● منع از تجاوز به اموال زنان
آیه شریفه مىخواهد نهى کند از وراثت اموال زنان با این که خودشان راضى نیستند، نه وراثت خود زنان، پس اضافه ارث به کلمه «نساء» به تقدیر کلمه (اموال) است، و تقدیر آن «ان ترثوا اموال النساء» است، و ممکن هم هست کلمه اموال را در تقدیر نگیریم، و بگوئیم تعبیر ارث بردن زنان مجازى عقلى است، که باز معنایش ارث بردن اموال ایشان است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : در دوران جاهلیت به طوری که در تاریخ و در روایات آمده رسم چنین بوده که همسر مردی که میمرده اگر مادر وراث نبود ، جزء ارث به حسابش میآوردند ، ورثه ، او را نیز مانند اموال میت به ارث میبردند ، و در اینکه کدامیک از ورثه ، همسر میت را ارث ببرد رسم چنین بود که هر کس میخواست ، جامهای بر سر او میانداخت ، و زن از آن او میشد ، اگر دلش میخواست با او ازدواج میکرد ، آنهم بدون مهریه ، چون او را ارث برده بود ، و اگر علاقهای به این کار نمیداشت نزد خود نگه میداشت تا به نحوی از او استفاده مادی کند ، یا شوهرش دهد ، و مهریهاش را بگیرد و خرج کند ، و یا اگر خواستگاری نمیداشت - در خانهاش بماند و بمیرد تا اموالش را - اگر مالی داشت - بارث ببرد .
و آیه مورد بحث هر چند ظاهرش این است که میخواهد از سنت جاری در مردم جاهلیت نهی کند ، همان سنت بارث بردن زنان ، و هر چند که بعضی از مفسرین همین ظاهر را گرفته و گفتهاند که آیه میخواهد از آن سنت بسیار زشت جلوگیری نماید ، الا اینکه ذیل آیه شریفه که میفرماید : «کرها »با این ظاهر سازگاری ندارد ، حال چه اینکه ما این قید را توضیحی بگیریم ، و بگوئیم همیشه بارث بردن زنان به کراهت آنان است ، هیچ زنی دوست نمیدارد بعد از مرگ شوهرش مانند اثاث البیت او به ارث برود ، و یا احترازی بگیریم و بگوئیم میخواهد بفرماید در صورتی که زن کراهت دارد او را ارث نبرید .
برای اینکه اگر آن را توضیحی بگیریم معنایش این میشود که به ارث رفتن زنان همیشه به کراهت خود زنان است ، و حال آنکه اینطور نیست - چون غیر این صورت نیز فرض دارد ، و ممکن است زنی یا بخاطر علاقه به ورثه شوهر و یا به جهاتی دیگر بخواهد دائما در آن خانه بماند ، و اگر قید را احترازی بگیریم معنای آیه چنین میشود که اگر زن راضی باشد ، به ارث برده میشود ، و نهی مخصوص مواردی است که ارث رفتن زن به دلخواه خود زن نباشد ، این را هم میدانیم که باطل است و حکم خدا غیر آن است .
بله آنچیزی که همیشه و یا غالبا مورد کراهت زنان شوهر مرده بوده است محرومیت از ازدواج و به ارث رفتن اموال آنان است ، و ظاهرا آیه شریفه میخواهد از این معنا نهی کند ، و بفرماید این ارث چون با کراهت صاحب مال است درست نیست ، و اما ازدواج کردن با آنان به ملاک ارث مطلبی است که آیهای دیگر که بعدا میآید و میفرماید :« و لا تنکحوا ما نکح آباؤکم من النساء» متعرض آن است ، و هم چنین شوهر دادن آنان و خوردن ارثشان مطلبی است که آیه شریفه :« و للنساء نصیب مما اکتسبن»(النساء/32) متعرض آن است ، آیه شریفه زیر نیز به همه این جهالت دلالت دارد : «فلا جناح علیکم فیما فعلن فی انفسهن من معروف»( البقره/240).
و اما اینکه بعد از کلمه کرها فرمود :« و لا تعضلوهن لتذهبوا ...» منظور از این عضل ، غیر عضل از ازدواج برای خوردن مال او به عنوان ارث است ، برای اینکه دنبال اینکه فرمود : زنان را عضل - منع - مکنید ، میفرماید :« لتذهبوا ببعض ما آتیتموهن» و آنان را از هیچ مقداری که به ایشان دادهاید محروم نکنید ، پس این جمله دلالت میکند بر اینکه مراد از عضل نامبرده ، ندادن مهریهای است که مرد باید به زن بپردازد ، نه خوردن مال او از طریقی غیر طریق مهر و سخن کوتاه این که آیه شریفه میخواهد نهی کند از وراثت اموال زنان با این که خودشان راضی نیستند ، نه وراثت خود زنان ، پس اضافه ارث به کلمه نساء به تقدیر کلمه ( اموال ) است ، و تقدیر آن ان ترثوا اموال النساء است ، و ممکن هم هست کلمه اموال را در تقدیر نگیریم ، و بگوئیم تعبیر ارث بردن زنان مجازی عقلی است ، که باز معنایش ارث بردن اموال ایشان است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 402 و 403 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «عضل»
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 404 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای لغوی «فاحشه»
کلمه «فاحشة» به معنای طریقه بسیار زشت و روش بسیار ناپسند است، که البته بیشتر، استعمالش در عمل زنا است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 404 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سختگیری بر زنان اگر مرتکب فاحشه شوند
این آیه شریفه نهی میکند از تنگ گرفتن بر زنان، اینکه بخواهند به وسیله سختگیریها او را ناچار کنند به اینکه چیزی از مهریه خود را ببخشد، تا عقد نکاحش را فسخ کنند، پس تنگ گرفتن به این منظور بر شوهر حرام است، مگر آنکه زن، فاحشه مبینة و زنائی آشکار مرتکب شود، که در این صورت شوهر میتواند بر او تنگ بگیرد، تا به وسیله پول گرفتن طلاقش دهد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و این آیه با آیه دیگری که در باب بخشیدن مهریه میفرماید : «و لا یحل لکم ان تاخذوا مما اتیتموهن شیئا الا ان یخافا الا یقیما حدود الله ، فان خفتم الا یقیما حدود الله فلا جناح علیهما فیما افتدت به» (البقره/229)، منافات ندارد ، چون این آیه بطور عموم نهی میکند از اینکه زن را به اجبار وادارند چیزی از مهریهاش را ببخشد ، مگر آنکه این بخشش با تراضی طرفین باشد ، و اما آیه مورد بحث ، آیه سوره بقره را تخصیص میزند ، و یک مورد از موارد اجبار و اکراه را استثنا میکند ، و آن صورتی است که زن مرتکب فاحشه شده باشد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 404 |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : طلاق |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای لغوی «معروف»
کلمه «معروف» به معنای هر امری است که مردم در مجتمع خود آن را بشناسند، و آنرا انکار نکنند، و بدان جاهل نباشند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 404 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معاشرت معروف با زنان
چون دستور به معاشرت کردن با زنان را مقید فرمود به قید «معروف» قهرا معناى امر به معاشرت با زنان معاشرتى است که در بین مامورین به این امر یعنى مسلمانان معروف باشد. و معاشرتى که از نظر مردان معروف و شناخته شده، و در بین آنها متعارف است، این است که یک فرد از جامعه، جزئى باشد مقوم جامعه، یعنى در تشکیل جامعه دخیل باشد، و دخالتش مساوى باشد با دخالتى که سایر اعضا دارند، و در نتیجه تاثیرش در بدست آمدن غرض تعاون و همکارى عمومى به مقدار تاثیر سایر افراد باشد، و بالآخره همه افراد مورد این تکلیف قرار گیرند که هر یک کارى را که در وسع و طاقت دارد و جامعه نیازمند محصول آن کار است انجام دهند، و آنچه از محصول کارش مورد نیاز خودش است، به خود اختصاص دهد، و ما زاد را در اختیار سایر افراد جامعه قرار داده، در مقابل از ما زاد محصول کار دیگران آنچه لازم دارد بگیرد، این آن معاشرتى است که در نظر افراد جامعه معروف است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و اما اگر یک فرد از جامعه غیر این رفتار کند - و معلوم است که غیر این تنها یک فرض دارد - و آن این است که دیگران به او ستم کنند و استقلال او در جزئیت برای جامعه را باطل نموده ، تابع و غیر مستقل سازند ، به این معنا که دیگران از حاصل کار او بهرهمند بشوند ، ولی او از حاصل کار دیگران بهرهای نبرد ، و شخص او را مورد استثنا قرار دهند .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 405 و 406 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : زن |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● جایگاه زن در عصر نزول قرآن
در جمله:«فان کرهتموهن فعسی ...» از قبیل اظهار یک امر مسلم و معلوم، به صورت امری مشکوک و محتمل است، تا غریزه تعصب را در شنونده تحریک نکند نظیر آیه زیر که مىفرماید:«قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَ إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ، قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُون»(سبأ/25-24) خواهى پرسید چرا قرآن با تعبیر ملایم خواست رسوم و تعصبات مخاطب را تحریک نکند؟ جوابش این است که مجتمع بشرى در آن روز یعنى در عصر نزول قرآن زن را در جایگاه و موقعیتی که در متن واقع دارد، جای نمیدادند، و از اینکه زن را جزء اجتماع بشری بدانند کراهت داشتند، و حاضر نبودند او را مانند طبقه مردان جزء مقوم بشمارند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : بلکه مجتمعاتی که در آن عصر روی پای خود ایستاده بودند ، یا مجتمعی بود که زن را موجودی طفیلی و خارج از جامعه انسانی و ملحق بدان میدانست ، ملحق دانستنش از باب ناچاری بود ، چون میخواست از وجودش استفاده کند ، و یا مجتمعی بود که او را انسان میدانست ، ولی انسانی ناقص در انسانیت ، نظیر کودکان و دیوانگان ، با این تفاوت که کودکان بالاخره روزی بالغ میشوند ، و داخل انسانهای تمام عیار میشوند ، و دیوانگان نیز احتمالا روزی بهبودی مییافتند ، ولی زنان برای همیشه به انسانیت کامل نمیرسیدند ، در نتیجه باید برای همیشه در تحت استیلای مردان زندگی کنند ، و شاید این که در جمله : «فان کرهتموهن ...» کراهت را به خود زنان نسبت داد ، و فرمود : ( اگر از زنان کراهت داشتید ) و نفرمود :( اگر از ازدواج با زنان کراهت داشتید) ، به خاطر این بوده که به این معنا اشاره کرده باشد .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 406 و 407 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : زن |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● به ارث برده شدن زنان در جاهلیت
1-از هاشم بن عبد الله روایت آمده که گفت: من به سری بجلی گفتم: معنای آیه:«و لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما آتیتموهن» چیست؟ میگوید: او از کسی سخنی نقل کرد و سپس گفت منظور نهی از آن سنتی است که نبطیها داشتند، وقتی کسی میمرد شخصی جامه خود را بر سر زن او میانداخت آن زن دیگر نمیتوانست با دیگری ازدواج کند، و این سنت در عرب دوره جاهلیت جاری بود.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را تفسیر عیاشى (ج 1 ص 229) روایت کرده است.
2-در تفسیر قمى در روایت ابى الجارود از امام باقر (علیهالسلام) آمده که در معنای آیه :« یا ایها الذین آمنوا لا یحل لکم ان ترثوا النساء کرها» فرموده : در جاهلیت و در اوائلی که قبائل عرب اسلام آوردند رسم چنین بود که وقتی شخصی دوستش میمرد ، و زنی از او میماند ، او جامه خود را بر سر آن زن میانداخت و همین باعث میشد ازدواج با آن زن را به ارث ببرد ، به این معنا که این ازدواج دیگر مهریه نمیخواست ، با همان مهریهای که رفیقش او را همسر خود کرده بود همسر وی میشد ، همانطوری که اگر این شخص پسر متوفی بود هم نکاح زن پدر را ارث میبرد و هم مال پدر را ، مثلا وقتی که ابو قیس بن أسلت از دنیا رفت ، پسرش محصن بن أبی قیس ، جامه خود را بر سر همسر پدرش کبیشه دختر معمر بن معبد انداخت ، و در نتیجه با مهریهای که پدر به او داده بود وارث نکاحش شد و سپس او را بلاتکلیف رها کرد ، نه با وی همخوابگی کرد ، و نه نفقهاش را داد ، کبیشه نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شکایت برد ، که یا رسول الله شوهرم ابو قیس بن أسلت از دنیا رفت ، و پسرش محصن وارث نکاح من شد ، نه با من همخوابگی دارد ، و نه نفقهام را میدهد ، و نه رهایم میکند که به خانواده و اهلم بپیوندم .
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود : تو فعلا به خانهات برگرد تا اگر خدای تعالی در باره مسالهات حکمی نازل کرد خبرت کنم ، در این میان آیه شریفه :« و لا تنکحوا ما نکح آباؤکم من النساء الا ما قد سلف انه کان فاحشة و مقتا و ساء سبیلا» نازل شد و کبیشه به اهل خودش پیوست ، این تنها کبیشه نبود که چنین شد ، در مدینه زنانی دیگر بودند که نکاحشان به ارث رفته بود ، چیزی که هست نکاح کبیشه را پسر شوهر ارث برده بود ، که خدای تعالی این آیه را نازل کرد که : «یا ایها الذین آمنوا لا یحل لکم ان ترثوا النساء کرها» .(منبع روایت، تفسیر قمى ج 1 ص 134)
علامه طباطبایی: آخر روایت خالی از اضطراب در معنا نیست ، و این داستان و اینکه آیات مورد بحث در باره آن نازل شده در عدهای از روایات اهل سنت نیز آمده است ، چیزی که هست ، همه و یا بیشتر این روایات در این مورد وارد شده ، که آیه شریفه :« یا ایها الذین آمنوا لا یحل لکم ان ترثوا النساء ... »در باره این قصه نازل شده ، و خواننده محترم توجه کرد که در بیان قبلی گفتیم : سیاق آیات با این معنا سازگار نیست . و با این حال در اینکه چنین سنتی در جاهلیت وجود داشته ، و در اینکه آیات قرآنی مورد بحث به وجهی ارتباط با آن و با عادت جاریه در بین عرب آن روز که آیات نازل میشده داشته . کم و بیش شکی نیست ، پس آنچه در این باب مورد اعتماد است همان بیان سابق ، است و بس .(یعنی نهی آیه در مورد این است که اموال زنان را با کراهت به ارث نبرید نه اینکه بگوید خود زنان را به ارث نبرید)
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 409 و 410 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : زن |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معاشرت معروف با زنان
1-رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:در مورد زنان از خدا بترسید، چون شما آنان را به عنوان امانت خدا گرفتهاید، و آلت تناسلیشان را با کلام خدا براى خود حلال کردهاید، بر زنان نیز لازم است که هیچ مرد اجنبى را که شما مردان دوستش نمىدارید به خانه شما راه ندهند، و اگر چنین کردند ایشان را بزنید، اما نه به حدى که از خانه و زندگى بیزار شوند، و بر مردان لازم است که خوراک و پوشاک زنان را بطور شایسته بدهند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را تفسیر الدر المنثور (ج 2 ص 132) از ابن جریر از جابر روایت کرده است.
2-در تفسیر الدر المنثور (ج 2 ص 132) است که ابن جریر از ابن عمر روایت کرده که گفت : رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود : ایها الناس زنان نزد شما ، زمین لگد خوردهاند و شما آنان را به امانت خدا گرفتهاید ، و با کلمه خدا آلت تناسلیشان را برای خود حلال کردهاید ، البته شما به گردن آنان حقوقی دارید ، که یکی از آنها این است که احدی را در بستر زناشوئی شما راه ندهند ، و در هیچ کار پسندیده نافرمانیتان نکنند ، که اگر چنین کردند رزقشان و لباسشان را بطور شایسته میبرند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 410 و 411 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : زن |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «مبینة»
کلمه «مبینة» به معناى «متبینة» است، از سیبویه نیز نقل شده که گفته است «أبان» که باب افعال و «استبان» که باب استفعال است، و «بین» که باب تفعیل است، و «تبین» که باب تفعل است، همه به یک معنا است که هم بطور متعدى استعمال مىشود، و مفعول مىگیرد، و هم بطور لازم و بى مفعول بکار مىرود، هم بطور لازم گفته مىشود:«أبان المساله» مساله روشن شد، و هم «استبان» و هم «بین» و هم «تبین»، هم چنان که بطور متعدى گفته مىشود:«ابنت المسئلة و استبنتها و بینتها و تبینتها»، که در همه این تعبیرها معنا این است که من مساله را روشن کردم.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج4، ص: 404 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اختصاص بعضى طبقات و افراد به بعض مختصات، با وحدت ریشه انسانى آنها منافات ندارد
خداى تعالى در کتاب کریمش بیان کرده که مردم همگى و بدون استثنا چه مردان و چه زنان شاخههایى از یک تنه درختند، و اجزا و ابعاضى هستند براى طبیعت واحده بشریت، و مجتمع در تشکیل یافتن، محتاج به همه این اجزا است، همان مقدار که محتاج جنس مردان است، محتاج جنس زنان خواهد بود، هم چنان که فرمود:«بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ»(آل عمران/195) (همه از همید).
و این حکم عمومى منافات با این معنا ندارد، که هر یک از دو طایفه زن و مرد خصلتى مختص به خود داشته باشد، مثلا نوع مردان داراى شدت و قوت باشند، و نوع زنان طبیعتا داراى رقت و عاطفه باشند، چون طبیعت انسانیت هم در حیات تکوینى و هم اجتماعیش نیازمند به ابراز شدت و اظهار قوت است، و هم محتاج به اظهار مودت و رحمت است، هم چنان که نیازمند به آن است که دیگران نسبت به او اظهار شدت و قوت کنند و هم اظهار محبت و رحمت نمایند، و این دو خصلت دو مظهر از مظاهر جذب و دفع عمومى در مجتمع بشرى است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : روى این حساب دو طایفه مرد و زن از نظر و زن و از نظر اثر وجودى با هم متعادلند، هم چنان که افراد طایفه مردان با همه اختلافى که در شؤون طبیعى و اجتماعى دارند، بعضى قوى و عالم و زیرک و بزرگ و رئیس و مخدوم و شریف، و بعضى دیگر ضعیف و جاهل و کودن و مرءوس و خادم و پستاند، و همچنین تفاوتهایى دیگر از این قبیل دارند، در عین حال از نظر وزن و تاثیرى که در ساختمان این مجتمع بشرى دارند متعادلند.
پس مىتوان گفت و بلکه باید گفت که این است آن حکمى که از ذوق مجتمع سالم و دور از افراط و تفریط منبعث مىشود، از ذوق مجتمعى که طبق سنت فطرت تشکیل شده و عمل مىکند و از آن منحرف نمىشود، اسلام نیز در آیه مورد بحث و دستورات دیگر خواسته است انحراف جامعه را برطرف نموده، به طرف همان سنت فطرت بکشاند، بنا بر این براى چنین جامعهاى هیچ چارهاى جز این نیست که حکم تسویه در معاشرت در آن جارى شود، و این همان است که به عبارت دیگر از آن به حریت اجتماعى و آزادى زنان و مردان تعبیر مىکنیم، و حقیقت آن این است که انسان بدان جهت که انسان است داراى فکر و اراده است، و نیز داراى اختیار است، مىتواند آنچه برایش سودمند است از آنچه مضر است انتخاب کند، و در این اختیارش استقلال دارد، و همین انسان وقتى وارد اجتماع مىشود، در آن حال نیز اختیار دارد، و لیکن در حدودى که مزاحم با سعادت مجتمع انسانى نباشد، در این چهار دیوارى استقلال در انتخاب را دارد، و هیچ مانعى نمىتواند از اختیار او جلو بگیرد، و یا او را در انتخاب و اختیار تابع بىچون و چراى غیر سازد.
این معنا نیز منافات ندارد با اینکه بعضى از طبقات و یا بعضى از افراد از یک طبقه به خاطر مصالحى از پارهاى مزایا برخوردار و یا از پارهاى امتیازات محروم باشند. مثلا مردان در اسلام بتوانند قاضى و حاکم شوند، و به جهاد بروند، و بر آنها واجب باشد نفقه زنان را بدهند، و احکامى دیگر از این قبیل خاص آنان باشد، و زنان از آنها محروم باشند، و نیز کودکان نابالغ اقرارشان نافذ نباشد، و نتوانند مستقلا معامله کنند، و مکلف به تکالیف اسلام نباشند، و امثال این احکام که در باب حجر (و افرادى که از تصرفات مالى محجورند) در کتب فقهى ذکر شده است.
پس همه این تفاوتها خصوصیات احکامى است که متوجه طبقات و اشخاصى از مجتمع مىشود، و علتش اختلافى است که در وزن اجتماعى آنان است، در عین اینکه همه در اصل داشتن وزن انسانى و اجتماعى شریکند، چون ملاک در داشتن اصل وزن انسان بودن و داراى فکر و اراده بودن است، که در همه هست.
البته این را هم بگوئیم که این احکام اختصاصى مختص به شریعت مقدسه اسلام نیست، بلکه در تمامى قوانین مدنى و حتى در همه اجتماعاتى که براى خود سنتى دارند کم و بیش یافت مىشود، هر چند که قانون نداشته باشند، و زندگیشان جنگلى باشد، و با در نظر گرفتن این مطالب اگر بخواهیم همه را در یک عبارت کوتاه بگنجانیم جامعترین آن عبارات جمله مورد بحث است که مىفرماید:" وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ" که بیانش گذشت.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج4، ص: 405 و 406 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : امت - جماعت - جامعه |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای «فاحشة» در روایات
1-در مجمع البیان در تفسیر آیه:«الا ان یاتین بفاحشة مبینة ...» میگوید: بهتر آن است که آیه را حمل کنیم بر همه گناهان، نه تنها زنا و سپس اضافه کرده که همین معنا از امام ابی جعفر (علیهالسلام) روایت شده است.
2-در تفسیر برهان از شیبانى نقل شده که گفته است کلمه:«فاحشة» به معناى عمل زنا است، و مساله چنین است که اگر مردى مطلع شد که همسرش زنا داده، مىتواند از او فدیه بگیرد، و این معنا از امام ابى جعفر امام باقر(علیه السلام) روایت شده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را تفسیر مجمع البیان (ج 3 ص 24) روایت کرده است.
2-این روایت را تفسیر برهان (ج 1 ص 355) روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج4، ص: 410 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : گناه |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شأن نزول یا فضای نزول ؟ -
سيد علي بهبهاني
شأن نزول غیر از فضای نزول است یعنی در روزی که برابر تاریخ سنّت مردم جاهلی فلان مطلب بود در فلان زمینه این آیات نازل شده است این فضای نزول است، شأن نزول آن است که داستانی اتفاق افتاده باشد آمده باشند از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سؤالی کرده باشند حضرت منتظر وحی باشد جوابی در این زمینه بیاید یا نه، یک کار رسمی بوده و آیه مستقیماً ناظر به نهی اوست که اینها را میشود گفت شأن نزول، وگرنه صِرف تقارن تاریخی این با شأن نزول فرق میکند
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : شیوه ی برداشت از قرآن |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عَسى ان تکرهوا... فیه خیراً کثیرا -
مرضيه السادات قاسمپور
همیشه خیر و شرّ ما همراه با تمایلات ما نیست، چه بسا چیزى را ناخوشایند داریم، ولى خداوند خیر زیاد در آن قرار داده باشد. زیرا انسان به همهى مصالح خویش آگاه نیست. «عَسى ان تکرهوا... فیه خیراً کثیرا
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حکمت |
گوینده : مرضیه السادات قاسمپور |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● دفاع از حقوق زنان -
ابراهيم چراغي
بر خلاف سنّت جاهلیّت، که گاهى زن نیز به ارث برده مىشد، ممکن است آیه اشاره به این باشد که تنها اموال قابل ارث است و همسرِ متوفّى، ارثِ کسى نیست. او خودش مىتواند بعد از فوت شوهرش، همسر دیگرى انتخاب کند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حقوق |
گوینده : ابراهیم چراغی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● همسرِ متوفّى، ارثِ کسى نیست -
ابراهيم چراغي
بر خلاف سنّت جاهلیّت، که گاهى زن نیز به ارث برده مىشد، ممکن است آیه اشاره به این باشد که تنها اموال قابل ارث است و همسرِ متوفّى، ارثِ کسى نیست. او خودش مىتواند بعد از فوت شوهرش، همسر دیگرى انتخاب کند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ولی |
گوینده : ابراهیم چراغی |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شان نزول -
. پوربافراني
شان نزول آیه1-از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که این آیه در باره کسانى نازل گردیده که همسران خود را بدون این که همچون یک همسر با آنها رفتار کنند، نگه مىداشتند، به انتظار این که آنها بمیرند و اموالشان را تملک کنند. 2-از ابن عباس نقل شده که این آیه در باره افرادى نازل شده که همسرانشان مهر سنگین داشتند و در عین این که تمایل به ادامه زناشویى با آنها را نداشتند، بخاطر سنگین بودن مهر حاضر به طلاق آنها نمىشدند، و آنها را تحت فشار قرار مىدادند تا مهرشان را ببخشند و طلاق گیرند
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تبیان |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علی بافرانی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شان نزول: -
مسعود ورزيده
در تفسیر مجمع البیان از امام باقر (علیهالسلام) نقل شده که اینآیه در باره کسانى نازل گردیده که همسران خود را بدون این که همچون یک همسر با آنها رفتار کنند ، نگه مىداشتند ، به انتظار این که آنها بمیرند و اموالشان را تملک کنند.
و از ابن عباس نقل شده که آیه فوق در باره افرادى نازل شده که همسرانشان مهر سنگین داشتند و در عین این که تمایل به ادامه زناشوئى با آنها نداشتند بخاطر سنگین بودن مهر حاضر بطلاق آنها نمىشدند ، و آنها را تحت فشار قرار مىدادند تا مهرشان را ببخشند و طلاق گیرند.
جمعى از مفسران براى آیه فوق شان نزول دیگرى نقل کردهکه متناسب با این آیه نیست ، بلکه متناسب با آیه 22 است که ما آن را بخواست خدا در ذیل همان آیه خواهیم آورد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : آیه فوق در باره افرادى نازل شده که همسرانشان مهر سنگین داشتند
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنور |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : همسر |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ارث همسر -
مسعود ورزيده
بر خلاف سنّت جاهلیّت، که گاهى زن نیز به ارث برده مىشد، ممکن است آیه اشاره به این باشد که تنها اموال قابل ارث است و همسرِ متوفّى، ارثِ کسى نیست. او خودش مىتواند بعد از فوت شوهرش، همسر دیگرى انتخاب کند.
پیامها:
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ارث |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.