از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(یا ایهاالذین امنوا کونوا قوامین بالقسط شهداءلله ولو علی انفسکم اوالوالدین و الاقربین ):(ای کسانی که ایمان آورده اید برپا دارنده عدالت باشید ودر راه خدا و به رضایت او شهادت دهید، هر چند که به ضرر خودتان یا پدرومادرتان و خویشاوندانتان باشد)(قسط)یعنی عدل و طریق وسط بدون انحراف و تمایل از حق به جهت عامل هوسهای نفسانی یا خوف و یا طمع و (قیام به قسط) به معنای عمل کردن مطابق عدل و حفظ آنست ، و می فرماید: برای خداشهادت بر حق بدهید و بخاطر احیاء و اظهار حق گواهی دهید، اگر چه شهادت شما بر علیه خودتان یا والدین و خویشان شما باشد ،یعنی مواظب باشید حب نفس یا دوستی نسبت به فامیل شما را وادار به ترک حق و شهادت ناحق نکند،(ان یکن غنیا او فقیرا فالله اولی بهما فلا تتبعواالهوی ان تعدلوا وان تلوااو تعرضوا فان الله کان بما تعملون خبیرا):(ثروت توانگر و دلسوزی در حق فقیر وادارتان نسازد به اینکه بر خلاف حق شهادت دهید، چون خدا از شما به آنها مهربانتر است ، لذا از هوا و هوس پیروی مکنید که بیم آن هست که از راه حق منحرف شوید و بدانید اگر شهادت را تحریف کنید و یا اصلا شهادت ندهید،پس همانا خدا همواره به آنچه می کنید آگاه است ) یعنی مبادا ثروت توانگر باعث شود، شما از حق منحرف شوید،و همچنین فقر فقیر موجب نشود که به حال اوترحم کنید و با مراعات حال او از حق منحرف گردید، چون خدای متعال نسبت به هر دوی آنها سزاوارتر و مهربانتر است و دلیل مهربانیش این است که پیروی از حق را واجب کرده و به سوی قسط و عدل دعوت فرموده و معلوم است که اگر در جامعه حق پیروی شود و قسط برپا گردد، آن جامعه بر سرپای خودخواهد ایستاد و در غیر این صورت باطل تقویت می گردد و به هلاکت جامعه وانسانیت می انجامد، لذا برپایی قسط موجب می شود که هم توانگر باقی بماند وهم حال فقیر اصلاح گردد. پس مبادا از هواهای نفسانی پیروی کنید چون در این صورت بیم آن می رودکه از حق منحرف شوید و بدانید اگر شهادت را تحریف کنید و تغییر دهید یااصلا از دادن شهادت اعراض کنید و شهادت ندهید در هر صورت خدای متعال اعمال شما را می بیند و به آنها آگاه است و جزای شما را خواهد داد و این برای تحذیر و تهدید است که مبادا مردم مرتکب چنین اعمالی بشوند. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
1) : این آیه واقعا زیباست
2) : تا قبل از خوندن این آیه فکر میکردم اشتباه دیگران رو یه عهده گرفتن یه نوع مردونگی هست. یکی رو میشناسم که تصادفی که منجر به فوت شدن یه آدم شده بود رو گردن گرفته بود و من فکر میکردم کار خیری انجام داده اما الان میفهمم این کار اسمش مردونگی نیست، شهادت دروغه.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مرضيه اسدي - تفسیر نمونه
عدالت اجتماعى
به تناسب دستورهائى که در آیات گذشته درباره اجراى عدالت در خصوص مورد یتیمان ، و همسران داده شده ، در این آیه یک اصل اساسى و یک قانون کلى درباره اجراى عدالت در همه موارد بدون استثناء ذکر مى کند و به تمام افراد با ایمان فرمان میدهد که قیام به عدالت کنند.
(یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط).
باید توجه داشت که قوامین جمع قوام ((صیغه مبالغه )) به معنى ((بسیار قیام کننده )) است ، یعنى باید در هر حال و در هر کار و در هر عصر و زمان قیام به عدالت کنید که این عمل خلق و خوى شما شود، و انحراف از آن بر خلاف طبع و روح شما گردد.
تعبیر به ((قیام )) در اینجا ممکن است به خاطر آن باشد که انسان براى انجام کارها معمولا باید بپاخیزد، و به دنبال آنها برود، بنابراین ((قیام )) به کار کنایه از تصمیم و عزم راسخ و اقدام جدى درباره آن است اگر چه آن کار همانند حکم قاضى احتیاج به قیام و حرکتى نداشته باشد، و نیز ممکن است تعبیر به قیام از این نظر باشد که قائم معمولا به چیزى میگویند که عمود بر زمین بوده باشد و کمترین میل و انحرافى به هیچ طرف نداشته باشد، یعنى باید آنچنان عدالت را اجرا کنید که کمترین انحرافى به هیچ طرف پیدا نکند.
سپس براى تاکید مطلب مساله شهادت را عنوان کرده ، میفرماید: ((به خصوص در مورد شهادت باید همه ملاحظات را کنار بگذارید و فقط به خاطر خدا شهادت به حق دهید، اگر چه به زیان شخص شما یا پدر و مادر و یا نزدیکان تمام شود)).
(شهداء لله و لو على انفسکم او الوالدین و الاقربین ).
این موضوع در همه اجتماعات و مخصوصا در اجتماعات جاهلى وجود داشته و دارد که معمولا در شهادت دادن ، مقیاس راحب و بغضها و چگونگى ارتباط اشخاص با شهادت دهنده قرار مى دهند اما حق و عدالت براى آنها مطرح نیست ، مخصوصا از حدیثى که از ابن عباس ‍ نقل شده استفاده میشود که افراد تازه مسلمان حتى بعد از ورود به مدینه به خاطر ملاحظات خویشاوندى از اداى شهادتهائى که به ضرر بستگانشان می شد خوددارى می کردند، آیه فوق
نازل شد و در این زمینه به آنها هشدار دارد.
ولى - همانطور که آیه اشاره میکند - این کار با روح ایمان سازگار نیست ، مؤ من واقعى کسى است که در برابر حق و عدالت ، هیچگونه ملاحظهاى نداشته باشد و حتى منافع خویش و بستگان خویش را به خاطر اجراى آن نادیده بگیرد.
ضمنا از این جمله استفاده میشود که بستگان مى توانند با حفظ اصول عدالت به سود یا به زیان یکدیگر شهادت دهند (مگر اینکه قرائن اتهام بطرفدارى و اعمال تعصب در کار بوده باشد).
سپس به قسمت دیگرى از عوامل انحراف از اصل عدالت اشاره کرده میفرماید: ((نه ملاحظه ثروت ثروتمندان باید مانع شهادت به حق گردد و نه عواطف ناشى از ملاحظه فقر فقیران ، زیرا اگر آن کس که شهادت به حق به زیان او تمام میشود، ثروتمند یا فقیر باشد، خداوند نسبت به حال آنها آگاهتر است ، نه صاحبان زر و زور میتوانند در برابر حمایت پروردگار، زیانى به شاهدان بر حق برسانند، و نه فقیر با اجراى عدالت گرسنه مى ماند)).
(ان یکن غنیا او فقیرا فالله اولى بهما).
باز براى تاکید دستور مى دهد که ((از هواى و هوس پیروى نکنید تا مانعى در راه اجراى عدالت ایجاد گردد)).
(فلا تتبعوا الهوى ان تعدلوا)
و از این جمله به خوبى استفاده میشود که سرچشمه مظالم و ستمها، هواپرستى است و اگر اجتماعى هواپرست نباشد، ظلم و ستم در آن راه نخواهد داشت !
بار دیگر به خاطر اهمیتى که موضوع اجراى عدالت دارد، روى این دستور تکیه کرده میفرماید: ((اگر مانع رسیدن حق به حقدار شوید و یا حق را تحریف نمائید و یا پس از آشکار شدن حق از آن اعراض کنید، خداوند از اعمال شما آگاه است )).
(و ان تلووا او تعرضوا فان الله کان بما تعملون خبیرا).
در حقیقت جمله ان تلووا اشاره به تحریف حق و تغییر آن است ، در حالى که جمله تعرضوا اشاره به خوددارى کردن از حکم به حق میباشد و این همان چیزى است که در حدیثى از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده است .
جالب توجه اینکه در ذیل آیه تعبیر به خبیر شده است نه علیم ، زیرا خبیر معمولا به کسى میگویند که از جزئیات و ریزهکاریهاى یک موضوع آگاه است ، اشاره به اینکه خداوند کوچکترین انحراف شما را از حق و عدالت به هر بهانه و دستاویزى که باشد حتى در آنجا که لباس ‍ حق بجانب بر آن مى پوشانید میداند و کیفر آن را خواهد داد!
آیه فوق توجه فوق العاده اسلام را به مساله عدالت اجتماعى در هر شکل و هر صورت کاملا روشن میسازد و انواع تاءکیداتى که در این چند جمله بکار رفته است نشان میدهد که اسلام تا چه اندازه در این مساله مهم انسانى و اجتماعى ، حساسیت دارد، اگر چه با نهایت تاسف میان عمل مسلمانان ، و این دستور عالى اسلامى ، فاصله از زمین تا آسمان است !، و همین یکى از اسرار عقب ماندگى آنها است .
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  رضا رضائي - تفسیر نور
کلمه‏ى «تلووا» از ریشه‏ى «لىّ» به معناى پیماندن و تاب دادن است که مراد از آن در این آیه یا گرداندن زبان به ناحق و تحریف گواهى است و یا تاب دادن به اجراى عدالت و ایجاد تأخیر در آن است. تمام کلمات و جملات این آیه در راستاى تشویق و تأکید بر عدالت است. قیام به عدالت و گواهى به عدالت ودورى از هرگونه فردگرایى، نژادگرایى و یاضعیف‏گرایى، معیار حقّ و عدالت است، نه فقر و غنى، یا خویش و خویشاوند. گواهى انسان چند حالت دارد: گاهى علیه ثروتمندان به خاطر روحیّه‏ى ضدّ استکبارى. گاهى به نفع ثروتمندان بخاطر طمع به مال و مقام او. گاهى علیه فقیر به خاطر بى‏اعتنایى به او. گاهى به نفع فقیر به خاطر دلسوزى براى او. که این آیه همه‏ى این انگیزه‏ها را باطل و تنها قیام به عدل را حقّ مى‏داند. امام صادق علیه السلام فرمود: مؤمن بر مؤمن هفت حقّ دارد که واجب‏ترین آنها گفتن حقّ است، گرچه به زیان خود و بستگانش تمام شود. <397> 1- به پاداشتن عدالت هم واجب است، هم لازمه‏ى ایمان است. «یا ایها الذین امنوا کونوا قوّامین بالقسط» 2- قیام به عدالت، باید خوى و خصلت مؤمن گردد. کلمه «قوّام» یعنى بر پا کننده دائمى قسط و عدل. 3- عدالت، حتّى نسبت به غیر مسلمان نیز باید مراعات شود. به اقتضاى اطلاق «کونوا قوّامین بالقسط» 4- عدالت باید در تمام ابعاد زندگى باشد. در اقامه عدل نام مورد خاصّى برده نشده است. «قوّامین بالقسط» 5 - گواه شدن و گواهى دادن به حقّ، واجب است. «کونوا... شهداء للّه» 6- نباید هدف از گواهى دادن، دست‏یابى به اغراض دنیوى باشد. «شهداء للَّه» 7- اقرار انسان علیه خودش معتبر است. «شهداء للّه و لو على انفسکم» 8 - ضوابط بر روابط مقدّم است. «ولو على انفسکم او الوالدین و الاقربین» 9- رعایت مصالح خود و بستگان و فقرا، باید تحت الشعاع حقّ و رضاى خدا باشد. «شهداء للَّه و لو على انفسکم...» 10- سود و مصلحت واقعى فقرا و اغنیا از طریق شهادت به ناحقّ تأمین نخواهد شد. «ان یکن غنیّاً او فقیراً فاللَّه اولى بهما» 11- همه در برابر قانون مساویند. «غنیاً او فقیراً» 12- پیروى از هواى نفس مانع اجراى عدالت است و ملاحظه فامیل و فقر و غنا نشانه‏ى هوى پرستى است. «فلا تتّبعوا الهوى ان تعدلوا» 13- اداى شهادت واجب است وکتمان وتحریف آن ممنوع. «ان تلووا او تعرضوا» 14- هر نوع کارشکنى، تأخیر وجلوگیرى از اجراى عدالت، حرام است. «ان تلووا» 15- ضامن اجراى عدالت، ایمان به علم الهى است. «فان الله کان بما تعملون خبیراً» [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کشاف
( قوامین بالقسط ) مجتهدین فی إقامة العدل حتی لا تجوروا ( شهداء لله ) تقیمون شهاداتکم لوجه الله کما أمرتم بإقامتها ( و لو علی أنفسکم ) و لو کانت الشهادة علی أنفسکم أو آبائکم أو أقاربکم . فإن قلت : الشهادة علی الوالدین و الأقربین أن تقول : أشهد أن لفلان علی و الدی کذا ، أو علی أقاربی . فما معنی الشهادة علی نفسه ؟ قلت : هی الإقرار علی نفسه ، لأنه فی معنی الشهادة علیها بالزام الحق لها . و یجوز أن یکون المعنی : و إن کانت الشهادة وبالا علی أنفسکم ، أو علی آبائکم و أقاربکم ، و ذلک أن یشهد علی من یتوقع ضرره من سلطان ظالم أو غیره ( إن یکن ) إن یکن المشهود علیه ( غنیا ) فلا تمنع الشهادة علیه لغناه طلبا لرضاه ( أو فقیرا ) فلا تمنعها ترحما علیه ( فالله أولی بهما ) بالغنی و الفقیر أی بالنظر لهما و إرادة مصلحتهما ، و لولا أن الشهادة علیهما مصلحة لهما لما شرعها ، لأنه أنظر لعباده من کل ناظر ، فإن قلت : لم ثنی الضمیر فی ( أولی بهما ) و کان حقه أن یوحد ، لأن قوله إن یکن غنیا أو فقیرا فی معنی إن یکن أحد هذین ؟ قلت : قد رجع الضمیر إلی ما دل علیه قوله ( إن یکم غنیا أو فقیرا ) لا إلی المذکور ، فلذلک ثنی و لم یفرد ، و هو جنس الغنی و جنس الفقیر ، کأنه قیل : فالله أولی بجنسی الغنی و الفقیر ، أی بالأغنیاء و الفقراء ، و فی قراءة أبی : فالله أولی بهم و هی شاهدة علی ذلک . و قرأ عبد الله : إن یکن غنی أو فقیر ، علی " کان " التامة ( أن تعدلوا ) یحتمل العدل و العدول ، کأنه قیل : فلا تتبعوا الهوی ، کراهة أن تعدلوا بین الناس ، أو إرادة أن تعدلوا عن الحق ( و إن تلووا أو تعرضوا ) و إن تلووا ألسنتکم عن شهادة الحق أو حکومة العدل ، أو تعرضوا عن الشهادة بما عندکم و تمنعوها . و قرئ : و إن تلوا ، أو تعرضوا ، بمعنی : و إن و لیتم إقامة الشهادة أو أعرضتم عن إقامتها ( فإن الله کان بما تعملون خبیرا ) و بمجازاتکم علیه . [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » سایت تبیان
تفسیر المیزان
[سوره النساء (4): آیه 135] ترجمه آیه‏ هان اى کسانى که ایمان آورده‏اید! عمل به عدالت را بپا دارید- از روشن‏ترین مصادیق آن این است که- طبق رضاى خدا شهادت دهید، هر چند که به ضرر خودتان و یا پدر و مادرتان و خویشاوندانتان باشد، ثروت توانگر، و دلسوزى در حق فقیر وادارتان نسازد به اینکه بر خلاف حق شهادت دهید، چون خدا از تو، به آن دو مهربانتر است، پس هوا و هوس را پیروى مکنید که بیم آن هست از راه حق منحرف شوید و بدانید که اگر شهادت را تحریف کنید و یا اصلا شهادت ندهید خدا بدانچه مى‏کنید آگاه است (135). بیان آیه‏ " یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ" کلمه" قسط" به معناى عدل است و قیام به قسط به معناى عمل به قسط و تحفظ بر آن است، پس مراد از" قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ"،" قائمین به قسط" است البته قائمینى که قیامشان به قسط تام و کامل‏ترین قیام است، (چون قوام صیغه مبالغه است و به آیه چنین معنایى مى‏دهد) آرى مبالغه در قیام به همین است که شخص قوام به قسط کمال مراقبت را بخرج دهد تا به‏ ______________________________________________________ ‌صفحه‌ى 176 انگیزه‏اى از هواى نفس یا عاطفه یا ترس و یا طمع و یا غیره از راه وسط و عادلانه عدول نکند و به راه ظلم نیفتد. و این صفت زود اثرترین عوامل و کامل‏ترین اسباب براى پیروى حق و حفظ آن از پایمال شدن است و البته این قیام به قسط براى خود آثار و شاخه‏ها و لوازمى دارد، یکى از شاخه‏هاى آن این است که شخص قوام به قسط دیگر دروغ نمى‏گوید و شهادت به ناحق نمى‏دهد. [بیان آیه شریفه مربوط به گواهى دادن‏] و از اینجا روشن مى‏شود که علت اینکه در این آیه (که غرض از آن بیان حکم شهادت است) قبل از پرداختن به اصل غرض صفت قوام بالقسط را آورد، براى این بوده که خواسته است مطلب را به تدریج بیان کند، از بالا گرفته در دائره وسیعى حکم عمومى قیام به قسط را بیان کند، آن گاه به اصطلاح عوام به مساله مورد غرض گریز بزند، چون این مساله یکى از فروعات آن صفت است، پس کانه فرموده:" کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ" (گواهانى در راه خدا باشید) و این براى شما میسر نمى‏شود مگر بعد از آنکه قوامین به قسط باشید، ناگزیر باید نخست قوامین به قسط شوید تا بتوانید گواهانى براى خداى تعالى بوده باشید. و در جمله:" شُهَداءَ لِلَّهِ"، حرف" لام" به اصطلاح لام غایت است، مى‏فرماید: گواهانى باشید و این گواهیتان براى خدا باشد، یعنى در شهادت خود غایت و هدفى به جز رضاى خداى تعالى نداشته باشید، هم چنان که در آیه شریفه:" وَ أَقِیمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ" «1» نیز" لام" براى غایت آمده و معناى براى خدا بودن شهادت این است که شهادت مصداق پیروى حق و به خاطر اظهار حق و زنده کردن حق باشد، هم چنان که جمله:" فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى‏ أَنْ تَعْدِلُوا" (پس پیروى هوا مکنید که منحرف مى‏شوید) این معنا را توضیح مى‏دهد. " وَ لَوْ عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ" یعنى به حق شهادت بدهید هر چند که بر خلاف نفع شخصیتان و یا منافع پدر و مادرتان و یا خویشاوندانتان باشد، پس زنهار که علاقه شما به منافع شخصیتان و محبتى که نسبت به والدین و خویشاوندان خود دارید شما را بر آن بدارد که شهادت را یعنى آنچه را که دیده‏اید تحریف کنید و یا از اداى آن مضایقه نمائید، پس مراد از اینکه شهادت بر ضرر و یا بر ضرر والدین و یا خویشاوندان باشد این است که آنچه را که دیده‏اى اگر بخواهى در مقام اداء بدون کم و کاست بگویى به حال تو ضرر داشته باشد و یا به منافع والدین و خویشاوندانت لطمه بزند، _______________ (1) سوره طلاق، آیه 2. ______________________________________________________ ‌صفحه‌ى 177 حال چه اینکه مشهود علیه خود شاهد بدون واسطه باشد، مثل اینکه پدر شاهد یا انسانى دیگر نزاعى داشته باشد و شاهد علیه پدر خود و به نفع آن انسان شهادت دهد و یا آنکه تضرر شاهد از شهادت خودش با واسطه باشد، مثل اینکه دو نفر با یکدیگر نزاع داشته باشند و شاهد صحنه‏اى به نفع یکى از آن دو را مشاهده و تحمل کرده باشد که اگر در مقام اداى شهادت آن صحنه را بازگو کند خود شاهد نیز مانند مشهود علیه گرفتار مى‏شود. " إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ أَوْلى‏ بِهِما" در این جمله با اینکه غنى و فقیر بطور تردید آمده و فرموده:" چه اینکه مشهود له که تو، به نفعش شهادت مى‏دهى توانگر باشد و چه فقیر باشد" مع ذلک ضمیر تثنیه به آن دو بر گردانده و فرموده:" خداى تعالى سزاوارتر به آن دو است"، با اینکه در یک واقعه، شخص مشهود له، یکى از آن دو است، یعنى یا فقیر است یا غنى و هر دوى آنها نیست، پس جاى این سؤال هست که چرا ضمیر تثنیه برگردانیده و چرا نفرمود:" فالله اولى به"؟. جواب این سؤال این است که درست است که در یک واقعه شخص مشهود له یا غنى است و یا فقیر و نمى‏تواند هر دو باشد و لیکن از آنجایى که سخن از مشهود له معینى نیست، بلکه از مشهود له فرضى است و مشهود له فرضى در یک واقعه غنى و در واقعه‏اى دیگر فقیر است، لذا ضمیر تثنیه را به مشهود له برگردانیده تا معنا چنین شود:" خداى تعالى اولاى به غنى است در غنایش و اولاى به فقیر است در فقرش". [اشاره به آثار نیکوى شهادت راست و آثار سوء شهادت به دروغ در اجتماع‏] و مراد- و خدا داناتر است- این است که زنهار که غناى غنى، شما را وادار نسازد به اینکه از حق منحرف شوید و فقر فقیر هم، شما را وادار نکند به اینکه به خاطر دلسوزى نسبت به او به ناحق به نفع او شهادت دهید، پس خداى تعالى اولاى به آن دو و مهربانتر از تو نسبت به آن دو است، دلیل مهربانتریش این است که حق را واجب الاتباع کرده و به سوى قسط و عدالت دعوت فرموده و معلوم است که اگر در جامعه، حق پیروى شود و قسط بپا داشته شود، آن مجتمع سر پاى خود خواهد ایستاد و از پا در نخواهد آمد و در نتیجه هم غنى و توانگر باقى مى‏ماند و از پاى در نمى‏آید و هم حال فقیر اصلاح مى‏گردد. و یکى از این دو طائفه هر چند که در یک حادثه و یک نزاع اگر به ناحق به نفعش شهادت دهند در خصوص آن واقعه بهره‏مند مى‏شود و حتى ممکن است در چند واقعه از شهادت به ناحق شاهدى خدانشناس بهره‏مند شود و لیکن این شهادت‏هاى به ناحق باعث مى‏شود که حق ضعیف گشته و عدالت در آن جامعه بمیرد و معلوم است که در چنین جامعه‏اى باطل نیرومند گشته و ظلم و جور جان مى‏گیرد و این خود درد بى درمان جامعه و هلاک انسانیت است. ______________________________________________________ ‌صفحه‌ى 178 " فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى‏ أَنْ تَعْدِلُوا" یعنى پیروى هوا مکنید که ترس آن هست که از حق عدول کنید و منحرف شوید، پس اینکه فرمود:" أَنْ تَعْدِلُوا"، مجموع جمله مفعول له است و ممکن هم هست جمله با حرف لام تقدیرى، مجرور و تقدیر کلام" لان تعدلوا باشد. " وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً" کلمه" تلووا" از مصدر" لى" است ولى به شهادت، کنایه است از تحریف آن و از لى زبان یعنى پیچاندن زبان گرفته شده، پس جمله:" وَ إِنْ تَلْوُوا" معنایش این است که اگر به آنچه دیده‏اید شهادت ندهید بلکه آن را تحریف کنید و جمله" او تعرضوا" به این معنا است که اصلا از دادن شهادت اعراض نموده، آن را از اصل ترک کنید. بعضى از قاریان کلمه" تلوا" را با ضم لام و سکون واو خوانده‏اند به این حساب که از ماده:" ولى یلى" و از مصدر ولایت باشد و بنا بر این معناى جمله چنین مى‏شود:" اگر متولى و عهده دار امر شهادت شدید و آن را به خوبى انجام دادید، خدا عملتان را مى‏بیند و اگر هم عهده‏دار نشدید و از این کار سر برتافتید، باز خداى تعالى اعمال شما را مى‏بیند و در هر دو صورت پاداشتان را مى‏دهد. بحث روایتى [(روایتى در باره سخن حق گفتن مؤمن به مؤمن)] در تفسیر قمى آمده که امام صادق (ع) فرمود: مؤمن به گردن مؤمن دیگر هفت نوع حقوق دارد، از همه آنها واجب‏تر این است به او حق بگوید، هر چند به ضرر خودش و یا والدینش باشد، پس به حسب این حق، مسلمان نمى‏تواند به خاطر نامبردگان از حق منحرف شود، آن گاه آیه:" فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى‏ أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا" استشهاد نموده، در معناى جمله:" أَنْ تَعْدِلُوا" فرمودند: یعنى از حق منحرف شوید. «1» مؤلف: در این حدیث نکته‏اى است و آن این است که معناى شهادت را عمومیت داده، و آن را شامل مطلق سخن حق گفتن دانسته، چون امام (ع) از جمله:" کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ" عموم را فهمیده است. و در مجمع البیان آمده که بعضى گفته‏اند: معناى جمله:" ان تلووا"،" ان تبدلوا" _______________ (1) تفسیر قمى- ج 1- ص 156. ______________________________________________________ ‌صفحه‌ى 179 است و معناى" او تعرضوا"،" او تکتموها" است و بنا بر این قول که از امام باقر (ع) روایت شده «1» معناى آیه چنین مى‏شود:" و اگر شهادت را مبدل کنید و چیزى غیر آنچه دیده‏اید بگوئید و یا به کلى آنچه را دیده‏اید کتمان نموده، بگوئید: من اصلا چیزى ندیده‏ام، خداى تعالى به آنچه مى‏کنید آگاه است". _______________ (1) مجمع البیان، ج 3 ص 128. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم چراغي - برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 135)- عدالت اجتماعى! به تناسب دستورهایى که در آیات گذشته در باره اجراى عدالت در مورد یتیمان، و همسران داده شده، در این آیه یک اصل اساسى و یک قانون کلى در باره اجراى عدالت در همه موارد بدون استثناء ذکر مى‏کند و مى‏فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید کاملا قیام به عدالت کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ). یعنى، باید آنچنان عدالت را اجرا کنید که کمترین انحرافى به هیچ طرف پیدا نکنید.
سپس براى تأکید مطلب مسأله «شهادت» را عنوان کرده، مى‏فرماید: به خصوص در مورد شهادت باید همه ملاحظات را کنار بگذارید «و فقط به خاطر خدا شهادت به حق دهید، اگر چه به زیان شخص شما یا پدر و مادر و یا نزدیکان تمام شود» (شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ).
از این جمله استفاده مى‏شود که بستگان مى‏توانند با حفظ اصول عدالت به سود یا به زیان یکدیگر شهادت دهند.
سپس به قسمت دیگرى از عوامل انحراف از اصل عدالت اشاره کرده مى‏فرماید: «نه ملاحظه ثروت ثروتمندان باید مانع شهادت به حق گردد و نه عواطف ناشى از ملاحظه فقر فقیران، زیرا «اگر آن کس که شهادت به حق به زیان او تمام مى‏شود، ثروتمند یا فقیر باشد، خداوند نسبت به حال آنها آگاهتر است» نه صاحبان زر و زور مى‏توانند در برابر حمایت پروردگار، زیانى به شاهدان بر حق برسانند، و نه فقیر با اجراى عدالت گرسنه مى‏ماند» (إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ أَوْلى‏ بِهِما).
باز براى تأکید دستور مى‏دهد که «از هوى و هوس پیروى نکنید تا مانعى در راه اجراى عدالت ایجاد گردد» (فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى‏ أَنْ تَعْدِلُوا).

از این جمله به خوبى استفاده مى‏شود که سر چشمه مظالم و ستمها، هوى پرستى است و اگر اجتماعى هوى پرست نباشد، ظلم و ستم در آن راه نخواهد داشت! بار دیگر به خاطر اهمیتى که موضوع اجراى عدالت دارد، روى این دستور تکیه کرده مى‏فرماید: «اگر مانع رسیدن حق به حقدار شوید و یا حق را تحریف نمایید و یا پس از آشکار شدن حق از آن اعراض کنید، خداوند از اعمال شما آگاه است» (وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً).
آیه فوق توجه فوق العاده اسلام را به مسأله عدالت اجتماعى در هر شکل و هر صورت کاملا روشن مى‏سازد و انواع تأکیداتى که در این چند جمله به کار رفته است نشان مى‏دهد که اسلام تا چه اندازه در این مسأله مهم انسانى و اجتماعى، حساسیت دارد، اگر چه با نهایت تأسف میان عمل مسلمانان، و این دستور عالى اسلامى، فاصله از زمین تا آسمان است!، و همین یکى از اسرار عقب ماندگى آنهاست. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - تفسر جامع
قوله تعالى: کُونُوا قَوّٰامِینَ بِالْقِسْطِ تا آخر آیه در تهذیب بسند خود از ابن سوید سابى روایت کرده گفت حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام نامۀ بمن نوشت سؤال کردم از شهادت ؟ جواب مرقوم داشته بودند اقامه شهادت کن براى خدا اگر چه بر زیان خود و خویشانت باشد و اگر بترسى که زیانى ببرادرت برسد در اینصورت خود دارى کن و فرمود حضرت صادق علیه السّلام مؤمن بر مؤمن حقوقى دارد واجب ترین آنها گفتار حق است اگر چه بزیان خودش باشد و باید پیروى از هواى نفس نکند و از حق دورى نجوید و بسند دیگر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده فرمود مؤمن را بر مؤمن هفت حق است و واجب ترین آنها آنستکه شخص حق بگوید و لو آنکه آن حق گفتن بزیان پدر و مادر و یا خویشانش باشد و از حق بباطل میل نکند [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
مؤمن باید ساعى و مجاهد در اقامه عدل باشد و از شهادت بحق در راه خدا دریغ ننماید اگرچه بر ضرر خود و کسان نزدیک و دور او باشد و نباید مراعات فقر کسى را کند و شهادت بر نفع او دهد یا ملاحظه غنى و حشمت کسى را نماید و بر ضرر او شهادت ندهد چون خداوند سزاوارتر است از هرکس بمراعات و ملاحظه از بندگانش با وصف این مراعات حق را بر این قبیل امور ترجیح داده و اداء شهادت را واجب و کتمان آن را حرام فرموده و در مقابل حکم الهى نباید ملاحظه دوستى یا دشمنى یا عصبیّت یا ترس یا رحم یا جهات دیگر را کرد و از مرّ حق تجاوز نمود و هواى نفس را باید از خود دور کرد که موجب عدول از حق است و ترک آن مقتضى ثبات در عدل و در مجمع از حضرت باقر (ع) روایت نموده که مراد از گردانیدن زبان تبدیل شهادت است و مراد از اعراض کتمان از آنست و در هر حال خداوند بر اعمال بندگان خبیر است و مجازات مى فرماید [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.