1)
: در مورد چشم به هم زدن که در آیه فوق است نکاتی در تفاسیر آمده است که باید در آن دقت شود. اما طرح مسئله هم بدون آیات قبل از آن مقدور نیست. به نظر می¬رسد آیات 43 تا 55 سوره قمر را که علامه هم در تفسیر خود به صورت مجموعه آورده را باید با هم در نظر گرفت. از این رو اول این آیات را مرور و سپس مطالبی را پیرامون آن بیان می¬کنم.
أَکُفَّارُکُمْ خَیْرٌ مِنْ أُولَئِکُمْ أَمْ لَکُمْ بَرَاءَةٌ فِی الزُّبُرِ. آیا کافران شما از اینان [که برشمردیم] برترند یا شما را در نوشته ها[ى آسمانى] خط امانى است (۴۳)أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ. یا مى¬گویند ما همگى انتقامگیرنده [و یار و یاور همدیگر]یم (۴۴) سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَیُوَلُّونَ الدُّبُرَ. زودا که این جمع در هم شکسته شود و پشت کنند (۴۵) بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ بلکه موعدشان قیامت است و قیامت [بسى] سخت¬تر و تلختر است (۴۶). إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلَالٍ وَسُعُرٍ قطعاً بزهکاران در گمراهى و جنونند (۴۷) یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ. روزى که در آتش به رو کشیده مىشوند [و به آنان گفته مىشود] لهیب آتش را بچشید [و احساس کنید] (۴۸) إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ. ماییم که هر چیزى را به اندازه آفریده ایم (۴۹).وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ. و فرمان ما جز یک بار نیست [آن هم] چون چشم به هم زدنى (۵۰). وَلَقَدْ أَهْلَکْنَا أَشْیَاعَکُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ. و هم مسلکان شما را سخت به هلاکت رساندیم پس آیا پندگیرنده اى هست (۵۱). وَکُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ و هر چه کرده اند در کتابها[ى اعمالشان درج] است (۵۲). وَکُلُّ صَغِیرٍ وَکَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ و هر خرد و بزرگى [در آن] نوشته شده (۵۳). إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ. در حقیقت مردم پرهیزگار در میان باغها و نهرها (۵۴) فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ در قرارگاه صدق نزد پادشاهى توانایند (۵۵).
آنچه در باره آیات فوق می¬توان گفت این است که بعضی از این آیات وصف روز قیامت برای مخاطبان در این دنیا است؛ و خدا جایگاه مجرمان و متقیان را هم توصیف کرده است. اما در تفاسیر و به ویژه در تفسیر المیزان آن را بگونه ای دیگر تفسیر کرده که گویی این آیات یا بعضی از آنها بخصوص، مربوط به روز قیامت است در حالیکه چنین نیست. در آغاز آنچه در تفسیر المیزان آمده است را ذکر می¬کنم:
«آیه «انا کل شیء خلقناه بقدر: و آیه مورد بحث در مقام تعلیل عذاب مجرمان در قیامت است.» (المیزان: 19: 140-150). آنگاه گفته است که اگر سؤال شود که چرا مجرمان در آتش جهنم اند پاسخ آن باید این باشد که ما هر چیزی را به اندازه خلق کردیم. وعلامه کسانی را که مدعی اند این نوعی مصادره به مطلوب است را رد می¬کند. خلاصه کلام ایشان که در سایت «تدبر» هم آمده چنین است:
و هرکس که این دعوت را رد کند و مرتکب جرم شود در ضلالت و آتش قرار گیرد. پس از کمال تدبیر الهی، پاداش دادن نیکوکار و عقوبت کردن گناهکار است. (و این نوع تعلیل مصادره به مطلوب نیست، چون افعال خدا مانند افعال ما نیست که تابع قواعد کلی و ضوابط عمومی باشد که از وجود خارجی انتزاع می شود، بلکه افعال خدا عین وجود خارجی است و اصول و ضوابط کلی عقلی از فعل او اخذ می¬گردد، نه اینکه آن ضوابط حاکم بر فعل خدا و جلوتر از آن باشد. بنابراین هر تعلیلی که در کلام خدای متعال در باره فعلی از افعال او صورت می¬گیرد یا از راه غایت و نتیجه عاید به مردم است، یا از طریق یکی از اسماء وصفات خدای متعال و یا از طریق فعلی از افعال خدا که از فعل مورد نظر عمومی¬تر وکلی¬تر است، به عبارت دیگر علتی که قرآن افعال خدا را با آن تعلیل می¬کند علت در مقام اثبات است، نه در مقام ثبوت). در ادامه می¬فرماید: امر ما واحد است و تکرار نمی¬خواهد، درست مانند یک نظرکردن، به این معنا که وقتی خدا تحقق و هستی چیزی را اراده کند، هست شدن آن احتیاجی به تکرار امر ندارد، بلکه به مجرد القاء کلمه (کُن) متعلَق آن بوجود می¬آید.آنهم به فوریت و بدون درنگ بطوریکه احتیاجی به زمان و مکان و حرکت ندارد چون همه آنها بوسیله همان امر موجود شده اند و این آیه اگرچه فی نفسه حقیقتی عمومی است اما در خصوص سیاق که مربوط به تهدید کفار به عذاب است، باید آن را چنین معنا کرد: که برای قیام قیامت، یک امر خدا کفایت می¬کند و به محض اینکه خدای تعالی اراده کند، همه خلائق مبعوث می¬شوند و قیامت واقع می-گردد.
نکاتی که در مطالب فوق طرح شده به این شرح است:
افعال خدا مانند افعال ما نیست که تابع قواعد کلی و ضوابط عمومی باشد که از وجود خارجی انتزاع می شود، بلکه افعال خدا عین وجود خارجی است.
علتی که قرآن افعال خدا را با آن تعلیل می¬کند علت در مقام اثبات است، نه در مقام ثبوت.
وقتی خدا تحقق و هستی چیزی را اراده کند، هست شدن آن احتیاجی به تکرار امر ندارد، بلکه به مجرد القاء کلمه (کُن ) متعلق آن بوجود می¬آید.آنهم به فوریت و بدون درنگ بطوریکه احتیاجی به زمان و مکان و حرکت ندارد.
برای قیام قیامت، یک امر خداکفایت می¬کند و به محض اینکه خدای تعالی اراده کند، همه خلائق مبعوث می-شوند و قیامت واقع می¬گردد.
و اما پاسخ:
به نظر می¬رسد که مخاطب در این آیات مردم مکه و همراهان کافر آنان است. وصف مجرمان و متقیان در هر دو آیه با «انّ» آمده و در بین آن دو وصف خطاب به مشرکان از قدرت خویش در آفرینش و اندازه¬گیری¬ها در امور سخن گفته است. امر واحده می¬تواند این چنین باشد که و ما امرنا الا رویه واحده. کلمح البصر را می¬توان به جای زمانی معناکردن به توانایی تعبیر کرد. در مثل هم آمده است که «سأقتلک هکذا ای بلمح البصر» یعنی: عِین آب خوردن می¬کشمت. علیت را به کار خدا تعمیم دادن همان تحکمی است که بر افعال خدا وارد می¬شود. خدا علت¬ساز است اما نه علت بیرونی بلکه با جعل خویش هر چیزی را آن داده که باید و شاید و این از «اناخلقنا کل شئ بقدر» به خوبی فهمیده می¬شود. علت هر چیز در درون آن گذاشته شده و به علت بیرونی نیازی نیست. هر چیز بر وفق ذاتیات خود عمل می¬کند (به مقالات فدائی با عنوان «خلق و جعل» و نکاتی در باره علیت در خبر آنلاین نگاه کنید). مسئله فوریت در «واحده کلمح بالبصر» بحث توانایی است همچنین اگر آن را با آیه «کن فیکون» مقایسه می¬کنند باید بدانند که در آنجا «کُن» به دنبالش فیکون است. فیکون هم فعل مضارع و دلالت بر تأخیر و تراخی دارد. این مطلب در مقاله ای با عنوان «از کن فیکون چه می¬دانیم» از فدائی شرح و در خبر آنلاین متشر شده است. البته خدا می¬تواند زمان را در هم ببیچد ولی از مجرای قانونی که خود گذاشته است عمل می-کند. این نکته که «خدا کارش فوق بشر است و بشر قوانین را از فعل خدا دریافت می¬کند» صحیح است اما معنایش این نیست که خدا بر خلاف سنت خویش عمل می¬کند. حسن و قبح ذاتی در افعال خدا ساری و جاری است و این را خود خواسته و به مردم توصیه کرده است.
از این رو باید گفت که این آیات مربوط به عرصه قیامت نیست بلکه وصفی از آن است. دلیل آن این است که از هلاکت اشیاع، و ثبت اعمال ریز و درشت آنها بحث می¬شود و این¬ها مربوط به قیامت نیست. خلقِ به اندازة خدا باز مربوط به این دنیا است؛ اندازه هم نه فقط بیرونی که درونی هم هست. به عبارت دیگر، معنای به اندازه یعنی خدا به هر چیز برای ادامه و استمرار بقا و نیز برای تعامل یا تقابل بیرونی هر پدیده همه نیارمندیهای آن را جعل کرده و در وجودش نهاده است. علاوه بر آن می¬توان و باید آن را به رفتار و تصمیمات انسان تعمیم داد. در این صورت کاملاً با سیاق آیات همخوانی دارد. یعنی اگر مجرمان در آتشند و متقیان در ملیک مقتدر در نزد پروردگارشان، به خاطر تصمیمات خودشان است، و خدا همه امکانات را به اندازه به هر چیز از جمله انسان داده است و همه اعمالشان را از ریز و درشت در نظر دارد و پیشینیانِ تبهکارشان را هم به سزای اعمالشان رسانده است یا می¬رساند. و این کار برای خدا رویه ای واحده و بسیار آسان همچون آب خوردن یاچشم به هم زدن است. بحث مصادره به مطلوب مطرح نیست و تقدیر خدا در هر چیز مربوط به این جهان است اگر چه می¬تواند شامل جهان دیگر هم باشد. لمح بصر هم بیش از آنکه بر زمان تکیه داشته باشد بر توانمندی و انجام شدن تکیه دارد. غلامرضا فدائی