عزت مورد بحث در این آیه عزت خدایى نیست بلکه اصلا عزت نیست، بلکه غرورى است که اشخاص جاهل و ظاهر بین آن را عزت مى پندارند. بى خبر از اینکه عزت مطلق (که در تحت تاثیر هیچ عاملى از بین نرود) تنها از ناحیه خداى سبحان است همچنانکه فرمود: «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ» (آل عمران/26) و «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ» (منافقون/80) و «أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً» (نسا/138). حاشا بر خداى تعالى اینکه چیزى را که مخصوص خود او است و تنها او به بندگان مى دهد به بنده اى بدهد و باعث گناه و شر او گردد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : از اینجا این معنا روشن مى شود که جمله «بالاثم» متعلق به جمله «أخذته ...» نیست تا در نتیجه حرف (با) در آن بای تعدیه و معنا چنین باشد: (عزت او را وادار به گناه و به این مى کند که امر به تقوا را به عکس العملى ناخوشایند پاسخ دهد) و یا بای سببیت و معنا چنین
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
کیفر تلخ منافق، جایگاه بدِ جهنم و شعلههای آتشین آن است و جهنم برای او کافی است: ﴿فَحَسبُهُ جَهَنَّم﴾، چون همهخواستههای او در جهنم است. او به ظاهر، اصلاح طلب و کلامش اعجابآور بود؛ ولی درحقیقت طغیان و فساد، بدگویی و جاه را میخواست. او در دنیا بزرگی و کبریایی را که خواسته اصیل انسان است و خدا در نهاد او به ودیعت نهاده و صراط مستقیم نیل به آن را ایمان و عمل صالح قرار داد: «إلهی کفی بی عزّاً أن أکون لک عبداً و کفی بی فخراً أن تکون لی ربّاً» 1 در گناه جستوجو کرد، از این رو خداوند در قیامت خواستههای جهنمی او را به وی میدهد و جهنم برای او کافی است؛ یعنی حقیقت مقامطلبی و برتری جویی، در جهنم و آن شعلههای آتشین است و منافق خواستههای خود را در جهنّم مییابد، بنابراین، همانگونه که بهشتیان هرچه آرزو کنند برایشان در بهشت حاضر است: ﴿لَهُم ما یَشاءونَ فیها ولَدَینا مَزید) 2 دوزخیان نیز هر چه کردهاند و از هر چه میهراسند، فوراً دامنگیرشان میشود، از این رو جهنم و شعلههایش آنان را کفایت میکند.
برای منافقان نه تنها جهنم حسیب و کافی است، بلکه خدای سبحان فرش و استراحتگاه شوم آنان را جهنم و شعلههای آتش آن قرار میدهد: ﴿فَحَسبُهُ جَهَنَّمُ ولَبِئسَ المِهاد﴾.
این جمله بدین معنا نیست که همه عذاب او همین مهاد و فرش آتشین است و سرپوش آتشین ندارد، بلکه آتش عذاب از هر سو او را احاطه میکند، چون جهنم برای تعذیب او کافی است. اگر انسان دوزخی از برخی جهات راحت باشد، مثلاً زیر پایش آتش باشد ولی سرپوش آتشین نداشته باشد، جهنم برای او کافی نیست، چون در آیات دیگر تصریح شده است که هم فرشِ زیرپای آنان آتش است و هم سرپوش و سقف آتشین دارند: ﴿لَهُم مِن جَهَنَّمَ مِهادٌ ومِن فَوقِهِم غَواشٍ وکَذلِکَ نَجزِی الظّلِمین) 1 مس گداخته را از بالا بر سر آنان میریزند، به طوری که محکوم آتش باشند: ﴿یُرسَلُ عَلَیکُما شواظٌ مِن نارٍ ونُحاسٌ فَلا تَنتَصِران) 2 پس سراسر جهنم آتش است و از هرطرف دوزخیان را احاطه میکند: ﴿واِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالکفِرین) 3 و به تعبیر برخی آیات، آتش در ستونهایی دراز آنان را در میان فرا میگیرد: ﴿فی عَمَدٍ مُمَدَّدَة)
راز این عذاب فراگیر، همان تناسب کیفر با گناه است: ﴿جَزاءً وِفاقا) 1 این گروه چون با پا برای فساد در روی زمین و نابودی حرث و نسل میکوشیدند و با اندیشه وسوسهگر شبهه و اختلاف میافکندند خداوند آنان را از بالا و پایین گرفتار شعلههای آتش دوزخ میکند.
[ نظرات / امتیازها ]