اما جمعیت اشرافى ثروتمند و مغرور که چشمها را در ظاهر پر مىکنند و از درون خالى هستند ، از قوم او گفتند : این مرد تنها بشرى همچون شما است با این قید که حس برترى جوئى در او تحریک شده و مىخواهد بر شما مسلط شود و حکومت کند ! ( فقال الملا الذین کفروا من قومه ما هذا الا بشر مثلکم یرید ان یتفضل علیکم ) .
و به این ترتیب انسان بودنش را نخستین عیبش دانستند و به دنبال آن متهمش ساختند که او یک فرد سلطه جو است و سخنانش از خدا و توحید و دین و آئین ، همه توطئهاى است براى رسیدن به این مقصود ! سپس افزودند : اگر خدا مىخواست رسولى بفرستد حتما فرشتگانى را براى این منظور نازل مىکرد ( و لو شاء الله لانزل ملائکة).
و براى تکمیل این استدلال واهى گفتند : ما هرگز چنین چیزى را از نیاکان پیشین خود نشنیدهایم که انسانى دعوى نبوت کند و خود را نماینده خدا بداند ! ( ما سمعنا بهذا فى آبائنا الاولین )
[ نظرات / امتیازها ]