از مجموع آنچه درباره شاخه هاى توحید در آیات گذشته ذکر شد به خوبى مى توان نتیجه گرفت که توحید در عبادت یک حقیقت غیر قابل انکار است ، تا آنجا که هیچ انسان فهمیده و عاقلى نباید به خود اجازه دهد که در برابر بتها سجده کند، لذا به دنبال آن با لحنى قاطع و تشددآمیز مى گوید: ((بگو: آیا به من دستور مى دهید که غیر خدا را عبادت کنم اى جاهلان ))؟! (قل افغیر الله تامرونى اعبد ایها الجاهلون ).
این سخن مخصوصا با توجه به اینکه کفار و مشرکان گاهى پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را دعوت مى کردند که خدایان آنها را احترام و پرستش کند، و یا حداقل از عیبجوئى و انتقاد نسبت به بتها بپرهیزد مفهوم عمیقترى پیدا مى کند، و با صراحت اعلام مى دارد که مساءله توحید و نفى شرک مطلبى نیست که بتوان بر سر آن معامله و سازش کرد، شرک باید در تمام چهره هایش در هم کوبیده شود و از صفحه جهان محو گردد!
مفهوم آیه این است که بت پرستان عموما مردمى جاهلند، نه تنها نسبت به پروردگار جهل دارند که مقام والاى انسانى خود را نیز نشناخته و لگدمال کرده اند.
تعبیر به امر و دستور در آیه فوق نیز پرمعنى است ، و نشان مى دهد که آنها با لحنى آمرانه و بدون ذکر دلیل و منطق ، پیغمبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را دعوت به بت پرستى مى کردند! این موضع گیرى از افراد جاهل و نادان عجیب نیست .
آیا این جهل و نادانى نیست که انسان اینهمه نشانه هاى خدا را در عالم هستى که گواه بر علم و قدرت و تدبیر و حکمت او است رها کرده ، و به موجودات بى ارزشى بچسبد که مبداء هیچ اثر و منشاء هیچ خاصیتى نیستند.
[ نظرات / امتیازها ]