جمله «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ» به منزله تفسیرى است براى جمله «غلاظ شداد»، مىفرماید: منظور از غلاظ و شداد این است که فرشتگان نامبرده ملازم آن ماموریتى هستند که خداى تعالى به آنان داده، و غیر از خدا و اوامرش هیچ عامل دیگرى از قبیل رقت و ترحم و امثال آن در آنان اثر نمىگذارد، و خدا را با مخالفت و یا رد، عصیان نمىکنند، هر چه را مامور باشند مو به مو اجرا مىکنند، بدون اینکه چیزى از خود آنان فوت شود، و یا به خاطر ضعف و خستگى از ماموریت کم کنند، (نتیجه عذابى که آنان به انسانها مىدهند عذابى است که اگر انسانى آن را انجام مىداد، مىگفتیم فلانى شکنجهگرى غلاظ و شدید، و مردى بىرحم و بىشفقت است، و خلاصه اینکه) وقتى عمل چنین عملى بود، مىتوان صاحب عمل را غلیظ و شدید خواند.
توضیح : با این بیان روشن مىشود که جمله «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ» ناظر به این است که این فرشتگان ملتزم به تکلیف خویشند، و جمله «یفعلون» ناظر به این است که عمل را طبق دستور انجام مىدهند. پس شما خواننده عزیز مانند بعضى از مفسرین (روح المعانى، ج: 28، ص: 157) خیال نکنید که جمله دومى تکرار جمله اول است، خیر، جمله اول راجع به دست نکشیدن از کار است، و جمله دوم راجع به این است که کار را مو به مو طبق دستور خدا انجام مىدهند.
فخر رازى در تفسیر کبیر (ج: 30، ص: 46) خود در ذیل آیه شریفه مورد بحث گفته: در این آیه اشارهاى است به اینکه ملائکه در آخرت مکلف به تکالیف مىشوند (همانطور که ما انسانها در دنیا مکلف هستیم) آنها در آخرت مورد تکالیف و اوامر و نواهى مىگردند، و عصیان ملائکه به همین است که با امر و نهى خدا مخالفت کنند. ولى این حرف درست نیست، چون در آیه چنین اشارهاى وجود ندارد آیه شریفه تنها مىخواهد بفرماید: ملائکه محض اطاعتند، و در آنها معصیت نیست، و به اطلاقش شامل دنیا و آخرت هر دو مىشود، پس ملائکه نه در دنیا عصیان دارند و نه در آخرت، پس هیچ وجهى ندارد که رازى تکلیف ملائکه را مختص به آخرت بداند.
و نیز تکلیف ملائکه از سنخ تکلیف معهود در مجتمع بشرى ما نیست، چون در بین ما انسانهاى اجتماعى تکلیف عبارت از این است که تکلیف کننده اراده خود را متعلق به فعل مکلف کند، و این تعلق امرى است اعتبارى، که دنبالش پاى ثواب و عقاب به میان مىآید، یعنى اگر مکلف موجودى داراى اختیار باشد، و به اختیار خود اراده تکلیف کننده را انجام بدهد، مستحق پاداش مىشود، و اگر ندهد سزاوار عقاب مىگردد، و در چنین ظرفى یعنى ظرف اجتماع، و نسبت به چنین تعلقى یعنى تعلق اعتبارى البته، هم فرض اطاعت هست و هم فرض معصیت، هم ممکن است مکلف فعل مورد اراده تکلیف کننده را بیاورد و هم ممکن است نیاورد.
اما در غیر ظرف اجتماع مثلا در بین ملائکه که زندگیشان اجتماعى نیست، و اعتبار در آن راه ندارد، تا فرض اطاعت و معصیت هر دو در آن راه داشته باشد، تکلیف هم معناى دیگرى دارد، آرى ملائکه خلقى از مخلوقات خدایند، داراى ذواتى طاهره و نوریه، که اراده نمىکنند مگر آنچه خدا اراده کرده باشد، و انجام نمىدهند مگر آنچه او مامورشان کرده باشد، هم چنان که فرمود: «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ» (انبیاء/27)، و به همین جهت در عالم فرشتگان جزا و پاداشى نیست، نه ثوابى و نه عقابى، و در حقیقت ملائکه مکلف به تکالیف تکوینىاند، نه امر و نهىهاى تشریعى، و تکالیف تکوینیشان هم به خاطر اختلافى که در درجات آنان هست مختلف است، هم چنان که در جاى دیگر قرآن آمده: «وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ» (صافات/164)، و نیز از خود ملائکه نقل کرده که مىگویند: «وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ ما بَیْنَ أَیْدِینا وَ ما خَلْفَنا» (مریم/64).
و آیه شریفه مورد بحث بعد از آیات قبلى جنبه تعمیم بعد از تخصیص را دارد، چون خداى تعالى نخست با بیانى خصوصى همسران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را ادب مىآموزد، و در آخر، خطاب را متوجه عموم مؤمنین مىکند، که خود و اهل بیت خود را ادب کنید، و از آتشى که آتشگیرانهاش خود دوزخیانند حفظ نمایید، و مىفهماند که همین اعمال بد خود شما است، و در آن جهان بر مىگردد، و آتشى شده به جان خودتان مىافتد، آتشى که به هیچ وجه خلاصى و مفرى از آن نیست.
[ بستن توضیحات ]