وَ السّارِقُ وَ السّارِقَةُ
در آیه شریفه «الف و لام» براى بیان جنسِ مرد و زن است. با این بیان، معناى آیه این است که: «و هر مرد و زن دزد را به سزاى آنچه کرده اند...
و بدان جهت این جا مرد را پیش از زن آورده است که دزدى ها بیشتر به وسیله مردان جامعه صورت مى گیرد؛ همان گونه که در آیه بیانگر کیفر فحشا، زنان را پیشتر آورده، چراکه این زنان بى بند و بار هستند که بیشتر امکان انجام این عمل زشت را براى مردان هرزه پدید مى آورند.
فَاقْطَعُوا اَیْدِیَهُمَا
به باور گروهى از جمله «ابن عباس» منظور این است که دست راستشان را ببرید.
«ابو على» مى گوید: دلیل این نکته که مردم مسلمان پس از بریدن دست راست، پاى چپ را مى برند و نه دست چپ دزد را، این است که منظور از «فاقطعوا ایدیهما»، دست چپ نیست، چراکه اگر دست چپ بود، دستور صریح قرآن را رها نمى کردند؛ و جمع آمدن واژه «ایدى» در آیه شریفه، بسان جمع آمدن واژه «قلب» در این آیه مبارکه است که مى فرماید: «ان تتوبا الى اللّه فقد صغت قلوبکما...»(19) اگر شما دو زن به بارگاه خدا روى توبه آورید، بهتر است، چرا که دل هایتان انحراف یافته است.
ذکر این نکته لازم است که به بیان دانشمندان، این آیه شریفه که بیانگر بریدن دست سارق است، سربسته است، و چگونگى آن را باید از سنّت پیامبر دریافت.
در برابر چه مبلغ و میزانى؟
در این مورد که چه مبلغ از سرقت سبب بریدن دست دزد مى گردد، دیدگاه ها یکسان نیست:
1 - دانشمندان ما برآنند که سرقت مال دیگرى به بهاى 14 دینار و فراتر از آن؛ و گروهى از دانشمندان اهل سنت، از جمله «شافعى» نیز بر همین عقیده اند.
«عایشه» از پیامبر گرامى آورده است که دست دزد را باید به خاطر سرقت ربع دینار و یا فراتر از آن برید.
2 - امّا گروهى از جمله «ابو حنیفه»، ده درهم و فراتر از آن را گفته اند. دلیل این دیدگاه روایتى است از «ابن عباس» که مى گوید: کمترین چیزى که دست تجاوزکار را به خاطر آن مى برند، یک «سپر» است. و بهاى یک «سپر» در زمان فرود آیه، ده درهم بوده است.
3 - به باور «مالک» این میزان سه درهم و یا فراتر از آن است. و از پیامبر آورده اند که دست دزدى را به خاطر سرقت سپرى که سه درهم قیمت آن بود، برید.
4 - و به باور پاره اى در برابر سرقت پنج درهم و فراتر از آن مى توان دست دزد را برید.
5 - و پاره اى نیز بر این باورند که ملاک در این مورد ثبوت سرقت است و اندازه آن مهم نیست. اگر کسى دست تجاوز و تعدّى به عنوان سرقت به مال کسى گشود و سارق شناخته شد، میزان و اندازه سرقت ملاک نیست و مى توان دست او را برید، خواه مال مسروقه کم باشد و یا زیاد. خوارج نیز این دیدگاه را پذیرفته اند. و دلیل اینان، خود آیه شریفه و این روایت است که از پیامبر گرامى آورده اند که فرمود: خدا دزد را از رحمت خود دور سازد که به خاطر سرقت تخم مرغ و یا ریسمانى، دست خویش را از دست مى دهد.
ذکر این نکته لازم است که به باور حدیث شناسان، این روایت از نظر سند سست است و از نظر دلالت نیز قابل بحث است؛ چراکه دو واژه «بیضه» و «حبل»، نه به مفهوم «تخم مرغ» و «ریسمان»، بلکه به مفهوم سپیدى سپر و بند مخصوص کشتى است.
اندازه بریدن دست دزد
در اندازه و چگونگى بریدن دست دزد نیز دیدگاه ها متفاوت است:
1 - به باور بیشتر فقهاى اهل سنّت، دست دزد از مچ بریده مى شود.
براى نمونه، «شافعى» بر این باور است که براى یک بار سرقت دست راست، و براى بار دوّم پاى چپ، و براى بار سوّم دست چپ، و براى بار چهارم پاى راست دزد بریده مى شود؛ و براى بار پنجم او را به زندان مى افکنند.
«ابو حنیفه» بر آن است که در مرتبه سوم دست را نمى برند.
2 - امّا به باور دانشمندان شیعه، در مرتبه نخست باید چهار انگشت دزد را برید و کف دست و انگشت ابهام را وانهاد. در مرتبه دوّم پاى چپ از اصل ساق بریده مى شود و پاشنه پا رها مى شود. در مرتبه سوّم براى همیشه به زندان افکنده مى شود.
این دیدگاه در میان دانشمندان ما شهرت دارد و بر آن اجماع نموده و آن را از امیر مؤمنان آورده اند.
افزون بر اجماع در این مورد، به این آیه نیز استدلال نموده اند که مى توان گفت: منظور از دست و بریدن آن، انگشتان است، چراکه قرآن مى فرماید:
«فویل للّذین یکتبون الکتاب بایدیهم...»(20)
پس واى بر کسانى که کتابِ ساخته و پرداخته اى را با دست هاى خویش مى نویسند و آن گاه با دروغ و گستاخى مى گویند: این از جانب خداست.
روشن است که کتاب به وسیله انگشتان نوشته مى شود؛ به همین جهت اگر انگشتان کسى بریده شود، چنان است که گویى دست او بریده شده است.
شرایط کیفر دزد
به باور همه دانشمندان، دست دزد هنگامى بریده مى شود که از جاى محفوظى که مال و ثروت در آن نگهدارى مى گردد، دست به سرقت زند؛ تنها از «داوُد» آورده اند که مى گوید: بریدن دست دزد لازم است، خواه مال کسى را از جایگاه محفوظ آن برده باشد و یا از جاى دیگر؛ و جاى محفوظ یا «حرز»، به تناسب تفاوت آداب و رسوم جامعه ها و تمدّن ها نسبت به چیزهاى گوناگون متفاوت است. به باور ما «حرز» جایى است که تنها صاحب مال و ثروت مى تواند بدون اجازه وارد شود و از آن جا خارج گردد، و دیگران باید با اجازه به آن جا گام نهند و یا در آن جا تصرّف نمایند.
کیفر عمل تجاوزکارانه
در ادامه آیه شریفه، بریده شدن دست دزد را کیفر کار ظالمانه و تجاوزکارانه او عنوان مى سازد و مى فرماید:
جَزاءً بِمَا کَسَبَا نَکالاً مِنَ اللَّهِ
این کیفرى است در برابر دست تجاوز گشودن به حقوق دیگران و مجازاتى است از سوى خدا.
واژه «نکال» در فرهنگ عرب به مفهوم کیفر کردار ظالمانه است، که در نثر و شعر آمده است.
وَاللَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ
و خدا پیروزمند و شکست ناپذیر و فرزانه است.
منظور این است که او در کارهایش شکست ناپذیر و مقرراتش همه از روى حکمت و فرزانگى است.
[ نظرات / امتیازها ]