● بیان وجه ارتباط آیه با آیات ماقبلش
ارتباط آیه مورد بحث تنها با جمله آخر آیه قبلیش نیست، بلکه با مفاد مجموع دو آیه قبل خود مرتبط است، زیرا مجموع آن دو آیه دلالت مىکند بر اینکه: معجزهاى که کفار آن را پیشنهاد کرده بودند و همچنین نتیجه آن که مساله یکسره شدن کار آنان با رسول خدا است، امرى است که تنها خداى تعالى، عالم و حاکم بر آن مىباشد و او است که در حکمش و در عذاب کردن ستمکاران، دچار غلط و اشتباه نمىشود، براى اینکه داناتر از هر کس به ستمکاران و عالم به غیب و نهان و داناى به هر خرد و کلان خود او است..اینک آیه مورد بحث این معنا را اضافه مىکند که: تنها خداى سبحان است که عالم به غیب و عملش شامل هر چیز است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : مفسرین در باره وجه اتصال این آیه به ما قبل آن گفتهاند: از آنجایى که در آخر آیه قبلى داشت:« وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِینَ»، از این جهت براى مزید بیان فرمود: خزینههاى غیب یا کلیدهاى آن، نزد خداى سبحان است، و کسى را جز او از آن آگهى و علم نیست، و او است که هر کوچک و بزرگى را مىداند.
لیکن این وجه، وجهى نیست که معناى حصرى را که جمله« لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ» آن را افاده مىکند، روشن سازد.
بهتر این است که در این باره گفته شود: ارتباط آیه مورد بحث تنها با جمله آخر آیه قبلیش نیست، بلکه با مفاد مجموع دو آیه قبل خود مرتبط است، زیرا مجموع آن دو آیه دلالت مىکند بر اینکه: معجزهاى که کفار آن را پیشنهاد کرده بودند و همچنین نتیجه آن که مساله یکسره شدن کار آنان با رسول خدا است، امرى است که تنها خداى تعالى، عالم و حاکم بر آن مىباشد و او است که در حکمش و در عذاب کردن ستمکاران، دچار غلط و اشتباه نمىشود، براى اینکه داناتر از هر کس به ستمکاران و عالم به غیب و نهان و داناى به هر خرد و کلان خود او است که نه در حکمش گمراه مىشود و نه چیزى را فراموش مىکند، و در این جهات کسى با وى شرکت نداشته و همپایه او نیست.
این معنا را دو آیه قبل افاده کرده و اینک آیه مورد بحث این معنا را اضافه مىکند که:
تنها خداى سبحان است که عالم به غیب و عملش شامل هر چیز است، سپس در سه آیه بعد، همین معنا را تکمیل مىکند، به این بیان سیاق این چند آیه سیاق آیاتى مىشود که در نظائر این بحث وارد شده است، مانند آیهاى که گفتگوى قوم خود را با آن جناب حکایت نموده و مىفرماید: «قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِکَنا عَنْ آلِهَتِنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ، قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ»(الأحقاف/22و23).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 176 و 177 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان معنای «مَفاتِحُ»
«مفاتح» جمع «مفتح» (بفتح میم) و به معناى خزینه است، احتمال هم دارد که جمع مفتح- بکسر میم- و به معناى کلید باشد، مؤید این احتمال این است که به قرائت شاذى کلمه مزبور،« مفاتیح» خوانده شده است، البته مالا هر دو معنا یکى است، براى اینکه کسى که کلیدهاى خزینههاى غیب را در دست دارد، قهرا به آنچه که در آن خزائن است، عالم هم هست و مىتواند مانند کسى که خود آن خزینهها نزد او است به دلخواه خود، در آن تصرف نماید. {وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ}
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : اما اینکه در سایر آیات مربوط به این مقام، اسمى از «مفاتیح» برده نشده، بعیدنیست که مراد از «مفاتح غیب» همان خزینههاى غیب باشد. از آن جمله آیات زیر است:« أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّکَ»(الطور/37)،« لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللَّهِ»(الأنعام/50)،«وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ»(الحجر/21)،« وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (المنافقون/7)،« أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ»(ص/9).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 177 و 178 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● دو نوع غیبی که در خزینههای غیب الهی موجود میباشند
امورى که در این عالم و در چهار دیوارى زمان قرار دارند، قبل از اینکه موجود شوند نزد خدا ثابت بوده و در خزینههاى غیب او، داراى نوعى ثبوت مبهم و غیر مقدر بودهاند، اگر چه ما نتوانیم به کیفیت ثبوت آنها احاطه پیدا کنیم.ممکن است چیزهاى دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانى نباشند، بنا بر این، باید گفت خزینههاى غیب خدا مشتمل بر دو نوع از غیب است: یکى غیبهایى که پا به عرصه شهود هم گذاشتهاند، و دیگرى غیبهایى که از مرحله شهادت خارجند و ما آنها را غیب مطلق مىنامیم.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : البته آن غیبهایى هم که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهادهاند، در حقیقت و صرفنظر از حد و اندازهاى که به خود گرفتهاند، باز به غیب مطلق برمىگردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها شهود مىگوییم با حفظ حد و قدرى است که دارند، و مىتوانند متعلق علم ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتى شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، و گر نه غیب خواهند بود.البته جا دارد که موجودات عالم را در موقعى که متعلق علم ما قرار نگرفتهاند" غیب نسبى" بنامیم، براى اینکه چنین غیبى، وصفى است نسبى، که بر حسب اختلاف نسبتها، مختلف مىشود، مثلا موجودى که در خانه و محسوس براى ما است، نسبت به کسى که بیرون خانه است، غیب است، و لیکن براى ما غیب نیست، و همچنین نور و رنگها براى حس بینایى شهود، و براى حس شنوایى غیب است، و شنیدنىها براى حس شنوایى شهود و براى حس بینایى غیب است و محسوسات این دو حس نسبت به انسانى که داراى آن حس است شهود و نسبت به انسان کر و کور غیب است. روى این حساب غیبهایى را که خداى تعالى در آیه مورد بحث، ذکر کرده، فرمود:« وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ» از نوع همین غیبهاى نسبى است، براى اینکه همه آنچه که در آیه ذکر شده، امور محدود و مقدرى است که تعلق علم به آن محال نیست.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 178 و 179 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : خزائن الهی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مراد از «مفاتح غیب» و «کتاب مبین» و تفاوت آن دو با یکدیگر
مراد از مفاتح غیب، همان خزینههاى الهى است که مشتمل است بر غیب تمامى موجودات، چه آنها که به این عرصه پا نهادهاند، و چه آنها که ننهادهاند. و خلاصه، مفاد آیه مورد بحث، همان مفاد آیه«و إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»(الحجر/21) مىباشد.
و مراد از کتاب مبین امرى است که نسبتش به موجودات، نسبت برنامه عمل است به خود عمل، و هر موجودى در این کتاب یک نوع اندازه و تقدیر دارد، الا اینکه خود این کتاب موجودى است که قبل از هر موجودى و در حین وجود یافتن و بعد از فناى آن، وجود داشته و خواهد داشت، و موجودى است که مشتمل است بر علم خداى تعالى به اشیاء، همان علمى که فراموشى و گم کردن حساب، در آن راه ندارد...
«کِتابٍ مُبِینٍ» از یک جهت با «مفاتح غیب» و خزینههاى اشیایى که نزد خدا است تفاوت و مغایرت دارد، براى اینکه خداى تعالى آن مفاتح و خزینهها را اینطور وصف فرموده که داراى اندازه و قابل تحدید نیست، وقتى محدود مىشود که از آن خزینهها بیرون شده و به این عالم که عالم شهود است نازل شود، و کتاب مبین را اینطور وصف فرموده که مشتمل است بر دقیقترین حدود موجودات و حوادث.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این آیه دلالت دارد بر اینکه این امور در کتاب مبین قرار دارند، بنا بر این جاى این سؤال هست که آیا این امور هم از جهت غیب و هم از جهت شهودش در کتاب مىباشد و یا آنکه تنها از جهت غیب بودن؟ و به عبارت دیگر آیا کتاب مبین عبارت است از همین عالم کون که اجرام امور مذکور را در خود جاى داده، یا آنکه کتاب مبین چیز دیگرى است که تمامى موجودات به نحو مخصوصى در آن نوشته شده و به قسم خاصى در آن گنجانده شده است؟ به طورى که از درک درک کنندگان این عالم غایب و از حیطه علم هر صاحب علمى بیرون است؟ و معلوم است که اگر معناى کتاب مبین این باشد، محتویات آن همان" غیب مطلق" خواهد بود. باز به عبارتى دیگر: آیا موجوداتى که در ظرف این عالم قرار دارند و آیه مورد بحث به طور عموم از آنها اسم برده مانند خطوطى هستند که در کتاب قرار مىگیرد؟ یا آنکه مانند مطالب خارجى است که یک واقعهنگار معناى آن را در قالب الفاظى در کتاب خود درج نموده و آن معانى به تبع آن الفاظ با خارج منطبق مىگردد؟ آیا وقوع اشیاء در کتاب مبین به این معنا است و یا به آن معنا؟ از آیه شریفه« ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها»(الحدید/22) چنین برمىآید که نسبت کتاب مبین به حوادث خارجى نسبت خطوط برنامه عمل است به خود عمل. از آیه« وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ»(یونس/61) و آیه« لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ»(سبأ/3) و آیه« قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى، قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی فِی کِتابٍ لا یَضِلُّ رَبِّی وَ لا یَنْسى»(طه/51و52) و از آیات دیگرى نیز این معنا استفاده مىشود، پس کتاب مبین- هر چه باشد یک نحوه مغایرتى با این موجودات خارجى دارد- کتابى است که نسبت به موجودات خارجى تقدم داشته و بعد از فناى آنها هم باقى مىماند، عینا مانند خطوط برنامه که مشتمل بر مشخصات عمل بوده، قبل از عمل وجود داشته و بعد از آن هم باقى مىماند.شاهد دیگر بر اینکه مراد از کتاب مبین معناى اول است این است که ما به چشم خود مىبینیم که موجودات و حوادث جهان تحت قوانین عمومى حرکت در حال تغییر و دگرگونى هستند، و حال آنکه آیاتى از قرآن دلالت دارند بر اینکه آنچه که در کتاب مبین است قابل تغییر و دگرگونى نیست، مانند آیه« یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ»(الرعد/39) و آیه « فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ»(البروج/22) و آیه« وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ»(ق/4) زیرا این آیات به طورى که ملاحظه مىکنید دلالت دارند بر اینکه این کتاب در عین اینکه مشتمل است بر جمیع مشخصات حوادث و خصوصیات اشخاص و تغییراتى که دارند در عین حال خودش تغییر و دگرگونى ندارد.از اینجا معلوم مىشود که:" کِتابٍ مُبِینٍ" از یک جهت با" مفاتح غیب" و خزینههاى اشیایى که نزد خدا است تفاوت و مغایرت دارد، براى اینکه خداى تعالى آن مفاتح و خزینهها را اینطور وصف فرموده که داراى اندازه و قابل تحدید نیست، وقتى محدود مىشود که از آن خزینهها بیرون شده و به این عالم که عالم شهود است نازل شود، و کتاب مبین را اینطور وصف فرموده که مشتمل است بر دقیقترین حدود موجودات و حوادث.
پس" کِتابٍ مُبِینٍ" از این جهت با خزینههاى غیب فرق دارد. کتاب مبین چیزى است که خداى تعالى آن را به وجود آورده تا سایر موجودات را ضبط نموده و آنها را بعد از بیرون شدن از خزائن و قبل از رسیدن به عالم وجود و همچنین بعد از آن و بعد از طى شدن دورانشان در این عالم حفظ نماید، شاهد این معنا این است که خداى تعالى در قرآن، در مواردى از این کتاب اسم برده، که خواسته است احاطه علمى پروردگار را به اعیان موجودات و حوادث جارى جهان برساند، چه آن موجودات و حوادثى که براى ما مشهود است، و چه آنهایى که از ما غایب است، و اما غیب مطلق را که احدى را بدان راهى نیست، اینطور وصف کرده که این غیب در خزینهها و در مفاتحى قرار دارد که نزد خدا است، و کسى را جز خود او بر آن آگاهى نیست، بلکه بعضى آیات دلالت و یا لا اقل اشعار دارد بر اینکه ممکن است دیگران هم بر کتاب نامبرده، اطلاع پیدا کنند، و لیکن احاطه بر خزینههاى غیب مخصوص خدا است. مانند آیه« فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ، لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»(الواقعه/78و79) پس خزائن غیب و کتاب مبین در اینکه هر دو شامل تمامى موجوداتند تفاوت ندارند، و همانطورى که هیچ موجودى نیست مگر اینکه براى آن در نزد خدا خزینهاى است که از آنجا مدد مىگیرد، همچنین هیچ موجودى نیست مگر اینکه کتاب مبین آن را قبل از هستیش و در هنگام پیدایش، و بعد از آن، ضبط نموده و برمىشمارد، جز اینکه کتاب مبین از خزینههاى غیب درجهاش نازلتر است، اینجا است که براى هر دانشمند متفکرى این معنا روشن مىشود که کتاب مبین در عین اینکه صرفا کتابى است و بس، در عین حال از قبیل کاغذ و لوح هم نیست، زیرا که اوراق مادى، هر قدر هم که بزرگ باشد و هر طورى هم که فرض شود، گنجایش آن را ندارد که حتى تاریخ ازلى خودش، در آن نوشته شود تا چه رسد به اینکه تاریخ ازلى و ابدى موجودى دیگر در آن درج گردد، و تا چه رسد به اینکه تاریخ ازلى و ابدى تمامى موجودات در آن ضبط شود.
از بیانات گذشته، دو نکته روشن شد: اول اینکه: مراد از مفاتح غیب، همان خزینههاى الهى است که مشتمل است بر غیب تمامى موجودات، چه آنها که به این عرصه پا نهادهاند، و چه آنها که ننهادهاند. و خلاصه، مفاد آیه مورد بحث، همان مفاد آیه« وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»(الحجر/21) مىباشد.
دوم اینکه: مراد از کتاب مبین امرى است که نسبتش به موجودات، نسبت برنامه عمل است به خود عمل، و هر موجودى در این کتاب یک نوع اندازه و تقدیر دارد، الا اینکه خود این کتاب موجودى است که قبل از هر موجودى و در حین وجود یافتن و بعد از فناى آن، وجود داشته و خواهد داشت، و موجودى است که مشتمل است بر علم خداى تعالى به اشیاء، همان علمى که فراموشى و گم کردن حساب، در آن راه ندارد.
از این جهت مىتوان حدس زد که مراد از کتاب مبین، مرتبه واقعى اشیاء و تحقق خارجى آنها باشد که قابل پذیرفتن هیچگونه تغییر نیست. آرى، موجودات وقتى قابل تغییر نیستند که در عرصه این عالم قرار گرفته باشند، و گر نه قبل از وقوع در این عالم، عروض تغییر بر آنها ممتنع نیست، و لذا گفتهاند:" ان الشیء لا یتغیر عما وقع علیه- هیچ چیزى از آن حالتى که بر آن حال وقوع یافته تغییر نمىکند"و خلاصه اینکه، این کتاب کتابى است که جمیع موجوداتى را که در عالم صنع و ایجاد واقع شدهاند، برشمرده، و آنچه را که بوده و هست و خواهد بود، احصاء کرده است، بدون اینکه کوچکترین موجودى را از قلم انداخته باشد، البته غیر این کتاب الواح و کتب دیگرى نیز هست که قابل تغییر و تبدیل بوده و محو و اثبات را مىپذیرد، آیه« یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ»(الرعد/39) از وجود چنین کتبى حکایت مىکند، براى اینکه محو و اثبات را در مقابل ام الکتاب قرار داده است و این به خوبى دلالت دارد بر اینکه این محو و اثبات هم در کتابى صورت مىگیرد. اینجا است که وجه اتصال آیه مورد بحث به ما قبلش روشن مىگردد زیرا در آیه قبل چنین داشت که: آن چیزى که شما درخواست کرده بودید و خواستید تا بین من و شما کار را یکسره کند، در تحت قدرت من نیست، و همچنین حکم به حق هم نزد پروردگار من و در حیطه علم او و در تحت قدرت او است، و به فرضى هم که از من ساخته بود و من آن را انجام مىدادم، کار من و شما اینطور یکسره مىشد که شما به عذابى که مخصوص ستمکاران است، دچار مىشدید، زیرا خدایى که علمش آمیخته با جهل نیست مىداند که بین من و شما ستمکار کدام است. این معنا را ما از جمله" وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ" و جمله" وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ" مىفهمیم که جمله اول اشاره مىکند به اینکه رسول خدا قادر بر انجام خواستههاى آنان و فیصله دادن اختلاف بین خود و آنان نیست، و جمله دوم دلالت دارد بر اینکه خدایى که به همه موجودات دریا و خشکى عالم، آگاه است هرگز ستمکار را به غیر ستمکار اشتباه نمىکند، زیرا کوچک و بزرگى نیست، مگر اینکه در کتاب مبین او است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 179 تا 183 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : خزائن الهی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مفاتح غیب، از مقوله علم است
مراد از غیبى که در آیه ذکر شده، «غیب مطلق» است، و جمله «لا یعلمها ...» جملهاى است حالیه که دلالت مىکند بر اینکه مفاتح غیب، از مقوله علم است، البته نه علم متعارف، زیرا ما از کلمه علم صور ذهنیهاى را مىفهمیم که از هر چیزى پس از وجود و محدودیت گرفته شده و در ذهن ما نقش مىبندد، و مفاتح غیب اختصاص به بعد از موجود شدن ندارد بلکه همانطورى که شرح داده شد علم به موجودات است حتى قبل از موجود شدن آنها یعنى علمى است غیر متناهى و غیر منفعل از معلوم.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 183 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : خزائن الهی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● علم خداوند عمومیت دارد و همه چیز را شامل می شود
جمله «وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ» عمومیت علم خدا را مىرساند، و مىفهماند آنچه از موجودات که ممکن است متعلق علم دیگران قرار گیرد، و اگر هم بعضى علم به آن ندارند، ممکن است براى بعضى دیگر معلوم شود، همه و همه براى خداوند معلوم است.
اگر خشکىها و آنچه را که در آنها است جلوتر ذکر کرد، براى این بود که روى سخنش با مردم بود که سر و کارشان بیشتر با خشکىها است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 183 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : صفات خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نامتناهى بودن علم خداوند
در جمله «وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُها» براى این برگ درختان را بخصوص اسم برد که دلالت کند بر بى پایانى علم خداوند، چون کثرت برگ درختان به حدى است که انسان از شمردن آن و تشخیص هر کدام از دیگرى و احاطه به حالاتى که هر کدام دارند و همچنین مراقبت بر اینکه کدام یک از درخت مىافتد، عاجز است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 183 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : صفات خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان علم بی پایان خداوند بر همه چیز
ظاهرا جمله «وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ» و همچنین جمله «وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ ...» معطوف بر«من ورقة» مىباشند. و مراد از ظلمات زمین، درون تاریک آن است که بذر گیاهان در آن نشو و نما نموده و بعضى از آنها نیز همانجا مىپوسند، و هیچ دانهاى در درون تاریک زمین نیست و همچنین هیچ برگ تر و خشکى از درخت نمىریزد مگر اینکه خداوند بدان آگاه است. بنابراین لفظ «إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ» بدل خواهد بود از جمله «إِلَّا یَعْلَمُها» و معناى همان را مىرساند، و در حقیقت تقدیر کلام چنین است:«و لا رطب و لا یابس الا هو واقع و مکتوب فى کتاب مبین- هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در کتاب مبین نوشته شده است».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 183 و 184 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : صفات خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان توصیف کتاب به «مُبِینٍ»
کلمه «مبین» اگر به معناى اظهار کننده باشد آن وقت توصیف کتاب به آن، براى این خواهد بود که قرآن کریم حقیقت هر چیزى را آن طور که هست، بدون هیچ گونه ابهام و تغییر و تبدیلى، اظهار مىکند، و اگر هم به معناى ظاهر باشد باز همان معنا را مىرساند، و کتاب را به آن توصیف کردن، از این جهت است که حقیقت کتاب همان نوشتههاى آن است و حقیقت آن نوشتهها هم معانیى است که الفاظ آنها را حکایت مىکند، و وقتى در آن معانى ابهام و خفایى نباشد، قهرا الفاظ هم مبین و آشکار و کتاب نیز کتاب مبینى خواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 184 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : کتاب |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● علم خداوند نسبت به غیب
رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: مفاتیح (کلیدهاى) غیب پنج است، و جز خدا کسى از آن اطلاع ندارد: 1- کسى نمىداند فردا به چه حوادثى آبستن است مگر خداى متعال 2- کسى نمىداند رحم زنان چه زمانى جنین و بار خود را مىاندازد، جز او 3- کسى نمىداند چه وقت باران مىبارد جز او 4- کسى نمىداند که در چه سرزمینى مرگش فرا مىرسد، تنها خدا است که مىداند مرگ هر کسى در کجا واقع مىشود 5- کسى نمىداند چه وقت قیامت بر پا مىگردد، مگر خداى تبارک و تعالى.
علامه طباطبایی: با فرض اینکه این روایت صحیح باشد، نباید پنداشت که با عموم آیه منافات دارد، زیرا مسلم است که عدد مفهوم ندارد، و اگر کسى بگوید فلان مقدار پول دارم، دلیل بر این نیست که بیشتر ندارد، و این پنج چیزى که در روایت ذکر شده است، برگشت همه به یک معنا است، و آن عبارت است از علم به حوادث قبل از اینکه حادث شوند، و معلوم است که حوادث تنها همین پنج امر مذکور در روایات نیست، بلکه خود آیه دلالت بر مصادیق دیگرى نیز دارد. {وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ }
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را الدر المنثور (ج 3 ص 15) از احمد و بخارى در کتابهاى خود و حشیش بن اصرم در کتاب استقامت و ابن ابى حاتم و ابو الشیخ و ابن مردویه همگى از ابن عمر نقل کردهاند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 211 و 212 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : غیب |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● روایاتی که بر ظاهر آیه «وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُها» منطبق نمىشود
ابى الربیع شامى گفت: از امام صادق(علیهالسلام) از معناى جمله «وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُها ...إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ» سؤال کردم فرمود: مقصود از «ورقه» جنین ناتمامى است که سقط شود، و مقصود از «حبه»، فرزند و مراد از «ظُلُماتِ الْأَرْضِ» رحم مادران است و «رطب» نیز به معناى فرزندى است که زنده بدنیا آید، و «یابس» کودکى است که رحم، آن را سقط کند، و همه اینها در کتاب مبین است.
علامه طباطبایی: این روایت را کلینى و صدوق نیز از ابى الربیع، از آن جناب نقل کردهاند. ولیکن روایت بر ظاهر آیه منطبق نمىشود.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را تفسیر عیاشى (ج 1 ص 361) از ابى الربیع شامی روایت کرده است.
2-در الدر المنثور(ج 3 ص 15) است که خطیب در کتاب تاریخ خود به سند ضعیفى از ابن عمر نقل کرده که گفت: رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: هیچ زراعتى بر روى زمین و هیچ میوهاى بر درخت نیست مگر اینکه بر آن نوشته شده است: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم- این رزق فلان ابن فلان است» آن گاه استدلال فرمود به آیه «وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ».
علامه طباطبایی:این روایت علاوه بر اینکه سندش ضعیف است، مضمونش نیز با مضمونى که آیه دارد درست منطبق نیست.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 212 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : اسمهای خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نحوه حرکت برگ ها -
حسين پاک دل
مفاتح، هم به معنای خزینه است (جمع مفتح) ، هم به معنای کلید است (جمع مفتح) ولی معنای اول مناسب تر است .
- کلمه خشکی و دریا و تر و خشک، کنایه از همه چیزهای دیگری است که مقابل همند، مثل مرگ و حیات، سلامتی و مرض، فقر و غنا، نیک و بد، مجرد و ماده .
- شاید مراد از سقوط برگها ، حرکات نزولی باشد و مراد از دانه های در دل زمین حرکات صعودی .
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : رزق الهی |
گوینده : بیتا شریفی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.