● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر انگلیسی- ابن کثیر
Then Adam fell asleep, as the People of the Book and other scholars such as Ibn `Abbas have stated, Allah took one of Adam's left ribs and made flesh grow in its place, while Adam was asleep and unaware. Allah then created Adam's wife, Hawwa', from his rib and made her a woman, so that she could be a comfort for him. When Adam woke up and saw Hawwa' next to him, it was claimed, he said, `My flesh and blood, my wife.' Hence, Adam reclined with Hawwa'. When Allah married Adam to Hawwa' and gave him comfort, Allah said to him directly,
("O Adam! Dwell you and your wife in the Paradise and eat both of you freely with pleasure and delight, of things therein wherever you will, but come not near this tree or you both will be of the Zalimin (wrongdoers).'').''
Allah's statement to Adam,
(but come not near this tree) is a test for Adam. There are conflicting opinions over the nature of the tree mentioned here. Some said that it was the grape tree, barley, date tree, fig tree, and so forth. Some said that it was a certain tree, and whoever eats from it will be relieved of the call of nature. It was also said that it was a tree from which the angels eat so that they live for eternity. Imam Abu Ja`far bin Jarir said, "The correct opinion is that Allah forbade Adam and his wife from eating from a certain tree in Paradise, but they ate from it. We do not know which tree that was, because Allah has not mentioned anything in the Qur'an or the authentic Sunnah about the nature of this tree. It was said that it was barley, grape, or a fig tree. It is possible that it was one of those trees. Yet, this is knowledge that does not bring any benefit, just as being ignorant in its nature does no harm. Allah knows best.'' This is similar to what Ar-Razi stated in his Tafsir, and this is the correct opinion. Allah's statement,
(Then the Shaytan made them slip therefrom) either refers to Paradise, and in this case, it means that Shaytan led Adam and Hawwa' away from it, as `Asim bin Abi An-Najud recited it. It is also possible that this Ayah refers to the forbidden tree. In this case, the Ayah would mean, as Al-Hasan and Qatadah stated, "He tripped them.'' In this case,
(Then the Shaytan made them slip therefrom)
means, "Because of the tree'', just as Allah said,
(Turned aside therefrom (i.e. from Muhammad and the Qur'an) is he who is turned aside (by the decree and preordainment of Allah)) (51:9) meaning, the deviant person becomes turned aside - or slips - from the truth because of so and so reason. This is why then Allah said,
(And got them out from that in which they were) meaning, the clothes, spacious dwelling and comfortable sustenance.
[ نظرات / امتیازها ]
1)
: با سلام و عرض ادب
آیا امکان داره خدا وقتی کسی رو وارد بهشت میکنه از اونجا بیرون کنه مگه نمیگن ابدیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
2)
: سلام بزرگوار
بهشتی که آدم و حوا علیهما السلام در آن زندگی می کردند بهشت موعود نبود. صرفا باغ و بوستانی از همین باغهای روی زمین بود. جنت یعنی باغ و بوستان .
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1 - خداوند، به آدم(ع) و همسرش فرمان داد تا در بهشت سکونت کنند.
و قلنا یأدم اسکن أنت و زوجک الجنة
2 - سکونت آدم(ع) و همسرش در بهشت پس از سجده فرشتگان بر آدم(ع) بوده است.
و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم ... و قلنا یأدم اسکن أنت و زوجک الجنة
3 - حوا، قبل از سکونت آدم(ع) در بهشت، آفریده شده بود.
اسکن أنت و زوجک الجنة
4 - ازدواج آدم(ع) و حوا پیش از سکونتشان در بهشت
یأدم اسکن أنت و زوجک الجنة
5 - استفاده از تمام خوراکیهاى بهشت، براى آدم(ع) و همسرش مباح بود.
و کلا منها رغداً حیث شئتما
6 - بهشتى که آدم(ع) و حوا در آن سکنى گزیدند، جایگاهى مرفه و داراى نعمتهاى فراوان و نیکو بود.
و کلا منها رغداً حیث شئتما
«رغد» به معناى: پر خیر و برکت، پاک و داراى رفاه مى باشد. کلمه «رغداً» حال براى ضمیر «منها» است; یعنى، از بهشت استفاده برید، در حالى که این بهشت پر خیر و برکت و ... است.
7 - رفت و آمد به هر کجاى بهشت براى آدم (ع) و حوا آزاد بود.
حیث شئتما
8 - خداوند تناول و خوردن از درختى مخصوص را بر آدم(ع) و حوا تحریم کرد.
و لاتقربا هذه الشجرة
به قرینه «و کلا» (بخورید) مى توان گفت: مراد از «لاتقربا» (نزدیک نشوید) استفاده خوراکى از شجره منهیه بوده است.
9 - آدم(ع) و حوا در صورت نزدیک شدن به شجره منهیه، در معرض ارتکاب نهى الهى قرار مى گرفتند.
و لاتقربا هذه الشجرة
چنانچه مراد از «لاتقربا» (نزدیک نشوید) نهى ازخوردن باشد، به کارگیرى «لاتقربا» به جاى «لا تاکلا» (نخورید) اشاره به این معنا دارد که: آدم(ع) و حوا در صورت نزدیک شدن به شجره ممنوعه در خطر ارتکاب نهى الهى قرار مى گرفتند.
10 - شجره منهیه در بهشت آدم (ع) و حوا، داراى جاذبه اى خاص بود.*
و لاتقربا هذه الشجرة
از اینکه آدم(ع) و حوا در صورت نزدیک شدن به شجره منهیه در معرض ارتکاب نهى الهى قرار مى گرفتند، معلوم مى شود که ثمره آن درخت به گونه اى جذاب بوده که نزدیک شدن به آن، موجب تمایل و رغبت کامل براى استفاده از آن مى شده است.
11 - ضرورت فاصله گرفتن از محدوده گناه، در صورتى که آدمى در خطر ارتکاب آن گناه باشد.
و لاتقربا هذه الشجرة فتکونا من الظلمین
12 ـ هر گونه بهره بردارى از شجره منهیه بر آدم(ع) و حوا ممنوع بود.*
و لاتقربا هذه الشجرة
برداشت فوق بر اساس این احتمال است که: جمله «و لاتقربا ...» کنایه از حرمت همه تصرفات باشد نه خصوص خوردن. جمله مذکور ابایى از این احتمال ندارد، بلکه توجیه پسندیده اى است براى این پرسش که چرا نفرمود: و لاتاکلا من هذه الشجرة.
13 ـ هشدار خداوند به آدم(ع) و حوا به این که در صورت تناول از شجره ممنوعه، از ستمکاران خواهند شد.
و لاتقربا هذه الشجرة فتکونا من الظلمین
14 ـ بهشتى که آدم (ع) و حوا در آن سکونت گزیدند، دارِ تکلیف بود.
اسکن أنت و زوجک الجنة ... و لاتقربا هذه الشجرة
15 ـ مسکن، همسر و خوراک از نیازهاى ضرورى انسان
اسکن أنت و زوجک الجنة و کلا منها
جریان آفرینش آدم(ع) و نکات ذکر شده پیرامون آن، ترسیمى کلى از چهره انسان و نیازها، روحیات، افکار و ... اوست نه مجرد داستانى از آدم(ع) و حوا; یعنى، اگر سخن از نیاز آدم(ع) و حوا به مسکن، همسر و خوراک به میان آمده بیانگر نیاز همه انسانها به این موارد مى باشد و اگر سخن از تشریع و هدایت است، نشانگر نیاز همه انسانها به هدایت و تشریع خواهد بود.
16 ـ زن و مرد هر دو شایسته بر عهده گرفتن تکلیفهاى الهى و مسؤول در پیشگاه خداوند
و لاتقربا هذه الشجرة
17 ـ انسان موجودى نیازمند به قانون و هدایتهاى تشریعى از جانب خداوند
و لاتقربا هذه الشجرة فتکونا من الظلمین
18 ـ انسان موجودى مختار در اطاعت و معصیت خداوند
و لاتقربا هذه الشجرة فتکونا من الظلمین
19 ـ سرپیچى از فرامین خدا، ظلم است.
و لاتقربا هذه الشجرة فتکونا من الظلمین
20 ـ تکالیف الهى، تأمین کننده مصالح و منافع انسانهاست.
و لاتقربا هذه الشجرة فتکونا من الظلمین
21 ـ حسین بن میسّر گوید: «سألت أبا عبداللّه عن جنة آدم. فقال: جنة من جنان الدنیا تطلع فیها الشمس و القمر و لو کانت من جنان الآخرة ما خرج منها ابداً;(1)
از امام صادق (ع) از بهشت آدم(ع) سؤال کردم، فرمود: باغى از باغهاى دنیا بود که ماه و خورشید در آن طلوع مى کرد و اگر از بهشتهاى آخرت بود، هرگز از آن خارج نمى گشت».
22 ـ «عن أبى جعفر (ع) فى قوله: «ولاتقربا هذه الشجرة» یعنى لاتأکلا منها;(2)
از امام باقر(ع) درباره «ولا تقربا هذه الشجرة» روایت شده; یعنى، از آن درخت نخورید».
23 ـ اختلفت فى الشجرة التى نهى عنها آدم (ع) ... و قیل هى شجرة الکافور، یروى عن على (ع) ...;(3)
از امام على (ع) روایت شده که درختى که آدم (ع) از آن نهى شد، درخت کافور بود ...».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مجمع البیان
پس از اینکه آن دانش ارزشمند به آدم ارزانى شد و سبب شد که مقام و شایستگى او به مرتبه اى برسد که فرشتگان بر وى خضوع کنند، به او پیام رسید که: هان اى آدم! تو و همسرت در این باغ پرطراوت و زیباى بهشت منزل گیرید.
فرمانهایى که در این آیه شریفه آمده است، همچون «اُسْکُنْ» و «کُلا»، به باور بعضى، بیانگر وجوب و به اعتقاد برخى دیگر بیانگر اباحه است؛ امّا هشدار از نزدیک شدن به درخت مورد نظر، با آمدن واژه «لاتقربا»، نشانگر حرمت نزدیک شدن به آن است.
بهشت آدم کجا بود؟
در پاسخ به این پرسش که بهشت یا باغ پرطراوت و زیبا و بهشت گونه آدم کجا و چگونه بوده است، دیدگاههاى مفسّران یکسان نیست و نظرهاى گوناگونى در این مورد ارائه شده است:
1. عدّه اى مى گویند: این بهشت، باغى پرطراوت و سرسبز از باغهاى آسمان و غیر از بهشت موعود و جاودانه اى است که در آن تکلیف نیست.
2. گروهى نیز معتقدند که این باغ زیبا، یکى از باغهاى سرسبز و خرّم دنیا در روى زمین بوده است؛ و جمله «اهبطوا منها» نیز دلالت نمى کند که این باغ از باغهاى آسمان بوده باشد، چرا که قرآن درمورد ورود به شهر نیز همین واژه را بکار مى برد و مى فرماید: «اِهْبِطُوا مِصْرَاً» (به شهر وارد شد). درحالیکه اینان از آسمان فرود نیامده بودند.
با این بیان، دیدگاهى که عنوان مى کند بهشت آدم، باغى از باغهاى آسمان بوده است و براى آن جمله «اهبطوا منها» را دلیل مى آورد، درست نیست.
3. پاره اى بر این باورند که منظور از باغ پرطراوت و زیبایى که در آیه شریفه آمده است، بهشت جاودانه نیست، چرا که شیطان، به بیان قرآن، به آدم گفت: «هَلْ اَدُلُّکَ عَلى شَجَرَةِالْخُلْدِ وَ ...»(124) (... آیا تو را به درخت جاودانگى و ... راه نمایم؟)؛ و روشن است که اگر منظور، بهشت جاودانه بود، آدم مى دانست و نیازى به راهنمایى و وسوسه شیطان نبود.
4. امّا بیشتر مفسّران پیشین بر این اندیشه اند که این باغ زیبا و پرطراوت، همان بهشت جاودانه یا باغى از باغهاى وصف ناپذیر آن بوده است.
یک پرسش: اگر براستى بهشت آدم، همان بهشت موعود و جاودانه بوده، پس شیطان در آنجا چه مى کرده است تا آدم را زیر باران وسوسه هاى خویش گیرد و فریب دهد؟
پاسخ: ممکن است آدم در درون بهشت بوده و صداى شیطان را در خارج از بهشت مى شنیده است.
و پرسشى دیگر: چگونه آدم از بهشت جاودانه بیرون رانده شد با اینکه هر کس داخل آن شود، براى همیشه در آنجا غرق در نعمتها خواهد بود؟
پاسخ: در پاسخ به این پرسش گفته اند: جاودانه ماندن در بهشت هنگامى خواهد بود که بهشتیان پس از عملکرد شایسته و بایسته و بعنوان دریافت پاداش در آن وارد شوند؛ امّا پیش از آن جز آفریدگار هستى، همه چیز و همه کس فانى خواهند بود: «...کُلُّ شَىْ ءٍ هالِکٌ اِلّا وَجْهَهُ ...»(125).
«و کُلامنها رغداً حیث شئتما و لاتقربا هذه الشّجرة»
از انواع میوه ها و نعمتهاى گوناگون بهشت، بدون هیچ رنج و مشکلى بهره ببرید و هر آنچه خواستید، بخورید؛ امّا به آن درخت نزدیک نشوید.
به بیان پنجمین امام نور (ع)، منظور از «لاتقربا ...» یعنى از آن نخورید.
دلیل این مطلب آن است که مخالفت با این هشدار، از خوردن میوه آن درخت پیش آمد، نه از نزدیک شدن به آن.
شاهد دیگر، این آیه شریفه است که مى فرماید: «فَاَ کَلامِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما ...»(126) (آنگاه از [میوه ] آن [درخت ممنوع ] خوردند و برهنگى آنان بر ایشان نمایان شد).
خوردن میوه آن درخت زیبنده نبود
در اینکه خوردن میوه آن درخت زیبنده نبود یا حرام بود، اختلاف هست:
1. کسانى که پیام آوران خدا را معصوم مى دانند و از گناه کوچک و بزرگ بدور، این هشدار و نهى خدا را به معناى «حرمت» نگرفته اند و بر این باورند که براى آدم زیبنده بود پس از آمدن هشدار ازجانب خدا، از میوه آن درخت نخورد، امّا حرام نبود؛ از این رو، آدم مرتکب حرام نشد، بلکه ترک زیبندگى و شایستگى کرد.
2. امّا به باور برخى، خوردن میوه بعد از آن هشدار براى آدم، گناه صغیره بود که آگاهانه و بطور عمد یا سهو و یا بر اساس تأویل و تفسیر، مرتکب آن شد.
به اعتقاد ما، دیدگاه نخست درست است؛ چرا که ما بر این اندیشه ایم که پیامبران به گناهى، چه کوچک و چه بزرگ، نزدیک نمى شوند. بعلاوه، به نظر ما، همه گناهان بزرگند و اگر گناهى را صغیره گفته اند، در مقایسه با گناه بزرگتر است؛ و دست یازنده به گناه، به هر صورت درخور نکوهش و کیفر است. و موضوع «حبط» در گناهان نیز که برخى در حلّ مشکل گفته اند، به باور ما درمورد پیامبران نادرست است؛ چرا که ساحت مقدّس و پرمعنویت آن فرستادگان خدا از سرزنش و کیفر بسى دور است. بنابراین، باید به عصمت آنان معتقد بود.
افزون بر آنچه آمد، اگر پیامبرى خود گناه کند و به زشتیها آلوده شود، هشدارها و دستورات او در مردم اثر نمى گذارد؛ زیرا روح انسان بطور طبیعى از کسى که خود برخلاف دستورات خویش عمل مى کند، حالت پذیرش و اطاعت ندارد، و از آنجا که هدف بزرگ بعثتها، تربیت و آموزش و نجات بشر از راههاى ارائه الگوى فکرى و عقیدتى و عملى است، پیامبران باید به جاذبه ها آراسته باشند و از نقاط ضعف و ضدّ ارزشها، حتّى بیماریهاى نفرت انگیز جسمى و روحى، پاک و پاکیزه باشند، چه رسد به آنکه به گفتار و دستورات خویش عمل نکنند.
این درخت، چه درختى بود؟
در پاسخ به این پرسش، نظرهاى گوناگونى ارائه شده است:
1. ابن عبّاس مى گوید: منظور «سنبله گندم» بوده است.
2. ابن مسعود آن را «درخت انگور» مى داند.
3. ابن جریح مى گوید: «درخت انجیر» بوده است.
4. از امیرمؤمنان (ع) نقل کرده اند که «درخت کافور» بوده است.
5. کلبى مى گوید: منظور «درخت دانش خیر و شرّ» بوده است.
6. و ابن جذعان معتقد است: درختى بوده که فرشتگان با خوردن میوه آن جاودانه شدند.
«فتکونا من الظّالمین»
این فراز از آیه شریفه هشدار است؛ مى فرماید: شما با خوردن میوه آن درخت، از ستمکاران به خویشتن خواهید شد؛ زیرا وقتى کسى خود را از پاداش و ثوابى محروم سازد، مى توان درمورد او گفت: «به خویشتن ستم روا داشته است».
چگونه پاداش بدون عمل؟
چگونه آدم در بهشت جاودانه آفریده مى شود و بدون عملکردى، به دریافت آن پاداش پرشکوه نائل مى آید؟
در پاسخ به این پرسش، گروهى گفته اند: پاداش، هماره دربرابر عملکرد نیست، بلکه گاه ممکن است از سر مهر و بخشایش، بدون عملکرد نیز به انسان ارزانى شود؛ از این رو، آفرینش انسان در بهشت جاودانه، مانعى ندارد.
امّا برخى دیگر این دیدگاه را نمى پذیرند و مى گویند: اگر بپذیریم که خدا آدم و همسرش را در بهشت جاودانه آفرید، این پرسش مطرح خواهد شد که آیا آنان تکالیف و وظایفى هم داشتند یا نه؟ در صورت نخست، ناگزیر باید آنان در این جهان پدیدآمده باشند تا به ایمان و پروا و کارهاى شایسته و ارزشهاى والا آراسته شوند و آنگاه در سراى آخرت به پاداش آن نائل آیند؛ و در صورت دوم باید این پندار بى اساس را بپذیریم که آفرینش آنان بیهوده بوده و آنان بدون برنامه رها شده بودند؛ که این سخن نادرست است، زیرا آفرینش جهان و انسان هدفدار است.
عدّه اى نیز بدینگونه به این دیدگاه پاسخ داده اند که: مانعى نخواهد داشت که خدا آدم و همسرش را در بهشت بیافریند و آنان را به کارهاى شایسته و پرواى از خدا و دورى از نارواها راه نماید و یا بدون انجام دادن کارى، به آنان پاداش بدهد. مگر کودکانى را که پیش از رسیدن به سنّ تکلیف و انجام دادن عمل شایسته جهان را بدرود مى گویند، در بهشت جاى نمى دهد و آنان را از نعمتهاى خویش بهره ور نمى سازد؟!
[ نظرات / امتیازها ]
1)
عربگری : 1- شبهه اینکه ابلیس در بهشت نبوده است و صدای او از بیرون بهشت بر آدم اثر کرد، مردود است زیرا در آنصورت باید آیه چنین می آمد اهبطان منها به جای اهبطوا یا اهبطوا منها جمیعا
2-پاداش بهشت بدون عمل برای آدم نبود بلکه او توانست برخلاف فرشتگان از اسمائی خبر دهد که فرشتگاه با وجود دریافتن اطلاعات، نتوانستند
3-اگر بهشت از مکانهای زمینی بود انسان گناهکار هم می توانست با کنجکاوی به آن دست یابد پس در زمین نیست
4-اینکه ابلیس در بهشت چه کار می کرد طبیعی است چون قرار شد انسان را گمراه کند پس باید اجازه ورود به بهشت را هم می داشت و این اجازه تا روز «معلوم» به او داده شده ولی پس از حسابرسی قیامت که آن مهلت به پایان می رسد دیگر چنین مجوزی برای ابلیس نیست بنابراین در فقدان او کسی دچار لغزش نشده و بهشت بر او جاویدان خواهد بود.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کشاف
السکنی من السکون لانها نوع من اللبث و الاستقرار. و (أنت ) تأکید للمستکن فی (اسکن ) لیصح العطف علیه . و (رغدا) وصف للمصدر، أی أکلا رغدا واسعا رافها. و (حیث ) للمکان المبهم ، أی : أی مکان من الجنة (شئتما) أطلق لهما الاکل من الجنة علی وجه التوسعة البالغة المزیحة للعلة، حین لم یحظر علیهما بعض الاکل و لا بعض المواضع الجامعة للمأکولات من الجنة، حتی لا یبقی لهما عذر فی التناول من شجرة واحدة بین أشجارها الفائتة للحصر، و کانت الشجرة فیما قیل "الحنطة" أو " الکرمة" أو "التینة" و قرئ (و لا تقربا) بکسر التاء. و هذی ، و الشجرة، بکسر الشین . و الشیرة بکسر الشین و الیاء. و عن أبی عمرو أنه کرهها، و قال : یقرأ بها برابرة مکة و سودانها. (من الظالمین ) من الذین ظلموا أنفسهم بمعصیة الله (فتکونا) جزم عطف علی (تقربا) أو نصب جواب للنهی
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
اطیب البیان
وَ قُلنا یا آدَمُ اسکُن أَنتَ وَ زَوجُکَ الجَنَّةَ وَ کُلا مِنها رَغَداً حَیثُ شِئتُما وَ لا تَقرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظّالِمِینَ (35)
(و بآدم گفتیم تو و همسرت ساکن شوید در بهشت و از میوههای دلخواهتان در بهشت بخورید ولی نزدیک اینکه درخت نروید که از جمله ستمگران شوید).
1- ما بنی آدم را تکریم کردیم و برتری دادیم او را بر بسیاری از مخلوقاتمان (سوره بنی اسرائیل آیه 52
2- کسی که عقلش بر قوه شهوتش مسلط شود از ملائکه برتر است (منسوب بامیر المؤمنین جامع السعادات
3- و کسی که قوه شهوتش بر خردش چیره شود از حیوانات پستتر است بامیر المؤمنین جامع السعاداتو کلام در اینکه آیه از جهاتی واقع میشود- جهة اول اینکه امر در آیه چه نوع امری است آیا امر تعبیدی است که آدم در مقابل آن مکلف بانجام شده یا ترخیصی است که مباح بوده انجام دهد یا ندهد مفسرین در اینکه امر ترخیصی است متفقاند ولی بعضی گفتهاند نهی در لا نقربا نهی تحریمی است و بعضی نهی تنزیهی دانسته و عدهای گفتهاند نهی ارشادی است مانند امر و نهی طبیب بمریض یعنی صلاح شما در اینست که در بهشت بمانید و از نعم بهشتی متنعم شوید و در صورتی که از درخت منهیه بخورید موجب خروج شما از بهشت میگردد و دلیل بر اینکه مطلب علاوه از مقام عصمت آدم و اینکه بهشت جای تکلیف نیست مضمون آیه شریفه است که میفرماید فَتَکُونا مِنَ الظّالِمِینَ یعنی نتیجه نافرمانی شما ظلم بنفس خودتان است زیرا کسی در بهشت نبود که آدم و حوا باو ظلم کنند و مؤید اینکه معنی است کلام آدم در موقع استغفار که میگوید رَبَّنا ظَلَمنا أَنفُسَنا«1» و بنا بر اینکه مخالفت آنها در اینکه امر ترک اولی است زیرا بهتر بود که آنها در بهشت می- ماندند و برای همیشه از نعمتهای آن بهرهمند بودند و بلکه میتوان گفت امر در اسکن و کلا توطئه برای نهی لا تقربا است.
جهت دوم- درباره خلقت حوا که کجا و چگونه خلق شده است. عدهای از مفسرین گفتهاند که موقعی که آدم در بهشت بخواب رفته بود از یک ضلع آدم حوا را خلق کردند و مضمون بعضی از اخبار ناطق بهمین مطلب است و در آیات شریفه فقط دارد که از آدم حوا خلق شده است خلق منها زوجها«2» و (جَعَلَ مِنها زَوجَها«3» ثُمَّ جَعَلَ مِنها زَوجَها«4» در فقیه شیخ صدوق روایت شده است
1- پروردگارا ما بخودمان ظلم کردیم (سوره اعراف آیه 22
2- و آفرید از او جفت او را (سوره نساء آیه 1
3- و قرارداد جفت او را از خود او (سوره اعراف 189
4- سپس قرارداد جفت آدم را از خودش (سوره زمر آیه 5)که فرمود
1» (سئل ابو عبد اللّه علیه السّلام عن خلق حواء و قیل له انّ اناسا عندنا یقولون انّ اللّه عز و جلّ خلق حواء من ضلع آدم الایسر الاقضی فقال سبحان اللّه و تعالی عن ذلک علوّا کبیرا ان اللّه تبارک و تعالی لم یکن له القدرة بان تخلق لآدم زوجة من غیر ضلعه و یجعل للمتکلم من اهل التشنیع سبیلا الی الکلام ان یقول انّ آدم کان ینکح بعضه بعضا اذا کانت من ضلعه ما لهؤلاء حکم اللّه بیننا و بینهم ثم قال علیه السّلام انّ اللّه تعالی لما خلق آدم من طین و امر الملائکة فسجدوا له القی علیه السیئات ثم اتبدع له حوا الی آخر الخبر«
و ممکن است گفته شود که خدا حواء را از زیادی گل آدم آفرید و آیات و اخبار را هم بر همین معنا حمل کنیم که یک قسمت از گل آدم که بجای یک ضلع او بوده برای آفرینش حواء بکار رفته تا زن از شوهر خود تبعیت کند:
و کلمة لا تقربا نهی از اکل است نه مقصود نزدیک نشدن باشد فَأَکَلا مِنها«2» چنان که اینکه کلمه در قرآن در موارد دیگر کنایة از نهی است با تأکید، مانند لا تَقرَبُوا الزِّنی«3» وَ لا تَقرَبُوا مالَ الیَتِیمِ«4» وَ لا تَقرَبُوا الفَواحِشَ«5» و امثال اینها.
1- از حضرت صادق سؤال شد که چگونه حوا خلق شده عدهای از مردم میگویند که خدا حوا را از پهلوی چپ آدم خلق کرد پس حضرت فرمود خدا از اینکه عمل پاک است برای خدا توانایی نبود که حوا را از غیر پهلوی آدم بیافریند که راهی برای قول یاوه- گویان پیدا شود که بگویند قسمتی از آدم یا قسمت دیگرش نکاح کرده است چرا اینکه عده چنین سخنی را میگویند خدا میان ما و آنها حکم کند و فرمود خدای تعالی چون آدم را آفرید و بملائکه امر کرد باو سجده کردند او را بخواب فرو برد و حوا را برای او آفرید تا آخر حدیث و در شجره که از خوردن آن نهی شده بود اختلاف است، بعضی گفتند حنطه «گندم» و بعضی عنب «انگور» و بعضی تین «انجیر» و بعضی زیتون و بعضی کافور و بعضی شجره علم خیر و شر و بعضی شجره خلد دانستهاند و قائل بشجره علم خیر و شر کلبی است و او از تورات رائج اخذ نموده و قصه تورات بجهات بسیاری محرّف است و قائل بشجره خلد إبن جذعان است و اینکه نیز قول باطلی است برای اینکه اولا مأخوذ از قول شیطان است که گفت هَل أَدُلُّکَ عَلی شَجَرَةِ الخُلدِ وَ مُلکٍ لا یَبلی«1» و ثانیا اگر شجره خلد بود باید آدم و حوا در بهشت جاودان باشند نه اینکه خارج شوند.
و اخبار در اینکه باره مختلف است و در بعضی اخبار دارد که همه اینها حق است زیرا درخت بهشتی شامل همه انواع خوراکیها هست«2».
و آنچه بنظر اقرب است اینکه شجره از چیزهایی بوده که خوردن آن با ماندن در بهشت مناسبتی نداشته و بعید نیست که همان حنطه بوده است، فاء در جمله فتکونا من الظالمین فاء تفریع است یعنی خوردن از شجره منهیه موجب ظلم بنفس خودتان میشود زیرا باعث خروج از بهشت و تعب در حیات دنیا میگردد و تقدیر اینست که «ان تقربا تکونا من الظالمین» کلام یک جمله واحدة و مشتمل بر شرط و جزاء است، و ممکن است فاء عاطفه باشد از قبیل عطف جمله بجمله و تقدیر اینکه «لا تقربا هذه الشجرة و لا تکونا من الظالمین» و عطف بفاء برای ترتب باشد یعنی عدم ظلم مترتب بر عدم تقرب است، لکن اوّل اولی است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ (35)
ترجمه
و گفتیم اى آدم سکوت نما تو و همسرت در بهشت و بخورید از آن فراوان هر جا بخواهید و نزدیک نشوید این درخت را پس بوده باشید از ستمکاران..
تفسیر
در کافى و علل و قمى از حضرت صادق (ع) نقل نموده که آن بهشت از باغهاى دنیا بود طلوع میکرد در آن آفتاب و ماه و اگر از باغهاى آخرت بود هرگز از آن بیرون نمیرفتند و قمى در نقل خود اضافه نموده که و داخل نمیشد در آن ابلیس، و عیاشى از امام باقر (ع) نقل نموده که نزدیک نشوید یعنى نخورید و گفتهاند اینکه باین لسان تعبیر شد براى مبالغه در تحریم است و تنبیه بر این امر که نزدیک شدن بمشتهیات نفسانى موجب زیادتى میل و شوق میشود بطوریکه مجامع قلب را احاطه مینماید و پرده بر روى عقل میکشد و اختیار را در انجام وظیفه از دست میبرد و در تفسیر امام (ع) فرموده که آنشجره علم محمد و آل محمد است که اختیار فرمود ایشانرا خداوند تعالى به سبب آن علم بر سایر خلق خود تناول نمینماید از آن شجره کسى بامر خدا مگر ایشان و از آنشجره بود آنچه تناول فرمودند خمسه طیبه بعد از اطعام مسکین و یتیم و اسیر که دیگر
نه گرسنگى کشیدند و نه تشنگى و نه سختى دیدند و نه درماندگى و امتیاز آندرخت از سایر درختها بآنستکه سایر درختها یک نوع میوه میدهد و جنس این درخت هم گندم میدهد هم انگور هم انجیر هم عناب و هم سایر انواع میوهها و خوردنیها هر چه خوب باشد و این موجب شده است که روایات در شجره مختلف شده بعضى گندم گفتهاند، و برخى انگور و پاره عناب و آندرختى است که اگر کسى از آن تناول نماید بامر خدا باو الهام میشود علم اولین و آخرین بدون تعلم و کسیکه از آن تناول کند بدون اذن حق بمقصود نمیرسد و معصیت خدا نموده است، فیض ره فرموده و در روایتى بدرخت انگور و در روایتى بشجره حسد تفسیر شده است و در عیون از ابو الصلت هروى نقل نموده که از حضرت رضا (ع) سؤال نمودم از تفسیر شجره که آدم (ع) و حوّا از آن تناول نمودند که آیا کدام یک از روایاتى که نقل مینمایند صحیح است بعضى میگویند آن گندم بود برخى نقل میکنند درخت انگور بوده پاره روایت مینمایند که شجره حسد است حضرت فرمود همه حق است عرض کردم پس معنى این وجوه مختلفه چیست فرمود درخت بهشتى چند نوع میوه میدهد شجره گندم بود انگور هم میداد مانند درختهاى دنیا نیست چون خداوند گرامى داشت آدم را بسجود ملائکه و ورود در بهشت با خود گفت آیا خداوند افضل از من بشرى را خلق فرموده است و خدا دانست مقال باطنى او را و فرمود سرت را بلند کن و بساق عرش نظر نما و آدم اطاعت نمود دید نوشته است لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه على بن ابى طالب امیر المؤمنین و زوجته فاطمة سیدة نساء- العالمین و الحسن و الحسین سید شباب اهل الجنة پس آدم (ع) عرض نمود اینان کیانند خداوند فرمود اینان از نسل تواند و ایشان بهتر از تو و از جمیع خلق منند و اگر نبودند آنان خلق نمیکردم تو را و نه بهشت را و نه دوزخ را و نه آسمان و زمین را پس مبادا بچشم حسد بر ایشان نظر نمائى و آرزو کنى مقام و منزلت ایشانرا پس مسلط شد بر او شیطان که خورد از درختى که نهى شده بود از آن و مسلط شد بر حوا که نگاه کرد بفاطمه (ع) بچشم حسد و خورد از آن درخت چنانچه آدم خورد پس خدا هر دو را از بهشت اخراج فرمود و فرود آورد آندو را از جوار رحمت خود بزمین بنظر حقیر چون شجره بمعنى مثمر ثمره است و فرد اکمل این معنى علم محمد و آل او است و البته دست کسى از مخلوقات بآن مقام نمیرسد و ثمره اعلى و اجلى و احلى و اتم و اکمل آن مخصوص بخمسه طیبه استو چون مایه حیات روح خلائق است چنانچه گندم مایه رزق عموم است تعبیر از آن بشجره گندم شده است و چون منشاء باده محبت و وداد ایشان است و دوستان را سرمست عشق آنذوات مقدسه نموده از خود بیخود میکند و بآنها مشغول میسازد درخت انگور است و چون شیرینترین فواکه و الطف و انفع است درخت انجیر است و چون روح را که مایه حیات معنوى است از آلودگىها پاک میکند مانند عناب که خون را که ماده حیات ظاهرى است تصفیه مینماید درخت عناب است و چون موجب برد یقین و وصول بمقام سابقین و مقربین است درخت کافور است و نهى شده است از دست درازى بمقام مقدس ایشان اعم از ظلم و تعدى و حسد و تکبر و آرزوى نیل باین منزلت که خدا مخصوص بایشان نموده است و یک مثمر ثمره دیگر هم هست که آن هواى نفس است و ثمرهاش حسد و سایر صفات ذمیمه است که باین لحاظ بعضى شجره را بهواى نفس تأویل نمودهاند و شاید حضرت رضا (ع) هم باین جهت روایت حسد را تصدیق فرموده باشد چون وقتى خداوند نهى فرمود حضرت آدم (ع) را که بخمسه طیبه بچشم حسد نظر ننماید در واقع نهى فرموده است او را از آنکه نزدیک درخت حسد شود و از میوه او که آرزوى نیل بمقام مقدس خمسه طیبه است تناول نماید و او چون آرزو نمود معلوم شد نزدیک شده و از میوهاش تناول نموده و چون منشأ این نزدیکى هواى نفس بوده میتوان شجره منهیه را بهواى نفس تأویل نمود و آرزو اگرچه غبطه است و مذموم نیست ولى کاشف از عدم معرفت بقدر خود و طرف است و این از براى پیغمبر مرسل نقص است لذا خداوند خواست مقدار او و شأن خمسه طیبه را بر او و عالمیان ظاهر فرماید که گفتهاند حسنات الابرار سیئات المقربین و این وجه جمع میان اخبار و اقوال مختلفه این باب است غنیمت بدار و اینکه فرموده بخورید از میوه بهشت هر جا بخواهید اشاره بآنستکه خوردن میوه بهشتى زحمت رفتن زیر و بالاى درخت را ندارد هر جا خواسته باشند حاضر میشود و نسبت ظلم براى آنستکه ارتکاب امریرا که خداوند نهى فرموده ظلم بنفس است و در برهان از حضرت رضا (ع) نقل نموده که مأمون الرشید از آنحضرت سؤال نمود که آیا شما قائل بعصمت انبیاء نیستید حضرت فرمود بلى مأمون عرض کرد پس عصیان آدم چگونه بوده است جواب فرمود که خداوند اشاره فرمود بشجره مخصوصه از جنس گندم و فرمود از این نخور و نفرمود نه از این بخور و نه از هرچه از جنس این است آدم
هم اطاعت نمود و از آن شجره مخصوصه نخورد ولى چون شیطان وسوسه کرد که خدا نفرموده از هر شجره نخورید بلکه فرموده از این شجره مخصوصه نخورید شما از فرد دیگر آن بخورید که از آن نهى نفرموده و اینکه خداوند شما را از فرد دیگر این جنس نهى فرمود براى آنستکه اگر شما از این جنس ثمره بخورید همیشه در بهشت میمانید یا دو ملک میشوید و قسم یاد نمود بخدا که من نصیحت میکنم شما را و آدم و حوّا چون ندیده بودند کسى را که قسم دروغ بخدا یاد نماید باور کردند براى اطمینانیکه از قسم بخدا براى ایشان پیدا شد و این پیش از نبوّت حضرت آدم بود و معصیت کبیره نبود که موجب دخول در جهنم شود بلکه از صغائرى که خداوند آنها را عفو میفرماید بود که بر انبیا پیش از نزول وحى جائز است و چون خداوند برگزید او را و خلعت نبوت بر او پوشانید معصوم بود و هیچ صغیره و کبیره از او سر نزد و خدا فرمود و عصى آدم ربه فغوى ثم اجتباه ربه فتاب علیه و هدى و فرمود ان اللّه اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.