● غرض اصلی سوره مائده
اگر در آیات این سوره، آیات اول و آخر و وسطش دقت کنیم و در مواعظ و داستان هایى که این سوره متضمن آن ها است تدبر کنیم، خواهیم دریافت که غرض جامع از این سوره عناوین زیر می باشد:
1- دعوت به وفاى به عهدها و پایدارى در پیمان ها و تهدید و تحذیر شدید از شکستن آن و بى اعتنایى نکردن به امر آن است.
2- اینکه عادت خداى تعالى به رحمت و آسان کردن تکلیف بندگان و تخفیف دادن به کسى که تقوا پیشه کند و ایمان آورد و باز از خدا بترسد و احسان کند جارى شده است.
3- نسبت به کسى که پیمان با امام خویش را بشکند و گردنکشى و تجاوز آغاز نموده از بند عهد و پیمان درآید و طاعت امام را ترک گوید، و حدود و میثاق هایى که در دین گرفته شده بشکند، سختگیرى کند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : به همین جهت است که مى بینى بسیارى از احکام حدود و قصاص، و داستان مائده زمان حضرت عیسى (علیه السلام) که از خدا خواست مائده اى از آسمان براى او و یارانش بیاید و داستان دو پسران آدم و اشاره به بسیارى از ظلم هاى بنى اسرائیل و پیمان شکنى هاى آنان در این سوره آمده است، در آیاتى بر مردم منت مى گذارد که دینشان را کامل و نعمتشان را تمام کرد، و طیبات را بر ایشان حلال، و خبائث را بر ایشان حرام کرد، و احکام و دستوراتى بر ایشان تشریع کرد که مایه طهارت آنان است، و در عین حال عسر و حرجى هم نمى آورد.
مناسب با زمان نزول این سوره نیز تذکر این مطالب بوده است، براى اینکه اهل حدیث و تاریخ اتفاق دارند بر اینکه سوره مائده آخرین سوره از سوره هاى مفصل قرآن است که در اواخر ایام حیات رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر آن جناب نازل شده است، در روایات شیعه و سنى هم آمده است که در مائده ناسخ هست ولى منسوخ نیست، چون بعد از مائده چیزى نازل نشد تا آن را نسخ کند و مناسب با این وضع همین بود که در این سوره به حفظ پیمان هایى که خداى تعالى از بندگانش گرفته و خویشتن دارى در حفظ آن ها سفارش کند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج5، ص: 256 و 257 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره مائده |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «عقد»
کلمه (عقود) جمع عقد است، و عقد به معناى گره زدن و بستن چیزى است به چیز دیگر، بستن به نوعى که به خودى خود از یکدیگر جدا نشوند، مثل بستن و گره زدن یک طناب و یک ریسمان به طناب و ریسمانى مثل خودش. لازمه گره خوردن این است که هر یک ملازم دیگرى باشد و از آن جدا نباشد و این لوازم در گره خوردن دو چیز محسوس در نظر مردم معتبر بوده است و سپس همه این ها را در گره هاى معنوى نیز معتبر شمردند، مثلا در عقد معاملات از خرید و فروش و اجاره و سایر معاملات معمول و نیز در عهدها و پیمان ها کلمه عقد را اطلاق کردند، چون اثرى که در گره زدن هست در این ها نیز وجود داشت و آن اثر عبارت بود از لزوم آن پیمان و التزام در آن. چون عقد- که همان عهد باشد- شامل همه پیمان هاى الهى و دینى که خدا از بندگانش گرفته می شود و نیز شامل ارکان دین و اجزاى آن چون توحید و نبوت و معاد و سایر اصول عقائد و اعمال عبادتى و احکام تشریعى و امضایى و از آن جمله شامل عقد معاملات و غیره می شود و چون لفظ (العقود) جمع محلى به الف و لام است، لا جرم مناسب تر و صحیح تر آن است که کلمه (عقود) در آیه را حمل کنیم بر هر چیزى که عنوان عقد بر آن صادق است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : عقد عبارت است از هر فعل و قولى که معناى عقد لغوى را مجسم سازد، و آن معناى لغوى عبارت است از برقرار کردن نوعى ارتباط بین یک چیز و بین چیز دیگر، بطورى که بسته به آن شود و از آن جدایى نپذیرد، مانند عقد بیع، که عبارت است از نوعى ربط ملکى بین کالا و مشترى، بطورى که مشترى بعد از عقد بتواند در آن کالا به هر جورى که بخواهد تصرف کند و علاقه اى که قبلا فروشنده با آن کالا داشت قطع شود و دیگر نتواند در آن کالا دخل و تصرف کند چون دیگر مالکیتى در آن ندارد. مثل عقد نکاح که عبارت است از ایجاد رابطه زناشویى بین زن و مردى به نحوى که آن مرد بتواند از آن زن تمتع ببرد و عمل زناشویى با او انجام دهد و آن زن دیگر نتواند چنین رابطه اى با غیر آن مرد برقرار نموده، مردى دیگر را بر ناموس خود تسلط دهد، و مانند عهدى که صاحب عهد شخص معهود له را بر خود مسلط می سازد، تا آن عهد را براى او وفا کند، و نتواند عهد بشکند.
با این بیان روشن می شود که معناى خاصى که بعضى از مفسرین براى عقد کرده اند صحیح نیست. یکى گفته است: «مراد از عقود عقودى است که در بین مردم جریان دارد مانند عقد بیع و نکاح و عهد و یا عهدى که آدمى خودش با خود می بندد مثلا سوگند مىخورد که فلان کار را بکند یا نکند». دیگرى گفته است: «مراد از عقود، پیمان هایى است که اهل جاهلیت در بین خود می بستند مبنى بر اینکه یکدیگر را در هنگامى که مورد حمله قرار گرفتند یارى دهند و یا اگر کسى خواست به آن ها زور بگوید از او جلوگیرى نمایند و این همان حلفى است که در مردم جاهلیت دائر بوده و در سر زبان ها معروف است». بعضى دیگر گفته اند: «مراد از (العقود) میثاق هایى است که از اهل کتاب گرفته می شد که به آنچه در تورات و انجیل هست عمل کنند».
این ها وجوهى است که در معنا و مراد به کلمه (عقود) ذکر کرده اند و بر هیچ یک از آن ها دلیلى از ناحیه لفظ آیه نیست، علاوه بر اینکه ظاهر جمع محلى به الف و لام- صیغه جمعى که الف و لام در اولش در آمده باشد- عمومیت را می رساند و نیز مطلق آمدن عقد که در عرف شامل همه عقود می شود از این وجوه نمی سازد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج5، ص: 257 و 258 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فطری بودن وفای به عهد
لحن آیات و بیاناتى که قرآن دارد طورى است که دلالت می کند بر اینکه خوبى وفاى به عهد و زشتى عهدشکنى از فطریات بشر است، و واقع هم همین است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : علت و ریشه این مطلب این است که بشر در زندگیش هرگز بى نیاز از عهد و وفاى به عهد نیست، نه فرد انسان از آن بى نیاز است و نه مجتمع انسان. اگر در زندگى اجتماعى بشر که خاص بشر است دقیق شویم، خواهیم دید که تمامى مزایایى که از مجتمع و از زندگى اجتماعى خود استفاده می کنیم و همه حقوق زندگى اجتماعى ما که با تامین آن حقوق آرامش مىیابیم، بر اساس عقد اجتماعى عمومى و عقدهاى فرعى و جزئى مترتب بر آن عهدهاى عمومى استوار است؛ پس ما نه از خود براى انسان هاى دیگر اجتماعمان مالک چیزى می شویم و نه از آن انسان ها براى خود مالک چیزى می شویم، مگر زمانى که عهدى عملى به اجتماع بدهیم، و عهدى از اجتماع بگیریم، هر چند که این عهد را با زبان جارى نکنیم چون زبان تنها در جایى دخالت پیدا می کند که بخواهیم عهد عملى خود را براى دیگران بیان کنیم، پس ما همین که دور هم جمع شده و اجتماعى تشکیل دادیم در حقیقت عهدها و پیمان هایى بین افراد جامعه خود مبادله کرده ایم هر چند که به زبان نیاورده باشیم و اگر این مبادله نباشد هرگز اجتماع تشکیل نمی شود و بعد از تشکیل هم اگر به خود اجازه دهیم که یا به ملاک اینکه زورمندیم و کسى نمی تواند جلوگیر ما شود و یا به خاطر عذرى که براى خود تراشیده ایم این پیمان هاى عملى را بشکنیم، اولین چیزى را که شکسته ایم عدالت اجتماعى خودمان است که رکن جامعه ما است و پناهگاهى است که هر انسانى از خطر اسارت و استخدام و استثمار، به آن رکن رکین پناهنده می شود.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج5، ص: 259 |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : وفای به عهد |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اهمیت وفای به عهد از نظر اسلام
اگر مبادله عهد ها بین مردم نباشد هرگز اجتماع تشکیل نمی شود و بعد از تشکیل هم اگر به خود اجازه دهیم که یا به ملاک اینکه زورمندیم و کسى نمی تواند جلوگیر ما شود و یا به خاطر عذرى که براى خود تراشیده ایم این پیمان هاى عملى را بشکنیم، اولین چیزى را که شکسته ایم عدالت اجتماعى خودمان است که رکن جامعه ما است و پناهگاهى است که هر انسانى از خطر اسارت و استخدام و استثمار، به آن رکن رکین پناهنده می شود. به همین جهت است که خداى سبحان این قدر در باره حفظ عهد و وفاى به آن سفارش هاى اکید نموده است؛ از آن جمله فرموده است: «وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلًا» (اسرا/34). این آیه شریفه مانند غالب آیاتى که وفاى به عهد را مدح و نقض آن را مذمت کرده هم شامل عهدهاى فردى و بین دو نفرى است و هم شامل عهدهاى اجتماعى و بین قبیله اى و قومى و امتى است، بلکه از نظر اسلام وفاى به عهدهاى اجتماعى مهم تر از وفاى به عهدهاى فردى است براى اینکه عدالت اجتماعى مهم تر و نقض آن بلائى عمومی تر است. به همین جهت قرآن این کتاب عزیز هم در مورد دقیق ترین عهدها و هم بى اهمیت ترین آن موارد با صریح ترین بیان و روشن ترین سخن از نقض عهد منع کرده است مگر در جایی که یک طرف نقض عهد کند که در اینصورت به طرف مقابل اجازه می دهد به میزانی که به او تجاوز شده است، به نقض کننده عهد تجاوز کند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : از آن جمله فرموده است: «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ، وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِی الْکافِرِینَ وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ، وَ بَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذابٍ أَلِیمٍ إِلَّا الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً، وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً، فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ» (توبه/5-1). این آیات همانطور که سیاقش به ما می فهماند بعد از فتح مکه نازل شده است، بعد از آنکه خداى تعالى در آن روز مشرکین را خوار کرد و قوت و شوکتشان را از بین برد؛ اینک در این آیات بر مسلمانان واجب کرده که سرزمین تحت تصرف خود را که بر آن تسلط یافته اند از قذارت و پلیدى شرک پاک کنند و به همین منظور، خون مشرکین را بدون هیچ قید و شرطى هدر کرد مگر آنکه ایمان آورند و با این همه تهدید مع ذلک جمعى از مشرکین را که بین آن ها و مسلمانان عهدى برقرار شده استثناء کرده و فرموده متعرض آنان نشوند و اجازه هیچگونه آزار و اذیت آنان را به مسلمین نداده است با اینکه روزگار، روزگار ضعف مشرکین و قوت و شوکت مسلمین بوده است و هیچ عاملى نمی توانسته مسلمانان را از آزار و اذیت آن عده جلوگیر شود و همه این ها به خاطر احترامى است که اسلام براى عهد و پیمان قائل است و براى اهمیتى است که اسلام در امر تقوا دارد.
بله علیه شکننده عهد حکم کرده است که اگر عهدى را بعد از عقد شکست، آن عقد و آن پیمان ملغى و باطل است و به طرف مقابلش اجازه داده که بر وى تجاوز کند به همان مقدارى که او به وى تجاوز کرده و در این باره فرموده است: «کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ، إِلَّا الَّذِینَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ، ... لا یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلًّا وَ لا ذِمَّةً، وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ، وَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ، وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ، فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ، لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ» (توبه/12). نیز فرموده است: «فَمَنِ اعْتَدى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَیْکُمْ، وَ اتَّقُوا اللَّهَ» (بقره/194) و باز فرمود: «وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى، وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ، وَ اتَّقُوا اللَّهَ» (مائده/2).
جان کلام اینکه اسلام حرمت عهد و وجوب وفاى به آن را بطور اطلاق رعایت کرده است، چه اینکه رعایت آن به نفع صاحب عهد باشد و چه به ضرر او؛ آرى کسى که با شخصى دیگر هر چند که مشرک باشد پیمان می بندد باید بداند که از نظر اسلام باید به پیمان خود عمل کند و یا آنکه از اول پیمان نبندد، براى اینکه رعایت جانب عدالت اجتماعى لازم تر و واجب تر از منافع و یا متضرر نشدن یک فرد است، مگر آنکه طرف مقابل عهد خود را بشکند، که در این صورت فرد مسلمان نیز می تواند به همان مقدارى که او نقض کرده نقض کند و به همان مقدار که او به وى تجاوز نموده وى نیز به او تجاوز کند زیرا اگر در این صورت نیز نقض و تجاوز جائز نباشد، معنایش این است که یکى دیگرى را برده و مستخدم خود نموده و بر او استعلا کند و این در اسلام آن قدر مذموم و مورد نفرت است که می توان گفت نهضت دینى جز براى از بین بردن آن نبوده است. به جان خودم سوگند که این یکى از تعالیم عالیه اى است که دین اسلام آن را براى بشر و به منظور هدایت انسان ها به سوى فطرت بشرى خود آورده است و عامل مهمى است که عدالت اجتماعى را که نظام اجتماع جز به آن تحقق نمى یابد حفظ می کند و مظلمه استخدام و استثمار را از جامعه نفى می کند.
قرآن این کتاب عزیز به آن تصریح و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر طبق آن مشى نموده و سیره و سنت شریفه خود را بر آن اساس بنا نهادند و اگر نبود که ما در این کتاب تنها به بحث قرآنى می پردازیم، داستان هایى از آن جناب در این باره برایت نقل می کردیم و تو خواننده عزیز می توانى به کتبى که در سیره و تاریخ زندگى آن حضرت نوشته شده مراجعه نمایى.
اگر بین سنت و سیره اسلام و سنتى که سایر امت هاى متمدن و غیر متمدن در خصوص احترام عهد و پیمان دارند مقایسه کنى و مخصوصا اخبارى را که همه روزه از رفتار امت هاى قوى با کشورهاى ضعیف می شنویم که در معاملات و پیمان هایشان چگونه معامله می کنند و در نظر بگیرى که تا زمانى که با پیمان خود آن ها را می دوشند پاى بند پیمان خود هستند و زمانى که احساس کنند که عهد و پیمان به نفع دولتشان و مصالح مردمشان نیست آن را زیر پا می گذارند، آن وقت فرق بین دو سنت را در رعایت حق و در خدمت حقیقت بودن را لمس می کنى. آرى سزاوار منطق دین همین و لایق منطق آنان همان است؛ چون در دنیا بیش از دو منطق وجود ندارد یک منطق می گوید: «باید حق رعایت شود حال رعایت آن به هر قیمتى که مىخواهد تمام شود زیرا در رعایت حق، مجتمع سود می برد» منطقى دیگر می گوید: «منافع مردم باید رعایت شود حال به هر وسیله اى که مىخواهد باشد، هر چند که منافع امت با زیر پا گذاشتن حق باشد» منطق اول منطق دین و دوم منطق تمامى سنت هاى اجتماعى دیگر است، چه سنت هاى وحشى، و چه متمدن، چه استبدادى و دموکراتى، و چه کمونیستى و چه غیر آن.
خواننده عزیز توجه فرمود که اسلام عنایتى که در باب رعایت عهد و پیمان دارد را منحصر در عهد اصطلاحى نکرد، بلکه حکم را آن قدر عمومیت داد که شامل هر شالوده و اساسى که بر آن اساس بنائى ساخته می شود بگردد و در باره همه این عهدها چه اصطلاحیش و چه غیر اصطلاحیش سفارش فرمود.
در خاتمه بحث توجه بفرمائید که این بحث دنباله اى دارد که ان شاء اللَّه تعالى در آینده خواهد آمد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج5، ص: 259 تا 263 |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : وفای به عهد |
گوینده : علامه طباطبایی |
1)
علمدار .ب : طبق این برداشت از /ایه شریفه عهدها وتعهدات اقتصادی یی که دولت وشرکتها وکارخانجات دولتی با مردم می بندند و متعهد به ارائه خدمات وکالایی در تاریخ معین میشوندو سپس به واسطه ی مشکلات اقتصادی /ان قراردادها یک طرفه از سوی کارخانه وشرکت تغییر میکند دارای اشکال میباشد.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «اُحِلَّت»
کلمه (احلال) که فعل ماضى مجهول (احلت) از آن اشتقاق یافته به معناى مباح کردن چیزى است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج5، ص: 263 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «بهیمه»
کلمه (بهیمة) بطورى که صاحب مجمع البیان (ج 1 ص 152) گفته است اسم براى هر حیوان صحرایى و دریایى که با چهار پا راه برود است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج5، ص: 263 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای عبارت «بهیمه الانعام»
منظور از (بهیمة الانعام) همان هشت جفت حیوانى است که گوشتش حلال است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : بنا به گفته صاحب مجمع البیان (ج 1 ص 152) اضافه بهیمه به کلمه (انعام) از باب اضافه نوع به یکى از اصناف خودش است، (مثل اینکه بگویى (چهارپایان حلال گوشت) که چهارپایان نوعى است مشتمل بر دو صنف حلال گوشت و حرام گوشت و در آن عبارت چهارپایان اضافه شده به صنف خودش)، و مثل اینکه بگویى نوع انسان چنین یا جنس حیوان چنان است، که در هر دو عبارت، نوع اضافه شده به صنف، زیرا کلمه (جنس) هم نسبت به انواع حیوانات، نوع، و آن انواع صنف اویند. بعضى از مفسرین گفته اند: «اصلا کلمه بهیمه به انعام اضافه نشده است بلکه به کلمه (جنین) که در تقدیر است اضافه شده، و تقدیر کلام (بهیمة جنین الانعام) است» بنا به گفته این آقایان اضافه (لامى) خواهد بود، یعنى حرف (لام) در تقدیر خواهد بود.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج5، ص: 263 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نقش جمله «غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ»
جمله «غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ» حال است از ضمیر خطاب در «أُحِلَّتْ لَکُمْ».
چه بسا مفسرین که گفته باشند: «این جمله حال از ضمیر خطاب در جمله (یتلى علیکم) است».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج5، ص: 263 و 264 |
قالب : قواعد عربی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «صید»
کلمه (صید) مصدرى است که به معناى مفعول- صید شده- آمده است هم چنان که کلمه (حرم) به دو ضمه، جمع حرام است و حرام به معناى محرم به کسره را اسم فاعل است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج5، ص: 264 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● خطاب قرآن به اصحاب پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
آیه شریفه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» در هیچ جاى قرآن نازل نشده مگر آنکه امیر آن و شریف آن على (علیه السلام) است، خداى تعالى اصحاب محمد(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در بسیارى از موارد قرآن مورد عتاب و ملامت قرار داده، ولى على (علیه السلام) را جز به خیر یاد نفرموده است.
علامه طباطبایی: در تفسیر برهان (ج 1 ص 431) از موفق بن احمد از عکرمه روایت کرده که او نظیر این حدیث را تا جمله (امیر آن و شریفش على است) از ابن عباس روایت نموده است و در نقل او بقیه حدیث نیامده است. تفسیر عیاشى (ج 1 ص 289) نیز آن را از عکرمه روایت کرده، و ما در سابق آن را از در المنثور نقل کردیم. این روایت از باب تطبیق کلى بر روشن ترین مصداق آن است و یا از باب باطن قرآن است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را تفسیر عیاشى (ج 1 ص 289 ح 7) از عکرمه از ابن عباس روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج5، ص: 301 و 302 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : اصحاب پیامبر |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ائمه اطهار (علیه السلام)، مصداق مومنین در آیه
امام رضا (علیه السلام) فرمودند: در قرآن در هیچ جایى جمله (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا) نیامده، مگر آنکه در حق ما نازل شده است.
علامه طباطبایی: این روایت از باب تطبیق کلى بر روشن ترین مصداق آن است و یا از باب باطن قرآن است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را تفسیر برهان (ج 1 ص 431- نقل از صحیفة الرضا) روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج5، ص: 302 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : اهل بیت (علیهم السلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «عقود»
عبد اللَّه بن سنان از امام صادق (علیه السلام) از آیه شریفه (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) پرسید، حضرت فرمودند: منظور از عقود همه پیمان ها است.
علامه طباطبایی: قمى نیز این مطلب را از آن جناب در تفسیر خود (ج 1 ص 160) نقل کرده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را تفسیر عیاشی (ج 1 ص 289) از عبدالله بن سنان روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج5، ص: 302 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : بیعت- پیمان- عهد |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حکم ذبح جنین در داخل رحم حیوانات
محمد بن مسلم از امام باقر- و یا امام صادق (علیهما السلام) از کلام خداى عز و جل که می فرماید: «أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَةُ الْأَنْعامِ» پرسید، حضرت فرمودند: جنین حیوانات که در شکم مادرند و هنوز متولد نشده اند، در صورتى که کرک و مو در آورده باشند زکاتشان زکات مادرشان است، (یعنى همین که مادرش را ذبح کنند آن جنین نیز ذبح شده است) و این جمله از کلام خداى تعالى به هر معنا که منظور خداى تعالى باشد شامل جنین حیوانات نیز می شود.
علامه طباطبایی: این حدیث در فروع کافى (ج 6 ص 234) و (8) من لا یحضره الفقیه، یک جلدى (ص 397) نیز از آن جناب و از یکى از دو امام باقر و صادق (علیهما السلام) روایت شده، عیاشى نیز این معنا را در تفسیر خود (ج 1 ص 289) از محمد بن مسلم از یکى از آن دو بزرگوار و به سندى دیگر از زراره از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده و قمى آن را در تفسیر خود (ج 1 ص 160) و صاحب مجمع (ج 3 ص 151) از امام ابى جعفر (باقر) و امام صادق (علیهما السلام) نقل کرده اند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را تهذیب (ج 9 ص 58) از محمد بن مسلم روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج5، ص: 302 و 303 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : قربانی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● محورهای اصلی سوره -
سيد علي بهبهاني
از بررسی این 120 آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «مائده» چند نکته محوری اصیل استنباط میشود. یکی اصرار این آیات است آیات این سوره است بر توحید که مبداٴ عالم یکی است چون مبداٴ عالم یکی است خالق عالم یکی است رب و پرونده عالم هم یکی است الٰه معبود عالم یکی است قهراً حاکمی هم در جهان غیر از خدا نخواهد بود این توحید در بسیاری از اسمای حُسنای خدا را آیات سورهٴ «مائده» مشخص میکند. چه اینکه مطلع این مطلب را سایر سُور هم تا حدودی مشخص میکند این بیان توحید اسمای حُسنای خداست در بسیاری از این اوصاف یاد شده.
محور اصلی دیگر این سوره تشکیل حکومت است و بیان رابطه افراد باهم در یک حکومت است بیان ارتباط حکومت اسلامی با سایر حکومتها است بیان موانع رشد حکومت است و مانند آن از این محور اصلی دوّم استنباط میشود که در مدینه گروهی بودند که با بیگانهها در ارتباط بودند و مانع استقرار نظام اسلامی بودند و ذات اقدس الهی و رسول اکرم(صلی اﷲ علیه و آله و سلّم) میفرمود: ﴿فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَی اللّهُ أَن یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ﴾[1] فرمود آنها که قلبشان مریض است یک ارتباط سرّی با بیگانهها دارند و آنها فکر میکنند که اگر نظام اسلامی ـ معاذ اﷲ ـ مستقر نشد و اسلام شکست خورد آنها یک راهی برای فرار داشته باشند. لذا الآن که در مدینه زندگی میکنند در زیر پوشش حکومت اسلامی به سر میبرند با شتاب رابطه ایشان را با بیگانهها حفظ میکنند یا برقرار میکنند میگویند شاید اسلام شکست خورد در آن حالی که اسلام شکست خورد و مشرکین برگشتند ما آسیب نبینیم. بررسی اینگونه از آیات نشان میدهد که جوّ حاکم بر مدینه در زمان نزول سورهٴ مبارکهٴ «مائده» یک چنین جوّی بود. یعنی نظام اسلامی مستقر شد و رهبران اسلامی برای تقویّت او میکوشیدند. و منافقین داخلی یا اقلیّتهای غیر موحّد در حقیقت اینها رابطهشان را با مشرکین حفظ میکردند و مشرکین هم از سوی دیگر در صدد براندازی نظام بودند و مانند آن. اگر حکومت اسلامی در کار نبود و هر کسی در هر شرایطی میتوانست زندگی کند دیگر یهودیها یا منافقین یا ﴿الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾[2] احساس ناأمنی نمیکردند این یک. و اگر دشمنانی در خارج در صدد براندازی نظام نبودند هرگز این گروهی که ﴿فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ با آنها رابطه سرّی برقرار نمیکردند دو، از بررسی اینگونه از آیات نشان میدهد که جوّ حاکم آن روز این بود یک نظامی در مدینه مستقر شد به نام نظام اسلامی و عدّهای در خارج مدینه در صدد توطئه براندازی این نظام بودند و گروهی هم در داخل مدینه ارتباطی مرموز و سرّی با مشرکین برقرار میکردند بهانه آنها این بود که اگر یک وقتی اسلام شکست خورد ما راهی برای فرار داشته باشیم. ﴿ فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ﴾ نه «یُسَارِعُونَ إلیهم» اینها تازه نمیخواهند ارتباطشان را با کفّار حفظ بکنند نفرمود: «یُسَارِعُونَ إلیهم» اینها چون ﴿ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ باطناً با کفّار و یهودیها و مشرکین هستند و چون باطناً در جمع آنها هستند سعی بکنند که بر اساس اشتیاق باطنی ایشان خود را هر چه زودتر به آنها برسانند خب این گرچه لازم نیست آدم به شأن نزول این آیه نگاه کند ولی حدس میزند که شأن نزول این بخش از آیات چیست بعد هم به روایات و تاریخ که مراجع میکند که میبیند که اینچنین هست غرض آن است بررسی بعضی از آیات انسان را آگاه میکند که چه فضایی را یا چه جوّی در آن روز حاکم بود.
محور دیگر آن است که این نظام چون نظام اسلامی است به یک شخص قائم نیست به آن شخصیّت حقوقی قائم است به ولایت قائم است این ولایت گاهی به صورت رسول خدا(صلّی اﷲ علیه و آله و سلّم) ظهور میکند گاهی به صورت خلیفه او ظهور میکند. اگر این نظام ماندنی است و اگر رسول خدا مردنی است که ﴿إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُم مَیِّتُونَ﴾[3] پس باید بین نظام به یک امر نمردنی گره بخورد و آن ولایت الهی است چون ولایت گاهی به صورت پیغمبر(صلّی اﷲ علیه و آله و سلّم) ظهور میکند گاهی هم به صورت اهلبیت(علیهم السلام) و اهلبیت هستند الی قیام الساعة لذا مسئله ولایت را در بسیاری از آیات مطرح میکند گاهی امر به تولّی اولیای الهی میکند گاهی نهی از تولّی اعدای دین میکند که اینها را به عنوان ولی اتخاذ نکنید گاهی میفرماید به اینکه اگر کسی برابر با وحی حکم نکرد کافر است گاهی میفرماید اگر کسی ﴿ بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾[4] حکم نکرد ظالم است گاهی میفرماید اگر کسی ﴿بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾[5] حکم نکرد فاسق است گاهی هم میفرماید اگر کسی ﴿بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾ حکم نکرد در جاهلیّت زندگی میکند خب, این مضمون واحد با تعبیرهای گوناگون نشان میدهد که بقای یک نظام در سایه تحکیم ارتباط امّت اسلامی با ولیّ مسلمین است یعنی پیغمبر و امام معصوم(علیهم الصلوات و علیهم السلام) و این گاهی به صورت امر اثباتی است که ﴿ أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ﴾ و مانند آن که در سورهٴ «نساء» گذشت و بعضی از آیات به این مضمون اثباتی در همین سورهٴ «مائده» هست گاهی به زبان نفی است که اینها جزء اوصاف سلبی مؤمنین است در یک نظام مؤمن در نظام اسلامی یک اوصاف ثبوتی دارد که اطاعت از خدا و پیامبر و أولیالأمر است و یک اوصاف سلبی دارد و آن قطع ارتباط از اعدای الهی است آن اوصاف سلبی را با این چند لسان بیان کرده, که ﴿ مَن لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ﴾ و ﴿مَن لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُوْلئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ و ﴿ مَن لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ و ﴿أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ﴾[6] و مانند آن که همه اینها در همین سورهٴ مبارکهٴ «مائده» است و نوع اینها هم به عنوان عدم ملکه است یعنی خدا نمیفرماید کسی به غیر ِمَا أَنْزَلَ اللّهُ حکم کرد ظالم است فاسق است جاهل است کافراست این لسان نیست نمیفرماید: «مَن حکم بغیر ما أنزل اﷲ فاولئک هم الکافرون» یا «ظالمون» یا «فاسق» یا در جاهلیت به سر میبرد به عنوان عدم ملکه است یعنی وقتی نظام, نظام اسلامی شد و حکم ﴿بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾ ممکن شد در این فضا اگر کسی ﴿بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾ حکم نکرد گرفتار این چهار رذیلت است ﴿وَ مَن لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[7] نه «مَن حکم بِغیر مَا أَنْزَلَ اللّهُ» این ﴿مَن لَمْ یَحْکُم﴾ یک وقت است در نظام, نظام جاهلی است یا نظام, نظام تقیّه است این آن حکم را ندارد مثل اینکه خود پیغمبر(صلّی اﷲ علیه و آله و سلّم) و خود ائمه(علیهم السلام) در دوران جاهلیّت یا در دوران قدرت اموی و مروانی و عباسی اینها به ﴿بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾ حکم نمیکردند این ﴿مَن لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾ به نحو عدم ملکه است یعنی جایی که شأنیّت حکم هست ﴿بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾ کسی میتواند﴿ بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾ حکم کند ولی نکند نه اینکه به نحوی قضیّه سلبی باشد که صرف عدم حکم این اوصاف چهارگانه را به دنبال داشته باشد یعنی کفر, ظلم, فسق, جاهلیّت, اینچنین نیست بلکه به نحو عدم ملکه است مثل قاضی در زمان کنونی یا سایر مسؤولین در زمان کنونی, الآن برای آنها عمل به وحی ممکن است قاضی در نظام کنونی میتواند ﴿بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾ حکم بکند. اگر ـ معاذ اﷲ ـ در شرایط کنونی که میتواند ﴿بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾ حکم بکند, حکم نکند گرفتار آن چهار رذیلت است خب. از اینجا معلوم میشود که نظامی مستقر شد و حکم ﴿بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾ هم ممکن بود و عدّهای تخلّف میکردند. آنگاه این چهار رذیلت پشت سر هم ذکر شده است. که ﴿مَن لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾, ﴿فَأُوْلئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[8], ﴿فَأُولئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ﴾[9] و از احتجاج صدّیقه کبرا(صلوة اﷲ و سلام اﷲ علیها) برای استرداد فدک به همین آیهٴ سورهٴ «مائده» که استدلال کردند فرمود: ﴿أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ﴾[10] معلوم میشود که اگر نظامی بر حسب ظاهر نظام اسلامی باشد آن کسی که حاکم است مدّعی اسلام باشد و داعیّه حکومت اسلامی داشته باشد ولی فدک را به اهلش ندهد این هم میشود جاهلیّت در همین خطبه نورانی فاطمه زهرا(صلوة اﷲ علیها) همین آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «مائده» استدلال شده است فرمود: اگر مسئله ارث است که به ما میرسد اگر نحله است که از آن ما است و برهانی شما ندارید که فدک از آن ما نباشد فدک برای ماست. ولی اجرا نمیکنید و چون اجرا نمیکنید ﴿أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ﴾ خب غرض آن است که این را نوعی تطبیقی کرد وجود مبارک آن حضرت پس معلوم میشود که یک نظامی مستقر شد و حکم ﴿بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾ ممکن بود و عدّهای ﴿بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾ حکم میکردند و عدّهای تحاشی داشتند از حکم﴿بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾ و مبتلا شدند به این سیئات اخلاقی.
مطلب دیگر محور اصیل این سوره اصرار به مسئله ولایت است که گاهی میفرماید: ﴿ یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾[11] بعد وقتی که تبلیغ شده است به مردم ابلاغ شده است که علی(صلوات اﷲ و سلام اﷲ علیه)خلیفه شماست. آیه نازل شد که ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً﴾ دو تا ﴿ الْیَوْمَ﴾ در همین آیهٴ دوّم و سوّم همین اوایل سورهٴ مبارکهٴ«مائده» است که انشاءاﷲ میخوانیم. فرمود: ﴿ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ ﴾ این ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ﴾ این نشان میدهد که تا قبل از مسئله غدیر عدّهای تلاش داشتند برای براندازی نظام و ناامید نبودند. بعد از نصب خلافت دیگر ناامید شدند ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ﴾ دیگر از آنها نترسید برای اینکه آنها فکر میکردند دین به شخص پیغمبر(صلّی اﷲ علیه و آله و سلّم) قائم است. حالا که معلوم شد نه دین به ولایت متّکی است خواه پیغمبر, خواه امام معصوم و امام معصوم هم الی یوم القیامه هست بنابراین مشکلی از این جهت نیست ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ﴾[12] بعد هم فرمود: ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی﴾ این نشان میدهد که آن جوّی حاکم بر مدینه یا غیر مدینه چه چیز بود این یک و هم نشان میدهد که این در اواخر عمر مبارک پیغمبر نازل شده است حالا یا این سوره آخرین سورهای است که آخرین سورهٴ مفصّلی است که یکجا بر پیغمبر نازل شده است که عدّهای نقل کردهاند یا نه این سوره آیاتی دارد که در مقاطع گوناگون نازل شده است بعد بعضیها در سال ششم هجری نازل شد بعد از جریان حدیبیّه بعضیها در سال دهم هجری نازل شده است در جریان حجّةالوداع, ولی این آیهٴ ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ﴾ و مانند آن, این در جریان حجّةالوداع نازل شده است چه اینکه ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ﴾[13] هم در حجّةالوداع نازل شده است حالا نحوه ترتیب به دستور وحی آسمانی است که مثلاً ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ﴾ اوّل قرار بگیرد ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ﴾ بعد قرار بگیرد گرچه آن قبل بود و آن یکی بعد یعنی ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ﴾ قبل است و ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ﴾ بعد و چون مهمترین اساس همان مسئله ولایت و رهبری و اطاعت است در جریان کسانی که نقض میثاق کردهاند
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : قرآن کریم |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
1)
احمدی فقیه : بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ؛
مهم ترین امر آن اشاره به پایبندی پیمان و عهد 18 ذی الحجه و ولایت امیرالمؤمنین علی، علیه السلام، است...
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بسم الله الرحمن الرحیم -
سيد علي بهبهاني
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» که در اوّل هر سوره است این به منزله برائت استحلال است با محتوای کل سوره هماهنگ است یعنی «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» که در اوّل سورهٴ «نساء» بود غیر از «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» است که در اوّل سورهٴ «مائده» است البته اینها یک جهات مشترک هم دارند امّا آنچه که باعث تمیّز اینهاست همان جهات مخصِّصه است. و او این است که اﷲ اسم اعظم حقِّ تعالی است و اسم جامع است گرچه رحمان الرحیم را به دنبال دارد ولی عمده اﷲ است آن اﷲ که دارای همه کمالات است با مضمون و محتوای آن سورهٴ هماهنگ است لذا اگر کسی مشکل خاصی داشت و خدا را خواست به اسم مخصوص بخواند مشکل او حل بشود او نباید بگوید یا اﷲ، یا اللّهمَّ او باید مشکل خود را با همان اسمی که مشکلگشا است حل کند مثلاً کسی بیمار است برای شفای بیمار یا شفای بیماری خود دعا کند او باید بگوید یا شافِی و اگر کسی مشکلی دارد و کسی کفایت امر او را به عهده نگرفت باید بگوید یا حسیب, یا کافِی و کسی به غربت افتاده است و احساس تنگدلی میکند باید بگوید یا قریب قریب با قاف. اگر گفت یا اﷲ یا باید بداند که این اﷲ را با آن اسمای خاصّه دارد صدا میزند یا اگر خداوند مشکل او را حل نکرد گله نکند چون همان اللهی که شافی است همان اﷲ ممیت است همان اللهی که مُحیی است همان اﷲ ممیت است همان اللهی که باسط است همان اﷲ قادر هم است نه قادر به معنای قدیر, بلکه قادریی که به معنای من یقدر رزقه یا من قُدر رزقه و امثال ذالک ﴿یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَ یَقْدِرُ﴾ از قَدَرَ, یَقدِرُ نه از قَدَرُ, یَقدُرُ خب اگر کسی در تنگی معیشت زندگی کرد گفت یا اﷲ این چون دعاست, خبر که نیست این در انشاءاش یا باید آن باسط را اراده کند و رازق را طلب کند. یا اگر نه به عنوان جمع الجمع طلب کرد اگر حاجت او برآورده نشد گله نکند در حقیقت حاجت او برآورده شد برای اینکه او اﷲ را خواست آنوقت اﷲ گاهی به اسم قابض ظهور میکند گاهی به اسم باسط گاهی به عنوان ﴿یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ﴾[18] ظهور میکند و گاهی به عنوان یقدر ظهور میکند اگر با یقدر ظهور کرد و تنگ گرفت دیگر نباید به او گِله کند اینکه میبینید برای دعاها اسامی خاصی ذکر شده است برای هر دعا یک جملههای مخصوصی تعیین شده است برای همین نکته است به هر تقدیر اللهی که درآغاز برای«بِسْمِ اللَّهِ» است با آن «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» که این اﷲ آنها را به دنبال دارد این مطابق با محتوای همین سوره است. اینچنین نیست که در همه جا ما بنویسیم اﷲ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» یعنی به نام خدای بخشنده و مهربان این یک ترجمه مشترکی هست امّا دیگر تفسیر نیست البته خدا همان خداست بخشنده همان بخشنده است مهربان همان مهربان است, امّا بخشش در هر جایی مطابق با خواسته همانجا است. پس اینچنین نیست که یک مشترک معنوی باشد و در تمام سور به یک معنا باشد و «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» که در این سورهٴ است با الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ که در سورهٴ دیگر است فرق بکند مثلاً میبینید گاهی غضب خداوند با حمد همراه است همین آیهٴ نورانی ـ این یک آیه است ـ و آن این است که ﴿فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[19] این یک آیه است در قرآن وقتی از سرنگونی نظام کفر خبر میدهد میفرماید: دابر و اصل و ریشه ظالمین قطع شد خدا را شکر این خدا را شکر این شکر است از زبان مظلومهاً این مهر است برای مظلومها و قهر است برای ظالمان. ﴿ فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ این جمعاً یک آیه است پس معلوم میشود گاهی قهر خدا, مهر است اگر چون که در اوّل سورهٴ «توبه» بِسْمِ اللَّهِ ذکر میشد این مشکلی نداشت که حالا چون آن تبرئه است و این با رحمت سازگار نیست ما آیات فراوانی داریم که با قهر شروع میشود و با مهر پایان میپذیرد یا بالعکس
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بسماللهالرحمنالرحیم |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اهتمام اسلام به مسأله تغذیه -
فاطمه نصيري خليلي
أحلت لکم بهیمة الانعم الا ما یتلى علیکم
نزول آیات مربوط به احکام خوردنیها (گوشت شتر، گاو، گوسفند و ...) و بیان حدود و شرایط آنها، بیانگر اهتمام اسلام نسبت به امر تغذیه انسان است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : فاطمه نصیری خلیلی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حلیت جنین در شکم حیوان تذکیه شده، مشروط به ... -
فاطمه نصيري خليلي
حلیت جنین در شکم حیوان تذکیه شده، مشروط به اینکه داراى مو و کرک باشد.
أحلت لکم بهیمة الانعم
امام باقر یا امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از معناى آیه فوق فرمودند: الجنین فى بطن امه اذا اشعر و اوبر فذکاته ذکاة امه ... .
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : فاطمه نصیری خلیلی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● وفای به عهد -
ابراهيم چراغي
کلمهى «بهیمة» در اینجا به معناى چهارپا و اعم از «اَنعام» است، «اَنعام» را به گاو و شتر و گوسفند مىگویند و «بهیمة الانعام» که سه بار در قرآن آمده به معناى حلال بودن گوشت این چهارپایان است. [1] امام صادقعلیه السلام فرمودند: مراد از «بهیمة الانعام»، جنین حیوان ذبح شده است که تزکیهى مادرش، تزکیهى او نیز به شمار مىرود. [2] مرحوم فیض در تفسیر صافى مىفرماید: ممکن است این روایت بیان مصداق پنهان آن باشد و یا اینکه از شکم مادر به آنها «بهیمة» گفته مىشود، بنابراین منافاتى با تعمیم ندارد. [3]
پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: «لادین لمَن لاعهد له» [4] ، کسى که وفا ندارد، دین ندارد. آرى، اگر به پیمانها عمل نشود، اساس جامعه واعتماد عمومى بهم مىریزد وهرج ومرج پیش مىآید.
قرآن، وفاى به پیمان حتّى با مشرکان را لازم مىداند، «فأتمّوا الیهم عهدهم الى مدّتهم» [5] و طبق حدیثى از امام صادقعلیه السلام وفا به پیمان فاجران هم لازم است. [6]
بر اساس روایتى دیگر، اگر یک مسلمان حتّى با اشاره، به دشمن کافر امان داد، بر دیگر مسلمانان رعایت این پیمان اشارهاى، الزامى است. [7]
کتب آسمانى، عهد خداوند هستند و باید به آنها وفادار بود، عهد قدیم (تورات)، عهد جدید (انجیل) و عهد اخیر (قرآن). در حدیث مىخوانیم: «القرآن عهداللّه» [8]
--------------------------------------------------------------------------------
1) تفسیر مجمعالبیان.
2) کافى، ج6، ص234.
3) قاموس القرآن.
4) بحار، ج 16، ص 144.
5) توبه، 4.
6) کافى، ج2، ص162.
7) مستدرک، ج2، ص 250.
8) کافى، ج6، ص 198.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : رابطه انسان و دنیا |
گوینده : ابراهیم چراغی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● چهارپایان -
مرضيه فيضي رباني
کلمهى «بهیمة» در اینجا به معناى چهارپا و اعم از «اَنعام» است، «اَنعام» را به گاو و شتر و گوسفند مىگویند و «بهیمة الانعام» که سه بار در قرآن آمده به معناى حلال بودن گوشت این چهارپایان است. [1] امام صادقعلیه السلام فرمودند: مراد از «بهیمة الانعام»، جنین حیوان ذبح شده است که تزکیهى مادرش، تزکیهى او نیز به شمار مىرود. [2] مرحوم فیض در تفسیر صافى مىفرماید: ممکن است این روایت بیان مصداق پنهان آن باشد و یا اینکه از شکم مادر به آنها «بهیمة» گفته مىشود، بنابراین منافاتى با تعمیم ندارد. [3]
پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: «لادین لمَن لاعهد له» [4] ، کسى که وفا ندارد، دین ندارد. آرى، اگر به پیمانها عمل نشود، اساس جامعه واعتماد عمومى بهم مىریزد وهرج ومرج پیش مىآید.
قرآن، وفاى به پیمان حتّى با مشرکان را لازم مىداند، «فأتمّوا الیهم عهدهم الى مدّتهم» [5] و طبق حدیثى از امام صادقعلیه السلام وفا به پیمان فاجران هم لازم است. [6]
بر اساس روایتى دیگر، اگر یک مسلمان حتّى با اشاره، به دشمن کافر امان داد، بر دیگر مسلمانان رعایت این پیمان اشارهاى، الزامى است. [7]
کتب آسمانى، عهد خداوند هستند و باید به آنها وفادار بود، عهد قدیم (تورات)، عهد جدید (انجیل) و عهد اخیر (قرآن). در حدیث مىخوانیم: «القرآن عهداللّه» [8]
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : وفای به عهد |
گوینده : مرضیه فیضی ربانی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سیمای سوره مائده -
مسعود ورزيده
این سوره یکصد و بیست آیه دارد و چند ماه پیش از رحلت پیامبراکرم صلى الله علیه و آله نازل شده و هیچ یک از آیات آن نسخ نگشته است.
این سوره به خاطر دعاى حضرت عیسى علیه السلام براى نزول مائدهى آسمانى که در آیهى 114 آمده، «مائده» نامیده شده است؛ البتّه به «عهد» و «عقود» نیز نامگذارى شده، در مجموع آیاتِ این سوره نسبت به یک پیمانشکنى مهم هشدار مىدهد.
بیشترین خطاب «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»* در این سوره است. مثلًا در سورهى بقره یازده مرتبه؛ ولى در این سوره، شانزده مرتبه آمده است.
این سوره شامل مسائلى از قبیل: ولایت و رهبرى، ردّ عقیدهى تثلیث، وفاى به عهد و پیمانها، گواهى دادن به عدل، تحریم قتل، احکام خوردنىها، احکام وضو، غسل و تیمّم، سفارش به عدالت اجتماعى و احکام وصیّت، قصاص، سرقت، زنا و ... مىباشد.
چون از آخرین سورههایى است که نازل شده، با جملهى «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» در آغاز سوره، سفارش به انجام همهى تعهّدات و پیمانها دارد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور(10جلدى)، ج2، ص: 228 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره مائده |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● کلمهى «بَهِیمَةُ» -
مسعود ورزيده
کلمهى «بَهِیمَةُ» در اینجا به معناى چهارپا و اعم از «انعام» است، «انعام» به گاو و شتر و گوسفند مىگویند و «بَهِیمَةُ الْأَنْعامِ» که سه بار در قرآن آمده به معناى حلال بودن گوشت این چهارپایان است. «1» امام صادق علیه السلام فرمودند: مراد از «بَهِیمَةُ الْأَنْعامِ»، جنین حیوان ذبح شده است که تزکیهى مادرش، تزکیهى او نیز به شمار مىرود. «2» مرحوم فیض در تفسیر صافى مىفرماید: «ممکن است این روایت بیان مصداق پنهان آن باشد و یا اینکه از شکم مادر به آنها «بهیمة» گفته مىشود، بنابراین منافاتى با تعمیم ندارد». «3»
______________________________
(1). تفسیر مجمعالبیان.
(2). کافى، ج 6، ص 234.
(3). قاموس القرآن.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «لا دین لمن لا عهد له» «1»، کسى که وفا ندارد، دین ندارد. آرى، اگر به پیمانها عمل نشود، اساس جامعه واعتماد عمومى بهم مىریزد وهرج ومرج پیش مىآید.
قرآن، وفاى به پیمان حتّى با مشرکان را لازم مىداند، «فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ» «2» و طبق حدیثى از امام صادق علیه السلام وفاى به پیمان فاجران هم لازم است. «3»
بر اساس روایتى دیگر، اگر یک مسلمان حتّى با اشاره، به دشمن کافر امان داد، بر دیگر مسلمانان رعایت این پیمان اشارهاى، الزامى است.
کتب آسمانى، عهد خداوند هستند و باید به آنها وفادار بود، عهد قدیم (تورات)، عهد جدید (انجیل) و عهد اخیر (قرآن). در حدیث مىخوانیم: «القرآن عهد اللّه» «4»
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور(10جلدى)، ج2، ص: 229 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حیوانات |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضیلت تلاوت سوره مائده -
مرضيه علمدار .ب
فضیلت سوره :
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در فضیلت این سوره نقل شده است: «هرکس که سوره «مائده» را قرائت نماید، به تعداد همه یهودیان و مسیحیان که در این دنیا نفس کشیده اند، ده حسنه به او داده می شود و ده گناه از گناهان او پاک می گردد و ده درجه به درجاتش افزوده می گردد.»2
ابوحمزه ثمالی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: «سوره مائده یکباره بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است و 70هزار فرشته هنگام نزول، آن را همراهی می کردند.»3
آثار و برکات سوره
1) افزایش ایمان
از امام محمد باقر علیه السلام روایت است که ایشان فرمودند: «کسی که این سوره را در هر روز پنجشنبه بخواند، ایمانش به ظلم و ستم پوشیده نگردد و کسی را با پروردگارش شریک نسازد.»4
2) زیاد شدن روزی
هر کس هنگام صبح آیه 114 سوره مائده را قرائت کند روزی او در آن روز از جایی رسد که خود نیز گمان ندارد.5
3) برآورده شدن حاجات
روز اول بعد از نماز صبح با وضو دو رکعت نماز حاجت بخواند آنگاه تا 40روز هر روز رو به قبله 100 صلوات بفرستد و آیه 114 سوره مائده را بخواند و در بین خواندن با کسی تکلم ننماید. این عمل در فتح امور بسیار مؤثر است.6
4) جلوگیری از سرقت و تلف شدن مال
از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «هر کس که سوره مائده را بنویسد و آن را در صندوق و وسایل و پارچه های خود قرار دهد، از سرقت و تلف شدن و از بین رفتن آنها در امان خواهد ماند...» 7
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : سابت تبیان |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : سوره مائده |
گوینده : مرضیه علمدار .ب |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فظیلت تلاوت سوره مائده -
داريوش بيضايي
سوره مائده در مدینه نازل شده و یکصد و بیست آیه و دو هزار هشتصد و چهار کلمه و یازده هزار و هفتصد و سی حرف است.
در فضیلت قرائت این سوره ابن بابویه بسند خود از حضرت باقر(ع) روایت کرده که هر کس در هر پنجشنبه سوره مائده را قرائت کند ایمان او به تاریکی و ظلم و ستم پوشیده نشود و هرگز بخدا شرک نیاورد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر هفت جلدی جامع قرآن بقلم و جمع آوری مرحوم علامه حاج سید ابراهیم بروجردی |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : سوره مائده |
گوینده : بیضایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضیلت تلاوت سوره مائده -
داريوش بيضايي
سوره مائده در مدینه نازل شده و یکصد و بیست آیه و دو هزار هشتصد و چهار کلمه و یازده هزار و هفتصد و سی حرف است.
در فضیلت قرائت این سوره ابن بابویه بسند خود از حضرت باقر(ع) روایت کرده که هر کس در هر پنجشنبه سوره مائده را قرائت کند ایمان او به تاریکی و ظلم و ستم پوشیده نشود و هرگز بخدا شرک نیاورد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر هفت جلدی جامع قرآن بقلم و جمع آوری مرحوم علامه حاج سید ابراهیم بروجردی |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : سوره مائده |
گوینده : بیضایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.