از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(و المطلقات یتربصن بانفسهن ثلثه قروء):(و زنان طلاق گرفته تا سه پاکی منتظر بمانند)(طلاق )به معنای آزاد شدن از قید و بند است که استعارتابه معنای رها کردن زن از قید ازدواج بکار می رود و(تربص )به معنای انتظار وحبس برای جلوگیری از فساد نسب ها می باشد، یعنی خودداری زن از مقاربت با غیرشوهر که موجب جلوگیری از اختلاط نسب می گردد(قروء)جمع (قرء)و یا به معنای حیض است و یا به معنای پاکی از حیض و به هردو آنهاهم اطلاق می شود،(ولایحل لهن ان یکتمن ما خلق الله فی ارحامهن ان کن یؤمن بالله و الیوم الاخر):(و اگر به خداو روز جزا ایمان دارند روا نیست بر آنان که آنچه را خدا دررحمهایشان خلق کرده است ،مخفی کنند)در این قسمت امر می کند که مبادا زنان برای عجله در خروج از عده یا مانع شدن شوهر از رجوع ، حمل خود را پنهان کنند و جمله (ان کن یؤمن ...) برای تشویق زنان به اطاعت از این حکم است (وبعولتهن احق بردهن فی ذلک ان ارادوا اصلاحا):(و شوهرانشان اگر قصداصلاح دارند در رجوع به ایشان در عده طلاق سزاوار ترند)پس هدف از رجوع اصلاح است نه برای ضرر زدن و افساد،(ولهن مثل الذی علیهن بالمعروف ):(وبرای زنان همانند وظایفشان حقوق شایسته است ) و معروف به معنای هر عملی است که در افکار عمومی مأنوس باشد و با ذائقه اهل هر اجتماعی سازگار است ،بنابراین کلمه معروف هم متضمن حکم و هدایت عقل است و هم حکم شرع وهم فضیلت اخلاقی و هم سنت های ادبی وانسانی ، و یکی از احکام معروف ومعقول مساوات افراد اجتماع در احکام و جزا است ، البته این تساوی را باید باحفظ موقعیت و تأثیر وکمالی که افراد در اجتماع دارند رعایت کرد،مثلا بایدحکم طوری باشد که حکومت برای حاکم محفوظ بماند و علم عالم ومحکومیت محکوم و جهل جاهل و قوت قوی و ضعف ضعیف همه برای آنهامحفوظ باشد ،پس تساوی آنست که حق هر فرد را به او بدهند نه کمتر یابیشترازآن ، و اسلام حقوق زن را به نحو شایسته در نظر گرفته است ،بعضی احکام له و برخی علیه او هستند، امااینها با هم توازن دارند و درضمن با نقشی که زن در زندگی اجتماعی داردنیز هماهنگی دارد،(وللرجال علیهن درجه و الله عزیز حکیم ):(و مردان را بر زنان مرتبتی است و خدا عزیز و حکیم است )این جمله قید و متمم جمله سابق است و روی هم یک معنا می دهند و آن این است که خدای متعال میان زنان مطلقه و شوهرانشان رعایت مساوات را نموده است ودر عین حال درجه و منزلتی را هم برای مردان در نظر گرفته و آن همان حق رجوع و شکستن عده است وحکم از آن خداست و حکم او بر حق است ،چون خداوند عالم به مصالح و حکیم می باشد . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
1) : عالی بود.
2) : عالی بود ممنون
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سمانه بيات - برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1
در آیه قبل سخن از طلاق بود و در این آیه بخشى از احکام طلاق و آنچه مربوط به آن است بیان مى‏شود و در مجموع پنج حکم در آن بیان شده، نخست در باره عدّه مى‏فرماید: «زنان مطلّقه باید به مدت سه بار پاک شدن را انتظار بکشند» (وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ).

«قُرُوءٍ» در آیه فوق به معنى ایام پاکى زن مى‏باشد، و از آنجا که طلاق باید در حال پاکى که با شوهر خود آمیزش جنسى نکرده باشد انجام گیرد این پاکى یک مرتبه محسوب مى‏شود، و هنگامى که بعد از آن دو بار عادت ببیند و پاک شود، به محض این که پاکى سوم به اتمام رسید و لحظه‏اى عادت شد عدّه تمام شده و ازدواج او در همان حال جایز است.

دومین حکم، این است که «براى آنها حلال نیست که آنچه را در رحم آنان آفریده شده کتمان کنند، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند» (وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ).

قابل توجه این که مسأله آغاز و پایان ایام عدّه را که معمولا خود زن مى‏فهمد، نه دیگرى بر عهده او گذارده و گفتار او را سند قرار داده است.

سومین حکمى که از آیه استفاده مى‏شود، این است که شوهر در عدّه طلاق رجعى، حق رجوع دارد، مى‏فرماید: «همسران آنها براى رجوع به آنها (و از سر گرفتن زندگى زناشویى) در این مدت عدّه (از دیگران) سزاوارترند هرگاه خواهان اصلاح باشند» (وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذلِکَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً). برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 206

در واقع در موقعى که زن در عدّه طلاق رجعى است، شوهر مى‏تواند بدون هیچ گونه تشریفات، زندگى زناشویى را از سر گیرد، با هر سخن و یا عملى که به قصد بازگشت باشد این معنى حاصل مى‏شود.

سپس به بیان چهارمین حکم پرداخته مى‏فرماید: «و براى زنان همانند وظایفى که بر دوش آنها است حقوق شایسته‏اى قرار داده شده و مردان بر آنها برترى دارند» (وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ).

بنابراین همانطور که براى مرد حقوقى بر عهده زنان گذارده شده، همچنین زنان حقوقى بر مردان دارند که آنها موظف به رعایت آنند.

با توجه به اختلاف دامنه دارى که بین نیروهاى جسمى و روحى زن و مرد وجود دارد مدیریت خانواده بر عهده مرد و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است و این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوى و دانش و تقوى گروهى از زنان از بسیارى از مردان پیشرفته‏تر باشند.

واژه «معروف» که به معنى کار نیک و معقول و منطقى است، در این آیات دوازده بار تکرار شده تا هشدارى به مردان و زنان باشد که هرگز از حق خود سوء استفاده نکنند بلکه با احترام به حقوق متقابل یکدیگر در تحکیم پیوند زناشویى و جلب رضاى الهى بکوشند.

و بالاخره در پایان آیه مى‏خوانیم: «خداوند توانا و حکیم است» (وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ). و این اشاره‏اى است به این که حکمت و تدبیر الهى، ایجاب مى‏کند که هر کس در جامعه به وظایفى بپردازد که قانون آفرینش براى او تعیین کرده است، و با ساختمان جسم و جان او هماهنگ است. حکمت خداوند ایجاب مى‏کند که در برابر وظایفى که بر عهده زنان گذارده، حقوق مسلّمى قرار گیرد، تا تعادلى میان وظیفه حق برقرار شود. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  فاطمه پورمحمدي - ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن‏
«وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ»
بر زنانى که طلاق داده شده و باید عده نگاه دارند حلال نیست که «أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ» مخفى کنند آنچه را که خدا در رحم‏هایشان آفریده است.
در اینکه مقصود از آنچه در رحم‏هایشان خدا آفریده و باید کتمان نکنند چیست؟
اقوالى گفته شده است از این قرار:
1- مراد پنهان کردن عادت حیض است (ابراهیم- عکرمه).
2- مقصود پنهان کردن آبستنى است (ابن عباس- قتاده).
3- پنهان کردن حیض و آبستنى است (ابن عمر و حسن).
از امام صادق علیه السلام نیز همین قول سوم نقل شده است که حضرت فرمود خداوند بر زنان سه چیز را واجب و لازم کرده: حیض و پاکى و آبستنى یعنى اظهار این امور را و این قول اعم از دو قول قبلى و اولى از آنها مى‏باشد.
علت اینکه حرام است بر زنان که حیض یا حمل خود را کتمان کنند همین است که حق شوهر در آمیزش با آنها از بین نرود (از ابن عباس) و نیز فرزند به مرد دیگرى نسبت پیدا نکند (از قتاده). [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
این آیه شش بخش دارد: 1. مدت عدّه طلاق. 2. وظیفه زنان در کتمان نکردن آنچه خدا در رحم آنان قرار داده است. 3. حق رجوع شوهر در ایام عدّه در طلاق رجعی. 4. حقوق متقابل زن و شوهر. 5. تفوّق مرد بر زن. 6. عزیز و حکیم بودن خدای سبحان.
زنان مطلّقه به طلاق رجعی یا باین در هر سنّ و وضعیتی که از جهت بلوغ، دخول، حیض شدن، بارداری و یائسگی باشند باید پس از طلاق تا سه طُهر خویشتن‌داری کنند و ازدواج نکنند.
بنابر اینکه «الف و لام» در «المطلّقات» برای عهد نباشد، چنان که شاهدی بر معهود بودن اقامه نشده است، مفید عموم است و همه گروههای زنان مطلّقه را دربرمی‌گیرد؛ ولی به قرینه «ثلاثة قروء» در آیه مورد بحث و نیز به دلالت برخی آیات دیگر، عموم ﴿والمُطَلَّقت﴾ تخصیص می‌خورد نه نسخ؛ و طبق آن، برخی زنان مطلّقه این عده طلاق را نخواهند داشت.
قید «باَنفسهنّ» گویای دشواری عدّه و صعوبت خویشتن‌داری زنان از ازدواج مجدد است و برای بیان اهمیت این مطلب، دو تأکید در آیه مورد بحث آمده است: حکم عدّه با جمله اسمیّه و نیز خبریّه امّا به قصد انشاء بیان شده است.
جمله ﴿اِن کُنَّ یُؤمِنَّ بِاللهِ والیَومِ الاءاخِر﴾ شرط نیست تا مفهوم داشته باشد، بلکه حکمی اخلاقی و برای تشویق به ایمان و التزام عملی به آن است.
زنان مؤمن به خدا و آخرت نباید حیض، طهر و حمل در رحم را کتمان کنند و گفته آنان در این موارد در صورت نبودن شواهد بر خلاف، حجت و معتبر است.
در طلاق رجعی، شوهر حق دارد در ایام عدّه زن بدون عقد جدید به او رجوع کند؛ ولی نباید قصدش اذیت‏کردن وی باشد، وگرنه حکم وضعی رجوع او صحّت است؛ لیکن حکم تکلیفی آن، حرمت.
زن و شوهر با هم حقوقی متقابل و متعادل دارند نه حقوق مساوی یا متجانس، زیرا زن و مرد دو صنف از انسان‌اند نه دو نوع جدای از هم؛ و بحث از حقوق اختصاصی آنها در حقیقتِ انسان که مشترک است راه ندارد.
اسلام در توزیع مسئولیتهای خانوادگی و اجتماعی، با ملاحظه وضعیت بدنی و تواناییهای زن و مرد، برخی مسئولیتها مانند مدیریت خانواده را به مرد سپرده است و این به معنای فضیلت ذاتی مرد بر زن نزد خداوند نیست. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نور
مهلتِ عدّه، ضامن حفظ حقوق خانواده است. زیرا در این مدّت هم فرصتى براى فکر و بازگشتن به زندگى اوّلیه پیدا مى‏شود و هیجان‏ها فروکش مى‏کند، و هم مشخّص مى‏گردد که زن باردار است یا نه، تا اگر تصمیم بر ازدواج دیگرى دارد، نسل مرد بعدى با شوهر قبلى اشتباه نگردد.
امام صادق علیه السلام فرمود: در مسئله حیض، پاک شدن و باردارى، گواهى خود زن کافى است و شهادت و سوگند و یا دلیل دیگرى لازم نیست. امّا بر زنان حرام است که خلاف واقع بگویند. و باید شرایط خود را بى‏پرده بگویند که اگر کتمان کنند، به خدا و قیامت ایمان ندارند.
رجوع مرد به همسر در ایّام عدّه، تابع هیچگونه تشریفات خاصّى نیست، برخلاف طلاق که شرایط و تشریفات زیادى را لازم دارد. البتّه این مدّت، مخصوص گروهى از زنان است، ولى طلاقِ زنان باردار، یائسه یا زنانى که آمیزش جنسى با آنان صورت نگرفته، احکام خاصّى دارد که خواهد آمد.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مسعود ورزيده - تفسیرنمونه
عده یا حریم ازدواج ؟
در آیه قبل سخن از طلاق بود و در این بخش از احکام طلاق و یا آنچه مربوط به آن است بیان مى شود و در مجموع پنج حکم در آن بیان شده :
نخست درباره عده مى فرماید: زنان مطلقه باید به مدت سه بار پاک شدن انتظار بکشند (و المطلقات یتربصن بانفسهن ثلثة قروء).
قروء جمع قرء (بر وزن قفل ) هم به معنى عادت ماهیانه و هم پاک شدن از آن گفته شده ، ولى این دو معنى را مى توان در یک مفهوم کلى جمع کرد و آن انتقال از یکى از دو حالت به حالت دیگر است ، راغب در مفردات معتقد است که
قرء در حقیقت ، اسم براى داخل شدن از حالت حیض به پاکى است ، و چون هر دو عنوان در آن مطرح است گاهى بر حالت حیض و گاهى به پاکى اطلاق مى شود، از بعضى از روایات و بسیارى از کتب لغت نیز استفاده مى شود که قرء به معنى جمع است و چون در حالت پاکى زن خون عادت در وجود او جمع مى شود، این واژه به پاکى اطلاق شده است ، به هر حال در روایات متعددى ، تصریح شده که منظور از ثلثة قروء که حد عده است سه مرتبه پاک شدن زن از خون حیض است .
و از آنجا که طلاق باید در حال پاکى که با شوهر خود آمیزش جنسى نکرده باشد انجام گیرد، این پاکى یک مرتبه محسوب مى شود، و هنگامى که بعد از آن دو بار عادت ببیند و پاک شود، به محض اینکه پاکى سوم به اتمام رسید و لحظه اى عادت شد، عده تمام شده و ازدواج او در همان حالت جایز است . ولى علاوه بر این روایات ، این حقیقت را از خود آیه نیز مى توان استفاده کرد زیرا:
اولا قرء دو جمع دارد، یکى قروء، دیگرى اقراء، و بعضى تصریح کرده اند که قرء به معنى پاکى جمعش قروء، و قرء به معنى حیض ، جمعش اقراء است بنابراین قروء در آیه فوق به معنى ایام پاکى زن مى باشد نه ایام حیض .
ثانیا همان گونه که در بالا اشاره شد، قرء اصلا به معنى جمع شدن است ، و جمع شدن با حالت طهر و پاکى ، تناسب بیشترى دارد، زیرا در این حالت خون در رحم تدریجا جمع مى گردد، و در هنگام عادت بیرون مى ریزد و پراکنده مى شود.
دومین حکم ، این است که براى آنها حلال نیست که آنچه را در رحم آنان آفریده شده کتمان کنند، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند
(و لا یحل لهن ان یکتمن ما خلق الله فى ارحامهن ان کن یومن بالله و الیوم الاخر).
قابل توجه اینکه مساله آغاز و پایان ایام عده را که معمولا خود زن مى فهمد نه دیگرى بر عهده او گذارده ، و گفتار او را سند قرار داده لذا امام صادق (علیه السلام ) در تفسیر آیه فوق مى فرماید: قد فوض الله الى النساء ثلاثة اشیاء الحیض و الطهر و الحمل : خداوند سه چیز را به زنان واگذار کرده عادت ماهانه ، پاک شدن و حامله بودن .
از آیه فوق نیز مى توان این معنى را اجمالا استفاده کرد زیرا مى فرماید براى زن جایز نیست آنچه را خداوند در رحم او آفریده کتمان کند، و بر خلاف واقع سخن گوید، یعنى سخن او مورد قبول است .
جمله ما خلق الله فى ارحامهن به گفته جمعى از مفسران ، دو معنى مى تواند داشته باشد، فرزند و عادت ماهانه ، زیرا هر دو را خداوند در رحم زن آفریده است ، یعنى نباید حمل خود را مخفى کند و بگوید به عادت ماهانه مبتلا مى شود، تا مدت عده را کمتر کند (زیرا عده زن باردار وضع حمل است ) و در مورد عادت ماهانه ، چه از نظر شروع ، و چه از نظر پایان ، نیز نباید خلاف گوئى کند، استفاده هر دو معنى از تعبیر فوق نیز بعید به نظر نمى رسد.
سومین حکمى که از آیه استفاده مى شود، این است که شوهر در عده طلاق رجعى ، حق رجوع دارد، مى فرماید: همسران آنها براى رجوع به آنها (و از سر گرفتن زندگى مشترک ) در این مدت عده (از دیگران ) سزاوارترند هر گاه خواهان اصلاح باشند (و بعولتهن احق بردهن فى ذلک ان ارادوا اصلاحا).
در واقع در موقعى که زن در عده طلاق رجعى است ، شوهر مى تواند بدون هیچ گونه تشریفات ، زندگى زناشویى را از سر گیرد، با هر سخن و یا عملى که به قصد بازگشت باشد، این معنى حاصل مى شود، منتها با جمله ان ارادوا اصلاحا این حقیقت را بیان کرده که باید هدف از رجوع و بازگشت ، اصلاح باشد، نه همچون دوران جاهلیت که مردان با سوء استفاده از این حق ، زنان را تحت فشار قرار داده و در حالتى میان داشتن شوهر و مطلقه بودن ، نگه مى داشتند.
این حق در صورتى است که راستى از کار خود پشیمان شده و بخواهد به طور جدى زندگى خانوادگى را از سر گیرد، و هدفش ایجاد ضرر و بلا تکلیف ساختن زن نباشد.
ضمنا از اینکه در ذیل آیه ، مساله رجوع مطرح شده استفاده مى شود که حکم عده نگه داشتن در آغاز آیه ، نیز مربوط به این گروه از زنان است ، و به تعبیر دیگر، آیه به طور کلى از طلاق رجعى ، سخن مى گوید، بنابراین مانعى ندارد که بعضى از اقسام طلاق ، اصلا عده نداشته باشد.
سپس به بیان چهارمین حکم پرداخته ، مى فرماید: و براى زنان همانند وظایفى که بر دوش آنها است حقوق شایسته اى قرار داده شده و مردان بر آنها برترى دارند (و لهن مثل الذى علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجة ).
به گفته مرحوم طبرسى در مجمع البیان ، این جمله از کلمات عجیب و جالب و جامعى است که فواید بسیارى را در بر دارد و در واقع بحث را به مسائل مهمترى فراتر از طلاق و عده کشانیده و به مجموعه حقوق زناشویى مردان و زنان ، اشاره مى کند و مى گوید: همان طور که براى مرد حقوقى بر عهده زنان گذارده شده همچنین زنان حقوقى بر مردان دارند که آنها موظف به رعایت آنند زیرا در اسلام
هرگز حق یک طرفه نیست ، و همیشه به صورت متقابل مى باشد.
واژه معروف که به معنى کار نیک و شناخته شده و معقول و منطقى است ، در این سلسله آیات دوازده بار تکرار شده (از آیه مورد بحث تا 241) تا هشدارى به مردان و زنان باشد که هرگز از حق خود، سوء استفاده نکنند بلکه با احترام به حقوق متقابل یکدیگر در تحکیم پیوند زناشویى و جلب رضاى الهى بکوشند.
جمله و للرجال علیهن درجة در حقیقت تکمیلى است بر آنچه درباره حقوق متقابل زن و مرد قبلا گفته شد، و در واقع مفهومش این است که مساله عدالت میان زن و مرد به این معنى نیست که آنها در همه چیز برابرند و همراه یکدیگر گام بردارند، آیا راستى لازم است آن دو در همه چیز مساوى باشند؟
با توجه به اختلاف دامنه دارى که بین نیروهاى جسمى و روحى زن و مرد وجود دارد، پاسخ این سوال روشن مى شود، جنس زن براى انجام وظایفى متفاوت با مرد آفریده شده و به همین دلیل احساسات متفاوتى دارد قانون آفرینش ، وظیفه حساس مادرى و پرورش نسلهاى نیرومند را بر عهده او گذارده ، به همین دلیل سهم بیشترى از عواطف و احساسات به او داده است ، در حالى که طبق این قانون ، وظایف خشن و سنگین تر اجتماعى بر عهده جنس مرد گذارده شده ، و سهم بیشترى از تفکر به او اختصاص یافته بنابراین اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پاره اى از وظایف اجتماعى که نیاز بیشترى به اندیشه و مقاومت و تحمل شدائد دارد بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفى که عواطف و احساسات بیشترى را مى طلبد بر عهده زنان ، و به همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد، و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است و به هر حال این مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع ، کارها و وظایفى را که با ساختمان جسم و جان آنها مى سازد، عهده دار شوند، و در کنار انجام وظیفه مادرى ، وظایف حساس دیگرى را نیز انجام دهند.
ونیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوى و دانش و تقوا، گروهى از زنان از بسیارى از مردان پیشرفته تر باشند.
اینکه بعضى از روشنفکران اصرار دارند که این دو جنس را مساوى در همه چیز قلمداد کنند، اصرارى است که با واقعیتها هرگز نمى سازد، و مطالعات مختلف علمى آن را انکار مى کند، حتى در جوامعى که شعار مساوات و برابرى در تمام جهات ، همه جا را پر کرده ، عملا غیر آن دیده مى شود، مثلا مدیریت سیاسى و نظامى تمام جوامع بشرى - جز در موارد استثنائى همه در دست مردان است ، حتى در جوامع غربى که شعار اصلى شعار مساوات است ، این معنى به وضوح دیده مى شود.
به هر حال قوانینى همچون بودن حق طلاق ، یا رجوع در عده یا قضاوت به دست مردان ، (جز در موارد خاصى که به زن یا حاکم شرع حق طلاق داده مى شود) از همین جا سرچشمه مى گیرد، و نتیجه مستقیم همین واقعیت است .
بعضى از مفسران گفته اند که جمله للرجال علیهن درجة ، تنها نظر به مساله رجوع در عده طلاق دارد.
ولى روشن است که این تفسیر با ظاهر آیه سازگار نیست ، زیرا قبل از آن یک قانون کلى درباره حقوق زن و رعایت عدالت ، به صورت و لهن مثل الذى علیهن بالمعروف بیان شده ، سپس جمله مورد بحث به صورت یک قانون کلى دیگر به دنبال آن قرار گرفته است .
و بالاخره در پایان آیه مى خوانیم : خداوند توانا و حکیم است (و الله عزیز حکیم ).
و در واقع پاسخى است براى آنها که در این زمینه ایراد مى گیرند، و اشاره اى است به اینکه حکمت و تدبیر الهى ، ایجاب مى کند که هر کس در جامعه به وظایفى بپردازد که قانون آفرینش براى او تعیین کرده است ، و با ساختمان جسم و جان او هماهنگ است ، حکمت خداوند ایجاب مى کند که در برابر وظایفى که بر عهده
زنان گذارده ، حقوق مسلمى قرار گیرد، تا تعادلى میان وظیفه و حق بر قرار شود. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : دمت گرم
2) : ممنون jتوضیح کامل و جامع بود
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اطیب البیان

وَ المُطَلَّقات‌ُ یَتَرَبَّصن‌َ بِأَنفُسِهِن‌َّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا یَحِل‌ُّ لَهُن‌َّ أَن‌ یَکتُمن‌َ ما خَلَق‌َ اللّه‌ُ فِی‌ أَرحامِهِن‌َّ إِن‌ کُن‌َّ یُؤمِن‌َّ بِاللّه‌ِ وَ الیَوم‌ِ الآخِرِ وَ بُعُولَتُهُن‌َّ أَحَق‌ُّ بِرَدِّهِن‌َّ فِی‌ ذلِک‌َ إِن‌ أَرادُوا إِصلاحاً وَ لَهُن‌َّ مِثل‌ُ الَّذِی‌ عَلَیهِن‌َّ بِالمَعرُوف‌ِ وَ لِلرِّجال‌ِ عَلَیهِن‌َّ دَرَجَةٌ وَ اللّه‌ُ عَزِیزٌ حَکِیم‌ٌ (228)
(و زنان‌ طلاق‌ داده‌ ‌شده‌ باندازه‌ سه‌ پاکی‌ بخود انتظار دهند، و ‌برای‌ ‌آنها‌ حلال‌ نیست‌ ‌که‌ آنچه‌ ‌در‌ ارحام‌ ‌آنها‌ ‌خدا‌ آفریده‌ ‌است‌ پنهان‌ کنند ‌اگر‌ ایمان‌ بخدا و روز بازپسین‌ دارند و شوهران‌ ‌آنها‌ سزاوارترند ببازگشتن‌ ‌اینکه‌ زنان‌ بطرف‌ ‌آنها‌ ‌اگر‌ اصلاح‌ و سازگاری‌ ‌را‌ اراده‌ نمایند، و ‌برای‌ زنان‌ حقی‌ ‌است‌ ‌بر‌ مردان‌ مانند آنچه‌ مردان‌ ‌را‌ ‌بر‌ زنان‌ می‌باشد مطابق‌ معروف‌ و ‌برای‌ مردان‌ درجه‌ و فضیلتی‌ ‌بر‌ زنان‌ ‌است‌ و خداوند غالب‌ و حکیم‌ ‌است‌) وَ المُطَلَّقات‌ُ یَتَرَبَّصن‌َ بِأَنفُسِهِن‌َّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ طلاق‌ بمعنی‌ رهایی‌ ‌است‌ و مطلقات‌ زنانی‌ هستند ‌که‌ شوهرانشان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ طلاق‌ داده‌اند بشرائطی‌ ‌که‌ ‌در‌ باب‌ طلاق‌ مذکور ‌است‌ و کلمه‌ مطلقات‌ اگرچه‌ اطلاق‌ و عمومیت‌ دارد ولی‌ بقرینه‌ حکم‌ عده‌، مراد زوجات‌ مدخوله‌ ‌غیر‌ یائسه‌ میباشند زیرا ‌غیر‌ مدخوله‌ و یائسه‌ عدّه‌ ندارند، و اما ‌از‌ حیث‌ ‌اینکه‌ حکم‌ تفاوتی‌ ‌بین‌ طلاق‌ رجعی‌ و بائن‌ نیست‌ ‌اگر‌ چه‌ ‌در‌ حکم‌ ‌بعد‌ متفاوت‌ میباشد چنانچه‌ بیاید و همچنین‌ شامل‌ ذات‌ حمل‌ نیست‌ زیرا ذات‌ حمل‌ ‌اگر‌ چه‌ عده‌ دارد ولی‌ عده‌ ‌او‌ بنص‌ ‌آیه‌ شریفه‌:
وَ أُولات‌ُ الأَحمال‌ِ أَجَلُهُن‌َّ أَن‌ یَضَعن‌َ حَملَهُن‌َّ«1» ‌تا‌ وضع‌ حمل‌ ‌است‌، بلی‌ ‌هر‌ گاه‌ وضع‌ حمل‌ پیش‌ ‌از‌ مدت‌ عده‌ ‌غیر‌ حامل‌ ‌باشد‌ ملاک‌ انقضاء مدت‌ ‌غیر‌ حامل‌ ‌است‌
1‌-‌ سوره‌ طلاق‌ ‌آیه‌ 4
جلد 2 - صفحه 456
باین‌ معنی‌ ‌که‌ عدّه‌ حامل‌ ابعد الاجلین‌ می‌باشد، و تربص‌ بمعنی‌ صبر کردن‌ و خودداری‌ نمودن‌ ‌است‌ ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ عده‌ نگاه‌ داشتن‌ میباشد و قروء جمع‌ قرء ‌است‌ و ‌اینکه‌ وزن‌ جمع‌ ‌اگر‌ چه‌ ‌برای‌ کثرت‌ ‌است‌ و مناسب‌ ثلاثة جمع‌ قلت‌ ‌است‌ ‌که‌ اقراء ‌باشد‌ لکن‌ بمناسبت‌ لفظ مطلقات‌ ‌که‌ شامل‌ جمیع‌ زنهای‌ مطلقه‌ میشود و بواسطه‌ اینکه‌ زن‌ ‌بعد‌ ‌از‌ سه‌ طلاق‌ بائن‌ میشود جمع‌ کثرت‌ آورد، و اقراء نیز مانند قروء جمع‌ کثرت‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ حدیث‌ آینده‌ ‌است‌، و قرء ‌از‌ لغت‌ اضداد ‌است‌ ‌هم‌ اطلاق‌ ‌بر‌ حیض‌ میشود چنانچه‌ ‌در‌ حدیث‌ ‌است‌ «
دعی‌ الصلاة ایّام‌ اقرائک‌
» ‌یعنی‌ نماز ‌را‌ ایام‌ حیض‌ ترک‌ کن‌ و ‌هم‌ اطلاق‌ ‌بر‌ طهر میشود و بنا ‌بر‌ مذهب‌ شیعه‌ و جماعتی‌ ‌از‌ عامه‌ مراد ‌از‌ قرء ‌در‌ ‌آیه‌ شریفه‌ طهر ‌است‌ بنا ‌بر‌ ‌اینکه‌ ایام‌ عده‌ طلاق‌ سه‌ طهر ‌است‌ یکی‌ طهری‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ طلاق‌ واقع‌ می‌شود و ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ دو مرتبه‌ حیض‌ و دو مرتبه‌ طهر ‌که‌ حاصل‌ شد همین‌ ‌که‌ طهر سوم‌ تمام‌ شد و حایض‌ گردید عده‌ منقضی‌ میگردد، و اقل‌ّ مدت‌ عده‌ بیست‌ و شش‌ روز و دو لحظه‌ ‌است‌ ‌با‌ ‌اینکه‌ فرض‌ ‌که‌ طلاق‌ ‌در‌ طهر ‌غیر‌ مواقعه‌ واقع‌ شود و یک‌ لحظه‌ ‌پس‌ ‌از‌ طلاق‌ حائض‌ گردد باقل‌ مدت‌ حیض‌ ‌که‌ سه‌ روز ‌است‌ ‌پس‌ طاهر گردد باقل‌ مدت‌ طهر ‌که‌ ده‌ روز ‌است‌ و دو مرتبه‌ حائض‌ شود باقل‌ حیض‌ و طاهر شود باقل‌ طهر و ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ لحظه ‌که‌ حائض‌ گردید عده‌ منقضی‌ میگردد.
وَ لا یَحِل‌ُّ لَهُن‌َّ أَن‌ یَکتُمن‌َ ما خَلَق‌َ اللّه‌ُ فِی‌ أَرحامِهِن‌َّ ‌یعنی‌ زنان‌ مطلقه‌ حامله‌ روا نیست‌ ‌که‌ حمل‌ ‌خود‌ ‌را‌ مکتوم‌ دارند زیرا عدّه‌ آنان‌ باقیست‌ ‌تا‌ وضع‌ حمل‌ و زوج‌ ‌در‌ مدت‌ حمل‌ حق‌ رجوع‌ دارد و ‌بر‌ زن‌ حرام‌ ‌است‌ ‌که‌ حمل‌ ‌خود‌ ‌را‌ کتمان‌ کند چنانچه‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌علیه‌ السّلام‌ ‌در‌ برهان‌ صفحه‌ 23 نقل‌ نموده‌ «
‌فلا‌ یحل‌ لها ‌ان‌ تکتم‌ حملها و هوای‌ الزوج‌ احق‌ بها ‌فی‌ ‌ذلک‌ الحمل‌ ‌ما ‌لم‌ تضع‌
» و بعضی‌ گفتند مراد ‌از‌ کتمان‌ «
‌ما خلق‌ اللّه‌ ‌فی‌ ارحامهن‌
» کتمان‌ حیض‌ ‌است‌
جلد 2 - صفحه 457
و بعضی‌ گفتند کتمان‌ حیض‌ و حمل‌ ‌هر‌ دو ‌است‌ و ‌در‌ مجمع‌ البیان‌ ‌اینکه‌ قول‌ ‌را‌ ‌به‌ حضرت‌ صادق‌ ‌علیه‌ السّلام‌ نسبت‌ داده‌ ‌است‌.
إِن‌ کُن‌َّ یُؤمِن‌َّ بِاللّه‌ِ وَ الیَوم‌ِ الآخِرِ ‌یعنی‌ مقتضای‌ ایمان‌ بخدا و روز جزا اینست‌ ‌که‌ حمل‌ ‌خود‌ ‌را‌ کتمان‌ نکند نه‌ اینکه‌ حرمت‌ کتمان‌ مشروط بایمان‌ ‌باشد‌ وَ بُعُولَتُهُن‌َّ أَحَق‌ُّ بِرَدِّهِن‌َّ فِی‌ ذلِک‌َ إِن‌ أَرادُوا إِصلاحاً ‌اینکه‌ حکم‌ مختص‌ بطلاق‌ رجعی‌ ‌یعنی‌ طلاق‌ اول‌ و دوم‌ ‌است‌ ‌که‌ شوهر حق‌ دارد ‌در‌ ایام‌ عده‌ ‌تا‌ منقضی‌ نشده‌ رجوع‌ نماید و امّا ‌در‌ طلاق‌ بائن‌ حق‌ رجوع‌ ندارد بلکه‌ ‌در‌ بعض‌ اقسام‌ ‌آن‌ محتاج‌ بعقد جدید، و ‌در‌ بعض‌ اقسام‌ محتاج‌ بمحلل‌ ‌است‌ و ‌در‌ بعضی‌ موقوف‌ برجوع‌ زوجه‌ ‌در‌ بذل‌ ‌است‌ ‌که‌ طلاق‌ خلعی‌ ‌باشد‌ و ‌در‌ بعضی‌ دیگر حرام‌ مؤبد ‌است‌ و مقصود ‌از‌ جمله‌ إِن‌ أَرادُوا إِصلاحاً اینست‌ ‌که‌ غرض‌ زوج‌ ‌از‌ رجوع‌ اصلاح‌ ‌باشد‌ نه‌ اضرار بزوجه‌ ‌که‌ ‌اگر‌ غرض‌ ‌او‌ اضرار ‌باشد‌ رجوع‌ حرام‌ ‌است‌ زیرا اضرار بمسلمان‌ حرام‌ میباشد و ‌لو‌ اینکه‌ ‌اگر‌ رجوع‌ نمود احکام‌ رجوع‌ ‌بر‌ ‌آن‌ بار میشود.
وَ لَهُن‌َّ مِثل‌ُ الَّذِی‌ عَلَیهِن‌َّ بِالمَعرُوف‌ِ ‌یعنی‌ حقوق‌ زوجیت‌ یک‌ طرفی‌ نیست‌ بلکه‌ همین‌ طور ‌که‌ زوج‌ حقوقی‌ ‌بر‌ زوجه‌ دارد زوجه‌ نیز حقوقی‌ ‌بر‌ زوج‌ دارد.
و حقوق‌ زن‌ ‌بر‌ مرد علاوه‌ ‌از‌ مهر، عبارت‌ ‌از‌ حق‌ نفقه‌ و کسوة و سکنی‌ بمقدار معروف‌ مطابق‌ شئون‌ ‌او‌ و تمکن‌ مرد ‌است‌ و همچنین‌ حق‌ مضاجعت‌ و مواقعت‌ و ‌غیر‌ اینها ‌از‌ حقوق‌ مستحبه‌، و ‌بر‌ مرد ‌است‌ ‌که‌ لوازم‌ زندگی‌ زن‌ ‌از‌ خدمت‌ خانه‌ و طبخ‌ و خرید و لباس‌ شویی‌ و کناسه‌ و خیاطت‌ و نحو اینها ‌را‌ فراهم‌ کند و حق‌ ندارد بزن‌ ‌در‌ اینگونه‌ امور تحکم‌ نماید و ‌حتی‌ بچه‌ داری‌ و شیر دادن‌ بچه‌ ‌را‌ حق‌ ندارد ‌از‌ ‌او‌ مطالبه‌ کند و زن‌ میتواند ‌برای‌ ‌آن‌ مطالبه‌ اجرت‌ نماید.
‌اگر‌ چه‌ ‌بر‌ زن‌ مستحب‌ّ ‌است‌ ‌که‌ نسبت‌ بکارهای‌ ‌خود‌ و شوهرش‌ ‌از‌ خانه‌ داری‌ و بچه‌داری‌ و شیر دادن‌ و نحو اینها ‌خود‌ قیام‌ کند.
جلد 2 - صفحه 458
و اما حقوق‌ مرد ‌بر‌ زن‌ اهم‌ّ ‌آنها‌ اطاعت‌ زن‌ ‌از‌ شوهر ‌است‌ و زن‌ حق‌ ندارد بدون‌ اجازه‌ شوهر ‌از‌ خانه‌ بیرون‌ رود ‌حتی‌ خانه‌ پدر و مادر، ‌که‌ ‌اگر‌ بدون‌ اجازه‌ ‌از‌ خانه‌ بیرون‌ رود ملائکه‌ آسمان‌ ‌او‌ ‌را‌ لعنت‌ میکنند ‌تا‌ برگردد.
و اعمال‌ مستحبه‌ مانند نماز مستحبی‌ و روزه‌ مستحبی‌ و زیارت‌ مستحبی‌ و امثال‌ اینها ‌را‌ نیز ‌با‌ نهی‌ ‌او‌ نمی‌تواند بجا آورد و نسبت‌ بمقاربت‌ و مواقعه‌ ‌هر‌ موقع‌ ‌که‌ شوهر بخواهد باید تمکین‌ شود مگر اینکه‌ عذر شرعی‌ مانند حیض‌ و احرام‌ و روزه‌ واجب‌ و نحو اینها داشته‌ ‌باشد‌ و جایز نیست‌ بدون‌ اجازه‌ شوهر ‌در‌ اموال‌ ‌او‌ تصرف‌ نماید و جایز نیست‌ ‌برای‌ ‌غیر‌ شوهر زینت‌ کند و ‌با‌ نامحرمان‌ تماس‌ بگیرد و باید حفظ ناموس‌ شوهر ‌خود‌ ‌را‌ بنماید و ‌غیر‌ اینها.
وَ لِلرِّجال‌ِ عَلَیهِن‌َّ دَرَجَةٌ ‌یعنی‌ ‌در‌ عین‌ حال‌ ‌که‌ حقوق‌ همانند ‌بین‌ زنان‌ و شوهران‌ برقرار نمود منزلت‌ و مرتبت‌ مردان‌ ‌را‌ ‌بر‌ آنان‌ نیز حفظ فرمود، و ‌حتی‌ ‌از‌ ‌رسول‌ اکرم‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ روایت‌ ‌شده‌ ‌که‌ فرمود «
1» ‌لو‌ کنت‌ آمرا احدا یسجد لاحد لامرت‌ المرأة ‌ان‌ یسجد لزوجها»«
و ‌از‌ حضرت‌ باقر ‌علیه‌ السّلام‌ روایت‌ ‌شده‌ ‌که‌ فرمود «
جاءت‌ امرأة ‌الی‌ ‌رسول‌ اللّه‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ فقالت‌ ‌ یا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌ ‌ما حق‌ الزوج‌ ‌علی‌ المرأة ‌فقال‌ لها ‌ان‌ تطیعه‌ و ‌لا‌ تعصیه‌ و ‌لا‌ تتصدق‌ بشی‌ء ‌من‌ بیته‌ الا باذنه‌ و ‌لا‌ تصوم‌ تطوّعا الا باذنه‌ و ‌لا‌ تمنعه‌ نفسها و ‌ان‌ کانت‌ ‌علی‌ ظهر قتب‌ و ‌لا‌ تخرج‌ ‌من‌ بیتها الا باذنه‌ فان‌ خرجت‌ بغیر اذنه‌ لعنتها ملائکة السماء و ملائکة الارض‌ و ملائکة الغضب‌ و ملائکة الرحمة ‌حتی‌ ترجع‌ ‌الی‌ بیتها فقالت‌ ‌ یا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌من‌ اعظم‌ ‌النّاس‌ حقا ‌علی‌ الرجل‌! ‌قال‌ والداه‌، قالت‌ فمن‌ اعظم‌ ‌النّاس‌ حقا ‌علی‌ المرأه‌! ‌قال‌ زوجها، قالت‌ أ فما لی‌ ‌علیه‌ ‌من‌ الحق‌ مثل‌ ‌ما ‌له‌ علی‌ّ!
2» ‌قال‌ ‌لا‌ و ‌لا‌ ‌من‌ ‌کل‌ مائة واحده‌»«
1‌-‌ مجمع‌ و برهان‌، و ظهر قتب‌ ‌در‌ حدیث‌ دوم‌ بمعنی‌ پشت‌ شتر ‌است‌
2‌-‌ مجمع‌ و برهان‌، و ظهر قتب‌ ‌در‌ حدیث‌ دوم‌ بمعنی‌ پشت‌ شتر ‌است‌
جلد 2 - صفحه 459
وَ اللّه‌ُ عَزِیزٌ حَکِیم‌ٌ و خداوند عزیز ‌است‌ ‌یعنی‌ غالب‌ و حکیم‌ ‌است‌ ‌یعنی‌ احکام‌ و تشریعات‌ ‌او‌ موافق‌ حکمت‌ و صلاح‌ فرد و اجتماع‌ ‌است‌. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذلِکَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (228)
ترجمه‌
و طلاق داده شدگان انتظار میبرند بخودهاشان سه طهر و حلال نیست از براى آنها که پنهان کنند آنچه را آفریده است خداوند در رحمهاى آنها اگر هستند که ایمان دارند بخدا و روز قیامت و شوهرانشان سزاوارترند ببرگرداندن آنها در اینمدت اگر خواسته باشند اصلاح نمایند و از براى زنان است مانند آنچه بر ایشان است بخوبى و از براى مردان است بر آنها افزونى و خداوند غالب درست کردار است.
تفسیر
مراد از مطلقات زنان آزادى هستند که دخول بآنها شده و حیض میشوند و حمل ندارند و سایر مطلقات این حکم را که مذکور میشود ندارند و چون حمل با حیض غالبا جمع نمیشود و سایر مطلقات شیوع ندارند حکم را بعنوان مطلقات ذکر فرموده‌اند براى تأسیس قاعده تا مخصصات آن بموقع خود ذکر شود چنانچه از آیات و اخبار استفاده میشود و این قسم از زنان باید بعد از طلاق سه طهر منتظر
جلد 1 صفحه 286
شوند و عدّه نگاه دارند و شوهر اختیار ننمایند و مراد بقرء فاصله میان دو حیض است بر طبق روایات ائمه اطهار پس چون مرد صیغه طلاق را جارى کرد و زن پاک بود از حیض این یک طهر حساب میشود و چون دو حیض دید و دو طهر فاصله شد داخل در حیض سوم که شد از عده خارج میشود و اگر کنیز باشد باین کیفیت یک طهر فاصله کافى است و بدخول در حیض دوم از عده خارج است و چون نفوس زنان بمنزله متاعى است براى مردان آماده شده یتربصن بانفسهن فرموده است و جائز نیست از براى زنان که کتمان کنند آنچه را خداوند خلق فرموده است در ارحام آنها که ظاهرا مراد حمل است چنانچه عیاشى از حضرت صادق (ع) روایت نموده است که حلال نیست براى زن که کتمان کند حمل خود را در وقتى که مرد طلاق داده باشد او را و او آبستن باشد و مرد نداند که در این صورت مرد حق رجوع دارد بآن زن تا مدتیکه وضع حمل ننموده است و ممکن است مراد اعم از حمل و حیض باشد چنانچه در مجمع از آنحضرت نقل نموده است و میشود مراد اعم از حمل و حیض و طهر باشد چنانچه قمى فرموده است در هر حال کتمان از حق جائز نیست خصوص در اینمقامات که مفاسد زیاد دارد و از امورى است که شارع اهتمام بآن فرموده لذا احتیاط در آن واجب است و آثار زیادى مرتب بر واقع حمل و طهر و حیض است و بسا میشود کتمان از آن موجب فتنه و فساد بزرگ شود و باین جهت خداوند تأکید فرموده است ترک کتمان را باشتراط بایمان بخدا و روز جزا براى اشاره بآنکه کتمان منافى با اعتقاد باصول دین است و چون از امورى است که جز از قبل خود زن معلوم نمیشود و قولش در آنمسموع است از این راه هم اقتضاء تاکید دارد و شوهرها در اینمدت مرقوم احق بزنان مطلقه‌اند از غیر و میتوانند رجوع نمایند و آنها را بزنیّت خودشان برگردانند اگر نیت رجوع و اصلاح داشته باشند نه آنکه مقصودشان اضرار و ایذاء زن باشد و از براى زنان بر مردان حقوقى است مانند حقوقى که بر آنها از مردان است و این حقوق متماثلند در وجوب و استحباب و جامع کل معروف است که آن عبارت است از احکام شرعیه و آداب عرفیه که باید با یکدیگر بطوریکه شرعا و عرفا پسندیده است سلوک نمایند و از هر چه منکر است در شرع و ناپسند است در عرف اجتناب نمایند و از براى مردان است مزیت‌
جلد 1 صفحه 287
بر زنان در حق و فضل مخصوص بمرد است که کفیل و قیم بامور زن است و در فقیه از حضرت صادق (ع) روایت نموده است که پرسیدند حق زن بر مرد چیست فرمود شکمش را باید سیر کند و بدنش را بپوشاند و از نادانیش درگذرد و در کافى از حضرت باقر (ع) نقل نموده است که زنى آمد در نزد پیغمبر (ص) عرض کرد یا رسول اللّه حق مرد بر زن چیست فرمود باید اطاعت کند مرد را و معصیت ننماید او را و صدقه ندهد از خانه او چیزیرا مگر با اذن او و روزه مستحب نگیرد مگر با اجازه او و بهره خود را از او دریغ ننماید اگرچه سوار شتر باشد و از خانه بیرون نرود مگر آنکه با اذن او باشد و اگر بدون اذن بیرون رود لعنت کنند او را ملائکه آسمان و زمین و ملائکه غضب و رحمت تا برگردد بخانه پس عرض کرد یا رسول اللّه کیست آنکس که حقش از هر کس بر مرد زیادتر است فرمود پدر و مادر عرض نمود کیست آنکس که حقش از هر کس بر زن زیادتر است فرمود شوهرش عرض کرد همان مقدار که من بر او حق دارم او بر من حق دارد فرمود خیر صد یک او هم حق ندارى پس آن زن گفت قسم بخداوندیکه تو را به نبوت مبعوث فرمود هرگز شوهر اختیار نمى‌نمایم و نیز از حضرت رسول (ص) مرویست که صلاحیت ندارد براى بشریکه سجده نماید براى بشرى و اگر صلاحیت داشت امر مینمودم زن را که سجده کند براى شوهرش و ممکن است استفاده نمود از بعضى از روایات که تصرفات مستحبه و مباحه زن در اموال خودش هم منوط به اذن شوهر است ولى انصاف آنست که مرد هم باید با محبت و مدارا با زن رفتار نماید و طورى سلوک نکند که زن متحیر در خانه مرد بماند که نداند شوهردار است یا بیشوهر و هر چه از براى خود در مسکن و لباس و خوراک مى‌پسندد از زن مضایقه ننماید و بگفتار و کردار زشت با زن سلوک نکند و بى‌سببى روى ترش نسازد کلمه جامعه همان است که خدا فرموده زن و مرد با یکدیگر باید بخوبى رفتار نمایند و خداوند غالب و قادر است بر انتقام از کسى که مخالفت احکام او را مینماید و اوامرش بر طبق حکمت و مصلحت است پس نباید تخلف نمود. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.