● بي تا سادات شريفي -
برگزیده تفسیر نمونه
سرگذشت عبرت انگیز قوم ثمود! از این به بعد به قیام «صالح» پیامبر بزرگ خدا در میان قوم «ثمود» که در یک منطقه کوهستانى میان حجاز و شام زندگى مىکردند اشاره شده، نخست مىگوید: «ما به سوى قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم» (وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً).
پیامبر آنان صالح نیز همانند سایر پیامبران، نخستین گام را در راه هدایت آنها از مسأله توحید و یکتاپرستى برداشت و به آنها «گفت: اى قوم من! خداوند یگانه را پرستش کنید که معبودى جز او ندارید» (قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ).
سپس اضافه نمود: من بدون دلیل چیزى نمىگویم، «بیّنه و دلیل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمده است و این همان شترى است که خداوند براى شما معجزه قرار داده است» (قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیَةً).
سپس به آنها مىگوید: «او را به حال خود واگذارید و بگذارید در زمین خدا به چرا بپردازد، و به او آزار مرسانید که عذاب دردناکى شما را فرا خواهد گرفت» (فَذَرُوها تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نيره تقي زاده فايند -
یوسفعلی
1043. The Thamud people were the successors to the culture and civilisation of the 'Ad people, for whom see n. 1040 and 7:65 above. They were cousins to the 'Ad, apparently a younger branch of the same race. Their story also belongs to Arabian tradition, according to which their eponymous ancestor Thamud was a son of 'Abir {a brother of Aram ), the son of Sam, the son of Noah. Their seat was in the northwest corner of Arabia (Arabia Petraea), between Madman and Syria . It included both rocky country (hijr, 15:80), and the spacious fertile valley (Wadi) and plains country of Qura, which begins just north of the City of Madinah and was traversed by the Hijaz Railway. When the Prophet in the 9th year of the Hijrah led his expedition to Tabuk (about 400 miles north of Madinah) against the Roman forces, on a reported Roman invasion from Syria , he and his men came across the archaeological remains of Thamud. The recently excavated rock city of Petra , near Ma'an, may go back to Thamud, though its architecture has many features connecting it with Egyptian and Graeco-Roman culture overlaying what is called by European writers Nabataean culture. Who were the Nabataeans? They were an old Arab tribe which played a considerable part in history after they came into conflict with Antigonus 1 in 312 B.C. Their capital was Petra , but they extended their territory right up to the Euphrates . In 85 B.C. they were lords of Damascus under their king Haritha (Aretas of Roman history). For some time they were allies of the Roman Empire and held the Red Sea littoral. The Emperor Trajan reduced them and annexed their territory in A.C. 105. The Nabataeans succeeded Thamud of Arabian tradition. Thamud are mentioned by name in an inscription of the Assyrian King Sargon, dated 715 B.C., as a people of Eastern and Central Arabia (Encyclopedia, of Islam). See also Appendix VII to S. 26. With the advance of material civilisation, Thamud people became godless and arrogant, and were destroyed by an earthquake. Their prophet and warner was Salih, and the crisis in their history is connected with the story of a wonderful shecamel: see next note.
1044. The story of this wonderful she-camel, that was a sign Lo the Thamud, is variously told in tradition. We need not follow the various versions in the traditional story. What we are told in the Qur'an is: that (1) she was a Sign or Symbol, which the Prophet Salih, used for a warning to the haughty oppressors of the poor; (2) there was scarcity of water, and the arrogant or privileged classes tried to prevent the access of the poor or their cattle to the springs, while Salih intervened on their behalf (26:155, 54:28); (3) like water, pasture was considered a free gift of nature, in this spacious earth of Allah (7:73), but the arrogant ones tried to monopolise the pasture also; (4) this particular she-camel was made a test case (54:27) to see if the arrogant ones would come to reason; (5) the arrogant ones, instead of yielding to the reasonable rights of the people, hamstrung the poor shecamel and slew her, probably secretly (91:14, 54:29); the cup of their iniquities was full, and the Thamud people were destroyed by a dreadful earthquake, which threw them prone on the ground and buried them with their houses and their fine buildings.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
أطیب البیان
و فرستادیم بطائفه ثمود برادر آنها صالح را فرمود اى قوم من بپرستید خداوند را نیست از براى شما خدایى غیر از او بتحقیق آمد شما را آیه و معجزه و بیّنه از جانب الهى اینست ناقه خداوند از براى شما آیة و معجزه پس واگذارید او را بخورد در روى زمین خدا و اذیّت باو نکنید پس بگیرد شما را عذاب دردناک
وَ إِلىٰ ثَمُودَ عطف است به لَقَدْ أَرْسَلْنٰا نُوحاً إِلىٰ قَوْمِهِ یعنى و لقد ارسلنا الى ثمود و ثمود اسم رجل ابن عاشر ابن ارم ابن سام ابن نوح است سپس اولاد و احفاد و ذرارى او را بنام او خواندند و جمعیت آنها بسیار بود و لسان آنها عربیة اولى بود و حضرت صالح هم از این قبیله بود لذا میفرماید أَخٰاهُمْ صٰالِحاً که برادر در نسب نه برادر دینى، و از کافى کلینى روایت مفصلى از ابى حمزه از حضرت باقر علیه السّلام از حضرت رسالت صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم که سؤال فرمود از جبرئیل(ع) که چه نحوه بود هلاکت قوم صالح حدیث بسیار مفصل است خلاصه آن اینکه حضرت صالح در سنّ شانزده سالگى مبعوث برسالت شد و تا سنّش بالغ بر صد و بیست سال شد صد و چهار سال دعوت کرد ضعفاء و فقراء باو ایمان آوردند ولى متکبرین و اعیان و سران اجابت نکردند فرمود هم من از دعوت شما ملول شدم هم شما از دعوت من ملول شدید، بیائید میرویم نزد اصنام شما من حاجت میخواهم اگر اجابت کردند من از میان شما خارج میشوم و از دعوت شما کناره میگیرم و شما هم از خداى من حاجت طلبید و اگر اجابت فرمود ایمان بیاورید قبول کردند و گفتند انصاف دادى روز عید آنها رفتند نزد بتها هر چه حضرت صالح از یک یک اصنام تقاضایى کرد اثرى پیدا نشد بعد فرمود شما از خداى من چه تقاضا دارید گفتند از خدا بخواه که از این سنگ یک ناقه بصفات مخصوصه بیرون آید، درخواست کرد فورى بیرون آمد گفتند درخواست کند بچه بزاید فورى بچه آورد تا آخر حدیث قٰالَ یٰا قَوْمِ اُعْبُدُوا اَللّٰهَ مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ راجع باین مدت صد و چهار سال که دعوت میفرمود قوم را و اجابت نمیکردند قَدْ جٰاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ بیّنه معجزه و دلیل و برهان بر صدق دعوى از حضرت است
هٰذِهِ نٰاقَةُ اَللّٰهِ نسبت ناقه باللّه براى اینکه معجزه فعل الهى است بدست مدعى نبوت جارى میشود که خداوند بقدرت کامله خود از سنگ خارج کرد آنهم بسیار بزرگ و قوى که در خبر است آن قدر شیر میداد که تمام قوم را کافى بود و بهره بردارى میکردند لَکُمْ آیَةً معجزه بزرگى بود فَذَرُوهٰا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اَللّٰهِ آزاد بگذارید در صحرا بچرد از هر گیاهى که میخواهد بخورد وَ لاٰ تَمَسُّوهٰا بِسُوءٍ اذیت باو نکنید فَیَأْخُذَکُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ که هلاک خواهید شد ببلاى سخت و دردناک
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» اثنی عشری
(قصه سوم قوم ثمود) وَ إِلىٰ ثَمُودَ أَخٰاهُمْ صٰالِحاً :و فرستادیم به قوم ثمود، برادر قومى ایشان صالح را ثمود قبیله اى بودند از اوایل عرب از اولاد سام بن نوح، خداى تعالى برایشان مبعوث گردانید حضرت صالح علیه السّلام را به اتفاق مفسرین و ائمۀ اهل سیر و نسابین قومى از عرب و صالح اوسط آنها در نسب و افضل ایشان بود در عمل
تنبیه: بدان که پدران و مادران حضرت هود و صالح علیهما السلام تا آدم أبو البشر علیه السّلام همه موحد بودند بعضى ظاهرا و برخى باطنا، زیرا به اعتقاد امامیه، آباء و امهات انبیاء منزه از شرکند، چنانچه علامه حلى رحمه اللّه فرماید: واجب است اینکه انبیاء منزه باشند از دنائت آباء و غیره محصن بودن امهات و رذائل اخلاقیه و عیوب خلیقه، به جهت آنکه در اینها نقص و موجب سقوط اعتبار، و حال آنکه مطلوب، خلاف آن باشد و ایضا شارح تجرید گوید: واجب است انبیاء از دنائت آباء و عهر امهات منزه باشند، زیرا این موجب تنفّر طباع گردد و آیۀ شریفه دلالت بر آنکه حضرت صالح علیه السّلام، خاصه مبعوث بر قوم ثمود بوده نه کل زمین، و همچنین حضرت هود بر قوم عاد، و انبیاء بعد از نوح تابع حضرت نوح علیه السّلام بودند در شریعت تا حضرت ابراهیم علیه السّلام
قٰالَ یٰا قَوْمِ اُعْبُدُوا اَللّٰهَ :حضرت صالح علیه السّلام به تلطف فرمود، اى قوم من، عبادت کنید ذات احدیت اللّه را، مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ :نیست مر شما را در ظاهر و باطن اصلا و ابدا هیچ معبودى مستحق عبادت و طاعت غیر حق تعالى بیان سبب توحید و عبادت معبود به حق را نماید قَدْ جٰاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ :بتحقیق آمد شما را دلالت واضحه و حجت قاطعه از جانب پروردگار شما که فاصل میان حق و باطل مى باشد به نحوى که هر ذى فهم و شعور، به معاینه مشاهده نماید آیت و قدرت داله بر وحدانیت صانع عالم و آن بیّنۀ ساطعه هٰذِهِ نٰاقَةُ اَللّٰهِ لَکُمْ آیَةً :این ناقۀ الهى است، یعنى علامت وحدانیت خداى تعالى و معجزه بر صدق نبوت من بر شما مى باشد، تأمل و تدبر نمائید در حالت و هیئت آن
تنبیه: کیفیت ناقۀ صالح قوم ثمود اول، اعراب ما بین حجاز و شام در کوهها ساکن، صغیر و کبیر النسل، و قوى الجسد و طویل العمر، مشغول بت پرستى بودند حق تعالى حضرت صالح علیه السّلام را بر ایشان مبعوث، دعوت و نصیحت و نهى از شرک و تعدى و ظلم فرمود معجزه و بینه طلب نمودند روز عید تمام حاضر، قرار شد قوم از اصنام، و صالح علیه السّلام از خداى خود بخواهند، دعوت هرکه اجابت شد، تابع او شوند قوم هرچه تضرع و الحاح به اوثان کردند اصلا فایده نداده بعد حضرت فرمود: چه مى خواهید تا خداى تعالى ظاهر فرماید معجزۀ مقترحه (دلخواهى) خواسته، بیرون آمدن از این جبل، شتر بختى سرخ مو، سیاه چشم، پهلو گشاده، فاصله میان جنبینش یک میل، و حامله باشد حضرت صالح علیه السّلام وضو ساخته، دو رکعت نماز و درخواست نمود، بالفور حجر را اضطراب و درد مخاض عارض، اول سر و گردن ناقه از شکاف نمودار، مشغول نشخوار، و بتدریج تمام بدنش ظاهر به همان اوصاف، و مشغول چرا، بهمان وقت بچه آورد، به شیر خوردن شروع نمود به قدرت کاملۀ الهى بعد صالح علیه السّلام فرمود: این ناقه اللّه است براى شما اعجاز ناقه: وجوهى ذکر شده: 1 بیرون آمدن از کوه 2 ایجاد به غیر مذکر و مؤنث 3 کمال خلق او به غیر تدریج 4 شرب یک روز آب و روز دیگر شرب تمام قوم از شیر او 5 خروج بچه از او بالفور 6 خروج قصیل براى او به درخواست قوم 7 قد و قامت او به قولى هشتاد یا صد ذرع بوده
حضرت فرمودند: فَذَرُوهٰا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اَللّٰهِ :پس واگذارید ناقة اللّه را تا در ارض اللّه، نبات اللّه و ماء اللّه را بخورد و بیاشامد و مؤنث و کفالت او بر شما نیست یک روز آب متعلق به ناقه، و روز بعد به عوض شیر دهد وَ لاٰ تَمَسُّوهٰا بِسُوءٍ :و متعرض او نشوید به بدى و رسانیدن اذیت و الم و زدن و رنج و ترساندن و نحرویى کردن و زخم و امثال آن فَیَأْخُذَکُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ :پس به سبب اضرار و ایلام و ایذاء او، مى گردد شما را عذابى دردناک در دنیا عاجلا و در عقبى نار شدید العذاب و الم ابدا در این آیه اشعار است به آنکه عاقبت، قوم مس ناقة اللّه مى کنند به سوء و الم، و به سبب آن مأخوذ مى شوند در دنیا به نزول عذاب الهى و غضب سبحانى
نکته: اضافه ناقة اللّه اضافه تشریفى است مانند بیت اللّه، چون خارق عادت و از جانب الهى بود، لذا بدین اسم مسمى شد
معجزه: در تفسیر لوامع حاج سید على لاهورى مروى است: شخصى در محضر مهاجر و انصار نزد خلیفۀ اول آمد پرسید: وصىّ رسول خدا کیست ؟ همه دلالت به ابو بکر نمودند گفت: توئى خلیفه ابو بکر گفت: بلى مردم مرا بجاى پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم خلیفه نمودند گفت: بدهید به من هشتاد ناقۀ سرخ پشم و سیاه چشم که پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ضامن شده و فرمود: بعد از من، وصىّ من به تو خواهد داد عمر گفت: شاهد و بینه بیاور تا ثابت شود اعرابى گفت: خود خلیفه و وصىّ پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم باید به وصایا و دیون رسول و موعودات نبىّ علم بالتفصیل داشته باشد، و اگر تو خلیفه پیغمبرى، چگونه از دیون و وصایاى او بى خبرى و شاهد مى خواهى
پس سلمان فارسى رضوان اللّه علیه وارد مجلس شد، فرمود: بیا به متابعت من تا تو را هدایت کنم تو را به وصىّ و خلیفۀ خاتم الانبیاء خدمت حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام مشرف، بعد از سلام عرضه داشت: تو خلیفۀ محمدى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ؟ فرمود: بلى، بخواه هرچه مى خواهى اعرابى گفت: رسول خدا ضامن من شده هشتاد ناقۀ سرخ مو و سیاه چشم، بده آنها را به من
حضرت فرمود: اسلام بیاور تو و اهل بیت خود فورا اعرابى دست على علیه السّلام را بوسید و گفت: اشهد انّک وصىّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و خلیفته؛ به همین شرط اسلام، اعطاء ناقۀ موصوفه واقع شد ما همه اسلام آوردیم پس حضرت به فرزند گرام خود فرمود: برو با سلمان و اعرابى به فلان وادى، و ندا کن یا صالح وقتى جواب داد، بگو امیرالمؤمنین علیه السّلام بعد از سلام مى فرماید: بالفور بیاور آن هشتاد ناقۀ موصوفه را که پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ضامن آنها شده براى اعرابى سلمان گوید: ما رفتیم به آن وادى، امام حسن علیه السّلام ندا و یا صالح نمود، جواب آمد: لبیک، حاضرم اى فرزند رسول خدا حضرت اداء رسالت کرد پس صالح گفت: سمعا و طاعة، قبول دارم امر امیرالمؤمنین علیه السّلام را زمانى نگذشت زمام ناقه از زمین خارج، و امام حسن علیه السّلام به دست اعرابى داد فرمود: اى اعرابى، بگیر موعود نبوى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را پس ناقه بعد ناقه خارج تا هشتاد ناقه که مطلوب اعرابى بود فتأمل ایّها المنصف
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» ترجمه تفسیر جوامع الجامع
تفسیر: وَ إِلىٰ ثَمُودَ ؛ به سوى قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم ثمود بطور غیر منصرف قرائت شده، چون تأویل به قبیله شده است، یعنى قبیلۀ ثمود [بنا بر این ثمود دو سبب از اسباب منع صرف یعنى علمیت و تأنیث را دارد و غیر منصرف قرائت شده است ] وى ثمود بن عابر بن آدم بن سام بن نوح است و صالح از فرزندان ثمود مى باشد
قَدْ جٰاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ ؛ دلیلى معجز و نشانه اى آشکار، که گواه بر درستى رسالت من است، از طرف خدا به شما رسید
هٰذِهِ نٰاقَةُ اَللّٰهِ ؛ گویا سؤال شد که: این دلیل چیست ؟ حضرت صالح فرمود: این است ناقۀ خدا ناقه را مضاف «اللّٰه» قرار داده و به خدا نسبت داده است چون خداوند او را بدون واسطه طبیعى [مادر] آفرید ناقۀ مذکور از سنگى صاف و نرم خارج شد در حالى که همچون شتر آبستنى که از حملش در حرکت است، در جنبش بود و سپس شکافته شد و شترى ده ماهه و کرکدار و بزرگ، که به سبب بزرگى، جز خدا کسى فاصله دو طرفش را نمى دانست، خارج شد و این در حالى بود که قوم ثمود ناظر آن بودند پس از آن، بچه اى به بزرگى خودش بزایید آب یک روز از آن او بود که در آن روز، تمامى آب درّه را مى نوشید و به جاى آن، قوم ثمود را از شیر خود مى نوشاند و آب روز دیگر، به قوم ثمود اختصاص داشت که در آن روز، ناقۀ صالح به آب آنها نزدیک نمى شد و از آن نمى نوشید
«آیة» منصوب است چون حال است و عامل آن، معناى فعلى است که اسم اشارۀ «هذه» بر آن دلالت مى کند؛ گویا حضرت صالح چنین گفته است: اشیر إلیها آیة
«لکم» بیانگر کسانى است که ناقۀ صالح، آیت و نشانه اى خاص براى آنها بود که ایمان به خدا را، بر آنها واجب مى کرد آنها قوم ثمود بودند؛ زیرا آن معجزه را به چشم خود دیدند در حالى که دیگران خبر آن را شنیدند و شنیدن مانند دیدن نیست گویا حضرت صالح چنین فرمود: لکم خصوصا
فَذَرُوهٰا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اَللّٰهِ ؛ زمین، زمین خداست و این شتر نیز ناقۀ خداست پس او را واگذارید تا در زمین پروردگارش بچرد چرا که زمین از آن شما نیست و گیاه آن توسط شما نروییده است
وَ لاٰ تَمَسُّوهٰا بِسُوءٍ ؛ براى احترام به آیت خدا، با پى کردن، کشتن یا آزار و اذیت هاى دیگر، به او سوء قصد نکنید
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
وَ إِلىٰ ثَمُودَ أَخٰاهُمْ صٰالِحاً قٰالَ یٰا قَوْمِ اُعْبُدُوا اَللّٰهَ مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ پس از بیان داستان قوم نوح[ع]و قوم هود[ع]در مقام بیان داستان قوم صالح[ع]یعنى ثمودیان برآمده و به رسولش خبر مى دهد که صالح را بقوم ثمود به رسالت فرستادیم و او نیز مثل باقى پیمبران پیش از او مردم را به یکتاپرستى امر مى فرمود،گویا آیات خاطر نشان مى کند مردم را که بدانند تمام پیمبران راجع به وحدت اله عالم و صفات جلال و جمال خداوندى و امر قیامت متفق القول بوده و مردم را به پرستش خداى واحد و یکتاپرستى امر مى نمودند و هیچ نفرى از آنها بر خلاف دیگرى سخن نگفته و اتفاق آنها دلیل بر حقانیّت آنها است که همه ایشان از نزد اله و مبدأ عالم ارسال شده بودند،و نیز دلیل بر این است که تمام افراد بشر در هر زمانى که باشند مأمورند بر پرستش اله عالم و احدى در ترک آن معذور نیست
تذکره نویسان در کتب تواریخ نوشته اند که ثمودیان قبیله دیگر از عرب بودند که نسب آنها بثمود بن آدم بن سام بن نوح[ع]مى رسد و محلّ آنها موضعى بود که آن را حجر مى گفتند ما بین ولایت شام و حجاز و آنان بت پرست بودند و(ثمود)مشتق از ثمد است بمعنى آب قلیل زیراکه در آن موضع آب اندک بود و چون آن قبیله طاغى شدند خداى تعالى برادر آنها صالح را به رسالت بر آنها فرستاد و صالح برادر نسبى آنها بود و صالح به پنج پشت بثمود مى رسید و او پسر عبید بن اسعین ماسج بن عبید بن حاور بن ثمود بود وقتى به رسالت بر آنها مبعوث گردید گفت اى قوم من خدا را به وحدانیّت بپرستید هیچ معبودى که مستحق پرستش باشد جز او نیست آن جماعت از جهت مال دارى و نیرومندى جسمانى که داشتند دعوت صالح را نپذیرفتند و گفتند اگر راست مى گوئى معجزه اى بیاور صالح گفت چه مى خواهید گفتند فردا روز عید ما است با ما بصحرا بیا و ما بتهاى خود را آرایش و جلوه خواهیم داد تو از خداى خود چیزى بخواه ما نیز از خدایان خود چیزى مى خواهیم هرکدام به اجابت رسید دیگران بایست مطیع آن گردند روز بعد بیرون رفتند بت پرستان از بتهایشان آنچه طلبیدند اثرى نبخشید خجالت زده شده سر به زیر انداختند جندع بن عمرو که یکى از بزرگان آنها بود به سنگى که در صحرا افتاده بود و آن را کائیه مى گفتند اشاره نمود و گفت اى صالح از این سنگ براى ما شترى بیرون آور که مثل شتر بختى و ماده و پرمو و آبستن باشد صالح گفت اگر خداى من به قدرت کامله خود از این سنگ شترى بیرون آورد بهمین اوصاف که شما گفتید چه خواهید کرد گفتند به پرستش او اقدام مى نمائیم و سوگند یاد نمودند که تخلف نکنند و او را بوحدانیّت بپرستند،صالح دور رکعت نماز خواند و از حضرت عزّت طلب این معجزه نمود که ناگاه سنگ شکافته شده و ناقه آبستن بهمان اوصافى که خواسته بودند از سنگ بیرون آمد و در همان حال بچه اى مانند خود زائید و مردم مشغول نظارگى و مبهوت بودند،جندب فورا ایمان آورد و باقى اشراف قوم ازروى استکبار ایمان نیاوردند و پس از ظهور این معجزه صالح ع گفت قَدْ جٰاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ هٰذِهِ نٰاقَةُ اَللّٰهِ لَکُمْ آیَةً فَذَرُوهٰا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اَللّٰهِ وَ لاٰ تَمَسُّوهٰا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ خلاصه پس ازآنکه شتر ماده آبستنى به دعاى صالح ع از کوه بیرون آمد صالح گفت اى جماعت بیّنه یعنى معجزه از جانب پروردگار شما آمده و اشاره به اینکه بر شما اتمام حجت گردید اگر با چنین معجزه اى ایمان نیاورید درمورد غضب پروردگار واقع مى گردید و بر شما عذاب نازل مى گردد و این ناقه خدا است،اختصاص داد بخدا بااینکه همه چیزها از خدا است این اضافه تخصصى و تشریفى است زیراکه این شتر بدون امر طبیعى پدید گردیده،و گفت بگذارید این ناقه در زمین خدا چرا کند و مبادا به بدى تماس به او نمائید که اگر چنین کردید عذاب سخت بشما اصابت مى نماید
گویا حضرت صالح ع مى دانسته که این مردم نادان نمى گذارند آن حیوان در زمین بماند و از آب کمى که داشتند بخورد این بود که به آن جماعت خاطر نشان مى کند که اگر دست ظلمى به این ناقه خدائى وارد نمودید عذاب شما را خواهد گرفت
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
وَ إِلىٰ ثَمُودَ أَخٰاهُمْ صٰالِحاً قٰالَ یٰا قَوْمِ اُعْبُدُوا اَللّٰهَ مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ ثمود قبیله اى از عرب مى باشند که به نام جدّشان ثمود بن عامر نامیده شدند محلّ سکوت آنها «حجر » ،به کسر جیم، واقع در میان حجاز و شام تا وادى القرى بوده است خدا مى فرماید: «وَ لَقَدْ کَذَّبَ أَصْحٰابُ اَلْحِجْرِ اَلْمُرْسَلِینَ ؛ مردم حجر پیامبران را به دروغ نسبت دادند» آیۀ «وَ إِلىٰ ثَمُودَ أَخٰاهُمْ صٰالِحاً» نظیر آیۀ «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنٰا نُوحاً إِلىٰ قَوْمِهِ » و نیز همانند آیۀ «وَ إِلىٰ عٰادٍ أَخٰاهُمْ هُوداً» است و تفسیر این آیه در ضمن تفسیر آیات 59 و 65 از همین سوره بیان شد
هٰذِهِ نٰاقَةُ اَللّٰهِ لَکُمْ آیَةً گروهى از مفسران گفته اند: قوم صالح از وى خواستند که برایشان شترى از دل سنگ بیرون آورد و او این درخواست را از پروردگار خود مسئلت کرد، ازاین رو، آن سنگ به سان زنى که او را درد زاییدن مى گیرد، لرزید و شترى عشراء و بى عیب بیرون آمد ما به طور اجمال ایمان داریم که آن شتر دلیل و آیت خدا بوده و به طریق معمول وجود پیدا نکرده است و خداوند به سبب بالا بردن مقام این شتر، آن را به خود نسبت داده است [ نٰاقَةُ اَللّٰهِ ] ما تنها به همین مقدار ایمان داریم، نه بیشتر؛ زیرا نه وحى دربارۀ آن نازل شده و نه خبر متواتر از معصوم علیهم السّلام به ما رسیده است
فَذَرُوهٰا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اَللّٰهِ وَ لاٰ تَمَسُّوهٰا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ صالح به قومش دستور داد که آن شتر را آزاد بگذارند تا از زمین خدا هرچه مى خواهد بخورد و به آنها هشدار داد که اگر آن را آزار دهند گرفتار سرنوشت بدى خواهند شد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
در اکمال از امام باقر (ع) نقل نموده که قوم ثمود اهل دهى بودند در ساحل دریا که بچهل خانوار نمى رسیدند فیض ره فرموده آنها قبیله دیگرى از عرب بودند که باسم پدر بزرگشان معروف شده بودند و او ثمود بن عامر بن آدم بن سام بن نوح بود و صالح هم از اولاد ثمود بود و لذا وجه مناسبت اطلاق برادر به او معلوم است چنانچه در عاد ذکر شد در هر صورت آنهم قوم خود را دعوت بتوحید و اخلاص در عبادت نمود و معجزۀ خود را ظاهر فرمود که براى آنها از کوه بدون اسباب ظاهریّه شتر مادۀ بیرون آورد و باین جهت او را منسوب بخدا فرمود و آنها از آن کاملا بهره بردارى مى نمودند و باین مناسبت لکم فرموده که دلالت بر نفع دارد و چون همه چیز آن ناقه برخلاف متعارف بود چنانچه ذکر خواهد شد انشاء اللّه تعالى آیتى از آیات الهى بوده است و مأمور شدند که آن را بحال خود واگذارند بچرد و آزارى به او نرسانند و در صورت تخلّف وعده نزول عذاب به آنها داده شد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.