وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرائِقَ وَ ما کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلِینَ «17»
نوع دوم از دلائل استدلال به خلقت، آسمانهاست چنانکه فرماید:
وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرائِقَ: و هر آینه بتحقیق ایجاد فرمودیم بالاى شما هفت راه، یعنى هفت آسمان. وجه در انعام الهى بر ما به سبب آسمان آنکه، مقرر فرموده آن را محل ارزاق ما به نزول باران از آن، و قرار داده مقر ملائکه، و محل ثواب و نزول وحى، و برکات از آن. و علت تسمیه آسمان به طرائق به سبب آنست که راههاى ملائکه مىباشد در عروج و هبوط، و راههاى نزول برکات است. یا به اعتبار بودن بعضى بالاى بعض دیگر «یقال طارق بین ثوبین اذا لبس ثوبا فوق ثوب».
وَ ما کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلِینَ: و نباشیم ما از خلقان غفلت کنندگان، یعنى غافل نیستیم از جمیع مخلوقات و آنها را مهمل نگذاریم، بلکه حفظ فرمائیم آنها را از زوال و اختلال و تدبیر امر آنها نمائیم تا برسند منتهاى آنچه مقدر شدهاند از کمال بر حسب حکمت و مصلحت؛ پس غافل نیستیم از احوال و اقوال و ضمایربندگان و جزاى اعمال آنان.
تبصره: آیات شریفه دالند بر مطالبى:
1- آنکه دالند بر وجود صانع عالم، زیرا انقلاب این اجسام از صفتى به صفت دیگرى که متضاد آنست با امکان بقاى آنها بر آن صفت، دلالت دارد بر محوّل و مغیّر؛ و آن ذات یگانه خداى عالمیان است.
2- آنکه دلالت دارند بر فساد قول به طبیعت، زیرا حصول چیزى از این صفات اگر به طبیعت بودى، هر آینه لازم بود بقا و تغییر نکردن آن؛ و اگر گوئى تغییر صفات به جهت تغیر طبیعت باشد، هر آینه محتاج خواهد بود آن طبیعت، به خالق و موجدى.
3- آنکه دلالت دارند بر اینکه مدبر این موجودات، قادر و عالم مىباشد، زیرا فاعل موجب جاهل را ممکن نیست صدور این افعال عجیبه.
4- آنکه دال است بر آنکه خداوند عالمیان عالم به تمام معلومات و قادر بر جمیع ممکنات است.
5- آنکه دال است بر امکان حشر و نشر صریحا. ایضا چون خداوند عالم، قادر بر تمامى ممکنات و عالم به تمامى معلومات است، لازم آید قدرت بر اعاده ترکیب این اجزاء به حالت اولیه که بوده براى جزاى اعمال.
6- آنکه معرفت الهى واجب است استدلالى باشد نه تقلیدى، و اگر تقلیدى بودى ذکر این دلائل عبث و بىفایده گردیدى
[ نظرات / امتیازها ]
وَ لَقَد خَلَقنا فَوقَکُم سَبعَ طَرائِقَ وَ ما کُنّا عَنِ الخَلقِ غافِلِینَ «17»
و هر آینه به تحقیق خلق کردیم فوق شما برطرف بالا هفت طریقه و نیستیم ما از خلق غافلین، در موضوع خلقت عالم بالا مسالک مختلف هست، و نه طبقه حکماء و منجمین و هیویین سابق قائل شدند که اینکه آسمانها هفت آسمان است هر کدام فوق دیگری و سطح محدب زیرین ممّاس با سطح مقعّر فوق است مثل پردههای پیاز و مثل نقره خام است و در هر کدام کوکبی مثل میخ کوبیده شده قمر عطارد زهره شمس مریخ مشتری زحل و فوق آنها فلک ثوابت است که محیط بر هفت آسمان است که سایر کواکب در او کوبیده شده و گفتند کرسی که در لسان شرع است همین فلک ثوابت است که فرمود: (وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الأَرضَ) و فوق آن فلک اطلس است که غیر مکوکب نامیده خالی از ستاره و عرش است بلسان شرع و او است که تمام اینکه سماوات را در یک شبانه روز دور میزند و خود آنها هم یک حرکت مستقل دارند، بر خلاف آن سیر قمر در مدت یک ماه تقریبا، شمس در مدت یک سال و هکذا سایر کواکب باختلاف در دائره منطقة البروج به خلاف آن حرکت فلک اطلس که در دائره معدل سیر میکند لکن اینکه با کشفیات امروزه سازش ندارد، لذا میگوئیم که میفرماید:
(وَ لَقَد خَلَقنا فَوقَکُم) یعنی طرف بالا.
(سَبعَ طَرائِقَ) که اینکه هفت ستاره باشند. در اینکه فضاء وسیع که هر کدام سیر مخصوصی دارند و بطریق خاصی دور میزنند، و لذا تعبیر به طرائق فرمود و فوق آنها سایر کواکب و تمام اینها در همین آسمان اول که اینکه فضاء وسیعباشد هستند بدلیل آیه شریفه (إِنّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیا بِزِینَةٍ الکَواکِبِ) و الصافات آیه 6 و فوق اینها سایر طبقات است که لا یعلم الا اللّه.
(وَ ما کُنّا عَنِ الخَلقِ غافِلِینَ) غفلت از عوارض است که بر قلب عارض میشود و موجب سلب توجه و التفات میگردد و ذات مقدس ربوبی محل حوادث و عوارض نیست علمش احاطه دارد.
[ نظرات / امتیازها ]