توضیح : اکنون پیش از آن که فلسفه حکم تعدد زوجات را در اسلام بدانیم لازم است این موضوع بررسى شود که منظور از عدالت که جزو شرائط تعدد همسر ذکر شده است چیست ؟ آیا این عدالت مربوط به امور زندگى از قبیل همخوابگى و وسایل زندگى و رفاه و آسایش است یا منظور عدالت در حریم قلب و عواطف انسانى نیز هست ؟ شک نیست که عدالت در محبتهاى قلبى خارج از قدرت انسان است چه کسى میتواند محبت خود را که عواملش در بیرون وجود اوست از هر نظر تحت کنترل درآورد ؟ بهمین دلیل رعایت این نوع عدالت را خداوند واجب نشمرده و در آیه 129 همین سوره نساء میفرماید و لن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم : شما هر قدر کوشش کنید نمیتوانید در میان همسران خود ( از نظر تمایلات قلبى ) عدالت و مساوات برقرار سازید .
بنا بر این محبتهاى درونى مادامى که موجب ترجیح بعضى از همسران بر بعضى دیگر از جنبههاى عملى نشود ممنوع نیست ، آنچه مرد موظف به آن است رعایت عدالت در جنبههاى عملى و خارجى است.
از این بیان روشن میشود : کسانى که خواستهاند از ضمیمه کردن آیه فوق ( و ان خفتم الا تعدلوا فواحدة ) به آیه 129 ( و لن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم ) چنین نتیجه بگیرند که تعدد زوجات در اسلام مطلقا ممنوع است ، زیرا در آیه نخست آنرا مشروط به عدالت کرده ، و در آیه دوم عدالت را براى مردان در این مورد امرى محال دانسته است ، سخت در اشتباهند .
زیرا همانطور که اشاره شد عدالتى که مراعات آن از قدرت انسان بیرون است
عدالت در تمایلات قلبى است ، و این از شرائط تعدد زوجات نیست و آنچه از شرائط است عدالت در جنبههاى عملى است.
گواه بر این موضوع ذیل آیه 129 همین سوره میباشد آنجا که میگوید : فلا تمیلوا کل المیل فتذروها کالمعلقه یعنى : اکنون که نمیتوانید مساوات کامل در محبت میان همسران خود رعایت کنید لا اقل تمام تمایل قلبى خود را متوجه یک نفر از آنان نسازید که دیگرى را به صورت بلا تکلیف در آورید .
نتیجه اینکه کسانى که قسمتى از این آیه را گرفته و قسمت دیگر را فراموش کردهاند گرفتار چنان اشتباهى در مسئله تعدد زوجات شدهاند که براى هر محققى جاى تعجب است.
از این گذشته از نظر فقه اسلامى و منابع مختلف آن در میان شیعه و اهل تسنن مسئله تعدد زوجات با شرائط آن جاى گفتگو و چانه زدن نیست و از ضروریات فقه اسلام محسوب مىشود.
اکنون برگردیم به فلسفه این حکم اسلامى ( تعدد زوجات).
تعدد زوجات یک ضرورت اجتماعى است
آیه فوق مسئله تعدد زوجات را ( با شرائط سنگینى و در حدود معینى ) مجاز شمرده است و در اینجا با ایرادها و حملات مخالفان آن روبرو میشویم که با مطالعات زودگذر ، و تحت احساسات حساب نشده به مخالفت با این قانون اسلامى برخاستهاند مخصوصا غربیها در این زمینه بما بیشتر ایراد میکنند که اسلام به - مردان اجازه داده براى خود حرمسرا بسازند و بطور نا محدود همسر بگیرند .
در حالى که نه اسلام اجازه تشکیل حرمسرا به آن معنى که آنها مىپندارند داده ، و نه تعدد زوجات را بدون قید و شرط و نا محدود قرار داده است.
توضیح اینکه : با مطالعه وضع محیطهاى مختلف قبل از اسلام ، به این نتیجه میرسیم که تعدد زوجات بطور نا محدود امرى عادى بوده و حتى بعضى از مواقع بتپرستان به هنگام مسلمان شدن ، بیش از ده زن و یا کمتر داشتهاند ، بنا بر این تعدد زوجات از پیشنهادها و ابتکارات اسلام نیست بلکه اسلام آنرا در چهارچوبه ضرورتهاى زندگى انسانى محدود ساخته و براى آن قیود و شرائط سنگینى قائل شده است.
قوانین اسلام بر اساس نیازهاى واقعى بشر دور میزند نه تبلیغات ظاهرى و احساسات رهبرى نشده ، مسئله تعدد زوجات نیز از همین زاویه در اسلام مورد بررسى قرار گرفته ، زیرا هیچ کس نمیتواند انکار کند کهمردان در حوادث گوناگون زندگى بیش از زنان در خطر نابودى قرار دارند و در جنگها و حوادث دیگر قربانیان اصلى را آنها تشکیل میدهند.
و نیز نمىتوان انکار کرد که عمر زندگى جنسى مردان ، از زنان طولانىتر است زیرا زنان در سنین معینى آمادگى جنسى خود را از دست مىدهند در حالى که در مردان چنین نیست.
و نیز زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتى از دوران حمل ، عملا ممنوعیت جنسى دارند در حالى که در مردان این ممنوعیتها وجود ندارد.
از همه گذشته زنانى هستند که همسران خود را به علل گوناگونى از دست مىدهند و معمولا نمیتوانند به عنوان همسر اول ، مورد توجه مردان قرار گیرند و اگر مسئله تعدد زوجات در کار نباشد آنها باید براى همیشه بدون همسر باقى بمانند همانطور که در مطبوعات مختلف میخوانیم که این دسته از زنان بیوه با محدود شدن مسئله تعدد زوجات از نابسامانى زندگى خود شکایت دارند و جلوگیرى از تعدد را یک نوع احساسات ظالمانه در باره خود تلقى میکنند .
با در نظر گرفتن این واقعیتها در این گونه موارد که تعادل میان مرد و زن به عللى بهم مىخورد ناچاریم یکى از سه راه را انتخاب کنیم:
1 -مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان اضافى تا پایان
عمر بدون همسر باقى بمانند و تمام نیازهاى فطرى و خواستههاى درونى خود را سرکوب کنند.
2 -مردان فقط داراى یک همسر قانونى باشند ولى روابط آزاد و نامشروع جنسى را با زنانى که بىشوهر ماندهاند به شکل معشوقه برقرار سازند.
3 -کسانى که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند و از نظر جسمى و مالى و اخلاقى مشکلى براى آنها ایجاد نمیشود و قدرت بر اجراء عدالت کامل در میان همسران و فرزندان خود دارند به آنها اجازه داده شود که بیش از یک همسر براى خود انتخاب کنند.
مسلما غیر از این سه راه ، راه دیگرى وجود ندارد.
اگر بخواهیم راه اول را انتخاب کنیم باید با فطرت و غرائز و نیازهاى روحى و جسمى بشر به مبارزه برخیزیم و عواطف و احساسات اینگونه زنان را نادیده بگیریم ، این مبارزهاى است که پیروزى در آن نیست و به فرض که این طرح عملى شود جنبههاى غیر انسانى آن بر هیچ کس مخفى نیست.
به تعبیر دیگر مسئله تعدد همسر را در موارد ضرورت نباید تنها از دریچه چشم همسر اول ، مورد بررسى قرار داد ، بلکه از دریچه چشم همسر دوم نیز باید مورد مطالعه قرار گیرد ، و آنها که مشکلات همسر اول رادر صورت تعدد زوجات عنوان میکنند کسانى هستند که یک مسئله سه زاویهاى را تنها از یک زاویه نگاه میکنند زیرا مسئله تعدد همسر ، هم از زاویه دید مرد و هم از زاویه دید همسر اول و هم از زاویه دید همسر دوم باید مطالعه شود و با توجه به مصلحت مجموع ، در این باره قضاوت کنیم.
و اگر راه دوم را انتخاب کنیم باید فحشاء را به رسمیت بشناسیم و تازه زنانى که به عنوان معشوقه مورد بهرهبردارى جنسى قرار میگیرند نه تامینى دارند و نه آیندهاى ، و شخصیت آنها در حقیقت لگدمال شده است و اینها امورى نیست که هیچ انسان عاقلى آنرا تجویزکند.
بنا بر این تنها راه سوم باقى میماند که هم بخواستههاى فطرى و نیازهاى غریزى زنان پاسخ مثبت میدهد و هم از عواقب شوم فحشاء و نابسامانى زندگى این دسته از زنان بر کنار است و جامعه را از گرداب گناه بیرون میبرد.
البته باید توجه داشت که جواز تعدد زوجات با اینکه در بعضى از موارد یک ضرورت اجتماعى است و از احکام مسلم اسلام محسوب مىشود اما تحصیل شرائط آن در امروز با گذشته تفاوت بسیار پیدا کرده است ، زیرا زندگى در سابق یک شکل ساده و بسیط داشت و لذا رعایت کامل مساوات بین زنانآسان بود و از عهده غالب افراد برمىآمد ولى در عصر و زمان ما باید کسانى که میخواهند از این قانون استفاده کنند مراقب عدالت همه جانبه باشند و اگر قدرت بر این کار دارند چنین اقدامى بنمایند.
اساسا اقدام به این کار نباید از روى هوى و هوس باشد.
جالب توجه اینکه همان کسانى که با تعدد همسر مخالفند ( مانند غربیها ) در طول تاریخ خود ، به حوادثى برخوردهاند که نیازشان را به این مسئله کاملا آشکار ساخته است ، مثلا بعد از جنگ جهانى دوم احتیاج و نیاز شدیدى در ممالک جنگزده ، و مخصوصا کشور آلمان ، به این موضوع احساس شد و جمعى از متفکران آنها را وادار ساخت که براى چارهجوئى و حل مشکل در مسئله ممنوعیت تعدد همسر ، تجدید نظر کنند ، و حتى برنامه تعدد زوجات اسلام را از دانشگاه الازهر خواستند و تحت مطالعه قرار دادند ، ولى در برابر حملات سخت کلیسا مجبور به متوقف ساختن این برنامه شدند ، و نتیجه آن همان فحشاء وحشتناک و بىبند و بارى جنسى وسیعى بود که سراسر کشورهاى جنگزده را فرا گرفت .
از همه اینها گذشته تمایل پارهاى از مردان را به تعدد همسر نمیتوان انکار کرد ، این تمایل اگر جنبه هوس داشته باشد قابل ملاحظه نیست اما گاه میشود که بر اثر عقیم بودن زن ، و علاقه شدید مرد به داشتن فرزند ، این تمایل را منطقى میکند ، و یا گاهى بر اثر تمایلات شدید جنسى و عدم توانائى همسر اول براى انجام این خواسته غریزى ، مرد ، خود را ناچار به ازدواج دوم مىبیند ، حتى اگراز طریق مشروع انجام نشود از طرق نامشروع ، اقدام مىکند در اینگونه موارد نیز نمیتوان منطقى بودن خواسته مرد را انکار کرد ، و لذا حتى در کشورهائى که تعدد همسر قانونا ممنوع است ، عملا در بسیارى از موارد ارتباط با زنان متعدد رواج کامل دارد ، و یک مرد در آن واحد با زنان متعددى ارتباط نامشروع دارد .مورخ مشهور فرانسوى گوستاولوبون قانون تعدد زوجات اسلام را که به صورت محدود و مشروط است یکى از مزایاى این آئین مىشمارد و بهنگام مقایسه آن را روابط آزاد و نامشروع مردان ، با چند زن ، در اروپا چنین مىنویسد : در غرب هم با وجود اینکه آب و هوا و وضع طبیعت هیچکدام ایجاب چنین رسمى ( تعدد زوجات ) نمىکند با این حال وحدت همسر چیزى است که ما آن را فقط در کتابهاى قانون مىبینیم ! و الا گمان نمیکنم که بشود انکار کرد که در معاشرت واقعى ما اثرى از این رسم نیست ! راستى من متحیرم ونمیدانم که تعدد زوجات مشروع و محدود شرق ، از تعدد زوجات سالوسانه غرب چه چیز کم دارد ؟ بلکه من میگویم که اولى از هر حیث از دومى بهتر و شایستهتر است.
البته نمیتوان انکار کرد که بعضى از مسلماننماها بدون رعایت روح اسلامى این قانون ، از آن سوء استفاده کرده و براى خود حرم سراهاى ننگینى بر پا نموده و به حقوق زنان و همسران خود تجاوز کردهاند ، ولى این عیب از قانون نیست و اعمال آنها را نباید به حساب دستورهاى اسلام گذاشت ، کدام قانون خوبى است که افراد سودجو از آن ، بهرهبردارى نامشروع نکردهاند ؟
[ بستن توضیحات ]