از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
99) (ولقد انزلنا الیک ایات بینات و ما یکفر بها الا الفاسقون ): (و همانامعجزات آشکار و دلائل ظاهر بر تو نازل کردیم و کفر نمی ورزند به آن مگرفاسقان )پس سبب کفر فسق است ،چون مقتضای فطرت سلیم تنها ایمان آوردن به آیات قرآن است . [ نظرات / امتیازها ]
100) (او کلما عاهدوا عهدا نبذه فریق منهم )(آیا صحیح است که هروقت عهدی بستند، عده ای از آنان آن عهد را بشکنند؟)(نبذ)یعنی دور انداخت ،پس کفار عهد الهی را طرد کردند و رد نمودند و این عمل کسی است که تحمل ایمان را ندارد،(بل اکثرهم لا یؤ منون ): (بلکه بیشترشان ایمان نمی آورند)چون ایمان اقتضاء می کند که انسان بر عهد خود محافظت و مراقبت داشته باشد. [ نظرات / امتیازها ]
101) (ولما جاءهم رسول من عندالله مصدق لما معهم نبذ فریق من الذین اوتوالکتاب کتاب الله وراء ظهورهم کانهم لا یعلمون ):(و چون فرستاده ای ازجانب خدا نزد آنان آید که کتب آسمانیشان راتأیید کند باز جمعی از آنها که کتاب آسمانی دارند، کتاب خدا را پشت سر اندازند و خود را به نادانی می زنند، گویاهیچ چیز نمی دانند)مراد از رسول در این آیه پیامبر عزیز اسلام است که معارف حقه کتاب تورات را تصدیق نمود، اما یهود در مقابل ، کتاب خدا را انکار کردند وعمل به آن را ترک نمودند، گویا اصلا صدق قرآن و صدق تورات و عاقبت عمل کفرآمیز خود را نمی دانند. [ نظرات / امتیازها ]
  فاطمه پورمحمدي - ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن‏
99) منظور از «فاسقین» کافرین است و انگیزه اینکه «کفر» «فسق» نامیده شد این است که «فسق» بیرون آمدنى از چیزى بچیز دیگر است، و یهود در اثر انکار پیامبر اسلام از دین خودشان که دین موسى است- بیرون رفتند.
و علت اینکه خداوند تعبیر به «کافرین» نفرمود با اینکه کفر از فسق بالاتر است یکى از دو امر است:
1- منظور این است که یهود از امر خدا بیرون رفتند و نافرمانیهاى بزرگ را اختیار نمودند.
2- مراد این است که آنان در کفر نیز متمرد و فاسقند زیرا که فسق بزرگترین گناهان است اگر در مورد کفر باشد بزرگترین کفر و اگر در مورد گناه باشد بزرگترین گناه و نافرمانى است‏ [ نظرات / امتیازها ]
100) ابن عباس میگوید: منظور پیمانى است که از ایشان گرفتند که به پیامبر درس نخوانده- آخر زمان- ایمان بیاورند و کلمه «کلّما» لفظى است که اقتضاى تکرار میکند یعنى مکرر در مکرر پیمان شکنى کردند.
عطا میگوید: منظور پیمانهایى بود که میان پیامبر اسلام و یهود بسته شده بود و آنان نقض کردند مانند پیمانى که با یهود بنى قریظه و نضیر بسته بود که دشمنان پیامبر را کمک نکنند و آنان در روز خندق پیمان‏شکنى نموده قریش را یارى کردند.
علّت اینکه کلمه «بل» در اینجا آمد دو امر است:
1- چون گروهى از آنان پیمان شکنى نمودند از اینرو آنان به پیمان شکنى خویش کافر شدند و خداوند بوسیله کلمه «بل» موضوع کفر را توسعه داد و فرمود:
بلکه بیشتر از ایشان پیمان شکنى خویش را انکار کردند برخى از روى نادانى و پاره‏اى از روى عناد و دشمنى.
2- منظور اثبات کفر همه آنها است: برخى بعلت پیمان شکنى، و بیشتر در اثر انکار و پیروى ننمودن از پیامبر اسلام‏ [ نظرات / امتیازها ]
101) مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ ...- تصدیق میکند آنچه را با ایشان است.
در آن دو احتمال است:
1- تصدیق میکند پیامبر کتابهاى آسمانى ایشان را از قبیل تورات و انجیل زیرا که داراى همان اوصافى است که مژده آمدنش در آن کتب ذکر شده.
2- تصدیق میکند پیامبر تورات را و اینکه آن از جانب خداوند آمده، زیرا که سخن در این آیات در باره یهود است نه نصارى.
و احتمال اول بهتر است زیرا که در آن دلیلى است بر بطلان ایشان‏
وَراءَ ظُهُورِهِمْ ...- پشت سرشان.
کنایه از واگذارى و ترک کردن عمل بآن است.
شعبى میگوید: کتاب را تلاوت مى‏کردند و عمل به آنرا ترک مى‏نمودند.
سفیان بن عیینه میگوید: کتاب را در حریر و دیباج پیچیده و با طلا و نقره زینت داده لیکن حلال و حرام آن را حرام نمیدانستند و این است معنى «نبذ» و اینها در صورتى است که منظور از کتاب تورات باشد.
ابو مسلم میگوید: چون نپذیرفتند کتاب پیامبر اسلام را در حقیقت کتاب خودشان را که مژده آمدن پیامبر آخر زمان در آن بود نبذ کردند.
سدى میگوید: تورات خودشان را ترک و کتاب آصف و سحر هاروت و ماروت را گرفتند یعنى اوصاف پیامبر که در تورات ذکر شده بود ترک نمودند.
قتاده و گروهى از اهل دانش میگویند: آن جماعت همه معاند و علت اینکه گروهى از ایشان ذکر شد این است که جمعیت زیاد با اختلاف نظر و عقیده و فاصله رأى و فکرى که میان افراد آن است امکان ندارد همگى کتمان واقع کنند و آنچه را میدانند مستور دارند مگر اینکه عددشان اندک و اتفاقشان بر کتمان امکان داشته باشد. [ نظرات / امتیازها ]
  سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
99) انسان با پیروى از هوسها و ارتکاب گناه، از مدار حقّ خارج شده و به سوى کفر تمایل پیدا مى‏کند. قرآن مى‏فرماید: سرانجام کسانى که مرتکب گناه مى‏شوند - اگر توبه و جبران نکنند - تکذیب و کفر است.
ابن‏صوریا که داستانش در دو آیه قبل آمد، بعد از آنکه پیامبر سؤالات او را پاسخ داد، بهانه‏اى نداشت جز اینکه بگوید: چون جبرئیل بر تو وحى مى‏آورد نه میکائیل، ما به تو ایمان نمى‏آوریم. ولى از آنجا که جوابش با آیه قبل داده شد، براى اغفال عوام یهود گفت: او دلیل روشنى به ما ارائه نکرد. آیه نازل شد که مبادا بهانه‏جویى علمایى همچون ابن‏صوریا تو را ناراحت کند، مردم بدانند که بنى‏اسرائیل بهانه مى‏گیرند وگرنه ما آیات ودلایل روشن ومحکمى فرستاده‏ایم تا کسى در نبوّت تو تردیدى نداشته باشد وبا این دلایل، تنها کسانى کفر مى‏ورزند که فاسق باشند و به خاطر هوسها وگناهان زیاد، از مدار حقّ بیرون رفته باشند. [ نظرات / امتیازها ]
  ابراهيم محمودي - برگزیده تفسیر نمونه
99) پیمان شکنان یهود- نخست قرآن به این حقیقت اشاره مى‏کند که دلایل کافى و نشانه‏هاى روشن و آیات بیّنات در اختیار پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله قرار دارد و آنها که انکار مى‏کنند در حقیقت، پى به حقانیت دعوت او برده و به خاطر اغراض خاصى به مخالفت برخاسته‏اند، مى‏گوید: «ما بر تو آیات بیّنات نازل کردیم و جز فاسقان کسى به آنها کفر نمى‏ورزد» (وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ ما یَکْفُرُ بِها إِلَّا الْفاسِقُونَ) [ نظرات / امتیازها ]
100) سپس به یکى از اوصاف بسیار بد جمعى از یهود، یعنى پیمان شکنى که گویا با تاریخ آنها همراه است اشاره کرده، مى‏گوید: «آیا هر بار آنان پیمانى با خدا و پیامبر بستند جمعى از آنها آن را دور نیفکندند و با آن مخالفت نکردند»؟! (أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ).

آرى! «اکثرشان ایمان نمى‏آورند» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ).

خداوند از آنها در کوه طور پیمان گرفت که به فرمانهاى تورات عمل کنند ولى سر انجام این پیمان را شکستند و فرمان او را زیر پا گذاردند.

و نیز از آنها پیمان گرفته شده بود که به پیامبر موعود (پیامبر اسلام که بشارت آمدنش در تورات داده شده بود) ایمان بیاورند به این پیمان نیز عمل نکردند. [ نظرات / امتیازها ]
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر انگلیسی- ابن کثیر
99) وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ ما یَکْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ


Imam Abu Ja`far bin Jarir said that Allah's statement





﴿وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَیْکَ ءَایَـتٍ بَیِّنَـتٍ﴾


(And indeed We have sent down to you manifest Ayat) means, "We have sent to you, O Muhammad, clear signs that testify to your prophethood.'' These Ayat are contained in the Book of Allah (Qur'an) which narrates the secrets of the knowledge that the Jews possess, which they hid, and the stories of their earlier generations. The Book of Allah also mentions the texts in the Books of the Jews that are known to only the rabbis and scholars, and the sections where they altered and distorted the rulings of the Tawrah. Since Allah mentioned all of this in His Book revealed to His Prophet Muhammad , then this fact alone should be enough evidence for those who are truthful with themselves and who wish to avoid bringing themselves to destruction due to envy and transgression. Further human instict testifies to the truth that Muhammad was sent with and the clear signs that he brought which he did not learn or acquire from mankind. Ad-Dahhak said that Ibn `Abbas said that,


﴿وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَیْکَ ءَایَـتٍ بَیِّنَـتٍ﴾


(And indeed We have sent down to you manifest Ayat) means, "You recite and convey this Book to them day and night, although you are an Ummi (unlettered) who never read a book. Yet, you inform them of what they have (in their own Books). Allah stated that this fact should serve as an example, a clear sign and a proof against them, if they but knew.''



[ نظرات / امتیازها ]
100) أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَریقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ
When the Messenger of Allah was sent and Allah reminded the Jews of the covenant that they had with Him, especially concerning Muhammad , Malik bin As-Sayf said, "By Allah! Allah never made a covenant with us about Muhammad, nor did He take a pledge from us at all.'' Allah then revealed,


﴿أَوَکُلَّمَا عَـهَدُواْ عَهْدًا نَّبَذَهُ فَرِیقٌ مِّنْهُم﴾


(Is it not (the case) that every time they make a covenant, some party among them throw it aside) Al-Hasan Al-Basri said that Allah's statement,


﴿بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾


(Nay! (the truth is:) most of them believe not) means, "There is not a promise that they make, but they break it and abandon it. They make a promise today and break it tomorrow.''



[ نظرات / امتیازها ]
101) وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَریقٌ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ


As-Suddi commented on,

﴿وَلَمَّا جَآءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ﴾


(And when there came to them a Messenger from Allah (i.e. Muhammad ) confirming what was with them), "When Muhammad came to them, they wanted to contradict and dispute with him using the Tawrah. However, the Tawrah and the Qur'an affirmed each other. So the Jews gave up on using the Torah, and took to the Book of Asaf, and the magic of Harut and Marut, which indeed did not conform to the Qur'an. Hence Allah's statement,


﴿کَأَنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ﴾


(As if they did not know!).''


Also, Qatadah said that Allah's statement,


﴿کَأَنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ﴾


(As if they did not know!) means, "They knew the truth but abandoned it, hid it and denied the fact that they even had it.''

[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر راهنما
99)
1 - پیامبر (ص) برخوردار از دلایل و معجزاتى روشن بر حقانیت رسالت خویش

و لقد أنزلنا إلیک ءایت بینت

چون سخن در این بخش از سوره درباره دعوت به رسالت پیامبر(ص) و قرآن است، مى توان گفت متعلق «آیات بینات» (نشانه هاى روشن) راستى و درستى قرآن و رسالت پیامبر(ص) است.

2 - یهودیان، پیامبر(ص) را به نداشتن دلیل و برهانى روشن بر حقانیت رسالتش متهم مى کردند.

و لقد أنزلنا إلیک ءایت بینت

معمولا بیان جمله با تأکید حکایت از آن دارد که مخاطبان، مضمون آن جمله را مورد تردید قرار داده یا انکار مى کنند و از آن جا که جمله «و لقد أنزلنا ...» با حرف لام - که حاکى از قسم مقدر است - و نیز با حرف «قد» تأکید شده معلوم مى شود که یهودیان مخاطب آیه، مضمون جمله فوق را مورد تردید و یا انکار قرار مى دادند.

3 - خداوند، عطاکننده دلایل و معجزات به پیامبر (ص)

و لقد أنزلنا

4 - قرآن، متضمن آیات و دلایلى روشن بر حقانیت خود و رسالت پیامبر(ص)

و لقد أنزلنا إلیک ءایت بینت

مقصود از «ءایات» مى تواند آیات قرآنى باشد و مى تواند معجزات و دلایلى باشد که بر صداقت پیامبر(ص) و آسمانى بودن قرآن دلالت دارد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

5 - تنها فاسقان (منحرفان)، قرآن و دلایل روشن آن را نپذیرفته و بدان کافر مى شوند.

و ما یکفر بها إلا الفسقون

6 - فسق و انحراف، مایه انکار آیات خدا و از دست دادن زمینه هاى ایمان است.

و ما یکفر بها إلا الفسقون

7 - فسق و انحراف یهودیان، موجب کفرشان به قرآن و آیات الهى است.

و ما یکفر بها إلا الفسقون

مصداق روشن براى «الفاسقون» - به قرینه آیات قبل و بعد - یهودیان هستند. آیات پیشین برخى از بهانه هاى یهود را براى اعراض از ایمان یادآور شده و آیه مورد بحث بیان مى دارد که ریشه اصلى اعراض یهود از ایمان انحراف و فسق پیشگى آنان است.

8 - انکار قرآن و دلایل رسالت پیامبر(ص)، نشانه فسق و انحراف انکار کننده است.

و ما یکفر بها إلا الفسقون

9 - دنیا پرستى، دشمنى با فرشتگان، ارتکاب گناهانى همچون کشتن انبیا و رهبران دینى و شکستن پیمانهاى الهى، از مصداقهاى فسق است.

و ما یکفر بها إلا الفسقون

آیات گذشته (از آیه 74 - 98) موانعى را براى ایمان آوردن یهود به قرآن و پیامبر ذکر کرده و در آیه مورد بحث ریشه انکار قرآن و پیامبر(ص) را فسق پیشگى دانسته است. بنابراین آنچه در آن آیات از موانع ایمان آوردن شمرده شده، از نظر قرآن مصداق فسق و بیانگر معناى آن مى باشد.

10 - هواپرستى، حسد، نژادپرستى، خود بزرگ بینى و خویشتن را بدون هیچ دلیل اهل بهشت پنداشتن، از مصادیق فسق است.

و ما یکفر بها إلا الفسقون

11 - انکار قرآن، نشانه خروج از بینش صحیح در شناخت وحى و رسالت است.

و ما یکفر بها إلا الفسقون

برداشت فوق با توجّه به معناى فسق (خروج از حد اعتدال) استفاده شده است. خروج از اعتدال در مقوله ایمان - که یک مقوله معرفتى و شناختى است - به نداشتن اندیشه و بینش صحیح باز مى گردد.
[ نظرات / امتیازها ]
100)
1 - یهودیان، در طول تاریخ خویش عهدها و پیمانهایى را با خدا و پیامبران بسته بودند.

أو کلما عهدوا عهداً

جمله «کلما عاهدوا ...» (هرگاه عهدى مى بندند) دلالت بر عهدها و پیمانهاى متعدد دارد. قرینه هایى همانند «بل أکثرهم لایؤمنون» دلالت بر آن دارد که مراد از عهدهاى مطرح شده در آیه، عهدهایى است که یهود با خدا و پیامبران داشتند.

2 - تاریخ یهود، آکنده از عهدشکنى و بى اعتنایى به پیمانهاى الهى است.

أو کلما عهدوا عهداً نبذه فریق منهم

«نبذ» به معناى انداختن و رها کردن است و در آیه شریفه کنایه از شکستن و نقض کردن مى باشد.

3 - یهود، مورد توبیخ و سرزنش خداوند به جهت عهدشکنى و نقض پیمانهاى الهى

أو کلما عهدوا عهداً نبذه فریق منهم

استفهام در «أو کلما ...» انکار توبیخى است.

4 - ضرورت پایبندى به عهدها و پیمانهاى الهى

أو کلما عهدوا عهداً نبذه فریق منهم

سرزنش و توبیخ خداوند از عهد شکنان، دلالت بر ضرورت و وجوب پایبندى به عهدها و پیمانها مى کند.

5 - عهدها و پیمانهاى الهى در دیدگاه بسیارى از یهودیان، امرى بى مقدار و کم ارزش

نبذه فریق منهم

برداشت فوق بر اساس معنایى است که «راغب» در کلمه «نبذ» بیان کرده است. او در «المفردات» مى گوید: «نبذ» انداختن و دور افکندن چیزى است به خاطر کم ارزش شمردن آن.

6 - مسؤولیت همه افراد یک ملت در برابر عهدشکنى گروهى از آنان*

أو کلما عهدوا عهداً نبذه فریق منهم

آیه شریفه، همه یهودیان را به خاطر عهدشکنى گروهى از ایشان ملامت کرده است و این بیانگر آن است که وظیفه شناسان باید با امر به معروف و نهى از منکر و ... دیگران را از عهد شکنى بازدارند و گر نه سزاوار ملامت هستند.

7 - اکثریت یهود، حتى به پیامبران و کتابهاى آسمانى خویش ایمان ندارند.

بل اکثرهم لایؤمنون

متعلق ایمان - به قرینه آیات گذشته - پیامبران و کتابهاى آسمانى است. «بل» در جمله فوق براى ترقى است; یعنى، و بالاتر از پیمان شکنى این است که اکثر آنها اهل ایمان نیستند.

8 - رواج عهدشکنى در میان یهود، نشانه فقدان ایمان در اکثریت آنان است.

أو کلما عهدوا عهداً نبذه فریق منهم بل اکثرهم لایؤمنون

9 - فقدان ایمان، از علل پایبند نبودن آدمى به عهدها و پیمانهاى الهى است.

أو کلما عهدوا عهداً نبذه فریق منهم بل اکثرهم لایؤمنون

10 - اکثر یهودیانى که به عهدهاى الهى وفا نکردند، به آن عهد و پیمانها، ایمان و اعتقاد نداشتند.

کلما عهدوا عهداً نبذه فریق منهم بل اکثرهم لایؤمنون

این برداشت بدان احتمال است که متعلق «یؤمنون» عهدها و پیمانها باشد; یعنى، اکثر عهدشکنان، آن عهد و پیمانها را به قلب و دل خویش نپذیرفته بودند اگر چه تظاهر به پذیرش آن مى کردند. گفتنى است که در برداشت فوق ضمیر در «أکثرهم» به «فریق» برگردانده شده است.

11 - بسیارى از یهودیان به قرآن و پیامبر(ص)، ایمان نخواهند آورد.

بل اکثرهم لایؤمنون

برداشت فوق مبتنى بر این است که: متعلق «لایؤمنون»، به دلیل آیه قبل، قرآن و پیامبر اسلام باشد. مضارع بودن فعل «لایؤمنون» این احتمال را تأیید مى کند. [ نظرات / امتیازها ]
101)
1 - محمّد(ص)، رسولى مبعوث شده از جانب خداوند

و لما جاءهم رسول من عنداللّه

ظاهر این است که مراد از «رسول» پیامبر اسلام باشد. قابل ذکر است که برخى از مفسّران بر آنند که مقصود حضرت عیسى(ع) است.

2 - یهودیان، همچون سایر مردم در گستره رسالت پیامبر(ص) هستند.

و لما جاءهم رسول من عنداللّه

3 - پیامبر(ص)، آسمانى بودن تورات را تأیید و حقانیت آن را تصدیق مى کرد.

مصدق لما معهم

4 - تورات در بردارنده بشارت به بعثت محمّد(ص)

و لما جاءهم رسول ... نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب کتب اللّه وراء ظهورهم

جمله «نبذ فریق» جواب شرط (لما جاءهم) است. ترتب دور افکندن تورات بر آمدن پیامبر(ص) اشاره به این حقیقت دارد که: این کتاب، بشارت به آمدن پیامبر(ص) داشته و ویژگیهاى آن حضرت را بر شمرده است.

5 - بعثت پیامبر(ص)، دلیل و گواهى بر راستى و درستى تورات و آسمانى بودن آن

مصدق لما معهم

توضیح برداشت فوق در آیه 41، 91 و 97 از همین سوره بیان شد.

6 - عالمان اهل کتاب، پس از بعثت پیامبر(ص) بشارتهاى تورات را درباره پیامبر موعود ندیده انگاشته و بدانها اعتنایى نکردند.

و لما جاءهم رسول ... نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب کتب اللّه وراء ظهورهم

به نظر مى رسد مراد از «فریق» در جمله فوق، عالمان یهود باشد; زیرا آنان متصدى بیان معارف و احکام تورات بودند. جمله «کأنهم لایعلمون» (گویا [بدانها ]عالم نبودند) مؤید این معناست.

7 - عالمان اهل کتاب، مطمئن به منطبق بودن ویژگیهاى پیامبر وعده داده شده در تورات، بر پیامبر اسلام

و لما جاءهم رسول ... نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب کتب اللّه وراء ظهورهم

عالمان یهود، براى انکار پیامبر(ص) دو راه در پیش روى خود داشتند: 1ـ نادیده گرفتن بشارتهاى تورات; 2ـ اظهار منطبق نبودن ویژگیهاى شمرده شده در تورات بر پیامبر. از این که عالمان یهود راه اول را انتخاب کردند، معلوم مى شود، انطباق آن ویژگیها بر پیامبر، امرى مسلّم و غیر قابل تردید بوده است.

8 - انگیزه عالمان یهود از نادیده گرفتن بشارتهاى تورات، ایجاد زمینه براى انکار رسالت پیامبر(ص) بود.

و لما جاءهم رسول ... نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب کتب اللّه وراء ظهورهم

9 - عالمان اهل کتاب، على رغم یافتن ویژگیهاى پیامبر(ص) در تورات، خود را بى خبر از آنها نشان مى دادند.

نبذ فریق ... کتب اللّه وراء ظهورهم کانهم لایعلمون

متعلق «لایعلمون» ویژگیهاى پیامبرى است که تورات بعثت وى را بشارت داده است.

10 - تورات، کتابى نازل شده از جانب خدا

أوتوا الکتب کتب اللّه

11 - ایمان به پیامبر اسلام از عهدهاى خداوند با اهل کتاب

أو کلما عهدوا عهداً ... و لما جاءهم رسول ... نبذ فریق

بیان انکار رسالت پیامبر(ص) و نادیده گرفتن حقایق ذکر شده در تورات - پس از یاد کردن از عهدهاى یهود با خدا و نقض آنها - اشاره به برداشت فوق دارد.

12 - معتقدان به مکاتب الهى، حتى عالمان دینى و دانایان به کتابهاى آسمانى، در خطر انحراف و حق پوشى هستند.

نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب کتب اللّه وراء ظهورهم

13 - ضرورت پایبند بودن به همه معارف و احکام بیان شده در کتابهاى آسمانى

نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب کتب اللّه وراء ظهورهم

14 - بى اعتنایى به برخى از دستورات و یا معارف کتابهاى آسمانى، به منزله بى اعتنایى به همه آنهاست.

نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب کتب اللّه وراء ظهورهم

روشن است که عالمان یهود، پس از بعثت همه احکام و معارف تورات را نادیده نگرفتند; بلکه بخشهایى از آن را، که درباره شخصیت پیامبر اسلام بود، مورد بى اعتنایى قرار دادند ولى خداوند مى فرماید: «آنان کتاب خدا را به دور افکندند» و این تعبیر بیانگر آن است که نادیده گرفتن برخى از معارف کتابهاى آسمانى، به منزله نادیده گرفتن همه آنهاست.

15 - برخى از عالمان اهل کتاب، پس از بعثت پیامبر(ص) به تورات وفادار مانده و به ویژگیهاى پیامبر موعود و تطبیق آنها بر رسول اکرم (ص) معترف شدند.

نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب کتب اللّه وراء ظهورهم

برداشت فوق بر اساس این احتمال است که مراد از «الذین أتوا الکتاب» عالمان یهود باشد. در این صورت «فریق من الذین»; یعنى، گروهى از عالمان، کتاب الهى را به دور افکندند. مفهوم این جمله این است که گروهى چنین نکردند.

16 - خودفریبى و تجاهل در برخورد با حقایق، امرى نکوهیده و ناروا

نبذ فریق من الذین أوتوا الکتب ... کأنهم لایعلمون

17 - امام باقر(ع) به سعد الخیر نوشت: ... «و کان من نبذهم الکتاب ان اقاموا حروفه و حرفوا حدوده فهم یروونه و لایرعونه ... و کان من نبذهم الکتاب ان ولّوه الذین لایعلمون فاوردوهم الهوى و اصدروهم الى الردى و غیّروا عرى الدین;(1)

از مواردى که آنان (اهل کتاب) کتاب الهى را پشت سر انداختند، این بود که: ظاهر کتاب را حفظ کردند و حدود آن را تحریف نمودند; و ظاهر آن را نقل مى کردند و به آن عمل نمى کردند ... و از موارد دیگر پشت سر انداختن کتاب توسط آنان این بود که کسانى را متولى کتاب مى کردند که از کتاب خدا چیزى نمى دانستند و در نتیجه مردم را به هواى خویش سوق داده آنان را به پستى مى کشاندند و دستگیره هاى دین را تغییر مى دادند».
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر ص‍ف‍ی‌ ع‍ل‍ی ش‍اه‌
101) چون‌ رسولی‌ آمد ‌ایشان‌ ‌را‌ ز حق‌ ‌که‌ مصدق‌ بودشان‌ ‌بر‌ ‌ما سبق‌

‌یعنی‌ آنچه‌ هستشان‌ اندر کتاب‌ ترک‌ ‌آن‌ کردند جمعی‌ ‌از‌ عتاب‌

‌آن‌ گروهی‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌ایشان‌ داده‌ شد ‌خود‌ کتاب‌ و کارشان‌ آماده‌ شد

و ‌ان‌ کتاب‌ اللّه‌ وراء پشتشان‌ ‌که‌ نمیدانند گویی‌ هیچ‌ ‌آن‌

‌هم‌ چنان‌ ‌که‌ عقل‌ و روح‌ محترم‌ ‌در‌ ‌پس‌ پشت‌ ‌اینکه‌ طبایع‌ راست‌ ‌هم‌

‌که‌ نمیدانند گویی‌ ‌اینکه‌ عوام‌ هست‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ هیکل‌ مقام‌

اوفتاده‌ پیش‌ پای‌ نفس‌ ردّ میخورند ‌از‌ گاو و خر دایم‌ لگد

همچو شهبازی‌ بخانه پیر زال‌ میکند ‌از‌ غفلتش‌ منقار و بال‌

ای‌ دریغ‌ ‌از‌ ساعد سلطانیش‌ و ‌ان‌ شرافتها ‌که‌ ‌بود‌ ارزانیش‌

دیده معشوق‌ ‌خود‌ ‌را‌ هیچ‌ کس‌ واگذارد نزد اوباش‌ و عسس‌!

جز ‌که‌ برند ‌از‌ پی‌ غیرت‌ سرش‌ کوشد ‌از‌ جان‌ ‌تا‌ ‌که‌ جنبد پیکرش‌

‌اینکه‌ چنین‌ غیرت‌ کنی‌ ‌بر‌ صورتی‌ نیست‌ ‌پس‌ چون‌ بهر روحت‌ غیرتی‌

کانچنین‌ گردیده‌ خوار و زار نفس‌ سر برهنه‌ مانده‌ ‌در‌ بازار نفس‌

خشم‌ و شهوت‌ ‌هر‌ زمان‌ بی‌پرده‌ای‌ میفروشندش‌ مثال‌ برده‌ای‌

غیرتی‌ کن‌ عقل‌ و روح‌ ‌از‌ قید نفس‌ وارهان‌ وز جور و ظلم‌ و کید نفس‌ [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر نمونه
99) در مورد آیه اول شاءن نزولى از ابن عباس نقل شده است و آن اینکه : ((ابن صوریا)) دانشمند یهودى از روى لجاج و عناد به پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) گفت : تو
چیزى که براى ما مفهوم باشد نیاورده اى ! و خداوند نشانه روشنى بر تو نازل نکرده تا ما از تو تبعیت کنیم ، آیه فوق نازل شد و به او صریحا پاسخ گفت . <166>
پیمان شکنان یهود
در نخستین آیه مورد بحث ، قرآن به این حقیقت اشاره مى کند که دلائل کافى و نشانه هاى روشن و آیات بینات در اختیار پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) قرار دارد و آنها که انکار مى کنند در حقیقت ، پى به حقانیت دعوت او برده و به خاطر اغراض خاصى به مخالفت برخاسته اند، مى گوید: ((ما بر تو آیات بینات نازل کردیم و جز فاسقان کسى به آنها کفر نمى ورزد)) (و لقد انزلنا الیک آیات بینات و ما یکفر بها الا الفاسقون ).
تفکر در آیات قرآن براى هر انسان پاکدل و حقجوئى روشن کننده راهها است و با مطالعه این آیات مى توان به صدق دعوت پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) و عظمت قرآن پى برد، ولى این حقیقت را تنها کسانى درک مى کنند که قلبشان بر اثر گناه تاریک نشده باشد، بنابراین جاى تعجب نیست که فاسقان و آلودگان به گناه و آنها که از اطاعت فرمان خدا سر باز زده اند هرگز به آن ایمان نیاورند. [ نظرات / امتیازها ]
100) سپس به یکى از اوصاف بسیار بد جمعى از یهود یعنى پیمان شکنى که گویا با تاریخ آنها همراه است اشاره کرده مى گوید: ((آیا هر بار آنان پیمانى با خدا و پیامبر بستند جمعى از آنها آن را دور نیفکندند و با آن مخالفت نکردند))؟!(او کلما عاهدوا عهدا نبذه فریق منهم ).
آرى ((اکثرشان ایمان نمى آورند)) (بل اکثرهم لا یؤ منون ).
خداوند از آنها در کوه طور پیمان گرفت که به فرمانهاى تورات عمل کنند
ولى سر انجام این پیمان را شکستند و فرمان او را زیر پا گذاردند.
و نیز از آنها پیمان گرفته شده بود که به پیامبر موعود (پیامبر اسلام که بشارت آمدنش در تورات داده شده بود) ایمان بیاورند به این پیمان نیز عمل نکردند.
یهود بنى نضیر و بنى قریظه هنگام ورود پیامبر اسلام به مدینه نیز با او پیمان بستند که لااقل به دشمنانش کمک نکنند، ولى عاقبت این پیمان را هم شکستند و در جنگ احزاب با مشرکان مکه بر ضد اسلام همکارى کردند.
اساسا این شیوه دیرینه اکثریت یهود است که به عهد خویش پایبند نیستند و هم اکنون نیز به روشنى مى بینیم که هرگاه منافع صهیونیستها و اسرائیل غاصب به خطر بیفتد، تمام عهدنامه هاى خصوصى و جهانى را زیر پا گذارده ، و با بهانه هاى واهى همه را به دست فراموشى مى سپارند. [ نظرات / امتیازها ]
101) آیه مورد بحث ، تاءکید صریحتر و گویاترى روى همین موضوع دارد مى گوید: ((هنگامى که فرستاده اى از سوى خدا به سراغ آنها آمد و با نشانه هائى که نزد آنها بود مطابقت داشت ، جمعى از آنان که داراى کتاب بودند کتاب الهى را پشت سر افکندند، آنچنان که گوئى اصلا از آن خبر ندارند)) (و لما جائهم رسول من عند الله مصدق لما معهم نبذ فریق من الذین اوتوا الکتاب کتاب الله وراء ظهورهم کانهم لایعلمون ).
تا آن زمان که پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) مبعوث نشده بود علماى یهود، مردم را به آمدنش بشارت مى دادند و نشانه ها و مشخصات او را بر مى شمردند اما هنگامى که به رسالت مبعوث گشت آنچنان از محتویات تورات ، رخ بر تافتند که گوئى هرگز آن را ندیده بودند و نخوانده بودند.
آرى این است نتیجه خودخواهى و دنیا پرستى که انسانى را که در آغاز از
مبلغان سر سخت حق بوده به هنگام رسیدن به آن در صف دشمنان آشتى ناپذیر قرار مى دهد.
نکته : 1
روشن است تعبیر به ((نزول )) (فرود آمدن ) یا ((انزال )) (فرو فرستادن ) در مورد قرآن مجید به این معنى نیست که مثلا خداوند مکانى در آسمانها دارد و قرآن را از آن محل بالا فرو فرستاده است ، بلکه این تعبیر اشاره به علو مقامى و معنوى پروردگار است .
نکته : 2
کلمه ((فاسق )) از ماده ((فسق )) در اصل به معنى خارج شدن هسته از درون رطب (خرماى تازه ) است ، به این ترتیب که گاهى رطب از شاخه درخت نخل سقوط مى کند، هسته از درون آن به خارج مى پرد، عرب از این معنى تعبیر به ((فسقت النواة )) مى کند سپس به تمام کسانى که لباس طاعت پروردگار را از تن در آورده و از راه و رسم بندگى خارج شده اند فاسق گفته شده است .
در حقیقت همان گونه که هسته خرما به هنگام بیرون آمدن ، آن قشر شیرین و مفید و مغذى را رها مى سازد، آنها نیز با اعمال خود تمام ارزش و شخصیت خویش را از دست مى دهند.
نکته : 3
قرآن در بحثهاى فوق مانند دیگر بحثها هرگز تمام یک قوم را به خاطر گناه اکثریت مورد ملامت قرار نمى دهد، بلکه با تعبیر ((فریق )) و همچنین ((اکثر)) سهم اقلیت با تقوا و مؤ من را محفوظ مى دارد، و این است راه و رسم حق طلبى و حقجوئى . [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر کشاف
99) (إلا الفاسقون ) إلا المتمردون من الکفرة. و عن الحسن : إذا استعمل الفسق فی نوع من المعاصی وقع علی أعظم ذلک النوع من کفر و غیره . و عن ابن عباس رضی الله عنه : قال ابن صوریا لرسول الله صلی الله علیه و سلم : ما جئتنا بشی ء نعرفه و ما أنزل علیک من آیة فنتبعک لها فنزلت . و اللام فی (الفاسقون ) للجنس و الاحسن أن تکون إشارة إلی أهل الکتاب [ نظرات / امتیازها ]
100) (أوکلما) الواو للعطف علی محذوف معناه أکفروا بالایات البینات و کلما عاهدوا. و قرأ أبو السمال بسکون الواو علی أن الفاسقون بمعنی الذین فسقوا، فکأنه قیل : و ما یکفر بها إلا الذین فسقوا، أو نقضوا عهد الله مرارا کثیرة. و قرئ عوهدوا و عهدوا و الیهود موسومون بالغدر و نقض العهود، و کم أخذ الله المیثاق منهم و من آبائهم فنقضوا. و کم عاهدهم رسول الله صلی الله علیه و سلم فلم یفوا ( الذین عاهدت منهم ثم ینقضون عهدهم فی کل مرة). و النبذ الرمی بالذمام و رفضه . و قرأ عبدالله نقضه (فریق منهم ) و قال فریق منهم ، لان منهم من لم ینقض (بل أکثرهم لا یؤمنون ) بالتوراة و لیسوا من الدین فی شی ء، فلا یعدون نقض المواثیق ذنبا و لا یبالون به [ نظرات / امتیازها ]
101) (کتاب الله ) یعنی التوراة، لانهم بکفرهم برسول الله المصدق لما معهم کافرون بها نابذون لها. و قیل : کتاب الله القرآن ، نبذوه بعد مالزمهم تلقیه بالقبول . (کأنهم لا یعلمون ) أنه کتاب الله لا یدخلهم فیه شک . یعنی أن علمهم بذلک رصین ، ولکنهم کابروا و عاندوا و نبذوه وراء ظهورهم ، مثل لترکهم و إعراضهم عنه ، مثل بما یرمی به وراء الظهر استغناء عنه و قلة التفات إلیه . و عن الشعبی : هو بین أیدیهم یقرؤنه ، ولکنهم نبذوا العمل به . و عن سفیان : أدرجوه فی الدیباج و الحریر و حلوه بالذهب ، و لم یحلوا حلاله و لم یحرموا حرامه . [ نظرات / امتیازها ]
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
99) وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ ما یَکْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ (99)

شأن نزول: یهودان قبل از بعثت حضرت خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بر مشرکات احتجاج نموده مى‌گفتند: رسول موعود نزدیک است ظاهر شود، و چون مبعوث گردد ما را بر شما ظفر دهد و گوید: ما بر حق و شما بر باطل‌
هستید. وقتى آن حضرت مبعوث شد، به او ایمان نیاورده کافر شدند.
معاذ بن جبل گفت: سبحان اللّه، پیغمبر هنوز نیامده بود استعجال مى‌کردید برآمدن آن حضرت تا بر ما حجت آورید، اکنون که مبعوث شده کافر شدید و ما که مشرک بودیم به او ایمان آوردیم. گفتند: پیغمبر براى ما آیتى نیاورده تا ایمان بر ما لازم شود؛ حق تعالى آیه شریفه بر ردّ قول آنها نازل فرمود «1».

وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ‌: و هر آینه بتحقیق نازل فرمودیم بسوى تو، آیاتٍ بَیِّناتٍ‌: آیتهاى روشن و هویدا که مراد قرآن مجید است. وَ ما یَکْفُرُ بِها إِلَّا الْفاسِقُونَ‌: و کافر نمى‌شوند به آن آیات مگر بیرون رفتگان از فرمان حق تعالى، یعنى متمردان و معاندان.

تنبیه: شهید (رضوان اللّه علیه) فرماید: فسق در لغت به معنى خارج شدن از طاعت است مطلقا، لکن غالبا در کتاب و سنت اطلاق شود بر کفر و ارتکاب کبائر عظیمه. و فاسق گفته شود به کسى که ملتزم شود احکام شرع را و اقرار نماید به آن، پس اخلال نماید به احکام، یعنى مخالفت فرامین الهیه نماید از فعل محرمات و ترک واجبات. و آیه شریفه اخبار است به اخراج آنها از امر حق تعالى به اعظم معاصى که کفر باشد. [ نظرات / امتیازها ]
100) أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (100)

شأن نزول: مروى است که «مالک بن ضیف» یهود را گفت: مگر نه حق تعالى در زمان حضرت موسى علیه السّلام از شما عهد گرفته که چون پیغمبر خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ظاهر شود به او ایمان بیاورید و تصدیق او کنید؟ گفتند: خداى تعالى را هیچ عهدى در این خصوص درتورات بر ما نیست؛ حق تعالى آیه شریفه نازل فرمود:

أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً: آیا نگرویدند به آیات بیّنه دالّه بر صدق نبوت حضرت خاتمیه، و هر گاه عهد کردند عهد کردنى، نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ‌:

بشکستند آن عهد را دسته‌اى از ایشان، بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ‌: بلکه بیشتر ایشان ایمان نیاورده‌اند به تورات، زیرا اگر به تورات تصدیق داشتند این نقض عهد از آنها صادر نمى‌شد. [ نظرات / امتیازها ]
101) وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ (101)

وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ‌: و چون آمد ایشان را فرستاده‌اى از جانب خدا مانند حضرت عیسى علیه السلام و حضرت خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ‌: در حالتى که آن پیغمبر تصدیق کننده است مر تورات را که با ایشان است، نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ‌:
بیانداختند گروهى از آنان که داده شده‌اند، یعنى علماى یهود بیانداختند، کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ‌: کتاب خدا را که تورات است در پس پشتهاى خود، یعنى پشت سر انداختند، زیرا ایمان نیاوردند به رسول خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلم که مصدق تورات است، پس تکذیب این رسول، تکذیب تورات و نقض آنچه در آنست از ایمان به پیغمبرى که مؤید باشد از جانب خدا به معجزات ظاهره. و نزد بعضى مراد کتاب خدا، قرآن باشد، یعنى قرآن را پشت سر انداختند و التفات به آن ننمودند، کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ‌: گویا این عهد شکنان که علماى یهودند، نمى‌دانند این قرآن کلام خدا و حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلم رسول او مى‌باشد، یعنى ایشان عالمند حقیقت آن و متیقن مى‌باشند، و لکن به جهت عناد و انکار تجاهل مى‌کنند.
تنبیه: حق تعالى به این دو آیه دلالت فرموده بر آنکه تمام یهود بر چهار فرقه هستند:

فرقه اول: کسانى که به تورات ایمان آورده و به حقوق آن معترف گشته‌اند مانند مؤمنان اهل کتاب مثل عبد اللّه سلام و اصحاب او که عده آنها نسبت به دیگران کمتر مى‌باشند.

فرقه دوم: کسانى که آشکارا نقض عهد نکردند، لکن به جهت جهالتشان نقض عهد نمودند و آنها زیادتر از سایرین هستند.

فرقه سوم: کسانى که آشکارا نقض عهد نمودند و از حد آن تخطى کردند به سبب تمرد و فسوق.

فرقه چهارم: کسانیند که ظاهرا به آن متمسک شده اما در حقیقت نقض عهد نمودند به جهت سرکشى و عناد با آنکه عالمند به حقیقت آنچه در تورات است، اینها اهل تجاهل مى‌باشند. [ نظرات / امتیازها ]
 » روان جاوید
99) وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ ما یَکْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ (99)

ترجمه‌

و هر آینه بتحقیق فرستادیم بسوى تو آیات واضحات را و کافر نمیشوند بانها مگر متمردان..

تفسیر
فرستادیم آیاتیکه دلالت دارد بر صدق تو در نبوت و امامت برادرت على (ع) که واضح است دلالت آنها بر کفر کسیکه شک کند در شأن شما دو نفر و منکر نمى- شوند آن آیات را مگر آنانکه خارجند از دین خدا و طاعت او از یهود و نواصب که نام خود را مسلمان گذارده‌اند. [ نظرات / امتیازها ]
99) وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ ما یَکْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ (99)

ترجمه‌

و هر آینه بتحقیق فرستادیم بسوى تو آیات واضحات را و کافر نمیشوند بانها مگر متمردان..

تفسیر

فرستادیم آیاتیکه دلالت دارد بر صدق تو در نبوت و امامت برادرت على (ع) که واضح است دلالت آنها بر کفر کسیکه شک کند در شأن شما دو نفر و منکر نمى- شوند آن آیات را مگر آنانکه خارجند از دین خدا و طاعت او از یهود و نواصب که نام خود را مسلمان گذارده‌اند. [ نظرات / امتیازها ]
100) وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (100)

ترجمه‌
آیا نه آنستکه هرگاه بستند پیمانى را شکستند آن را گروهى از آنها بلکه بیشترشان ایمان نمیآورند..

تفسیر
عهد نمودند که اطاعت پیغمبر (ص) و بعد از او اطاعت امیر المؤمنین (ع) را بنمایند و مخالفت با آندو ننمایند و فرقه از یهود و نواصب تخلف از عهد نمودند و مخالفت کردند بلکه بیشتر از آنها بعد از اینهم ایمان نمیآورند و عهد را مراعات نمیکنند و از معاصى نادم نمیشوند با آنکه معجزات و کرامات را مشاهده مینمایند. [ نظرات / امتیازها ]
101) وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ (101)

ترجمه‌
و چونکه آمد ایشانرا پیغمبرى از نزد خدا که تصدیق کننده است مر آنچه را با ایشان است افکندند فرقه از آنانکه داده شدند کتاب را کتاب خدا را پس پشتهاشان گویا آنها نمیدانند.

تفسیر

حضرت صادق (ع) فرموده که چون آمد یهود و نواصب را که در حکم یهودند کتابى از نزد خداوند که قرآن است و مشتمل بر وصف محمد (ص) و على (ع)
و وجوب دوستى آندو و دوستى دوستان آندو و دشمنى دشمنان آندو است افکندند فرقه از اهل کتاب توریة و سایر کتب سماوى را پشت سرشان یعنى ترک کردند عمل بآنها را از راه حسد بر نبوت محمد (ص) و ولایت على (ع) و منکر شدند آنچه را مى- دانستند از فضائل آندو و بجا آوردند کار کسیرا که واقف نشده است بچیزى از آن کتب با آنکه میدانستند حق را. [ نظرات / امتیازها ]