1)
: سلام در متن قران فرموده هر کس را که می خواهید ازدواج کنید اول فرموده دوتا سه تا وچهارتا سپس فرموده اگر از عدالت می ترسید یک زن بگیرید یعنی مطلوب خداوند اول بر پایه دو یا سه یا چهار بوده چون از مقتضای طبع مرد آگاه است.
2)
: بله خدا طبیعت مردان را می داند اما همیشه رفتار بر اساس طبیعت و غریزه بهترین کار نیست. درست تر آنست که رفتارها بر اساس عدالت باشد. غریزه آدم را به بهشت نمی برد عدالت و نیکی می برد. پس اولویت عدالت است نه غریزه. اما چرا خداوند رفتار بر اساس غریزه را نیز تا حدودی اجازه می دهد؟ برای آنکه نظم پایدار جامعه حفظ شود.
3)
: بله خدا طبیعت مردان را می داند اما همیشه رفتار بر اساس طبیعت و غریزه بهترین کار نیست. درست تر آنست که رفتارها بر اساس عدالت باشد. غریزه آدم را به بهشت نمی برد عدالت و نیکی می برد. پس اولویت عدالت است نه غریزه. اما چرا خداوند رفتار بر اساس غریزه را نیز تا حدودی اجازه می دهد؟ برای آنکه نظم پایدار جامعه حفظ شود.
4)
: اگر به ظاهر ترجمه آیه فوق نگاه کنیم چنین استفاده می¬شود که مردانی که به حق یا به ناحق و یا شاید با بهانه اظهار کنند که بیم آن دارند که با ازدواج با دختران یتیم عدالت را رعایت نکنند به آنان پاداش داده می¬شود تا به جای یک زن، دو تا و سه تا و چهار تا زن بگیرند و به نوعی در صورت داشتن تمکن مالی یا قدرت جسمی راه ازدواج مکرر برایشان باز می¬شود و این خواست خداست!!
مسئله تعدد زوجات یکی از مسایل مبتلابه همه جماعات همانند مسلمانان در طول تاریخ بوده و هست. جالب اینکه بنا به فتوای بعضی فقها این امر برای سایر مردانی که با یتیمان سر و کار ندارند هم مجاز شمرده شده و به عنوان سنت و قاعده در آمده است. خانی، حسامی، عشریه (1399) بحث مفصلی در باره تعدد زوجات از نظر قرآن دارند و مطرح کرده اند که آنقدر این امر جدی دانسته شده که حتی به استحبابِ آن هم بعضی نظر داده اند! در حالی که چنین نیست. چه بسیار بدرفتاریها که از جانب مردان صورت گرفته و چه بسیار اتهاماتی از جانب مخالفان به اسلام و مسلمانان زده شده است در حالیکه از بیخ و بُن این مسئله صحت ندارد و قرآن چنین تجویزی نکرده بلکه بدفهمی از آیه سبب چنین نسبتی شده است. به عنوان مثال بنگرید به آنچه در ویکی اهل البیت آمده است:
واگر می¬ترسید که نتوانید در مورد دختران یتیم [در صورت ازدواج با آنان] عدالت ورزید، بنابراین از [دیگر] زنانی که شما را خوش آید دو دو و سه سه و چهار چهار به همسری بگیرید. پس اگر میترسید که با آنان به عدالت رفتار نکنید، به یک زن یا به کنیزانی که مالک شده اید [اکتفا کنید]؛ این [اکتفای به یک همسر عقدی] به اینکه ستم نورزید و از راه عدالت منحرف نشوید، نزدیک تر است. (
علامه طباطبائی در تفسیر خود می¬نویسد (ج.4: 265):
... اگر ترسیدید که در مورد دختران یتیم نتوانید رعایت عدالت کنید و ترسیدید که به اموالشان تجاوز کنید و از ازدواج با آنها دل چرکین بودید، می¬توانید آنان را به حال خود واگذار نموده و با زنان دیگر ازدواج کرده، با یک نفر، دو نفرف سه نفر و چهار نفر.
و آیه الله جوادی آملی می¬گوید:
...اگر میترسید که عدل را رعایت نکنید در ازدواج با ایتام، با آنها ازدواج نکنید، با سایر زنها ازدواج کنید. اگر خواستید با زنهای آزاده ازدواج کنید (مَثْنَی وَثُلاَثَ وَ رُبَاعَ) تا چهار زن جایز است، بعد فرمود اگر میترسید که عدالت را رعایت نکنید، با یک همسر زندگی کنید.
مسایل مربوط به شأن نزول و وضعیت در بین اعراب جاهلی یا سایر اقوام (طباطبائی، 1384، 4: 267) دلیلی بر درستی این تفسیر نمی¬شود. مسئله کراهت از ازدواج با دختران یتیم تا آنجا جدی شده که علامه طباطبائی برای شرط و جزا در آیه به "با آنها ازدواج مکنید" را در تقدیر گرفته است. علامه طباطبائی می¬نویسد:
پس جمله "فانکحوا" در حقیقت در جای جزای حقیقی قرار گرفته، در جای "فلاتنکحوهن" پس با دختران بی پدر ازدواج مکنید"
من نمی¬دانم چگونه از یتامی در آیه فوق دختران یتیم و آن هم دختران دم بخت یا قابل ازدواج استنباط، و حتی با داشتن ثروت، کراهت ازدواج با آنان از جانب سرپرستان فهمیده شده است، در حالیکه چنین نیست. یتامی مطلق یتیم است خواه پسر باشد یا دختر، صاحب مال باشد یا نباشد، به سن ازدواج رسیده یا نرسیده باشد، و اگر دختر است مایل به ازدواج باشد یا نباشد. در لغت، یتیم را چنین گفته اند (واژه یاب؛ فرهنگ واژگان قرآن):
یتیمان (کلمه "یتامی" جمع یتیم است ، که به معنای کودک پدر مرده است، و به کودکی که مادرش مرده باشد، یتیم نمی¬گویند¬، بعضی گفته اند: یتیم در انسانها از طرف پدر، و در سایر حیوانات از طرف مادر است)
ممکن است بعضی بگویند یتامی جمع یتیمه یعنی دختر یتیم است و همانند واژه¬های بقیه یا عطیه که به بقایا و عطایا جمع بسته می¬شود اشاره به دختران یتیم دارد. اما به نظر نمی¬رسد توجیه داشته باشد زیرا دون از شأن قران است که وقتی توصیه به یتیم می¬کند پسران را نادیده بگیرد. بر فرض که چنین احتمالی را بپذیریم در اینگونه موارد"تا" تأنیث نیست و ممکن است مانند وقعه یا دفعه "تای وحدت باشد. همچنین آیات دیگری که در آن واژه یتامی آمده چه در این سوره یا سوره¬های دیگر مطلق یتیم است و پسر و دختر را شامل می¬شود.
آنچه در آیه به آن تأکید شده رعایت حال یتیمان است. به نظر اینجانب ترجمه آیه چنین می¬شود که ای مردم و ای سرپرستان یتیمان" اگر ترسیدید که حقوق (عاطفی) یتیمان رعایت نشود برای حفظ حقوق آنها دو زن و یا سه و چهار زن می¬توانید بگیرید و اگر چنانچه در این تعدد زوجات ترسیدید عدالت بین زنها رعایت نمی¬شود پس به همان یک زن اکتفا کنید".
پرسشهایی که از جمله می¬تواند مورد توجه قرار گیرد به قرار زیر است:
الف. آیا می¬شود سوره نساء که قاعدتاً باید در اهمیت زنان باشد در آغازش به تحقیر زنان آنهم دختران یتیم بپردازد؟
ب. آیا برداشت ما از آایات اولیه سوره نساء که پس از ذکر آفرینش انسان از زن و مرد بلافاصله از یتیمان سخن گفته و تا آیة ده مستقیماً راجع به آنها صحبت و بر حفط حقوق آنها تأکید شده درست است؟
ج. چرا در این آیه یتامی فقط به دختران یتیم اختصاص یافته و از پسران یتیم یاد نشده است؟
از این رو به نظر می¬رسد:
1. آیه سه سوره نسا اصالتاً در باره تعدد زوجات نیست، بلکه در باره رعایت حقوق عاطفی و انسانی یتیمان است. زیرا آنها که پدر خود را از دست داده اند علاوه بر رعایت حقوق مادی که در آیه 2 سوره نساء مطرح شده نیاز به حقوق معنوی و عاطفی دارند. آنها را باید همچون فرزندان خود در خانواده نگهداری نمود. بنابراین اگر مردی که سرپرست یتیم شده است خود زن دارد می¬تواند آنها را در خانه خود بدون تبعیض نگه دارد و چنانچه امکان پذیر نیست یا تعداد یتیمان به اندازه ای است که نمی¬توان آنها را در یک خانه و با یک زن اداره و نگهداری کرد. سرپرست در صورت داشتن شرایط می¬تواند به ترتیب و بر حسب ضرورت تا سه زن دیگر را برای رعایت حال و حفظ حقوق آنان از جمله مادران یتیمان انتخاب کند. از این رو ترجمه¬ها و تفسیرهای داده شده ذیل این آیه موجب تحقیر زنان و دختران یتیم است درحالیکه متن آیه در تکریم آنان است.
2. اهمیت خانواده و در خانواده زندگی کردن از اهم مسایل در زندگی عاطفی و اجتماعی است. یتیمانی که به هر دلیل با ازدست دادن پدر از نعمت داشتن سرپرست محروم شده اند باید دو باره همانند دیگر کودکان دارای سرپرست شوند و از زندگی خانوادگی لذت ببرند و این نشان از توجه به یتیمان در زندگی خانوادگی، عاطفی، حقوقی و اجتماعی دارد واینکه آسیب از دست دادن پدر (یا مادر) باید به گونه ای مقتضی جبران شود. یکی از این موارد داشتن زن دوم، سوم و چهارم است.
3. تأکید این آیات در سوره نساء که در تکریم زن است به اهمیت آسیبها در جامعه تصریح دارد و این مطلب را می¬رساند که همواره در زندگی باید به آسیب¬ها توجه ویژه کرد. در واقع تقوا داشتن خود به طور ضمنی و یا شاید صریح توجه دادن به آسیب¬هاست. اینکه خدا در قرآن این همه بر تقوا تأکید دارد به نوعی به آسیب¬ها هشدار می¬دهد. انسان باید بداند که هر جا فرصت است در کنار آن آسیب هم هست و انسان متقی ضمن اینکه باید از فرصت¬ها نهایت استفاده را بکند و از صحنه به دور نباشد و غفلت نکند به آسیب¬های دور و نزدیک هم توجه داشته باشد. اینکه در مدیریت به فرصت و تهدید توأمان اشاره می¬شود عین تقوا است. درست استفاده کردن از هر چیز و به کاربستن صحیح آن جز تقوا چیز دیگری نمی¬تواند باشد. تقوای به خدا یعنی ندادن نسبتهای نا روا به او و انتظار نداشتن بر کمک او بدون سعی و کوشش خود است و تقوای به دیگران و به ویژه ارحام هم همینطور است. صله رحم و رفع کدورت و ندادن نسبت ناروا به آنان که در آیات اولیه این سوره به آن تأکید مکرر شده از اهم مسایل برای سلامت زندگی خانوادگی و جمعی است. در زندگی خانودگی چه آسیبی بالاتر از از دست دادن پدر و برجا گذاردن اطفال صغیر است و چه کسانی لایق تر از ذوی الارحام برای سرپرستی آنان است.
4. در صورتی که برای حمایت از یتیمان زنهای متعددی گرفته شد در اینجا مشکل دیگری پدید می¬آید و آن رعایت عدالت بین زنهای گرفته شده است. در واقع در این آیه به دو خوف اشاره شده یکی ترس از عدم رعایت حقوق یتیمان و دیگری ترس از عدم رعایت عدالت در حق همسران برای حفظ حقوق یتیمان. در اولی گرفتن زن تجویز، و در دومی اکتفا به یک زن توصیه می¬شود
5. تعدد زوجات فقط برای رعایت حقوق یتیمان و در غیر اینصورت اکتفا به یک زن توصیه شده است و این نشان می¬دهد تعدد زوجات بنا برمصلحت و حفظ حقوق یتیمان است و نه برای خوشگذرانی و شهوترانی. در جای دیگر این سوره گفته شده شما هر چند تلاش کنید تا عدالت را بین زنان متعدد اجرا کنید نمی¬توانید پس به یکی اکتفا کنید مبادا زن یا زنان دیگر را سرگشته و چشم انتظار بگذارید (معلقه): وَلَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوهَا کَالْمُعَلَّقَةِ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا :و شما هرگز نمى¬¬توانید میان زنان عدالت کنید هر چند [بر عدالت] حریص باشید پس به یک طرف یکسره تمایل نورزید تا آن [زن دیگر] را سرگشته [بلا تکلیف] رها کنید و اگر سازش نمایید و پرهیزگارى کنید یقینا خدا آمرزنده مهربان است (نساء، ۱۲۹).
6. فرق بین قسط و عدل هم قابل توجه است. گویند قسط اخص از عدل است (آیین رحمت) و بدیهی است که برای زن باید عدالت همه جانبه باشد ولی در مورد حقوق مادی و معنوی یتیمان قسط لازم است.
7. در آیات دیگر آمده که وقتی یتیمان به رشد رسیدند چه پسر یا دختر، اموالشان را به آنها برگردانید تا همانند افراد دیگر زندگی کنند آنوقت چگونه ممکن است که مردی بدون رضایت دختر یتیم با وی ازدواج کند: وَابْتَلُوا الْیَتَامَىٰ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ ۖ وَلَا تَأْکُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ یَکْبَرُوا ۚ وَمَنْ کَانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَمَنْ کَانَ فَقِیرًا فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ ۚ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ ۚوَکَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِیبًا: یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی که بالغ شده و قدرت بر نکاح پیدا کنند آنگاه اگر آنها را دانا به درک مصالح زندگی خود یافتید اموالشان را به آنها باز دهید، و به اسراف و عجله مال آنها را حیف و میل مکنید بدین اندیشه که مبادا بزرگ شوند (و اموالشان را از شما بگیرند). و هر کس (از اولیاء یتیم) داراست (از تصرف در مال او) خودداری کند، و هر که فقیر است (در مقابل نگهبانی او از مال یتیم) به قدر متعارف ارتزاق کند، پس آنگاه که مالشان را به آنها رد کردید باید بر ردّ مال بر آنها گواه گیرید، و گواهی خدا برای محاسبه خلق کافی است (آیه 8).
8. آیات بعد در سوره نسا تأکید می¬کند که زنان را آزار مدهید و حق و حقوقشان را بپردازید و اگر چیزی را بخشیده اید پس مگیرید و آنها را مجبور نکنید (آیه 24 سوره نساء) آنوقت چگونه می-شود که سرپرست یتیم یا فرد دیگر بدون رضایت واقعی با دختران یتیم ازدواج کند؟
9. اینکه علمای دین جواز ازدواج برای مردان را تا چهارتا از این آیه فهمیده اند خود قابل بررسی است. این آیه بیش از آنکه مربوط به ازدواج باشد مربوط به یتیمان است. به نظر نمی¬رسد بتوان به طور مطلق چنین استنباطی کرد. این جواز در این آیه مشروط به شرایط خاص است.
10. اینکه شأن نزول آیه چیست و در زمان جاهلیت نسبت به یتیمان یا زنان چگونه رفتار می¬شده نمی-تواند مفهوم متن آیه را تغییر دهد. قرآن برای همه عصرها و نسلهاست و بد فهمی یا قصور و تقصیر در فهم آیات نباید مسیر زندگی آنها را عوض کند. یتیمان را درخانواده بزرگ کردن تا آنها را در دارالایتام یا بهزیستی گذاشتن بسیار متفاوت است. قرآن توصیه می¬کند با یتیمان بگونه ای رفتار کنید تا آنها خلأ به وجود آمده در زندگی خود را احساس نکنند. آثار تربیتی و اجتماعی این امر بسیار زیاد است.
11. می توان از این آیه استنباط کرد که اگر مردی زن خود را از دست داد برای حفظ کیان خانواده و به منظور پرستاری از فرزندان خود باید زن بگیرد و این رسمی که بعضی¬ها به آن پایبندند که وقتی زنشان مُرد با داشتن فرزند صغیر دیگر زن نمی¬گیرند درست نیست. قطعاً در این شرایط مرد باید زنی را انتخاب کند یا شرط کند تا از فرزندان زن اولیه همانند مادر پرستاری کند همچنانکه علی علیه السلام پس از رحلت حضرت فاطمه کرد.
12. در اینکه چرا خطاب آیه به مردان است و به زنان چنین خطابی صورت نگرفته است شاید به این خاطر باشد که اولاً مرد نان آور خانه است (نساء، 34) و عموماً و مدیریت خانه به دست اوست. ثانیاً حفظ اصالت نسل و استمرار و بقای آن با مرد است و نیز مرد است که می¬تواند در هر شرایطی به تکثیر نسل بپردازد درحالیکه زن محدودیت دارد.
13. فرزند و به ویژه یتیمان به مادر بیشتر نیاز، و مادران حق حضانت دارند و اگر زنان مایل باشند می¬توانند مردانی را انتخاب کنند تا حقوق فرزندان یتیمشان را پاس دارند. چیزی که معمولاً رعایت نمی¬شود. مردان وظیفه تأمین معاش خانواده را به عهده دارند ولی درجایی که زنان چنین مسئولیتی را به عهده بگیرند حتماً شرایط فرق می¬کند و مخاطب می تواند بانوان باشند.
14. اینکه در تفسیر المیزان (ج.4: 265) برای تعدد زوجات یک نفرهم آمده معلوم نیست از کجاست، زیرا در آیه برای نکاح یک (واحده) نیامده است و این به احتمال قوی به این معناست که سرپرستی یتیمان در ارحام عمدتاً به کسانی می¬رسد که خود متأهل باشند. گرفتن زن دوم و سوم و چهارم برای زمانی است که شرایط نگهداری و سرپرستی یتیمان چاره ای جز آن را ندارد.
15. یتیمان در این آیه با توجه به آیات قبل و بعد مربوط به ارحام است و این را آیه 8 همین سوره تأیید می¬کند که می¬گوید به هنگام نقسیم ارث اگر یتیمانی دیگر هم بودند به آنها بهره ای نصیب کنید: وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُو الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا: چون هنگام تقسیم کردن ارث، خویشاوندان و یتیمان و مستمندان حاضر شدند، چیزی از آن را به ایشان بدهید، و با آنان سخنی شایسته و پسندیده گویید. این به این معناست که اگر هر خانواده ای به ارحام خود توجه کنند مشکل جامعه به مقدار زیادی حل می¬شود. برای یتیمانی که فاقد ارحام اند راه دیگری باید جستجو کرد و وجود دولت اسلامی یا غیر اسلامی در صورت وجود موظف به اداره آنها در سازمانها و مؤسسات هستند هرچند آنها فاقد مزیتهایی است که زندگی خانوادگی دارد.
16. برای یتیم هم چند حالت اتفاق می¬افتد: اول اینکه یتیم طبق تعریف پدر از دست داده و مادر دارد. مادر اگر نمی¬خواهد ازدواج کند می¬تواند صاحب اموال یتیم باشد و شرایط لازم را برای حفظ و نگهداری یا سرمایه گذاری برای فرزند خود فراهم کند. دوم اینکه مادر می¬خواهد ازدواج کند، در اینجا می¬تواند شرط بگذارد که به مال یتیم دست درازی نشود یا نسبت به حفاظت و سرمایه گذاری تلاش شود. سوم اینکه یتیم نه پدر دارد و نه مادر در اینصورت است که سرپرست از ارحام مراحل خاص را طی می¬کند. اگر می¬تواند در خانه خود از او یا آنها سرپرستی کند که مطلوب همین است و اگر با شرایط موجود نمی¬تواند سرپرستی را به عهده بگیرد می¬تواند با قید رضایت زن اولی و به شرط رعایت عدالت، زن یا زنان دیگر بگیرد. او باید ببیند می¬تواند به چنین کاری اقدام کند یا خیر. با توجه به آیات دیگر که می¬گوید در صورتی که مرد رعایت عدالت مادی و ظاهری اگر از نظر قلبی نمی¬تواند نسبت به زنها رعایت عدالت کند باید به همان یکی اکتفا کند. و این تقریباً تعلیق به امر محال است (نساء، 129). آیه 4 سوره احزاب هم ممکن است در این زمینه کمک باشد که خدا برای هیچکس دو قلب قرار نداده است و لذا کسی نمی¬تواند محبت و نفرت را نسبت به دیگری از جمله زنان خود با هم جمع کند. این خود مؤید دیگری برعدم جواز تعدد زوجات است مگر بنا به مصلحتی باشد که آن حفظ حقوق عاطفی یتیمان است. اگر مرد از زنی خوشش آمد قطعاً نسبت به زن اولی خود آن محبت لازم را ندارد و به ناچار گرفتار بی¬عدالتی می-شود. البته در اینجا اگر هیچ راهی وجود نداشته باشد طلاق زن اول با حفظ همه شرائط می¬تواند راه حلی باشد.
17. تأکید بر سرپرستی مردان در بیان ارحام به این نکته تأکید دارد تا مردم مسائل خانوادگی و ذوی الارحامی را خودشان حل کنند و به دیگران مراجعه نکنند. این سبب پیوستگی بیشتر ارحام با یکدیگر می¬شود و بار سنگین مادی و معنوی یتیم¬خانه¬ها (دارالایتام¬ها) را که در جوامع به وجود می¬آید کم می¬کند. آسیبهای دارالایتام¬ها خود باید مورد توجه قرار گیرد.
18. اگر دلایلی برای تعدد زوجات از قبیل کم شدن مردان در جنگ هست یا استدلال به اینکه قدرت باروری و شهوت مرد بیشتر از زنان است یا زن دچار یائسگی یا کهولت و امثال آن می¬شود وجود داشته باشد اولاً اینها استثنا است و راه برای مردان باز است. ثانیاً در این موارد محاکم صالحه می¬توانند در این باره نظر دهند. غبن، نقص عضو، نازایی، و سوء استفاده همه از خیارات است و مرد می¬تواند از آنها استفاده کند همچنانکه زن هم مختار به استفاده از حقوق خود است. سایر ناسازگاریها اگر در داخل خانواده حل نشود محاکم صالحه می¬توانند ورود پیدا کنند. پاره ای از مسایل مانند تشویق به فرزندآوری یا محدود کردن آن در زمانهای مختلف به مدیریت در جامعه برمی¬گردد و دولت می¬تواند الزامات، اقدامات، یا توصیه¬هایی بکند. اسلام نه دستوری بر ازدواج مکرر داده و نه رفتار امتهای پیشین را امضا کرده است و ازدواج مکرر بنا بر مصلحت یتیمان است.
19. اگر سؤال شود که آیه مربوط به ازدواج و تشویق بر آن چه می¬شود پاسخش این است که در سوره نور تأکید صریح وجود دارد و خدا حتی برای فقرا تضمین کرده که از فضل خود به آنها خواهد پرداخت. آیه این است که: وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَى مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ: بى همسران خود و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خویش بى¬نیاز خواهد کرد و خدا گشایشگر داناست (نور،۳۲).
20. وقتی بحث تعدد زوجات پیش می¬آید خود به خود ذهن¬ها متوجه ازدواج¬های مکرر پیغمبر اسلام می¬شود و اتهامهایی که در طول تاریخ و توسط مستشرقان به آن حضرت زده شده است. در پاسخ به طور اجمال باید گفت که بنا بر مشهور اولاً پیغمبر در سن 25 سالگی با خدیجه که هم بیوه و هم بزرگتر از وی بود و سن او را تا 40 سال هم گفته اند ازدواج کرد. این نوع ازدواج نمی¬تواند حکایت از شهوترانی باشد. ثانیاً تا سن 50 سالگی که وی در قید حیات بود با زنی دیگر ازدواج نکرد. ثالثاً پس از وی همه زنانی که وی گرفته است نوعی اهداف سیاسی، عاطفی و مانند آن را به همراه داشته است که در جای خود مطرح شده و به نقل از ویکی شیعه " ازدواجهای پیامبر در راستای مأموریت او (تبلیغ دین اسلام) بوده و با انگیزههایی همچون جلب حمایت قبایل و طوایف بزرگ عرب، زدودن افکار غلط جاهلی، تقویت جایگاه اجتماعی زنان آسیبدیده و دلجویی از آنان و نیز آزادسازی اسیران انجام شده است". بنابراین نمی¬توان هیچ استنادی به زنهای پیامبر برای توجیه ازدواج مکرر داشت. در ضمن باید توجه داشت که ازدواج های مکرر پیامبر اسلام چه بسا بنا به تقاضای وی نبوده بلکه از جانب زنان یا سرپرستان آنها به وی پیشنهاد شده است. غلامرضا فدائی