از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(قال ما منعک الا تسجد اذامرتک قال انا خیر منه خلقتنی من نار وخلقته من طین ):(خداوند فرمود: چه چیز مانع تو شد هنگامی که تو را امر به سجده کردم ،سجده نمایی ؟ابلیس گفت : من از او بهترم ،مرا از آتش آفریده ای واو را از خاک خلق کرده ای )،خداوند فرمود: چه چیزی باعث شد که به آنچه من بدست خود خلق کرده ام سجده نکنی ؟ (ما منعک الا تسجد لما خلقت بیدی )(3)،و این توصیف به جهت اهتمام به امر خلقت انسان بود، اما جوابی که ابلیس می دهداولین نافرمانی ابلیس است و در این جواب برای نخستین بار خدای متعال معصیت شد، چون بازگشت تمام معاصی به ادعای خودخواهی و انانیت ومنازعه با کبریایی خدای متعال است ، در حالیکه کبریائی ردائی است که تنهاشایسته اوست و همه مخلوقات در برابر او ذلیل و خاضع می باشند، اما ابلیس دربرابر چنین پروردگار قیوم و عظیمی که منبع همه کمال وجمال و جلال می باشدادعای انیت نمود و با پروردگارش در مقام کبربایی منازعه کرد و گفت :(انا خیرمنه )،(من بهتر از او هستم ) و با استمرار و ثبات در تکبرش امر خدای سبحان رانافرمانی کرد و این کلام در واقع تکبر نسبت به خداست ، نه نسبت به آدم ، اماسجده ملائکه در واقع سجده به ماده آدم (که همان گل و خاک است ) نبود، بلکه سجده به شرافت روح و انسانیت او بود که خداوند او را از سایرین ممتاز نموده و از روح خویش در او دمیده بود، لیکن ابلیس بر اینکه خلقت آدم از گل است وخلقت او از آتش تأکید نمود و اصل مطلب را که همان تکبر او نسبت به پروردگارش بود مهمل گذاشت و صحبتی از آن نکرد، لذا خود خواهی و خودپرستی دیده بصرت او را کور کرده بود تا آنجا که پنداشت آتش از خاک برتراست و برتر نباید به پست تر سجده کند، درحالیکه خداوند از روح خود در آن خاک دمیده و ابلیس را امر به سجود نموده بود و این شرافت و منزلتی است که همه ملائک در برابر آن خضوع نمودند جز ابلیس که با مستقل دیدن ذات خود وادعای کبرایی ، خود را برتر دید واز فرمان پروردگار سرپیچی کرد وتکبرش باعث سقوط وی ازمقام قدس گردید. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  رضا رضائي
برگزیده تفسیر نمونه :
(آیه 12)- در این آیه مى‏گوید: خداوند «ابلیس» را به خاطر سرکشى و طغیانگرى مؤاخذه کرد، فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنى؟» (قالَ ما مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ).
او در پاسخ به یک عذر ناموجه متوسل گردید، «گفت: من از او بهترم، به دلیل این که مرا از آتش آفریده‏اى و او را از خاک و گل»! (قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ).
گویا چنین مى‏پنداشت که آتش برتر از خاک است، و این یکى از بزرگترین اشتباهات ابلیس بود، شاید هم اشتباه نمى‏کرد و به خاطر تکبر و خودپسندى دروغ مى‏گفت.
اما امتیاز آدم در این نبود که از خاک است، بلکه امتیاز اصلى او همان «روح انسانیت» و مقام خلافت و نمایندگى پروردگار بوده است.
در اینجا یک سؤال باقى مى‏ماند، و آن این که چگونه شیطان، با خدا سخن گفت، مگر وحى بر او نازل مى‏شده است؟
پاسخ این سؤال این است که: هیچ مانعى ندارد که خداوند با شخص دیگرى نه به عنوان وحى و رسالت، بلکه از طریق الهام درونى، یا به وسیله بعضى از فرشتگان سخن بگوید، خواه این شخص از صالحان و پاکان باشد، همانند مریم و مادر موسى یا از ناصالحان باشد مانند شیطان! [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » سایت تبیان
تفسیر کشاف
(ألا تسجد) " لا " فی (أن لا تسجد) صلة بدلیل قوله : ما منعک أن تسجد لما خلقت بیدی . و مثلها (لئلا یعلم أهل الکتاب ) بمعنی لیعلم : فإن قلت : ما فائدة زیادتها ؟ قلت : توکید معنی الفعل الذی تدخل علیه و تحقیقه کأنه قیل : لیتحقق علم أهل الکتاب . و ما منعک أن تحقق السجود و تلزمه نفسک ؟ (إذا أمرتک ) لان أمری لک بالسجود أوجبه علیک إیجابا و أحتمه علیک حتما لابد لک منه فإن قلت : لم سأله عن المانع من السجود و قد علم ما منعه ؟ قلت : للتوبیخ و لإظهار معاندته و کفره و کبره و افتخاره بأصله و ازدرائه بأصل آدم ، و أنه خالف أمر ربه معتقدا أنه غیر واجب علیه ، لما رأی أن سجود الفاضل للمفضول خارج من الصواب . فإن قلت : کیف یکون قوله (أنا خیر منه ) جوابا لما منعک . و إنما الجواب أن یقول : منعنی کذا ؟ قلت : قد استأنف قصة أخبر فیها عن نفسه بالفضل علی آدم ، و بعلة فضله علیه ، و هو أن أصله من نار و أصل آدم من طین ، فعلم منه الجواب و زیادة علیه ، و هی إنکار للأمر و استبعاد أن یکون مثله مأمورا بالسجود لمثله ، کانه یقول : من کان علی هذه الصفة کان مستبعدا أن یؤمر بما أمر به . [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
تفسیر نور
دلیل سجده‏ى فرشتگان بر آدم، فرمان خداوند و لیاقت ذاتى انسان بود نه جنسیّت و ساختمان وجودى او. شیطان در مقام توجیه نافرمانى خود، با مغلطه و قیاسى نابجا ادّعا کرد: من از آدم برترم، زیرا من از آتشم و آدم از خاک، گرچه هرکدام منشأ اثرى خاص مى‏باشند، امّا در حقیقت او با این ادّعاى غلط، به جاى اطاعت از فرمان خداوند حکیم وتوجّه به جایگاه آدمى نزد خداوند، «انّى جاعل فى الارض خلیفة» <21> و نادیده گرفتن روح الهى در انسان، «نفختُ فیه من روحى» <22> در مقابل فرمان خداوند گردنکشى کرد. چنانکه بسیارى از ما نیز در بسیارى موارد، احکام و دستورات دینى را بدون توجّه به حکمت و فلسفه‏ى آن، به ظاهر با عقل خود مى‏سنجیم و چون دلیل آشکارى براى آن نمى‏یابیم، آن را نمى‏پذیریم و بدان بى‏اعتنا مى‏شویم، یا در برخى موارد از مقایسه‏ى موضوعاتِ متشابه با یکدیگر، حکم یکسانى براى همه‏ى آنها صادر مى‏کنیم. لذا قیاس در استنباط احکام جایز نیست و امام صادق علیه السلام همواره از قیاس‏هاى ابوحنیفه به شدّت انتقاد مى‏کرد. <23> 1- قبل از صدور حکم، محاکمه و بازپرسى لازم است. «قال ما منعک» 2- شیطان، پایه‏گذار نافرمانى و گناه است. «ما منعک... اذ امرتک» چون اوّلین نافرمانى توسّط او صورت گرفت. 3- عقاب بدون بیان قبیح است، تا حکمى و مطلبى بیان نشده، بازخواست و مجازات نمى‏توان کرد. «قال ما منعک... اذ امرتک» 4- شیطان در برابر خدا ایستاد، نه در برابر حضرت آدم. «اذ أمرتک» چنانکه در آیه‏ى دیگر مى‏خوانیم: «ففسق عن امر ربّه» <24> 5 - شیطان نیز همچون انسان داراى تکلیف و اختیار است. «ما منعک الاّ تسجد اذ امرتک قال...» 6- میزان، اطاعت امر خداست. سنّ و نژاد و سابقه و... هیچ کدام معیار نیست. «اذ أمرتک قال أنا خیر...» 7- در قضاوت، به مجرمان نیز فرصت اظهارنظر بدهیم. «قال أنا خیر منه» 8 - نادیده گرفتن بعد ملکوتى انسان و تنها چشم دوختن به جسم او که مرام و مسلک مادّیین مى‏باشد، شیطان‏صفتى است. «قال أنا خیر منه» 9- خودبرتربینى مى‏تواند مخلوق را به جبهه‏گیرى در مقابل خالق ودار مى‏کند. «أنا خیر منه» 10- قبول خالقیّت خدا به تنهایى کافى نیست، اطاعت و تسلیم هم لازم است. «خلقتنى... خلقته» شیطان، خالقیّت خدا را پذیرفته بود، ولى از او اطاعت نکرد. 11- نژادگرایى، از ارزشهاى شیطانى است. «خلقتنى من نار» 12- شیطان در برابر فرمان روشن و صریح خداوند، به سلیقه شخصى خود عمل کرد و به اصطلاح، اجتهاد در برابر نص نمود. «اذ امرتک قال... خلقتنى من نار...» 13- شیطان، از قیاس استفاده کرد که اساس علمى ندارد، بلکه بر مبناى گمان است. «خلقتَنى من نار و خلقتَه من طین» [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم چراغي - تفسیر نور
1- قبل از صدور حکم، محاکمه و بازپرسى لازم است. «قال ما منعک»
2- شیطان، پایه‏گذار نافرمانى و گناه است. «ما منعک... اذ امرتک» چون اوّلین نافرمانى توسّط او صورت گرفت.
3- عقاب بدون بیان قبیح است، تا حکمى و مطلبى بیان نشده، بازخواست و مجازات نمى‏توان کرد. «قال ما منعک... اذ امرتک»
4- شیطان در برابر خدا ایستاد، نه در برابر حضرت آدم. «اذ أمرتک» چنانکه در آیه‏ى دیگر مى‏خوانیم: «ففسق عن امر ربّه» [24]
5 - شیطان نیز همچون انسان داراى تکلیف و اختیار است. «ما منعک الاّ تسجد اذ امرتک قال...»
6- میزان، اطاعت امر خداست. سنّ و نژاد و سابقه و... هیچ کدام معیار نیست. «اذ أمرتک قال أنا خیر...»
7- در قضاوت، به مجرمان نیز فرصت اظهارنظر بدهیم. «قال أنا خیر منه»
8 - نادیده گرفتن بعد ملکوتى انسان و تنها چشم دوختن به جسم او که مرام و مسلک مادّیین مى‏باشد، شیطان‏صفتى است. «قال أنا خیر منه»
9- خودبرتربینى مى‏تواند مخلوق را به جبهه‏گیرى در مقابل خالق ودار مى‏کند. «أنا خیر منه»
10- قبول خالقیّت خدا به تنهایى کافى نیست، اطاعت و تسلیم هم لازم است. «خلقتنى... خلقته» شیطان، خالقیّت خدا را پذیرفته بود، ولى از او اطاعت نکرد.
11- نژادگرایى، از ارزشهاى شیطانى است. «خلقتنى من نار»
12- شیطان در برابر فرمان روشن و صریح خداوند، به سلیقه شخصى خود عمل کرد و به اصطلاح، اجتهاد در برابر نص نمود. «اذ امرتک قال... خلقتنى من نار...»
13- شیطان، از قیاس استفاده کرد که اساس علمى ندارد، بلکه بر مبناى گمان است. «خلقتَنى من نار و خلقتَه من طین»

--------------------------------------------------------------------------------
24) کهف، 50
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  . پوربافراني
تفسیر کشاف
(ألا تسجد) " لا " فی (أن لا تسجد) صلة بدلیل قوله : ما منعک أن تسجد لما خلقت بیدی . و مثلها (لئلا یعلم أهل الکتاب ) بمعنی لیعلم : فإن قلت : ما فائدة زیادتها ؟ قلت : توکید معنی الفعل الذی تدخل علیه و تحقیقه کأنه قیل : لیتحقق علم أهل الکتاب . و ما منعک أن تحقق السجود و تلزمه نفسک ؟ (إذا أمرتک ) لان أمری لک بالسجود أوجبه علیک إیجابا و أحتمه علیک حتما لابد لک منه فإن قلت : لم سأله عن المانع من السجود و قد علم ما منعه ؟ قلت : للتوبیخ و لإظهار معاندته و کفره و کبره و افتخاره بأصله و ازدرائه بأصل آدم ، و أنه خالف أمر ربه معتقدا أنه غیر واجب علیه ، لما رأی أن سجود الفاضل للمفضول خارج من الصواب . فإن قلت : کیف یکون قوله (أنا خیر منه ) جوابا لما منعک . و إنما الجواب أن یقول : منعنی کذا ؟ قلت : قد استأنف قصة أخبر فیها عن نفسه بالفضل علی آدم ، و بعلة فضله علیه ، و هو أن أصله من نار و أصل آدم من طین ، فعلم منه الجواب و زیادة علیه ، و هی إنکار للأمر و استبعاد أن یکون مثله مأمورا بالسجود لمثله ، کانه یقول : من کان علی هذه الصفة کان مستبعدا أن یؤمر بما أمر به [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
تفسیر نور
دلیل سجده‏ى فرشتگان بر آدم، فرمان خداوند و لیاقت ذاتى انسان بود نه جنسیّت و ساختمان وجودى او. شیطان در مقام توجیه نافرمانى خود، با مغلطه و قیاسى نابجا ادّعا کرد: من از آدم برترم، زیرا من از آتشم و آدم از خاک، گرچه هرکدام منشأ اثرى خاص مى‏باشند، امّا در حقیقت او با این ادّعاى غلط، به جاى اطاعت از فرمان خداوند حکیم وتوجّه به جایگاه آدمى نزد خداوند، «انّى جاعل فى الارض خلیفة» <21> و نادیده گرفتن روح الهى در انسان، «نفختُ فیه من روحى» <22> در مقابل فرمان خداوند گردنکشى کرد. چنانکه بسیارى از ما نیز در بسیارى موارد، احکام و دستورات دینى را بدون توجّه به حکمت و فلسفه‏ى آن، به ظاهر با عقل خود مى‏سنجیم و چون دلیل آشکارى براى آن نمى‏یابیم، آن را نمى‏پذیریم و بدان بى‏اعتنا مى‏شویم، یا در برخى موارد از مقایسه‏ى موضوعاتِ متشابه با یکدیگر، حکم یکسانى براى همه‏ى آنها صادر مى‏کنیم. لذا قیاس در استنباط احکام جایز نیست و امام صادق علیه السلام همواره از قیاس‏هاى ابوحنیفه به شدّت انتقاد مى‏کرد. <23> 1- قبل از صدور حکم، محاکمه و بازپرسى لازم است. «قال ما منعک» 2- شیطان، پایه‏گذار نافرمانى و گناه است. «ما منعک... اذ امرتک» چون اوّلین نافرمانى توسّط او صورت گرفت. 3- عقاب بدون بیان قبیح است، تا حکمى و مطلبى بیان نشده، بازخواست و مجازات نمى‏توان کرد. «قال ما منعک... اذ امرتک» 4- شیطان در برابر خدا ایستاد، نه در برابر حضرت آدم. «اذ أمرتک» چنانکه در آیه‏ى دیگر مى‏خوانیم: «ففسق عن امر ربّه» <24> 5 - شیطان نیز همچون انسان داراى تکلیف و اختیار است. «ما منعک الاّ تسجد اذ امرتک قال...» 6- میزان، اطاعت امر خداست. سنّ و نژاد و سابقه و... هیچ کدام معیار نیست. «اذ أمرتک قال أنا خیر...» 7- در قضاوت، به مجرمان نیز فرصت اظهارنظر بدهیم. «قال أنا خیر منه» 8 - نادیده گرفتن بعد ملکوتى انسان و تنها چشم دوختن به جسم او که مرام و مسلک مادّیین مى‏باشد، شیطان‏صفتى است. «قال أنا خیر منه» 9- خودبرتربینى مى‏تواند مخلوق را به جبهه‏گیرى در مقابل خالق ودار مى‏کند. «أنا خیر منه» 10- قبول خالقیّت خدا به تنهایى کافى نیست، اطاعت و تسلیم هم لازم است. «خلقتنى... خلقته» شیطان، خالقیّت خدا را پذیرفته بود، ولى از او اطاعت نکرد. 11- نژادگرایى، از ارزشهاى شیطانى است. «خلقتنى من نار» 12- شیطان در برابر فرمان روشن و صریح خداوند، به سلیقه شخصى خود عمل کرد و به اصطلاح، اجتهاد در برابر نص نمود. «اذ امرتک قال... خلقتنى من نار...» 13- شیطان، از قیاس استفاده کرد که اساس علمى ندارد، بلکه بر مبناى گمان است. «خلقتَنى من نار و خلقتَه من طین» [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سمانه بهمن پور - تفسیر المیزان
(قال ما منعک الا تسجد اذامرتک قال انا خیر منه خلقتنی من نار وخلقته من طین ):(خداوند فرمود: چه چیز مانع تو شد هنگامی که تو را امر به سجده کردم ،سجده نمایی ؟ابلیس گفت : من از او بهترم ،مرا از آتش آفریده ای واو را از خاک خلق کرده ای )،خداوند فرمود: چه چیزی باعث شد که به آنچه من بدست خود خلق کرده ام سجده نکنی ؟ (ما منعک الا تسجد لما خلقت بیدی )(3)،و این توصیف به جهت اهتمام به امر خلقت انسان بود، اما جوابی که ابلیس می دهداولین نافرمانی ابلیس است و در این جواب برای نخستین بار خدای متعال معصیت شد، چون بازگشت تمام معاصی به ادعای خودخواهی و انانیت ومنازعه با کبریایی خدای متعال است ، در حالیکه کبریائی ردائی است که تنهاشایسته اوست و همه مخلوقات در برابر او ذلیل و خاضع می باشند، اما ابلیس دربرابر چنین پروردگار قیوم و عظیمی که منبع همه کمال وجمال و جلال می باشدادعای انیت نمود و با پروردگارش در مقام کبربایی منازعه کرد و گفت :(انا خیرمنه )،(من بهتر از او هستم ) و با استمرار و ثبات در تکبرش امر خدای سبحان رانافرمانی کرد و این کلام در واقع تکبر نسبت به خداست ، نه نسبت به آدم ، اماسجده ملائکه در واقع سجده به ماده آدم (که همان گل و خاک است ) نبود، بلکه سجده به شرافت روح و انسانیت او بود که خداوند او را از سایرین ممتاز نموده و از روح خویش در او دمیده بود، لیکن ابلیس بر اینکه خلقت آدم از گل است وخلقت او از آتش تأکید نمود و اصل مطلب را که همان تکبر او نسبت به پروردگارش بود مهمل گذاشت و صحبتی از آن نکرد، لذا خود خواهی و خودپرستی دیده بصرت او را کور کرده بود تا آنجا که پنداشت آتش از خاک برتراست و برتر نباید به پست تر سجده کند، درحالیکه خداوند از روح خود در آن خاک دمیده و ابلیس را امر به سجود نموده بود و این شرافت و منزلتی است که همه ملائک در برابر آن خضوع نمودند جز ابلیس که با مستقل دیدن ذات خود وادعای کبرایی ، خود را برتر دید واز فرمان پروردگار سرپیچی کرد وتکبرش باعث سقوط وی ازمقام قدس گردید. [ نظرات / امتیازها ] [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نيره تقي زاده فايند - یوسفعلی
998. Notice the subtle wiles of Iblis: his egotism in putting himself above men, and his falsehood in ignoring the fact that Allah had not merely made man's body from clay, but had given him spiritual form-in other words, had taught him the nature of things and raised him above the angels. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مرضيه علمدار .ب - تفسیر کوثر
وقتى ابلیس از اجراى فرمان الهى سرپیچى کرد، خداوند به او فرمود: چه چیزى تو را از سجده کردن به آدم بازداشت؟ گفت: من از او برتر هستم؛ مرا از آتش و آدم را از خاک آفریده‏اى. ابلیس خود را برتر از آدم مى‏دانست به این دلیل که اصل او از آتش است و اصل آدم از خاک. ابلیس از جنّ بود و خدا جنّ را از آتش آفرید:
و خلق الجانّ من مارج من نار (رحمن/15)
و جنّ را از زبانه‏اى از آتش آفرید.
اشتباه ابلیس در این بود که خیال مى‏کرد برترى و فضیلت، مربوط به خمیرمایه هستى شخص است، در حالى که چنین نبود بلکه برترى در داشتن شایستگى‏هاست. از آن گذشته چه کسى گفته بود که آتش از خاک برتر است؟ خاک به خاطر داشتن مواد زندگى‏زا از آتش برتر و با برکت‏تر است.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - تفسیر کاشف
قٰالَ مٰا مَنَعَکَ أَلاّٰ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ «لا» در اینجا زاید است و دلیل بر زاید بودن آن، حذف آن در آیۀ 75 از سورۀ ص است: قٰالَ یٰا إِبْلِیسُ مٰا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمٰا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ دلیل دیگر اینکه با وجود «لا» معناى آیه درست نخواهد بود، مگر اینکه کلمۀ «مَنَعَکَ » به معناى «حملک» باشد که در این صورت تأویل سخن بدین ترتیب خواهد بود: چه چیز تو را بر ترک سجده کردن وادار کرد؟ مراد از سجود در اینجا سجدۀ تحیت است [ درود فرستادن] و نه سجدۀ عبادت، و سجدۀ تحیت همان فرمان بردن از خداست؛ زیرا این سجده به فرمان او مى باشد

قٰالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ابلیس کارى انجام نمى داد مگر اینکه آن را توجیه مى کرد و شرط اساسى در منطق او براى هر توجیهى آن بود که با اراده و خشنودى خدا مخالفت کند و همین شرط نخستین اصلى بود که ابلیس در تمامى گفتارها و کردارهایش برآن تکیه مى کرد هر فقیه به تحقیق مى پردازد تا به احکام خدا راه پیدا کند؛ امّا ابلیس احکامى را جعل مى کند که مبتنى بر این روش است: «خدا چنان گفت و من چنین مى گویم» خدا به او فرمان داد که آدم را سجده کند و او نپذیرفت و هیچ عذرى هم نیاورد، بلکه با کمال جرئت و خودستایى به خداوند اعتراض کرد و گفت: چگونه به کسى سجده کنم که از او بهترم ؟ گویى او به خدایى که مقامش از این سخن بسیار بالاتر است مى گوید: بهتر بود که آدم را دستور مى دادى تا مرا سجده کند، نه اینکه مرا فرمان دهى تا به او سجده کنم او براى این برترى خود دلیل مى آورد و آن عبارت است از: افتخار به آفرینش خود و تعصّب به اصل و ریشه اش: «خَلَقْتَنِی مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ »

بر این اساس، عزّت و بزرگوارى در منطق ابلیس، در تعصب نژادى است و نه در تقوا و فرمانبردارى از خدا؛ درحالى که در پیشگاه خدا، عزّت در عمل و تقواست و نه در نژاد همچنین علم و دانش از دیدگاه ابلیس، قیاس و هواى نفس است، اما در نزد خدا، وحى و حکم عقلى است که به سبب بدیهى و روشن بودنش حتّى دو نفر هم دربارۀ آن اختلاف نداشته باشند ازاین رو، هرکس که تعصب نژادى داشته باشد و یا دین را با رأى خود قیاس کند، خواسته یا ناخواسته از ابلیس پیروى کرده است

صاحب تفسیر المنار مى گوید: «امام جعفر صادق علیه السّلام از پدرش و از جدّش روایت کرده است که پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله گفت: نخستین کسى که امر دین را با رأى خود قیاس کرد ابلیس بود خداوند تعالى فرمود: به آدم سجده کن و او گفت: من از او بهترم آن گاه امام جعفر صادق علیه السّلام گفت: هرکس امر دین را با رأى خود قیاس کند، خداوند او را در روز قیامت همنشین ابلیس قرار خواهد داد».

سؤال: این آیه دلالت دارد که حیات از آتش به وجود مى‏‌آید و نظیر آن است آیه 15 از سوره الرحمن: «وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ». مارج، شعله آتش است که به شدّت زبانه کشد. چگونه مى‏‌توان میان این دو آیه و آیه «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ؛ ما هر چیز زنده را از آب قرار دادیم»، جمع کرد؟
پاسخ: موجودات زنده‌‏اى که در قرآن از آنها یاد شده، بر چند نوعند که برخى از آنها عبارتند از: جهان فرشتگان، جهان جنّ و موجوداتى که در زمین زندگى مى‏‌کنند.
برخى از افراد نوع اخیر با آب زنده مى‌‏مانند؛ نظیر حیوان، گیاه و انسان و مقصود از عمومیت سخن خداوند: «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ» نیز همین است. و برخى از افراد آن با آتش زنده مى‏‌ماند؛ به بیانى دیگر آب براى زندگى انسان به موجب سرشت و آفرینش او امرى ضرورى است و نیز براى زندگى سایر افراد و انواع حیوان و گیاه و اقسام آن. و این، با بودن آفریده‌‏هایى که آتش براى زندگى آنها ضرورت دارد، هیچ منافاتى ندارد. حشره‏‌شناسان مى‌‏گویند: نوعى حشره وجود دارد که جز در هواى مسموم و چاه‌‏هاى نفت نمى‏‌تواند زندگى کند. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
کلمه لا زائده است براى تاکید یا مراد آنست که چه چیز وادار نمود ترا که سجده نکنى و این قبیل تعبیرات در کلام عرب رائج است در هر حال شیطان در جواب عرض کرد اصل من اشرف از اصل او است چون مرا از آتش و او را از گل خلق فرمودى پس نباید من در برابر او خاضع شوم و در کافى از امام صادق (ع) روایت نموده که شیطان خود را قیاس بآدم نمود و اگر قیاس مى نمود جوهرى را که خلق فرموده بود خداوند از آن آدم را به آتش نور و ضیائش زیادتر از آتش بود و قمى ره از آن حضرت نقل نموده که شیطان دروغ گفت خداوند او را از گل خلق کرده بود چون او خلق شده بود از آتشى که آن از درختى خلق شده بود که اصل آن گل بوده است پس تکبّر و قیاس موجب عصیان و حرمان او از قرب ربوبى گردید [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.