از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
شماره صفحه : 314 حزب : 63 جزء : شانزدهم سوره : طه
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(قال ربنا الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی ): (موسی گفت : پروردگار ماکسی است که خلقت هر چیزی را به آن داد و سپس آن را هدایت کرد)، با این کلام فرعون خواسته از ربوبیت خدای سبحان تغافل کند و وانمود کند که نمی داند الله پروردگار خودش نیز هست ، لذا گفت : پروردگار شما کیست ؟ از اصول مسلم بت پرستان این است که قائل به آفریدگاری برای عالم هستند، اماچون او را بسیار بالاتر از عقل و وهم می دانند، فکر می کنند باید برای تقرب به درگاه اوبه بتها و الهه ها و پادشاهان متوسل شد و آنها را عبادت کرد تا آنها نزد خدا شفاعت کنند، لذا اینکه فرعون گفت : پروردگار شما کیست ، مقصودش انکار آفریدگار عالم نبود، بلکه منظورش این بود که بفهمد الهه موسی و فرعون کیست ؟ و آیا آندو غیر ازبتها و الهه ها و خود فرعون ، معبود دیگری را عبادت می کنند؟ چون مردم بت پرست درزمان فرعون ملائکه و جن و سلاطین بزرگ را عبادت کرده و آنها را مظاهر عظمت خدامی دانستند، ولی در عین حال معبود بودن یک سلطان را مانع از این نمی دانستند که خوداو نیز معبود دیگری داشته باشد، فرعون هم از یک طرف معبود مردم بود و از سوی دیگر برای خودش الهه و ربی داشت که او را عبادت می کرد. موسی در جواب فرعون می گوید: پروردگار ما کسی است که وجود خاص هر چیزی را به او افاضه کرده و سپس او را به سوی کمال مطلوبش هدایت نموده ، یعنی او را به مطلوب رسانیده و یا لااقل راهی که به سوی مطلوب او منتهی می شود به او نشان داده ،پس مراد از هدایت ، هدایت همه اشیاء عالم به سوی مطلوبشان و هدایت بسوی همان هدف و غایتی است که به خاطر آن خلق شده اند، یعنی پروردگار عالم کسی است که میان همه موجودات رابطه برقرار کرده و وجود هر موجودی را با تجهیزات آن یعنی قواو ابزار و آثاری که بوسیله آن به هدفش منتهی می شود، با سایر موجودات مرتبط نموده است . و از آنجا که کلمه (ثم ) نوعی تأخیر را می رساند معلوم می شود که سیر و حرکت هرچیزی رتبه بعد از خلقت و وجود اوست ، گو اینکه همین تأخر رتبی در موجودات جسمانی که وجودشان به نحو تدریجی است ، تأخر زمانی هم به خود می گیرد. لذا هدایت در اینجا همان هدایت عمومی است که دامنه اش همه موجودات را فراگرفته و این هدایت مصداق تدبیر است و کسی که تدبیر موجودات و هدایت آنهامنسوب و منتهی به اوست همان کسی است که موجودات را خلق کرده و هر وجودی وهر صفت و جودیی منتهی به او و قائم به وجود اوست . پس این آیه مشتمل بر برهانیست که ربوبیت مطلقه و منحصره را برای خدای تعالی اثبات می کند، چون خلقت موجودات فرع بر مملوکیت آنها در نزد خدای سبحان است که او مالک تدبیر ایشان نیز هست . ولی هدایت انسان به طور خاص و به عنوان جزئی از عالم وجود، جز با نبوت و معادتمام نمی شود. لذا خدای متعال ، خدائیست که به هر یک از موجودات آنچه را که با زبان استعدادطلب می کرد، بخشیده و سپس آن را با همین وسیله به وجود و یگانگی خود هدایت وارشاد فرموده . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
1) : این آیه به این هم اشاره می کند که اگر نوترون به اراده خود می چرخید امکان خستگی و ایستادن آن وجود داشت و باعث نابودی جهان می شد. ولی نوترون از خودش اراده ای ندارد و خداوند آن را هدایت می کند.
2) : هدایت بیان شده در آیه همان هدایت تکوینی عامه است و نشانگر اتصال علی الدوام موجودات به اراده خداوند در حرکت وبقایشان می‌باشد. وجود چنین هدایتی بطلان نظریه اصالت ماده را که طبق نظر ماتریالیستها خود ماده را حادث و در نتیجه از نیاز به علت العلل غیرحادثی بی نیاز می دانند، ثابت میکند. زیرا حرکت هدفمند ماده آن به آن در حال نو شدن است وهر لحظه نسبت به لحظه جدید در عدم و در لحظه بعد نیازمند خلق حرکتی دوباره است. پس حرکت که جزء لاینفک ماده است نمیتواند حادث باشد و پیوسته نیازمند اراده ای برای احداث لحظه جدید آنهم بصورت هدفمند برای رسیدن به یک غایت مشخص است و علت العلل این حرکات نوشونده در ماده چیزی نیست جز هدایت پیوسته خالقی که خدایش مینامیم.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عطيه صفاري - سایت تفسیر قرآن
موسى بلا فاصله معرفى بسیار جامع و در عین حال کوتاهى از پروردگار کرد «گفت: پروردگار ما همان کسى است که به هر موجودى آنچه لازمه آفرینش او بوده است داده، و سپس او را در مراحل هستى رهبرى و هدایت فرموده است» (قالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏).

در این سخن کوتاه، موسى اشاره به دو اصل اساسى از آفرینش و هستى مى‏کند که هر یک دلیل مستقل و روشنى براى شناسایى پروردگار است.

موسى (ع) مى‏خواهد به فرعون بفهماند که این عالم هستى نه منحصر به تو است و نه منحصر به سر زمین مصر، نه مخصوص امروز است و نه گذشته، این عالم پهناور گذشته و آینده‏اى دارد که نه من در آن بوده‏ام و نه تو و دو مسأله اساسى در این عالم چشمگیر است، تأمین نیازمندیها و سپس به کار گرفتن نیروها و امکانات در مسیر پیشرفت موجودات، اینها به خوبى مى‏تواند تو را به پروردگار ما آشنا سازد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) رمضانی (داور) : منبع، برگزیده تفسیر نمونه است لطفا منبع را ذکر نمایید.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
این از آن غرر آیاتی است در سراسر قرآن کریم مخصوصاً در سورهٴ مبارکهٴ «طه» با یک جمله به سه نظام از نظام جهان‌بینی الهی خبر داد هم نظام فاعلی، هم نظام داخلی، هم نظام غایی ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ﴾ یعنی پروردگار ما کسی است که همهٴ موجودات ممکن را او آفرید یک، زیبا و نیکو و مجهّز آفرید دو، همه را به هدفشان راهنمایی کرد سه، ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ﴾ این ناظر به «کان» ناقصه است. جناب زمخشری احتمال داد که این ﴿خَلْقَهُ﴾ مفعول اول باشد و خَلْق به معنای خَلیقه و اصل آفرینش باشد و معنا این باشد که «ربّنا الذی أعطیٰ خَلقَه» یعنی خِلقته و خَلیقته «کلّ شیءٍ» خدای سبحان فیض خود را به همه چیز داده است که ﴿خَلْقَهُ﴾ یعنی خِلقته یعنی خَلیقته بشود مفعول اول، ﴿کُلَّ شَیْ‏ءٍ﴾ بشود مفعول دوم که برابر آن آیه می‌شود که ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾[10] که ذات اقدس الهی خالق هر چیز است این «کان» تامّه است و این سخن ناصواب است برای اینکه این آیه به وِزان آیهٴ هفت سورهٴ مبارکهٴ «سجده» است که آن را هم باید اشاره بکنیم این تقدیم و تأخیر هم وجهی ندارد ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْ‏ءٍ﴾ یعنی اول شیء را به بار آورد یک، که شده «کان» تامّه برابر ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ هر چیزی را خدا آفرید دوم هر چیزی را که آفرید نیکو و زیبا آفرید این‌چنین نیست که ساختار داخلی اشیاء با هم ناهماهنگ باشد اگر درخت است تمام نیازهای درخت را به درخت داد، اگر حَجر و مَدَر است نیازهای آنها را به آن داد، اگر چشم و ابرو و گوش و بینی و خَدّ است همهٴ خواصّ این اجزا را به اینها داد، اگر دست است خاصیّت دست را به دست داد چیزی کم نگذاشت هر چه لازمهٴ هر شیء بود به او عطا کرد «أعطیٰ کلّ شیء صدره و ذیله و ساقته و أجزائه و عوارضه و أوصافه و ما یَحتاج إلیه» هر چیزی را با یک مجموعهٴ خوبی ساخت که اگر کسی بخواهد کمبودی را در چیزی پیدا کند محال است همهٴ درخت‌شناسان عالَم بخواهند بگویند که درخت اگر این را می‌داشت بهتر بود این‌چنین نیست هر چه که درخت باید داشته باشد دارد وگرنه درخت نیست خب، انسان هم همین طور ﴿الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ﴾ خب ساختار او را داد، اینکه مجهّز کرد به یک انسان دست و پا داد برای اینکه می‌خواهد راه برود، هدفی دارد، هدف را مشخص کرد راه را مشخص کرد اگر هدفی در کار نبود می‌شد لغو، فرمود: ﴿وَمَا بَیْنَهُمَا لاَعِبِینَ﴾[11] ما بازیگر نیستیم ﴿أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً﴾[12] انسان را نیافرید که بپوسد بعد بشود هیچ، انسان را آفرید که از پوست به در بیاید به عالَم دیگر سفر کند همه چیز همین طور است. خب، هر چیزی هدف دارد اگر هدف دارد بین این شیء و هدف باید صراط مستقیم باشد صراط مستقیم صراطی است که نه اختلاف در او هست نه تخلّف هیچ کدام از این دو نقیصه در آن نیست این هم یک، اگر راه باشد و هدف باشد رونده أعرج و لنگ باشد یا فاقد وسیلهٴ نقلیه باشد این هم یک نقص است فرمود نه رَونده فاقد وسیلهٴ نقلیه است نه راه کج و مُعوج است نه هدف گنگ، هدف مشخص، راه روشن، رَونده مجهّز این رونده است با اختیار خودش یا بیراهه می‌رود یا کج‌راهه یا مستقیم دیگر به اختیار خودش است این سه اصل یعنی سه اصل، حیف این موسای کلیم است که گرفتار این بنی‌اسرائیل شد ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ﴾ یعنی شما این سلسلهٴ نظام فاعلی را وقتی بررسی می‌کنید منتهی می‌شوید، منتهی می‌شوید، منتهی می‌شوید به الله غیر از خدا هیچ کس نمی‌توانست چنین کاری انجام بدهد و هیچ نقصی در هیچ موجودی نیست طلا چطور باید باشد، نقره چطور باید باشد، این خاک چطوری طلا می‌شود مگر هر خاکی طلا می‌شود مگر هر جایی نفت دارد مگر هر جایی گاز دارد، اگر زیر زمین بخواهد گاز داشته باشد شرایطش چیست این دارد یا اگر زیرزمینی بخواهد نفت تولید بشود شرایطش چیست این دارد یا اگر خاکی بخواهد لَعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یَمن شرایطش چیست، دارد این طور نیست که شرایط چیزی را به چیزی ندهد و او بخواهد به آ‌ن معدن راه یابد و مانند آن، پس هر چیزی را با ساختار درونی‌اش مجهّز کرده خب این ساختار درونی برای چیست، اگر اعضا و جوارح مُنسجِم به یک شیء داد برای اینکه او به یک کمال برسد پس کمالی وجود دارد اگر کمال وجود دارد بین این مُستکمِل و آن کمال باید راه مستقیم باشد راه مستقیم هست، اگر راه مستقیم باشد راهنما می‌خواهد فرمود راهنما منم ﴿إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾[13] من کارهایم بر اساس صراط مستقیم است پیشانو هر جُنبنده‌ای را گرفتم با ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾[14] همه را گرفتم دارم می‌برم و اعضا و جوارح رفتن هم به همه دادم حالا بشر مختار است می‌خواهد بیاید می‌خواهد نیاید ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْ‏ءٍ﴾ می‌شود نظام فاعلی، ﴿خَلْقَهُ﴾ می‌شود نظام داخلی، ﴿ثُمَّ هَدَی﴾ با آن اهداف عالیه می‌شود نظام غایی.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
جریان مدّعیان ربوبیّت اینها در ربوبیّت غیر خود شک می‌کردند نمرود وقتی با وجود مبارک ابراهیم روبه‌رو می‌شود می‌گوید ربّ تو کیست، در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» به این صورت گذشت که ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ﴾[11] در آن منظرهٴ مناظره و محاجّه نمرود به وجود مبارک ابراهیم گفت ربّ تو کیست، ﴿حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْکَ﴾ خدای سبحان به او سلطنت داد او به جای اینکه شاکر باشد کفران نعمت کرد و با پیامبر عصرش دارد مناظره می‌کند که خدای تو کیست که تو را فرستاده ﴿إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِیْ وَیُمِیتُ﴾ نمرود در جواب گفت که حیات و ممات به دست من است همان دو قصّهٴ معروف که یک زندانی را اعدام کرد یک زندانی را آزاد کرد گفت منم که احیا و اماته می‌کنم اینها خیال می‌کردند رب یعنی کسی است که مردم را ولو با بند کشیدن بتواند اداره کند این می‌شود رب، وجود مبارک ابراهیم خلیل دید این دارد مغالطه می‌کند از آن دلیل اول صرف‌نظر نکرد منتها همان دلیل اول را رقیق‌تر کرد، حسّی‌تر کرد که او نتواند مغالطه بکند نه اینکه در آن دلیل اول ـ معاذ الله ـ شکست خورد، دلیل دوم اقامه کرد ﴿قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِیْ وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ﴾ آن‌گاه ﴿قَالَ إِبْرَاهِیمُ﴾ نه ﴿قَالَ إِبْرَاهِیمُ﴾ این احتجاج دوم معنی‌اش این است که من در احتجاج اول موفق نشدم حالا دارم دلیل دیگر می‌آورم نه خیر، همان تدبیر را حسّی‌تر می‌کنم که دیگر نتوانی مغالطه کنی ﴿قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ﴾ جهان را او دارد اداره می‌کند آفتاب را او از شرق و غرب می‌آورد، اگر تو ربّی تو این کار را بکن این ﴿فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ﴾ در جریان محاجّهٴ وجود مبارک موسی و فرعون اول این سَمت بود یعنی جریان برهان عقلی این بود ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ﴾ ما ممکنیم، جهان ممکن است، پیوند ما و جهان ممکن است این یک اصل، اضلاع سه‌گانهٴ این مثلث را خدا دارد اداره می‌کند اصل دوم، پس ما باید او را بپرستیم این نتیجه، این برهان عقلی است این شکست نخورد اما وقتی مسئلهٴ مناظره و مسئلهٴ عصا و مسئلهٴ سِحر سَحره و مسئلهٴ ابطال سِحر سَحره شد دیگر علنی شد و حسّی شد وگرنه برهان عقلی که وجود مبارک موسای کلیم اقامه کرده است یک برهان تامّی بود هیچ ایمان نیاورد تا آن وقتی که دارد به کام دریا می‌رود و غرق می‌شود گفت: ﴿آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرَائِیلَ﴾[12] تا صحنهٴ مسابقه شد و برندگی وجود مبارک موسی روشن شد در آن منظرهٴ حسّی از آن به بعد که دارد به دریا می‌افتد می‌گوید: ﴿آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرَائِیلَ﴾ وگرنه تا حسّی نشود اینها درک نمی‌کنند این طور نیست که برهان اول وجود مبارک ابراهیم خلیل ـ معاذ الله ـ ناتمام بود حضرت از آن برهان صرف‌نظر کرده دلیل دیگر آورده خیر، همان برهان است از آسمان شفاف‌تر و روشن‌تر چیزی نیست از شمس و قمر شفاف‌تر چیزی نیست یک مثال شفافی ذکر کرده. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  احمد يوسفي - تفسیر المیزان
سیاق آیه، یعنى وقوع آن در جواب از سؤال فرعون، که پرسید: (پروردگار شما کیست ) این معنا را مى رساند که کلمه (خلقه ) به معناى اسم مصدر باشد و ضمیر آن به کلمه شى ء برگردد، پس مراد، وجود خاص هر چیزى است.

کلمه هدایت به معناى این است که راه هر چیز را به آن طورى نشان دهیم که او را به مطلوبش برساند، و یا لااقل راهى که به سوى مطلوب او منتهى مى شود به او نشان دهیم و برگشت هر دو معنا به یک حقیقت بر مى گردد و آن عبارت است از نوعى رساندن مطلوب، حال یا رساندن به خود مطلوب، و یا رساندن به طریق منتهى به آن.

در این آیه نامى از هدایت برده شده ولى از هدف برده نشده، و در کلام چیزى که بتواند مفعول (هدى ) واقع باشد جز کلمه (شى ء) نیست، پس ظاهر آیه این مى شود که مراد هدایت همه اشیاى مذکور در سابق - به سوى مطلوبش باشد و مطلوب آن همان هدفى است که به خاطر آن خلق شده، و معناى هدایتش به سوى آن هدف راه بردن و به کار انداختنش به سوى آن است، همه این استفاده هایى که کردیم از راه مناسبت بعضى از جملات با بعضى دیگر است.

پس برگشت معناى آیه به این مى شود که پروردگار من آن کسى است که میان همه موجودات رابطه برقرار کرده و وجود هر موجودى را با تجهیزات آن یعنى قوا و آلات و آثارى که به وسیله آن به هدفش منتهى مى شود، با سایر موجودات مرتبط نموده است، مثلا جنین از انسان را که نطفه است به صورت انسان فى نفسه مجهز به قوا و اعضایى کرده که نسبت به افعال و آثار تناسبى دارد، که همان تناسب او را به سوى انسانى کامل منتهى مى کند، کامل در نفس، و کامل از حیث بدن.

پس به نطفه آدمى، با استعدادى که براى آدم شدن دارد خلقتى که مخصوص او است داده شده و آن خلقت مخصوص همان وجود خاص انسانى است، آنگاه همان وجود با آنچه از قوا و اعضاء که دارد بدان مجهز شده به سوى مطلوبش که همان غایت وجود انسانى و آخرین درجه کمال مخصوص به این نوع است سیر داده مى شود.

با این بیان وجه عطف کلمه (هدى ) بر جمله (اعطى کل شى ء خلقه ) به وسیله کلمه (ثم ) معلوم گردید، چون این کلمه نوعى تاءخیر را مى رساند و در مورد بحث مقصود تاءخیر رتبى است، چون سیر و حرکت هر چیزى رتبه بعد از خلقت و وجود او است، گو اینکه همین تاءخر در موجودات جسمانى که وجودشان تدریجى است تاءخر زمانى هم به خود مى گیرد.

و نیز روشن شد که مراد از هدایت، هدایت عمومى است که دامنه اش تمامى موجودات را گرفته است، نه هدایت مخصوص به انسانها و معناى هدایت عمومى با تجزیه و تحلیل هدایت خاص انسانى و سپس القاء خصوصیت انسانى آن به خوبى معلوم مى شود، زیرا اگر این کار را بکنیم مى فهمیم که هدایت هر چیزى عبارت از راه نشان دادن به آن است، راهى که آن را به مطلوبش برساند، و به طور کلى (راه ) عبارت است از رابطه میان قاصد و مقصود، پس هر چیزى که مجهز به جهازى شده که او را به چیزى برساند و بدان مربوطش کند در حقیقت به سوى آن چیز هدایت شده است، پس به این اعتبار هر چیزى با جهازى که بدان مجهز گشته به سوى کمالش هدایت شده و هادى او خدا است.

بنابراین نظام فعل و انفعالى که در همه موجودات هست (و یا به عبارت دیگر) نظام جزئى که مخصوص به هر موجودى است و نظام عامى که جامع همه نظامهاى جزئى است، از حیث ارتباطى که اجزاى آن به یکدیگر دارند و موجودات از یک جزء آن به سوى جزئى دیگر منتقل مى شوند، خود مصداق هدایت خداى تعالى است که به عنایتى دیگر مصداق تدبیر او نیز هست.

و معلوم است که تدبیر به خلق منتهى مى شود، به این معنا که آن کسى که تدبیر موجودات و هدایت آنها منسوب و منتهى به او است همان کسى است که موجودات را ایجاد کرده، پس هر وجودى و هر صفت وجودى منتهى به او و قائم به وجود او است.

پس معلوم شد که کلام مورد بحث یعنى جمله (الذى اعطى کل شى ء خلقه ثم هدى) مشتمل بر برهانى است که ربوبیت منحصره را براى خداى تعالى اثبات مى کند، چون خلقت موجودات و ایجاد آنها فرع این است که مالک وجود آنها باشد، زیرا موجودات به (وجود) قائمند - و نیز مالک تدبیر آنها بوده باشد.

اینجا است که خوب روشن مى گردد که نظم طبیعى آیه و سیاق آن بر طبق مقتضاى مقام جریان یافته است، چون مقام، مقام دعوت به سوى توحید و اطاعت رسول بوده است و فرعون هم بعد از شنیدن دعوت، عکس العملى نشان داده که حاصلش تغافل از داشتن رب است، و چنین وانمود کرده که شما مرا به سوى رب خودتان مى خوانید، (چون خود من که ربى ندارم ) آنگاه پرسیده (رب شما دو نفر کیست ؟) چون مقام چنین مقامى بوده، جا داشته که در جواب بگویند: (رب ما همان رب همه عالمیان است ) تا ربوبیت ربشان شامل خود آنان و فرعون بشود.

ولى اینطور جواب ندادند بلکه بلیغ ‌تر جواب داده و گفتند: (پروردگار ما آن کسى است که خلقت هر چیزى را به آن چیز داده و سپس هدایتش کرد) و در عین حال که آن مدعا را معرفى نموده برهانش را هم افاده کردند، و اگر جواب اولى را داده بودند یعنى گفته بودند: (رب ما همان رب همه عالمیان است ) تنها مدعا را افاده مى کرد، دیگر برهان را نمى رسانید، (دقت فرمایید).

و اگر در کلام تنها هدایت موجودات اثبات شد، و اسمى از تدبیر آنها به میان نیامد، با اینکه مورد هر دو عنوان یکى است که در سابق بیانش گذشت، براى این بود که مقام، مقام دعوت و هدایت بوده و هدایت عامه با چنین مقامى مناسبت بیشترى داشت.

این آن نکاتى است که دقت در آیه ما را بدان ارشاد مى کند و با در نظر گرفتن آن، حال و وضع تفاسیرى که براى آیه شده به دست مى آید، مانند بعضى از ایشان که گفته اند: مراد از کلمه (خلقه ) (مثل خلقه ) است که همان جفت هر چیزى باشد و معنایش این است که خداى من آن کسى است که براى هر چیزى زوجى آفرید و در نتیجه آیه مورد بحث از نظر معنا مثل آیه (و من کل شى ء خلقنا زوجین ) مى باشد.

و مانند بعضى دیگر که گفته اند: مراد از (کل شى ء) انواع نعمت ها است و کلمه مذکور مفعول دوم براى (اعطى ) است، و مراد از خلق، مخلوق است که مفعول اول (اعطى )است،

و معنا این است که : پروردگار ما آن کسى است که به مخلوقات خود هر نعمتى را داد. و مانند گفتار بعضى دیگر که گفته اند: مراد از (هدایت )، ارشاد و راهنمایى به وجود خداى تعالى و یگانگى او است، و معناى آیه این است که پروردگار ما کسى است که به هر چیزى از موجودات آنچه را که با زبان استعداد طلب مى کرد داد و سپس آن را با همین وسیله به وجود و یگانگى خود ارشاد فرمود.

ولى اگر در آنچه گذشت دقت و تأمل شود همان کافى است براى اینکه تو را بر فساد وجوه مذکور ارشاد و راهنمایى کند و بفهماند که چقدر معانى بعیدى است از سیاق، و چه تقییدات بدون مقیدى را مستلزم است.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  حسين جمالي - تفسیر نمونه
(فرعون گفت: پروردگار شما کیست؟(آیه قبل))
موسى بلافاصله معرفى بسیار جامع و در عین حال کوتاهى از پروردگار کرد: ((گفت : پروردگار ما همان کس است که به هر موجودى آنچه لازمه آفرینش او بوده است داده ، و سپس او را در مراحل هستى رهبرى و هدایت فرموده است )) (قال ربنا الذى اعطى کل شى ء خلقه ثم هدى ).
در این سخن کوتاه ، موسى اشاره به دو اصل اساسى از آفرینش و هستى مى کند که هر یک دلیل مستقل و روشنى براى شناسائى پروردگار است :
نخست اینکه خداوند به هر موجودى آنچه نیاز داشته بخشیده است ، این همان مطلبى است که در باره آن مى توان کتابها نوشت ، بلکه کتابها نوشته اند.
اگر ما اندکى در باره گیاهان و جاندارانى که در هر منطقه اى زندگى
مى کنند، اعم از پرندگان ، حیوانات دریائى ، حشرات ، خزندگان دقت کنیم خواهیم دید که هر کدام هماهنگى کامل با محیط خود دارند و آنچه مورد نیازشان است در اختیارشان مى باشد.
ساختمان پرندگان آنچنان است که از نظر شکل و وزن و حواس مختلف آنها را براى پرواز آماده مى کند، و ساختمان جانوران اعماق دریاها نیز همین گونه است .
و مسلما بحث از آنها در این مختصر نمى گنجد.
مساله دوم : مساله هدایت و رهبرى موجودات است که قرآن آن را با کلمه ثم در درجه بعد از تامین نیازمندیها قرار داده است .
ممکن است کسى یا چیزى وسائل حیاتى را در اختیار داشته باشد اما طرز استفاده از آن را نداند، مهم آنست که به طرز کاربرد آنها آشنا باشد، و این همان چیزى است که ما در موجودات مختلف به خوبى مى بینیم که چگونه هر کدام از آنها نیروهایشان را دقیقا در مسیر ادامه حیاتشان به کار مى گیرند، چگونه لانه مى سازند، تولید مثل مى کنند، فرزندان خود را پرورش مى دهند، و از دسترس دشمنان مخفى مى شوند، و یا به مبارزه با دشمن برمى خیزند.
انسانها نیز داراى این هدایت تکوینى هستند، ولى از آنجا که انسان موجودى است داراى عقل و شعور، خداوند هدایت تکوینیش را با هدایت تشریعى او به وسیله پیامبران همراه و همگام کرده است که اگر از آن مسیر منحرف نشود مسلما به مقصد خواهد رسید.
به تعبیر دیگر انسان به خاطر داشتن عقل و اختیار، وظائف و مسئولیتها و به دنبال آن برنامه هاى تکاملى دارد که حیوانات ندارند و به همین دلیل علاوه بر هدایتهاى تکوینى نیاز به هدایت تشریعى نیز دارد.
خلاصه اینکه : موسى ( علیه السلام ) میخواهد به فرعون بفهماند که این عالم هستى نه منحصر به تو است و نه منحصر به سرزمین مصر است ، نه مخصوص امروز است
و نه گذشته ، این عالم پهناور گذشته و آینده اى دارد که نه من در آن بوده ام و نه تو و دو مساله اساسى در این عالم چشمگیر است ، تامین نیازمندیها و سپس به کار گرفتن نیروها و امکانات در مسیر پیشرفت موجودات ، اینها به خوبى مى تواند تو را به پروردگار ما آشنا سازد و هر چه بیشتر در این زمینه بیندیشى دلائل بیشترى از عظمت و قدرت او خواهى یافت. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : متن خیلی برا من مفید ممنونم ازتون
2) : از این آیه استنباط میشود که خداوند امور اشیاء را قبل از خلقت تعیین نموده است. خلقت، ابتدای امر پروردگار بر وجود شیئ نیست. این یک مرحله میانی است و قبل از آن که شیء موجود باشد مقدرات آن موجود بوده است.
رمضانی (داور) : برای این مطلب، هیچ استنادی از آیه وجود ندارد.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
قٰالَ رَبُّنَا اَلَّذِی أَعْطىٰ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدىٰ چنانچه تفسیر شده هدایت ارائه و نشان دادن راهى است که شخص را بمطلوب خود برساند اشاره به اینکه پروردگار ما آن کسى است که آنچه را که آفریده خلقت او را تامّ و تمام گردانیده یعنى در نظام عالم آنچه لازمه حیات و امور زندگانى هر موجودى است باحسن وجه به او اعطاء نموده و در خلقت چیزى را ناقص نگذارده و نیز راه رسیدن سعادت اخروى را به وى آزموده [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
قٰالَ رَبُّنَا اَلَّذِی أَعْطىٰ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدىٰ موسى علیه السّلام در پاسخ به پرسش فرعون گفت: پروردگار ما همان کسى است که همۀ موجودات را آفرید و بدون آن که از کسى کمک بگیرد، آنها را به بهترین صورت آفرید او کسى است که هر موجود را آفرید و به آن وظیفه داد که از کیان و بقایش پاسدارى کند امام على علیه السّلام فرمود: «آیا به کوچک ترین آفریدۀ خدا نمى نگرید که چگونه آن را آفریده، ساختار بدن آن را استوار ساخته، گوش و چشم به آن داده و استخوان و بشره براى آن ساخته است» گویى موسى علیه السّلام به فرعون مى گوید: پروردگار کسى است که چیزها را از ناچیز بیافریند و تو چنین توانى را ندارى نظیر این گفتگو میان ابراهیم و نمرود نیز اتفاق افتاد: «ابراهیم گفت: خدا خورشید را از مشرق برمى آورد تو آن را از مغرب برآور آن کافر حیران شد» [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.