از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(وما کان لنفس ان تموت الا باذن الله کتابا موجلا و من یرد ثواب الدنیا نوته منها ومن یرد ثواب الاخره نؤته منها و سنجزی الشاکرین ):(هیچ نفسی جز به فرمان خدا نخواهد مرد و اجل هر کس در لوح قضای الهی به وقت معین ثبت است ، و هر کس برای متاع دنیا کوشش کند از دنیا بهره مندش می کنیم و هر کس برای ثواب آخرت سعی نماید از نعمت اخرت او را بر خوردارمی نمائیم و البته خدا سپاس گزاران را جزای نیک خواهد داد)،این آیه تعریض ونقض قول کسانی است که می گفتند اگر شهداء به جنگ نرفته بودند کشته نمی شدند، چون سبب مرگ آنان جنگ نبود،بلکه سبب مرگ ، رسیدن اجل به اذن خداست و اگر چنین نباشد ملک الهی وتدبیر ربانی باطل می گردد، لذا مرگ سنت محکمی است که از قضای الهی نشأت می گیرد و یا آیه شریفه تعریض به کسانی است که می گفتند، اگر اختیار رهبری جنگ بدست ما بود این افراد کشته نمی شدند،(لوکان لنامن الامر شیی ء ما قتلنا هیهنا...)(21)،لازمه سخن آن گروه این است که ایمانشان به اسلام ناشی از این پندار بوده که هر چه هست بدست رسول خداو مؤمنین است و خلاصه ، ایمان آورده اند تاصاحب اختیار دنیا باشند و اجتناب کنندگان از این پندار کسانی هستند که تنها ثواب آخرت را می جویند و خدا هردوی این طوائف را به آنچه می طلبند بهره ور می سازد، اما کسانی که تنها رضای خدا را می طلبند، خداوند آنها را تکریم می کند، پس از مدارج پست حیوانی ترقی نموده و خدا را بر این نعمت شکر گزارند و از پیامدهای چنین ایمانی زنده دل و هوشیار هستند، در واقع چنین کسانی نه کاری به ثواب دنیا دارند و نه آخرت ، آنها فقط خدا را می جویند و خدا هم جزای آنان را تقبل می نماید. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
خدای سبحان پس از تحلیل رخداد جنگ اُحد و ترسیم چهره‏های مختلف انسان‏ها و نشان دادن اصول و خطوط کلّی آزمایش، به تبیین این اصل مهمّ می‏پردازد که مرگ و زندگی به دست خداست، زیرا حیات و ممات دو نوع کار است و براساس توحید افعالی هیچ کاری بدون اراده خداوند انجام نمی‏شود.
بیان این حقیقت در اینجا از آن رو ضرورت یافت که گروهی می‏پنداشتند شرکت در جنگ موجب مرگ و فرار از جنگ موجب بقای عمر خواهد بود.
پس از جنگ اُحد ضرورت طرح مسائلی مانند مرگ، اجل، اراده و همّت برای مسلمانان به خوبی مشهود بود و با این بیان نورانی پاسخ آن پرسش‏های مستور و مشهور ارائه شد.
استاد، علامه طباطبایی(قدس‌سره) این آیه را با آیات 154 و156 مرتبط دانسته و می‏فرماید: مفاد آیه مورد بحث تعریض به کسانی است که درباره شهدای جنگ اُحد می‏گفتند: اگر به جنگ نرفته بودند نمی‏مردند؛ یا می‏گفتند: اگر رهبری جنگ به دست ما بود، اینان کشته نمی‏شدند. ایشان آن‏گاه به نکته‏ای اشاره می‏کند که آیه مزبور را با قبل مرتبط می‏کند و آن اینکه ایمان این گروه به اسلام ناشی از این پندار بوده که تدبیر امور به دست رسول خدا و مؤمنان است و اینان ایمان آوردند تا صاحب اختیار دنیا باشند ، چنان‏که در آیات قبلی اشاره شد.
فخر رازی نیز وجوهی برای پیوند این آیه با آیات قبلی بیان کرده است
سبب نزول این آیه، یا تسلیت به لحاظ جریان موت مفروض رسول خداست، یا برای ترغیب به جهاد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم چراغي - تفسیر تسنیم
خدای سبحان پس از تحلیل رخداد جنگ اُحد و ترسیم چهره‏های مختلف انسان‏ها و نشان دادن اصول و خطوط کلّی آزمایش، به تبیین این اصل مهمّ می‏پردازد که مرگ و زندگی به دست خداست، زیرا حیات و ممات دو نوع کار است و براساس توحید افعالی هیچ کاری بدون اراده خداوند انجام نمی‏شود.
بیان این حقیقت در اینجا از آن رو ضرورت یافت که گروهی می‏پنداشتند شرکت در جنگ موجب مرگ و فرار از جنگ موجب بقای عمر خواهد بود.
پس از جنگ اُحد ضرورت طرح مسائلی مانند مرگ، اجل، اراده و همّت برای مسلمانان به خوبی مشهود بود و با این بیان نورانی پاسخ آن پرسش‏های مستور و مشهور ارائه شد.
استاد، علامه طباطبایی(قدس‌سره) این آیه را با آیات 154 و156 مرتبط دانسته و می‏فرماید: مفاد آیه مورد بحث تعریض به کسانی است که درباره شهدای جنگ اُحد می‏گفتند: اگر به جنگ نرفته بودند نمی‏مردند؛ یا می‏گفتند: اگر رهبری جنگ به دست ما بود، اینان کشته نمی‏شدند. ایشان آن‏گاه به نکته‏ای اشاره می‏کند که آیه مزبور را با قبل مرتبط می‏کند و آن اینکه ایمان این گروه به اسلام ناشی از این پندار بوده که تدبیر امور به دست رسول خدا و مؤمنان است و اینان ایمان آوردند تا صاحب اختیار دنیا باشند ، چنان‏که در آیات قبلی اشاره شد.
فخر رازی نیز وجوهی برای پیوند این آیه با آیات قبلی بیان کرده است
سبب نزول این آیه، یا تسلیت به لحاظ جریان موت مفروض رسول خداست، یا برای ترغیب به جهاد [ نظرات / امتیازها ]
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  . پوربافراني
تفسیر نور
1- با فرار از جنگ، از مرگ نمى‏توانید فرار کنید. «انقلبتم على اعقابکم... ما کان لنفس» 2- مرگ، به دست ما نیست، «کتاباً مؤجّلاً» ولى اراده و هدف به دست ماست. «ومن یرد...» 3- حال که دنیا و آخرت در برابر ماست، مسیر ابدیّت و رضاى خالق را ادامه دهیم. «من یرد... نؤته منها» 4- هر نوع انگیزه وعملى بازتاب و عکس العمل مخصوصى دارد. در هر مسیرى گام نهیم به مقصدى خاص خواهیم رسید. «من یرد ثواب الدنیا... و من یرد...»
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مسعود ورزيده - تفسیرنمونه

درسى را که این آیه درباره مبارزه با فردپرستى مى دهد درسى است براى همه مسلمانان در همه قرون و اعصار، آنها باید از قرآن بیاموزند که مسائل هدفى هرگز نباید قائم به شخص یا اشخاص باشد بلکه باید بر محور یک سلسله اصول و تشکیلات ابدى دور بزند که با تغییر افراد یا فوت آنان حتى اگر پیامبر بزرگ خدا باشد آن کار تعطیل نگردد، اصولا رمز بقاى یک مذهب و یا یک تشکیلات همین است ، بنابراین برنامه ها و تشکیلاتى که قائم به شخص هستند تشکیلاتى نا سالم و غیر طبیعى محسوب مى شوند که به زودى متلاشى خواهند شد.
اما متاءسفانه و روى هم رفته غالب تشکیلات جوامع اسلامى هنوز قائم به اشخاص است و به همین دلیل بسیار زود از هم مى پاشد، مسلمانان باید با الهام از آیه فوق مؤ سسات گوناگون خود را آنچنان پى ریزى کنند که از اشخاص لایق کاملا بهره گیرى شود اما در عین حال وابسته به شخص آنها نباشد.
همان طور که گفتیم شایعه بى اساس شهادت پیامبر در احد عده زیادى از مسلمانان را به وحشت افکند تا آنجا که از میدان جنگ فرار کردند و حتى بعضى مى خواستند از اسلام هم برگردند، در آیه فوق مجددا براى تنبیه و بیدارى این دسته مى فرماید: ((مرگ بدست خدا و فرمان او است و براى هر کس اجلى مقرر شده است که نمى تواند از آن فرار کند)) (و ما کان لنفس ان تموت الا باذن الله کتابا مؤ جلا).
بنابراین اگر پیامبر در این میدان شربت شهادت مى نوشید چیزى جز انجام یافتن یک سنت الهى نبود با این حال نباید مسلمانان از آن وحشت کنند و دست از ادامه مبارزه بردارند.
از سوى دیگر فرار از میدان جنگ نیز نمى تواند از فرا رسیدن اجل جلوگیرى کند همان طور که شرکت در میدان جهاد نیز اجل انسان را جلو نمى اندازد بنابراین فرار از میدان جهاد براى حفظ جان بیهوده است .
درباره معنى ((اجل )) و همچنین اجل ((حتمى )) و ((معلق )) و فرق میان آنها در ذیل آیه دوم از سوره انعام به خواست خدا مشروحا بحث خواهیم کرد.
در پایان آیه مى فرماید: سعى و کوشش انسان هیچگاه ضایع نمى شود، اگر هدف کسى تنها نتیجه هاى مادى و دنیوى باشد و همانند بعضى از رزمندگان احد تنها بخاطر غنیمت تلاش کند، بالاخره بهره اى از آن بدست مى آورد اما اگر هدف عالیتر بود، و کوششها در مسیر حیات جاویدان و فضائل انسانى به کار افتاد، باز به هدف خود خواهد رسید))(و من یرد ثواب الدنیا نؤ ته منها و من یرد ثواب الاخرة نؤ ته منها).
بنابراین حالا که رسیدن به دنیا یا آخرت هر دو نیازمند به کوشش است ، پس چرا انسان سرمایه هاى وجودى خود را در مسیر دوم که یک مسیر عالى و پایدار است به کار نیندازد؟
سپس بار دیگر تاکید مى کند که پاداش شاکران را بزودى خواهیم داد. (و سنجزى الشاکرین ).
قابل توجه اینکه در آیه سابق این جمله به صورت فعل غائب ذکر شده بود و در اینجا به صورت فعل متکلم ، و این نهایت تاکید وعده الهى را به دادن پاداش به آنها بیان مى کند، و به تعبیر ساده خداوند مى گوید: ضامن پاداش آنها منم .
در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه ، از امام باقر (علیه السلام ) چنین نقل شده که : على (علیه السلام ) در روز احد شصت و یک زخم برداشت و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله ((ام سلیم )) و ((ام عطیه )) را دستور داد که به معالجه جراحات آن حضرت بپردازند.
چیزى نگذشت که آنها با نگرانى به خدمت پیغمبر عرضه داشتند وضع بدن على (علیه السلام ) طورى است که ما هر زخمى را مى بندیم دیگرى گشوده مى شود، و زخمهاى تن او آنچنان زیاد و خطرناک است که ما از حیات او نگرانیم ، پیغمبر و جمعى از مسلمانان به عنوان عیادت به منزل على وارد شدند در حالیکه بدن او یک پارچه زخم و جراحت بود پیامبر با دست مبارک خود بدن او را مسح مى کرد و مى فرمود: کسى که در راه خدا این چنین ببیند آخرین درجه مسئولیت خود را انجام داده است ! و زخم هائیکه پیامبر دست بر آن مى کشید بزودى التیام مى یافت ، على (علیه السلام ) در این هنگام گفت الحمد لله که با این همه ، فرار نکردم و پشت به دشمن ننمودم .
خداوند از کوششهاى او قدردانى کرد و در دو آیه از قرآن به آن (و به فداکاریهاى افراد نمونه دیگر از مجاهدان احد) اشاره کرده است ، در یک مورد مى فرماید: ((و سیجزى الله الشاکرین )) و در مورد دیگر مى فرماید: ((و سنجزى الشاکرین )). [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - پرتوی از قرآن
وَ مٰا کٰانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاّٰ بِإِذْنِ اَللّٰهِ کِتٰاباً مُؤَجَّلاً، وَ مَنْ یُرِدْ ثَوٰابَ اَلدُّنْیٰا نُؤْتِهِ مِنْهٰا وَ مَنْ یُرِدْ ثَوٰابَ اَلْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهٰا وَ سَنَجْزِی اَلشّٰاکِرِینَ

این بیان تبیین حقیقتى دیگر براى مسلمانان پیشرو و نفى این گمان است که جهاد و پایدارى در راه خدا، مرگ آور و گریز و رویگرداندن از آن زندگى بخش است و با چنین گمانى اختیار زندگى و مرگ را براى خود و خود را مالک آن دانند و از ارادۀ قاهر و محیط خدا غفلت کنند و خدا را از تصرف در همۀ شؤون جهان و انسان برکنار پندارند این تعبیر خاص مٰا کٰانَ لِنَفْسٍ همین حقیقت را مى نمایاند که براى هیچ زنده اى که حرکت و تنفس حیاتى دارد، اختیار مرگ نیست، چنان که حرکت و تنفس حیاتى نیز به اختیار جاندار نیست با این بیان « إِلاّٰ بِإِذْنِ اَللّٰهِ » استثناء از «مٰا کٰانَ » است یعنى همانگاه که انسان مرگ را اختیار مى کند، همان اختیار به اذن خدا مى باشد و اگر استثنا از «أَنْ تَمُوتَ » باشد چنان که ظاهر است، یعنى مرگ چه طبیعى و چه اختیارى به اذن خدا است

اذن خدا همان قوانین و اسباب و علل و ترتیباتى است که براى ادامۀ زیست هر زیست کننده اى قرار داده است کِتٰاباً مُؤَجَّلاً ، به زبان اصطلاحى، مفعول براى فعل مقدر: کتب کتابا مؤجلا، مرگ مکتوب شده به کتابى محدود و تخلف ناپذیر، و یا چون حال براى بِإِذْنِ اَللّٰهِ : آن اذن خدا در حالى که کتاب مؤجل است، همان اذن که به ترتیب علل و استعدادها، سرنوشتى مؤجل در آمده است همان اذن تکوینى، گاه در طریق تکامل و تحرک انسانها به گونۀ تشریع جهاد و شهادت در مى آید، تا مردمى به صورت شهداء درآیند

إِلاّٰ بِإِذْنِ اَللّٰهِ کِتٰاباً مُؤَجَّلاً که قانونى ثابت و سنتى جارى و سرنوشت شده است

همین که زمان کتاب مؤجل فرا رسید، موانع و حفاظها و سپرها از میان مى رود و عوامل ایجابى مرگ ایجاد و کارى مى شود یا قدرت و مدت حیات به پایان مى رسد که اجل مسمى و حتمى است: ثُمَّ قَضىٰ أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ انعام 2

وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفّٰى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُسَمًّى مؤمن 67، وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اَللّٰهُ نَفْساً إِذٰا جٰاءَ أَجَلُهٰا منافقون 11، وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفّٰى وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلىٰ أَرْذَلِ اَلْعُمُرِ حج 5 از این آیات دو گونه اجل و وفات بر مى آید: اجل مسمى و حتمى که به پایان رسیدن مدت و مایۀ حیات است و اجل غیر مسمى و تغییر پذیر که هر دو در واقع تقدیر و سرنوشت و کتابى دارد و به ارادۀ تام شخص نیست آنچه در بین حیات و موت به اختیار انسان مختار است همین جهتیابى و جهتگیرى اراده و عمل است: وَ مَنْ یُرِدْ ثَوٰابَ اَلدُّنْیٰا نُؤْتِهِ مِنْهٰا وَ مَنْ یُرِدْ ثَوٰابَ اَلْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهٰا چه اراده در جهت نتایج و بازتاب دنیا باشد یا آخرت بهره اى از آن دارند اگر من تبعیض باشد نه بیانى که از همۀ اراده و افعال ناشى از آن بهره ور نمى شود تا قدرت تأثیر اراده و عمل چگونه باشد و تأثیر موانع و برخوردها و زمینۀ رشد بازتاب آن در چه حدى ؟ که حد اختیار همین اراده و عمل ناشى از آن است و از آن پس علل و عواملى خارج از اختیار تأثیر دارد همچون بذرى که افشانده و به دست عوامل غیر اختیارى سپرده مى شود آنان که در هر نعمت و قدرتى، بخشنده و مقصد آن را مى شناسند و انعام را در طریق خواست او و براى آنچه اعطاء شده به کار مى برند، همان سپاسگزارانند که دیدار و اراده شان برتر و میدان عملشان وسیع تر از ثواب دنیا و آخرت است و پاداششان تخلف ناپذیر: وَ سَنَجْزِی اَلشّٰاکِرِینَ ، که سنجزى، مؤکد و مطلق آمده که قطعیت و وسعتى بیش از نُؤْتِهِ مِنْهٰا را مى رساند و نیز جمع متکلم اشعار به همکارى و تعاون قواى فعالۀ عالم امداد و به نتیجه رساندن پاسدارى و سپاسگزارى دارد آیۀ سابق که راجع به نعمت رسالت و هدایت الهى است، پاداششان تنها به خدا نسبت داده شده: وَ سَیَجْزِی اَللّٰهُ اَلشّٰاکِرِینَ این آیه همچون دیگر آیات چشم مؤمنان را به علل و موجبات حوادث و نتایج تاریخى آیندۀ نزدیک و دور آنها باز مى کند تا دیدشان بسته و محدود به این گونه حوادث گذرا نباشد و از اندیشه هاى محدود و تردیدهاى ناشى از آنها برآیند و از انجام مسئولیتها باز نایستند و به عقب باز نگردند آنها که مى گفتند و مى پنداشتند که محمد (ص) باید براى همیشه و یا تا پایان رسالت خود زنده بماند یا کسانى که به میدان جنگ احد رفتند، اگر آنها هم در مدینه مى ماندند و یا از میدان روى مى گرداندند، کشته نمى شدند یا اگر و اگر اینگونه گفته ها و اندیشه ها ناشى از دیدن امواج حوادث و حبابهاى چشمگیر آنست و ندیدن ما وراء آن، دریا و اعماق و محرکهاى آن: وَ مٰا مُحَمَّدٌ إِلاّٰ رَسُولٌ وَ مٰا کٰانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ و ندیدن و نادیده گرفتن تاریخ و تعمق نداشتن در آن: [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عاملی
«إِلاّٰ بِإِذْنِ اَللّٰهِ » 145 مفسّرین گفته اند: یعنى علم خدا و یا امر و فرمان خدا

«کِتٰاباً مُؤَجَّلاً» 145 مفسّرین کلمه ى «کتابا» را براى تأکید دانسته اند و این طور معنى کرده اند: (خداوند نوشته است مرگ مردم را به کتابت معیّن)

«وَ مَنْ یُرِدْ ثَوٰابَ اَلدُّنْیٰا» 145 طبرى: ابن اسحاق گفت: یعنى هرکه فقطّ بهره هاى مادّى و زندگى موقّت را بخواهد، و بعالم دیگر کار ندارد آنچه روزى و بهره در سرنوشتش معیّن شده است به او مى رسانیم، و در عالم دیگر محروم خواهد بود، و آنکه به آرزوى عالم دیگر است آنچه به او وعده شده است در آنجا به او داده مى شود و هم آنچه باید در دنیا به او برسد از آن بهره مند خواهد بود و پاداش شکرگزاران این طور است که سود در آخرت دارند و از آنچه در دنیا باید به آنها برسد محروم نیستند

مجمع: یعنى اگر کسى از جهاد غنیمت و بهرۀ مالى بخواهد به او مى دهیم ، و اگر ثواب و مزد در عالم دیگر بخواهد به او مى دهیم

«وَ سَنَجْزِی اَلشّٰاکِرِینَ » 145 مجمع: جهت تکرار این جمله یا تأکید است و یا براى اظهار این است که اگر کسى ثواب آخرت خواست ممکن است از دنیا محروم نباشد و اگر شاکر باشد از دنیا هم بهره مند مى شود [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر گازر
نیست هیچ تنى که بمیرد الّا بفرمان خداى تعالى نوشته است آن نوشتۀ که اجل او درو پیدا و مبیّن کرده اند که تقدیم و تأخیر نپذیرد و هرکه نفع دنیا خواهد و براى دنیا سعى و عمل کند ما دنیا ازو دریغ نداریم و بدهیم او را و هرکه نفع آخرت جوید بدهیم او را یعنى هرکه غرض او دنیا باشد دنیا بدو دهیم و در آخرت نصیبى نبود او را چنانکه گفت:من کان یرید حرث الآخرة نزدله فى حرثه و من کان یرید حرث الدّنیا نؤته منها و ما له فى الآخرة من نصیب،و پیغمبر گفت:من طلب الدّنیا بعمل الآخرة فماله فى الآخرة من نصیب،مورد آیت اینست که تو مخیّرى اگر دنیا خواهى با کثرت معایب و مصائب و سرعت زوال و انتقال از تو دریغ نیست و اگر آخرت خواهى و بقائى که با آن فنا نبود و حیاتى که در او ممات نبود ملکى بى زوال و نعمتى بى انتقال با تو به آن بخل و مضایقت نیست زمام اختیار بدست تو است اگر این خواهى راه این گیر و اگر آن خواهى راه آن گیر و ساز آن کن که ما کسانى را که شکر نعمت ما بجاى آرند جزاى شکر ایشان نعمت آخرت در زیادت گردانیم و ثواب شاکران بدهیم [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
وَ مٰا کٰانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاّٰ بِإِذْنِ اَللّٰهِ کِتٰاباً مُؤَجَّلاً و نیست براى هیچ نفسى اینکه بمیرد و از کالبد بدن جدا گردد مگر باذن خدا و به مشیت او و آنچه در ازل در عالم قضاء و قدر و در لوح محفوظ مقرر گردیده «لاٰ یَسْتَأْخِرُونَ سٰاعَةً وَ لاٰ یَسْتَقْدِمُونَ » سوره نحل آیه 63،سوره یونس آیه 50،سوره اعراف آیه 32 و از آن وقت مقرر ساعتى یعنى آنى نه عقب مى افتد نه جلو

خلاصه حق تعالى تحریص و ترغیب نموده مؤمنین را بجهاد که از ترس کشته شدن از جنک فرار منمائید و بدانید اگر اجل موقتى شما رسیده خواه در رختخواب آسایش باشید یا در میدان جنک مرک شما را فراخواهدگرفت و هرگاه اجل موقت شما هنوز نرسیده در جنک باشید و مقابل دشمن شما از کشته شدن محفوظ خواهید ماند

وَ مَنْ یُرِدْ ثَوٰابَ اَلدُّنْیٰا نُؤْتِهِ مِنْهٰا وَ مَنْ یُرِدْ ثَوٰابَ اَلْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهٰا آیه ارشاد بر این است که مرگ و حیات بدست خود آدمى نیست انسان هر قدر خود را از مرگ حفظ کند و در جاى استراحت خود را محفوظ گرداند که مبادا مرگ وى را دریا بد فائده بخش نخواهد بود وقتى مدت سرآمد و اجل رسید خواهد مرد فقط انسانى که طالب شرافت و فضیلت و سعادت خود مى باشد چون درعمل مختار است در اعمال اختیارى مى تواند خود را در اثر اعمال نیک به سعادت و مقامات بلند اخروى رساند و مى تواند پیرو هواى نفسانى گردد و خود را بدرک نفس پرستى پرتاب نموده و مستحق عذاب و سخط الهى گرداند

این است که آیه بصداى بلند به مردم اعلام مى کند که اى انسان بدان که تو بالاخره به نتیجه اعمال خودت خواهى رسید و به آنچه آن مراد و مقصود تو بوده به تو بازگشت خواهد نمود اگر مقصود و مراد تو از اعمال نیک بدست آوردن منافع دنیوى و رسیدن به حظوظات نفسانى و جبلى باشد البته خداى جلیل که فرموده «أَنِّی لاٰ أُضِیعُ عَمَلَ عٰامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثىٰ » سوره عمران آیه 193،آنچه مراد تو از عمل بود به تو خواهد رسانید و اگر مقصود تو از عمل نیکى که کرده اى و بوجه خودش واقع گردیده پاداش اخروى باشد همین طورى که در سوره شورى آیه 19 فرموده «مَنْ کٰانَ یُرِیدُ حَرْثَ اَلْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَنْ کٰانَ یُرِیدُ حَرْثَ اَلدُّنْیٰا نُؤْتِهِ مِنْهٰا وَ مٰا لَهُ فِی اَلْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ » خلاصه کسى که بعمل خیر خود مرادش آخرت باشد در ثواب او افزائیم و هرکس که مرادش از عمل خیرى که کرده پاداش دنیوى باشد از همین دنیا که مراد او بوده پاداش مى دهیم و در آخرت براى او از عملش بهره و نصیبى نخواهد بود وَ سَنَجْزِی اَلشّٰاکِرِینَ و از رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده که «من کانت نیّته طلب الآخرة جعله اللّه غناه فى قلبه و جمع له شمله و آتیه الدنیا و هى راغمة،و من کانت نیّته طلب الدنیا جعل اللّه الفقر بین عینیه و شتت علیه شمله و لا یأتیه الا ما کتب له و نیز در حدیث مشهور فرموده «انما الاعمال بالنیات»
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
وَ مٰا کٰانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاّٰ بِإِذْنِ اَللّٰهِ کِتٰاباً مُؤَجَّلاً نزدیک به معناى این آیه، آیۀ ذیل است

اجل قطعى «وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذٰا جٰاءَ أَجَلُهُمْ لاٰ یَسْتَأْخِرُونَ سٰاعَةً وَ لاٰ یَسْتَقْدِمُونَ ؛ هر امتى را مدّت عمرى است چون اجلشان فراز آید، یک ساعت پس وپیش نشوند» معناى این آیه آن است که زندگى و مرگ در دست خداست و او اجل را مى داند به گونه اى که پس و پیش ندارد؛ خواه سبب آن، شمشیر باشد یا بیمارى، یا پیرى و یا علل دیگر امام على علیه السّلام فرمود: «اجل برترین مراقب انسان است» و نیز فرموده است: «اجل به سان دژى است که نمى توان از آن گریخت» در این آیه به جهاد تشویق شده است؛ زیرا اجل، قطعى است و هیچ کس پیش از فرارسیدن اجل خود نمى میرد؛ هرچند به کام خطرها رود

ممکن است بپرسید: آنچه ما شاهد آن هستیم این است که مرگ علل خاصّى دارد؛ مانند قتل، غرق شدن، وبا و و این نکته با این سخن که اجل انسان را تنها خدا مى داند، در تضاد است ؟
شیخ محمّد عبده آن گونه که در تفسیر المنار آمده به این پرسش پاسخ داده است: جز همان اجل مقدّرشدۀ نزد خدا، علل دیگرى براى مرگ وجود ندارد ازاین رو، مثلا بیمارى وبا وقتى شیوع پیدا مى کند، گاه جوان نیرومند را از بین مى برد، امّا پیر ضعیف را بر جاى مى گذارد چه بسیار ضربه اى که فردى را کشته ولى فرد دیگرى را نکشته است اگر ضربۀ مزبور علّت قتل مى بود، باید اثر آن در تمامى موارد ظاهر مى شد و استثنا نمى پذیرفت

دومین پرسش این است: بنا بر آنچه گفته شد، قاتل نباید در پیشگاه خدا مسئول باشد، درحالى که خدا فرموده است: «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزٰاؤُهُ جَهَنَّمُ خٰالِداً فِیهٰا وَ غَضِبَ اَللّٰهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذٰاباً عَظِیماً؛ هرکس مؤمنى را به عمد بکشد، کیفر او جهنّم است که در آن همواره خواهد بود و خدا بر او خشم گیرد و لعنتش کند و برایش عذابى بزرگ آماده سازد»
پاسخ: مقتول به اجل معیّن خود مرده است؛ امّا قاتل مستحق مجازات مى باشد؛ چرا که وى کارى را که خدا نهى کرده، انجام داده است بااینکه مى توانست از آن دورى کند و فرد مورد تجاوز را بگذارد تا به علّت دیگرى از دنیا برود، به بیانى دیگر در اینجا

دو نکته است: نخست اینکه فردى عمدا فعل حرام را مرتکب مى شود و چنین شخصى مسئول است نکتۀ دوم اینکه فرد مورد تجاوز، اجل معینى دارد این هر دو نکته در یک مورد جمع شده اند و هرکدام حکم و اثر خود را دارد.

وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ. ظاهر آیه، عام ولى سیاق آن در خصوص جهاد است. معناى آیه این است که هرکس براى سود و غنیمت مادّى و نه به منظور پاداش الهى بجنگد و کشته شود، در دنیا و آخرت زیان دیده است و اگر سالم بماند و ارتش اسلام از دشمن غنیمت بگیرد، تنها بهره خود را از غنیمت جنگى گرفته است و هیچ‏گونه پاداش خداوندى ندارد. اگر کسى براى پیروزى حق و اعتلاى کلمه دین بجنگد، هم بهره خود را از غنیمت جنگ مى‏گیرد و هم استحقاق پاداش خدا را دارد. همچنین اگر کسى هم دنیا را قصد کند و هم آخرت را، استحقاق پاداش خدا را دارد؛ زیرا خدا مى‏‌گوید: «برخى از مردم مى‏‌گویند: اى پروردگار ما! ما را در دنیا چیزى بخش، اینان را در آخرت نصیبى نیست. و برخى از مردم مى‏‌گویند: «فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ. وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ. أُولئِکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ؛ «بقره/200- 202» اى پروردگار ما! ما را هم در دنیا خیرى بخش و هم در آخرت و ما را از عذاب آتش نگه دار. اینان از آنچه خواسته‌‏اند، بهره‌‏مند مى‌‏شوند و خدا به سرعت به حساب هرکس مى‏‌رسد». بنابراین، طبیعت جهاد، دو قصد را طلب مى‏‌کند؛ قصد دنیا و قصد آخرت. برخلاف نماز و روزه و زکات و حج که تنها براى خداست و اندک شایبه‏‌اى آن را فاسد مى‏‌کند.

آنچه انسان نیّت کند نصیبش خواهد شد
کسى که در آیات خدا و احادیث پیامبر او تتبّع کند، مى‏‌بیند که نیّت، در داورى‏ درباره گفتارها، کردارها و انسان‏ها تأثیر بزرگى دارد. خداوند فرموده است: «کسى که پاداش دنیا را بخواهد به او مى‌‏دهیم و ...» و نیز فرموده است: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ .... وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى‏ لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً؛ «اسراء/18- 19» هرکس خواهان این جهان باشد هرچه بخواهد زودش ارزانى داریم ... و هرکه خواهان آخرت باشد و در طلب آن سعى کند و مؤمن باشد، جزاى سعیش داده خواهد شد». همچنین در سوره شعراء آیات 88 و 89 گفته است: «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ. إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ؛ روزى که نه مال سود مى‌‏دهد و نه فرزندان، مگر آن‏کس که با قلب رسته از شرک به نزد خدا بیاید». در حدیث شریف آمده است:
1. آنچه انسان نیت کند، نصیبش خواهد شد ... 2. مردم با نیت‌‏هاى خود محشور مى‏‌شوند ... 3. عمل‏ها در گرو نیّت‏هاست ... 4. نیّت انسان بهتر از عمل اوست.
البتّه، هیچ‏‌جاى شگفتى نیست اگر عمل براساس نیّت ارزیابى شود؛ زیرا قلب، اساس زندگى است و با حرکت آن، زندگى انسان آغاز مى‌‏شود و با ایستادن آن، زندگى پایان مى‏یابد. قلب جایگاه ایمان و کفر، خوف و رجا، حبّ و بغض، شجاعت و ترس، اخلاص و نفاق، قناعت و طمع و دیگر فضیلت‏ها و رذیلت‏هاست. در حدیث قدسى آمده است که خداوند فرمود: «گنجایش مرا نه زمین دارد و نه آسمان، بلکه گنجایش مرا دل بنده مؤمنم دارد»؛ یعنى عظمت خدا را درک مى‏‌کند.
بنابراین، تمامى اعمال به وضعیت قلب شکل مى‏‌یابند و رنگ دل را به خود مى‌‏گیرند؛ زیرا دل، منشأ و سرچشمه اعمال است. در تفسیر آیه 84 سوره اسراء: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِهِ» آمده که مراد آن است که هر انسانى طبق نیّت خود عمل مى‏‌کند.
بر این اساس است که انسان مى‏‌تواند با انتخاب اهداف و آرمان‏هایش- چه خیر و چه‏ شر- راهش را از آغاز تا پایان خود انتخاب کند، چنان‏که ما نیز مى‏‌توانیم از طریق اهداف و آرمان‏هایى که وى برگزیده است، درباره‌‏اش قضاوت کنیم.

اگزیستانسیا لیست‏‌ها گفته‌‏اند: «نمى‌‏توان درباره انسان حکم کرد، مگر این‏که آخرین مرحله از مراحل زندگى‏اش را سپرى کند». معناى این سخن، آن است که اگزیستانسیالیسم باید تنها بر مردگان حکم کند، امّا درباره زندگان نه مى‏‌توان به خوبى آنها حکم کرد و نه به بدى آنها؛ نه به محکومیّت آنان و نه به بى‏گناهى آنان، درحالى‏‌که ما مى‌‏دانیم اگزیستانسیا لیست‌‏ها و در رأس آنها رهبرشان، سارتر در مورد زندگان حکم مى‏کنند. البتّه ما منکر آن نیستیم که انسان تا وقتى که زنده است مى‏تواند کردارهایش را اصلاح و خطاهایش را تصحیح کند؛ لکن این امر، مانع از این نمى‌‏شود که در زندگى‏اش براساس آنچه پیش از مردن از وى صادر مى‌‏شود، درباره او حکم کرد.

ممکن است بپرسید: شما پیش‏تر، چندین‏ بار و به مناسبت‏‌هاى مختلف گفتید که میزان، اعمال است و بدون تقوا و عمل صالح، ایمان وجود ندارد. این سخن با سخن کنونى شما که مى‏گویید: میزان، نیّت‏ها و اهداف است، تضاد دارد؟
پاسخ: مراد ما در این‏جا از نیّت، انگیزه قوى و تصمیم جدّى است که در صورت آماده بودن شرایط و وجود علل دیگر، از عمل جدا نیست و آیه 19 سوره اسراء نیز به این موضوع اشاره کرده است: «وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى‏ لَها سَعْیَها ...»؛ کسى که در طلب آخرت باشد و براى آن تلاش کند. این‏گونه نیّت- همان‏گونه که امام صادق علیه السّلام فرموده است- در حکم عمل بلکه خود عمل است؛ زیرا نیّت، ریشه و سرچشمه عمل است. کسى که قصد نکند، عمل نمى‌‏کند. بنابراین، پاداش چنین نیّتى، پاداش عمل است. امّا نیّت شر، یعنى تصمیم بر انجام دادن شر، بدون شک حرام است و کسى که چنین نیّتى داشته باشد، مستحقّ مجازات مى‏‌باشد؛ لکن خداى سبحان از باب لطف، مجازات را از وى ساقط کرده است. البتّه در صورتى که فرد به معصیت آلوده‏ نشود، حتّى اگر یک مانع قهرى وى را از ارتکاب معصیت منصرف کرده باشد. بر این اساس، از دیدگاه اسلام نیّت فعل خیر، خیر است، امّا نیّت فعل شر، شر محسوب نمى‏‌شود. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.