از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(و قطعنا هم اثنتی عشره اسباطاامما و اوحینا الی موسی اذاستسقه قومه ان اضرب بعصاک الحجر فانبجست منه اثنتا عشره عینا قد علم کل اناس مشربهم و ظللنا علیهم الغمام و انزلنا علیهم المن و السلوی کلوا من طیبات ما رزقناکم و ما ظلمونا ولکن کانوا انفسهم یظلمون ):(و آنها را به دوازده گروه تقسیم کردیم و زمانیکه قوم موسی از او طلب آب کردند به او وحی کردیم که عصایت را به این سنگ بزن ، پس از آن سنگ دوازده چشمه جوشید وهر گروهی آبخشور خویش را دانستند و ابرها را بر سر آنها سایبان ساختیم ومرغ بریان و ترنجبین بر آنها نازل کردیم ،بخورید از روزیهای پاکیزه ای که به شماارزانی کرده ایم و آنها با کفران این نعمتها به ما ستم نکردند ،بلکه به خودشان ستم نمودند)،(سبط)در لغت یعنی فرزند پسر یا دختر آدمی (نوه )اما در بنی اسرائیل به معنای قوم یا قبیله بوده است و (انبجاس )به معنای انفجار و (امت )به معنای جماعتی از مردم که دارای هدف و مقصد یکسان باشند، به هر صورت می فرماید بنی اسرائیل را به دوازده فرقه و قوم تقسیم کردیم و چون آنها از موسی آب خواستند به او وحی نمودیم که عصایت را به آن سنگ بزن و چون چنین نمود،دوازده چشمه از درون سنگ جوشید به نحوی که هر قوم از آبشخورخاص خودشان استفاده نمایند،پس خداوند به هر گروه چشمه جداگانه ای اختصاص داد ،لذا معلوم می شود که آنها در مورد آب با یکدیگر مشاجره ومجادله داشته اند و نیز می فرماید: ما به جهت حفظ آنها از حرارت خورشید ابر راسایبان آنها قرار دادیم و از آسمان مرغ بریان و ترنجبین بر آنها نازل کردیم ،پس از نعمتهایی که خدا روزیتان کرده بخورید و در آخر هم می فرماید:اینها به ما ستم نکردند،بلکه به خودشان ستم کردند و معلوم می شود آنهابا این همه معجزات آشکار که تعداد آنهابه 15 یا بیشتر هم می رسد(44)،باز هم استکبار وسرپیچی نمودند و چون خداوند بی نیاز از ایمان آنهاست ، لذا ستم آنها متوجه خودشان است ، چون با استکبارشان از حق در واقع مانع از سعادت دنیوی و اخروی خودشان شدند و به خود ستم کردند ،در حالیکه خداوند بی نیازیست که معصیت گناهکاران ضرری را متوجه او نمی سازد(45). [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
این دوازده فرقه برای اینکه اختلافی نشود نزاعی نشود هر کدام سهمیه آب خودشان را مشخصا دریافت کنند از یک سنگ بزرگی دوزده چشمه آب به عنایت الهی جوشید که این بحثش قبلاً گذشت آنچه که از راغب برمی‌آید این است که انبجاس با انفجار نسبت عموم و خصوص مطلق دارند یعنی انبجاس مخصوصجایی است که جوششش و مجرای او تنگ و انفجار اعم است اینچنین نیست که انفجار مخصوص جایی باشد که مجرای او وسیع باشد و جوششش زیاد و انبجاس مربوط به جایی باشد که مجرایش تنگ باشد و جوششش کم بلکه نسبتشان عموم و خصوص مطلق است و انفجار اعم است اما انبجاس مخصوص جایی است که جایش تنگ باشد و جوششش کم لذا در باره این صخره عظیم که گاهی به حجر یاد می‌شود گاهی به سنگ تعبیر به انبجاس شده است در یک جا تعبیر به انفجار هم شد در جای دیگر یعنی سورهٴ مبارکهٴ بقره تعبیر به انفجار است در سوره اعراف که محل بحث است تعبیر به انبجاس ولی در مواردی که از جوشش فراوان سخن به میان می‌آید نظیر فجرنا خلالهما نحرا یا فجرنا الارض عیونا و مانند آن کلمه انبجاس به کار نرفته فجرنا خلالهما تفجیر هست فجرنا الارض عیونا تفجیر هست در آن گونه از موارد انبجاس یاد نشده غرض آن است که انبجاس مال جایی است که مجرا تنگ باشد و جوشش کم ولی انفجار ا عم است
مطلب بعدی آن است که این ﴿قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ﴾ روی ت علیم وجود مبارک موسای کلیم بود در این بخش از آیات سوره اعراف بسیاری از کرامتها و معجزات و آیات الهی که برای موسای کلیم (سلام الله علیه) نازل شده است بهره‌اش را بنی اسرائیل می‌بردند ذکر شده است معجزات فراوان بخشی مربوط به رسالت موسای کلیم بود نظیر آن ید بیضاء نظیر آن عصا ومانند آن بخشی هم مربوط به عذاب بود که بر بنی اسرایئل پدید آمده است که آن دم و زفادع و امثال ذلک بود که ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ﴾ آیه 133 بود بخشی هم مربوط به کرامتها و معجزات موسای کلیم است که به سود بنی اسرائیل است و همین من و سلوی و همین سایه ابر و چتر بودن ابر و همان جوشش دوازده چشمه و اینهاست غرض در این سورهٴ مبارکهٴ اعراف آیات فراوانی ذکر شده است و عصاره این آیات در سه بخش است بعضی برای اثبات رسالت است بعضی به عنوان عذاب به آل فرعون است بعضی به عنوان نعمت برای بنی اسرائیل
مطلب بعدی آن است که این کلمه اسباط گرچه مذکر است اما این ادب را که مذکر آوردند فرمود ﴿وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ﴾ این به لحاظ امم است چون امت مونث است از این جهت اثنتی عشرة فرمود و اگر به لحاظ اسباط می‌فرمود اثنی عشر آن هم روا بود درباره من و سلوی گفته شد به اینکه آن ترنجبین است یا شبیه عسل است بعد خشک بشود شبیه سمغ درمی‌آید سلوی هم یک طایری است شبیه کبوتر و مانند آن که اینها هم از آن گوشت طبیعی استفاده کنند هم از آن شیرینی طبیعی بله این در حقیقت به لحاظ آن معناست و اگر چنانچه .. تمیز بود حد اقل این جمع سه تا دوازده تا گفتند سی و شش تا می‌شد اینجا در حقیقت اسباطا همان ستا را می‌فهماند و اگر چنانچه اسباط تمیز دوازده سبط اسباط خب اسباط که جمع است حد اقلش سه گروه‌اند دوازده تا سه گروه می‌شود 36 گروه در حالی که اینچنین نیست در بخش دیگر فرمود اثنی عشر نقیب آنجا نقبا یاد نکرده اینجا جایی است که جمع مفید معنای مفرد خواهد بود وگرنه باید 36 گروه باشند در حالی که در بخشهای دیگر فرمود اینها اثنی عشر نقیبا آنجا هم مفرد آورده دیگر نقبا نگفته نقبا به معنای اصطلاحی همان دوازده تا فرقه رهبران دوازده گروه بودند خب پس من و سلوی این است در این بخش بیشتر به ظلمشان توجه می‌شود تا به فسقشان در سورهٴ مبارکهٴ بقره به ظلم و فسق هر دو عنایت شد اما در اینجا قسمت مهم به ظلمشان توجه شد ﴿وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ﴾ اینها هم به ما ظلم ن کردند لکن به خودشان ظلم کردند ظلم به نفس نظیر نسیان به نفس نظیر اهتمام به نفس این نشانه آن است که انسان در چ ند مرحله زندگی می‌کند قبلاً هم گذشت که در سورهٴ مبارکهٴ حشر آمده است که اینها خودشان را فراموش کردند یعنی چون خدا را فراموش کردند خدا هم انسا کرد کیفر الهی این بود که اینها را از یاد خودشان بود ﴿نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ﴾ منشأ نسیان الهی هم تبعیت شیطان است که ﴿اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ﴾ وقتی یاد خدا و نام خدا را فراموش بکنند خدا هم کیفری که بر اینها روا می‌دارد آن ست که خود اینها را از یادشان می‌برد اگر در سورهٴ مجادله فرمود ﴿اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ﴾ بازگشتش در سوره حشر ظهور می‌کند که ﴿نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ﴾ چون اینها خدا را فراموش کردند کیفر تلخش هم این است که خداوند اینها را از یاد خودشان برد خب پس اینها به یاد خودشان نیستند معلوم می‌شود یک ناسی هست یک منسی اگر کسی چیزی را فراموش می‌کند لابد یک نسی هست یک منسی وگرنه اتحاد ناسی و منسی وجه ندارد که اتحاد عاقل و معقول وجه دارد برای اینکه آنجا یک حقیقت است ظاهر اما ناسی و منسی باید با یک تکلفی توجیه بشود همین گروه را که ذات اقدس اله می‌فرماید اینها خودشان را فراموش کردند درباره همین گروه است می‌فرماید اینها به خودشان ظلم کردند معلوم می‌شود بدترین ظلم این است که انسان خودش را گم بکند و به یاد همه چیز باشد مگر به یاد خود نباشد این که فرمود ﴿وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ﴾ اینها به خودشان ظلم کردند بدترین ظلم به نفس این است که انسان مواظب خودش نباشد وقتی مواظب خود ش نبود مواظب خودش است معلوم می‌شود دوتا خود دارد که قبلاً این بحثش مبسوطا گذشت در سورهٴ مبارکهٴ نساء و مانند آن فرمود اینهایی که به جنگ و جبهه و دفاع از حریم اسلام کار ندارند اینها فقط به فکر خودشان‌اند ﴿أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ﴾ معلوم می‌شود یک خود حیوانی است که این خود فرعی است و خود دروغین آدم است یک خود انسانی است که خود ملکوتی است و خود اصلی است اگر کسی آن خود اصلی را فراموش کرد مشمول سوره حشر خواهد شد که ﴿نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ﴾ یک مشمول آیات فراونی است که می‌فرماید ﴿وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ﴾ دو قهرا به فکر خود فرعی و خود حیوانی خودش است که قرآن فرمود اینها فقط به فکر خودشان‌اند ﴿أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ﴾ این خود حیوانی خوی او تهاجم است اگر ظلمی می‌کند این خود حیوانی است که برخ ود انسانی ظلم می‌کند یعنی این شهوت است که بر عقل حکم می‌کند این غضب است که بر عقل ظلم می‌کند خب پس اگر نسیان معنا دارد ظلم هم معنا دارد و حتما یک تعددی ملحوظ است آن خود حیوانی که شهوت و غضب است می‌شود ظالم آن خودش فقط به فکر خودش است دیگر به فکر آن خود ملکوتی و خود واقعی و انسانی نیست آن می‌شود مرضی در این بخش از آیات بیشتر روی ظلم به نفس تکیه شده است البته منشأ این ظلم به نفس انحراف و فسق است که در سورهٴ مبارکهٴ بقره همین مطلب با جمع بین عنوان ظلم و فسق آمده است فرمود اینها به خودشان ظلم کردند چون فا سق بودند فسق هم انحراف است اگر جریان سورهٴ مبارکهٴ مجادله با حشر مشخص بشود جریان سورهٴ مبارکهٴ بقره و اعراف هم تبیین خواهد شد در سوره مجادله فرمود که ﴿اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ﴾ در سوره حشر می‌فرماید که چون ﴿نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ بقره هم می‌فرماید که و کانوا یفسقون فسق عن الطریق یعنی انحرف اگر کسی از مسیر نام و یاد خدا فاصله بگیرد قهرا به خود ظلم می‌کند قهرا خدش هم فراموش می‌کند و مانند آن این که فرمود ﴿وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ﴾ تا پایان این بخش می‌بینید از جریان ظلم بنی اسرائیل به خودشان سخن به میان می‌آید در باره آل فرعون ظلم آنها نسبت به بنی اسرائیل بود البته ظلم خودشان نسبت به خودشان هم مطرح بود اما در اینجا بنی اسرائیل ظلمشان به خودشان مطرح است ﴿وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ﴾
مطلب دیگر این است که آیه 161 و 162 سورهٴ مبارکهٴ اعراف قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ بقره گذشت اما فروقی بین این دوتا آیه‌ای که در سوره اعراف است با آن دوتا آیه‌ای که در سوره بقره هست آمده که جناب فخر رازی به هشت فرقش اشاره کردند چون غالب این فرقهای هشت گانه لفظی است لذا می‌بینید امین الاسلام در مجمع دیگر این دوتا آیه را در سوره اعراف تفسیر نکرده فقط ارجاع داده به سورهٴ مبارکهٴ بقره سیدنا الاستاد در المیزان یک توضیح کوتاهی در این زمینه می‌دهد و اصل بحث را به سورهٴ مبارکهٴ بقره ارجاع می‌کند حاال آن فروق هشت گانه را که جناب فخر رازی به آن پرداخت اجمالا اشاره می‌کنیم معلوم می‌شو که غالب این فرقهای هشت گانه لفظی است البته همراه با آن نکات لازم هست اینچنین نیست که اگر کسی آن دوتا آیه سورهٴ مبارکهٴ بقره را خوب متوجه شده با شد در توجهش نسبت به این دوتا آیه سورهٴ مبارکهٴ اعراف تردیدی داشته باشد اینطور نیست آیه‌ای که اصل این قصه این است که فرمود ذات اقدس اله به بنی اسرائیل فرمود وارد سرزمین بیت المقدس بشوید و از در مشخص هم وارد بشوید هنگام ورود هم بگوید حطة یعنی ریزش گناه را از ذات اقدس اله مسئلت کنید بگویید که خدایا نسئلک حطة یا حاجتنا حطة یا سوالنا حطة و مانند آن یعنی گناهان ما را بریزید و ببخشید و با سجده و خضوع از در این بیت المقدس وارد بشوید اگر چنین کاری را کردید ما گناهان و لغزشهای قبلی شما را می‌بخشیم این یک نه تنها گناهان شما را می‌بخشیم بلکه کسانی که اهل احسان باشند آنها را فیض زاید عطا می‌کنیم این دو مطلب در قبال این دستوری که موسای کلیم (سلام الله علیه) از طرف ذات اقدس اله به این بنی اسرائیل القا کرده اسهت البته یک عده پذیرفتند اما ﴿فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ﴾ نه همه شان معلوم می‌شود یک عده ظالم بودند یک عده عادل در آیه 159 همین سورهٴ مبارکهٴ اعراف که طلیبعه بحث امروز بود این بود که ﴿وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ﴾ یک ﴿وَ بِهِ یَعْدِلُونَ﴾ دو کسی که هادی بالحق است خودش یقینا اهل هدایت است کسی که عادل است و عادلانه داوری دارد یقینا از ظلم مصون است در قبال هدایت و عدالت آن گروه گروه دیگرند که مبتلا به ضلالت‌اند و به ظلم ﴿فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ﴾ آنها عادل بودند گروه دیگر ظالمند تبدیل کردند غیر الذی قیل لهم به آنها گفته شد طلب مغفرت کنید اینها نکردند به آنها گفته شد سجدا وارد شوید نکردند به آنها گفته شد از خطیئاتتان عذر خواهی کنید نکردند ﴿فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلاً غَیْرَ الَّذی قیلَ لَهُمْ﴾ سخن دیگری گفتند آنگاه ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ﴾ یعنی بر این ظالمین ﴿رِجْزًا مِنَ السَّماءِ﴾ یک بلا و عذابی از آسمان برای اینها نازل می‌شد تا کنون من و سلوی بود الان دیگر رجز و عذاب است ﴿بِما کانُوا یَظْلِمُونَ﴾ خب این که تبدیل کردند اصرار قرآن این است که اینها ظلم دارند البته ظلمشان به نفس خودشان است کسی که ظالم است یقینا اهل هدایت هم نیست ﴿فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلاً غَیْرَ الَّذی قیلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِجْزًا﴾ عذابی از آسمان در اثر ظلمی که کردند یعنی به خودشان ظلم کردند
اما آن فروغ هشت گانه‌ای بین این دو آیه سورهٴ مبارکهٴ اعراف هست با دو آیه سورهٴ مبارکهٴ بقره اشاره شد قبلاً باید به این نکته توجه داشت که در سورهٴ مبارکهٴ مائده اصل این قصه گذشت اما نه به این لفظ آیه 21 و 20 سورهٴ مبارکهٴ مائده این است ﴿وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکًا وَ آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعالَمینَ یا قَوْمِ ادْخُلُوا اْلأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ قالُوا یا مُوسى إِنَّ فیها قَوْمًا جَبّارینَ وَ إِنّا لَنْ نَدْخُلَها حَتّى یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنّا داخِلُونَ﴾ که اصل قصه به طور اجمال در مواردی نظیر همین سورهٴ مبارکهٴ مائده آمده اما این گسترش و لفظ در خصوص آیه 58 و 59 سورهٴ مبارکهٴ بقره است در آن آیه 58 و 59 به این صورت یاد شدها ست فرمود ﴿و اذ قلنا﴾ اینجا دارد و اذ قیل خب این یک تفاوت چندانی ندارد گاهی ذات اقدس اله کاری را با فرشتگان و مدبرات امر انجام می‌دهد به دستور خداوند مدبرات امر کاری را انجام می‌دهند در تعبیر چنین کاری خداوند به صیغه متکلم مع الغیر یاد می‌کند می‌فرماید که و اذ قلنا گاهی هم برای اینکه چون گوینده معلوم است فعل به صورت مجهول ذکر می‌شود در آیه محل بحث سوره اعراف فعل مجهول ذکر شد و اذ قیل در آیه 58 سورهٴ مبارکهٴ بقره به صورت متکلم مع الغیر یاد شد و اذ قلنا در سوره اعراف فرمود اسکنوا هذه القریة ساکن این سرزمین بشوید و چون سکون مسکون به دخول است در سورهٴ مبارکهٴ بقره آن مقدمه را ذکر کرده است فرمود و اذ قلنا ادخلوا هذه القریة در آنجا با فا آمده است فکلوا منها اینجا و کلوا منها فکلوا منها حیث شئتم رغدا در سوره بقره هست در اینجا نیست رغد یعنی فراوان و انبوه گرچه حیث شئتم همین مطلب را شاید برساند اما رغدا برای تثبیت و تاکید مطلب است وادخل الباب سجدا در سورهٴ بقره وادخل الباب سجدا قبل ذکر شد و قولوا حطة بعد ذکر شد لکن در سوره اعراف به عکس است اول قولوا حطة است بعد و ادخلوا الباب چون با فا عطف نشده قابل جمع است اگر اگر با فا عطف می‌شد خب با هم سازگار نبود برای ایکه یکجا آن است که دخول با بعد از قول حطة است یکجا به عکس ولی در هر دو جا چون با واو عطف شده است قابل جمع است نغفر لکم خطایاکم در سوره بقره هست در سوره اعراف نغفر لکم خطیئاتکم اگر فرقی باشد ناظر به آن ست که خطیئات و خطایا چه کم چه زیاد با طلب مغفرت بخشوده می‌شود در سوره بقره با واو فرمود و سنزید المحسنین در سوره اعراف دیگر واو ندارد فقط دارد و سنزید المحسنین در سوره بقره فرمود ﴿فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیْرَ الَّذی قیلَ لَهُمْ﴾ در سوره اعراف ﴿فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ﴾ این منهم را ذکر فرمود تا نشان بدهد که بنی اسرائیل همگان چنین نبودند در برابر ﴿وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ﴾ یک گروهی بودند ظالم حالا ممکن است ظالمین اکثریت را تشکیل بدهند ﴿فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا﴾ دیگر منهم ندارد﴿غَیْرَ الَّذی قیلَ لَهُمْ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ بقره سخن از انزال عذاب است ﴿فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذینَ ظَلَمُوا رِجْزًا﴾ اما اینجا دارد ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِجْزًا مِنَ السَّماءِ﴾ آنجا اسم ظاهر آورد تا تقریبا تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت باشد نفرمود فانزلنا علیهم فرمود ﴿فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذینَ ظَلَمُوا رِجْزًا﴾ اگر می‌فرموید علیهم کافی بود لکن اسم ظاهر آوردن به جای ضمیر برای تفهیم نکته عذاب است ا گر می‌فرموید فانزلنا علیهم رجزا ممکن بود که سؤال بکنند چرا جواب می‌داد بما ظلموا ولی وقتی بفرماید ﴿فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذینَ ظَلَمُوا رِجْزًا﴾ دیگر علت حکم با خود حکم ذکر شده است ولی در آیه محل بحث در سوره اعراف با اینکه ادخال را دارد اما اسم ظاهر را نیاورد فقط به ضمیر ذکر کرد ارسال شاید بیشتر از انزال باشد نظیر یا اعم نظیر انفجار و انبجاس که انفجرا یا اعم است یا بیشتر از انفجار
‌پرسش: ... پاسخ: اما ترادف مفهومی نیست اینها نکات مفهومی‌اش محفوظ است لذا دو بار نازل شده است مجموع این فروق هشت گانه را که بررسی می‌کنیم می‌بینیم آن دوتا آیه و این دوتا آیه گذشته از مضمون مشترک این هشت مطلب را هم می‌فهماند تکرار نیست ترادف نیست یک مضمون مشترکی بین این دوتا آیه 58 و 59 سوره بقره است با 161 و 162 سوره اعراف آن فروق هشت گانه مزایای هشت گانه را به همراه دارد اینجا هم ممکن است همان‌طوری که در سورهٴ مبارکهٴ بقره انفجار بود اینجا انبجاس نشانه آن است که جوششش اول کم بود بعد زیاد عذاب هم بشرح ایضا اول نزولش کم بود بعد زیاد شد لذا گاهی به انزال تعبیر می‌کند گاهی به ارسال تعبیر می‌کند
‌پرسش: ... پاسخ: نه بعد از تیه استبرای اینکه حالا دارند وارد سرزمین می‌شوند حالا شاید همین باعث شده است که ﴿ارْبَعینَ سَنَةً یَتیهُونَ فِی اْلأَرْضِ﴾ دامنگیرشان شده شاید همین زمینه باشد برای آن عذاب
‌پرسش: ... پاسخ: ممکن است آنجا به صورت مبسوط بحث شد که قریه کجاست و در آنجا جریان تیه مطرح شده است ﴿ارْبَعینَ سَنَةً یَتیهُونَ فِی اْلأَرْضِ﴾ آنجا بحث شد الان در سنجش این دوتا آیه سوره اعراف با دوتا آیه سورهٴ مبارکهٴ بقره بحث می‌کنیم ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِجْزًا مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَظْلِمُونَ﴾ ولی در سورهٴ مبارکهٴ بقره دارد ﴿فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذینَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ﴾ خب این نکته‌ای هم که جناب فخر رازی بازگو کردند و در المنار هم آمده است دیگران هم بازگو کردند لذا در المنار و فخر رازی هم آمده است آن است که بالأخره انسان وقتی بیراهه می‌رود به خود ظلم می‌کند چون خودش سقوط می‌کند نه این است که به راه آفرین اسیب برساند که حالا او راه را طی نکرد دیگری راه را طی می‌کند اگر کسی صراط مستقیم را رهبری کرد و ما را ره صراط مستقیم هدایت کرد حالا اگر تبهکاری به جای پرهیزکاری از صراط مستقیم منحرف شد فسق عن الطریق به آن ظلم کرد یا به راه آفرین فرمود که ﴿فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذینَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ﴾ هر دو وصف را ذکر کرده است شاید ناظر به این باشد که اینها دو چیز نیست انحراف عن الطریق غیر از ظلم به نفس چیز دیگر نیست البته در سورهٴ مبارکهٴ اعراف که محل بحث است آنجا دیگر اسم ظاهر نیاورد فرمود ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِجْزًا مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَظْلِمُونَ﴾ آنجا که تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است ناظر به این است که هم ظلمشان علت است هم فسقشان و عند التحلیل ظلمشان به همان فسق برمی‌گردد و فسقشان به همان ظلم برمی‌گردد اگر کسی از راه منحرف شد به خود آسیب رساند یا به راه یا به راه آفرین یا به سایر راهیان به هیچ کدام آسیب نرساند فقط به خود آسیب رساند چون به خود آسیب رساند گرفتار آن انزال رجس یا ارسال رجس می‌شود ﴿فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذینَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ﴾ اینجا هم فرمود ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِجْزًا مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یظلمون﴾ اما بخش پایانی بحث این است که آنچه که مشرکین به آن مبتلا بودند شرک در ربوبیت بود البته اثبات اصل ذات مفروغ عنه بود که یک ذاتی هست به نام مبارک واجب و اینکه او خالق است غیر او کسی خالق نیست توحید خالقیت این هم مفروغ عنه بود و اینکه او رب الارباب است رب العالمین است آن هم مفروغ عنه بود در سورهٴ مبارکهٴ یونس و مانند آن دارد که ﴿من یدبر الامر من السماء الی الارض﴾ اگر از آنها سولا بکنی که این تدبیر جهانی و کلی عالم به عهده کیست این‌ها می‌پذیرند که الله مدبر است تدبیر کنونی عالم را آنها قبول دارند که ذات اقدس اله به عهده گرفت ﴿یُدَبِّرُ اْلأَمْرَ ما مِنْ شَفیعٍ إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ﴾ از آنها در بخشهای دیگر می‌فرماید که کیست که مجموعه این نظام را اداره کند آنها قبول دارند که الله است عمده ببینیم در سورهٴ مبارکهٴ عنکبوت آیا آیه‌ای هست که با این بحثها موافق نباشد در سورهٴ مبارکهٴ عنکبوت آیه 60 به بعد این است که ﴿وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللّهُ یَرْزُقُها وَ إِیّاکُمْ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ﴾ که توحید رازقیت است که آنها مشکل اساسی شان این بود که دیگری را رازق می‌پنداشتند بعد می‌فرماید که ﴿وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ﴾ خالق مجموعه آسمان و زمین خداست آنها باور دارند تسخیر کننده نظام کیهانی هم که در حقیقت تدبیر است آن هم خداست آنها قبول دارند اما رزق به دست خداست این را قبول ندارند از آنها اگر سؤال بکنی که ﴿مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ﴾ و هم چنین من ﴿سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ﴾ اما اگر از آنها سؤال بکنی رازق کیست چه کسی به شما روزی می‌دهد نمی‌گویند الله لذا خود خدا در آیه 62 سوره عنکبوت می‌فرماید ﴿اللّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ﴾ این دیگر سؤال جواب ندارد این دیگر مورد سؤال نیست که اگر از آنها سؤال بکنی رازق کیست بگویند خدا پس در این جهت مشکل دارند بعد می‌فرماید که ﴿مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ اْلأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَیَقُولُنَّ اللّهُ﴾ در آن ربوبیتی که به کل تقریبا برمی‌گردد آن را هم باز قبول دارند اما حالا توزیع این ارزاق حالا این باران آمده و گیاهان روییده و مواد غذایی تأمین شده حالا چه کسی باید توزیع کند به مردم آن قبض و بسط رزق به دست کیست آن را قبول ندارند لذا در سوره فصلت هم دارد که ﴿اللّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ﴾ ﴿اللّهُ لَطیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ﴾ صدر آیه نشان می‌دهد که اصلاً توزیع رزق روی لطافت الهی است یعنی طرزی تقسیم می‌کند که کسی متوجه نیست خیلی‌ها هستند که ضریب هوششان بسیار کم است وضع مالی شان بسیار خوب است خیلی‌ها هستند که ضریب هوشی شان خیلی قوی است وضع مالی شان ضعیف است وقتی که سؤال کردند از امام (سلام الله علیه) چرا علما و عقلا و خردمندان وضع مالی شان ضعیف است فرمود «الیس العقل رزقا الیس العلم رزقا» شما می‌خواهید همه چیز را همه داشته باشند این که نمی‌شود که خب او که عقل ندارد لا اقل یک چیزی هم داشته باشد این که علم دارد بالأخره یک مقداری تأمین شده است شما دلتان می‌خواهد آدم عالم هم باشد دنیایش هم خوب باشد این که عدل نشد این شخص عمری صرف کرده چیز یاد گرفته برای ابدیت خودش به هر ماه می‌برد آن بیچاره عمری صرف کرده با دست خالی می‌خواهد برود بالأخره یک چیزی در دنیا باید داشته باشد یا نه شما دلتان می‌خواهد هر کسی درس خواند و هر کسی عالم شد و هر کسی عاقل شد همه خیر دنیا و آخرت را داشته باشد این که با ع دل الهی سازگار نیست فرمود «الیس العم رزقا الیس العقل رزقا» این حتما باید وضع مالی‌اش متوسط باشد آن که عمری داده بالأخره همه شان البته اینطور نیستند یک چیزی با ید گیرش بیاید فرمود ﴿اللّهُ لَطیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ﴾ رزقش طرزی توزیع می‌شود که روی لطافت است کمتر کسی تشخیص بدهد که سرش چیست این کار این را آنها قبول ندارند همه به دلیل آن آیه سوره حم هم به دلیل آیه 62 سورهٴ مبارکهٴ عنکبوت ولی اصل اینکه آن ریشه اصلی رزق که آمدن و ریزش باران است آن را نمی‌پذیرند بعد می‌فرماید به اینکه همین گروهی که قبول دارند بارش باران از خداست همین گروه در آیه 65 سورهٴ عنکبوت فرمود همین گروه مشرکانه زندگی می‌کنند اما ﴿فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ﴾ همین گروه معلوم می‌شود کسی که معتقد است به اینکه واجب الوجود موجود است و لا شریک له فی الوجود خالق هم اوست لا شریک له فی الخالقیه ربوبیت مطلقه هم که رب الارباب و رب ال عالمین باشد هم مال او ست لا شریک له باران را هم او ناز ل می‌کند لا شریک له اما توزیع ارزاق او شرکا دارد این گرفتار شرک است معلوم می‌شود در همه مراحل انسان باید موحد با شد همه این مراحل قبلی را آنها قبول داشتند به استثنای توزیع رزق و امثال ذلک لذا قرآن از آنها به عنوان اذا هم یشرکون یا د می‌کند از همین گروه از همین گروه که اذا سالت من خلق می‌گویند خداست اذا سالتهم من نزل من السماء می‌گویند خداست چون در مسئله رزق و امثال زرق مشکل دارند گرفتار شرکند [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  حمزه خان بيگي - فی ظلال القران = شهید سید قطب
این رعایت و مهر یزدان است ‌که پیوسته موسی و قوم او را فرامی‌گیرد، بعد از آن‌ که کفر ورزیدند و گوساله را پرستیدند. سپس‌ کفّارۀ ‌گناه را بدانگونه دادنـد که یزدان بدیشان دستور فرموده بود، و خدا هم توبۀ ایشان را پذیرفت‌. اینها پس از زمانی بود که دید‌ن آشکار خدا را خواسـتار شـدند و در نتیجه زلزله ایشـان را فراگرفت‌. آن وقت یزدان دعای موسی را اجابت فرمود و ایشان را زنده‌ گرداند و مورد رعایت و عنایت خود قرار داد. این رعایت و عنایت جلوه‌گر می‌آید در این ‌که یزدان ایشان را برحسب دوازده تیره به دوازده ملّت - یعنی‌ گروه بزرگ -‌ نظم و نظام بخشید، و هرگروهی از آنان به نوه‌ای از نوادگان یعقوب -‌ یـعنی اسـرائـیل - برمی‌گشت‌، و هر دسته از آنان به شـیوۀ قبیله‌گری‌، شـجرۀ حسب و نسب خـویش را حفظ و نگاه‌داری می‌کردند:

(وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا ).

بنی‌اسرائیل را به دوازده قبیله و شاخه تقسیم کردیم‌.

این رعایت و عنایت در این نیز جلوه‌گـر مـی‌آید که یزدان برای هر دسـته و تـیره‌ای آبشخو‌ر ویژه‌ای را اختصاص داد تا از آن بنوشند و برخی بر برخی دست درازی نکنند:

(وَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ ).

هنگامی که آنان از موسی تقاضای آب کردند، به موسی وحی کردیم که با عصای خود بر سنگ بـزن‌. بناگاه دوازده چشمه از آن سنگ بیرون جوشید. هر دسته‌ای از مردمان با آبشخور خود آشنا شد (‌و هیچ قبیله‌ای مزاحم قبیلۀ دیگری نگردید)‌.

این رعایت و عنایت جلوه‌گر می‌آید در این که یزدان مهربان ابر را همچو‌ن سایبانی بالای سرشان نگاه داشت تا از گرمای سوزان صحرا آنان را نگاه دارد. همچنین ترنجبین و گزنگبین را بر آنان نازل فرمود که نوعی از عسل ‌کوهی است‌، و بلدرچین‌ که پرندۀ سُـمانی است بهرۀ ایشان ‌کرد و سهل و ساده در دسترسشان قرار داد تا خوراک ایشان نیز پس از آب آنان تضمین‌ گردد:

(وَظَلَّلْنَا عَلَیْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى).

و ابر را سایبان ایشان کردیم (‌و بدین‌ وسیله آنان را از گرمای سوران بیابان مـحفوظ داشـتیم‌) و ترنجبین و بلدرچین نصیب ایشان کردیم‌.

این رعایت و عنایت همچنین جلوه‌گر می‌آید در این‌ که همۀ این چیزهای پاکیزه برای ایشان مباح مـی‌گردد، و چنین به نظر می‌آید از آن به بعد به سبب سرکشی و بزهکاری ایشان‌، چیزی از این اشیاء پاکیزه‌، دیگر بر آنان حرام نگردیده باشد:

(کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ ).

(‌و بدانان گفتیم‌:‌) از چیزهای پاکی بـخورید کـه روزی شما کرده‌ایم‌.

رعایت و عنایت یزدان در حقّ ایشان در همۀ این چیزها جلوه‌گر است‌. ولی ایـن نسـل پـیوسته از هدایت و راستای راه‌ کناره‌گیری کرده است و بر رهنمود و راستروی شوریده است‌، همانگو‌نه ‌که از بخش پایانی این آیه برمی‌آید، آیه‌ای‌ که همۀ این نعمتها و همۀ این معجزات را بیان می‌دارد. از قبیل‌: فوران چشمه‌ها از صخره سنگ بر اثر ضربۀ عصای موسی بدان، و سایبان کردن ابر بر بالای سرشان در گرمای سوزان بیابان خشک‌، و فراهم ‌کردن و تهیّه دیدن خوراک عالی از ترنجبین و بلدرچین‌:

(وَمَا ظَلَمُونَا وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ) (١٦٠)

امّا به ما ستم نکردند بلکه به خودشان ستم نـمودند (‌و زیان ناسپاسی متوجّه خودشان گردید)‌.

روند قرآنی نمونه‌هائی از ستم به خودشان را نشـان خواهد داد، ستمی ‌که بر اثر سرکشی از فرمان خدا، و انحراف از راه او، بهره خود نموده‌اند... البتّه با ایـن سرکشی و بزهکاری، و با این ‌کجروی و انحراف‌، به خداوند سبحان ستم کنند، چه یزدان از ایشان و از همۀ جهانیان بی‏نیاز است‌. اگر آنان و همۀ جهانیان بر سرکشی از فرمان یزدان ‌گرد آیند، از ملک و مملکت او چیز‌ی ‌کاسته نمی‌شود. اگر هم آنان و همۀ جهانیان بر اطاعت و فرمانبرداری از او گرد آیند، چیزی بر ملک و

مملکت او نمی‌افزایند. ایشان در دنیا و آخرت یکسان تنها خویشتن را می‌آزارند و بر خود ستم می‌کنند، اگر گناه و سرکشی و کجروی‌ کنند.

*

[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » نور الانوار = عبد الرؤف مخلص
«و آنان‌ را» یعنی‌: قوم‌ موسی‌u را «به‌ دوازده‌ سبط تقسیم‌ کردیم» یعنی‌: بعضی‌ از آنان‌ را از بعضی‌ دیگر متمایز گردانیدیم، تمایزی‌ که‌ به‌ تقسیم ‌شدن‌ آنها به ‌واحدهای‌ «اسباط» انجامید به‌طوری‌ که‌ هر سبط منفردا معروف‌ و شناخته‌ شده ‌بود و ازخود نقیب‌ (نماینده‌ای‌) داشت‌. اسباط جمع‌ سبط: نام‌ واحد اجتماعی‌ یهودیان‌ قدیم‌ است‌ «که‌ هر یک‌ امتی‌ بودند» یعنی‌: هر سبط، قبیله‌ای‌ از نسل‌ یک ‌پدر ـ از فرزندان‌ یعقوب‌u ـ بودند «و به‌ موسی‌ وحی‌ فرستادیم، آن‌گاه‌ که‌ قومش‌ از او آب‌ خواستند» هنگامی‌ که‌ در دشت‌ (تیه‌) دچار تشنگی‌ شدند «که‌ با عصایت‌ بر سنگ‌ بزن‌ پس، از آن‌ جوشید» یعنی‌: موسی‌u با عصایش‌ به‌ سنگ‌ زد، آن‌گاه‌ ازآن‌ سنگ‌ جوشید و روان‌ شد «دوازده‌ چشمه» به‌ تعداد اسباط و برای‌ هر سبطی‌چشمه‌ای‌ پدید آمد که‌ از آن‌ می‌نوشیدند «هرگروهی‌ آبشخور خود را بشناخت» یعنی‌: هر سبطی‌ چشمه‌ مخصوص‌ به‌ خود را که‌ از آن‌ می‌نوشید، شناخت‌ «و ابر را بر فراز آنان‌ سایبان‌ کردیم» تا در آن‌ دشت، آنان‌ را از گرمای‌ خورشید نگهبان‌ باشد و هرجا که‌ می‌رفتند، آن‌ ابر سایبان‌ با آنان‌ حرکت‌ می‌کرد و می‌رفت‌ و هرجا که‌ اقامت‌ می‌گزیدند، با آنان‌ می‌ایستاد و مقیم‌ می‌شد «و بر آنان‌من‌ و سلوی» یعنی‌: ترنجبین‌ و بلدرچین‌ «را نازل‌ کردیم» توضیح‌ من‌ و سلوی، درسوره‌ «بقره/‌57» گذشت‌ «از چیزهای‌ پاکیزه‌ای‌ که‌ روزی‌تان‌ کرده‌ایم‌ بخورید» یعنی‌ به‌آنان‌ گفتیم‌: از چیزهای‌ لذیذ و پاکیزه‌ای‌ که‌ روزیتان‌ کرده‌ایم، بخورید «و بر ماستم‌ نکردند» با مخالفت‌ و کفران‌ نعمت‌ و عدم‌ قدرشناسی‌ آنچه‌ که‌ باید پاس‌ آن‌را می‌داشتند «بلکه‌ بر خودشان‌ ستم‌ می‌کردند» زیرا فرجام‌ شوم‌ این‌ ناسپاسی‌شان، به‌ خودشان‌ برمی‌گشت‌.

پس‌ قومی‌ که‌ با پیامبر خودشان‌ چنین‌ رفتاری‌ داشته‌ باشند، از آنان‌ بعید نیست ‌که‌ دین‌ و دعوت‌ جدید را هم‌ رد نمایند لذا ای‌ امت‌ محمدص! موضع‌گیری‌های ‌یهود در قبال‌ دعوت‌ اسلامی‌ را بعید نپندارید، در عین‌ حال، به ‌هوش‌ باشید که ‌مانند آنان‌ در این‌ منجلاب‌ نیفتید.

[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  رضا رضائي
برگزیده تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 103
(آیه 160)- گوشه‏اى از نعمتهاى خدا به بنى اسرائیل: در این آیه اشاره به چند قسم از نعمتهاى خدا بر بنى اسرائیل مى‏کند. نخست مى‏گوید: «ما آنها را به دوازده گروه- که هر یک شاخه‏اى (از دودمان اسرائیل) بود- تقسیم کردیم» تا نظمى عادلانه و دور از برخوردهاى خشونت آمیز در میانشان حکومت کند (وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً).
نعمت دیگر: «و هنگامى که قوم موسى (در بیابان سوزان، به سوى بیت المقدس در حرکت بودند و گرفتار عطش سوزان و تشنگى خطرناکى شدند) و از او تقاضاى آب کردند، به او وحى فرستادیم که عصایت را بر سنگ بزن و او چنین کرد، ناگهان دوازده چشمه از سنگ جوشید» (وَ أَوْحَیْنا إِلى‏ مُوسى‏ إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً).
و آنچنان این چشمه‏ها در میان آنها تقسیم شد «که هر کدام به خوبى چشمه خود را مى‏شناختند» (قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ).
نعمت دیگر این که، در آن بیابان سوزان که پناهگاهى وجود نداشت «ابر را بر سر آنها سایه افکن ساختیم» (وَ ظَلَّلْنا عَلَیْهِمُ الْغَمامَ).
بالاخره چهارمین نعمت این بود که «من و سلوى را (به عنوان دو غذاى لذیذ و نیروبخش) بر آنها فرو فرستادیم» (وَ أَنْزَلْنا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى‏) «1».
و به آنها گفتیم «از غذاهاى پاکیزه‏اى که در اختیار شما گذارده‏ایم بخورید» (کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ). و فرمان خدا را به کار بندید.
اما آنها خوردند و کفران و ناسپاسى کردند، آنها «به ما ستم نکردند بلکه به خودشان ستم روا داشتند» (وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ). [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » سایت تبیان
تفسیر کشاف
(و قطعناهم ) و صیرناهم قطعا ، أی فرقا و میزنا بعضهم من بعض لقلة الألفة بینهم . و قرئ و قطعناهم بالتخفیف (اثنتی عشرة أسباطا) کقولک اثنتی عشرة قبیلة . و الأسباط : أولاد الولد ، جمع سبط و کانوا اثنتی عشرة قبیلة من اثنی عشر ولدا من ولد یعقوب علیه السلام . فإن قلت : ممیز ماعدا العشرة مفرد ، فما وجه مجیئه مجموعا ؟ و هلا قیل : اثنی عشر سبطا ؟ قلت : لو قیل ذلک لم یکن تحقیقا لأن المراد : و قطعناهم اثنتی عشرة قبیلة ، و کل قبیلة أسباط لا سبط ، فوضع أسباطا موضع قبیلة . و نظیره : * بین رماحی مالک و نهشل * و (أمما) بدل من اثنتی عشرة بمعنی : و قطعناهم أمما لأن کل أسباط کانت أمة عظیمة و جماعة کثیفة العدد ، و کل واحدة کانت تؤم خلاف ما تؤمه الأخری ، لا تکاد تأتلف . و قرئ اثنتی عشرة بکسر الشین (فانبجست ) فانفجرت . و المعنی واحد ، و هو الانفتاح بسعة و کثرة : قال العجاج : * و کیف غربی دالج تبجسا * فإن قلت : فهلا قیل : فضرب فانبجست ؟ قلت : لعدم الإلباس ، و لیجعل الانبجاس مسببا عن الإیحاء بضرب الحجر للدلالة علی أن الموحی إلیه لم یتوقف عن اتباع الأمر ، و أنه من انتفاء الشک عنه بحیث لا حاجة إلی الإفصاح به . من قوله (کل أناس ) نظیر قوله : اثنتی عشرة أسباطا ، یرید کل أمة من تلک الأمم الثنتی عشرة . و الأناس ، اسم جمع غیر تکسیر ، نحو . رخال و تناء و توام و أخوات لها . و یجوز أن یقال : إن الأصل الکسر و التکسیر ، و الضمة بدل من الکسرة ، کما أبدلت فی نحو . سکاری و غیاری من الفتحة (و ظللنا علیهم الغمام ) و جعلناه ظلیلا علیهم فی التیه ، و (کلوا) علی إرادة القول (و ما ظلمونا) و ما رجع إلینا ضرر ظلمهم بکفرانهم النعم ، و لکن کانوا یضرون أنفسهم . و یرجع وبال ظلمهم إلیهم . [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.