مراد از اینکه فرمود: «وقتى قول بر ایشان واقع مىشود»، تحقق مصداق قول، در ایشان و تعین ایشان در صدق قول بر آنان است (و معنایش این است که زمانى که امت اسلام مصداق قول خدا قرار مىگیرند و قول خدا درباره آنان محقق مىشود).
و اما اینکه این قول چیست که بر آنان واقع مىشود، آنچه از کلام خداى تعالى صلاحیت دارد که این قول را تفسیر کند آیه «سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» (فصلت/53) مىباشد، براى اینکه میدانیم مراد از این آیات که خدا به زودى به آنان نشان مىدهد غیر آیات آسمانى و زمینى است، بلکه مراد، بعضى از آیاتى است که جنبه خارق عادت داشته باشد و مردم از دیدن آن ناگزیر به ایمان شوند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : مراد از اینکه فرمود: «وقتى قول بر ایشان واقع مىشود»، تحقق مصداق قول، در ایشان و تعین ایشان در صدق قول بر آنان است (و معنایش این است که زمانى که امت اسلام مصداق قول خدا قرار مىگیرند و قول خدا درباره آنان محقق مىشود) هم چنان که در آیه بعدى هم که مىفرماید: «وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ بِما ظَلَمُوا- و به خاطر ظلمى که کردند قول بر ایشان واقع شد» (نمل/85)، مراد همین است، یعنى عذاب خدا بر آنان محقق گشته، مصداق آن قرار گرفتند.
پس، بنا بر این، جمله مورد بحث در معناى «حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ» (قصص/63) مىباشد، که در کلام خداى تعالى زیاد آمده. و فرق بین این دو تعبیر این است که در اولى، یعنى«وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ» (نمل/82) عنایت در این است که نامبردگان را متعین در مصداق قول کند و در دومى یعنى «حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ» (قصص/63) عنایت در این است که قول را در آنان ثابت و مستقر کند، بطورى که زوال پذیر نباشد.
و اما اینکه این قول چیست که بر آنان واقع مىشود، آنچه از کلام خداى تعالى صلاحیت دارد که این قول را تفسیر کند آیه «سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» (فصلت/53) مىباشد، براى اینکه میدانیم مراد از این آیات که خدا به زودى به آنان نشان مىدهد غیر آیات آسمانى و زمینى است، که خود آنان همواره آنها را مىبینند، و دائما در پیش رو و بیخ گوششان قرار دارد، بلکه مراد، بعضى از آیاتى است که جنبه خارق عادت داشته باشد و مردم از دیدن آن ناگزیر به ایمان شوند و در حالى فرا رسد که به هیچ یک از آیات آسمانى و زمینى معمولى ایمان نداشته باشند، ولى از دیدن آن آیت که گفتیم ایمان بیاورند.
از این بیان روشن مىشود که جمله «أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ- مردم قبلا به آیات ما ایمان نمىآوردند»، تعلیل باشد براى اینکه چرا قول بر ایشان واقع مىشود و تقدیر جمله مذکور «لان الناس ...» است و کلمه «کانوا» استقرار بدون یقین آنان را مىرساند و مراد از آیات، آیات مشهوده و حسى آسمان و زمین است، نه آیات خارق العاده، البته کلمه «إن» به کسر همزه نیز قرائت شده و از نظر معنا این قرائت بهتر است از قرائت به فتحه و گفتار ما را تایید مىکند که- گفتیم- جمله «أَنَّ النَّاسَ ...» تعلیل را مىرساند، چیزى که هست اگر «إن» را به کسره بخوانیم خود جمله، تعلیل را مىرساند و احتیاجى به تقدیر لام ندارد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
جمله «أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ» بیان آن آیتى است که گفتیم مراد از آن، آیت خارق العادهاى است که در آیه «سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» (فصلت/53) آن را وعده داده، لیکن- متاسفانه- در آیات کریمه قرآن چیزى که بتواند این آیت را تفسیر کند و معلوم سازد که این جنبدهاى که خدا به زودى از زمین بیرون مىآورد چیست؟ و چه خصوصیاتى دارد؟ و صفات و نشانیهایش چیست؟ و با مردم چه تکلمى مىکند و چه خصوصیاتى دارد؟ و چگونه از زمین بیرون مىآید؟ و چه مىگوید؟ وجود ندارد، بلکه سیاق آیه بهترین دلیل است بر اینکه مقصود مبهم گویى است و جمله مزبور از کلمات مرموز قرآن است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : جمله «أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ» بیان آن آیتى است که گفتیم مراد از آن، آیت خارق العادهاى است که در آیه «سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» (فصلت/53) آن را وعده داده، و همین که جمله مورد بحث صفت قرار گرفته براى آن آیت خارق العاده، خود دلیل است بر اینکه مراد از اخراج از زمین، یا احیاء و بعث بعد از مرگ است و یا امرى است نزدیک بدان، (حال ببینیم کدام یک مىتواند باشد). و اما اینکه آن جنبنده، جنبندهاى باشد که با مردم صحبت کند، از آنجا که کلمه «دابه- جنبنده» به هر صاحب حیاتى اطلاق مىشود که در زمین راه مىرود، مىتواند انسان باشد و مىتواند حیوانى غیر انسان باشد، اگر انسان باشد که تکلم و سخن گفتنش امرى عادى است، نه خارق العاده و اگر حیوانى بى زبان باشد آن وقت حرف زدنش مانند بیرون شدنش از زمین امرى است خارق العاده.
لیکن- متاسفانه- در آیات کریمه قرآن چیزى که بتواند این آیت را تفسیر کند و معلوم سازد که این جنبدهاى که خدا به زودى از زمین بیرون مىآورد چیست؟ و چه خصوصیاتى دارد؟ و صفات و نشانیهایش چیست؟ و با مردم چه تکلمى مىکند و چه خصوصیاتى دارد؟ و چگونه از زمین بیرون مىآید؟ و چه مىگوید؟ وجود ندارد، بلکه سیاق آیه بهترین دلیل است بر اینکه مقصود مبهم گویى است و جمله مزبور از کلمات مرموز قرآن است.و حاصل معنا این است که: وقتى برگشت امر مردم به این شود- که به زودى هم مىشود- که از آیات حسى و مشهود ما یقین برایشان حاصل نشود و به عبارت دیگر استعدادشان براى ایمان آوردن به ما به کلى باطل گشته، تعقل و عبرتگیرى از دستشان خارج شود، در این هنگام وقت آن مىرسد که آن آیت خارق العاده که وعده داده بودیم نشانشان دهیم، و حق را برایشان آن چنان بیان مىکنیم که دیگر جز اعتراف به حق چارهاى برایشان نماند، پس در آن هنگام آن آیت را که دابه و جنبندهاى است از زمین بیرون مىآوریم، تا با ایشان صحبت کند.
این آن معنایى است که با کمک سیاق و به هدایت تدبر در آیه به دست مىآید.
ولى مفسرین در معناى آن حرفهاى عجیب و غریبى زدهاند و در معناى مفردات آیه و جملههاى آن دقتهاى زیاده از حد کردهاند، و همچنین در آنچه از آیه فهمیده مىشود و در حقیقت این جنبنده، و صفات آن و معناى سخن گفتنش و کیفیت خروج آن، و زمان خروجش و اینکه چند مرتبه از زمین بیرون مىآید و در چه مکانى بیرون مىشود، اقوال بسیارى گفتهاند، که به هیچ یک آنها نمىتوان اعتماد کرد، مگر به زور و به همین جهت از نقل آنها و بحث در پیرامونش صرف نظر کردیم، اگر کسى بخواهد بدانها اطلاع یابد باید به تفاسیر مطول مراجعه کند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
1-امام صادق (علیهالسلام) فرمود: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به امیر المؤمنین برخورد و او را در مسجد خوابیده دید، بدین حال که مقدارى ریگ جمع کرده و سرش را روى آن گذاشته، حضرت با پاى خود حرکتش داد و فرمود: برخیز اى دابة الارض! مردى از اصحاب عرضه داشت: یا رسول اللَّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آیا ما هم مىتوانیم رفقاى خود را به این نام بنامیم؟ فرمود: نه به خدا سوگند، این نام جز براى او نیست و او همان دابهاى است که خداى تعالى در کتابش در باره او فرمود: «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ».
آن گاه فرمود: یا على! چون آخر الزمان مىشود، خداى تعالى تو را در بهترین صورت بیرون مىکند، در حالى که با تو است وسیله داغ نهادن و دشمنان خود را با داغ، نشان مىکنى.
مردى به امام صادق (علیهالسلام) عرضه داشت: عامه مىگویند: این آیه شریفه به صورت «تکلمهم» است، یعنى ایشان را جراحت مىزنى حضرت فرمود: خدا ایشان را در جهنم زخمى کند براى اینکه آیه شریفه از «کلام» مىباشد، نه از «کلم».
علامه طباطبایی: روایات در این باب از طرق شیعه بسیار زیاد است (تفسیر نور الثقلین، ج: 4، ص: 98).
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را تفسیر قمى (ج 2، ص 130) از پدرش از ابن ابى عمیر، از ابى بصیر امام صادق (علیهالسلام) روایت کرده است.
2-در مجمع البیان (ج 7، ص 234) از محمد بن کعب، قرظى، روایت کرده که گفته است: حضرت على (علیهالسلام) از دابه در این آیه پرسید، حضرت فرمود: آگاه باشید به خدا سوگند این جنبدهاى دمدار نیست، بلکه ریش دارد.
علامه طباطبایی: در این که این دابه چگونه خلقتى دارد، روایات بسیارى است، که حرفهاى عجیب و غریب در آنها آمده و در عین حال با هم متعارض هم هستند، اگر کسى بخواهد به آنها دست یابد باید به کتب جوامع حدیث مانند الدر المنثور و یا تفاسیر طولانى چون روح المعانى مراجعه کند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]