منافق یا طاغی و باغی تا به قدرت نرسیدهاند داعیه اصلاحطلبی دارند؛ امّا چون به منصبی دست یافتند به فساد در زمین پرداخته، در عرصه اندیشه با القای شبهه الحاد، سادهلوحان را متزلزل میکنند و در عرصه عواطف با ایجاد وسوسه محبّتها و همدلیها را به اختلاف و دشمنی مبدّل میکنند و اگر بتوانند با جاسوسی برای بیگانگان و شعلهور کردن آتش جنگ در گستره زمین، ناامنی و مرگ را جایگزین امنیت و حیات میکنند و همه منابع اقتصادی و انسانی را بهنابودی کشانده و جامعه را فاسد و حرث و نسل را تباه میسازند.
بیشک منظور از فسادی که مورد غضب و سخط خدای سبحان است از نوع امور یاد شده است؛ نه فساد تکوینی در برابر تکوّن تکوینی که لازم نظام هستی است.
تعبیر ﴿واللّهُ لایُحِبُّ الفَساد﴾ به منزله تکذیب صریح ادعای دروغین اهلنفاق است که خدا را شاهد قرار میدهند.
آیا دو عنوان «افساد» و «اهلاک»، اجمال و تفصیل هماند، یا نسبت عموم و خصوص با هم دارند یا بر اثر اینکه تفصیل قاطع شرکت است، افساد به معنای القای شبهه الحاد، توطئه برای ایجاد اختلاف، و جاسوسی برای بیگانگان جهت زمینهسازی تهاجم و... است؟
از آیه ﴿اَتَذَرُ موسی وقَومَهُ لِیُفسِدوا فِی الاَرض) 2 برمیآید که افساد مصداقهای دیگری هم دارد و نسبت آن با اهلاک، که یکی از مصادیق افساد است، شبیه عام و خاص است. از اینجا میتوان عنوان «سعی» را وسیع دانست و بدین لحاظ آنچه جاسوسان دارند، به نام سعایت، یکی از مصادیق آن است. طبری افساد را شامل همه معاصی میداند
خداوند هیچگونه ارتباطی با فساد ندارد، چون فساد را دوست ندارد: ﴿واللّهُ لایُحِبُّ الفَساد﴾. منظور از فساد در اینگونه موارد، فساد تشریعی است نه تکوینی. فساد تکوینی، همان فسادی است که در برابر «کَوْن» قرار دارد. هرگونه تحول و تکوّنی به همراه فساد است؛ به تعبیر علامه طباطبایی 1 نظام طبیعت با کون و فساد تکوینی اداره میشود و این سنت و تقدیر خداست. تا چیزی فاسد نشود گیاه یا حیوان رشد نمیکند، چون رشد و نمو آن دو به تغذیه است. دستگاه تغذیه مواد اولیه را جذب و آن را فاسد میکند تا رشد اندامها پدید آید. خداوند هرگز سنت و تقدیر خود را دشمن نمیدارد. پس منظور از فساد در آیه مورد بحث یقیناً کون و فساد تکوینی نیست که مایه قوام هستی است، بلکه مراد فساد تشریعی است و بدین معناست که خداوند هرگز فساد تبهکاران را دوست ندارد.
فساد تشریعی، همان تباهی است که بر اثر ارتکاب معاصی و مناهی خدا پدید میآید؛ مانند تخریب حرث و نسل از راههای گوناگون که یکی از آنها بمباران مناطق مسکونی است. این فساد، در برخی آیات چنین آمده است: ﴿اِنَّ المُلوکَ اِذا دَخَلوا قَریَةً اَفسَدوها وجَعَلوا اَعِزَّةَ اَهلِها اَذِلّة) 2 ﴿ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ والبَحرِ بِما کَسَبَت اَیدِی النّاس)
عنوانِ عدم محبّتِ فساد: ﴿واللّهُ لایُحِبُّ الفَساد﴾ به معنای نفی دوستی اعم از غضب نیست، بلکه این تعبیر در قرآن حکیم ملازم با سخط الهی است، زیرا هر افساد و اهلاک حرث و نسلی، طغیان در برابر فرمان عدل محور خداست و هر طغیانی مایه غضب الهی است، چنان که از آیه ﴿کُلوا مِن طَیِّبتِ ما رَزَقنکُم ولاتَطغَوا فیهِ فَیَحِلَّ عَلَیکُم غَضَبی ومَن یَحلِل عَلَیهِ غَضَبی فَقَد هَوی) 1 همین مبنای وزین استنباط میشود، پس اگر در قرآن آمده است که خداوند کافران، کَفّار اثیم، ظالمان، مُختال فخور، خوّان اثیم، مفسدان و... را دوست ندارد، به این معناست که این گروههای تبهکار مورد غضب خدایند. در مورد بحث نیز همینطور است.
تعبیر ﴿واللّهُ لایُحِبُّ الفَساد﴾ به منزله تکذیب صریح ادعای دروغین اهلنفاق است که خدا را شاهد قرار میدهند: ﴿ویُشهِدُ اللّهَ عَلی ما فی قَلبِه) 2 در حالی که خداوند هم از قلب سیاه آنها با خبر است و هم از آنچه در دل آنان است بیزار و نیز از خود آنها بریء است.
تذکّر: هر یک از افساد و اهلاک مزبور سبب عدم محبّت الهیاند؛ لیکن تصریح به اوّلی موجب بینیازی از ذکر دومی است، زیرا اهلاک نیز از مصادیق افساد است.
[ نظرات / امتیازها ]
در آیه قبل، گفتار به ظاهر نیکوى منافقان مطرح شد و در این آیه رفتار مفسدانهى آنان را بیان مىکند.
قرآن مىفرماید: «الّذین ان مکنّاهم فى الارض أقاموا الصلوة واتوا الزّکوة وأمروا بالمعروف ونَهوا عن المنکر» اگر صالحان حکومت را بدست گیرند، نماز به پا مىدارند و زکات مىدهند و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند. و بدین وسیله رابطه خود را با خداوند و محرومان جامعه حفظ مىکنند، ولى اگر نا اهل به قدرت رسید و ولایت مردم را بدست گرفت، بخاطر طوفان هوسهاى درونى و ناآگاهىها و فشارهاى بیرونى، همه چیز جامعه را فداى خود مىکند. به گفتهى المیزان؛ تاریخ گواه آن است که چه مسلمان نمایانى به نام اسلام و تظاهر به ایمان، بر مردم حاکم شده و حَرث و نَسل را نابود ساختند.
کسانى که با جعل قوانین و تهاجم فرهنگى و تبلیغات و مواد مخدّر، سبب نابودى اقتصاد و نسلنو مىشوند، مصداق این آیه و «مفسد فى الارض» هستند.
هلاک حرث به معناى محو کشاورزى، و هلاک نسل، انحراف نسل آینده است. مراغى و فخررازى در تفاسیر خود احتمال دادهاند که مراد از «حرث» زنان باشند، بدلیل «نساؤکم حرث لکم» و مراد از «نسل» فرزندان. یعنى طاغوتها، نظام خانواده و تربیت فرزندان را نابود مىکنند.
[ نظرات / امتیازها ]