● مسعود ورزيده -
تفسیرنمونه
بهره بردارى منافقان
حادثه احد از دو نظر براى مسلمانان فوق العاده اهمیت داشت : نخستاینکه آئینه تمام نمائى بود که مى توانست چهره واقعى مسلمانان آن زمان را منعکس سازد، و آنها را وادار به اصلاح وضع خود و بر طرف ساختن نقاط ضعف بنماید و به همین جهت قرآن فوق العاده روى آن تکیه کرده ، و در آیات بسیارى که در گذشته خواندیم و در آینده نیز خواهیم خواند از آن استفاده تربیتى مى کند.
از سوى دیگر این حادثه زمینه را براى سمپاشى دشمنان و منافقان آماده ساخت و به همین دلیل آیات زیادى براى خنثى کردن این سمپاشى ها نازل گردید که آیات فوق از آنهاست .
این آیات به منظور در هم کوبیدن فعالیتهاى تخریبى منافقان و هشدار به مسلمانان ، نخست به افراد با ایمان خطاب کرده و مى گوید: (( اى کسانى که ایمان آورده اید! شما همانند کافران نباشید که هنگامى که برادرانشان به مسافرتى مى روند و یا در صف مجاهدان قرار مى گیرند و کشته مى شوند مى گویند: افسوس اگر نزد ما بودند نمى مردند و کشته نمى شدند)) (یا ایهاالذین آمنوا لا تکونوا کالذین کفرو و قالوا لاخوانهم اذا ضربوا فى الارض او کانوا غزى لو کانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا).
گرچه آنها این سخنان را در لباس دلسوزى ایراد مى کنند اما نظرى جز مسموم ساختن روحیه شما ندارند و نباید شما تحت تاثیر این سخنان مسموم قرار گیرید و چنین جمله هائى بر زبان آرید.
اگر شما مؤ منان تحت تاثیر سخنان گمراه کننده آنان قرار گیرید و همان حرفها را تکرار کنید طبعا روحیه شما ضعیف گشته و از رفتن به میدان جهاد و سفر در راه خدا خوددارى خواهید کرد و آنها به هدف خود نائل مى شوند، ولى شما این کار را نکنید و با روحیه قوى به میدان جهاد بروید. ((تا این حسرت بر دل منافقان براى همیشه بماند)). (لیجعل الله ذلک حسرة فى قلوبهم ).
سپس قرآن به سمپاشى آنها سه پاسخ منطقى مى دهد:
1 - ((مرگ و حیات در هر حال بدست خدا است (و مسافرت و یا حضور در میدان جنگ نمى تواند مسیر قطعى آن را تغییر دهد) و خدا از همه اعمال بندگان با خبر است . (و الله یحیى و یمیت و الله بما تعملون بصیر).
2 - ((تازه اگر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید (و به گمان منافقان مرگى زودرس دامن شما را بگیرد چیزى از دست نداده اید) زیرا آمرزش و رحمت پروردگار از تمام اموالى که شما یا منافقان با ادامه حیات براى خود جمع آورى مى کنید بالاتر است )) (و لئن قتلتم فى سبیل الله او متم لمغفرة من الله و رحمة خیر مما یجمعون ).
اصولا نباید این دو را با هم مقایسه کرد ولى در برابر افکار پستى که ؛ چند روز زندگى و ثروت اندوزى را بر افتخار جهاد و شهادت مقدم مى داشتند راهى جز این نبود که بگوید: آنچه را شما از طریق شهادت یا مردن در راه خدا بدست مى آورید بهتر است از آنچه کافران از راه زندگى نکبت بار و آمیخته با شهوات و دنیاپرستى خویش جمع آورى مى کنند.
3 - از همه گذشته مرگ به معنى فنا و نابودى نیست که این قدر از آن وحشت دارید بلکه دریچه اى است به سوى زندگانى دیگرى در سطحى بسیار وسیعتر و آمیخته با ابدیت چنانکه قرآن مى گوید: ((اگر بمیرید و یا کشته شوید به سوى خدا باز مى گردید)) (و لئن متم او قتلتم لالى الله تحشرون )
قابل توجه اینکه در آیات فوق مردن در مسافرت در ردیف شهادت در راه خدا ذکر شده است زیرا منظور از آن مسافرتهائى بوده که در راه خدا و براى خدا انجام مى دادند، مانند سفر به سوى میدان جنگ و یا سفرهاى تبلیغى و مانند آن و
چون مسافرت در آن زمان آمیخته با مشکلات و خطرات و بیماریهاى فراوان بوده لذا مرگ و میر در آن گاهى کمتر از مرگ و میر در میدان جنگ نبود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
ترجمه تفسیر جوامع الجامع
وَ قٰالُوا لِإِخْوٰانِهِمْ ؛ به خاطر برادرانشان گفتند
إِذٰا ضَرَبُوا فِی اَلْأَرْضِ ؛ هر گاه براى تجارت یا غیر آن مسافرت کنند و از دیار خود دور مى شدند جمله اذا ضربوا حکایت از گذشته است و معنایش این است که هر گاه در زمین مسافرت مى کنند
أَوْ کٰانُوا غُزًّى ؛ «غزى» جمع «غاز» است و «لیجعل» متعلّق است به «قالوا»، یعنى این سخنان را گفتند و بدان اعتقاد داشتند تا این که موجب حسرت و اندوه در دلهایشان شد «لام» در «لیجعل» براى نتیجه (و سرانجام) است، چنان که در این آیه است: لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً ؛ «آل فرعون موسى را از دریا برگرفت تا در نتیجه دشمن و مایۀ اندوه آنان شود» (قصص 8)
و مى توان گفت معناى آیه این است که در سخن گفتن و اعتقادتان مانند کفار نباشید و این سخنان را [که اگر برادرانتان در شهر مى ماندند کشته نمى شدند] نگویید تا خداوند حسرت گفتن آن را منحصرا بر دل آنان بگذارد و دلهاى شما را از این حسرت مصون بدارد و از این رو که هنگام داشتن آن عقیده باطل خداى سبحان حسرت و اندوه را در دل کفّار قرار مى دهد و سینه هایشان را تنگ مى کند، فعل [قرار دادن حسرت] به خداوند نسبت داده شده است
وَ اَللّٰهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ ؛ این جمله در مقام ردّ سخن مشرکان است؛ یعنى امر مرگ و زندگى در دست خداست، اوست که گاهى مسافر و جنگجو را زنده مى گذارد و کسى را که در خانه نشسته و مانده است مى میراند
وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ؛ خدا به آنچه انجام مى دهید بیناست، پس همچون کافران نباشید
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» پرتوی از قرآن
یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لاٰ تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَ قٰالُوا لِإِخْوٰانِهِمْ إِذٰا ضَرَبُوا فِی اَلْأَرْضِ أَوْ کٰانُوا غُزًّى لَوْ کٰانُوا عِنْدَنٰا مٰا مٰاتُوا وَ مٰا قُتِلُوا، لِیَجْعَلَ اَللّٰهُ ذٰلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ ، وَ اَللّٰهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ ، وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ
این آیه، تنبیه هوشیارى آور است به مؤمنان، تا از ترس مرگ و کشته شدن، از تحرک در زمین باز نایستند و مانند ناآگاهان از آثار نیرو آفرین جنبش و حرکت و دهشتزدگان از مرگ، خود را گرفتار سکون و پوسیدگى و مرگ روحى نسازند این حقیقت کلى، بتناسب آنچه اینگونه مردم پس از واقعه به زبان مى آوردند، در این آیه و به زبان مردمى که بدین حقیقت توحیدى کفر ورزیده از واقعیات زندگى و جهان پوشیده مانده اند آمده است این کفر باید کفر نسبى و درونى باشد به توحید سرنوشت ساز نه کفر کافران آشکار و رسمى، چه دستۀ اخیر، نه مسئولیتى داشتند و نه مسلمانان با آنان برادرى و از آنان شنوایى، تا براى برادرانشان دلسوزى کنند و دربارۀ آنان که براى رسالت خدایى و یا جنگ از شهر و دیار خود بیرون روند: إِذٰا ضَرَبُوا فِی اَلْأَرْضِ أَوْ کٰانُوا غُزًّى ، ظاهر عطف وَ قٰالُوا ، به کفروا، اینگونه کفر را مى رساند اینگونه مردم که قدرت حرکت و پرواز را از خود گرفته اند و مانند مرغى که به لانه و آشیانه خوى گرفته جرأت حرکت و پرواز را ندارد، همین که دیگرى از همنوع خود را مى نگرد از پوست و لاک خود بیرون مى آید و به هر سوى زمین براى کسب معیشت و یا دانش و تجربه و یا رو به رو شدن با دشمن به حرکت در مى آید، دچار اندوه مى شوند و اگر کسى از آنان بمیرد مى گویند اگر چون ما در خانۀ خود نشسته بود دچار مرگ نمى شد! و چون مى نگرند که آنان با مشت و مغز پر و سرافراز بر مى گردند، دچار حسرت مى شوند
همین سکون و وحشت زدگى است که خوى انفعال، اثر پذیرى و حسرت را در خلال درون آنان جاى داده و قدرت فعل و اثبات و تحرک را از آنان سلب کرده پیوسته جز ناله و آه از دلهاشان بر نمى خیزد اینگونه مردم دچار ناتوانى فکرى مى باشند که منشأ ناتوانى اخلاقى و قلبى است چنان که شجاعت فکرى منشأ هر گونه شجاعت است اینها مانند شترمرغند که از ترس خطر سرش را زیر پرش پنهان مى کند: لِیَجْعَلَ اَللّٰهُ ذٰلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ که محصول آن روحیه و گفتار است ( لاٰ تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَ قٰالُوا )، آنان آگاه نیستند که زندگى و مرگ به مشیت خدا است که پیوسته جریان دارد چه براى آنان که از خانه و زندگى مأنوس خود سر برآرند و چه در آن بیارامند وَ اَللّٰهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ ، همین جریان پیوسته را مى رساند، و محصول حیات و زندگى و عمل و کوشش است که خداوند به آن بس بینا است و آن را نیرو و حیات مى دهد: وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ
تقابل بین موت و قتل معناى خاص آن را مى رساند و تقدیم آن جهت آنکه موت طبیعى و قتل استثنایى و مطابق ترتیب إِذٰا ضَرَبُوا فِی اَلْأَرْضِ أَوْ کٰانُوا غُزًّى ، مى باشد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر شریف لاهیجى
یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اى آن کسانى که ایمان آورده اید لاٰ تَکُونُوا مباشید کَالَّذِینَ کَفَرُوا مانند کسانى که کافر شدند و نفاق را پیشۀ خود گردانیدند و از جهاد متقاعد گشتند چون عبد اللّٰه بن ابىّ سلول و اصحاب او وَ قٰالُوا لِإِخْوٰانِهِمْ «قالوا» ماضى است که بجاى «یقولون» مستقبل واقع شده أى و یقولون لاخوانهم، یعنى میگفتند مر برادران خود را از اهل نفاق که با هم میبوده اند إِذٰا ضَرَبُوا فِی اَلْأَرْضِ چون سفر میکردند بعضى از برادران دیگر ایشان در زمین و بشهرها میرفتند براى تجارت و در آن سفر خیر اثر میمردند أَوْ کٰانُوا غُزًّى غزى جمع غازیست، یعنى یا بودند غازیان و جهاد کنندگان و کشته مى شدند در آن جهاد: لَوْ کٰانُوا عِنْدَنٰا مفعول « قٰالُوا لِإِخْوٰانِهِمْ » است یعنى گفتند مر برادران خود را که: اگر بودندى این برادران دیگر نزد ما و اختیار سفر و جهاد نمیکردند مٰا مٰاتُوا نمیمردند و با ما مى بودند وَ مٰا قُتِلُوا و کشته نمیشدند پوشیده نماند که « لَوْ کٰانُوا عِنْدَنٰا مٰا مٰاتُوا وَ مٰا قُتِلُوا »دلالت دارد بر اینکه « قٰالُوا لِإِخْوٰانِهِمْ »وقتى از آن کفار بوقوع آمده که این برادران مرده بودند و کشته شده پس ایشان صلاحیت مخاطبیت ندارند، و بر تقدیر صلاحیت و مخاطبیت میبایست گفته شود که: «لو کنتم عندنا ما متّم و ما قتلتم» بنا برین فاعل « إِذٰا ضَرَبُوا فِی اَلْأَرْضِ » را در ترجمه حمل باخوان دیگر غیر اخوان مخاطبین کردیم لِیَجْعَلَ اَللّٰهُ لام لیجعل لام عاقبتست یعنى عاقبت حال ایشان اینست که میگرداند خداى تعالى ذٰلِکَ این قول ایشان را حَسْرَةً اندوهى و دریغى فِی قُلُوبِهِمْ در دلهاى ایشان وَ اَللّٰهُ یُحْیِی و خداى تعالى زنده میدارد، نه بودن پیش ایشان وَ یُمِیتُ و میمیراند، نه رفتن در سفر و جهاد وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ و خداى بدانچه مى کنید شما بیناست و داناست و مطابق آن شما را جزا خواهد داد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر عاملی
سخن مفسّرین: «کَالَّذِینَ کَفَرُوا» 156 طبرى: سدّى و مجاهد گفته اند: مقصود عبد اللّه بن ابىّ و یاران او هستند
ابن اسحاق گفته است: مقصود کلیّه ى منافقین است
امام فخر: بعضى گفته اند: ممکن است مقصود کلیّه ى کافران باشند «لِإِخْوٰانِهِمْ » 156 ابو الفتوح: مقصود برادرهاى نسبى و یا دینى است که هم کیشان آنها باشند
فخر: ممکن است مقصود آن باشد که منافقین با یکدیگر این سخن را مى گفتند نسبت به آنهائى که رفته بودند و ممکن است مقصود این باشد که این سخن منافقین بسبت به برادرها و منسوبین خودشان بود که مسلمان شده بودند و رفته و کشته شده بودند و یا غیر مسلمان بودند و براى استفاده و غنیمت رفته و کشته شده بودند
«إِذٰا ضَرَبُوا فِی اَلْأَرْضِ أَوْ کٰانُوا غُزًّى لَوْ کٰانُوا عِنْدَنٰا مٰا مٰاتُوا وَ مٰا قُتِلُوا» 156 ممکن است مقصود از جمله ى: «لَوْ کٰانُوا عِنْدَنٰا» این باشد: آنها که با پیغمبر به جنگ رفته و کشته شدند اگر نزد ما مى ماندند و با آن حضرت موافقت نمى کردند کشته نمى شدند لیکن نسبت به جملۀ اوّل «إِذٰا ضَرَبُوا فِی اَلْأَرْضِ » که بمعنى مسافرت است معلوم نیست مقصود چى است ؟ مگر به گفته ى امام فخر: مقصود آن باشد که منافقین گمان مى کردند که اگر به مسافرت دور یا به جنگ نروند مرگ گریبانگیرشان نمى شود
«لِیَجْعَلَ اَللّٰهُ ذٰلِکَ حَسْرَةً » 156 طبرى: یعنى: این سخنان منافقین نتیجه اش ایجاد اندوه و افسوس در دلهاى خودشان بود چون مؤمنین گوش فراندادند و رفتند و بهره بردند
ابو الفتوح: یعنى شما مسلمانان مانند کافران این طور فکر نکنید و این جور سخنان نگوئید تا خداوند این فکر و گفتار را موجب حسرت در دل آنها قرار دهد نه در دل شما
فخر: ممکن است مقصود از حسرت دل کافران آن باشد که چون خویشاوندان مقتولین این جملات را بشنوند، با خود مى گویند: اى کاش ما آنها را نمى گذاشتیم بروند و کشته شوند و البتّه ما موجب کشتن و مرگ آنها شدیم که جلوگیرشان نشدیم معلوم است که اینطور فکر حسرت است و افسوس، و نیز ممکن است مقصود از حسرت دل هاى منافقین آن باشد که چون این گونه سخن با مردمان ضعیف و زود باور گفتند و آنها هم از جنگ تخلّف کردند، محرومیّت از غنیمت و سعادت موجب حسرت آنها مى شود و چندین جهت دیگر هم نقل کرده است
«وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» 156 جمله ى تعملون با یا و تا هر دو قرائت شده است، و در نتیجه ى معنى تفاوتى نیست چون به قرائت اول و صیغه ى غایب معنى چنین است: شما مثل آنها نباشید که کارشان را خدا مى داند، و به قرائت دوّم و صیغه ى مخاطب معنى چنین است: شما مثل آنها نباشید و گرنه خدا از کارتان خبردار خواهد شد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر گازر
حق تعالى درین آیت مؤمنان را نهى کرد از آنکه آن گویند که:منافقان گفتند چون عبد الله أبىّ سلول و اصحاب او گفت:اى مؤمنان چنان مباشید که کافران درین معنى که گفتند برادران ایشان را در دین یا در نسب چون برفتندى در زمین یعنى بسفر شدندى براى تجارت و طلب معیشت یا به غزا و جهاد رفتندى و نکبتى و وهنى و قتلى بریشان رسیدى این کافران منافقان گفتند که:اگر این مردمان مسافر یا غازى به نزدیک ما بودندى بنمردندى و ایشان را بنکشتندى و این اعتقاد ایشان فاسد بود از آنکه حکم ایشان در سفر و حضر و غزا و جهاد یکى است هیچ وقت از اوقات نیست الّا که مجوّز است که در آن وقت بمیرند و قطع کردن بر آنکه اگر فلان را نکشتندى نمردى؛خطا است،و قطع کردن بر مردن او هم خطاست،بلکه مجوّز است چنانکه احوال دیگران روا باشد که:هر ساعت مرگ بدیشان رسد و روا باشد که:سالهاى بسیار بمانند پس شما که مؤمنانید چون ایشان مباشید درین گفتن تا خداى تعالى این معنى در دلهاى ایشان به حسرت کند نه در دلهاى شما،و حسرت ایشان از آن بود که ایشان را گمان بود که مسلمانان با ایشان موافق باشند درین گفتار چون خلاف کردند حسرتى شد ایشان را و هم از آن اعتقاد فاسد بود که کرده بودند که اگر ایشان نرفته بودندى نمردندى چون رفتند مردند؛کارى فائت شد،حسرت از آن خوردند که چرا رها کردیم ایشان را و«حسرت» اندوه باشد بر چیزى فائت شده که مرد گمان برد که بخواهد رسیدن
آنگه خبر داد که:مرگ و زندگانى تعلّق به خداى دارد بحضر و سفر بنگردد
و خداست که او زنده دارد و بمیراند نه اسبابى که ایشان گمان بردند و خداى بدانچه شما مى کنید بیناست،مورد این آیت تهدید و وعیدست
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لاٰ تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَ قٰالُوا لِإِخْوٰانِهِمْ إِذٰا ضَرَبُوا فِی اَلْأَرْضِ أَوْ کٰانُوا غُزًّى لَوْ کٰانُوا عِنْدَنٰا مٰا مٰاتُوا وَ مٰا قُتِلُوا ترجمه آیه شده و واضح است محتاج بتوضیح نیست و خلاصه آنکه آنهائى که بظاهر ایمان آورده بودند و هنوز ایمان در باطن آنان رسوخ ننموده بود پس از جنگ احد و کشته شدن جوانانشان و نیز شاید انجام معرکه جنگ را فقط به دلخواه رسول مى دانستند نه بامر خداى تعالى این بود که اظهار تأسف مى نمودند و مى گفتند اینهائى که در جنگ کشته شدند اگر از منزلشان بسفر نمى رفتند یا اینکه در جنگ وارد نشده بودند و نزد ما مانده بودند نه مى مردند و نه کشته مى شدند
گویا آیه ایشان را توبیخ و سرزنش مى نماید که شمائى که ایمان آورده اید بایستى در ایمان راسخ باشید و گفتارتان مثل کافرین و منافقین نباشد که دوستان خود را منع مى کردند از جهاد فى سبیل اللّه و آنها را از کشته شدن مى ترسانیدند لِیَجْعَلَ اَللّٰهُ ذٰلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ وَ اَللّٰهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ و لام «لِیَجْعَلَ » لام عاقبت است مثل آیه آل فرعون «لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً» یعنى آنها آن گفتار را گفتند تا عاقبت امر آنها به این کشد که خداى تعالى آن اعتقاد باطل آنان را در قلب آنها حسرت گرداند و بدانید که خدا زنده مى دارد نه حذر کردن و او مى میراند نه جهاد رفتن
و پاسخ گفتار فاسد آنها همانست که در آیه بالا فرموده «قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ اَلَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ اَلْقَتْلُ إِلىٰ مَضٰاجِعِهِمْ الخ»اشاره به اینکه اگر شما واقعا ایمان آورده باشید مى دانید که در لوح محفوظ و کتاب آفرینش براى هرکسى مدت و اجلى مقرر گردیده که «لاٰ یَسْتَأْخِرُونَ سٰاعَةً وَ لاٰ یَسْتَقْدِمُونَ » و براى هرکسى آنچه معین گردیده به آن خواهد رسید«لا تدبیر لحکمه و لا راد لقضائه» وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ گویا فرموده اى کسانى که تظاهر بایمان مى کنید و قلب شما مطئن بایمان نگردیده بدانید که خداى تعالى به آنچه شما از گفتار و اعمال و کردار مى کنید بینا است بر او چیزى مخفى نخواهد بود
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
حق مؤمن آنست در هر امرى اقدام مى نماید ابتداء ملاحظه حکم عقل و شرع را بنماید اگر صلاح عقلا و شرعا معلوم باشد محتاج به مشورت نیست و اگر تردیدى در احراز حکم عقلى یا شرعى داشته باشد به مشورت با اشخاص عاقل خیرخواه خیرگو یا مراجعۀ بقواعد شرعیه در موارد شبهه تکلیف خود را احراز کند و اگر باز رفع تردید نشود اینجا بنظر حقیر جاى استخاره و طلب ارائه خیر از خدا است چون جایى که باب احراز خیر از طرق ظاهریه بر بنده مسدود شده است از باب لطف بر خداوند لازم است که بطرق غیبیه به او اعلام فرماید و یکى از آن طرق که بتوسط اولیاء دین به ما رسیده است استخاره است و پس از تعیین تکلیف باید متوکلا على اللّه در امر اقدام نماید و بعد از این اگر برحسب ظاهر ضررى به او متوجه شود دیگر جاى ندامت و حسرت نیست زیراکه امورات منوط بتقدیر الهى است و بسا از اوقات است که چیزى را ما براى خودمان ضرر فرض مى کنیم و واقعا خیر ما در آنست لذا مؤمن با توجه به آنچه عرض شد حسرت و ندامتى در امور پیدا نمى کند مگر در جایى که تقصیرى در مقدمات مشروحه کرده باشد ولى کافر که باین مبانى معتقد نیست و عمل نمى کند خواه منافق باشد چنانچه ظاهرا مراد در این آیه است خواه منکر ظاهرى غالبا دوچار حسرت و ندامت است بنظر حقیر منافقین بعد از مراجعت از جنگ احد مى گفتند به رفقاى خودشان اگر شهداء احد در معرکه حاضر نمى شدند یا فرار مى کردند و با ما بودند کشته نمى شدند چنانچه سایر کفار و جهال نوعا در موقعى که جمعى مسافرت مى نمودند و مى مردند مى گفتند اگر آنها نرفته بودند باین سفر نمى مردند و این عقاید و گفتار علاوه بر آنکه خلاف واقع است زیراکه امورات منوط بتقدیرات الهى است و تدبیرات بندگان در آن تأثیرى ندارد و کاشف از عدم رضاى عبد به قضاى الهى است و مثبت تقصیر از براى مقدمین به آن امور است و اظهار استقلالى است از براى بنده که به ساحت مقدس ربوبى برمى خورد ایجاد حسرت و ندامت و اسف در اولیاء و دوستان آنها و گویندگان این مقالات فاسده مى نماید به طورى که بسا مى شود این اندوه زیادتر از اندوه اصل مصیبت باشد در صورتى که اثر و فایدۀ هم اصلا و ابدا بر این عقاید و اقوال نیست لذا خداوند مؤمنین را نهى فرموده از آنکه مشارکت نمایند با کفار در این عقاید و اقوال تا این حسرت و ندامت مخصوص به آنها باشد در دنیا و مؤمنین از آنها نصیبى نداشته باشند تا برسد به حسرت و ندامت روز حسرت که امان از حسرت و ندامت آن روز و بنیان خرافات آنها را باثبات دو صفت از براى خداوند مضمحل فرمود چون کسى زنده کننده و میراننده مى باشد که اختیار موت و حیات بدست او باشد و آن خداوند است که چنانچه زنده کرد مى میراند و هروقت بخواهد باز زنده مى کند اگر خداوند بخواهد مسافر و غازى را زنده مى گذارد و مقیم را مى میراند چنانچه مى دیدند و مى بینیم و نمى دانستند و نمى دانیم و خداوند باعمال قلبیه و لسانیه شما بصیر است و اگر بخواهید مشابه با کفار شوید شما را به جزاى خودتان در دنیا و آخرت مى رساند و یعملون بصیغه مغایب نیز قرائت شده است و بنابراین مراد آنست که کفار را خداوند باین عقاید و اعمال مجازات خواهد فرمود و چون معنى سمیع و بصیر در خداوند تعالى عالم به مبصرات و مسموعات است اطلاق بینا با آنکه مورد آیه قول است ضرر ندارد علاوه بر آنکه شیخ الاشراق فرموده مرجع علم الهى ببصر است در هر حال مراد معلوم است که خداوند بتمام اعمال عباد آگاه است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.