این آیه و آیه قبل، امر به توکل در آیه قبل را تعلیل مىکند و مىفرماید که ما تو را در مساله ایمان و کفر مردم، امر به توکل بر خدا کردیم و این بدان جهت است که ایشان مردهاند و در طاقت تو نیست که دعوتت را به مردگان بشنوانى، زیرا که ایشان کرند و نمىشنوند و کورند و گمراه و تو نمىتوانى دعوتت را به گوش کران آن هم در حالى که پشت مىکنند و مىروند برسانى- و چه بسا قید «در حالى که پشت مىکنند و مىروند» براى همین باشد که اگر پشت نمىکردند، باز ممکن بود و لو با اشاره حرف را به ایشان فهمانید- و نیز تو نمىتوانى کور را از گمراهیش رهانیده و هدایتش کنى، تنها قدرتى که تو دارى این است که دعوتت و آیات ما را که دلالت بر ما مىکند به گوش مؤمنین برسانى، چون مؤمنین به خاطر اذعان و ایمانى که به این حجتهاى حقه دارند تسلیم ما هستند و تو را در آنچه که دلالت مىکنى تصدیق مىکنند.
توضیح : با این بیان چند نکته روشن گردید:
اولا: مراد از سماع هدایت است.
ثانیا: مراد از آیات، ادله و حجتهایى است که بر توحید و معارف حقى که از فروع توحید است دلالت مىکند.
ثالثا: اینکه هر کس حجتهاى حق را چه از آیات آفاق باشد و چه از آیات انفس، با سلامت عقل تعقل کند و آن گاه با ایمان و انقیاد تسلیم آن شود، چنین کسى از مردگان و از مهر شدگان، که خدا بر گوش و چشمشان مهر نهاده نیست.
[ بستن توضیحات ]