از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(و اذ ابتلی ابراهیم ربه ):(وچون پروردگارش ابراهیم را امتحان کرد)یعنی خدا او را آزمود تا آنچه از صفات نفسانی در وجود ابراهیم بود آشکارشود و امتحان و ابتلاء محقق نمی شود جز با عمل ،(بکلمات ):(با کلماتی )کلمات یعنی اقوال و قضایایی که متعلق آنها عمل است ، مانند امتحان کردن او به ستاره هاو بتها و آتش و هجرت نمودن و ذبح کردن پسرش ،(فاتمهن )(پس او آنها را به تمام و کمال انجام داد)ضمیر مستتردر (اتم )به ابراهیم (ع ) بر می گردد یا به خدای سبحان باز می گردد که این ظاهرتر است ،آنوقت معنا این می شود که خدا آن کلمات را تمام کرد و به ابراهیم (ع )توفیق داد تا ازآن امتحانات سر بلند بیرون بیاید و به نحو احسن آنها را به اتمام برساند،(قال انی جاعلک للناس اماما):(پروردگار فرمود:همانا من تورا امام خواهم کرد)یعنی مقتدایی که مردم به تو اقتداء کنند و در اقوال وافعال از تو تبعیت نمایند، لذا امام هدایت کننده است بسوی امور ملکوتی و این امر از او جدا نمی شود،پس امامت به حسب باطن نوعی ولایت و سرپرستی بر مردم و اعمال آنهاو هدایت کردن آنهاست بسوی مطلوب ، نه آنکه فقط ارائه راه بنماید که این کار شأن نبی و رسول و هر مؤمنی است که بندگان را بسوی خدا هدایت کند و راه درست را به آنها بنمایاند.اما امام از جانب خدا نصب شده تا مردم را به سر منزل مقصود برساند وواجب است که مورد تأیید خداوند و معصوم باشد و کسی در سجایای اخلاقی برتر از او نباشد و رسیدن به امامت مستلزم صبر و صفای باطن و برتری عقیده وبندگی خالص و بی شائبه می باشد و ابن کثیر از مجاهد نقل کرده است که (لا یکون امام ظالم یقتدی به ، به امام ظالم نمی توان اقتدا کرد)و قرآن کریم می فرماید(افمن یهدی الی الحق ،احق ان یتبع امن لا یهدی الا ان یهدی ؟)(57)،( آیا کسی که بسوی حق هدایت می کند ،سزاوارتر است که مردم پیرویش کنند ،یا آنکس که خود محتاج به هدایت دیگرانست ؟)،(قال ومن ذریتی ):(پس ابراهیم گفت از ذریه من نیز امام 2قرار بده )و این جمله دلالت می کند بر اینکه این قضیه مربوط به سنین کهولت ابراهیم (ع )است که وی دارای ذریه و فرزندان بوده است و اما رابطه ای که نزدخدا معتبر است رابطه عقیدتی و ایمانی است ،پس پیوند و قرابت نسبی نزدپروردگار معتبر نیست ، وامامت خاص کسی است که با عمل و شعور وصلاحیت و ایمان شایستگی آن را داشته باشد، پس امامت تنها برای کسانی ازذریه ابراهیم محقق می شود که شایستگی آن را داشته باشند، نه آنکه فقط به سبب قرابت امام شوند،(قال لا ینال عهدی الظالمین ): (پروردگار فرمود: عهد من به ستمگران نمی رسد) یعنی امامت عهدی الهی است که بر ستمگران ممنوع است و ظلم و ستم اعم از هر ظلمی است ، چه شرک و کفر باشد و چه معصیت که ظلم به نفس است ، و چه ظلم به زیر دستان ، پس امام تنها آن کسی است که در تمام عمرش حتی کوچکترین معصیت و ظلمی هم مرتکب نشده باشد (خواه امامت رسالت باشد یا خلافت و رهبری امت )و آیا امری بزرگتر از سرپرستی امورمردم و راهنمایی آنان به راهی که مورد رضای خداست می باشد؟ بنابر این امکان ندارد که در ساحت عهد الهی کسی به مردم حکم براند که ظالم باشد یاسرپرست آنان فاسق باشد و خدا و مردم مؤمن به سرپرستی او راضی باشند و ازآنجا که وجود امام برای امت لازم است ،پس این امامی که سرپرستی او واجب است به عهد الهی منصوب می شود بر مسلمانان واجب است که از فعل و قول اوتبعیت کنند و هرگز از او جدا نشوند تا از راه خدا انحراف نیابند. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
1) : بنام خداوند عدالت گستر از آیه فوق نتیجه میگیریم که امام بایددارای عصمت باشندزیرا خداوندزمانی مقام امامت رابرحضرت ابراهیم ع عنایت فرمودکه اورا تمام امتحانات الهی سربلندیافت سپس مقام امامت رابه اوعنایت فرمود پس امامت مقامی است که به ستمگر وظالم نمی رسد.
2) : در این آیه چند کلمه از نظر بنده بسیار اهمیت دارند که ابتدا این کلمات کلیدی مشخص و سپس تحلیل مورد نظر ارائه می گردد:
1-ابتلی
2-جاعلک
3-اماما
4-ذریتی
5-عهد
6-ظالمین
تفسیر اول این هست که از کلمه "جاعلک" متوجه می شویم که مقام امامت به صورت نصب از طرف خدا هست و بر اساس کلمه "ابتلی" متوجه می شویم که رسیدن به این مقام لازمش گذراندن امتحانات سخت می باشد. و سپس در خواستی که حضرت ابراهیم از خدا میکند در مقام مطلع کردن افراد قومش یا به معنای این هست که مردم مطلع شوند که نصب امام بر اساس اینکه خدا می گوید این عهد به ضالمین نمی رسد فقط توسط خدا صورت می گیرد....بیان شود
بر اساس سناریوی ذکر شده کلمه جاعلک انتساب امام را نسبت به خدا و ازلی بودن می دانیم که در آیه ذیل اگر بر همین اساس استناد کنیم(یعنی بر اساس معنای جاعلک در سناریوی اول) دیگر ارزشی برای جاعلک نمی توان قائل بود زیر خدا می گوید ائمه و امام های آتش هم ما جعل می کنیم!!

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ
سوره قصص/آیه 41
و آنان [ فرعونیان ] را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش ( دوزخ ) دعوت می کنند و روز رستاخیز یاری نخواهند شد!
همانطور که در آیه 41 سوره قصص دیده میشود جعل یا نصب امام آتش هم از طرف خدا هست پس جعلی که در آیه 124 سوره بقره به آن استناد می گردد ارزش آنچنانی ندارد....
حال با معلوم شدن اشتباهات و نقاط ضعف این نوع نگاه و تفسیر سعی می گردد به تفسیر دقیق تری برسیم:
ابتدا چند سوال برآمده از خود آیه را می پرسیم؟
1)چرا حضرت ابراهیم برای ذریه اش درخواست امامت می کند؟درحالیکه ما میدانیم امامت امری ذاتی هست و طبیعی هست که علم حضرت ابراهیم که از ما بالاتر هست، موجب می گردد که نباید این سوال عبث را بپرسد؟پس معلوم میگردد ماجرا چیز دیگری هست؟و بعضی از شئون امامت برای همگان وجود دارد!!
نکته بعد این هست که خدا در جواب به او که برای ذریه اش که هنوز متولد نشده اند این درخواست را داشته است می گوید که عهد من به ظالمین نمی رسد؟!!پس از این بخش از آیه متوجه می شویم خدا از طریق علم غیب خودش به ابراهیم می گوید که عهد من(همان عهد امامت) به نسل های بعد تو(که من میدانم ظالم می گردند) به صورت کلی نخواهد رسید(نه تمام افرادی به ضعی ها هم خواهد رسید)!!
سوال بعدی که مطرح می گردد این هست که چرا حضرت ابراهیم این عهد را برای کل ذریه یا نسلش درخواست نمود؟آیا این به معنای این هست که این عهد یک عهد عمومی بوده است؟!!
حال بعد از اینکه این سوالات پرسیده شد دوباره شروع به تفسیر از ابتدای آیه می کنیم:
بر اساس کلمه عهد متوجه می شویم که خدا بر اساس اینکه بخل نمی ورزد از تمام بشر قبل از اینکه خلق شوند و صورت عینی در این عالم پیدا کنند عهد گرفته است که اگر ظلم(یکی از مصادیق برای نرسیدن به امامت)نکنید امکان امام شدن برای همه وجود دارد!!امام خدا بر اساس علمی که دارد و همانطور که در آیه برای ایندگاه حضرت ابراهیم از این علم استفاده کرد می داند که تنها افراد بسیار محدودی توانایی رسیدن به این مقام را دارند لذا شئوناتی از مقام امامت در قبل از خلق شدن به تمام افراد داده شده است و بعضی از شئونات بر اساس لیاقت و هر فرد که بر مبنای ازمایشات الهی هست تکمیل و از طرف خدا، فرد مورد نظرا"جعل" یا نصب یا منطبق با این مقام امامت می گردد و فعل جعل برای دنیای مادی معنا دارد نه جعل در قبل از خلقت در این دنیا!!
اگر بر همین مبنا تفسیر کنیم متوجه می شویم که خدا عهد(امامت برای همه) کرده است که هر کس ظلم نکند(یکی از مقدمات امام شدن در این دنیا) به مقام امامت می رسد اما بر اساس آیه 41 قصص ما از شما عهد گرفتیم هر کس ظلم بکند مصداق امام آتش می گردد!!!
و نشان از این دارد که عهد مقابل عهد امامت هم قبلا گرفته شده است و فقط در این دنیا با استفاده از واژه "جعل" خدا این مقام را برای کسی که ظالم هست مطابقت می دهد...
و در سوره قصص آیه 41 هم از کلمه جعل استفاده گردیده است و به معنای این هست که فرعونیان از ابتدا خداوند ان ها را "مصداق" این مقام قرار نداد بود بلکه بعد از ظلمی که مرتکب شدند آن ها را به این مقام منصب (جعل) کردیم یا بهتر است بگوییم تطبیق دادیم!! ولی این مقام که خدا برای آن از واژه جعل استفاده شده و یکی از اخرین مراحل شئون امامت هست با استفاده از تلاش و کوشش بدست آمده و اثبات می کند که هرگز این افراد (همانطور که من (خدا)با علمم می دانستم)گناه نمی کنند و اعلام زودتر رسیدن این افراد به مقام امامت هم منافاتی با حرف من(خدا) ندارد بطوریکه در عمل هم این افراد با سعی و کوشش حرف من(خدا) را تایید کردند
حالا سوال میگردد چرا پس خدا بعضی ها را بدون اینکه تلاش و کوششی کنند مثل حضرت عیسی یا یحی یا حضرت بقیه الله به مقام امامت یا نبوت رسیده اند!!!
همانطور که گفته شد این مقام به همه داده شده است ولی خود مقام نبوت و امامت هم مراتب بسیاری دارد همانطور که گفته شد مرحله اول را خدا به همه داده است و از آن به کلمه عهد یاد شده است...اما خدا بر اساس علمی که دارد می داند تنها بعضی از افراد(پیامبران یا امام ها) با ذکر مصداق به این مقام می رسند و بر اسا همین علم نام بعضی از آن ها را حتی قبل از تولد ذکر کرده است!!
حضرت عیسی درست هست که در کودکی به مقام پیامبری رسیده است ولی این مقام پیامبری هم درجاتی دارد و همانطور که خود خدا گفته است بعضی از پیامبران را بر بعض دیگر برتری دادیم همین معنا را می دهد ...به نظر می رسد خدا برای اتمام یکی از آخرین مراحل از کلمه "جعل" استفاده میکند ...با مد نظر قرار دادن این تفسیر موجب می گردد که در روز قیامت هم کسی به خدا ایراد نگیرد که چرا بعضی ها را امام و بعض دیگر را غیر امام قرار دادی...و قطعا خدا خواهد گفتم من از شما عهد گرفتم خود شما بر اساس قدرت انتخابی که داشتید ظلم کردید و این مقام را از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل نکردید!!
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  فاطمه پورمحمدي - ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏2
امتحان خداوند بچه معنا است؟
باید توجه داشت که نسبت دادن «امتحان» بخداوند مجاز است زیرا امتحان حقیقى از کسى صادر میشود که عاقبت امر را نداند و بخواهد بوسیله «امتحان» آن را معلوم کند و حال آنکه خداوند از عواقب امور کاملًا آگاهستدر اینجا منظور از «امتحان خداوند» این است که او ابراهیم علیه السلام را بانجام تکالیفى مکلّف ساخت و اینکه مى‏بینیم باین موضوع یعنى بتکالیفى که خداوند متوجه اشخاص میسازد گاهى امتحان اطلاق میگردد بیکى از این دو جهت است:
1- چون مردم، بسیارى از تکالیف و اوامر خود را براى امتحان صادر میکنند و منظورشان این است که اشخاص را به این وسیله آزمایش کنند و این را نیز مى‏دانیم که قرآن مجید طبق اطلاقات و اصطلاحات معمولى مردم سخن میگوید. لذا بتکالیفى که خداوند متوجه اشخاص میسازد نیز «امتحان» اطلاق مى‏گردد.
2- چون نحوه رفتار خداوند با بندگان خود، مانند رفتار آزمایش کنندگانست یعنى همانطور که مردم تا کسى را آزمایش نکنند پاداش نمى‏دهند و بکیفر نمیرسانند خداوند هم با اینکه از اعمال اشخاص قبل از انجام دادن آن، کاملًا آگاهست، تا اشخاص مرتکب اعمال- خوب یا بد- نشوند بآنها پاداش نمیدهد و آنها را عقوبت نمیکند باین مناسب برفتار خداوند با بندگان، «امتحان» گفته میشود1- ذبح فرزند و دستوراتى در زمینه نظافت‏
على بن ابراهیم در تفسیر خود از حضرت صادق علیه السلام نقل میکند که منظور از «کلمات» خوابى است که ابراهیم علیه السلام در ضمن آن بکشتن فرزند خود اسماعیل علیه السلام مأمور گردید و او آن مأموریت را با عزم راسخ عملى ساخت از آن پس خداوند باو فرمود «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» یعنى ترا پیشواى مردم قرار میدهم.
بعلاوه، منظور از «کلمات» دستورهایى است که در زمینه نظافت و پاکیزگى خداوند بر او نازل فرمود و آن ده چیز است پنج تا از آنها که متعلق بسر انسان است باین شرح است1- چیدن شارب.
2- ریش گذاشتن.
3- اصلاح و کوتاه کردن موها.
4- مسواک کردن.
5- خلال کردن دندانها و پنج تا از آنها که متعلّق ببدن انسان است عبارت است از:
1- زائل کردن مویها.
2- ختنه کردن.
3- چیدن ناخن‏ها.
4- غسل جنابت.
5- شستشوى با آب.
این دستورات که «حنفیّه»- یعنى سنّت مستقیمه- نامیده میشود تا کنون منسوخ نگردیده است و تا روز قیامت نیز هم چنان باقى خواهد بود و منظور از جمله «فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً» «1» نیز همین دستورات است. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) ماجدی (داور) : یک قول در تفاسیر از تفسیر کلمات این است که بیان شد
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر نور
ابراهیم علیه السلام در هر آزمایشى که موفّق مى‏شد، به مقامى مى‏رسید: در مرحله نخستین، عبداللّه شد. سپس به مقام نبى‏اللهى رسید. و پس از آن رسول اللّه، خلیل اللّه و در نهایت به مقام امامت و رهبرى مردم منصوب گردید. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مراد از «کلمات» در آیه، امتحانات سنگین است که حضرت ابراهیم از همه‏ى آنها پیروز بیرون آمد. نه عمو، نه همسر و نه فرزند هیچکدام نتوانستند مانع او در راه انجام وظیفه شوند. با آنکه ابراهیم تحت سرپرستى عمویش آزر بود، امّا با بت‏پرستى او و جامعه‏اش به مبارزه برخاست و بت‏شکن بزرگ تاریخ گردید و آنگاه که از سوى خدا مأموریّت یافت، همسر و فرزندش را در صحراى مکه ساکن نموده و براى تبلیغ به نقطه‏اى دیگر برود، بى‏هیچ دلبستگى، آنها را به خدا سپرد و رفت. همچنین فرمان ذبح فرزندش اسماعیل آمد، رضاى خدا را بر هواى دل ترجیح داد و کارد بر گلوى فرزند نهاد. امّا ندا آمد که قصد ما کشتن اسماعیل نبود، بلکه امتحان ابراهیم بود.
حضرت ابراهیم علیه السلام، مقام امامت را براى نسل خود نیز درخواست نمود،پاسخ آمد که این مقام عهدى است الهى که به هر کس لایق باشد عطا مى‏شود. در میان نسل تو نیز کسانى که شایستگى داشته باشند، به این مقام خواهند رسید. چنانکه پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله از نسل ابراهیم علیه السلام است و به این مقام رسید، ولى کسانى که دچار کوچکترین گناه و ستمى شده باشند، لیاقت این مقام را ندارند. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مسعود ورزيده - تفسیرنمونه
((امامت )) اوج افتخار ابراهیم (علیه السلام )
از این آیات به بعد سخن از ابراهیم پیامبر بزرگ خدا و قهرمان توحید و بناى خانه کعبه و اهمیت این کانون بزرگ توحید و عبادت است که ضمن هیجده آیه این مسائل را بر شمرده است .
هدف از این آیات در واقع سه چیز است :
نخست اینکه مقدمه اى باشد براى مساءله تغییر قبله که بعدا مطرح مى شود تا مسلمانان بدانند این کعبه از یادگارهاى ابراهیم پیامبر بت شکن است و اگر امروز مشرکان و بت پرستان آن را تبدیل به بتخانه کرده اند این یک آلودگى سطحى است و چیزى از ارزش و مقام کعبه نمى کاهد.
دیگر اینکه یهود و نصارى ادعا مى کردند ما وارثان ابراهیم و آئین او هستیم و این آیات (در ارتباط با آیات فراوانى که درباره یهود گذشت ) مشخص مى سازد که آنها تا چه حد از آئین ابراهیم بیگانه اند.
سوم اینکه مشرکان عرب نیز پیوند ناگسستنى میان خود و ابراهیم قائل
بودند، باید به آنها نیز فهمانده شود که برنامه شما هیچ ارتباطى با برنامه این پیامبر بزرگ بت شکن ندارد.
در آیه مورد بحث نخست مى گوید ((بخاطر بیاورید هنگامى را که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگون آزمود و او از عهده آزمایش به خوبى بر آمد)) (و اذ ابتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن ).
آرى این آیه از مهمترین فرازهاى زندگى ابراهیم (علیه السلام ) یعنى آزمایشهاى بزرگ او و پیروزیش در صحنه آزمایشها سخن مى گوید، آزمایشهائى که عظمت مقام و شخصیت ابراهیم را کاملا مشخص ساخت ، و ارزش وجود او را آشکار کرد.
هنگامى که از عهده این آزمایشها برآمد، خداوند مى باید جایزه اى به او بدهد فرمود: من تو را امام و رهبر و پیشواى مردم قرار دادم (قال انى جاعلک للناس اماما).
((ابراهیم تقاضا کرد که از دودمان من نیز امامانى قرار ده )) تا این رشته نبوت و امامت قطع نشود و قائم به شخص من نباشد (قال و من ذریتى ).
اما خداوند در پاسخ او ((فرمود: پیمان من ، یعنى مقام امامت ، به ظالمان هرگز نخواهد رسید)) (قال لا ینال عهدى الظالمین ).
تقاضاى تو را پذیرفتم ، ولى تنها آن دسته از ذریه تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند!
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ (124)

بعد از ذکر احوال حضرت موسى علیه السلام و امت او، بیان حضرت ابراهیم علیه السلام را فرماید:

وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ‌: و یاد بیاور و منتهى شود علم تو اى پیغمبر زمانى را که امتحان فرمود ابراهیم علیه السلام را پروردگارش، بِکَلِماتٍ‌: به سخنان و سننى که متعبّد نمود او را، فَأَتَمَّهُنَ‌: پس حضرت ابراهیم علیه السلام به اتمام رسانید و قیام نمود به آن، چنانکه باید و وانگذاشت چیزى از آن را. در آیه شریفه سه مطلب است:
مطلب اول: معنى ابتلا- ابتلا در اصل، مأخوذ از بلا به معنى تکلیف به امر شاق و مرادف با اختیار و امتحان ذکر مى‌شود نسبت به کسى که جاهل باشد به عاقبت امر، لکن نسبت به ذات علام الغیوب، اطلاق آن خلاف واقع، و جایز نیست. بنابراین مراد تکلیف است به امرى که نزد آن اطاعت و مخالفت مکلّف در خارج محقق و ظهور یابد، و امتحان انبیاء علوّ درجه و رفع مرتبه و ثبوت جلالت آنها به عالمیان معرفى گردد، و لذا تعبیر شده به اوامر امتحانیه.
مطلب دوم: بیان کلمات- مفسرین را اقوالى است:
اول- على بن ابراهیم قمى فرماید: سنن حنیفیه عشره است: پنج در سر:
1- گرفتن شارب. 2- گذاشتن ریش. 3- تراشیدن سر. 4- مسواک.
5- خلال. و پنج در بدن: 1- ازاله موى بدن. 2- ختنه کردن. 3- ناخن گرفتن. 4- غسل جنابت. 5- طهور به آب.
دوم- تفسیر برهان- مفضل روایت نموده که از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم از کلمات؟ فرمود: همان کلماتى که به آدم علیه السلام تلقین نمود اسئلک بحقّ محمّد و علىّ و فاطمة و الحسن و الحسین الّا تبت علىّ.
گفتم: معنى فاتمّهنّ چیست؟ فرمود: اتمام آن نمود تا به قائم عجل اللّه فرجه دوازده نفر امام، نه نفر از اولاد حضرت حسین علیه السلام. پرسیدم از آیه‌ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ‌ فرمود: خدا معین و مقرر ساخت امامت را در عقب حضرت حسین علیه السلام تا روز قیامت. گفتم: چگونه خداى تعالى امامت را در اولاد حضرت حسین علیه السلام وضع فرمود نه در اولاد حضرت حسن علیه السلام و حال آنکه هر دو سبط حضرت رسالت صلّى اللّه علیه و آله و سلم و سید جوانان اهل بهشتند؟ فرمود: حضرت موسى و هارون علیهما السلام نبى مرسل و برادر یکدیگر بودند، خدا نبوت را در صلب هارون علیه السلام نهاد نه در صلب موسى علیه السلام و کسى را نرسد که چرا حق تعالى چنین کرد، زیرا در ضمن آن حکمت و مصلحتى هست که بندگان به آن علمى ندارند و حق سبحانه در جمیع افعال حکیم است‌ لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ‌ «1».
سوم- در منهج- از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده که مراد به کلمات که حضرت ابراهیم علیه السلام را ابتلا فرمود، ذبح حضرت اسماعیل علیه السلام بود.
چهارم- طبرسى در مجمع فرماید: امور متعدده در تحت کلمات مندرج است هر گاه مراد از آن معانى باشد: 1- یقین. 2- معرفت به توحید. 3- شجاعت. 4- حلم. 5- سخاوت. 6- عزلت. 7- امر به معروف و نهى از منکر. 8- توکل. 9- صبر. 10- محنت در نفس. 11- محنت در ولد.
12- محنت در اهل. 13- دفع سیئه به حسنه. 14- جمع نمودن شروط طاعات. 15- استجابت دعا. 16- اصطفاى او در دنیا. 17- اعطاى مقام خلت. 18- اقتداى انبیاء به او. 19- خشوع و خضوع در طاعت. 20- مرتبه امامت، چنانچه بعد مى‌فرماید:
مطلب سوم: خصایص آن حضرت- از سعید بن مسیب منقول است که حضرت ابراهیم علیه السلام اول کسى بود که مهمان را ضیافت نمود، و اول کسى بود که شارب را چید، و اول کسى بود که ختنه نمود، و اول کسى بود که موى بدن ازاله کرد، و اول کسى بود که چون موى سفید در محاسن خود دید گفت: خداوند این چیست؟ خطاب آمد: این وقار است. عرض کرد: زیاد فرما وقار مرا، و اول کسى بود که مقاتله نمود در راه خدا، و اول کسى بود که اخراج خمس نمود، و اول کسى بود که نعلین پوشید، و اول کسى بود که اخذ رایات کرد.
قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً: فرمود خدا بدرستى که من قرار دهنده‌ام تو را اى ابراهیم براى مردمان پیشواى در دین که همه صلحا بعد از تو اقتدا نمایند به تو. امامت حضرت ابراهیم علیه السلام عام بود به تمام عالمیان، زیرا هیچ پیغمبرى بعد از او مبعوث نشد مگر آن که مأمور بود به اتباع، و لذا حضرت خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلم مأمور شد که: وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً: و امت مرحومه را نیز امر فرمود که: مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ‌. و چون خداى تعالى حضرت ابراهیم علیه السلام را به شرف امامت مشرف ساخت، قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی‌: گفت و از بعضى فرزندان مرا نیز امام گردان. قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ‌: فرمود خدا نمى‌رسد عهد مرا که امامت باشد به ستمکاران، یعنى گناهکاران. این اجابت ملتمس حضرت ابراهیم علیه السلام و تنبیه است بر آنکه بعضى از ذریه او ظالم باشند و امامت به ایشان نرسد، زیرا امامت امانت و عهد الهى، و ظالم قابلیت آنرا ندارد.
لیس من اذنب یوما بامام‌
کیف من اشرک دهرا و کفر

تبصره: آیه شریفه را دلالاتى است:

1- دلیل است بر آنکه پیغمبر و امام باید معصوم باشند از گناه کبیره و صغیره و خطا و سهو و نسیان تا شایستگى مقام نبوت و امامت را داشته باشند.

2- آنکه فاسق البته ظالم است، و ظالم را ممنوع فرموده از اعطاى عهد
3- آنکه امام باید منصوص باشد از جانب حق تعالى بدلیل: إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً، زیرا حضرت ابراهیم علیه السلام را خداوند برگزیده براى امامت.
بنابراین منصب امامت تخصص باشد نه تخصیص، و به هیچ وجه مردم را در آن دخالتى نخواهد بود.
در کتاب کافى- کلینى از حضرت باقر علیه السلام روایت نموده فرمود: بدرستى که خداى تعالى اتخاذ فرمود حضرت ابراهیم علیه السلام را بنده پیش از آنکه اتخاذ نماید او را پیغمبر، و اتخاذ نمود او را نبى پیش از آنکه فراگیرد او را رسول، و اتخاذ فرمود او را رسول پیش از آنکه اتخاذ نماید او را خلیل، و اتخاذ نمود او را خلیل پیش از آنکه فرا گیرد او را امام، پس وقتى جمع شد در او این صفات فرمود: إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً «1».
زمخشرى- از علماى عامه در کشاف گفته: آیه شریفه دال است بر آنکه فاسق صلاحیت امامت ندارد، و چگونه او سزاوار امامت باشد و حال آنکه جایز نیست براى او حکومت، و شهادت و اطاعت او واجب نباشد، و خبر او مقبول نیست و او را مقدم نتوان داشت براى نماز تحقیق: ظالم اگرچه توبه کند، از تحت آیه شریفه‌ «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» خارج نشود، زیرا ظالم یعنى کسى که ثابت شده بر او ظلم. و این معنى بر او صادق است دائما، پس نفى رسیدن به آن موجب حکم است به اینکه نمى‌رسد مرتبه امامت به ظالم و نخواهد رسید به آن. حاصل آنکه:

امامت شایسته نیست کسى را که ظلم به خود یا به غیر نموده اگرچه آنى باشد. و آیه مقیّد به وقتى دون وقتى نیست، پس واجب است حمل بر جمیع اوقات، پس امامت او را نرسد اگرچه توبه هم نماید. و نیز در اطلاق حقیقى اسم مشتق بقاى مشتق منه شرط نیست و الا لازم آید اطلاق مؤمن بر نائم در حال خواب مجاز باشد، و مسلوب الایمان شود و حال آن که چنین نیست، بلکه ایمان بر او صادق است دائما، لذا نائم را مؤمن گویند، زیرا ایمان او را
ثابت است در وقت خواب، اگرچه تصدیق او را حاصل نیست.
دلیل عرفى: فطرت و عقل جمیع ملل و نحل و تمام حکومات متمدنه عالم، حکم کند و از قوانین سیاسیه خود مقرر دارند به اینکه کسى که به سبب جرم و جنایتى حکم شد بر خیانت او و عقوبت و جزائى بر او، اگرچه حبس کمى باشد، این شخص از حقوق اجتماعى محروم مى‌باشد و وظیفه او مداخله در امور عامه نیست؛ چه برسد به ریاست کلیه و فرمانفرمائى جامعه بشریه و خلافت الهیه.
تفسیر بلاغى: از امالى شیخ مسند او مناقب ابن المغازلى مرفوعا از ابن مسعود از حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم در آیه شریفه از قول خدا به حضرت ابراهیم علیه السلام مى‌فرماید کسى که سجده نمود «صنم» را قرار ندهم او را امام.
و فرمود حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم منتهى شد دعوت به من و برادرم على علیه السلام که سجده ننمود هیچیک از ما بتى را هرگز «1».
و محقق است کسانى که قبل از اسلام مدتى بت پرستى نموده باشند، سزاوار و شایسته مقام خلافت الهیه و امامت کلیه را نخواهند بود! تتمه: در احتجاج طبرسى رحمه الله حضرت رضا علیه السلام در ذیل حدیثى فرماید: و بدانید امامت اجل است در قدر، و اعظم در شأن، و اعلى در مکانت، و دور باشد از آنکه مردمان به عقول خود به آن رسند و به اختیار خود امامى تعیین کنند. خداى تعالى حضرت ابراهیم علیه السلام را مخصوص گردانید به امامت بعد از اعطاء نبوت و خلت، و آن را مرتبه سوم گردانید و به آن او را مشرف و مفضل گردانید: که‌ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً. حضرت ابراهیم علیه السلام به آن مبتهج و مسرور شده گفت: وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی‌، خطاب آمد: لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ‌؛ پس به این آیه امامت ظالم باطل شد تا قیامت‌ [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ (124)

ترجمه‌

و هنگامیکه آزمایش نمود ابراهیم را پروردگارش بکلماتى پس تمام نمود آنها را گفت همانا من قرار دهنده ام تو را براى مردم امام گفت و از نسل من گفت نمیرسد عهد من بستمکاران.

تفسیر

قمى فرموده که آزمایش الهى آن بود که در خواب نمود حضرت ابراهیم (ع) را که فرزند خود را ذبح مى‌کند و او از عهده امتحان برآمد و مصمم بکشتن پسر خود گشت و مقدمات آنرا فراهم نمود و در مقام امتثال برآمد در آنوقت خداوند براى پاداش انقیاد تامى که از آنحضرت بروز نمود فرمود من تو را امام مردم نمودم او عرض کرد امامت را در ذریه من نیز مقرر فرما فرمود لا ینال عهدى الظالمین یعنى نمیباشد در عهد من امام ظالم پس نازل فرمود بر او حنیفیت را و آن پاک بودن است در ده موضع پنج از آن در سر است که زدن شارب و گذاردن ریش و چیدن مو و مسواک نمودن و خلال کردن است و پنج از آن در بدن است که ازاله مو از بدن و گرفتن ناخن و ختنه نمودن و غسل جنابت و وضو است و این حنیفیه طاهره است که حضرت ابراهیم آورده و تا روز قیامت باقى است و در خصال از حضرت صادق (ع) روایت شده است که کلمات همان بود که حضرت آدم (ع) تلقى نمود از خداوند و توبه‌اش قبول شد و آن آنستکه گفت خداوندا میخواهم از تو بحق محمد و على و فاطمه و حسن و حسین‌که توبه مرا قبول فرمائى پس خداوند قبول فرمود راوى سؤال میکند پس معنى قول خدا که فرموده پس تمام کرد آنکلمات را چیست امام صادق (ع) فرمود یعنى تمام کرد آن کلمات را تا قائم دوازده امام را که نه امام از اولاد حسین (ع) است و در کافى از حضرت صادق روایت نموده که خداوند تعالى اولا حضرت ابراهیم را بنده خود قرار داد ثانیا نبیّش فرمود ثالثا رسولش گردانید رابعا خلیلش خواند خامسا امامش قرار داد و چون به مقام جامع مقامات پنجگانه رسید براى عظمت این مقام و بزرگى این منصب در نظر آنحضرت از خداوند تعالى مسئلت نمود که این مقام را در ذریه‌اش برقرار فرماید خداوند فرمود منصب الهى بظالم نمیرسد سفیه امام تقى نمیشود کسیکه پرستش بت کرده قابل امامت نیست فیض ره فرموده این کنایه است بخلفاى ثلاثه چونکه آنها قبل از اسلام بت پرست بودند حقیر عرض مى‌کنم اما امیر المؤمنین (ع) را اهل سنت هم قائلند که سجده بغیر خداوند یگانه نفرموده به این جهت نسبت بآنحضرت کرم اللّه وجهه میگویند و نسبت بسایر خلفاء رضى اللّه عنه و در عیون قریب بمضمون این حدیث را از حضرت رضا (ع) نقل نموده و ذیلا آنحضرت تصریح فرموده بآنکه این آیه دلالت دارد بر بطلان امامت هر ظالمى تا روز قیامت لذا بعضى از علماء اصول از این راه خواسته‌اند استدلال نمایند بر آنکه مشتق حقیقت است در اعم از متلبس بمبدء در حال و ماضى زیرا اگر اختصاص بمتلبس در حال داشته باشد استدلال باین آیه براى ابطال خلافت خلفاى ثلاث تمام نمیشود زیرا آنها در حین تصدى امر خلافت بر حسب ظاهر بت پرست نبودند و در کفایة الاصول مفصلا تعرض بشبهه و جوابش شده است و خلاصه جواب آنستکه ظاهر آیه دلالت دارد بر آنکه کسیکه ظالم باشد و لو در یک آن از ازمنه سابقه قابل تصدى امامت نیست ابدا و بنظر حقیر اینمعنى از مناسبت حکم با موضوع استفاده میشود چون معلوم میشود عدم نیل بامامت معلول ظلم است و در مقام اعطاء منصب اگر بگویند این منصب بظالم نمیرسد معلوم میشود ظلم سوء سابقه ایست که مانع از رسیدن بمقام است و این مقام حسن سابقه لازم دارد و نیز معلوم میشود که باید امام معصوم باشد چنانچه در ذیل روایت عیون هم اشاره شده است چونکه عاصى ظالم بر نفس است و نیز معلوم میشود که امامت منصب الهى است و باید از خداوند بهر کس قابل باشد برسد و بدست مردم نیست و الا حضرت ابراهیم از خدا مسئلت نمینمود که این مقام را در ذریه اوقرار دهد با آنکه علم بعصمت نمیتوان پیدا کرد مگر بعد از علم بامامت چگونه میشود خداوند اختیار مقامى را که مشروط بامرى است که احراز آن براى خلق ممکن نیست بعهده مردم بگذارد به این جهت است که فخر رازى در این مقام از بیچارگى اقرار عجیبى نموده میگوید شیعه باین آیه تمسک نموده‌اند بر وجوب عصمت امام از گناه ظاهرا و باطنا و اماما قائلیم به این که مستفاد از آیه اینست ولى ترک کردیم اعتبار عدالت باطنى را پس باقى ماند اعتبار عدالت ظاهرى غافل از آنکه خداوند جزاى کسانى را که ایمان آوردند ببعضى از کتاب و کافر شدند ببعضى در آیه هشتادم این سوره بیان فرموده است و نیز معلوم میشود که مقام امامت فوق مرتبه عبودیت و نبوت و رسالت و خلّت است که در مرتبه پنجم طلب شده است و ظاهرا مراد مقام ولایت کلیه الهیه است که فوق تمام مراتب است. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.