از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
شماره صفحه : 164 حزب : 33 جزء : نهم سوره : اعراف
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(فالقی عصاه فاذا هی ثعبان مبین ):(پس موسی عصایش را بیفکند وناگهان عصا اژدهایی بزرگ شد)،یعنی در جواب فرعون موسی عصای خود راافکند و ناگهان عصا تبدیل به ماری بسیار بزرگ گردید، البته در آیات دیگر باکلماتی مثل (حیه تسعی )(34)،و (جان )(35)،به این معجزه اشاره شده است . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
عصا را انداخت دید یک مار بزرگ شد یک مار روشن آشکار که دیگر در مار بودن او هیچ تردیدی نبود ثعبان آن مار بزرگ است در جریان عصا که تبدیل شد به مار بزرگ قرآن کریم گاهی دارد به اینکه این حیه‌ای است که می‌جهد آیه 20 سورهٴ مبارکهٴ طه این است که ﴿قالَ أَلْقِها یا مُوسى فَأَلْقاها فَإِذا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعى﴾ یک مار جهنده‌ای شد نفرمود ثعبان در بخشهای دیگر قرآن کریم دارد که﴿تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانُّ﴾ ثعبای مبین در سوره شعرا آیه 32 آمده که﴿فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبینٌ﴾ ولی در بخشهای دیگر نظیر سورهٴ مبارکهٴ قصص آیه 31 به این صورت آمده است ﴿وَ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانُّ﴾ مثل مار کوچک اهتزاز دارد جان دارد. خب تعبیر به جان یک تعبیر به حیه دو تعبیر به ثعبان سه اینها آیا هماهنگ است یا نه؟ پاسخش این است که این عصا می‌توانست در حالتهای گوناگون بصورت ریز و درشت در بیاید و آنجا که فرمود ﴿وَ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانُّ﴾ آن در طلیعه امر بود لازم نبود که بصورت ثعبان یا مار بزرگ یا افعی در بیاید آنجا در کوه طور بود ذات اقدس اله خواست که اصل انقلاب عصا به مار را توجیه کند می‌فرماید وقتی ما اراده کنیم این چوب می‌شود مار آنجا دیگر لازم نبود بصورت ثعبان مبین دربیاید لذا به صورت یک مار معمولی و مار کوچک دارد گذشته از اینکه این کأنها جانّ نشان نمی‌دهد که حتما این مار مار کوچکی بود چون مار کوچک جست و خیزش زیاد است افعی جست و خیزش زیاد نیست آنجا که دارد کأنها جان ناظر به سرعت سیر است یعنی این در عین حال که ثعبان است مثل یک مار کوچک می‌جهد تنه افعی را دارد جهش مار کوچک را دارد آنجا از احترازش سخن می‌گوید در سوره اعراف و غیر اعراف از جثه‌اش سخن می‌گوید همه‌اش معجزه است جثه عظیم پیدا کردن یک چوب نه تنها مار شدن چوب معجزه است چند برابر خودش شدن هم معجزه است این معجزه است ثعبان شدنش معجزه است و جست و خیز مار ریز داشتن هم معجزه است برای اینکه افعی مثل مار ریز جست و خیز ندارد دیگر. خب پس این هم می‌تواند ناظر به حالات مختلف باشد یک و هم می‌تواند به اینکه در طلیعه امر در کوه طور لازم نیست ثعبان بشود اصل جریان را می‌خواهد تفهیم کند که کرد در جریان اعجاز و معجزه نشان دادن که با ارعاب همراه است آنجا لازم است ثعبان بشود که می‌شود.﴿فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبینٌ وَ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنّاظِرینَ﴾ از اینکه عصا بتواند چوب بشود یک محال عادی است محال عقلی آن است که مثلاً دور جایز بشود اجتماع مثلین جایز بشود اجتماع ضدین جایز بشود که همه اینها برگشتش به اجتماع نقیضین است اینها محال عقلی است محال عقلی با اعجاز حل نمی‌شود برای اینکه براهین عقلی مثل مبدأ و معاد و نبوت و وحی ثابت شده است اگر پیغمبری بیاید معاذ الله زیر مبانی عقلی را آب ببندد آنگاه ما پایگاهی نداریم که بگوییم او درست می‌گوید دلیل عقلی نه قابل زوال است یک نه برفرض اینکه قابل زوال باشد فرصت می‌دهد که انسان به معجزه اعتنا کند دو. برای اینکه وقتی اجتماع نقیضین جایز باشد خب این شخص هم پیغمبر است هم نیست هم صادق است هم کاذب -معاذ‌الله- بنابراین برهان عقل تخصیص پذیر و تخلف پذیر و بطلان پذیر نیست ولی عصا بخواهد مار بشود این خیلی عادی است یعنی عادی یعنی ممکن است عادتا چوب مار نمی‌شود ولی بعد از چند سال همین چوب خاک می‌شود می‌پوسد زیر بوته گیاه قرار می‌گیرد که مواد غذایی آن گیاه می‌شود یک ماری از کنارش رد می‌شود عصاره آن گیاه را بوته را می‌خورد بعد به صورت نطفه در می‌آید بعد می‌شود مار بعدی. یک تکه چوب که بخواهد مار شود که محال نیست اما یک دو تا بخواهد پنج تا شود یا سه تا شود محال است اینها محالهای عادی است که معجزه این عادت را خلق می‌کند چیزی نیست که عقلا محال باشد و معجزه پذیر اما همه موارد اعجاز چیزی است که محال عادی است و اعجاز خلق عادت می‌کند. پس مار شدن عصا عقلا جایز است و شد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - أطیب البیان
پس انداخت موسى عصاى خود را پس ناگاه آن عصا اژدهایى بسیار ظاهر و هویدا شد

فَأَلْقىٰ عَصٰاهُ در موضوع این عصا گفتند عصائى بود که حضرت آدم از بهشت آورده بود و بمیراث یدا بید در انبیاء سیر داشت تا بحضرت شعیب رسید و جزو ودایع انبیاء بود بضمیمه عصاهاى هر یک یک انبیاء که چهل عصا نزد شعیب بمیراث رسیده بود موقعى که حضرت موسى را استیجار نمود براى گوسفندان باو گفت یکى از این عصاها را بردار براى گوسفند چرانى این عصا بدست موسى آمد شعیب از از او گرفت و در میان عصاها گذاشت و گفت یکى را بردار همین عصا آمد تا سه مرتبه و این در دست انبیاء سیر کرد تا بدست پیغمبر اکرم صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم رسید و از او بامیر المؤمنین علیه السّلام و جزو ودایع امامت شد و الآن خدمت حضرت بقیة اللّٰه(عج) است و پس از ظهور در دست مبارک آن حضرت است و آثار بسیار از او ظاهر میفرماید، و اصلا درباره عصا دست گرفتن اخبار بسیارى داریم حتى دارد من بلغ الاربعین و لم یتعصّ فقد عصى بخصوص از لوز مرّ اگر باشد و بالاخص براى مسافرت که در خبر است از امیر المؤمنین از حضرت رسول صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم فرمود (من خرج فى سفر و معه عصا من لوز مرّ آمنه اللّٰه من کلّ سبع ضار و من کلّ لصّ عاد و من کل ذات حمة حتى یرجع الى اهله و منزله و کان معه سبعة و سبعون من المعقبات یستغفرون له حتى یرجع و یضعها) ، فَإِذٰا هِیَ ثُعْبٰانٌ مُبِینٌ اشکال گفتند ثعبان مار بسیار بزرگیست که تعبیر باژدها میکنند و جانّ مار کوچکى است که تعبیر بحیّه میکنند خداوند در یک جا تعبیر بجانّ فرموده کَأَنَّهٰا جَانٌّ وَلّٰى مُدْبِراً نمل آیه 10، یک جا تعبیر بحیة فرموده فَإِذٰا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعىٰ طه آیه 20 در اینجا تعبیر بثعبان کرد جواب مواقع مختلف بوده موقعى که خداوند امر فرمود موسى را بدعوت فرعون و امر بالقاء عصا نمود حیّة و جانّ شد چون غرض اعطاء معجزه بود، و اما در این مقام غرض اظهار معجزه و تهدید و تخفیف و تعجیز فرعونیان بود حتى گفتند بقدرى عظمت داشت که شفتین خود را بدو طرف قصر فرعون گذاشت که قصر را با آنچه در قصر است بلع کند چنانچه سحر سحره فرعون را بلعید، و کلمه مبین شاید اشاره بهمین عظمت بوده [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » اثنی عشری
فَأَلْقىٰ عَصٰاهُ :پس انداخت موسى عصا را از دست خود، فَإِذٰا هِیَ ثُعْبٰانٌ مُبِینٌ :پس آن هنگام، عصا بعد از القا، مار عظیمى و اژدهائى شد ظاهر و هویدا، دهن گشاده، ما بین فکین او هشتاد ذراع، فک اسفل به زمین نهاد و فک اعلى بر کنگرۀ قصر فرعون، روى به جانب تخت آورد فرعون با ملازمان فرار نمودند و به روایتى: فرعون بالاى تخت از شدت خوف، خود را ملوث نمود و آن روز چهل بار محدث شد، در صورتى که چهل روز یک مرتبه حدث مى کرد، و هنگام فرار از ازدحام خلایق، بیست و پنج هزار نفر هلاک شدند فرعون نعره زد اى موسى، قسم به خدائى که فرستادۀ او هستى و به حق رضاع و تربیت، که عصاى خود را بگیر تا من به تو ایمان آورم، و بنى اسرائیل را به تو واگذارم موسى علیه السّلام قفاى ثعبان را گرفت، همان عصا شد

رفع شبهه: جماعتى از فلاسفه و طبیعیین، ظهور این معجزۀ بزرگ را منکر شده اند و جواب آنها مبتنى بر سه مقدمه است: 1 اجسام متماثلند در تمام ماهیت و ذات، و متشابهند در حقیقت

2 هر صفت و حالتى که صحیح باشد بر بعض اجسام، همان صفت و حالت ثابت است در سایر اجسام و احرام، خواه آن جرم و جسم کبیر باشد یا صغیر، علوى باشد یا سفلى، جماد باشد یا ذى الحیات

3 اثبات قدرت مطلقۀ الهیه بر کل ممکنات

پس از ثبوت این سه مقدمه، انقلاب و انتقال و استحاله و خرق و التیام و تغیر و انفعال، در صور و اشکال و تبدیل و ابدال، جائز و صحیح باشد؛ در این صورت جسم و جرم عصا از همین اجسام و اوصاف بود که قابلیت صیرورت ثعبان داشت که به ارادۀ مؤثر قدیر ماهیت آن به ماهیت ثعبان منقلب گشت، و این انقلاب، امرى ممکن و در حیطۀ قدرت سبحانى است؛ استبعادى ندارد

تبصره: اکثر برآنند عصاى آدم علیه السّلام که از بهشت آورده و به طریق ارث میان اولاد او بود تا به شعیب علیه السّلام رسید با چهل عصاى دیگر که از آباى او بود چون موسى علیه السّلام اجازۀ حرکت نمود فرمود: در این خانه برو و عصائى بردار وارد شده همین عصا به دست او آمد به شعیب علیه السّلام ارائه داد، فرمود: دیگرى را اختیار کن موسى علیه السّلام برگشت، عصا را در میان آنها نهاد، ثانیا همان عصا به دست او آمد، تا نوبت چهارم، شعیب علیه السّلام دانست در این حکمتى است، آن را به او داد در مراجعت و مشاهده آتش، به طلب آن، بالاى کوه برآمد خطابات الهى رسید و از جمله القاى عصا و اژدها شد به محض گرفتن، فورا عصا گردید، و با هارون علیه السّلام مأمور دعوت فرعون شدند

خواص عصا: به روایتى همۀ انبیاء عصا در دست داشتند براى دورى از خیلاء و کبر

در مجمع فرمود رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: تعصّوا فانّها من سنن اخوانى المرسلین: عصا بدست گیرید که آن از سنن برادران من پیغمبران است

و فرمود امیرالمؤمنین علیه السّلام: من خرج فى سفره و معه عصا من لوز مرّ و تلا هذه الآیة: «وَ لَمّٰا تَوَجَّهَ تِلْقٰاءَ مَدْیَنَ الى قوله وَ اَللّٰهُ عَلىٰ مٰا نَقُولُ وَکِیلٌ » امنه اللّه من کلّ سبع ضارّ و من کلّ لصّ عاد و من کلّ ذات حمة حتّى یرجع الى اهله و منزله و کان معه سبعة و سبعون من المعقّبات یستغفرون له حتّى یرجع و یضعها: هرکه در سفر خود بیرون رود، با او عصاى بادام تلخ باشد، و آیۀ شریفه «وَ لَمّٰا تَوَجَّهَ تِلْقٰاءَ مَدْیَنَ تا وَ اَللّٰهُ عَلىٰ مٰا نَقُولُ وَکِیلٌ » را بخواند حق تعالى او را ایمن گرداند از هر درندۀ ضرر رساننده، و هر دزد ستم کننده و از هر جانور گزنده، تا آن که مراجعت کند با اهل خود و با او هفتاد و هفت ملک در قدام و خلف او واو را محافظت نمایند و استغفار براى او کنند تا معاودت و عصا را بگذارد

و اول کسى که عصا به دست گرفت در خطبه، قس بن ساعده بود
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » ترجمه تفسیر مجمع البیان
فَأَلْقىٰ عَصٰاهُ فَإِذٰا هِیَ ثُعْبٰانٌ مُبِینٌ : موسى (ع) براى اجابت درخواست فرعون عصاى خود را افکند و بصورتى مارى عظیم در آمد عصا واقعاً مار شده بود و هیچگونه تردیدى براى کسى باقى نماند

برخى گویند: وقتى که عصا اژدها شد، قبۀ فرعون را که هشتاد ذراع طول داشت در میان دو فک خود قرار داد فرعون ناراحت شد و از تخت خود افتاد و پا بفرار گذاشت، مردم نیز فرار کردند فرعون داخل خانۀ خود شد و از موسى خواهش کرد که اژدها را بگیرد و وعده داد که ایمان بیاورد موسى اژدها را گرفت و عصا شد

این قول از ابن عباس و سدّى است برخى گفته اند: طول مار هشتاد ذراع بود [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عرفانی اشراق
فَأَلْقىٰ عَصٰاهُ فَإِذٰا هِیَ ثُعْبٰانٌ مُبِینٌ

موسى نیز عصاى خود را بیفکند، در آن هنگام آن عصا اژدهایى نمودار شد

تا انسان خود را نشناسد به حقایق اشیا پى نخواهد برد این انسان عارف است که با آگاهى از غیب و شهود به حیات ابدى دست خواهد یازید و همه هستى در اختیار او قرار خواهد گرفت همچون موسى که عصایش اژدها شد و حضرت سلیمان که باد مرکب او گردید آدمى کوهى است، چون مفتون شود؟ کوه اندر مار حیران چون شود؟ خویشتن نشناخت مسکین آدمى از فزونى آمد و شد در کمى خویشتن را آدمى ارزان فروخت بود اطلس، خویش بر دلقى بدوخت صد هزاران مار و کُه حیرانِ اوست او چرا حیران شده ست و مارْ دوست ؟ عالَم، افسرده ست و نام او، جماد جامد، افسرده بود اى اوستاد باش تا خورشیدِ حَشر آید عیان تا ببینى جنبشِ جسمِ جهان چون عصاى موسى اینجا، مار شد عقل را از ساکنان اِخبار شد پارۀ خاکِ ترا چون مرد ساخت خاکها را جملگى شاید شناخت مرده زین سویند و زآن سو زنده اند خامش اینجا، و آن طرف گوینده اند چون از آن سوشان فرستد سوى ما آن عصا گردد سوى ما، اژدها کوهها هم لحنِ داوودى کند جوهرِ آهن به کف مومى بُوَد باد حمّال سلیمانى شود بحر با موسى سخن دانى شود

ماه، با احمد اشارت بین شود نار، ابراهیم را نسرین شود خاک، قارون را چو مارى در کَشَد اُستُنِ حَنّانه آید در رَشَد سنگ، بر احمد سلامى مى کند کوه، یحیى را پیامى مى کند ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم با شما نامحرمان ما خامشیم چون شما سوى جَمادى مى روید محرمِ جانِ جمادان چون شوید؟ از جمادى، عالَمِ جانها روید غلغلِ اجزاى عالم بشنوید فاش تسبیح جمادات آیدت وسوسۀ، تأویلها نربایدت چون ندارد جانِ تو قِندیلها بهرِ بینش، کرده اى تأویلها که: غرض تسبیحِ ظاهر کى بود؟ دعوىِ دیدن خیال غَى بود بلکه مر بیننده را دیدارِ آن وقتِ عبرت مى کند تسبیح خوان پس چو از تسبیح یادت مى دهد آن دلالت همچو گفتن مى بود این بود تأویل اهلِ اِعْتزال وآنِ آنکس کاو، ندارد نورِ حال چون ز حس بیرون نیآمد آدمى باشد از تصویر غیبى اعجمى [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نمونه
بلافاصله موسى دو معجزه بزرگ خود را که یکى مظهر بیم و دیگرى مظهر امید بود،و مقام انذار و بشارت او را تکمیل مى کرد،نشان داد: نخست عصاى خود را انداخت و به صورت اژدهاى آشکارى درآمد ( فَأَلْقىٰ عَصٰاهُ فَإِذٰا هِیَ ثُعْبٰانٌ مُبِینٌ ) تعبیر به مبین اشاره به این است که راستى تبدیل به اژدها شد و چشم بندى و تردستى و سحر و مانند آنها نبود،به خلاف کارى که ساحران بعدا انجام دادند،زیرا در مورد آن مى گوید آنها چشم بندى کردند و عملى انجام دادند که تصور مى شد مارهایى است که به حرکت در آمده است ذکر این نکته نیز لازم است که در آیه 10 سوره نمل و 31 قصص مى خوانیم که عصا همانند جان به حرکت در آمد و جان در لغت به معنى مارهاى باریک و سریع السیر است،و این تعبیر با تعبیر ثعبان که به معنى اژدها و مار عظیم است،ظاهرا سازگار نمى باشد ولى با توجه به اینکه آن دو آیه مربوط به آغاز بعثت موسى،و آیه مورد بحث مربوط به مقابله او با فرعون است،مشکل حل مى شود،گویا در آغاز کار،خدا موسى را تدریجا با این معجزه عظیم آشنا مى سازد،و در صحنه اول کوچکتر و در صحنه بعد عظیمتر ظاهر مى گردد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نور
نکته ها:
از عصاى حضرت موسى معجزات دیگرى نیز نمایان شد، از جمله اینکه پس از اژدها شدن، همه ى بافته هاى ساحران را بلعید، «تَلْقَفُ مٰا یَأْفِکُونَ » به آب دریا خورد و آن را شکافت، «أَنِ اِضْرِبْ بِعَصٰاکَ اَلْبَحْرَ فَانْفَلَقَ » ، به سنگ خورد و چشمه هاى آب از آن جوشید «اِضْرِبْ بِعَصٰاکَ اَلْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اِثْنَتٰا عَشْرَةَ عَیْناً»

عصا در حضور خود موسى علیه السلام، مار کوچک و پر تحرّک شد و موسى فرار کرد، «جَانٌّ وَلّٰى مُدْبِراً» در حضور مردم مانند مار معمولى حرکت مى کرد، «حَیَّةٌ تَسْعىٰ » و در حضور فرعون، مار بزرگ و اژدها شد «فَإِذٰا هِیَ ثُعْبٰانٌ » بنابراین در تبلیغ و تربیت باید نوع و گرایش مخاطب را در نظر گرفت و هرکدام را با توجّه به موقعیّت خودش قانع کرد

امام رضا علیه السلام فرمود: زمان حضرت موسى علیه السلام، سحر و جادوگرى رواج بسیارى داشت و آن حضرت با آوردن معجزه اى که آنان قادر به انجام آن نبودند، سحرهایشان را باطل و با آنها اتمام حجّت نمود میان افکندن عصا و اژدها شدن آن فاصله اى نبود «فَإِذٰا هِیَ ثُعْبٰانٌ » [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن
فَأَلْقىٰ عَصٰاهُ ،موسى علیه السّلام عصا از دست بیفگند

و اصل«عصا»من العصیان الّذی هو الامتناع باشد،براى آن که تا چوبى سخت خشک نباشد آن را عصا نکنند از چوب خرما و سنجد و عوسج،قال الشّاعر: 10 «6» تصف السّیوف و غیرکم یعصى بها یا ابن القیون و ذاک فعل الصّیقل یقال:عصى بالسّیف إذا اخذه بیده اخذ العصاء،و قیل بل یقال عصوته بالعصار و عصیته بالسّیف اذا ضربته به و القاى عصا در آیت حقیقت است،و در دگر جا آید به معنى کنایت از ترک سفر،چنان که شاعر گفت : فالقت عصاها و استقرّ بها النّوى کما قرّ عینا بالایاب المسافر بعضى دگر گفتند:«عصا»مشتق نیست از عصیان،براى آن که«الف» [او] منقلب است از«واو»،و«الف»این منقلب است از«یا»،یقال:عصى یعصی عصیانا و معصیة،و یقال:عصا و عصوان و عصوته بالعصا،قال الشّاعر : فجاءت بنسج العنکبوت کانّه على عصویها سابریّ مشبرق و اصل«إلقاء»من اللّقاء باشد به معنى اتّصال،و«الف»ازالت را بود و المعنى ازال الاتّصال الّذى بین ذلک الملقى و بین یدیه[179 ر] و از وجوه افعل یکى ازالت باشد،کقولهم:اعجمت الکتاب ازلت عجمته و عربت معدته اذا فسدت و اعربتها اصلحتها،أى ازلت فسادها فَإِذٰا هِیَ ،این را«اذا»ى مفاجات گویند، کقولهم:فتحت الباب فاذا زید بالباب،و دخلت على فلان فاذا زید عنده و در قرآن از این بسیار است و«ثعبان»مار بزرگ باشد فرّاء گفت:مارى بزرگ نر باشد،و اصل او من ثعبت الماء اثعبه اذا فجّرته و انثعب الماء أى انفجر،و المثعب موضع انفجار الماء و ناودان را براى آن مثعب خوانند که آلت انفجار آب بود،و براى آنش ثعبان خوانند که به مانند سیلاب رود،قال الشّاعر : على نهج کثعبان العرین و«مبین»،بیّن ظاهر من ابان الشّىء اذا تبیّن و ظهر،یعنى بر حقیقت اژدها شد ظاهر که مى دیدند و در او شبهتى نبود وهب گفت:چون فرعون موسى را گفت بیار تا چه حجّت دارى،او عصا از دست بینداخت در حال اژدهایى شد عظیم

عبد اللّه عبّاس و سدّى گفتند:اژدهاى بزرگ نر موى ناک و دهن بازکرده و یک زفر بر زیر کوشک فرعون نهاده،و دگر زفر بر بالاى کوشک خواست تا کوشک را با هرکه در اوست فروبرد آنگه آهنگ فرعون کرد فرعون بگریخت و در خانه شد و او را حدث افتاد از بیم تا آن روز چهل نوبت بنشست پس ازآن که به چهل روز یک نوبت نشستى و فریاد خواست از موسى و گفت:به حرمت رضاع و تربیت که این را از من دور کنى تا به تو ایمان آرم و بنى اسرائیل را با تو بفرستم و هرچه خواهى بکنم ثعبان از دگر سوى حمله برد بر مردمان و لشکر

مردم همه بر هم افتادند تا جماعتى بسیار کشته شدند

چون فرعون بسیار زارى کرد و فریاد خواست و گفت:یا موسى این را از من بازدار تا ایمان آرم،و هر التماس که کنى به جاى آرم،موسى علیه السّلام دست کرد و برگرفت آن را عصا شد همچنان که بود فرعون با جاى خود آمد و بنشست و موسى را گفت:آیتى دگر دارى ؟گفت:بلى،گفت:بیار دست در گریبان کرد و از گریبان بیرون آورد سپید به مانند برف از او نورى مى تافت مانند آفتاب فرعون گفت:این دست تو است ؟موسى علیه السّلام دگرباره دست در گریبان کرد و برون 5 «4» آورد،نورى از او بتافت تا به عنان آسمان چنان که چشمها را غلبه کرد فرعون به او نتوانست نگریدن،متحیّر فروماند موسى علیه السّلام دگرباره دست در گریبان کرد و برون آورد چنان که در اصل خلقت بود

فرعون خواست تا ایمان آورد،هامان برخاست و پیش او آمد و گفت: دعوى خدایى کرده اى و عالمى مسخّر تواند و تو را مى پرستند به بنده اى ایمان خواهى آوردن تا تبع او باشى،این زشت کارى باشد فرعون گفت:مرا مهلتى ده تا فردا موسى علیه السّلام گفت:روا باشد و برگشت و خداى تعالى وحى کرد به موسى که:فرعون را بگوى که اگر[به من] ایمان آرى این ملک بر تو رها کنم و جوانى و قوّت با تو دهم فرعون گفت:یک امروز مرا مهلت ده موسى علیه السّلام برفت هامان در آمد فرعون گفت:یا هامان!چه گویى ؟موسى چنین مى گوید،و اگر این چنین باشد کارى عظیم بود هامان گفت:او مردى جادوست روا بود که بکند،امّا یک روز که این قوم تو را پرستند به ملک همۀ دنیا برنیاید و فرعون را از سر آن بر بود و گفت:حدیث جوانى که گفت با تو دهم، من چاره بسازم که تو جوان شوى و مویت سیاه شود

آنگه بفرمود تا وسمه بیاوردند و او را بفرمود تا به آن خضاب کرد و مویش سیاه شد موسى علیه السّلام بر دگر روز بازآمد،فرعون را یافت موى سیاه شده،عجب ماند از آن!خداى تعالى وحى کرد به او که:چه اندیشه کنى،که این خضابى مزوّر است روزى چند برآید برود،همچنان شود که بود و در بعضى [179 پ]روایات آمد که:چون موسى و هارون از نزدیک فرعون برون 10 «4» آمدند، ایشان را باران بگرفت در راه عجوزى بود،پیرزنى از خویشان مادر موسى

موسى و هارون در سراى او شدند و آن شب آنجا مقام کردند،و هامان و لشکر گفتند:چرا اینان را بنگرفتى و محبوس نکردى ؟او کس فرستاد براثر ایشان چون کسان فرعون آنجا آمدند،ایشان خفته بودند و عجوز بیدار بود،خواست تا ایشان را بیدار کند و بجهاند عصا بر بالین موسى علیه السّلام نهاده بود، دگرباره اژدها گشت و آهنگ ایشان کرد بگریختند و موسى و هارون را رها کردند،و چون بیدار شدند عجوز ایشان را خبر داد به آنچه رفت، [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.