از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(وان خفتم الا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلث و رباع ):(و اگر ترسیدید که مبادا در باره یتیمان مراعات عدل و داد رانکنید، پس زنان را به نکاح خود در آورید که شما را نیکو و مناسب با عدالت است ، دو یا سه یا چهارتا (نه بیشتر))چون در جاهلیت به علت جنگ وخونریزی مدام ، یتیمان زیاد بودند و با نهی قرآن از اختلاط و خوردن اموال آنان مسلمانان در حرج افتادند و لذا آیات بعدی نازل شد که آنها را امر به اختلاط درضمن مراعات قسط نمود ،در این آیه در حقیقت می خواهد بگوید،اگر ترسیدیدکه با دختران یتیم و بی پدر ازدواج کنید و می ترسید که نتوانید عدالت را در موردآنان اجرا کنید در این صورت با هر که دلتان می خواهد ازدواج کنید، یکی ،دوتا،سه تا و چهار تا و این امر محدود کردن ازدواجهای نامحدودی بود که درجاهلیت واقع می شد، (فان خفتم الا تعدلوا فواحده او ما ملکت ایمانکم ذلک ادنی الا تعولوا):(و اگر ترسیدید که عدالت را رعایت نکنید ،پس یک زن بگیریدیا به کنیزی که دارید اکتفاء کنید که این نزدیکتر به عدالت و ترک ستمکاری است ) لذا هر کس گمان این را می برد که نمی تواند عدالت را بین زنان بجا آورد،پس به یک زن و یا کنیزانش اکتفاء کند ،چون خداوند حکم عدالت بین کنیزان راواجب نفرموده است ، و (عول ) به معنای میل و انحراف است ،یعنی این عمل شمارا به منحرف نشدن از راه میانه و حد وسط نزدیکتر می کند ،پس اساس تشریع احکام نکاح برقسط و عدالت و از بین بردن انحراف می باشد . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
1) : سلام در متن قران فرموده هر کس را که می خواهید ازدواج کنید اول فرموده دوتا سه تا وچهارتا سپس فرموده اگر از عدالت می ترسید یک زن بگیرید یعنی مطلوب خداوند اول بر پایه دو یا سه یا چهار بوده چون از مقتضای طبع مرد آگاه است.
2) : بله خدا طبیعت مردان را می داند اما همیشه رفتار بر اساس طبیعت و غریزه بهترین کار نیست. درست تر آنست که رفتارها بر اساس عدالت باشد. غریزه آدم را به بهشت نمی برد عدالت و نیکی می برد. پس اولویت عدالت است نه غریزه. اما چرا خداوند رفتار بر اساس غریزه را نیز تا حدودی اجازه می دهد؟ برای آنکه نظم پایدار جامعه حفظ شود.
3) : بله خدا طبیعت مردان را می داند اما همیشه رفتار بر اساس طبیعت و غریزه بهترین کار نیست. درست تر آنست که رفتارها بر اساس عدالت باشد. غریزه آدم را به بهشت نمی برد عدالت و نیکی می برد. پس اولویت عدالت است نه غریزه. اما چرا خداوند رفتار بر اساس غریزه را نیز تا حدودی اجازه می دهد؟ برای آنکه نظم پایدار جامعه حفظ شود.
4) : اگر به ظاهر ترجمه آیه فوق نگاه کنیم چنین استفاده می¬شود که مردانی که به حق یا به ناحق و یا شاید با بهانه اظهار کنند که بیم آن دارند که با ازدواج با دختران یتیم عدالت را رعایت نکنند به آنان پاداش داده می¬شود تا به جای یک زن، دو تا و سه تا و چهار تا زن بگیرند و به نوعی در صورت داشتن تمکن مالی یا قدرت جسمی راه ازدواج مکرر برایشان باز می¬شود و این خواست خداست!!
مسئله تعدد زوجات یکی از مسایل مبتلابه همه جماعات همانند مسلمانان در طول تاریخ بوده و هست. جالب اینکه بنا به فتوای بعضی فقها این امر برای سایر مردانی که با یتیمان سر و کار ندارند هم مجاز شمرده شده و به عنوان سنت و قاعده در آمده است. خانی، حسامی، عشریه (1399) بحث مفصلی در باره تعدد زوجات از نظر قرآن دارند و مطرح کرده اند که آنقدر این امر جدی دانسته شده که حتی به استحبابِ آن هم بعضی نظر داده اند! در حالی که چنین نیست. چه بسیار بدرفتاریها که از جانب مردان صورت گرفته و چه بسیار اتهاماتی از جانب مخالفان به اسلام و مسلمانان زده شده است در حالیکه از بیخ و بُن این مسئله صحت ندارد و قرآن چنین تجویزی نکرده بلکه بدفهمی از آیه سبب چنین نسبتی شده است. به عنوان مثال بنگرید به آنچه در ویکی اهل البیت آمده است:
واگر می¬ترسید که نتوانید در مورد دختران یتیم [در صورت ازدواج با آنان] عدالت ورزید، بنابراین از [دیگر] زنانی که شما را خوش آید دو دو و سه سه و چهار چهار به همسری بگیرید. پس اگر می‌ترسید که با آنان به عدالت رفتار نکنید، به یک زن یا به کنیزانی که مالک شده اید [اکتفا کنید]؛ این [اکتفای به یک همسر عقدی] به اینکه ستم نورزید و از راه عدالت منحرف نشوید، نزدیک تر است. (
علامه طباطبائی در تفسیر خود می¬نویسد (ج.4: 265):
... اگر ترسیدید که در مورد دختران یتیم نتوانید رعایت عدالت کنید و ترسیدید که به اموالشان تجاوز کنید و از ازدواج با آنها دل چرکین بودید، می¬توانید آنان را به حال خود واگذار نموده و با زنان دیگر ازدواج کرده، با یک نفر، دو نفرف سه نفر و چهار نفر.
و آیه الله جوادی آملی می¬گوید:
...اگر می‌ترسید که عدل را رعایت نکنید در ازدواج با ایتام، با آنها ازدواج نکنید، با سایر زنها ازدواج کنید. اگر خواستید با زنهای آزاده ازدواج کنید (مَثْنَی وَثُلاَثَ وَ رُبَاعَ) تا چهار زن جایز است، بعد فرمود اگر می‌ترسید که عدالت را رعایت نکنید، با یک همسر زندگی کنید.
مسایل مربوط به شأن نزول و وضعیت در بین اعراب جاهلی یا سایر اقوام (طباطبائی، 1384، 4: 267) دلیلی بر درستی این تفسیر نمی¬شود. مسئله کراهت از ازدواج با دختران یتیم تا آنجا جدی شده که علامه طباطبائی برای شرط و جزا در آیه به "با آنها ازدواج مکنید" را در تقدیر گرفته است. علامه طباطبائی می¬نویسد:
پس جمله "فانکحوا" در حقیقت در جای جزای حقیقی قرار گرفته، در جای "فلاتنکحوهن" پس با دختران بی پدر ازدواج مکنید"
من نمی¬دانم چگونه از یتامی در آیه فوق دختران یتیم و آن هم دختران دم بخت یا قابل ازدواج استنباط، و حتی با داشتن ثروت، کراهت ازدواج با آنان از جانب سرپرستان فهمیده شده است، در حالیکه چنین نیست. یتامی مطلق یتیم است خواه پسر باشد یا دختر، صاحب مال باشد یا نباشد، به سن ازدواج رسیده یا نرسیده باشد، و اگر دختر است مایل به ازدواج باشد یا نباشد. در لغت، یتیم را چنین گفته اند (واژه یاب؛ فرهنگ واژگان قرآن):
یتیمان (کلمه "یتامی" جمع یتیم است ، که به معنای کودک پدر مرده است، و به کودکی که مادرش مرده باشد، یتیم نمی¬گویند¬، بعضی گفته اند: یتیم در انسانها از طرف پدر، و در سایر حیوانات از طرف مادر است)
ممکن است بعضی بگویند یتامی جمع یتیمه یعنی دختر یتیم است و همانند واژه¬های بقیه یا عطیه که به بقایا و عطایا جمع بسته می¬شود اشاره به دختران یتیم دارد. اما به نظر نمی¬رسد توجیه داشته باشد زیرا دون از شأن قران است که وقتی توصیه به یتیم می¬کند پسران را نادیده بگیرد. بر فرض که چنین احتمالی را بپذیریم در اینگونه موارد"تا" تأنیث نیست و ممکن است مانند وقعه یا دفعه "تای وحدت باشد. همچنین آیات دیگری که در آن واژه یتامی آمده چه در این سوره یا سوره¬های دیگر مطلق یتیم است و پسر و دختر را شامل می¬شود.
آنچه در آیه به آن تأکید شده رعایت حال یتیمان است. به نظر اینجانب ترجمه آیه چنین می¬شود که ای مردم و ای سرپرستان یتیمان" اگر ترسیدید که حقوق (عاطفی) یتیمان رعایت نشود برای حفظ حقوق آنها دو زن و یا سه و چهار زن می¬توانید بگیرید و اگر چنانچه در این تعدد زوجات ترسیدید عدالت بین زنها رعایت نمی¬شود پس به همان یک زن اکتفا کنید".
پرسشهایی که از جمله می¬تواند مورد توجه قرار گیرد به قرار زیر است:
الف. آیا می¬شود سوره نساء که قاعدتاً باید در اهمیت زنان باشد در آغازش به تحقیر زنان آنهم دختران یتیم بپردازد؟
ب‌. آیا برداشت ما از آایات اولیه سوره نساء که پس از ذکر آفرینش انسان از زن و مرد بلافاصله از یتیمان سخن گفته و تا آیة ده مستقیماً راجع به آنها صحبت و بر حفط حقوق آنها تأکید شده درست است؟
ج‌. چرا در این آیه یتامی فقط به دختران یتیم اختصاص یافته و از پسران یتیم یاد نشده است؟
از این رو به نظر می¬رسد:
1. آیه سه سوره نسا اصالتاً در باره تعدد زوجات نیست، بلکه در باره رعایت حقوق عاطفی و انسانی یتیمان است. زیرا آنها که پدر خود را از دست داده اند علاوه بر رعایت حقوق مادی که در آیه 2 سوره نساء مطرح شده نیاز به حقوق معنوی و عاطفی دارند. آنها را باید همچون فرزندان خود در خانواده نگهداری نمود. بنابراین اگر مردی که سرپرست یتیم شده است خود زن دارد می¬تواند آنها را در خانه خود بدون تبعیض نگه دارد و چنانچه امکان پذیر نیست یا تعداد یتیمان به اندازه ای است که نمی¬توان آنها را در یک خانه و با یک زن اداره و نگهداری کرد. سرپرست در صورت داشتن شرایط می¬تواند به ترتیب و بر حسب ضرورت تا سه زن دیگر را برای رعایت حال و حفظ حقوق آنان از جمله مادران یتیمان انتخاب کند. از این رو ترجمه¬ها و تفسیرهای داده شده ذیل این آیه موجب تحقیر زنان و دختران یتیم است درحالیکه متن آیه در تکریم آنان است.
2. اهمیت خانواده و در خانواده زندگی کردن از اهم مسایل در زندگی عاطفی و اجتماعی است. یتیمانی که به هر دلیل با ازدست دادن پدر از نعمت داشتن سرپرست محروم شده اند باید دو باره همانند دیگر کودکان دارای سرپرست شوند و از زندگی خانوادگی لذت ببرند و این نشان از توجه به یتیمان در زندگی خانوادگی، عاطفی، حقوقی و اجتماعی دارد واینکه آسیب از دست دادن پدر (یا مادر) باید به گونه ای مقتضی جبران شود. یکی از این موارد داشتن زن دوم، سوم و چهارم است.
3. تأکید این آیات در سوره نساء که در تکریم زن است به اهمیت آسیبها در جامعه تصریح دارد و این مطلب را می¬رساند که همواره در زندگی باید به آسیب¬ها توجه ویژه کرد. در واقع تقوا داشتن خود به طور ضمنی و یا شاید صریح توجه دادن به آسیب¬هاست. اینکه خدا در قرآن این همه بر تقوا تأکید دارد به نوعی به آسیب¬ها هشدار می¬دهد. انسان باید بداند که هر جا فرصت است در کنار آن آسیب هم هست و انسان متقی ضمن اینکه باید از فرصت¬ها نهایت استفاده را بکند و از صحنه به دور نباشد و غفلت نکند به آسیب¬های دور و نزدیک هم توجه داشته باشد. اینکه در مدیریت به فرصت و تهدید توأمان اشاره می¬شود عین تقوا است. درست استفاده کردن از هر چیز و به کاربستن صحیح آن جز تقوا چیز دیگری نمی¬تواند باشد. تقوای به خدا یعنی ندادن نسبتهای نا روا به او و انتظار نداشتن بر کمک او بدون سعی و کوشش خود است و تقوای به دیگران و به ویژه ارحام هم همینطور است. صله رحم و رفع کدورت و ندادن نسبت ناروا به آنان که در آیات اولیه این سوره به آن تأکید مکرر شده از اهم مسایل برای سلامت زندگی خانوادگی و جمعی است. در زندگی خانودگی چه آسیبی بالاتر از از دست دادن پدر و برجا گذاردن اطفال صغیر است و چه کسانی لایق تر از ذوی الارحام برای سرپرستی آنان است.
4. در صورتی که برای حمایت از یتیمان زنهای متعددی گرفته شد در اینجا مشکل دیگری پدید می¬آید و آن رعایت عدالت بین زنهای گرفته شده است. در واقع در این آیه به دو خوف اشاره شده یکی ترس از عدم رعایت حقوق یتیمان و دیگری ترس از عدم رعایت عدالت در حق همسران برای حفظ حقوق یتیمان. در اولی گرفتن زن تجویز، و در دومی اکتفا به یک زن توصیه می¬شود
5. تعدد زوجات فقط برای رعایت حقوق یتیمان و در غیر اینصورت اکتفا به یک زن توصیه شده است و این نشان می¬دهد تعدد زوجات بنا برمصلحت و حفظ حقوق یتیمان است و نه برای خوشگذرانی و شهوترانی. در جای دیگر این سوره گفته شده شما هر چند تلاش کنید تا عدالت را بین زنان متعدد اجرا کنید نمی¬توانید پس به یکی اکتفا کنید مبادا زن یا زنان دیگر را سرگشته و چشم انتظار بگذارید (معلقه): وَلَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوهَا کَالْمُعَلَّقَةِ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا :و شما هرگز نمى¬¬توانید میان زنان عدالت کنید هر چند [بر عدالت] حریص باشید پس به یک طرف یکسره تمایل نورزید تا آن [زن دیگر] را سرگشته [بلا تکلیف] رها کنید و اگر سازش نمایید و پرهیزگارى کنید یقینا خدا آمرزنده مهربان است (نساء، ۱۲۹).
6. فرق بین قسط و عدل هم قابل توجه است. گویند قسط اخص از عدل است (آیین رحمت) و بدیهی است که برای زن باید عدالت همه جانبه باشد ولی در مورد حقوق مادی و معنوی یتیمان قسط لازم است.
7. در آیات دیگر آمده که وقتی یتیمان به رشد رسیدند چه پسر یا دختر، اموالشان را به آنها برگردانید تا همانند افراد دیگر زندگی کنند آنوقت چگونه ممکن است که مردی بدون رضایت دختر یتیم با وی ازدواج کند: وَابْتَلُوا الْیَتَامَىٰ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ ۖ وَلَا تَأْکُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ یَکْبَرُوا ۚ وَمَنْ کَانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَمَنْ کَانَ فَقِیرًا فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ ۚ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ ۚوَکَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِیبًا: یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی که بالغ شده و قدرت بر نکاح پیدا کنند آن‌گاه اگر آنها را دانا به درک مصالح زندگی خود یافتید اموالشان را به آنها باز دهید، و به اسراف و عجله مال آنها را حیف و میل مکنید بدین اندیشه که مبادا بزرگ شوند (و اموالشان را از شما بگیرند). و هر کس (از اولیاء یتیم) داراست (از تصرف در مال او) خودداری کند، و هر که فقیر است (در مقابل نگهبانی او از مال یتیم) به قدر متعارف ارتزاق کند، پس آن‌گاه که مالشان را به آنها رد کردید باید بر ردّ مال بر آنها گواه گیرید، و گواهی خدا برای محاسبه خلق کافی است (آیه 8).
8. آیات بعد در سوره نسا تأکید می¬کند که زنان را آزار مدهید و حق و حقوقشان را بپردازید و اگر چیزی را بخشیده اید پس مگیرید و آنها را مجبور نکنید (آیه 24 سوره نساء) آنوقت چگونه می-شود که سرپرست یتیم یا فرد دیگر بدون رضایت واقعی با دختران یتیم ازدواج کند؟
9. اینکه علمای دین جواز ازدواج برای مردان را تا چهارتا از این آیه فهمیده اند خود قابل بررسی است. این آیه بیش از آنکه مربوط به ازدواج باشد مربوط به یتیمان است. به نظر نمی¬رسد بتوان به طور مطلق چنین استنباطی کرد. این جواز در این آیه مشروط به شرایط خاص است.
10. اینکه شأن نزول آیه چیست و در زمان جاهلیت نسبت به یتیمان یا زنان چگونه رفتار می¬شده نمی-تواند مفهوم متن آیه را تغییر دهد. قرآن برای همه عصرها و نسلهاست و بد فهمی یا قصور و تقصیر در فهم آیات نباید مسیر زندگی آنها را عوض کند. یتیمان را درخانواده بزرگ کردن تا آنها را در دارالایتام یا بهزیستی گذاشتن بسیار متفاوت است. قرآن توصیه می¬کند با یتیمان بگونه ای رفتار کنید تا آنها خلأ به وجود آمده در زندگی خود را احساس نکنند. آثار تربیتی و اجتماعی این امر بسیار زیاد است.
11. می توان از این آیه استنباط کرد که اگر مردی زن خود را از دست داد برای حفظ کیان خانواده و به منظور پرستاری از فرزندان خود باید زن بگیرد و این رسمی که بعضی¬ها به آن پایبندند که وقتی زنشان مُرد با داشتن فرزند صغیر دیگر زن نمی¬گیرند درست نیست. قطعاً در این شرایط مرد باید زنی را انتخاب کند یا شرط کند تا از فرزندان زن اولیه همانند مادر پرستاری کند همچنانکه علی علیه السلام پس از رحلت حضرت فاطمه کرد.
12. در اینکه چرا خطاب آیه به مردان است و به زنان چنین خطابی صورت نگرفته است شاید به این خاطر باشد که اولاً مرد نان آور خانه است (نساء، 34) و عموماً و مدیریت خانه به دست اوست. ثانیاً حفظ اصالت نسل و استمرار و بقای آن با مرد است و نیز مرد است که می¬تواند در هر شرایطی به تکثیر نسل بپردازد درحالیکه زن محدودیت دارد.
13. فرزند و به ویژه یتیمان به مادر بیشتر نیاز، و مادران حق حضانت دارند و اگر زنان مایل باشند می¬توانند مردانی را انتخاب کنند تا حقوق فرزندان یتیمشان را پاس دارند. چیزی که معمولاً رعایت نمی¬شود. مردان وظیفه تأمین معاش خانواده را به عهده دارند ولی درجایی که زنان چنین مسئولیتی را به عهده بگیرند حتماً شرایط فرق می¬کند و مخاطب می تواند بانوان باشند.
14. اینکه در تفسیر المیزان (ج.4: 265) برای تعدد زوجات یک نفرهم آمده معلوم نیست از کجاست، زیرا در آیه برای نکاح یک (واحده) نیامده است و این به احتمال قوی به این معناست که سرپرستی یتیمان در ارحام عمدتاً به کسانی می¬رسد که خود متأهل باشند. گرفتن زن دوم و سوم و چهارم برای زمانی است که شرایط نگهداری و سرپرستی یتیمان چاره ای جز آن را ندارد.
15. یتیمان در این آیه با توجه به آیات قبل و بعد مربوط به ارحام است و این را آیه 8 همین سوره تأیید می¬کند که می¬گوید به هنگام نقسیم ارث اگر یتیمانی دیگر هم بودند به آنها بهره ای نصیب کنید: وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُو الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا: چون هنگام تقسیم کردن ارث، خویشاوندان و یتیمان و مستمندان حاضر شدند، چیزی از آن را به ایشان بدهید، و با آنان سخنی شایسته و پسندیده گویید. این به این معناست که اگر هر خانواده ای به ارحام خود توجه کنند مشکل جامعه به مقدار زیادی حل می¬شود. برای یتیمانی که فاقد ارحام اند راه دیگری باید جستجو کرد و وجود دولت اسلامی یا غیر اسلامی در صورت وجود موظف به اداره آنها در سازمانها و مؤسسات هستند هرچند آنها فاقد مزیتهایی است که زندگی خانوادگی دارد.
16. برای یتیم هم چند حالت اتفاق می¬افتد: اول اینکه یتیم طبق تعریف پدر از دست داده و مادر دارد. مادر اگر نمی¬خواهد ازدواج کند می¬تواند صاحب اموال یتیم باشد و شرایط لازم را برای حفظ و نگهداری یا سرمایه گذاری برای فرزند خود فراهم کند. دوم اینکه مادر می¬خواهد ازدواج کند، در اینجا می¬تواند شرط بگذارد که به مال یتیم دست درازی نشود یا نسبت به حفاظت و سرمایه گذاری تلاش شود. سوم اینکه یتیم نه پدر دارد و نه مادر در اینصورت است که سرپرست از ارحام مراحل خاص را طی می¬کند. اگر می¬تواند در خانه خود از او یا آنها سرپرستی کند که مطلوب همین است و اگر با شرایط موجود نمی¬تواند سرپرستی را به عهده بگیرد می¬تواند با قید رضایت زن اولی و به شرط رعایت عدالت، زن یا زنان دیگر بگیرد. او باید ببیند می¬تواند به چنین کاری اقدام کند یا خیر. با توجه به آیات دیگر که می¬گوید در صورتی که مرد رعایت عدالت مادی و ظاهری اگر از نظر قلبی نمی¬تواند نسبت به زنها رعایت عدالت کند باید به همان یکی اکتفا کند. و این تقریباً تعلیق به امر محال است (نساء، 129). آیه 4 سوره احزاب هم ممکن است در این زمینه کمک باشد که خدا برای هیچکس دو قلب قرار نداده است و لذا کسی نمی¬تواند محبت و نفرت را نسبت به دیگری از جمله زنان خود با هم جمع کند. این خود مؤید دیگری برعدم جواز تعدد زوجات است مگر بنا به مصلحتی باشد که آن حفظ حقوق عاطفی یتیمان است. اگر مرد از زنی خوشش آمد قطعاً نسبت به زن اولی خود آن محبت لازم را ندارد و به ناچار گرفتار بی¬عدالتی می-شود. البته در اینجا اگر هیچ راهی وجود نداشته باشد طلاق زن اول با حفظ همه شرائط می¬تواند راه حلی باشد.
17. تأکید بر سرپرستی مردان در بیان ارحام به این نکته تأکید دارد تا مردم مسائل خانوادگی و ذوی الارحامی را خودشان حل کنند و به دیگران مراجعه نکنند. این سبب پیوستگی بیشتر ارحام با یکدیگر می¬شود و بار سنگین مادی و معنوی یتیم¬خانه¬ها (دارالایتام¬ها) را که در جوامع به وجود می¬آید کم می¬کند. آسیبهای دارالایتام¬ها خود باید مورد توجه قرار گیرد.
18. اگر دلایلی برای تعدد زوجات از قبیل کم شدن مردان در جنگ هست یا استدلال به اینکه قدرت باروری و شهوت مرد بیشتر از زنان است یا زن دچار یائسگی یا کهولت و امثال آن می¬شود وجود داشته باشد اولاً اینها استثنا است و راه برای مردان باز است. ثانیاً در این موارد محاکم صالحه می¬توانند در این باره نظر دهند. غبن، نقص عضو، نازایی، و سوء استفاده همه از خیارات است و مرد می¬تواند از آنها استفاده کند همچنانکه زن هم مختار به استفاده از حقوق خود است. سایر ناسازگاریها اگر در داخل خانواده حل نشود محاکم صالحه می¬توانند ورود پیدا کنند. پاره ای از مسایل مانند تشویق به فرزندآوری یا محدود کردن آن در زمانهای مختلف به مدیریت در جامعه برمی¬گردد و دولت می¬تواند الزامات، اقدامات، یا توصیه¬هایی بکند. اسلام نه دستوری بر ازدواج مکرر داده و نه رفتار امتهای پیشین را امضا کرده است و ازدواج مکرر بنا بر مصلحت یتیمان است.
19. اگر سؤال شود که آیه مربوط به ازدواج و تشویق بر آن چه می¬شود پاسخش این است که در سوره نور تأکید صریح وجود دارد و خدا حتی برای فقرا تضمین کرده که از فضل خود به آنها خواهد پرداخت. آیه این است که: وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَى مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ: بى‏ همسران خود و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خویش بى¬‏نیاز خواهد کرد و خدا گشایشگر داناست (نور،۳۲).
20. وقتی بحث تعدد زوجات پیش می¬آید خود به خود ذهن¬ها متوجه ازدواج¬های مکرر پیغمبر اسلام می¬شود و اتهامهایی که در طول تاریخ و توسط مستشرقان به آن حضرت زده شده است. در پاسخ به طور اجمال باید گفت که بنا بر مشهور اولاً پیغمبر در سن 25 سالگی با خدیجه که هم بیوه و هم بزرگتر از وی بود و سن او را تا 40 سال هم گفته اند ازدواج کرد. این نوع ازدواج نمی¬تواند حکایت از شهوترانی باشد. ثانیاً تا سن 50 سالگی که وی در قید حیات بود با زنی دیگر ازدواج نکرد. ثالثاً پس از وی همه زنانی که وی گرفته است نوعی اهداف سیاسی، عاطفی و مانند آن را به همراه داشته است که در جای خود مطرح شده و به نقل از ویکی شیعه " ازدواج‌های پیامبر در راستای مأموریت او (تبلیغ دین اسلام) بوده و با انگیزه‌‎هایی همچون جلب حمایت قبایل و طوایف بزرگ عرب، زدودن افکار غلط جاهلی، تقویت جایگاه اجتماعی زنان آسیب‌دیده و دلجویی از آنان و نیز آزادسازی اسیران انجام شده است". بنابراین نمی¬توان هیچ استنادی به زنهای پیامبر برای توجیه ازدواج مکرر داشت. در ضمن باید توجه داشت که ازدواج های مکرر پیامبر اسلام چه بسا بنا به تقاضای وی نبوده بلکه از جانب زنان یا سرپرستان آنها به وی پیشنهاد شده است. غلامرضا فدائی
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم محمودي
در این آیه اشاره به یکى دیگر از حقوق یتیمان مى‏کند و مى‏فرماید:

«اگر مى‏ترسید به هنگام ازدواج با دختران یتیم رعایت حق و عدالت را در باره حقوق زوجیت و اموال آنان ننمایید از ازدواج با آنها چشم بپوشید و به سراغ زنان دیگر بروید» (وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتامى‏ فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ).
سپس مى‏فرماید: «از آنها دو نفر یا سه نفر یا چهار نفر به همسرى خود انتخاب کنید» (مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ).

سپس بلافاصله مى‏گوید: این در صورت حفظ عدالت کامل است «اما اگر مى‏ترسید عدالت را (در مورد همسران متعدد) رعایت ننمایید تنها به یک همسر اکتفا کنید» تا از ظلم و ستم بر دیگران بر کنار باشید (فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً).
«و یا (به جاى انتخاب همسر دوم) از کنیزى که مال شما است استفاده کنید» زیرا شرایط آنها سبکتر است، اگر چه آنها نیز باید از حقوق حقه خود برخوردار باشند (أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ).

«این کار (انتخاب یک همسر و یا انتخاب کنیز) از ظلم و ستم و انحراف از عدالت، بهتر جلوگیرى مى‏کند» (ذلِکَ أَدْنى‏ أَلَّا تَعُولُوا).

در باره عدالت همسران، آنچه مرد موظف به آن است رعایت عدالت در جنبه‏هاى عملى و خارجى است چه این که عدالت در محبتهاى قلبى خارج از قدرت انسان است
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) رمضانی (داور) : لطفا منبع تفسیر را که تفسیر نمونه است وارد نمایید.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  فاطمه نصيري خليلي - تفسیر نور
1- اسلام، حامى محرومان، به ویژه یتیمان و بالاخص دختران یتیم است، آن هم در مسأله‏ى عفّت و زناشویى و پرهیز از سوء استفاده از آنان. «...فى‏الیتامى»
2- لازم نیست براى ترک ازدواج با یتیمان، یقین به بى‏عدالتى داشته باشیم، احتمال و ترس از آن هم کافى است. «ان خفتم»
3- در انتخاب همسر، مى‏توان سراغ ایتام رفت، مگر آنکه خوف بى‏عدالتى باشد. «ان خفتم... فانکحوا»
4- در انتخاب همسر، تمایل قلبى یک اصل است. «طاب لکم»
5 - اسلام، با تعدّد همسر براى مرد، فى‏الجمله موافق است. «فانکحوا... مثنى و ثلاث و رباع فان خفتم... فواحدة»
6- تعدّد زوجات، هم محدود به چهار همسر است و هم مشروط به مراعات. ه است.[229] «فانکحوا... رباع فان خفتم... فواحدة»

--------------------------------------------------------------------------------
229) تفسیر نورالثقلین، ج‏1، ص‏439 ؛ کافى، ج‏5، ص‏363.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  . پوربافراني
تفسیر کشاف
و لما نزلت الَیة فی الیتامی و ما فی إکل أموالهم من الحوب الکبیر ، خاف الأولیاء أن یلحقهم الحوب بترک الإقساط فی حقوق الیتامی ، و أخذوا یتحرجون من ولایتهم ، و کان الرجل منهم ربما کان تحته العشر من الأزواج و الثمان و الست فلا یقوم بحقوقهن و لا یعدل بینهن ، فقیل لهم : إن خفتم ترک العدل فی حقوق الیتامی فتحرجتم منها ، فخافوا أیضا ترک العدل بین النساء فقللوا عدد المنکوحات ، لأن من تحرج من ذنب أو عنه و هو مرتکب مثله فهو غیر متحرج و لا تائب ، لأنه إنما وجب أن یتحرج من الذنب و یتاب عنه لقبحه . و القبح قائم فی کل ذنب ، و قیل : کانوا لا یتحرجون من الزنا و هم یتحرجون من و لایة الیتامی ، فقیل : إن خفتهم الجور فی حق الیتامی فخافوا الزنا ، فانکحوا ما حل لکم من النساء ، و لاتحوموا حول المحرمات . و قیل : کان الرجل یجد الیتیمة لها مال و و جمال أو یکون ولیها، فیتزوجها ضنا بها عن غیره ، فربما اجتمعت عنده عشر منهن ، فیخاف لضعفهن و فقد من یغضب لهن أن یظلمهن حقوقهن و یفرط فیما یجب لهن ، فقیل لهم : إن خفتم أن لا تقسطوا فی یتامی النساء فانکحوا من غیرهن ما طاب لکم . و یقال للإناث الیتامی کما یقال الذکور ، و هو جمع یتیمة علی القلب ، کما قیل : أیامی ، و الأصل : أیائم و یتائم . و قرأ النخعی ( تقسطوا ) بفتح التاء علی أن لا مزیدة مثلها فی ( لئلا یعلم ) یرید : و إن خفتم أن تجوروا ( ما طاب ) ما حل ( لکم من النساء ) لأن منهن ماحرم کاللاتی فی آیة التحریم . و قیل (ما) ذهابا إلی الصفة . و لأن الإناث العقلاء یجرین مجری غیر العقلاء : و منه قوله تعالی ( أو ما ملکت أیمانکم ) ( مثنی و ثلاث و رباع ) معدولة عن أعداد مکررة ، و إنما منعت الصرف لما فیها من العدلین : عدلها عن صیغها ، وعدلها عن تکررها ، و هی نکرات یعرفن بلام التعریف . تقول : فلان ینکح المثنی و الثلاث و الرباع ، و محلهن النصب علی الحال مما طاب ، تقدیره : فانکحوا الطیبات لکم معدودات هذا العدد ، ثنتین ثنتین ، و ثلاثا ثلاثا ، و أربعا أربعا . فإن قلت : الذی أطلق للنا کح فی الجمع أن یجمع بین ثنتین أو ثلاث أو أربع ، فما معنی التکریر فی مثنی و ثلاث و رباع ؟ قلت : الخطاب للجمیع ، فوجب التکریر لیصیب کل نا کح یرید الجمع ما أراد من العدد الذی أطلق له ، کما تقول للجماعة : اقتسموا هذا المال و هو ألف درهم درهمین درهمین ، و ثلاثة ثلاثة ، و أربعة أربعة . و لو أفردت لم یکن له معنی . فإن قلت : فلم جاء العطف بالواو دون أو ؟ قلت : کما جاء بالواو فی المثال الذی حذوته لک . و لو ذهبت تقول : اقتسموا هذا المال درهمین درهمین ، أو ثلاثة ثلاثة ، أو أربعة أربعة : أعلمت أنه لا یسوغ لهم أن یقتسموه إلا علی أحد أنواع هذه القسمة ، و لیس لهم أن یجمعوا بینها فیجعلوا بعض القسم علی تثنیة ، و بعضه علی تثلیت ، و بعضه علی تربیع . و ذهب معنی تجویز الجمع بین أنواع القسمة الذی دلت علیه الواو . و تحریره : أن الواو دلت إطلاق أن یأخذ الناکحون من أرادوا نکاحها من النساء علی طریق الجمع ، إن شاؤا مختلفین فی تلک الأعداد ، و إن شاؤا متفقین فیها ، محظورا علیهم ماوراء ذلک . و قرأ إبراهیم : و ثلث و ربع ، علی القصر من ثلاث و رباع ( فإن خفتم ألا تعدلوا ) بین هذه الأعداد کما خفتم ترک العدل فیما فوقها ( فواحدة ) فالزموا ، أو فاختاروا واحدة و ذروا الجمع رأسا . فإن الأمر یدور کله مع العدل ، فأینما وجدتم العدل فعیلکم به . و قرئ ( فواحدة ) بالرفع علی : فالمقنع واحدة ، أو فکفت واحدة ، أو فحسبکم واحدة ( أو ما ملکت أیمانکم ) سوی فی السهولة و الیسر بین الحرة الواحدة و بین الإماء ، من غیر حصر ولا توقیت عدد . و لعمری أنهن أقل تبعة و أقصر شغبا و أخف مؤنة من المهائر ، لا علیک أکثرت منهمن أم أقللت ، عدلت بینهن فی القسم أم لم تعدل ، عزلت عنهن أم لم تعزل . و قرأ ابن أبی عبلة : من ملکت ( ذلک ) إشارة إلی اختیار الواحدة و التسری ( أدنی ألا تعولوا ) أقرب من أن لا تمیلوا ، من قولهم : عال المیزان عولا ، إذا مال . و میزان فلان عائل ، و عال الحاکم فی حکمه إذا جار . و روی أن أعرابیا حکم علیه حاکم فقال له : أتعول علی . و قد روت عائشة رضی الله عنها عن النبی صلی الله علیه و سلم " ألا تعولوا : أن لا تجوروا " والذی یحکی عن الشافعی رحمه الله أنه فسر ( أن لاتعولوا ) أن لا تکثر عیالکم ، فوجهه أن یجعل من قولک : عال الرجل عیاله یعولهم ، کقولهم : مانهم یمونهم ، إذا أنفق علیهم ، لأن من کثر عیاله لزمه أن یعولهم ، و فی ذلک ما یصعب علیع المحافظة علی حدود الکسب و حدود الورع و کسب الحال و الرزق الطیب . و کلام مثله من أعلام العلم و أئمة الشرع و رؤس المجتهدین ، حقیقی بالحمل علی الصحة و السداد ، و أن لا یظن به تحریف تعیلوا إلی تعولوا ، فقد روی عن عمر بن الخطاب رضی الله عنه : لا تظنن بکلمة خرجت من فی أخیک سوءا و أنت تجد لها فی الخیر محملا . و کفی بکتابنا المترجم بکتاب " شافی العی من کلام الشافعی " شاهدا بأنه کان أعلی کعبا و أطول باعا فی کلام العرب ، من أن یخفی علیه مثل هذا ، و لکن للعلماء طرقا و أسالیب . فسلک فی تفسیر هذه الکلمة طریقة الکنایات . فإن قلت : کیف یقل عیال من تسری ، و فی السرائر نحو ما فی المهائر ؟ قلت : لیس کذلک ، لأن الغرض بالتزوج التوالد و التناسل بخلاف التسری ، و لذلک جاز العزل عن السراری بغیر إذنهن ، فکان التسری مظنة لقلة الولد بالإضافة إلی التزوج ، کتزوج الواحدة بالإضافة إلی تزوج الأربع . و قرأ طاوس : أن لا تعیلوا ، من أعال الرجل إذا کثر عیاله ، و هذه القراءة تعضد تفسیر الشافعی رحمه الله من حیث المعنی الذی قصده .
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  شهرام سليمان زاده - تفسیر نور
بعضى مردان، دختران یتیم را براى تکفّل و سرپرستى به خانه مى‏بردند، بعد هم با آنان، با مهریه‏ى کم ازدواج کرده و به آسانى هم آنان را طلاق مى‏دادند. آیه نازل شد که اگر از بى‏عدالتى بیم دارید، با زنان دیگر ازدواج کنید. آیه‏ى قبل، درباره‏ى رعایت عدالت در اموال یتیمان بود، این آیه، فرمان عدالت در ازدواج با دختران یتیم است.
درباره‏ى حکمتِ تعدّد زوجات، مى‏توان به موارد زیر اشاره نمود:
الف: تلفات مردها در جنگ‏ها و حوادث بیشتر است و زنانى بیوه مى‏شوند.
ب: جوانان، کمتر حاضرند با بیوه ازدواج کنند.
ج: همه‏ى زنان بیوه و بى‏همسر، تقواى کافى و قدرت کنترل خود را ندارند.
د: زنان در هرماه، مدّتى عذر دارند و مسائل زناشویى تعطیل است.
نتیجه آنکه براى حفظ حقوق بیوه‏ها طبق شرایطى مرد مى‏تواند همسر دوّم بگیرد تا مشکل هر دو طرف حل شود.
سؤال: در این آیه مسئله‏ى بى‏عدالتى به صورت مشکوک بیان شده است: «ان خفتم الا تقسطوا»، امّا در آیه 129 همین سوره مى‏فرماید: «لن تستطیعوا» که شما قدرت آن را ندارید، این دو آیه را چگونه مى‏توان جمع نمود؟
پاسخ: در مسائل مادّى مانند لباس، مسکن، خوراک و هم‏خوابى باید عادل باشید و اگر مى‏ترسید عادل نباشید برنامه دیگرى را براى خود تنظیم کنید، ولى در آیه 129 مى‏فرماید: شما هرگز قدرت بر عدالت ندارید که مراد عدالت در علاقه و تمایلات قلبى است چون علاقه در اختیار انسان نیست تا بتواند آن را یکسان تقسیم کند. این پاسخ با استفاده از حدیثى از امام صادق‏علیه السلام مى‏باشد. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : سلام چرا در ایران تعدد زوجات مرسوم نبود ؟آیا می تواند دلیل بر این باشد که تلفات مرد در ایران در ۱۴۰۰سال قبل کمتر بود؟ بابایی
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مسعود ورزيده - تفسیرنمونه

و ان خفتم الا تقسطوا فى الیتامى فانکحوا ... به دنبال دستورى که در آیه سابق براى حفظ اموال یتیمان داده شد در این آیه اشاره به یکى دیگر از حقوق آنها مى‏شود و آن اینکه : اگر مى‏ترسید به - هنگام ازدواج با دختران یتیم رعایت حق و عدالت را در باره حقوق زوجیت و اموال آنان ننمائید از ازدواج با آنها چشم بپوشید و به سراغ زنان دیگر بروید.
با توجه به آنچه گفته شد تفسیر آیه کاملا روشن است و پاسخ این سؤال که چرا آغاز آیه در باره یتیمان و پایان آن در باره ازدواج است و این دو ظاهرا با هم سازگار نیست روشن میگردد ، زیرا صدر و ذیل آیه هر دو در باره ازدواج است منتها در آغاز آیه مى‏گوید : اگر نمى‏توانید ازدواج با یتیمان را با اصول عدالت بیامیزید چه بهتر که از آن صرف نظر کنید سپس به سراغ زنان غیر یتیم بروید .
گرچه مفسران در این زمینه ، سخن بسیار گفته‏اند ، ولى آنچه از خود آیه بدست میاید همان است که در بالا اشاره شد یعنى خطاب در آیه متوجه به سرپرستان ایتام است که در آیه قبل براى حفظ اموال یتیمان دستورهاى مختلفى به آنها داده شده بود و در این آیه در باره ازدواج با یتیمان سخن میگوید که همانگونه که باید مراعات عدالت را در باره اموال آنها بنمائید در مورد ازدواج با دختران یتیم نیز با نهایت دقت رعایت مصلحت آنها را بکنید ، در غیر این صورت از ازدواج با آنها چشم بپوشید و زنان دیگرى انتخاب کنید .
از جمله شواهدى که تفسیر فوق را در باره آیه روشن مى‏سازد آیه 127 از همین سوره است که در آن صریحا مسئله رعایت عدالت را در باره ازدواج با دختران یتیم ذکر کرده است و توضیح آندر ذیل همان آیه خواهد آمد.
روایاتى که در ذیل آیه در کتب مختلف نقل شده نیز گواه این تفسیر است.
و اما روایتى که از امیر مؤمنان على (علیه‏السلام‏) نقل شده که میان اول و آخر این آیه مقدار زیادى از قرآن بوده و حذف شده است به هیچوجه از نظر سند اعتبار ندارد و اینگونه احادیث که دلالت بر تحریف یا اسقاط قسمتهائى از قرآن میکند یا از مجعولات دشمنان اسلام و منافقان براى بى اعتبار جلوه دادن قرآن است و یا بعضى از افراد چون نتوانسته‏اند ارتباط آغاز و انجام آیه را درک کنند چنین پنداشته‏اند که در اینجا حذف یا اسقاطى در کار بوده و تدریجا آن را به شکل روایتى جلوه داده‏اند ، در حالى که دانستیم جمله‏هاى آیه کاملا با یکدیگر ارتباط و پیوند دارد .
و از آنجا که روى سخن در آیه
به همه مسلمانان است معنى آیه چنین مى‏شود که شما براى دورى از ستم کردن در حق دختران یتیم میتوانید از ازدواج آنها خوددارى کنید و با زنانى ازدواج نمائید که موقعیت اجتماعى و فامیلى آنها به شما اجازه ستم کردن را نمیدهد و میتوانید از آنها دو نفر یا سه نفر یا چهار نفر به همسرى خود انتخاب کنید .
منتها چون مخاطب ، همه مسلمانان بوده است تعبیر به دوتا دوتا و مانند آن شده است.
و گرنه جاى تردید نیست که حد اکثر تعدد زوجات ( آن هم با فراهم شدن شرائط خاصش ) بیش از چهار نفر نیست.
ذکر این نکته نیز لازم است که واو در جمله بالا به معنى او ( یا ) میباشد نه اینکه منظور این باشد که شما مى‏توانید دو همسر به اضافه سه همسر به - اضافه چهار همسر که مجموع آنها نه نفر مى‏شود انتخاب کنید زیرا اگر منظور این بود باید صریحا عدد نهذکر شود نه به این صورت از هم گسسته و پیچیده بعلاوه از نظر فقه اسلام این مسئله جزو ضروریات است که زائد بر چهار همسر مطلقا ممنوع است.
به هر حال آیه فوق دلیل صریحى است بر مسئله جواز تعدد زوجات منتها با شرائطى که به زودى به آن اشاره خواهد شد.
و ان خفتم الا تعدلوا فواحدة سپس بلا فاصله مى‏گوید : این در صورت حفظ عدالت کامل است ، اما اگر نمیتوانید عدالت را رعایت کنید به همان یک همسر اکتفا نمائید تا از ظلم و ستم بر دیگران بر کنار باشید.
او ما ملکت ایمانکم - و یا بجاى انتخاب همسر دوم از کنیزى که مال شما استاستفاده کنید زیرا شرائط آنها سبک‏تر است ( اگر چه آنها نیز باید از حقوق حقه خود برخوردار باشند).
ذلک ادنى الا تعولوا - این کار ( انتخاب یک همسر و یا انتخاب کنیز ) از ظلم و ستم و انحراف از عدالت ، بهتر جلوگیرى میکند ، ( در باره مسئله بردگى ونظر اسلام در این زمینه در آیات مناسب بحث کافى خواهیم کرد).


[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : مثنی با اثنین فرق دارد یعنی دو تا دو تا مثل اینکه بگویم شکلات را دوتا دو تا پخش کن حالا در آیه منظور چیست?
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
شأن نزول: در تفسیر اصحاب ما و در صحیح بخارى از عائشه نقل است که: یتیمه اى در حجر تربیت ولى بود، که ولایت و تصرف در مال او داشت و مى خواست او را در قید نکاح آورد و حق خدمت و تعیین مهر و مهر المثل ننماید و تصرف تام در مال او کند آیۀ شریفه نازل شد: وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّٰ تُقْسِطُوا فِی اَلْیَتٰامىٰ :و اگر مى ترسید اى اولیاى یتامى، آنکه عدالت نکنید و درستى ننمائید در اموال یتیمان، یعنى اگر مى دانید بعد از تزویج به ایشان، اداى رعایت حال آنها به وجه قسط و عدالت نخواهید نمود، فَانْکِحُوا مٰا طٰابَ لَکُمْ مِنَ اَلنِّسٰاءِ :پس نکاح کنید آنچه طیب و حلال باشد براى شما از زنان دیگر محلله غیر یتامى، نه محرمه، مَثْنىٰ وَ ثُلاٰثَ وَ رُبٰاعَ :در حالتى که دودو باشند و سه سه و چهار چهار، یعنى مختارید از اعداد مذکوره هرکدام خواهید اختیار کنید

تنبیه: حصر در اربع و عدم جواز نکاح زاید در دوام اجماعى است؛ و ایضا در مجمع مروى است: قال الصّادق علیه السّلام لا یحلّ لماء الرّجل ان یجرى فى اکثر من اربعة ارحام من الحرائر فرمود حضرت صادق علیه السّلام حلال نیست که نطفۀ مرد جارى شود در اکثر از چهار رحم زنان آزاد ایضا «غیلان» ده زن داشت، چون اسلام آورد، پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: چهار زن را نگه دار و باقى را رها کن و اما فعل حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در نکاح نه زن، خارج است به دلیل منفصل، و داخل باشد در مخصصات النبى، مانند وجوب نماز شب خلاصه آنکه جایز است جمع میان اعداد مذکوره به این وجه: بعضى نکاح دو، و برخى سه، و بعضى چهار

فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّٰ تَعْدِلُوا :پس اگر بترسید از آنکه عدالت نتوانید نمود میان این زنان، فَوٰاحِدَةً أَوْ مٰا مَلَکَتْ أَیْمٰانُکُمْ :پس اختیار کنید یا نکاح نمائید یک زن را، یا آنچه ملک یمین شما است از کنیزان خریده شده، به جهت قلّت مئونت آنها و عدم وجوب قسمت میان آنها ذٰلِکَ أَدْنىٰ أَلاّٰ تَعُولُوا :این تقلیل ازواج، یا اختیار واحده، یا ملک یمین، نزدیکتر است به آنکه میل ننمائید و انحراف نورزید و جور مکنید

تبصره: نزد امامیه، عدد مذکوره، مباح است مر احرار رجال را؛ اما عبید را جایز نیست اکثر از دو حرّه به عقد دوام یا چهار امه جمعى از مفسران گفته اند: چون اولیاء، زنى را از قبیلۀ خود به کسى دادى، مهر را گرفتى و هیچ چیز از آن را به آن زن ندادى؛ و اگر به قریۀ دیگرى فرستادى، او را بر شتر سوار، و به غیر آن شتر چیز دیگر به او ندادى؛ حق تعالى از این منع فرمود [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّٰ تُقْسِطُوا فِی اَلْیَتٰامىٰ فَانْکِحُوا مٰا طٰابَ لَکُمْ مِنَ اَلنِّسٰاءِ مَثْنىٰ وَ ثُلاٰثَ وَ رُبٰاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّٰ تَعْدِلُوا فَوٰاحِدَةً أَوْ مٰا مَلَکَتْ أَیْمٰانُکُمْ ذٰلِکَ أَدْنىٰ أَلاّٰ تَعُولُوا در شأن نزول این آیه در صحیح بخارى از عایشه نقل کرده اند که گفته در زمان رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم دختر یتیمى تحت تربیت کسى بود و ولایت تصرّف در مال او داشت و مى خواست با او ازدواج کند و حق خدمت و مهر او را ندهد و در مال او تصرف تام نماید این آیه (وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّٰ تُقْسِطُوا فِی اَلْیَتٰامىٰ ) تا آخر نازل گردید اشاره به اینکه اگر بر نفس خود مطمئن نیستید که بتوانید درباره دختران یتیم مراعات عدالت نمائید و حق آنها را بدهید از نکاح کردن با آنها خوددارى کنید و از زنهاى دیگر دوتا و سه تا و چهار عدد بگیرید و بین آنها تسویه و عدالت را مراعات نمائید

در این آیات راجع به سه مطلب که از بزرگترین و عموم ترین قوانین جامعه بشرى بشمار مى رود و تمدّن مدنى و اصلاح بین جمعیات منوط به عدالت و میانه روى به آن است طرح ریزى نموده و به نیکوتر وجهى و به واضح تر بیانى درباره این مطالب احکام و قوانینى ترتیب مى دهد و مسلمانان را موظف بر اجراء آن مى دارد و دانشمندان مى دانند که بقدرى این سه قانون که یکى قانون زناشوئى و دیگر قانون ارث و سوم راجع به ایتام روى میزان حکم عقل و منطق استوار گردیده که اگر نبود مگر همین سه قانون بر حقانیت و کامل بودن دین اسلام کافى بود چه جاى قوانین دیگر که هریک در جاى خود استوار است

اهل دانش اگر بنظر تحقیق بنگرند مى بینند در همین یک آیه در مال یتیم و در تعدّد زوجات چگونه عدالت را مراعات نموده و بقدرى از آیه تأکید بر مى آید که حتى در جائى که انسان بر نفس خود بترسد که مبادا اگر دختر یتیمى را بزنى گرفت و مال او در تصرّف وى است و نتوانست مراعات عدالت نماید و بخواهد در مال او تصرف کند بایستى از این ازدواج خوددارى نماید که در خلاف واقع نگردد

و نیز راجع بتعدّد زوجات باز دستور مى دهد که در جائى که نتوانید بین زنها به عدالت عمل نماید به یکى یا به کنیزى که در تصرف شما است قناعت کنید و این عمل براى شما بهتر است که عیالمند شوید و نتوانید از نفقه آنها برآئید و منجر به این گردد که حق بعضى ضایع گردد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّٰ تُقْسِطُوا فِی اَلْیَتٰامىٰ فَانْکِحُوا مٰا طٰابَ لَکُمْ مِنَ اَلنِّسٰاءِ مَثْنىٰ وَ ثُلاٰثَ وَ رُبٰاعَ اصل تعدد زوجات تا چهار همسر، اصلى است که در شریعت اسلامى به حکم کتاب و سنت و اجماع قولى و عملى، تثبیت شده است و حتى این اصل از ضروریات دین است؛ اما به طور مطلق جایز نیست، بلکه جواز این اصل مشروط به شرطى است که آن هم از ضروریات دین است

در اینجا این سؤال مطرح مى شود: معناى ظاهر آیه آن است که اگر کسى از شما بیم دارد که نتواند دربارۀ یتیمان به عدالت رفتار کند، پس باید دو، یا سه، یا چهار همسر اختیار کند؛ در این صورت، دیگر ظلم و ستمى باقى نمى ماند تردیدى نیست اگر چنین معنایى مراد باشد، به هذیان شباهت خواهد داشت؛ زیرا میان فعل شرط و جواب آن هیچ گونه ربطى وجود ندارد و این نکته از شأن قرآن کریم، که از سوى خداى دانا و حکیم نازل شده، سخت به دور است ؟!

پاسخ این پرسش ساده و روشن است؛ لکن اختلاف و نوسانات پاسخ هاى مفسران، خواننده را چنان متحیر ساخته که نمى تواند راه به جایى ببرد خلاصۀ پاسخ آن است که سخن از همان ابتدا متوجه سرپرستان یتیمان است و آنها مخاطب سخن خداى متعال هستند که مى گوید: «اموال یتیمان را بدهید»؛ «حرام را با حلال مبادله نکنید»؛ «اموال آنان را نخورید» پس از این خطاب ها که به اموال یتیمان مربوط مى شود، خداوند سرپرستان را به خطاب دیگرى که دربارۀ دختران یتیم است، مورد خطاب قرار مى دهد و آن چنین است: «اگر بیم دارید که دربارۀ یتیمان به عدالت رفتار نکنید »؛ بدین معنا که در نکاح یتیمان [به عدالت رفتار نکنید] لفظ نکاح حذف شده؛ زیرا « فَانْکِحُوا »برآن دلالت دارد به تعبیر نحویان: اوّل را حذف مى کنند؛ زیرا دوم برآن دلالت دارد تقدیر سخن خداوند متعال چنین است: آنچه گفته شد، دربارۀ اموال یتیمان بود اما دربارۀ نکاح دختران یتیم، پس اى سرپرستان! بر شماست که اگر با آنان ازدواج کردید، در اداى حقوق آنها کوتاهى نکنید و اگر بیم دارید که کوتاهى مى کنید و ازآنجاکه آنان تنها مى باشند و کسى را ندارند که از حقوقشان دفاع کند، نمى توانید در برخورد با آنان به عدالت رفتار کنید، پس از آنان دست بردارید و با دیگران ازدواج کنید؛ چرا که خداوند همان گونه که دختران یتیم را براى شما مباح قرار داده، ازدواج با زنان دیگر را نیز براى شما مباح کرده است و شما مى توانید یک، یا دو، یا سه و یا چهار همسر را برگزینید؛ البته براساس عدالت و اگر بیم دارید که در صورت تعدد زوجات نتوانید عدالت را رعایت کنید، به یک همسر بسنده کنید با این ترتیب، رابطۀ میان شرط و جواب آن کاملا برقرار مى شود چنان که به رفیق خود مى گویى: اگر به سبب پرخورى از این نوع غذا نمى خورى و از سوءهاضمه بیم دارى، از غذاهاى دیگر بخور؛ به شرط اینکه پرخورى نکنى، وگرنه گرفتار همان مشکل قبلى خواهى شد سیاق آیه، بر تمامى سخنانى که دربارۀ معناى آن گفتیم، دلالت دارد؛ زیرا شیوۀ معمول و آشناى قرآن، آن است که سخن را حتى الامکان به اختصار بیان مى کند و هرچه را که خواننده با اشاره و رمز متوجه شود، حذف مى نماید تحیر و سردرگمى مفسران نیز تنها بدین نکته اشاره دارد که این آیه، بلیغ ترین آیه در ایجاز است [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.