● بیان یکی از اصول کلی ارث: نحوه تقسیم مال مازاد بر سهام و عکس آن
یکی از اصولی که از آیات ارث استفاده مىشود این است که سهام گاهى از اوقات زیادتر از مال مىشود و گاه مىشود که مال از سهام بیشتر شود.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : سهام گاهی از اوقات زیادتر از مال میشود ، مثل اینکه زنی بمیرد ، و شوهر و برادران و خواهرانی از خویشاوندان پدری و مادری خود بجای بگذارد ، که در این صورت سهام عبارت است - از : 1 - نصف ( 1 / 2 ) ، و ثلثان ( 2 / 3 ) ، و معلوم است که جمع این دو ، بیشتر از عدد صحیح میشود ) یعنی اگر ارث را یک واحد فرض کنیم ، مشتمل بر این دو سهم 2 / 3 - 1 / 2 نیست ، بلکه کمتر از آن است ، چون جمع آن دو عبارت است از یک عدد صحیح و یک ششم ( ، و نیز مثل این فرض که زنی بمیرد و پدر و مادر و شوهر و دو دختر بجای بگذارد ، که در این فرض نیز سهام از مال بیشتر است .
چون مال ، واحد و یا بگو یک عدد صحیح است در حالی که جمع ربع ( 1 / 4 ) سهم شوهر ، و دو ثلث ( 2 / 3 ) سهم دو دختر و دو سدس ( 2 / 6 ) ، سهم پدر و مادر یک عدد صحیح و ( 17 / 18 ) است .
و گاه میشود که بر عکس فرضیههای بالا مال از سهام بیشتر میشود مثل این فرض که زنی بمیرد و تنها یک و یا چند دختر از خود بجای بگذارد ، که سهم آنان نصف مال میت معین گردیده و در قرآن کریم نصف دیگرش معین نشده است ، و مثل فرضیههائی دیگر که روایات وارده از طرق ائمه اهل بیت ( علیهم السلام ) که جنبه تفسیر برای قرآن کریم دارد حکم آنها را بیان کرده ، فرموده در صورتی که سهام از اصل مال زیادتر شد نقص تنها به کسانی وارد میشود که در قرآن جز یک سهم برایشان بیان نشده ، و اینان عبارتند از دختران و خواهران ، نه به کسانیکه چون پدر و مادر و همسر دو جور سهم برایشان ذکر شده است ، و هم چنین در صورتی که سهام از اصل مال کمتر و مال از سهام بیشتر باشد ، زائد را به کسانی میدهند که در قرآن یک سهم برایشان ذکر شده ، و یا بگو بهمان کسانی میدهند که نقص بر آنان وارد میشد ، نظیر آن صورتی که از میت یک دختر بماند و یک پدر ، که دختر ( 1 / 2 ) مال را به فریضه میبرد ، و پدر یک سدس ( 1 / 6 ) را ، و بقیه که دو سدس ( 2 / 6 ) است بعنوان رد به دختر داده میشود .
و لیکن عمر بن خطاب در ایام خلافتش این حکم را تغییر داد ، و چنین باب کرد که در صورت زیادتی سهام بر مال ، سهام را خرد نموده ، و نقیصه را بر همه وارد کنند ، که اصطلاحا آنرا ( عول) میگویند ، و علمای اهل تسنن در صدر اول در صورت زیادتی مال بر سهام ، زیادتی مال را به خویشاوندان پدری میت دادند ، که اصطلاحا این را ( تعصیب ) میگویند ، ولی در شیعه ( عول و تعصیب ) نیست .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4 ص : 339 و 340 |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای لغوی «کلاله»
کلمه کلاله در اصل، مصدر و به معنای احاطه است، تاج را هم اگر اکلیل میگویند به این جهت است که بر سر احاطه دارد، مجموع هر چیزى را هم که «کل» به ضمه کاف مىخوانند، براى این است که به همه اجزا احاطه دارد، یک فرد سربار جامعه را هم اگر «کل بر جامعه» به فتحه کاف تعبیر مىکنند، براى این است که سنگینیش بر جامعه احاطه دارد.
راغب در مفردات میگوید: کلاله نام ما سوای فرزند و پدر و مادر از سایر ورثه است.و اضافه میکند که از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت رسیده که شخصی از آن جناب معنای کلاله را پرسید، فرمود: کسی که بمیرد و فرزند والد نداشته باشد، که در این حدیث کلاله را نام میت گرفته و هر دو معنا صحیح است، چون گفتیم کلاله مصدر است، هم وارثان و هم مورث را شامل مىشود.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : مؤلف قدس سره : بنابر این هیچ مانعی نیست از اینکه کلمه کان در آیه شریفه ناقصه و کلمه رجل اسم آن و کلمه یورث صفت رجل و کلمه کلاله خبر آن باشد و معنا چنین باشد : اگر میت کلاله وارث باشد ، یعنی نه پدر وارث باشد و نه فرزند او ، چنین و چنان میشود ممکن هم هست کلمه کان را تامه بگیریم و جمله : رجل یورث را فاعل کان و کلمه را مصدری بگیریم که در جای حال نشسته است ، آن وقت برگشت معنا به این میشود که میت کلاله وارث باشد و به طوری که از زجاج نقل کردهاند ، گفته است هر کس کلمه یورث را با کسره را قرائت کند باید کلمه کلاله را مفعول آن بگیرد ، و کسی که آن را با فتحه را قرائت کند ، باید کلمه کلاله را حال و منصوب به حالیت بداند .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 335 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای «ضرر رساندن میت»
در جمله «غَیْرَ مُضَارٍّ» کلمه «غیر» منصوب بر حالیت است و کلمه «مضار» از مصدر مضارة است که به معنای ضرر رساندن به غیر است و از ظاهر عبارت بر میآید که مراد از آن ضرر رساندن میت بوسیله دین باشد، مثل اینکه میت خود را مدیون و مقروض کند تا به این وسیله ورثه را از ارث محروم سازد و یا مراد ضرر رساندن هم بوسیله دین باشد (به بیانی که گذشت) و هم بوسیله وصیت به بیش از ثلث مال.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 336 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : وصیت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان یکی از اصول کلی ارث: تاثیر نزدیکی رحمی به میت در میزان ارث
یکی از اصولی که از آیات ارث استفاده مىشود همان مطلبى است که ما استفاده آن را از جمله: «آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً»(نساء/11) قبلا از نظر خواننده گذرانده، گفتیم از این جمله بر مىآید مساله نزدیکی و دوری از میت در باب ارث اثر دارد، و اگر این جمله را ضمیمه کنیم به جملههاى بقیه آیه، این معنا بدست مىآید: که قرب و بعد نامبرده در کمی و زیادی سهم، و بزرگ و کوچکی آن نیز اثر دارد، و اگر جمله مورد بحث ضمیمه شود به آیه:«و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله» این معنا را میفهماند که وارث، هر قدر از حیث نسب به میت نزدیکتر باشد، مانع از ارث بردن کسانی خواهد بود که از وی بمیت دورترند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و معلوم است که نزدیکترین اقارب ( نزدیکان ) به میت پدر و مادر و پسر و دختر است .
چون بین این چهار طایفه و بین میت کس دیگری واسطه نیست ، و نیز معلوم است که بر این حساب ، پسر و دختر میت از ارث بردن پسر زادگان و دختر زادگان مانع میشوند ، چون پسر زاده و دخترزاده ، با وساطت پدر و مادرشان یعنی پسر و دختر میت به میت متصل میشوند ، و تنها وقتی خود واسطهها از دنیا رفته باشند ارث میبرند .
بدنبال این طبقه ، طبقه دوم قرار دارد ، که عبارت است از برادران و خواهران و جد و جده میت ، که اینها یک واسطه که همان پدر و یا مادر میباشند ، متصل به میت میشوند ، پس اگر میت از طبقه اول وارث و وارث زاده نداشته باشد ، ارث او را طبقه دوم میبرد ، و اگر از طبقه دوم هم وارثی ندارد ، فرزندان آن طبقه ارث او را میبرند ، که با یک واسطه یعنی پدر و مادر به میت متصل میشوند .
و بطور کلی هر بطنی مانع ارث بطن بعد از خودش میشود .
بعد از این طبقه ، طبقه سوم قرار دارد که طبقه عمو و عمهها و دائی و خالههای میت و جد و جده پدر میت و جد و جده مادر میت است ، چه ، بین نامبردگان و بین میت دو واسطه وجود دارد ، یکی جد و جده است ، و یکی پدر و مادر ، و مساله بر همین قیاس است که گذشت .
و از مساله قرب و بعد نامبرده بر میآید آن کسی که به دو سبب به میت نزدیک است ، مقدم است بر کسی که به یک سبب نزدیک است ، که یکی از مثالهایش تقدم خویشاوندان ابوینی میت بر خویشاوندان پدری او است ، که این دسته با وجود دسته اول ارث نمیبرند .
ولی کلاله ابوینی مانع از ارث بردن خویشاوند مادری نمیشود .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 337 و 338 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان یکی از اصول کلی ارث: فرض تزاحم یعنی سهم الارث از اصل ارث بیشتر شود
یکی از اصولی که از آیات ارث استفاده مىشود این است که در وارثان میت غیر از ناحیه قرب و بعد به او تقدم و تاخر دیگرى در نظر گرفته شده، چون گاه مىشود که سهام همگى جمع مىشود، و بخاطر بیشتر شدنش از اصل ترکه با هم مزاحمت مىکنند، و در این هنگام بعضى از صاحبان سهام کسانى هستند که در این فرض یعنى در فرض تزاحم، سهم دیگرى در قرآن برایش معین شده است. بعضى دیگر از صاحبان سهام کسانى هستند که در اصل برایشان سهمى معین شده، ولى اگر مزاحمى داشته باشند قرآن از بیان سهم آنان سکوت کرده، و سهم معینى برایشان ذکر نکرده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : بعضى از صاحبان سهام که در فرض تزاحم، سهم دیگرى در قرآن برایش معین شده مانند: شوهر که در اصل نصف ( 1 / 2 ) میبرد ، ولی وقتی وجود فرزندی از همسرش مزاحم او میشود ، عینا سهم او ربع ( 1 / 4 ) میشود ، و مانند زوجه - در صورتی که شوهر از دنیا برود - که در فرض نبودن فرزند برای میت ربع ( 1 / 4 ) و در فرض وجود فرزند ثمن ( 1 / 8 ) میبرد ، و مانند مادر که در اصل ثلث ( 1 / 3 ) میبرد ، ولی اگر میت - که فرزند او است - اولاد و یا برادر داشته باشد سهم مادرش سدس ( 1 / 6 ) میشود ، ولی پدر میت که سهمش ( 1 / 6 ) است کم نمیشود ، چه میت فرزند داشته ، و چه نداشته باشد.
بعضی دیگر از صاحبان سهام کسانی هستند که در اصل برایشان سهمی معین شده ، ولی اگر مزاحمی داشته باشند قرآن از بیان سهم آنان سکوت کرده ، و سهم معینی برایشان ذکر نکرده است مانند یک دختر و چند دختر و یک خواهر و چند خواهر ، که یک دختر نصف و یک خواهر دو ثلث میبرد ، ولی اگر چند دختر و چند خواهر باشند قرآن سهمی برایشان معین نکرده است .
از این جریان استفاده میشود که دسته اول که قرآن کریم سهم ارثشان را ، هم در صورت نبودن مزاحم بیان کرده و هم در صورت وجود مزاحم ، در جائی که سهام ارث از اصل ارث بیشتر شد ، نقصی بر سهم آنان وارد نمیشود .
بلکه بر کسانی وارد میشود که جزء دسته دومند ، یعنی از آنهائی هستند که قرآن تنها سهم الارث در صورت نبود مزاحمشان را معین کرده ، و از بیان قسمت سهمالارثشان در صورت وجود مزاحم سکوت کرده است .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 338 و 339 |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● علت بیشتر بودن سهم مادر از پدر در ارث
سهم زن فی الجمله کمتر از سهم مرد است، مگر در پدر و مادر که سهم مادر نه تنها کمتر از سهم پدر نیست، بلکه گاهی بحسب فریضه از سهم پدر بیشتر هم میشود، و ای بسا بتوان گفت که مساوی بودن مادر با پدر و در بعضی صور بیشتر از آن بودنش برای این جهت است که مادر از نظر رحم چسبیدهتر از پدر به فرزند است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و تماس و برخورد او با فرزند بیشتر از تماس و برخورد پدر است و مادر در حمل و وضع و حضانت فرزند و پرورش او رنج بیشتری را تحمل میکند ، همچنان که خدای تعالی در آیه :« و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه ، کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلثون شهرا» بعد از سفارش در باره احسان به پدر و مادر هر دو ، در خصوص مادر میفرماید : مادر او را به زحمت و رنج حامله میشود ، و با زحمت و مشقت میزاید ، و حداقل سی ماه حمل او و شیر دادنش طول میکشد ، پس اگر سهم مادر بر خلاف هر زن دیگر که سهمش نصف سهم مرد است برابر سهم پدر ، و در بعضی فرضیهها بیش از آن است بطور قطع بخاطر این است که شارع مقدس خواسته است جانب مادر را غلبه دهد ، و او را شایسته احترام بیشتری نسبت به پدر ، معرفی کند .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 340 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● علت تفاوت سهم زن و مرد در ارث
اما اینکه در غیر مادر گفتیم: سهم هر زنی فی الجمله نصف سهم مرد، و سهم مردها دو برابر سهم زنان است، علتش این است که اسلام مرد را از جهت تدبیر امور زندگی که ابزار آن عقل است قویتر از زن میداند و مخارج مرد را هم بیش از مخارج زن دانسته چون مخارج زن هم به عهده مرد است، و بدین جهت فرموده:«الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم»(النساء/34).
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : کلمه ( قوام ) که در این آیه آمده از ماده قیام است ، که به معنای اداره امر معاش است ، و مراد از فضیلت مردان ، زیادتر بودن نیروی تعقل در مردان است ، چون حیات مرد ، تعقلی و حیات زن عاطفی و احساسی است ، و ما اگر این وضع خلقتی مرد و زن را و آن وضع تشریعی در تقسیم مسؤولیت اداره زندگی را به دقت در نظر بگیریم ، آنگاه با ثروت موجود در دنیا که هر زمان از نسل حاضر به نسل آینده در انتقال است مقایسه کنیم ، میبینیم اینکه اسلام تدبیر و اداره دو ثلث ثروت دنیا را به عهده مردان ، و تدبیر یک ثلث آنرا به عهده زنان گذاشته ، و در نتیجه تدبیر تعقل را بر تدبیر احساس برتری و تقدم داده ، صلاح امر مجتمع و سعادت زندگی بشر را در نظر گرفته است .
و از سوی دیگر کسری در آمد زن را با فرمانی که به مردان صادر نموده ( که رعایت عدالت را در حق آنان بکنند) تلافی کرده است ، زیرا وقتی مردان در حق زنان در مال خود که دو ثلث است رعایت عدالت را بکنند یک لقمه ، خود بخورند و لقمهای به همسر خود بدهند ، پس زنان ، با مردان در آن دو ثلث شریک خواهند بود ، یک ثلث هم که حق اختصاصی خود زنان است ، پس در حقیقت زنان از حیث مصرف و استفاده ، دو ثلث ثروت دنیا را میبرند .
و نتیجه این تقسیمبندی حکیمانه و این تشریع عجیب این میشود که مرد و زن از نظر مالکیت و از نظر مصرف وضعی متعاکس دارند ، مرد دو ثلث ثروت دنیا را مالک و یک ثلث آنرا متصرف است و زن یک ثلث را مالک و دو ثلث را متصرف است ، و در این تقسیمبندی روح تعقل بر روح احساس و عواطف در مردان ترجیح داده شده ، چون تدبیر امور مالی یعنی حفظ آن ، و تبدیلش و سودکشی از مال ، سر و کارش با روح تعقل بیشتر است ، تا با روح عواطف رقیق و احساسات لطیف ، و از سوی دیگر اینکه از مال چگونه استفاده شود ، و چطور از آن بهرهوری گردد ، با عواطف و احساسات بیشتر سر و کار دارد تا با روح تعقل ، این است رمز اینکه چرا اسلام در باب ارث و باب نفقات بین مردان و زنان فرق گذاشته است .
بنا بر این جا دارد که ما مراد از فضیلت در جمله :« بما فضل الله ... »(النساء/34)را به همین زیادتر بودن روح تعقل مردان از زنان بدانیم ، نه زیادتر بودن زور بازوی مردان ، و صلابت و خشونتشان در جنگ و در همه شؤون زندگی ، گو اینکه مردان این مزیت را هم دارند ، و یکی از فرقهایی که بین زن و مرد هست بشمار میرود ، و بوسیله آن مرد از زن شناخته میشود ، و در مجتمع بشری آثاری عظیم در باب دفاع و جنگ و حفظ اموال و تحمل اعمال شاقه و شدائد و محنتها و نیز در ثبات و سکینت در هنگام هجوم ناملایمات بر آن مترتب میگردد ، آثاری که زندگی اجتماعی بدون آن تمام نمیشود ، و زنان طبعا نمیتوانند چنین آثاری از خود نشان دهند ، و لیکن در آیه مورد بحث منظور از برتری نمیتواند این باشد ، بلکه همان برتری در تعقل است .
همچنانکه وجود امتیازاتی دیگر در زن که مجتمع بشری بینیاز از آن نیست باعث نمیشود که ما زن را بخاطر آن برتر از مرد دانسته ، و آن امتیاز را ماده نقض بر آیه شریفه بگیریم و بگوئیم : اگر مردان در نیروی دفاع و حفظ اموال و سایر امتیازاتی که بر شمردیم برتر از زنانند ، زنان هم در احساسات لطیف و عواطف رقیق برتر از مردانند ، هر چند که مجتمع بدون آن پای نمیگیرد ، چون عواطف نامبرده آثار مهمی در باب انس ، و محبت ، و سکونت دادن به دلها ، و رحمت و رأفت ، و تحمل بار سنگین تناسل ، و حامله شدن ، و وضع حمل کردن ، و حضانت ، و تربیت و پرستاری نسل ، و خدمت به خانه دارد ، و زندگی بشر با خشونت و غلظتی که در مردان است ، و با نبود لینت و رقت زنان پایگیر نمیشود ، اگر غضب مردان لازم است ، شهوت زنان هم مورد نیاز است و اگر دفع واجب و ضروری است ، جذب هم لازم و ضروری است .
و سخن کوتاه اینکه تجهیز مرد به نیروی تعقل و دفاع ، و تجهیز زن به عواطف و احساسات ، دو تجهیز متعادل است ، که به وسیله آن دو کفه ترازوی زندگی در مجتمع که مرکب از مرد و زن است متعادل شده است ، و حاشا بر خدای سبحان از اینکه در کلامش از طریق حق منحرف ، و در حکمش مرتکب جور شود ،« ام یخافون ان یحیف الله علیهم»(النور/50) و یا میترسند از اینکه خدای تعالی علیه آنان سخنی بیجا بگوید و حکمی بجور براند ( «و لا یظلم ربک احدا »(الکهف/49)و پروردگار تو بر احدی ظلم نمیکند ) آری همین خدای تعالی است که میفرماید :« بعضکم من بعض»(آل عمران/195) شما انسانها بعضی از بعض دیگرید ( ، و بهمین التیام و بعضیت اشاره میکند در آیه مورد بحث که میفرماید« بما فضل الله بعضهم علی بعض »(النساء/34).
و نیز میفرماید : «و من آیاته ان خلقکم من تراب ثم اذا انتم بشر تنتشرون و من ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون»(الروم/20-21) خواننده عزیز اگر با دقت در مضمون این دو آیه نظر کند در مییابد که چه بیان عجیبی دارد ، و چگونه انسان را ( که مراد از آن به قرینه مقابله ، مرد است ( با تعبیر ) بشری منتشر در زمین شدید ) توصیف کرده ، که منظور از انتشار کوشش در طلب معاش است ، که تمامی اعمال آدمی در بدست آوردن لوازم زندگی و حتی در جنگ و غارتها به آن بر میگردد ، و اینگونه اعمال نیازمند به قوت و شدت است ، و اگر انسان تنها این قسم انتشار را میداشت به دو فرد تقسیم میشد ، یکی آنکه حمله میکند دیگری آنکه میگریزد ( که معلوم است در کوتاهترین زمان نسلش منقرض میشد ) .
لیکن خدای سبحان دنبال توصیف انسان به صفت انتشار به مساله خلقت زنان پرداخت ، که آنان را به جهازی مجهز فرمود که وجود او را مایه تسکین مردان کرد .
و بین آنان و ایشان مودت و رحمت برقرار ساخت ، زنان با جمال و کرشمه خود و با مودت و رحمت خویش دل مردان را به سوی خود جذب کنند ، پس زنان رکن اول و عامل اصیل اجتماع انسانیند .
از اینجا است که میبینیم اسلام اجتماع منزلی که همان ازدواج باشد را اصل در این باب قرار داده ، فرمود :« یا ایها الناس انا خلقنا کم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقیکم»(الحجرات/13) نخست به مساله مذکر و مؤنث بودن انسانها و بامر ازدواج و اجتماع کوچک منزلی توجه داده و سپس به مساله اجتماع بزرگ شعوبی و قبیلهای پرداخته است .
و از ذیل آیه چنین ظاهر میشود که تفضیل نامبرده در آیه : «الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض ...» (النساء/34)تفضیل در مجهز شدن به جهازی است که با آن امر حیات دنیوی یعنی معاش بشر بهتر نظام میگیرد ، و حال مجتمع را به بهترین وجهی اصلاح میکند ، نه اینکه مراد از آن کرامت واقعی و فضیلت حقیقی در اسلام یعنی قرب به خدای تعالی باشد ، چون از نظر اسلام برتریهای مادی و جسمی که جز در زندگی مادی مورد استفاده قرار نمیگیرد و تا وقتی که وسیله بدست آوردن مقامات اخروی نشود هیچ اهمیتی ندارد ،( و اگر از این جهت مورد نظر قرار گیرد دیگر فرقی بین آن و امتیازات خاص زنان نیست ، آنهم وسیله است ، این هم وسیله است ، همچنان که اگر وسیله قرار نگیرد نه آن فضیلت است و نه این ) .
پس از همه آنچه تاکنون از نظر خوانندگان محترم گذشت این معنا بدست آمد که اگر مردان بر زنان برتری داده شدهاند بخاطر روح تعقل است ، که در مساله ارث هم باعث تفاوت در امر ارث و در مسائلی نظیر آن میشود ، لیکن منظور از این برتری ، برتری واقعی نیست ، بلکه منظور زیادتری سهم مرد از سهم زن است ، و اما برتری واقعی که به معنای کرامتی است که اسلام به آن عنایت دارد ملاکش تقوا است ، در مرد باشد ، مرد برتر است ، در زن هم باشد ، زن برتر از مرد خواهد بود.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 340 تا 344 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مراداز کلاله چه کسانی هستند؟
1-در معنای کلمه (کلاله) امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: هر کسی که پدر و یا فرزند انسان نباشد کلاله انسان است.
2-امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: منظور از کلاله، در جمله «و ان کان رجل یورث کلالة ...»، برادران و خواهران مادری به تنهائی است.
علامه طباطبایی: اخبار در این معنا نیز بسیار است که اهل سنت آنها را نقل کردهاند، و این روایات به حد استفاضه رسیده است، و آیهاى که در روایت تفسیر شده مربوط به جایى است که میت کلاله وارث باشد نه جایى که وارث کلاله باشد چون آیهاى که حکم کلاله پدرى و پدر مادرى را بیان مىکند آخر سوره آمده آنجا که فرموده: «یستفتونک قل الله یفتیکم فی الکلالة ...»(النساء/176). (ادامه بیانات علامه در توضیحات ذکر شده است.)
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را فروع کافى (ج 7 ص 99 حدیث 2- 3) روایت کرده است.
2-این روایت را فروع کافى (ج 7 ص 101- حدیث ) روایت کرده است.
علامه طباطبایی: و یکی از شواهد بر این معنا این است که فرائضی که در آخر سوره برای کلاله میت معین کرده به دو برابر یا بیشتر زیادتر است ، از آنچه که در این آیه مورد بحث معین کرده ، و از سیاق آیات و دقت در فرائض بدست میآید که خدای تعالی تا جائی که امکان داشته سهم مردان را فی الجمله بیشتر از سهم زنان قرار داده بطوری که میتوان گفت : تقریبا سهم مردان دو برابر سهم زنان و یا بیش از دو برابر است ، از سوی دیگر کلاله یا از جهت مادر و پدر هر دو با میت قرابت و نزدیکی دارد و یا یکی از آن دو ، در نتیجه همان تفاوتی که گفتیم بین مرد و زن هست ، بین کلاله پدری با کلاله مادری نیز هست ، پس سهمیه کلاله پدر و مادری و یا پدری نیز بیشتر از سهم کلاله مادری است ، و از اینجا کشف میشود که سهمیه اندک از آن کلاله مادر ، و سهمیه زیاد از آن غیر او است .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 351 و 352 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● علت تفاوت سهم زن و مرد در ارث
1-در کافى به سند خود از أحول روایت کرده که گفت: ابن ابى العوجاء (یکى از کسانى که به احکام اسلام خرده مىگرفت) گفته بود: چرا در اسلام زن ضعیف و بیچاره یک سهم ارث مىگیرد ولى مرد با اینکه قوى است دو سهم؟ و پاسخ این ضعیفکشى چیست؟
بعضى از اصحاب امامیه این سخن را نزد امام صادق (ع) بازگو کرد، حضرت در پاسخ فرمود: براى اینکه نه جهاد بر زن واجب است و نه دادن نفقه، و نه دیه جنایت خطایى دیگران، و همه اینها بر مردان واجب است و لذا سهم زن یکى و سهم مرد دو تا شده است.
علامه طباطبایی: روایات در این معنا بسیار است در سابق گذشت که گفتیم قرآن نیز بر این معنا دلالت دارد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را فروع کافى (جلد 7 ص 85 حدیث 3) روایت کرده است.
2-در کتاب معانى الاخبار، مؤلف به سندى که محمد بن سنان دارد از او نقل کرده که گفت: امام ابى الحسن رضا (ع) نامهاى به وى نوشت، و به سؤالاتى که او کرده بود پاسخ داد. و از جمله سؤالات او یکى این بود که چرا سهم الارث زنان نصف سهم الارث مردان است؟ در پاسخ این سؤال امام (ع) نوشته بود: چون زن ازدواج مىکند، در همان قدم اول مهریه مىگیرد (مرد مىدهد و او مىگیرد) بدین جهت است که سهم مردان بیشتر شده است، و علت دیگر این تفاوت این است که زن عیال (خرج خور) مرد است، و هر حاجتى که داشته باشد، بر شوهر واجب است آن را برآورد و هزینه زندگى او را تامین کند، ولى بر زنان واجب نیست خرج شوهر را بدهند، حتى در صورتى هم که مرد محتاج باشد، حاکم زن را مجبور بدادن مخارج شوهر نمىکند، و بدین جهت است که اسلام سهم الارث مردان را بیشتر کرده و فرموده :« الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض ، و بما انفقوا من اموالهم»(النساء/34).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 352 و 353 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بنای وصیت در اسلام
اسلام پس از آنکه زیر بناى مساله ارث را رحم و خون قرار داد، مساله وصیت را از تحت این عنوان خارج ساخته عنوانى مستقل به آن بخشید عنوانى که به وسیله آن اموال به دیگران یعنى بغیر ارحام نیز برسد، و دیگران از مال اجانب بهرمند شوند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : هر چند که در پارهای اصطلاحات عرفی بهرمندی و مالکیت از ناحیه وصیت ، هم ارث نامیده شود لیکن باید دانست که این نامگذاری دو واقعیت را یکی نمیکند ، و اختلاف ارث و وصیت تنها از ناحیه نامگذاری نیست ، بلکه هر یک از آن دو ملاکی جداگانه و ریشهای فطری مستقل دارد ، ملاک ارث رحم است که خواست متوفی در بود و نبود او به هیچ وجه دخالت ندارد ، او چه بخواهد و چه نخواهد پسرش پسر او است ، و خواهرش خواهر و عمویش عمو و همچنین ... و اما ملاک وصیت خواست متوفی است ، او است که میتواند اراده کند که بعد از مرگش فلان مال را به هفت پشت بیگانهاش بدهند ، چون خواست صاحب مال محترم است پس اگر احیانا ارث و وصیت را داخل هم کنند به اولی وصیت و به دومی ارث اطلاق کنند صرف لفظ و نامگذاری است .
و اما آن چیزی که مردم و مثلا رومیان قدیم ارث میخواندند اعتبارشان در سنت ارث
نه رحم بود و نه اراده متوفی بلکه حقیقت امر این بود که آنها زیربنا و ملاک ارث را نفوذ خواست متوفی و احترام به اراده او قرار داده بودند ، و متوفی میخواست اموالش در بیتش بماند ، و بعد از مرگش محبوبترین افراد آن اموال را سرپرستی کند ، (حال چه اینکه رحم او باشد و چه نباشد ) پس بهر حال ارث از نظر آنان مبتنی بر احترام اراده بوده چون اگر مبتنی بر اصل خون و رحم بود باید بسیاری از محرومین از مال میت بهرمند میشدند ، و بسیاری از بهرمندان محروم میگشتند .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 359 و 360 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : وصیت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ترجمة المیزان ج : 4، ص : 368
اسلام وصیت را از تحت عنوان ارث خارج کرده، و به آن عنوانی مستقل داده، چون ملاکى مستقل داشته و آن عبارت است از احترام به خواست صاحب مال ، که یک عمر در تهیه آن رنج برده است، و نفوذ آن را منحصر در یک سوم اموال صاحب مال دانسته . پس از نظر اسلام وصیت در غیر ثلث نافذ نیست ، ولی در سایر سنتها و در بین امتهای پیشرفته وصیت عنوانی مستقل ندارد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : اسلام وصیت را از تحت عنوان ارث خارج کرده، و به آن عنوانى مستقل داده، چون ملاکى مستقل داشته و آن عبارت است از احترام به خواست صاحب مال، که یک عمر در تهیه آن رنج برده، ولى در سایر سنتها و در بین امتهاى پیشرفته وصیت عنوانى مستقل ندارد، بلکه یک کلاه شرعی است که بوسیله آن فرق قانون را میشکنند ، صاحب مال که بعد از مردنش اموالش به اشخاص معین از قبیل پدر و رئیس خانواده میرسد ، برای اینکه همه و یا بعضی از اموالش را بغیر ورثه بدهد متوسل به وصیت میشود ، و به همین جهت همواره قوانینی وضع میکنند که مساله وصیت را که باعث ابطال حکم ارث میشود تحدید نموده ، و این تحدید همچنان جریان داشته تا عصر امروز .
ولی اسلام از همان چهارده قرن قبل مساله وصیت را تحدیدی معقول کرده ، نفوذ آن را منحصر در یک سوم اموال صاحب مال دانسته .
پس از نظر اسلام وصیت در غیر ثلث نافذ نیست ، و به همین جهت بعضی از امتهای متمدن امروز در قانونگزاری خود از اسلام تبعیت کردند ، نظیر کشور فرانسه ، اما نظر اسلام با نظر قانونگزاران غرب تفاوت دارد ، به دلیل اینکه اسلام مردم را به چنین وصیتی تشویق و تاکید و سفارش کرده ، ولی قوانین غرب یا در باره آن سکوت کردهاند ، و یا از آن جلوگیری نمودهاند .
و آنچه بعد از دقت در آیات وصیت و آیات صدقات و زکات و خمس و مطلق انفاقات بدست مىآید این است که منظور از این تشریعها و قوانین، این بوده که راه را براى اینکه نزدیک به نصف رتبه اموال و دو ثلث از منافع آن صرف خیرات و مبرات و حوائج طبقه فقرا و مساکین گردد، هموار کرده باشد، و فاصله بین این طبقه، و طبقه ثروتمند را برداشته باشد و طبقه فقرا نیز بتوانند روى پاى خود بایستند علاوه بر اینکه بدست مىآید که طبقه ثروتمند چگونه ثروت خود را مصرف کنند، که در بین آنان و طبقه فقرا و مساکین فاصله ایجاد نشود. (و براى بحث مفصل پیرامون این مساله محلى دیگر است، که انشاء اللَّه خواننده به آن خواهد رسید).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 368 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : وصیت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● علت تشریع احکام وصیت
آنچه بعد از دقت در آیات وصیت و آیات صدقات و زکات و خمس و مطلق انفاقات بدست مىآید این است که منظور از این تشریعها و قوانین، این بوده که راه را براى اینکه نزدیک به نصف رتبه اموال و دو ثلث از منافع آن صرف خیرات و مبرات و حوائج طبقه فقرا و مساکین گردد، هموار کرده باشد، و فاصله بین این طبقه، و طبقه ثروتمند را برداشته باشد و طبقه فقرا نیز بتوانند روى پاى خود بایستند علاوه بر اینکه بدست مىآید که طبقه ثروتمند چگونه ثروت خود را مصرف کنند، که در بین آنان و طبقه فقرا و مساکین فاصله ایجاد نشود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 368 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : وصیت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای آیه با توجه به تام و یا ناقصه بودن کلمه «کان»
هیچ مانعى نیست از اینکه کلمه «کان» در آیه شریفه ناقصه و کلمه «رجل» اسم آن و کلمه «یورث» صفت رجل و کلمه «کلاله» خبر آن باشد و معنا چنین باشد: «اگر میت کلاله وارث باشد، یعنى نه پدر وارث باشد و نه فرزند او، چنین و چنان مىشود».
ممکن هم هست کلمه «کان» را تامه بگیریم و جمله: «رَجُلٌ یُورَثُ» را فاعل «کان» و کلمه را مصدرى بگیریم که در جاى «حال» نشسته است، آن وقت برگشت معنا به این مىشود که میت کلاله وارث باشد و به طورى که از زجاج نقل کردهاند، گفته است هر کس کلمه «یورث» را با کسره «را» قرائت کند باید کلمه «کلاله» را مفعول آن بگیرد، و کسى که آن را با فتحه «را» قرائت کند، باید کلمه «کلاله» را حال و منصوب به حالیت بداند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج4، ص: 335 و 336 |
قالب : قواعد عربی |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● چهار اصل کلى مستفاد از آیات ارث
این دو آیه یعنى آیه: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ»(نساء/11) تا آخر دو آیه و نیز آیه آخر سوره که مىفرماید: «یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ ...(نساء/175) با آیه شریفه «لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ»(نساء/7)، و آیه شریفه «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ»(انفال/75)، پنج و یا شش آیهاند که اصل قرآنى مساله ارث در اسلام را تشکیل مىدهند، و سنت یعنى روایات وارده از رسول خدا (ص) و ائمه هدى (علیهم السلام) آن را به روشنترین وجه تفصیل مىدهد، و تفسیر مىکند، کلیاتى که مىتوان از این چند آیه استفاده کرد چهار اصل کلى است، که براى احکام جزئى و تفصیلى ارث جنبه منبع و ریشه را دارد:
1تاثیر نزدیکی رحمی به میت در میزان ارث.
2-فرض تزاحم یعنی سهم الارث از اصل ارث بیشتر شود.
3-نحوه تقسیم مال مازاد بر سهام و عکس آن.
4-سهم زن فى الجمله کمتر از سهم مرد است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج4، ص: 337 |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان یکی از اصول کلی ارث: سهم زن فى الجمله کمتر از سهم مرد است
یکی از اصولى که بعد از دقت در سهام مردان و زنان در ارث استفاده مىشود این است که سهم زن فى الجمله کمتر از سهم مرد است، مگر در پدر و مادر که سهم مادر نه تنها کمتر از سهم پدر نیست، بلکه گاهى بحسب فریضه از سهم پدر بیشتر هم مىشود.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : اى بسا بتوان گفت که مساوى بودن مادر با پدر و در بعضى صور بیشتر از آن بودنش براى این جهت است که مادر از نظر رحم چسبیدهتر از پدر به فرزند است، و تماس و برخورد او با فرزند بیشتر از تماس و برخورد پدر است، و مادر در حمل و وضع و حضانت فرزند و پرورش او رنج بیشترى را تحمل مىکند، هم چنان که خداى تعالى در آیه: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ، کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً»(احقاف/15) بعد از سفارش در باره احسان به پدر و مادر هر دو، در خصوص مادر مىفرماید: مادر او را به زحمت و رنج حامله مىشود، و با زحمت و مشقت مىزاید، و حد اقل سى ماه حمل او و شیر دادنش طول مىکشد، پس اگر سهم مادر بر خلاف هر زن دیگر که سهمش نصف سهم مرد است برابر سهم پدر، و در بعضى فرضیهها بیش از آن است بطور قطع بخاطر این است که شارع مقدس خواسته است جانب مادر را غلبه دهد، و او را شایسته احترام بیشترى نسبت به پدر، معرفى کند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج4، ص: 340 |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● چطور سهم پسر دو برابر سهم دختر است؟ -
سيد علي بهبهاني
سرّ اینکه سؤال در خصوص این مورد مطرح شد برای آن است که آنجا که زن و مرد یکسان ارث میبرد جا برای سؤال نیست، آنجا که زن بیشتر از مرد ارث میبرد باز هم جا برای سؤال نیست برای اینکه مرد قدرت فعالیت و کسب و تولید دارد زن آن کار را کمتر میکند بنابراین اگر ارث زن دو برابر ارث مرد بود سؤالبرانگیز نیست لذا در آن دو قسمت سؤال نکردند از ائمه(علیهم السلام) نگفتند زن و مرد چرا ارثشان یکسان است یا چرا مادر در بعضی از موارد سهمش دو برابر پدر هست یا نوههای پسری گرچه دختر باشند دو برابر سهم نوههای دختری گرچه پسر باشند میبرند در این مواردی که ارث زن دو برابر ارث مرد است هم سؤال نکردند برای اینکه مرد میتواند در اثر کارهای اقتصادی خودش را تأمین کند، زن اگر مال بیشتری ببرد بهجاست اما در خصوص همین جملهٴ ﴿یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُم لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾ است که سؤالبرانگیز شد سؤال کردند، سؤال کردند که چطور پسر دو برابر دختر ارث میبرد این را با شواهد فراوانی جواب دادند ائمه(علیهم السلام) فرمودند برای اینکه این پسر باید زندگی تشکیل بدهد، کسب بکند، مَهریه همسر خود را بدهد، هزینهٴ خود و هزینهٴ همسر را هم بدهد اما خواهر او که شوهر میکند این مال برای او محفوظ است هزینهٴ خود او بر عهدهٴ شوهر هست مَهر را هم از شوهر دریافت میکند پس او میشود مصرفکننده در حقیقت گرچه مال بیشتر مال به دست مرد است اما مصرفش به عهدهٴ زنهاست لذا در سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» وقتی از زنها یاد میکند میفرماید: ﴿أَوَ مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ﴾ آن کسی که در لباسهای نرم یا در زیورها زندگی کرده و در میدان جنگ دیده نمیشود از او به زن یاد شده است.
خب، پس مصرف برای اوست برای اینکه جاذبه برای اوست، تولید به دست مرد است برای اینکه آن روحِ زِبری و خشنی در مرد ایجاب میکند که او بهتر بتواند از مال نگهداری بکند لذا در کلّ این مسائل محور توزیع سِهام همان حکمت ذات اقدس الهی است فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً﴾ موارد فراوانی را ذکر کرد که در این موارد شما میبینید هزینه زن نه تنها زن هزینه مرد را یا هزینه بچهها به عهده او نیست بلکه هزینه خود او هم مثل هزینه بچهها به عهده مرد است قهراً برای او بیشتر از آنچه که مرد فراهم میکند میماند برای بهرهبرداری کردن لذا مصرف غالبش برای زنهاست، گرچه تولید و زِمام اقتصاد برای مردهاست.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● کلاله -
سيد علي بهبهاني
لفظ «کلاله» دوبار در قرآن آمده است؛ یکى در این آیه و دیگرى در آخرین آیهى همین سوره. این کلمه در لغت به معناى احاطه است، فامیلى که انسان و فرزند انسان را احاطه کردهاند. «اَکلیل»، نیز تاجى است که سر را احاطه مىکند. کُلّ، عددى است که اعداد دیگر را احاطه کرده است.
این کلمه در بحث ارث دو معنى دارد:
1- برادران و خواهرانِ مادرى میّت، که در این آیه به کار رفته است.
2- برادران و خواهرانِ پدر و مادرى یا پدرىِ میّت، که مراد آیه آخر است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : حجت الاسلام قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● وصیّت به ثلث مال، زیاد است -
سيد علي بهبهاني
در حدیث آمده است: وصیّت به ثلث مال، زیاد است، سعى کنید وارثان شما بهرهى بیشترى از ارث ببرند، تا همه بىنیاز باشند. و ضرر رسانى در وصیّت از گناهان کبیره است. و عمل به وصیّتى که به ضرر وارث باشد الزامى نیست.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : وصیت |
گوینده : حجت الاسلام قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● میراث -
مرضيه السادات قاسمپور
عبد الرحمن بن ثابت انصارى" برادر "حسان بن ثابت" شاعر معروف صدر اسلام، از دنیا رفت در حالى که یک همسر و پنج برادر از او به یادگار مانده بود. برادران میراث عبد الرحمن را در میان خود قسمت کردند و به همسر او چیزى ندادند. او جریان را به خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) عرض کرد، و از آنها شکایت نمود، در این هنگام این آیات نازل شد و در آن، میراث همسران دقیقا تعیین گردید. همچنین از "جابر بن عبد اللَّه" نقل شده که می گوید: بیمار شده بودم، پیامبر (صلی الله علیه و آله) از من عیادت کرد، من بى هوش شده بودم، پیامبر (صلی الله علیه و آله) آبى خواست و با مقدارى از آن وضو گرفت، و بقیه را بر من پاشید و من به هوش آمدم. عرض کردم: اى رسول خدا! تکلیف اموال من بعد از مرگم چه خواهد شد؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) خاموش گشت، چیزى نگذشت که آیات 11 و 12 نازل گردید و سهم وراث در آن تعیین شد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : شان نزول |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : مرضیه السادات قاسمپور |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شان نزول -
. پوربافراني
شان نزول آیه"عبد الرحمن بن ثابت انصارى" برادر "حسان بن ثابت" شاعر معروف صدر اسلام، از دنیا رفت در حالى که یک همسر و پنج برادر از او به یادگار مانده بود. برادران میراث عبد الرحمن را در میان خود قسمت کردند و به همسر او چیزى ندادند. او جریان را به خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) عرض کرد، و از آنها شکایت نمود، در این هنگام این آیات نازل شد و در آن، میراث همسران دقیقا تعیین گردید. همچنین از "جابر بن عبد اللَّه" نقل شده که می گوید: بیمار شده بودم، پیامبر (صلی الله علیه و آله) از من عیادت کرد، من بى هوش شده بودم، پیامبر (صلی الله علیه و آله) آبى خواست و با مقدارى از آن وضو گرفت، و بقیه را بر من پاشید و من به هوش آمدم. عرض کردم: اى رسول خدا! تکلیف اموال من بعد از مرگم چه خواهد شد؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) خاموش گشت، چیزى نگذشت که آیات 11 و 12 نازل گردید و سهم وراث در آن تعیین شد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تبیان |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : ویژگی های قرآن |
گوینده : علی بافرانی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ارث برادران و خواهران -
مسعود ورزيده
1 -آنچه از آیه فوق در باره ارث برادران و خواهران آمده است گرچه ظاهرا بطور مطلق است و برادران و خواهران پدر و مادرى ، و پدرى تنها ، و مادرى تنها ، را شامل مىشود ، ولى با توجه به آخرین آیه همین سوره نساء که تفسیر آن به زودى خواهد آمد روشن مىشود که منظور از این آیه تنهابرادران و خواهران مادرى متوفى هستند ( آنها که فقط از طرف مادر با او ارتباط دارند ) در حالى که آیه آخر سوره نساء در باره برادران و خواهران پدر و مادرى و یا پدرى تنها مىباشد ( شواهد این موضوع را بخواست خدا در ذیل همان آیه بیان خواهیم داشت ) بنا بر این گرچه هر دو آیه بحث از ارث کلاله ( برادران و خواهران ) مىکند و ظاهرا با هم سازگار نیستند اما با دقت در مضمون دو آیه روشن مىشود که هر کدام در باره یک دسته خاص از برادران و خواهران سخن مىگوید و هیچ گونه تضادى در میان آنها نیست.
2 -روشن است که ارث بردن این طبقه در صورتى است که وارثى از طبقه اول یعنى پدر و مادر و فرزندان ، در کار نباشد ، گواه این موضوع آیه و اولو الارحام بعضهم اولى ببعض فى کتاب الله ( خویشاوندان بعضى بر بعض دیگر در مقررات ارث ترجیح دارند آنها که به شخص میت نزدیکترند مقدم هستند )
(انفال - 75 ) و همچنین اخبار فراوانى که در این زمینه وارد شده گواه دیگرى بر تعیین طبقات ارث و ترجیح بعضى بر بعض دیگر مىباشد.
3 -از تعبیر هم شرکاء فى الثلث ( برادران و خواهران مادرى اگر بیش از یک نفر باشند در ثلث مال شریکند ) استفاده مىشود که آنها یک ثلث را در میان خود بطور مساوى تقسیم مىکنند و زن و مرد در اینجا هیچ گونه تفاوتى ندارند زیرا مفهوم شرکت مطلق مساوى بودن سهام است .
4 -از آیه فوق به خوبى استفاده مىشود که انسان حق ندارد از طریق وصیت یا اعتراف به بدهى که بر ذمه او نیست صحنهسازى بر ضد وارثان کند و حقوق آنها را تضییع نماید ، او تنها موظف است دیون واقعى خود را در آخرین فرصت گوشزد نماید و حق دارد وصیتى عادلانه که در اخبار حد آن مقدار ثلث تعبیر شده بنماید.
در روایات پیشوایان اسلام در این زمینه تعبیرات شدیدى دیده مىشوداز جمله در حدیثى مىخوانیم ان الضرار فى الوصیة من الکبائر زیان رسانیدن به ورثه و محروم ساختن آنها از حق مشروعشان بوسیله وصیتهاى نابجا از گناهان کبیره است.
اسلام در حقیقت با این دستور مىخواهد هم شخص را از قسمتى از اموال خود حتى بعد از وفات بهرهمند سازد ، و هم وارثان را ، مبادا کینه و عقدهاى در دل آنها بوجود بیاید و پیوند محبت که باید بعد از مرگ هم باقى باشد سست گردد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ارث زن و شوهر و برادر و خواهر -
مسعود ورزيده
، در این آیه، ارث زن و شوهر و برادر و خواهر مادرى مطرح است. البتّه احکام ارث را باید به کمک روایات اجرا کرد، چون فروع و شاخههاى زیادى دارد، که در آیات قرآن نیامده است.
لفظ «کَلالَةً» دوبار در قرآن آمده است؛ یکى در این آیه و دیگرى در آخرین آیهى همین سوره. این کلمه در لغت به معناى احاطه است، فامیلى که انسان و فرزند انسان را احاطه کردهاند. «اکلیل»، نیز تاجى است که سر را احاطه مىکند. کُلّ، عددى است که اعداد دیگر را احاطه کرده است.
این کلمه در بحث ارث دو معنى دارد:
1- برادران و خواهرانِ مادرى میّت، که در این آیه به کار رفته است.
2- برادران و خواهرانِ پدر و مادرى یا پدرىِ میّت، که مراد آیه آخر است.
گرچه پرداخت بدهى، بر انجام وصیّت مقدّم است، لکن چون در عمل، انجام وصیّت سختتر است، خداوند در آیه، اوّل عمل به وصیّت را آورده، بعد پرداخت بدهى را. «1»
در حدیث آمده است: وصیّت به ثلث مال، زیاد است، سعى کنید وارثان شما بهرهى بیشترى از ارث ببرند، تا همه بىنیاز باشند. و ضرر رسانى در وصیّت از گناهان کبیره است.
و عمل به وصیّتى که به ضرر وارث باشد الزامى نیست. «2»
اگر مردى چند همسر داشت، یک هشتم یا یک چهارم ارث، میان آنان به طور یکسان تقسیم مىشود.
دیون و بدهىهاى متوفّى، هم شامل دیون الهى است، مثل: حج، خمس، زکات و کفّاره، و هم شامل دیون مردمى است. «3»
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنور |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.