ابن بابویه از علی بن احمد بن محمد بن عمران ذیل آیه {وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ} روایت کرده گفت که امیرالمؤمنین ع از جنگ صفین مراجعت فرموده بود, مردی از اهل عراق حضورش شرفیاب شد عرض کرد یا امیرالمؤمنین بفرمائید بدانم این حرکت ما بسوی شام بنابر قضا و قدر خــــدائی بود؟ حضرت فرمود: آری, ای شیخ به خــــدا قسم شما بر هیچ بالا و بلندی حرکت نمی کنید مگر آنکه به قضا و قدر خــــداوند است, آنشخص گفت یا امیرالمؤمنین اینک من از پیشگاه پــــروردگار ثواب و اجر زحمت خود را میخواهم, امیرالمؤمنین ع فرمود: ای شیخ ساکت باش بخـــدا قسم محققاً خــــداوند اجر شما را بزرگ کرد از همان لحظه ای که شما به اختیار خود به جبهه جنگ رفته و در برابر دشمن قرار گرفته و بمیل خود پایمردی و ثبات ورزیده و مصاف و قتال نموده و مراجعت کردید و در تمام این حالات مجبور نبوده و در تحت قید و فشار و اضطرار واقع نشده اید, آنمرد عرض کرد چگونه ما مجبور و مضطر نبوده ایم و حال آنکه میفرمائید رفتن و درنگ نمودن و برگشتن ما تمام به قضا و قدر خـــداوند بوده است.
آنحضرت به شیخ فرمود: تو گمان میکنی که آن قضا حتمی و قدر لارم بوده؟ اگر قضا و قدر لازم و حتمی بوده ثواب و عقاب و اجر و عذاب باطل بوده و مفهومی نداشت و امر خــــداوند بر طاعات و نهی از معاصی و کارهای زشت موردی پیدا نمیکرد و معنای وعدۀ ثواب و یا ترسانیدن از عذاب از بین میرفت و مذمت گناهکار و نیکوکار وجود خارجی پیدا نمیکرد بلکه بر عکس شخص نیکوکار سزاوار تر است بر عذاب مردم بد عمل و گناهکار بمدح از نیکوکار اولیتر است, زیرا گناهکار مجبور بوده که مرتکب خطا و گناه شود ولی نیکوکار راضی به فعل خود نبوده بلکه از روی جبر بکار نیک پرداخته و این اعتقاد بر جبر و اضطرار بندگان بر معاصی از گفته ها و سخنان بت پرستان و معتقدات دشمنان رحمان و حزب و گروه شیطانست و دین قدریه و مجوس این امت میباشد, ای شیخ بدان که خــــداوند برای خلایق تکالیفی مقرر فرموده و ایشان را مخیر ساخته در بجا آوردن آن از معصیت بدون اکراه به آن فرایض و نهی فرموده و از این رو در برابر عمل اندک ثواب بسیار عطا میفرماید و هیچوقت خــــداوند در مقابل عاصیان مغلوب نبوده بلکه قدرت بر منع تا فرمان و معصیت کار را دارد که فاعل فعل را از انجام آن بازداشته و نگذارد گناهی صورت وقوع پیدا کند اما هرگز مردمان را به اجبار وادار به اطاعت و یا نهی از معصیت نفرموده و آسمان و زمین و آنچه در میان آنهاست باطل و لغو خلق نفرموده و ارسال رسل و انزال کتب برای ترسانیدن خلایق از عذاب و بشارت بحصول ثواب بطریق عبث و بی فایده نبوده و تصور باطل بودن هستی و لغو بعث انبیاء و پیغمبران گمان یاوۀ کسانی است که کافرند و وای بر این قبیل مردم از آنش دوزخ.
مرد عراقی از شنیدن فرمایشات آنحضرت تا آن حد بوجد آمد که اشعاری سرود که چند بیت آن درج میشود:
انت الامام الذی نرجوا بطاعته یوم النجاه من الرحمن غفرانا
اوضحت من امرنا ماکان ملتبسا جزاک رنک بالاحسان احسانا
الیس معذره فی فعل فاحشه قد کنت راکبها فسقاً و عصیانا؟
که ترجمه آن اینچنین است:
تو آن امامی هستی که در مقابل اطاعت و اجرای اوامرت روز قیامت از خـــــداوند رحمان امید نجات و بخشایش داریم.
امری که بر ما مشتبه شده بود بخوبی واضح و روشن فرمودی در مقابل این لطف و احسان از خــــداوند میخواهم که بتو پاداش نیک مرحمت فرماید.
چطور ممکن است که شخصی کار زشتی بکند و به سبب فسق و عیان مرتکب خطائی بشود و بتواند خود را معذور دانسته و بی گناه بداند؟.
[ نظرات / امتیازها ]