● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
116) وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (116)
وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً: و گفتند یهود و نصارى و مشرکان: فراگرفته است خدا فرزند که عزیز و مسیح و ملائکه باشد. سُبْحانَهُ: منزه است ذات اقدس الهى از کلیه نقایص و صفات امکانى و اقوال باطله، بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: نه چنان است که مىگویند بلکه خاصه ذات الهى است آنچه در آسمانها و زمینها است. و چون آسمان و زمین و آنچه در آنها باشند مخلوق خدا هستند، و از جمله آنها عزیز و مسیح و ملائکهاند، نشاید و متعقّل نیست که فرزند او باشند. کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ: تمام آنچه در آسمان و زمین و کلیه عوالم هستند مطیع و منقاد امر سبحانى هستند در ایجاد، و در حیطه تصرف و اراده الهى باشند، و هر چه متصف به این صفات باشد مخلوق و محتاج و عاجزند و به هیچ وجه مناسبت با خالق و غنى بالذات و قادر مطلق نخواهد داشت تا ولد بوده باشد؛ تعالى اللّه عما یقولون علوا کبیرا.
تنبیه: به کلمه مبارکه «سبحانه» تنزیه فرموده ذات احدیّت خود را از اتخاذ فرزند به براهین:
1- اتخاذ ولد یا براى حاجت یا به عبث باشد، و هر دو صفت نقص، و ذات سبحانى از آن منزه باشد.
2- آنکه ولد از جنس والد، پس مشارکت او دارد به وجهى و مغایرت او باشد به جهتى، و مشارکت با مغایرت از لوازم حدوث، و حدوث بر حق تعالى ممتنع، پس مجانست سبحانى محال است.
3- ولد جزء منفعل از والد، بنابراین لازم آید انفعال واجب، و ذات الهى، متعالى است.
4- اگر ولد حکمى فرض شود، یعنى کسى را به فرزندى و پسر خوانده اتخاذ نموده، هر آینه متصف به صفات امکانیه، و ذات کبریائى منزه باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
117) بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (117)
بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: از نو پدید آرنده و ظاهر کننده آسمانها و زمینها است که معدوم بودند، حق تعالى آنها را بوجود آورده. این فرمایش حجتى است بر نفى ولد از ذات سبحانى، زیرا والد عنصر ولد باشد که منفصل است به انفصال ماده ولد از والد، و حق تعالى مبدع همه اشیاء و خالق همه موجودات، و منزه از انفعال است. وَ إِذا قَضى أَمْراً: و هر گاه اراده کند امرى را، یعنى خواهد که چیزى موجود شود، فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ: پس اینست و جز این نیست فرماید آن چیزى را باش و حادث شو، پس وجود یابد و حادث شود.
تبصره: در آیه شریفه سه مطلب باشد:
مطلب اول- اثبات الهیت ذات یگانه الهى، بدین تقریر که: تفکر در آثار ربوبیه و آیات سبحانیه، هر آینه دلالت کند او را بر مبدع و خالق آسمان و زمین به جهاتى چند: 1- به اعتبار وجود. 2- به اعتبار طوارى حالات و حوادثات واقعه بر آنها. 3- به اعتبار خواص طبایع ذاتیه آنها.
4- به اعتبار صفات حاصله در آنها. 5- به اعتبار حکم و مصالح ملخوطه
در آنها.
مطلب دوم- معنى قضا- ابن بابویه روایت نموده در کتاب توحید از حضرت رضا علیه السلام از پدران بزرگوار خود از حضرت صادق علیه السلام فرمود: «قضا» در قرآن به ده وجه ذکر شده: 1- به معنى امر و وصیت.
2- اخبار و اعلام. 3- به معنى فراغت. 4- به معنى فعل. 5- به معنى موت. 6- به معنى وجوب عذاب. 7- به معنى کتابت و تحریر. 8- به معنى اتمام. 9- به معنى حکم و قضا. 10- به معنى جعل و خلق «1».
بنابراین در آیه شریفه «قضا» به معنى فعل باشد، یعنى زمانى که اراده فرماید امرى را. و اطلاق آن بر تعلق اراده الهیه به وجود شیئى، از حیث آن که اراده الهى موجب آن مىباشد.
مطلب سوم- بیان «کن فیکون» اراده الهى همان ایجاد شیئى است از روى حکمت و مصلحت و اختیار، پس علت وجود اشیاء همان اراده سبحانى است مر اشیاء را که همه موجودات مستندند به آن، و اراده نیست مگر ایجاد شیئى بدون آنکه موقوف و منوط به امرى و شرطى باشد. بنابراین فرمایش کن فیکون اشاره است به آن که اراده و خلق هیچ انفکاک ندارد، بلکه امره مقدربین الکاف و النون یعنى امر او مقدر است بین «کاف» و «نون» چنانچه میان «ک و ن» هیچ فاصلهاى نیست، همچنین میان اراده الهى و وجود شیء هیچ فصلى نخواهد بود؛ و لذا حضرت موسى بن جعفر علیه السلام در ذیل حدیثى فرماید: یقول کن فیکون بلا لفظ و لا نطق و لا همّة و لا تفکّر «2»: بدون لفظ و نطق و قصد و تفکر، بلکه همان اراده محضه موجد شیء است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
116) وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (116)
ترجمه
گفتند گرفته است خدا فرزندى منزه است او بلکه مر او را است آنچه در آسمان و زمین است همه او را فرمانبردارانند.
تفسیر
یهود گفتند عزیز پسر خدا است و نصارى گفته مسیح پسر خداوند است و مشرکین عرب گفتند ملائکه دختران خدایند منزه است خداوند از این امور زیرا اولاد داشتن اقتضا دارد که خداوند شبیه بخلق باشد و حاجت و فنا داشته باشد با آن که خداوند مالک آنچه در آسمانها و زمین است میباشد و عزیز و مسیح و ملائکه و غیر آنها همه مملوک و مخلوق و منقاد و فرمان بردار اویند و اقرار به بندگى دارند بطبع و جبلت و خارج از قدرت و مشیت الهى نیستند چگونه ممکن است مجانس و مشابه با خدا باشند در صورتى که ولد باید همجنس با والد خود باشد و خالق موجودات از جنس و نوع آنها نیست و شبیه و عدیل و نظیر ندارد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
117) بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (117)
ترجمه
نو پدید آورنده آسمانها و زمین است و چون اراده کند امرى را پس جز این نیست که میگوید مر او را بشو پس میشود.
تفسیر
در کافى از حضرت باقر (ع) در تفسیر این آیه نقل فرموده که خداوند تمامى اشیاء را بعلم خود ایجاد فرموده بدون مثالى که موجود باشد پیش از آن چنانچه آسمانها و زمین را ایجاد فرمود با آنکه نبود پیش از آنها آسمان و زمینى و عرش خدا بر آب استقرار داشت و در نهج البلاغه است که چون خدا اراده فرماید ایجاد چیزى را میفرماید بشو پس میشود بدون صدائى که بگوش برسد و ندائیکه شنیده شود جز این نیست که کلام خداوند فعلى از او است که ایجاد نموده است آنرا در صورتى که مثل او نبود است پیش از آن و اگر از قدیم موجود باشد لازم آید خداى دیگرى باشد و نیز در آن کتاب است که خدا میگوید و تلفظ نمىکند و اراده میفرماید و پنهان نمىکند و در توحید و کافى از حضرت کاظم روایت نموده است که اراده مخلوق در باطن است و آنچه ظاهر شود بعد از آن فعل است و اما اراده خداوند ایجاد او است فعل را نه غیر آن چون خدا فکر و تأمل و نیت نمىکند و از این اوصاف منزه میباشد و اینها صفات مخلوقند اراده خداوند همان فعل او است نه غیر آن میگوید بشو میشود بدون تلفظ و گفتن بزبان و بدون تفکر و اهتمام و براى اراده خداوند کیفیتى نیست که عارضى باشد مانند آنکه ذاتش هم عارضى ندارد و در روایتى وارد شده که کلمه کن از خداوند صنع است و آنچه موجود میشود بآنکلمه مصنوع حقیر عرض مىکنم بنابراین کن و یکون در خارج یکى است وفاء براى ترتیب عقلى است و اللّه اعلم.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.