مرده اى که تصور کرده اى از گور درآمده و تو را تعقیب مى کند پا به فرار مى گذارى) و نیز به شهادت اینکه دارندگان قدرت تسخیر کواکب، چون معتقد شدند که ارواحى وابسته ستارگان است و اگر ستاره اى تسخیر شود آن روح هم که وابسته به آن است مسخر مى گردد لذا با همین اعتقاد باطل کارهایى خارق العاده انجام مى دهند با اینکه در خارج چنین روحى وجود ندارد. اى بسا که آن ملائکه و شیاطین هم که دعانویسان و افسون گران نام هایى براى آن ها استخراج مى کنند و به طریقى مخصوص آن نام ها را مى خوانند و نتیجه هم مى گیرند، از همین قبیل باشد. و همچنین آنچه را که دارندگان قدرت احضار ارواح دارند، چون ایشان دلیلى بیش از این ندارند که روح فلان شخص در قوه خیالیه آن و یا بگو در مقابل حواس ظاهرى آنان حاضر شده است و اما این ادعا را نمىتوانند بکنند که به راستى و واقعا آن روح در خارج حضور یافته است، چون اگر اینطور بود باید همه حاضران در مجلس روح نامبرده را ببینند چون همه حضار حس و درک طبیعى وى را دارند، پس اگر آن ها نمى بینند و تنها تسخیر کننده آن روح را مى بیند، معلوم مى شود روحى حاضر نشده است بلکه تلقین و ایمان آن آقا باعث شد که چنین چیزى را در برابر خود احساس کند.
با این بیان شبهه دیگرى هم که در مسئله احضار روح هست حل می شود. البته این اشکال در خصوص احضار روح کسى است که بیدار و مشغول کار خویش است و هیچ اطلاعى ندارد که در فلان محل روح او را احضار کرده اند. اشکال این است که مگر آدمى چند تا روح دارد که یکى با خودش باشد و یکى به مجلس احضار ارواح برود. نیز با این بیان شبهه اى دیگر حل می شود و آن این است که روح جوهرى است مجرد که هیچ نسبتى با مکان و زمانى معین ندارد. باز شبهه سومى که با بیان ما دفع می شود این است که یک روح که نزد شخصى حاضر می شود چه بسا که نزد دیگرى حاضر شود. نیز شبهه چهارمى که دفع مى گردد این است که روح بسیار شده که وقتى احضار می شود و از او چیزى مى پرسند دروغ مى گوید، جملات و یا سخنانش یکدیگر را تکذیب می نماید.
پس جواب همه این چهار اشکال این شد که روح وقتى احضار می شود چنان نیست که واقعا در خارج ماده تحقق یافته باشد بلکه روح شخص مورد نظر در مشاعر احضار کننده حاضر شده است و او آن را از راه تلقین پیش روى خود احساس مى کند و سخنانى از او مى شنود، نه اینکه واقعا و در خارج مانند سایر موجودات مادى و طبیعى حاضر شود.
2- دارنده چنین اراده مؤثر اى بسا در اراده خود بر نیروى نفس و ثبات شخصیت خود اعتماد کند. مانند غالب مرتاضان و بنابراین اراده آنان قهرا محدود و اثر آن مفید خواهد بود هم براى صاحب اراده و هم در خارج. چه بسا می شود که وى مانند انبیا و اولیا که داراى مقام عبودیت براى خداوند هستند و نیز مانند مؤمنین که داراى یقین به خدا هستند در اراده خود اعتماد به پروردگار خود کنند، اینچنین صاحبان اراده هیچ چیزى را اراده نمى کنند، مگر براى پروردگارشان و نیز به مدد او و این قسم اراده، اراده ای است طاهر که نفس صاحبش نه بهیچ وجه استقلالى از خود دارد و نه به هیچ رنگى از رنگ هاى تمایلات نفسانى متلون مى شود و نه جز به حق بر چیز دیگرى اعتماد مى کند. پس چنین اراده اى در حقیقت اراده ربانى است که (مانند اراده خود خداوند) محدود و مقید به چیزى نیست.
قسم دوم از اراده که گفتیم اراده انبیا و اولیا و صاحبان یقین است از نظر مورد دو قسم است:
الف) موردش مورد تحدى باشد و بخواهد مثلا نبوت خود را اثبات کند که در اینصورت آن عمل خارق العاده اى که به این منظور مى آورد معجزه است.
ب) موردش مورد تحدى نیست، کرامت است و اگر دنبال دعائى باشد استجابت دعا است.
و قسم اول اگر از باب خبرگیرى و یا طلب یارى از جن و یا ارواح و امثال آن باشد؛ نامش را کهانت مى گذارند و اگر با دعا و افسون و یا طلسمى باشد سحر مى نامند.
3- خارق العاده هر چه باشد دائر مدار قوت اراده است که خود مراتبى از شدت و ضعف دارد و چون چنین است ممکن است بعضى از اراده ها اثر بعضى دیگر را خنثى سازد. همانطور که مى بینیم معجزه حضرت موسى (علیهالسلام) سحر ساحران را باطل مى کند و یا آنکه اراده بعضى از نفوس در بعضى از نفوس مؤثر نیفتد به خاطر اینکه نفس صاحب اراده ضعیف تر و آن دیگرى قوى تر باشد. این اختلاف ها در فن تنویم مغناطیسى و احضار ارواح، مسلم است، این را در اینجا داشته باش تا ان شاء اللَّه در آینده نیز سخنى در این باره بیاید.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 363 تا 367 |
قالب : فلسفی |
موضوع اصلی : اراده |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● انواع علوم غریبه
علومى که از عجائب و غرائب آثار بحث مى کند بسیار است به طورى که نمیتوان در تقسیم آنها ضابطهاى کلى دست داد. لذا در این بحث معروفترین آنها را که در میان متخصصین آنها شهرت دارد نام مىبریم:
1- علم سیمیا که موضوع بحثش هماهنگ ساختن و خلط کردن قواى ارادى با قواى مخصوص مادى است براى دستیابى و تحصیل قدرت در تصرفات عجیب و غریب در امور طبیعى که یکى از اقسام آن تصرف در خیال مردم است که آن را سحر دیدگان می نامند و این فن از تمامى فنون سحر مسلم تر و صادق تر است.
2- علم لیمیا که از کیفیت تاثیرهاى ارادى در صورت اتصالش با ارواح قوى و عالى بحث مى کند که مثلا اگر اراده من متصل و مربوط شد با ارواحى که موکل ستارگان است چه حوادثى را مى توانم پدید آورم؟ و یا اگر اراده من متصل شد به ارواحى که موکل بر حوادثند و بتوانم آن ارواح را مسخر خود کنم و یا اگر اراده ام متصل شد با اجنه و توانستم آنان را مسخر خود کنم و از آن ها کمک بگیرم چه کارهایى می توانم انجام دهم؟ که این علم را علم تسخیرات نیز مى گویند.
3- علم هیمیا که در ترکیب قواى عالم بالا با عناصر عالم پائین بحث مى کند تا از این راه به تاثیرهاى عجیبى دست یابد و آن را علم طلسمات نیز می گویند. چون کواکب و اوضاع آسمانى با حوادث مادى زمین ارتباط دارند همانطورى که عناصر و مرکبات و کیفیات طبیعى آن ها اینطورند. پس اگر اشکال و یا بگو آن نقشه آسمانى که مناسب با حادثه اى از حوادث است با صورت و شکل مادى آن حادثه ترکیب شود آن حادثه پدید مى آید. مثلا اگر بتوانیم در این علم به آن شکل آسمانى که مناسب با مردن فلان شخص یا زنده ماندنش و یا باقى ماندن فلان چیز مناسب است با شکل و صورت خود این نامبرده ها ترکیب شود، منظور ما حاصل می شود یعنى اولى می میرد و دومى زنده می ماند و سومى بقا مى یابد و این معناى طلسم است.
4- علم ریمیا که از استخدام قواى مادى بحث مىکند تا به آثار عجیب آن ها دست یابد به طورى که در حس بیننده آثارى خارق العاده درآید و این را شعبده هم می گویند.
5- علم کیمیا که از کیفیت تبدیل صورت یک عنصر به صورت عنصرى دیگر بحث مى کند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این علوم را علوم خفیه پنجگانه مىنامند که مرحوم شیخ بهایى درباره آن ها فرموده است: «بهترین کتابى که در این فنون نوشته شده است کتابى است که من آن را در هرات دیدم و نامش (کله سر: همه اش سر) بود که حروف آن از حروف اول این چند اسم ترکیب شده است». این بود گفتار مرحوم بهایى. نیز از جمله کتاب هاى معتبر در این فنون خفیه کتاب (خلاصه کتب بلیناس و رساله هاى خسروشاهى و ذخیره اسکندریه و سر مکتوم تالیف رازى و تسخیرات سکاکى) و اعمال الکواکب السبعة حکیم طمطم هندى است.
باز از جمله علومى که ملحق به علوم پنجگانه بالا است علم اعداد و اوفاق است که از ارتباط هایى که میانه اعداد و حروف و میانه مقاصد آدمى است بحث مى کند. عدد و یا حروفى که مناسب با مطلوبش می باشد در جدول هایى به شکل مثلث و یا مربع و یا غیر آن ترتیب خاصى قرار می دهد و در آخر آن نتیجه اى که می خواهد به دست مى آورد.
نیز یکى دیگر علم خافیه است که حروف آنچه را میخواهد و یا آنچه از اسما که مناسب با خواستهاش میباشد مىشکند و از شکسته آن حروف اسما آن فرشتگان و آن شیطانهایى که موکل بر مطلوب اویند درمىآورد و نیز دعایى که از آن حروف درست میشود و خواندن آن دعا براى رسیدن به مطلوبش مؤثر است، استخراج مى کند که یکى از کتابهاى معروف این علم که در نزد اهلش کتابى است معتبر کتب شیخ ابى العباس تونى و سید حسین اخلاطى و غیر آن دو است.
باز از علومى که ملحق به آن پنج علم است علم تنویم مغناطیسى و علم احضار روح است که در عصر حاضر نیز متداول است و همانطور که قبلا هم گفتیم از تاثیر اراده و تصرف در خیال طرف بحث مى کند و در آن باره کتاب ها و رساله هاى بسیارى نوشته شده است و چون شهرتى بسزا دارد حاجت نیست به اینکه بیش از این در اینجا راجع به آن بحث کنیم تنها منظور ما از این حرف ها که زیاد هم به طول انجامید این بود که از میان علوم نامبرده آنچه با سحر و یا کهانت منطبق مىشود را روشن کنیم.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 367 و 368 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : علم |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سحر -
سيد علي بهبهاني
حضرت سلیمان علیه السلام براى جلوگیرى از انحراف یا سوء استفاده، دستور داد اوراق ساحران را جمعآورى و نگهدارى کنند. ولى بعد از وفات او گروهى به آن نوشتهها دست یافته و مشغول تعلیم و اشاعه سحر در میان مردم شدند. آنان حتّى معجزات حضرت سلیمان را سحر معرّفى کرده و پیامبرى او را منکر شدند. و برخى از بنىاسرائیل نیز به جاى پیروى از تورات به سراغ سحر و جادو رفتند. این کار چنان شهرت و گسترش یافت که یهود زمان پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله نیز سلیمان را ساحرى زبردست مىدانستند و او را به عنوان پیامبر نمىشناختند!
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : داستان هاروت و ماروت |
گوینده : حجت الاسلام قرائتی |
1)
شریف رضویان : اینکه مردم بعد از مدتی سحر که یک امر باطل است را با معجزه که یک امر حق است مشتبه می نمایند می تواند برای ما آموزنده باشد تا شیاطین انس و جن امور حق مارا با باطل نیامیزتد.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تعلیم علوم غریبه -
سيد علي بهبهاني
جمله و ما یعلّمان من اءحد حتى یقولا إ نما نحن فتنة فلا تفکر هم پیامى براى معلّمان علوم غریب دارد که نسبت به جنبه هاى اخلاقى متعلّمان غافل نباشند و آنان را از سوء استفاده از تان به عمل آمده بر حذر دارند و هم از نقش اساسى نیّت در حکم فقهى تعلیم سحر خبر مى دهد؛ زیرا مطابق این آیه، هم شیاطین معلّم سحر بودند و هم هاروت و ماروت ؛ ام اشیاطین چون نیّتشان ایجاد تفرقه و افساد جامعه بود، عملشان حرام، بلکه موجب کفر گردید، لیکن هاروت و ماروت چون قصدشان دفع مفسده بود، عملشان مباح بلکه راجح شد. تعلم سحر از جانب این دو فرشته از قبیل آموزش دادن امور مربوط به سمّ براى پرهیز از خوردن سمّ و نیز درمان مسموم، و از قبیل آموزش مغالطه در منطق براى کشف مغالطات و دورى از آن است، تا خود مبتلا نگردند و دیگران را با آن گمراه نکنند و جلو اضلال مغالطه پیشه گان را بگیرند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان هاروت و ماروت |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● دنیاطلبى و لجاج یهود -
سيد علي بهبهاني
با توجه به این ضمیر در (علموا...) به یهود عصر نزول قرآن باز مى گردد جمله (ولقد علموا لمن اشتریه ماله فى الا خرة من خلاق ) مى رساند که دنیا طلبى و گرایش به منافع خیالى یهود آ عصر، یا عناد و لجاج آنان به حدّى رسیده بود که باعلم به این که فنّ سحر و تعلیم و استعمال آن موجب محرومیت از همه بهره ها و مواهب اخروى مى شود، به آن روى آورده بودند. این مطلب سامى بر اثر اهمیتى که دارد باعث شد که حرف لام در سه مورد یکى در (لمن اشتریه ) و دیگرى در (ولبئس ماشروا) و سومى در (لمثوبةٌ) بازگو شود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان قوم بنی اسرائیل |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● پیشینه سحر -
سيد علي بهبهاني
سحر پدیده عصر حضرت سلیمان نبود؛ چنان که اتهام به آن م مخصوص حضرت سلیمان نبوده است ؛ زیرا اصل سحر قبلاً در شهرهاى کهن همانند کلدان و مصر سابقه طولانى داشته و ساحران فرعون براى نبرد با معجزه حضرت موسى علیه السلام صف آرایى مى کردند؛ چنان که اتهام به سحر از عصر حضرت نوح رواج داشت ؛ چون طاغیان آن دوران به آن حضرت و سایر انبیا مى گفتند: تو ساحرى ؛ کذلک ما اءتى الذین من قبلهم من رسولٍ إ لاّ قالوا ساحرٌ اءو مجنونٌ. منشاء این اتهام رواج سحر، با تفاوت شدت و ضعف از یک سو و مذموم بودن آن از سوى دیگر و فقدان تشخیص بین اعجاز و سحر از سوى سوم و نیرنگ بازیگران سیاسى بعد از تمییز حق اعجاز از بطلان سحر، از سوى چهارم بود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان هاروت و ماروت |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شعبه هاى گوناگون سحر -
سيد علي بهبهاني
سحر همانند فنون علمى دیگر به رشته هاى گونه گون تقسیم مى شود که ازلحاظ صلابت و ظرافت یکسان نیست ؛ شعبه هاى متصلّب آن را غالباً مردان برعهده مى گیرند؛ مانند: سحروا اءعین الناس و جاؤ ا بسحرٍ عظیم و شعبه هاى مستظرف و لطیف آن را غالباً زنان متعهد مى شوند؛ مانند: و من شرّ النفّاثات فى العقد . برخى برآنند که سحرهاى شطانى توسط زنان در حال طمث و عادت ماهانه آنان که از عبادت برکنارند، انجام مى شود. البته این نکته محتمل و موجّه است که کار شیطانى هر چه با رضاى ابلیس هماهنگ تر باشد، یارى مشؤ وم آنان بیشتر خواهد بود؛ یعنى حضور جند شیطان در موارد طغیان، عصیان، تمرّد، تنمّر و تبه کارى محسوس تر است ؛ چنان که حضور فرتشگان در مراسم عبادى بیشتر است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان هاروت و ماروت |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● کارشکنى ساحران در هدف پیامبران -
سيد علي بهبهاني
ساحران که با تعالیم عالى پیامبران : مخالفند، سعى در نرساندن صداى تعلیم و نرسیدن دست تعلّم دارند و از هر سوى در هدف سامى آنان کارشکنى مى کنند و چون دیگر مخالفان وحى و نبوّت در القاى شبهه و ایجاد تنگنا کوتاهى نمى کنند و آیه و ما اءرسلنا من قبلک من رسول و لا نبیّ إ لاّ إ ذا تمنّى اءلقى الشیثطان فى اءمنیّته... (1610) شاهد آن است، لیکن در دولت سلیمان شیاطینى که در تسخیر حکومت آن حضرت بودند، از چنین شیطنتى ممنوع بودند؛ (وحشر لسلیمان جنوده من الجن... (1611)، مگر خارجان متمرّد و نیز بعد از ارتحال آن حضرت صلى الله علیه و آله.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان هاروت و ماروت |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
1)
شاه آبادی (داور) : صلی الله علیه و آله غالباً اتنها بری پیامبر اکرم و حضرت ابراهیم به کار میرود.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سحر -
سيد علي بهبهاني
از جهت تشریع و در منظر فقه و حدیث، سحر از شراب خوارى و شراب فروشى و مانند آن بدتر است ؛ زیرا درباره شراب، گرچه تعابیرى چون رجس : انّما الخمر... رجس من عمل الشیطان (1616) یا مدمن الخمر کعابد وثن (1617) آمده و فروختن و نوشیدن آن معصیت بزرگ محسوب شده، لیکن به نافع بودن اجمالى آن نیز اعتراف شده ؛ گرچه تصریح شده که گناه آن بیشتر از منفعت آن است : (وإ ثمهما اءکبر من نفعهما) (1618)، ولى درباره سحر منفعت به طور کلى نفى شده است : (ویتعلّمون ما یضرّهم ولا ینفعهم )؛ یعنى محتمل است حرمت شراب از سنخ تزاحم ملاک هاى درونى و بیرونى بوده و ملاک فساد و تباهى آن به مراتب بیش از نفع اندک آن باشد، ولى در جریان سحر چون نفع اندک هم منتفى است، از این رو فساد و تباهى آن بدون احتمال تزاحم، ملاک تام براى حرمت مى شود؛ بر همین اساس ساحران از شراب خواران و شراب فروشان بدترند و همین است پایه آنچه در مباحث تفسیرى به عنوان حکم فقهى سحر و ساحرى گذشت.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سحر- جادو |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سحر -
سيد علي بهبهاني
یهودان عصر نزول قرآن از هر وسیله اى براى مبارزه با اسلام و مسلمانان بهره مى گرفتند و حتى از علوم غریب چون سحر دراین راه مدد مى جستند و براى این که به این استمداد مذموم، رنگ دینى بدهند، آن را به برخى پیامبران چون حضرت سلیمان علیه السلام استناد مى دادند و سلطنت او را نشاءت گرفته از سحر و ساحرى جلوه مى دادند. خداى سبحان در دفاع از دین خود و براى تنزیه حضرت سلیمان از آلودگى به سحر و کفر، افزن بر بیان حکم تشریعى سحر و اشاره به ملاک و منشاء حکم مزبور و آن این که سحر زیانبار است و هیچ نفعى ندارد: ویتعلمون ما یضرّهم ولا ینفعهم و گذشته از نفى استناد آن به حضرت سلیمان و این که سلطنت و ملک او فقط عطیه الهى و آسمانى بود و سحر در آن هیچ نقشى نداشت : و ما کفر لیمان و لکن الشیاطین کفروا حکم تکوینى آن را نیز بیان کرده در جمله اى کوتاه اشاره مى کند:... ما یفرّقون به بین المرء و زوجه و ما هم بضارّین به من اءحد إ لاّ بإذن اللّه.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سحر- جادو |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● انواع علوم غریبه -
سيد علي بهبهاني
1. سیمیا: علمى است که از آمیختن قواى ارادى با قواى مادى خاص براى دست یابى به تصرّفات خاصّى در امور طبیعى، مانند تصرّف و خیال که آن را جادوى چشم مى گویند، بحث مى کند. این علم و فن، از بارزترین مصداق هاى جادوگرى است.
2. لیمیا: علمى است که از کیفیّت تاءثیر قدرت اراده و روح به وسیله ارتباط آن با ارواح قوى و بزرگ، مانند ارتباط با فرشتگانى که موکّل ستارگانند، گفتگو دارد. این علم همان فنّ تسخیر است ؛ چون به وسیله آن ارواح قوى یا جنیان را تسخیر کرده و از آنان کمک مى گیرد.
3. هیمیا: علمى است که از ترکیب قواى عالم بالا با عناصر عالم پایین براى دست یابى به تاءثیرات عجیب بحث مى کند و آن را طلسمات گویند که مبتنى است بر وجود ارتباط میان ستارگان و نحوه قرار گرفتن آنها در آسمان با حوادث مادى و طبیعى، و این که اگر شکل خاصى از آن را که مناسب با حادثه اى مانند مرگ یا حیات کسى است، با صورت مادى مناسب آن ترکیب کنند، مراد حاصل مى شود.
4. ریمیا: علمى است که از استخدام قواى مادى براى دست یابى به آثار آن سخن مى گوید؛ به گونه اى که براى حس انسان این گونه جلوه کند که اثر حاصل از آن خارق العاده است، و آن را شعبده گویند.
5. کیمیا: علمى است که از چگونگى تبدیل صورت بعضى از عناصر به برخى دیگر سخن مى گوید.
این علوم را علوم پنج گانه سرّى نام گذارى کرده اند و شیخ بهایى (ره ) مى گوید: بهترین کتابى که درباره این علوم نوشته شده، کتابى است که در شهر هرات آن را مشاهده کردم به نام کلّه سرّ که برگرفته از حروف اوّل نام اهى این علوم است و از جمله کتاب هاى معتبر در این علوم است خلاصة کتب بلیناس و رسائل خسروشاهى و الذخیرة الا سکندریة و السر المکتوم رازى و التسخیرات سکاکى و اءعمال الکواکب السبعة حکیم طمطم هندى.
چند علم دیگر هم هست که ملحق به همین علوم غریبه است :
6. علم اعداد و اوفاق، و آن علمى است که ارتباط اعداد و حروف براى کشف مطالب، با قرار دادن اعداد و حروف مناسب در جدول هاى مثلثى و مربعى یا شکل دیگر سخن مى گوید (و گویا همان علم جفر است ).
7. علم خافیه که با آن حروف اسم مطلوب یا اسم چیزى که مناسب با مطلوب انسان است، شکسته (و در هم آمیخته ) مى شود و از این طریق اسماى فرشتگان یا شیاطینى که موکّل بر آن مطلوب خاص هستند، به دست مى آید. آنگاه با خواندن دعایى که از این اسماء تشکیل شده مطلوب انسان حاصل مى شود. از کتاب هاى معتبر در این علم نوشته هاى شیخ ابوالعباس التونى و سید حسین اخلاطى است.
8. علم احضار ارواح و خواب کردن مغناطیس (هیپنوتیزم ) است که مبتنى بر تاءثیر اراده و تصرف در خیال است و کتاب ها و رساله هاى فراوانى درباره آن تاءلیف شده که اشتهار آن را از ذکرش بى نیاز مى کند
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : علم |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تفاوت سحر با کرامت و معجزه -
سيد علي بهبهاني
1. تولیدات اراده ساحران یا کاهنان در محدوده شعاع وجودى نفس پلید آنان است و از علم غیرصحیح نشاءت مى گیرد؛ ازاین رو مبتلا به نواقص است ؛ مانند: محدود، خلاف واقع، و قابل شکست بودن، لیکن ره آورد اراده انبیا و اولیاء در قلمرو هستى خارجى است و به اراده لایزال الهى متّکى است و براساس کتب اللّه لا غلبنّ اءنا و رسلى (1624) و إ نّ جندنا لهم الغالبون (1625) یا (إ نّهم لهم المنصورون ) (1626) استوار است و از آگاهى هاى صحیح ناشى مى شود؛ از این رو هیچ یک از نقایص مزبور را ندارد، بلکه مزین به کمالاتى مانند اطلاق، مطابقت با واقع و نفوذناپذیرى است. گرچه ممکن است خودشان در صحنه جهاد به شهادت برسند: (یقتلون الا نبیاء بغیر حق ) (1627). البته بازگشت این گسترش به گستردگى شعاع وجودى آنان است.
2. معجزه تاءثیر در عالم خارج و تغییر واقعیت است ؛ چنان که چوبى حقیقتاً به اژدها تبدیل مى شود یا سنگى واقعاً مى شکافد و از آن چشمه هاى آب مى جوشد، لیکن سحر غالباً تنها تصرّف در درون مسحور است و ساحر با کار خود در خیال بیننده اثر مى گذارد، آنگاه خیال بیننده در خود بیننده مؤ ثّر مى شود و در پى آن، امید و نشاط یا هراس و غم و مانند آن به وجود مى آید؛ از این رو اگر ناظران صحنه سحربازى افراد ضعیفى باشند، بازار ساحران گرم است و اگر اشخاص متوسطى باشند، بازار آنان چندان رونقى ندارد و ار قوى باشند، چون خیال آنان در اختیار و دسترس ساحران نیست، بازار ساحران کساد مى شود و خوف حضرت موسى علیه السلام در جریان مسابقه ساحران نیز از این بود که تماشاگران بین خیال انگیزى اهل سحر و واقعیت اعجاز آن حضرت فرق نگذراند و در نتیجه دین خدا در معرض خطر بیفتد؛ چنان که امیرمؤ منان علیه السلام آیه فاءوجس فى نفسه خیفةً موسى (1628) را به همین مطلب تفسیر فرموده است (1629).
به بیان دیگر، گرچه معجزه و سحر هر دو به تاءثیر اراده مربوط است : لیکن تاءثیر اراده در سحر، به جهت اتکاى آن به نفس خبیث ساحر، ضعیف و محدود به خیال خود و دیگران است ؛ در حالى که تاءثیر اراده در معجزه، به جهت اتکاى آن به اراده مطلق خداوند مى تواند در واقعیت و خارج، اشیایى را بیافریند یا اوصافى را در اشیاى آفریده شده پدید آورد؛ مانند این که مرده اى را زنده، درخت پژمرده اى را سرسبز و چوب خشکى را به اژدها تبدیل کند یا نه تنه خود صاحب اراده از طىّالا رض برخوردار گردد، بلکه دیگران را هم از جایى به جاى دیگر منتقل سازد؛ زیرا عالم طبیعت براى صاحب مقام اعجاز و کرامت به منزله بدن اوست و همان طور که هر انسانى بر بدن خویش مسلط است و هر چه بخواهد در محدوده بدن خود مى تواند انجام دهد، نفس نبىّ یا ولىّ صاحب معجزه یا کرامت نیز به منزله روح جهان و مجموع عالم براى او به منزله بدن است ؛ از این رو مى تواند بگوید: اءخلق لکم من الطین کهیئة الطیر (1630).
3. سحر علمى است با موضوع، محمول و مبادى تصورى و صدیقى مشخّص و مطلبى فکرى و قابل انتقال به دیگران، و باطل بودن آن دلیل بر علم نبودن آن نیست ؛ در حلى که معجزه راه فکرى معیّنى ندارد و از راه تعلیم و تعلّم قابل انقال به غیر نیست ؛ کسى نمى تواند از پیامبرصلى الله علیه و آله یاد بگیرد که چگونه ماه شکافته مى شود: اقتربت الساعة و انشق القمر (1631) یا آتش سرد: یا نار کونى برداً و سلاماً على إ براهیم (1632) و دریا خشک مى شود: فاضرب لهم طریقاً فى البحر یبساً (1633). برخى مى پندارند که انگشتر سلیمان نبى علیه السلام در دست هر کس باشد همان کند که سلیمان مى کرد؛ غافل از این که بدون روح و دست سلیمانى از انگشتر مزبور هیچ کارى ساخته نیست ؛ اعجاز سلیمان ناشى از قدرت روح آن ولىّ اللّه و انسان کامل بود که سراسر نظام حکومتى خویش را به اذن خدا در اختیار داشت.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سحر- جادو |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تفاوت کرامت و معجزه -
سيد علي بهبهاني
کرامت و معجزه دو چهره بیرونى ولایت است و نفسى که به مقام منیع ولایت و کمال آن رسیده، و صاحب چنین نفسى ولىّ اللّه شده، توان تاءثیر در عالم تکوین را به اذن خدا پیدا مى کند و نظام هستى، به تناسب ولایت وى، براى او به منزله بدن انسانى براى روح اوست، لیکن کرامت کار امام معصوم و مطلق اولیاى خداست که با تحدّى رسالت همراه نیست، ولى معجزه کار پیامبر است که براى اثبات حقانیت نبوّتش معجزه مى آورد و مبارز مى طلبد. البته گاهى براى اثبات امامت در مقام تحدّى به کار مى رود که در این مقطع و مانند آن عنوان معجزه بر آن صادق است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : کرامت |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سحر -
سيد علي بهبهاني
ساحر با داشتن علمِ سحر، از دایرهى قدرت الهى خارج نیست و بدون ارادهى خدا قادر به انجام کارى نیست و به کسى نمىتواند ضررى برساند، ولى از آنجایى که خداوند براى هر چیز اثرى قرار داده است، سحر و جادو نیز مىتواند اثرات سویى داشته باشد که از آن جمله تأثیر آن بر روابط زناشویى و خانوادگى است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان هاروت و ماروت |
گوینده : حجت الاسلام قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سحر -
سيد علي بهبهاني
ساحر دست به کارهایى مىزند، ولى تمام تأثیر و تأثرات زیر نظر خداست. مىتوان از طریق پناه بردن به خداوند و استعاذه و توکّل و دعا و صدقه از توطئهها نجات یافت.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان هاروت و ماروت |
گوینده : حجت الاسلام قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● قدرت الهی -
سيد محمد مهدي منصوري
با سلام قران در اینجا نکته ای را یاد اور میشود که جای دقت وتامل است می فرماید ساحر با داشتن علم سحر از دایره قدرت الهی خارج نیست وبدون اراده خدا قادر به انجام کاری نیست وبه کسی نمیتواند ضرری رساند ولی از انجایی که خداوند برای هر چیز اثری قرار داده است سحر وجادو نیز میتواند اثرات سویی داشته باشد که از ان جمله تاثیر ان بر روابط زناشویی وخانوادگی است
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : صفات خداوند |
گوینده : سید محمد مهدی منصوری |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تآثیر اسباب -
حمزه خان بيگي
اسباب با اجازهی خدا، کارگر واقع میشوند و نتیجه میبخشند و مثمر ثمر قرار مـیگیرند... این هم یک اصل کلی در نحوهی اندیشه استکه باید به صورت کامل و آشکار در آئینهی دل مؤمن جلوهگر آید. روشنترین مثالی که میتواند این اصل را در اینجا مجسّم دارد و بنمایاند این است: تو هنگامی که دست خویش را روی آتش بگذاری خواهد سوخت. لیکن این سوختن جز با اجازهی پروردگار نخواهد بود. چه این خدا است که خاصیّت سوزاندن را در آتش و خاصیّت سوختن را در دست تو به ودیعت نهاده است. خداوند میتواند بنابر حکمت و مـصلحتی که خود میداند، این خاصیّت را هر آن متوقف کند و این ویژگی را ازکار بیندازد، همانگونه که درباره ابراهیم علیه السّلام چنین کاری شد و آتش نسوزاند و پیکر او هم نسوخت.
سحریکه با آن میان مرد و همسرش جدائی میاندازند، نیز چنین است، وقتی تأثیر میبخشد که خدا اجازه دهد. و هم او است بنابر حکمت خاصّی که در نظر دارد، آن را بیاثر میسازد و جلو کارگر واقع شدن آن را میگیرد... و به همین منوال است بقیهی چیزهائی که بدانها آشنائی داریم و اثربخش یا اثرپدیرشان میدانیم... همه آنها برابر اجازه خدا خاصیت خود را بروز میدهند و امکـان این هم هست که جلو خاصیّت (آنها گرفته شود و هـمان کسی که چنین ویژگی و خاصیتی بدانها بخشیده است، بنابر مصلحتی به هنـگامی که خود بخواهد آن ویژگی و خاصیّت را راکد و بیاثر کند
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : فی ظلال شهید سید قطب |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : حمزه خان بیگی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سحر و جادوگری -
حامد يوسفي
سحر گناهی بزرگ:
سحر نوعی از کارهای خارق العاده است که گاهی آثاری از خود در وجود انسانها بجا میگذارد.
گاهی نوعی چشم بندی و طرح دستی است و گاهی تاثیر آن فقط جنبه روانی و خیالی دارد. طبق نظر تمام فقهای اسلام، یادگرفتن و انجام اعمال جادوگری *حرام* است. در روایتی از امام علی علیه السلام درباره این مطلب آمده است:«کسی که کم یا زیاد سحر بیاموزد کافر شده است و رابطه او با خداوند قطع شده است».
البته اگر یادگرفتن جادو به منظور باطل کردن سحر ساحران باشد اشکالی ندارد بلکه گاهی واجب کفایی است که عده ای سحر را بیاموزند تا اگر مدعی دروغگویی خواست مردم را از این راه اغفال و گمراه کند، سحر و جادوی او را باطل و دروغ مدعی را فاش کنند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : قرآن حکیم(تفسیر آیت الله مکارم شیرازی) |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : سحر- جادو |
گوینده : حامد یوسفی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سحرو ساحری -
محمد رجب زاده
آنچه از روایات استفاده مىشود آن است که حضرت سلیمان علیه السلام براى جلوگیرى از انحراف یا سوء استفاده، دستور داد اوراق ساحران را جمعآورى و نگهدارى کنند. ولى بعد از وفات او گروهى به آن نوشتهها دست یافته و مشغول تعلیم و اشاعه سحر [391] در میان مردم شدند. آنان حتّى معجزات حضرت سلیمان را سحر معرّفى کرده و پیامبرى او را منکر شدند. و برخى از بنىاسرائیل نیز به جاى پیروى از تورات به سراغ سحر و جادو رفتند. این کار چنان شهرت و گسترش یافت که یهود زمان پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله نیز سلیمان را ساحرى زبردست مىدانستند و او را به عنوان پیامبر نمىشناختند!
این آیه، گناه و انحراف رها کردن تورات و پیروى از شیاطین سحرآموز را بیان مىکند که یهود به جاى تورات از آنچه شیاطین در زمان سلیمان بر مردم مىخواندند، پیروى مىکردند. آنان براى توجیه کار خویش، نسبت سحر به سلیمان نیز مىدادند، در حالى که سلیمان مرد خدا بود و کارش معجزه، و شیاطین در جهت مخالف او و کارشان سحر بود.
علاوه بر آنچه گذشت، یهود از منبع دیگرى نیز به سحر دست یافتند. بدین طریق که خداوند دو فرشته را به نام «هاروت» و «ماروت» به صورت انسان در شهر «بابل» در میا [392] ن مردم قرار داد که روش ابطال و خنثى سازى سحر و جادو را به آنان بیاموزند. امّا براى اینکار لازم بود ابتدا آنان را با سحر آشنا سازند. چون انسان تا فرمول ترکیبى چیزى را نداند، نمىتواند آنرا خنثى نماید. لذا فرشتهها، ابتدا طریق سحر و سپس طریقه ابطال آن را مىآموختند و قبل از آموزش با شاگردان خود شرط مىکردند که از آن سوء استفاده نکنند ومىگفتند: این کار مایهى فتنه و آزمایش است، مبادا در مسیر مبارزه و خنثى سازى، خودتان گرفتار شوید. امّا یهود از آن آموزش سوء استفاده نموده و از آن براى مقاصد ناشایست بهره بردند و حتّى براى جدایى میان مرد و همسرش بکار گرفتند.
قرآن در اینجا نکتهاى را یادآور مىشود که جاى دقت و تأمل است. مىفرماید: ساحر با داشتن علمِ سحر، از دایرهى قدرت الهى خارج نیست و بدون ارادهى خدا قادر به انجام کارى نیست و به کسى نمىتواند ضررى برساند، ولى از آنجایى که خداوند براى هر چیز اثرى قرار داده است، سحر و جادو نیز مىتواند اثرات سویى داشته باشد که از آن جمله تأثیر آن بر روابط زناشویى و خانوادگى است.
--------------------------------------------------------------------------------
391) سحر، به فن ظریف و دقیقى گفته مىشود که امور را از مسیر عادّى خود منحرف مىسازد. و گاهى سحر به معنى خدعه، و باطل را در شکل و قالب حقّ آوردن، آمده است.
392) بابل» نام منطقهاى حدود نجف و کربلاى فعلى بوده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سحر- جادو |
گوینده : محمد رجب زاده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سوره فلق -
حسن رنجبر
منبع : |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : حسن رنجبر |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ماجراى هاروت و ماروت -
مسعود ورزيده
درباره این دو فرشته که به سرزمین بابل آمدند، افسانه ها و اساطیر عجیبى بوسیله داستان پردازان ساخته شده و به این دو ملک بزرگ الهى بسته اند تا آنجا که به آنها چهره خرافى داده اند، و حتى کار تحقیق و مطالعه پیرامون این حادثه تاریخى را بر دانشمندان مشکل ساخته اند آنچه از میان همه اینها صحیحتر به نظر مى رسد و با موازین عقلى و تاریخى و منابع حدیث سازگار است همان است که در ذیل مى خوانید: ((در سرزمین بابل سحر و جادوگرى به اوج خود رسید و باعث ناراحتى و ایذاء مردم گردیده بود، خداوند دو فرشته را به صورت انسان ماءمور ساخت که عوامل سحر و طریق ابطال آن را به مردم بیاموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر کنار دارند.
ولى این تعلیمات بالاخره قابل سوء استفاده بود، چرا که فرشتگان ناچار بودند براى ابطال سحر ساحران طرز آن را نیز تشریح کنند، تا مردم بتوانند از این راه به پیشگیرى پردازند، این موضوع سبب شد که گروهى پس از آگاهى از طرز سحرخود در ردیف ساحران قرار گرفتند و موجب مزاحمت تازهاى براى مردم شدند.
با اینکه آن دو فرشته به مردم هشدار دادند که این یکنوع آزمایش الهى براى شما است و حتى گفتند: سوء استفاده از این تعلیمات یکنوع کفر است ، اما آنها به کارهائى پرداختند که موجب ضرر و زیان مردم شد)).
آنچه در بالا آوردیم چیزى است که از بسیارى از احادیث و منابع اسلامى
استفاده مى شود و هماهنگى آن با عقل و منطق آشکار است ، از جمله حدیثى که از عیون اخبار الرضا (علیه السلام ) نقل شده (که در یک طریق از خود امام على بن موسى الرضا (علیهماالسلام ) و در طریق دیگرى از امام حسن عسکرى (علیه السلام ) است ) به روشنى این معنى را تاءیید مى کند .
اما متاسفانه بعضى از مورخان و نویسندگان دائرة المعارفها و حتى بعضى از مفسران در این زمینه تحت تاثیر افسانه هاى مجعولى قرار گرفته اند و داستانى را که در افواه بعضى از عوام مشهور است درباره این دو فرشته معصوم الهى ذکر کرده اند که : آنان دو فرشته بودند، خداوند آنها را براى این به زمین فرستاد تا بدانند اگر آنها نیز جاى انسانها بودند از گناه مصون نمى ماندند، و خدا را معصیت مى کردند، آنها هم پس از فرود آمدن به زمین مرتکب چندین گناه بزرگ شدند و به دنبال آن افسانهاى درباره ستاره زهره نیز ساختند، همه اینها بى اساس و جزء خرافات است و قرآن از این امور پاک مى باشد و اگر تنها در متن آیات فوق بیندیشیم خواهیم دید که بیان قرآن هیچ ارتباطى با این مسائل ندارد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : درباره این دو فرشته که به سرزمین بابل آمدند، افسانه ها و اساطیر عجیبى بوسیله داستان پردازان ساخته شده
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تاریخی |
موضوع اصلی : داستان هاروت و ماروت |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● واژه هاروت و ماروت -
مسعود ورزيده
نام ((هاروت )) و ((ماروت )) به عقیده بعضى از نویسندگان ، ایرانى الاصل است او مى گوید در کتاب ارمنى با نام ((هرروت )) به معنى حاصلخیزى و ((مروت )) به معنى ((بى مرگى )) برخورد کرده است ، او معتقد است که هاروت و ماروت ماخوذ از این دو لفظ مى باشد.
ولى این استنباط دلیل روشنى ندارد.
در ((اوستا)) الفاظ ((هرودات )) که همان ((خرداد)) باشد و همچنین ((امردات ))
تفسیر نمونه ، جلد1، صفحه : 376
به معنى بى مرگ که همان مرداد است به چشم میخورد.
دهخدا در لغت نامه خود نیز مطلبى در این زمینه نقل کرده است که بى شباهت به معنى اخیر نیست .
و عجیب اینکه : بعضى هاروت و ماروت را دو مرد از ساکنان بابل دانسته اند و بعضى حتى آنها را به عنوان شیاطین معرفى کرده اند در حالى که آیه فوق به وضوح این مسائل را رد مى کند .
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : نام ((هاروت )) و ((ماروت )) به عقیده بعضى از نویسندگان ، ایرانى الاصل است
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تاریخی |
موضوع اصلی : داستان هاروت و ماروت |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● چگونه فرشته معلم انسان مى شود ؟ -
مسعود ورزيده
در اینجا سؤ الى باقى میماند و آن اینکه طبق ظاهر آیات فوق و روایات متعدد چنانکه گفتیم هاروت و ماروت دو فرشته الهى بودند که براى مبارزه با اذیت و آزار ساحران به تعلیم مردم پرداختند، آیا براستى فرشته مى تواند معلم انسان باشد؟
پاسخ این سؤ ال در همان احادیث ذکر شده است و آن اینکه خداوند آنها را به صورت انسانهائى در آورد تا بتوانند این رسالت خود را انجام دهند، این حقیقت را مى توان از آیه 9 سوره انعام نیز دریافت آنجا که مى گوید: و لو جعلناه ملکا لجعلناه رجلا ((اگر او (پیامبر) را فرشتهاى قرار مى دادیم حتما او را به صورت مردى جلوه گر مى ساختیم )).
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : خداوند آنها را به صورت انسانهائى در آورد تا بتوانند این رسالت خود را انجام دهند
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تاریخی |
موضوع اصلی : داستان هاروت و ماروت |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● هیچکس بدون اذن خدا قادر بر کارى نیست -
مسعود ورزيده
در آیات فوق خواندیم که ساحران نمى توانستند بدون اذن پروردگار به کسى زیان برسانند این به آن معنى نیست که جبر و اجبارى در کار باشدبلکه
اشاره به یکى از اصول اساسى توحید است که همه قدرتها در این جهان از قدرت پروردگار سرچشمه مى گیرد، حتى سوزندگى آتش و برندگى شمشیر بى اذن و فرمان او نمى باشد، چنان نیست که ساحر بتواند بر خلاف اراده خدا در عالم آفرینش دخالت کند و چنین نیست که خدا را در قلمرو حکومتش محدود نماید بلکه اینها خواص و آثارى است که او در موجودات مختلف قرار داده ، بعضى از آن حسن استفاده مى کنند و بعضى سوء استفاده ، و این آزادى و اختیار که خدا به انسانها داده نیز وسیله اى است براى آزمودن و تکامل آنها
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : اذن الهی |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سحر چیست و از چه زمانى پیدا شده ؟ -
مسعود ورزيده
در اینکه ((سحر)) چیست ، و از چه تاریخى به وجود آمده ؟ بحث فراوان است این قدر مى توان گفت که سحر از زمانهاى خیلى قدیم در میان مردم رواج داشته است ، ولى تاریخ دقیقى براى آن در دست نیست ، و نیز نمى توان گفت چه کسى براى نخستین بار جادوگرى را به وجود آورد؟
ولى از نظر معنى و حقیقت سحر مى توان گفت : سحر نوعى اعمال خارق العاده است که آثارى از خود در وجود انسانها به جا مى گذارد و گاهى یکنوع چشمبندى و تردستى است ، و گاه تنها جنبه روانى و خیالى دارد.
سحر از نظر لغت به دو معنى آمده است :
1 به معنى خدعه و نیرنگ و شعبده و تردستى و به تعبیر قاموس اللغه سحر یعنى خدعه کردن .
2 ((کل ما لطف و دق )):((آنچه عوامل آن نامرئى و مرموز باشد)).
در مفردات راغب که مخصوص واژه هاى قرآن است به سه معنى اشاره شده :
1 خدعه و خیالات بدون حقیقت و واقعیت ، همانند شعبده و تردستى .
2 جلب شیطانها از راه هاى خاصى و کمک گرفتن از آنان .
تفسیر نمونه ، جلد1، صفحه : 378
3 معنى دیگرى است که بعضى پنداشته اند و آن اینکه : ممکن است با وسائلى ماهیت و شکل اشخاص و موجودات را تغییر داد، مثلا انسان را بوسیله آن به صورت حیوانى در آورد، ولى این نوع خیال و پندارى بیش نیست و واقعیت ندارد.
از بررسى حدود 51 مورد کلمه سحر و مشتقات آن در سوره هاى قرآن از قبیل : طه ، شعراء، یونس و اعراف و... راجع به سرگذشت پیامبران خدا: موسى ، عیسى و پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) به این نتیجه مى رسیم که سحر از نظر قرآن به دو بخش تقسیم مى شود:
1 آنجا که مقصود از آن فریفتن و تردستى و شعبده و چشمبندى است و حقیقتى ندارد چنانکه مى خوانیم : فاذا حبالهم و عصیهم یخیل الیه من سحرهم انها تسعى : (ریسمانها و عصاهاى جادوگران زمان موسى در اثر سحر، خیال مى شد که حرکت مى کنند) ((سوره طه آیه 66 و در آیه دیگر آمده است فلما القوا سحروا اعین الناس و استرهبوهم )) (هنگامى که ریسمانها را انداختند چشمهاى مردم را سحر کردند و آنها را ارعاب نمودند) (اعراف آیه 116) از این آیات روشن مى شود که سحر داراى حقیقتى نیست که بتوان در اشیاء تصرفى کند و اثرى بگذارد بلکه این تردستى و چشمبندى ساحران است که آنچنان جلوه مى دهد.
2 از بعضى از آیات قرآن استفاده مى شود که بعضى از انواع سحر به راستى اثر مى گذارد مانند آیه فوق که مى گوید آنها سحرهائى را فرا مى گرفتند که میان مرد و همسرش جدائى میافکند (فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه ) یا تعبیر دیگرى که در آیات فوق بود که آنها چیزهائى را فرا مى گرفتند که مضر به حالشان بود و نافع نبود (و یتعلمون ما یضرهم و لا ینفعهم ).
ولى آیا تاثیر سحر فقط جنبه روانى دارد و یا اینکه اثر جسمانى و خارجى
تفسیر نمونه ، جلد1، صفحه : 379
هم ممکن است داشته باشد؟ در آیات بالا اشارهاى به آن نشده ، و لذا بعضى معتقدند اثر سحر تنها در جنبه هاى روانى است .
نکته دیگرى که در اینجا تذکر آن لازم است اینکه : به نظر میرسد قسمت قابل توجهى از سحرها بوسیله استفاده از خواص شیمیائى و فیزیکى به عنوان اغفال مردم ساده لوح انجام مى شده است .
مثلا در تاریخ ساحران زمان موسى (علیه السلام ) مى خوانیم که آنها درون ریسمانها و عصاهاى خویش مقدارى مواد شیمیائى مخصوص (احتمالا جیوه و مانند آن ) قرار داده بودند که پس از تابش آفتاب ، و یا بر اثر وسائل حرارتى که در زیر آن تعبیه کرده بودند، به حرکت در آمدند، و تماشا کنندگان خیال مى کردند آنها زنده شده اند.
این گونه سحرها حتى در زمان ما نیز کمیاب نیست .
سحر از نظر اسلام
در این مورد فقهاى اسلام همه مى گویند یاد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگرى حرام است .
در این قسمت احادیثى از پیشوایان بزرگ اسلام رسیده است که در کتابهاى معتبر ما نقل گردیده ، از جمله اینکه :
على (علیه السلام ) مى فرماید: ((من تعلم شیئا من السحر قلیلا او کثیرا فقد کفر و کان آخر عهده بربه ...)) ((کسى که سحر بیاموزد، کم یا زیاد، کافر شده است و رابطه او با خداوند به کلى قطع مى شود ...)).
اما همانطور که گفتیم چنانچه یاد گرفتن آن به منظور ابطال سحر ساحران باشد اشکالى ندارد، بلکه گاهى به عنوان واجب کفائى مى بایست عده اى سحر را
تفسیر نمونه ، جلد1، صفحه : 380
بیاموزند تا اگر مدعى دروغگوئى خواست از این طریق مردم را اغفال یا گمراه کند سحر و جادوى او را ابطال نمایند، و دروغ مدعى را فاش سازند.
شاهد این سخن که اگر سحر براى ابطال سحر و حل و گشودن آن باشد بى مانع است ، حدیثى است که از امام صادق نقل شده ، در این حدیث مى خوانیم : ((یکى از ساحران و جادوگران که در برابر انجام عمل سحر مزد مى گرفت خدمت امام صادق (علیه السلام ) رسید و عرض کرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد مى گرفتم ، خرج زندگى من نیز از همین راه تامین مى شد، و با همان در آمد، حج خانه خدا را انجام دادهام ، ولى اکنون آنرا ترک و توبه کردهام ، آیا براى من راه نجاتى هست ؟
امام صادق (علیه السلام ) در پاسخ فرمود:((عقده سحر را بگشاولى گره جادوگرى مزن )).
از این حدیث استفاده مى شود که براى گشودن گره سحر، آموختن و عمل آن بى اشکال است .
جادوگرى از نظر تورات :
سحر و جادوگرى از نظر کتب عهد قدیم (تورات و کتب ملحق به آن ) نیز ناروا و بسیار ناپسند است ، زیرا در تورات مى خوانیم :((با صاحبان اجنه توجه مکنید و جادوگران را متفحص نشوید تا (مبادا) از آنها ناپاک شوید و خداوند خداى شما منم )).
و در جاى دیگر تورات آمده :((و کسى که با صاحبان اجنه و جادوگران توجه مى نماید تا آن که از راه زنا پیروى ایشان نماید روى عتاب خود را به سوى
تفسیر نمونه ، جلد1، صفحه : 381
او گردانیده او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت )).
((قاموس کتاب مقدس )) دراین باره مى نویسد:((و پر واضح است که سحر در شریعت موسى راه نداشت ، بلکه شریعت ، اشخاصى را که از سحر مشورت طلبى مى نمودند به شدیدترین قصاصها ممانعت مى نمود)).
ولى جالب اینجا است که نویسنده قاموس کتاب مقدس اعتراف مى کند که با وجود این یهود سحر و جادوگرى را فرا گرفتند، و بر خلاف تورات به آن معتقد شدند، او به دنبال مطلب قبل مى گوید: ((لکن با وجود اینها این ماده فاسده در میان قوم یهود داخل گردید، قوم به آن معتقد شدند و در وقت حاجت بدان پناه بردند)).
به همین دلیل قرآن آنها را شدیدا مورد نکوهش قرار داده ، و آنها را سود گرانى مى شمرد که خود را به بدترین بهائى فروختند.
سحر در عصر ما
امروز یک سلسله علوم وجود دارد که در گذشته ساحران با استفاده از آنها برنامه هاى خود را عملى مى ساختند: 1 استفاده از خواص ناشناخته فیزیکى و شیمیائى اجسام ، چنانکه قبلا نیز اشاره کردیم همانطور که در داستان ساحران زمان موسى (علیه السلام ) آمده که آنها با استفاده از خواص فیزیکى و شیمیائى مانند جیوه و ترکیبات آن توانستند چیزهائى به شکل مار بسازند و به حرکت در آوردند.
البته استفاده از خواص فیزیکى و شیمیائى اجسام هرگز ممنوع نیست ، بلکه باید هر چه بیشتر از آنها آگاه شد و در زندگى از آن استفاده کرد، ولى اگر از
تفسیر نمونه ، جلد1، صفحه : 382
خواص مرموز آنها براى اغفال و فریب مردم نا آگاه استفاده شود، و به راه هاى غلطى سوق داده شوند یکى از مصادیق سحر محسوب خواهد شد (دقت کنید).
2 استفاده از خواب مغناطیسى ، هیپنوتیزم ، و مانیهتیزم ، و تلهپاتى ، (انتقال افکار از فاصله دور).
البته این علوم نیز از علوم مثبتى است که میتواند در بسیارى از شئون زندگى مورد بهره بردارى صحیح قرار گیرد، ولى ساحران از آن سوء استفاده مى کردند و براى اغفال و فریب مردم آنها را به کارى مى گرفتند.
اگر امروز هم کسى از آنها چنین استفاده اى را در برابر مردم بیخبر کند سحر محسوب خواهد شد.
کوتاه سخن اینکه سحر معنى وسیعى دارد که همه آنچه در اینجا گفتیم و در سابق اشاره شد نیز در بر مى گیرد.
این نکته نیز به ثبوت رسیده که نیروى اراده انسان ، قدرت فراوانى دارد و هنگامى که در پرتو ریاضتهاى نفسانى قویتر شود کارش به جائى مى رسد که در موجودات محیط خود تاثیر مى گذارد، همانگونه که مرتاضان بر اثر ریاضت اقدام به کارهاى خارق العاده مى کنند.
این نیز قابل توجه است که ریاضتها گاهى مشروع است و گاهى نا مشروع ، ریاضتهاى مشروع در نفوس پاک نیروى سازنده ایجاد مى کند، و ریاضتهاى نامشروع نیروى شیطانى ، و هر دو ممکن است منشاء خارق عادات گردد که در اولى مثبت و سازنده و در دوم مخرب است
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیزنمونه |
قالب : تاریخی |
موضوع اصلی : سحر- جادو |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.