● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر انگلیسی- ابن کثیر
Allah stated the virtue of Adam above the angels, because He taught Adam, rather than them, the names of everything. This occurred after they prostrated to him. This discussion precedes that event here, only to show the importance of his position, and the absence of the angels' knowledge about creating the Khalifah when they asked about it. So Allah informed the angels that He knows what they do not know, and then He mentioned this to show them Adam's superiority over them in knowledge. Allah said,
(And He taught Adam all the names (of everything)).
Ad-Dahhak said that Ibn `Abbas commented on the Ayah;
﴿وَعَلَّمَ ءَادَمَ الأَسْمَآءَ کُلَّهَا﴾
(And He taught Adam all the names (of everything)) "Meaning, the names that people use, such as human, animal, sky, earth, land, sea, horse, donkey, and so forth, including the names of the other species.'' Ibn Abi Hatim and Ibn Jarir reported that `Asim bin Kulayb narrated from Sa`id bin Ma`bad that Ibn `Abbas was questioned,
And He taught Adam all the names (of everything)) "Did Allah teach him the names of the plate and the pot'' He said, "Yes, and even the terms for breaking wind!''
Allah taught Adam the names of everything, their proper names, the names of their characteristics, and what they do, just as Ibn `Abbas stated about the terms for passing gas.
In his Sahih, Al-Bukhari explained this Ayah in the Book of Tafsir with a report from Anas bin Malik who said that the Messenger of Allah said,
(They will go to Adam and say, `O Adam! You are the father of all mankind, and Allah created you with His Own Hand, ordered the angels to prostrate for you, and taught you the names of everything). This part of the Hadith testifies to the fact that Allah taught Adam the names of all creatures.
This is why Allah said,
(Then He showed them to the angels) meaning, the objects or creations. `Abdur-Razzaq narrated that Ma`mar said that Qatadah said, "Allah paraded the objects before the angels,
(And said, "Tell Me the names of these if you are truthful'').''
Allah's statement means, "Tell Me the names of what I paraded before you, O angels who said,
(Will You place therein those who will make mischief therein and shed blood).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1 - خداوند آدم (ع) را با استعداد فراگیرى دانشهایى ویژه آفرید و تمامى حقایق و اسامى آنها را به وى آموخت.
و علّم ءادم الأسماء کلها
جمله «علّم آدم» عطف بر جمله اى مقدر است که به خاطر وضوحش در کلام آورده نشده است. آن جمله به قرینه «إنى جاعل ...» مى تواند این گونه باشد: فخلق آدم جدیراً للخلافة و ...
2 - توان یادگیرى حقایق هستى، حکمت آفرینش انسان و راز لیاقت او براى خلافت در زمین
إنى جاعل فى الأرض خلیفة ... و علّم ءادم الأسماء کلها
3 - خداوند نخستین آموزگار انسان
و علّم ءادم الأسماء کلها
4 - نام و علامت اشیا، داراى نقشى اساسى در فراگیرى علوم و معارف
و علّم ءادم الأسماء کلها
مراد از «الاسماء» حقایق هستى است نه فقط نامها و علامتهاى آنها. بنابراین تعبیر کردن از حقایق هستى به نامها و علامتها، بیانگر این است که نام و نشان اشیا نقشى بسزا در علوم و معارف دارد.
5 - حقایق تعلیم داده شده به آدم (ع) درباره موجوداتى ذى شعور و عاقل بوده است.
و علّم ءادم الأسماء کلها ثم عرضهم على الملئکة
ضمیر «هم» معمولا براى موجودات ذى شعور و عاقل به کار مى رود. بنابراین ارجاع ضمیر «هم» به «الاسماء» مى تواند، گویاى برداشت فوق باشد.
6 ـ خداوند، موجودات هستى را بر فرشتگان عرضه کرد و از آنان خواست تا اسامى آنها را بیان کند.
ثم عرضهم على الملئکة فقال أنبئونى بأسماء هؤلاء
«أنبئوا» فعل امر از مصدر «انباء» است و انباء به معناى خبر دادن مى باشد.
7 ـ فرشتگان، مدعى برترى خویش بر آدم (ع) بودند.
أنبئونى بأسماء هؤلاء إن کنتم صدقین
جمله «و نحن نسبح ...» - پس از سخن اعتراض گونه فرشتگان به خلقت و خلافت انسان - مى نمایاند که متعلق «صادقین» برترى فرشتگان بر آدم مى باشد; یعنى، اگر راست مى گویید که از آدم (ع) برتر هستید و به مقام خلافت شایسته ترید ... .
8 ـ علم به حقایق هستى از ارزشهاى والاست.
إنى أعلم مالاتعلمون. و علّم ءادم الأسماء کلها
9 ـ آگاهى بیشتر و فراتر آدم(ع)، راز برترى او بر فرشتگان بود.
و علّم ءادم الأسماء کلها ... إن کنتم صدقین
10 ـ «عن ابى العباس: عن ابى عبداللّه (ع) سألته عن قول اللّه «و علّم آدم الأسماء کلها» ماذا علمه؟ قال: الأرضین و الجبال و الشعاب و الأودیة ثم نظر إلى بساط تحته فقال: و هذا البساط مما علّمه;(1)
ابوالعباس گوید: درباره سخن خداوند «و تعلیم داد خداوند به آدم تمامى اسامى را» از امام صادق(ع) سؤال کردم: چه چیز را خداوند به آدم تعلیم داد؟ آن حضرت فرمود: زمینها، کوهها، دره ها و بیابانها بود. سپس امام نگاهى به فرش زیر پا انداخت و فرمود: اسم این فرش نیز از اسامى تعلیمى به آدم(ع) بود».
11 ـ امام صادق(ع) فرمود: «إن اللّه تبارک و تعالى علّم آدم(ع) اسماء حجج اللّه کلها ثم عرضهم - و هم أرواح - على الملائکة فقال «أنبئونى بأسماء هؤلاء ان کنتم صادقین» بأنکم أحق بالخلافة فى الأرض لتسبیحکم و تقدسیکم من آدم (ع);(2)
خداوند تبارک و تعالى به آدم(ع) اسامى تمامى حجتهاى خود را آموخت; سپس روح آنان را بر ملائکه عرضه داشت و فرمود: مرا از اسامى آنان آگاه نمایید اگر راست مى گویید که شما به خلافت در زمین به خاطر تسبیح و تقدیستان از آدم سزاوارترید».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مجمع البیان
«و علّم آدم الاسماء کلّها»
قرآن پس از ترسیم آفرینش انسان و پرسش فرشتگان از هدف آفرینش او، به بیان دلیل برترى وى دربرابر دیگر موجودات مى پردازد؛ و این برترى را تنها در سایه دانش و شناخت او که خدا به وى ارزانى داشت، عنوان مى سازد: «و علّم آدم الأسماء کلّها...»
در مفهوم این نامها، نظراتى چند ارائه شده است:
1. عدّه اى برآنند که منظور از این نامها، معنا و مفهوم و حقیقت آنهاست؛ چرا که برترى و کمال نه در نام که در معنا و حقیقت است.
2. امّا بیشتر مفسّران، ازجمله ابن عبّاس و سعیدبن جبیر، بر این باورند که: منظور از نامها در آیه شریفه، نام همه صنایع و رشته هاى علمى مربوط به آن، دانش و رموز کشاورزى و درختکارى و تمامى امور و شئون مربوط به دین و دنیاى فرد و جامعه است که خدا به آدم آموزش داد.
3. پاره اى گفته اند: منظور، نام همه پدیده هاى آفرینش است، چه آنها که تاکنون پدیدار شده اند و چه آنها که در آینده به اراده خدا پدیدار خواهند شد.
4. على بن عیسى مى گوید: منظور از آموزش نامها این است که همه زبانها و فرهنگها را به آدم آموخت؛ و فرزندان او تمامى زبانها را از پدر دانشمند خود فراگرفتند؛ امّا پس از گسترش خانواده و پراکندگى انسانها، هرگروهى به زبانى سخن گفتند؛ با اینحال تا عصر نوح، کلّیه زبانها براى همه افراد آشنا بود، تا آنکه در توفان مشهور و معروف، بیشتر آنان نابود و بازماندگان نیز پراکنده شدند. از این زمان به بعد، هر گروهى زبانى را که بهتر مى دانست، برگزید؛ و بقیّه زبانها رفته رفته به بوته فراموشى سپرده شدند.
5. برخى نیز به روایت از ششمین امام نور (ع) گفته اند که منظور از نامها در آیه شریفه، نام زمینها، کوهها، درّه ها، دشتها، پدیده ها و موجودات و فرشتگان و فرزندان آدم بوده است؛ همچنین خداوند فواید و امتیازات و نامهاى حیوانات را به آدم آموخت و به او آموزش داد که چگونه باید از هرکدام بهره گرفت.
در چگونه آموختن و نحوه آموزش خدا به انسان نیز دیدگاهها متفاوت است:
1. بعضى مى گویند: خدا این نامها و مفاهیم را به قلب او الهام فرمود و به خواست آفریدگارش، زبان او به آن مفاهیم و حقایق گویا شد؛ که این خود اعجاز بود.
2. عدّه اى معتقدند که خداوند او را به آموختن آن نامها و مفاهیم وادار کرد.
3. گروهى نیز گفته اند که خداوند نخست زبان و فرهنگ فرشتگان را به انسان آموخت و آنگاه او با آن زبان غنى، لغتها و فرهنگهاى دیگر را آموخت.
4. و برخى گفته اند: خداوند نامهاى انسانها را به آدم آموخت؛ سپس، پدیده ها را یکى پس از دیگرى حاضر ساخت و نام و ویژگیهاى هر یک را به او آموزش داد.
«ثمّ عرضهم على الملائکه فقال انبؤنى باسماء»
آنگاه خدا پدیده ها و یا صاحبان نامها را - به بیان ابن عبّاس و مجاهد - به فرشتگان نشان داد و از آنان خواست تا نامهاى آنها و ویژگیهاى هر کدام را بیان کنند.
خداوند این نامها را چگونه نمایاند؟
در اینکه خداوند چگونه این نامها را به فرشتگان نشان داد، میان مفسّران بحث است:
1. برخى برآنند که خدا آن نامها را آفرید؛ به گونه اى که فرشتگان آنها را نگریستند.
2. عدّه اى گفته اند: آن پدیده ها را به گونه اى در اندیشه آنان تجسّم بخشید که گویى آنها را مى نگرند.
3. و پاره اى نیز گفته اند: از هر جنس و نوعى از پدیده ها، نمونه اى بر فرشتگان نمایاند.
خداوند پس از این مرحله، از آنان خواست که نام و خاصیت هر یک را بیان کنند: «فقال انبؤنى باسماء هولاء...» ؛ و فرشتگان بازماندند، امّا آدم توانست آن نامها و حقایق را بیان کند؛ و در اینجا بود که بر فرشتگان روشن شد که آرى، براستى عنوان جانشینى خدا و سکونت در زمین، زیبنده آدم است.
گفتنى است که در این نکته، اشاره اى صریح وجود دارد و آن اینکه منظور از نامهایى که خدا به آدم آموخت، همان قوانین حاکم بر طبیعت و چگونگى عمران و سازندگى زمین و زمان و نشاندن گیاه و درخت و آموزش امور و شئون زندگى در زمین است.
یک پرسش: چرا خداوند با آنکه مى داند فرشتگان از واقعیت نامها آگاهى ندارند و دانش آنها را به آنان نیاموخته است، این مطلب را از آنان مى پرسد؟
پاسخ: پاسخ همه مفسّران این است که در اینجا پرسش به مفهوم واقعى آن مطرح نبوده است؛ به عبارت دیگر، خداوند از فرشتگان نمى خواست که براستى حقیقت نامها را بیان کنند؛ چه، خود آگاهتر است که آنان از این موضوع اطّلاعى ندارند و این مطلب را به آنان نیاموخته است. امّا در این سؤال، هدف و منظورى را دنبال کرد؛ و در اینکه آن مصلحت و منظور چه بود، دیدگاهها متفاوت است:
1. هنگامى که خداوند اعلان کرد که در زمین جانشینى پدید مى آورم، فرشتگان به اندیشه فرو رفتند که اگر این خلیفه و جانشین از جنس آنان باشد، نه شرک و کفرى خواهد بود و نه تباهى و خونریزى؛ امّا اگر از فرزندان انسان باشد، تباهى و خونریزى پیوسته در زمین ادامه خواهد یافت؛ پس آفرینش آنان چه نتیجه اى درپى خواهد داشت؟ و آفریدگار هستى مى خواست به آنان روشن سازد آنطور هم که آنان مى اندیشند، نیست و در میان فرزندان انسان، پیام آوران و امامان نور نیز خواهند بود.
2. فرشتگان خود را برتر و والاتر از همه مى دانستند و مى پنداشتند با بودن آنان، خدا موجود دیگرى را که برتر و بالاتر باشد، نخواهد آفرید؛ و این پرسش براى نشان دادن نادرستى پندار آنان بود.
3. این پرسش به این قصد صورت گرفت که آنان را از بلندپروازى و اینکه فکر مى کردند هدف و فلسفه آفرینش انسان باید آنگونه باشد که آنها مى دانند، بازدارد؛ به همین دلیل مى فرماید: اگر راست مى گویید و همه چیز را مى دانید، این نامها را بیان کنید: «اِنْبِؤُنى بِاَسْماءِ هَؤُلاءِ...».
4. برخى از واژه شناسان و مفسّران گفته اند که پرسش آفریدگار هستى از فرشتگان، مانند این پرسش ماست که به فردى مى گوییم: «اگر براستى مى دانى دردست من چیست، بگو!» و روشن است که منظور نشان دادن این واقعیت است که او نمى داند. با این بیان، هدف از این پرسش در آیه شریفه، نه پرسش حقیقى، بلکه فهماندن ناتوانى و محدودبودن آگاهى فرشتگان است؛ به همین جهت اینطور آمده است که: «اِنْبِؤُنى بِاَسْماءِ هَؤُلاءِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ.» و آنگاه بود که ناتوانى فرشتگان آشکار شد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کشاف
علی أنه قد بین لهم بعض ذلک فیما أتبعه من قوله (و علم آدم الاسماء کلها) و اشتقاقهم "آدم " من الادمة، و من أدیم الارض ، نحو اشتقاقهم "یعقوب " من العقب ، و "إدریس " من الدرس ، و "إبلیس " من الابلاس . و ما آدم إلا اسم أعجمی : و أقرب أمره أن یکون علی فاعل ، کَزر، و عازر، و عابر، و شالخ ، و فالغ ، و أشباه ذلک (الاسماء کلها) أی أسماء المسمیات فحذف المضاف الیه لکونه معلوما مدلولا علیه بذکر الاسماء، لان الاسم لابدله من مسمی ، و عوض منه اللام کقوله : (و اشتعل الرأس ). فان قلت : هلا زعمت أنه حذف المضاف و أقیم المضاف الیه مقامه ، و أن الاصل : و علم آدم مسمیات الاسماء؟ قلت : لان التعلیم وجب تعلیقه بالاسماء لا بالمسمیات لقوله : (أنبؤنی بأسماء هؤلاء)، (أنبئهم بأسمائهم ، فلما أنبأهم بأسمائهم ) فکما علق الانباء بالاسماء لا بالمسمیات و لم یقل : أنبؤنی بهؤلاء، و أنبئهم بهم ، وجب تعلیق التعلیم بها. فان قلت : فما معنی تعلیمه أسماء المسمیات ؟ قلت : أراه الاجناس التی خلقها، و علمه أن هذا اسمه فرس ، و هذا اسمه بعیر، و هذا اسمه کذا، و هذا اسمه کذا، و علمه أحوالها و ما یتعلق بها من المنافع الدینیة و الدنیویة (ثم عرضهم ) أی عرض المسمیات . و إنما ذکر لان فی المسمیات العقلاء فغلبهم . و إنما استنبأهم و قد علم عجزهم عن الانباء علی سبیل التبکیت (إن کنتم صادقین ) یعنی فی زعمکم أنی أستخلف فی الارض مفسدین سفاکین للدماء إرادة للرد علیهم ، و أن فیمن یستخلفه من الفوائد العلمیة التی هی أصول الفوائد کلها، ما یستأهلون لاجله أن یستخلفوا
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.