● اسم اعظم -
رضا محمدي تبار
آین آیه سومین آیه در قرآن به ترتیب وجود در قرآن (کتابت) است که با الله لا الاه الا هو شروع شده و در کتاب شریف مفاتیح در فصل هفتم و قبل از دعای توسل توضیحش آمده است. و آن توضیح به طور خلاصه این است که در پنج موضع از قرآن، آیاتی با الله لا الاه الا هو شروع شده، هر کس روزانه 11 مرتبه این آیات را بخواند به هر حاجتی که داشته باشد می رسد ان شاء الله (واگر مصلحت الهی هم باشد.)
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : مفاتیح فصل هفتم قبل از دعای توسل |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : روایت- حدیث |
گوینده : رضا محمدی تبار |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اثبات معاد -
سيد علي بهبهاني
در قرآن کریم راجع به معاد تعبیرهای فراوانی است سرّ اینکه در این آیه از صداقت خدا برهانی تشکیل دادند برای آن است که مسئلهٴ معاد همان طوری که با برهان عقلی قابل حل است با برهان نقلی هم قابل حل است. بیان ذلک این است که ذات اقدس الهی گاهی دربارهٴ معاد از امکانش خبر میدهد آنها که استبعاد کردند یا محال دانستند خدا میفرماید نه، این ممکن است.
امکان را هم گاهی از راه قابلیّت این اجزا برای برگشت مجدّد اقامه میفرمایند، گاهی از راه تمامیّت قدرت لایزال خدا استدلال میفرمایند پس اصل امکان را با این راهها اثبات میکنند گاهی هم میفرمایند نه تنها ممکن است این محال نیست بلکه واقع میشود خبر از وقوع میدهد که معاد هست نظیر آیاتی که در بحث دیروز اشاره شد.گاهی در مقطع سوم به امکان یا خبر از وقوع قناعت نمیشود میفرماید این حتمیالوقوع است این همان است که در اصطلاحهای منطقی از او به عنوان ضرورت یاد میکنند میگویند «الأربعة زوجٌ بالضروره» این «بالضروره»ای که در منطق و فلسفه و کلام مطرح است در تعبیرات دینی به عنوان «لا ریب فیه» یاد میشود اگر قضیهای ضروریه باشد میگویند این محلول برای این موضوع ثابت است «لا ریب فیه» این «لا ریب فیه» تعبیر دیگری از «بالضروره» است کلمهٴ ضرورت و این اصطلاحات منطقی در قرآن به کار نرفت اما مضمون و مُفادش به کار رفت ﴿رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیه﴾ یعنی هیچ تردیدی نیست که این روز واقع میشود یعنی بالضروره است که اگر مسئلهٴ معاد را بخواهند به زبان منطق بیان کنند میگویند «إنّ الساعة آتیة بالضروره» به صورتهای قرآنی تعبیر کنند میگویند «إنّ الساعة آتیة لا ریب فیها» در قرآن عنوان «لا ریب فیها» است در اصطلاحات علمی عنوان «بالضرورة» است.
گاهی برای اثبات ضرورت معاد از حکمتِ خدا و عدل خدا استفاده میشود خدایی که حکیم است عالم را که یاوه نیافرید که، خدایی هم که عادل هست عالم را که گزاف خلق نکرد، اگر ـ معاذ الله ـ معاد نباشد ظالم و عادل، موحّد و ملحد یکسانند برای اینکه وقتی حسابی در کار نباشد و انسانها با مرگ نابود بشوند نه خوبان پاداش بگیرند، نه بدان کیفر ببینند فرقی بین موحّد و ملحد نیست و این با عدل خدا سازگار نیست لذا ذات اقدس الهی استدلال میکند میفرماید که ﴿أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِین﴾ ﴿سَوَاءً مَحْیَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا یَحْکُمُون﴾ اینها مرگ و زندگیشان یکسان است؟ یعنی هر دو که مُردند از بین میروند دیگر خبری برای حسابرسی نیست این یک حُکم و داوری بدی است ﴿أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ﴾، ﴿أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ﴾ آیا متّقی با فاجر یکی است؟ مسلم با مجرم یکی است؟ آنها که نمیگویند ظالم و عادل در دنیا یکسانند آنها هم میگویند در دنیا بعضی بدند، بعضی خوب نکته مهم آن است که آنها که منکر معادند میگویند مسلم و مجرم، متّقی و فاجر بعد از مرگ یکسانند مثل یک درخت گلابی و یک درخت پُرتیغ جنگلی اینها وقتی هیزم شدند و خشک شدند کسی آن درخت گلابی را پاداش نمیدهد نمیگوید آن وقتی که تو سبز بودی میوه میدادی یا این درخت پرتیغ جنگلی را کیفر نمیکند نمیگوید آن وقتی که تو سبز بودی لباس میدریدی و بدن پاره میکردی نه هر دو نابود میشوند آیا انسانها اینچنیناند یعنی مسلم و مجرم اینچنیناند، متّقی و فاجر اینچنیناند این با حکمت خدا، با عدل خدا سازگار نیست گاهی اینچنین استدلال میفرماید، گاهی برهانی بر مسئلهٴ اقامه نمیکند، دلیل اقامه نمیکند میگوید خدا که «أصدق القائلین» است خبر میدهد این صغرا و هر چه را که صادق و اصدق خبر داد یقیناً واقع میشود این کبرا، پس قیامت واقع شدنی است
آیهٴ محلّ بحث از این قِسم است لذا فرمود: ﴿وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاً﴾ اگر خدا فرمود قیامت حق است شما در چه چیزی تردید دارید؟ اگر دیگران صادقاند یا احیاناً عدهای از آنها صدّیقیناند خدا «أصدق القائلین» است این مسئلهٴ ﴿وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاً﴾، ﴿وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾ که دو جای قرآن ذکر شد و هر دو هم در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است هر دو دربارهٴ معاد است یکی همین آیهٴ محلّ بحث که فرمود: ﴿وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاً﴾ یکی هم باز در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیهٴ 122 فرمود: ﴿وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً وَعْدَ اللّهِ حَقّاً وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾ ﴿قِیلاً﴾ یعنی «قولاً» که همان مصدر است.
خب، پس اگر خدا «أصدق القائلین» است و هیچ کِذبی در او نیست پس این خبر یقینیالوقوع است. خبر یقینیالوقوع است که انسان به صِدق مُخبِر و به علم مُخبر و به احاطهٴ مُخبر جزم داشته باشد ما صِدق خبری را از صِدق مُخبری استنتاج میکنیم مُخبر اگر موثّق باشد ما وثوقی به صِدق خبر پیدا میکنیم، اگر معصوم باشد ما قطع به صِدق خبر پیدا میکنیم در عادل اینچنین نیست عادل گرچه صِدق مُخبری دارد ولی احراض صدق خبری او دشوار است لذا انسان بیش از مظنّه یا بالاتر وثوق هرگز قطع پیدا نمیکند برای اینکه ممکن است این عادلِ مُخبر و مُخبرِ عادل اشتباه کرده باشد ولی دربارهٴ کسی که منزّه از خطاست و مبرّای از نِسیان است ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّاً﴾ از آن طرف هم ﴿لاَ یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ﴾ پس او «بکلّ شیء علیم» است و ﴿عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ﴾ است و ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ﴾ است و دروغ هم که نمیگوید، پس نه از راه اشتباه و نه از راه تعمّد کذب هیچ راهی برای احتمال خلاف نیست اگر چنین مُخبری خبر داد ما یقین پیدا میکنیم به اینکه معاد حق است، پس گاهی از راه برهان نقلی گاهی هم از راه برهان عقلی و این ذیل آیه حدّ وسط استدلال است نظیر حدود وُسطایی که در بعضی از آیات عقلی قرآن یاد شده است.
پس ﴿اللّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لاَ رَیْبَ فِیه﴾، چرا ﴿لاَ رَیْبَ فِیه﴾ برای اینکه ﴿وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاً﴾ خدایی که «أصدق القائلین» است خبر داد این صغرا و هر چه را که «أصدق القائلین» خبر داد یقینیالوقوع است این کبرا، پس معاد یقینیالوقوع است
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : اثبات معاد |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● یگانگى خداوند، مقتضى برپایى قیامت و حسابرسى اعمال -
فاطمه نصيري خليلي
انّ اللّه کان على کلّ شىء حسیبا. اللّه لا اله الّا هو لیجمعنّکم الى یوم القیمة
توصیف خداوند به یگانگى و آنگاه بیان برپایى قیامت از سوى او، مى تواند اشاره به این معنا باشد که یگانگى خداوند دلیل برپایى قیامت از سوى اوست.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : خداوند |
گوینده : فاطمه نصیری خلیلی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● درس اغازین -
حمزه خان بيگي
این درس با یکی از قواعد بنیادین اسلامی آغاز میگردد، قاعدۀ یکتاپرستی، و انبار الوهیّت جهان به یزدان سبحان. این قاعدۀ بنیادین، احکام و مـقرّرات مـختلفی را دربارۀ عملکرد جـامعۀ اسلامی با اردوگاههای گوناگون، به وجود مـیآورد. چـنین قاعدهای به دنبال بیان خطرات تقسیم صف مسلمانان به دو دسته و پیدا شدن دو دیدگاه نسبت به منافقان، پدید می آید
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : اجتماعی |
موضوع اصلی : ایمان به غیب |
گوینده : حمزه خان بیگی |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● واژگونى فکرى منافقان -
مسعود ورزيده
کلمه «ارکاس» به معناى واژگون کردن است، و مراد از «أَرْکَسَهُمْ» در آیه واژگونى فکرى منافقان است.
در چند آیهى قبل براى واسطه شدن و شفاعت در کار خیر و شر آیهاى خواندیم. این آیه نمونهاى از شفاعت براى منافقان را بیان مىکند.
گروهى در مکّه به ظاهر مسلمان شدند، ولى هجرت نکردند و در عمل با مشرکان بودند.
بعدها که هجرت کردند، (شاید هم براى جاسوسى) مؤمنان دربارهى آنان دو نظر داشتند.
بعضى مىگفتند: چون به توحید و معاد شهادت مىدهند، رفتار برادرانه با آنان داشته باشیم، وبعضى به خاطر ترک هجرت وهمکارى آنان با کفّار، طرفدار برخورد منفى با آنان بودند، که این آیه نازل شد.
جملات قرآن را باید در کنار هم معنا کنیم؛ در این آیه هم «أَضَلَّ اللَّهُ» داریم و هم «یُضْلِلِ اللَّهُ»، ولى جمله «بِما کَسَبُوا» نیز هست. یعنى گمراه کردن الهى، به خاطر عملکرد خودماست.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : منافق- منافقین- منافقان |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.