لایذوقون فیها بردا و لا شرابا. الا حمیما و غساقا. در آنجا نه از طعم برد یعنی خنکی (مثل خنکی سایه) و نه آشامیدنی چیزی می چشند، آنچه می چشند حمیم است و غساق ، آبهای جوشان و اشیا کثیف.
خیلی به نظر عجیب می آید که عذاب برای انسان این همه شدید باشد. جواب می دهد: جزا وفاقا. اتفاقا یک جزای صددرصد موافق است ؛ چون موافق بودنش به این است که این خودش است یعنی این عذاب خود آن عمل است. مثل جزای دنیا نیست که عقاب دنیا غیر از جرم دنیا باشد.
در دنیا یک نفر جرمی مرتکب می شود جریمه اش فرض کنید زندان است ، زندان غیر از جرمش است یا جریمه اش قتل است ، قتل غیر از جرمش است. ولی در آنجا چیزی شبیه عمل و عکس العمل است و بلکه بالاتر از عمل و عکس العمل است. عمل و نتیجه عمل ، مثل این که انسان سمی را بخورد.
در یک لحظه انسان سمی را می خورد. کار کوچکی می کند. ولی این کار کوچک عوارض بزرگی دارد. اگر زنده بماند یک عمر او را رنج می دهد و اگر بمیرد نیز همان یک ذره از ماده ای را بلعیدن ، جانش را از دست دادن است.
دیگر این حسابها نیست که یک کار به این کوچکی ، یک ذره از دارویی را خوردن که نباید به دنبالش یک کار به این بزرگی بیاورد، یک مرگ به دنبالش باشد که یک فامیل را داغدار کند. نه ، این حرفها نیست.
بالاتر این است که جزا عین عمل باشد. این است که برای این که این شبهه برای انسان ها پیش نیاید که این عذابها خیلی سنگین است و کسی خیال کند که خدا عذابی را جدا از اعمال انسان تهیه کرده ، بعد بگوید سنگین است یا سبک ، می فرماید جزایی موافق است.
اگر سنگین است یا سبک ، هر چه هست ، خود عملت است ، چیز دیگری نیست. انهم کانوا لا یرجون حسابا. چطور شد اینها به این روز افتادند؛ فکر نمی کردند در کار عالم حسابی و نظمی و کتابی و حقیقتی هست. خیال می کردند هر چه هست بی حسابی است ، خوردن و بردن است و هر کاری کردیم حسابی در کار نیست. مگر چنین چیزی ممکن است ؛! کوچکترین کاری حساب دارد.
حساب را در نظر نگرفتن چنین عواقب و نتایجی دارد. و کذبوا بایاتنا کذابا. اینها حقایق آیاتی را که ما برایشان آورده بودیم تکذیب می کردند، دروغ می پنداشتند چه دروغ پنداشتنی. و کل شی احصیناه کتابا. دو مرتبه می فرماید همه چیز در عالم حساب و کتاب دارد.
هر چیزی را ما در کتابی احصا کرده ایم ، یا هر چیزی را ما احصا کرده ایم احصا کردنی ، یا هر چیزی را ما نوشته ایم نوشتنی ؛ یعنی هیچ چیزی بی حساب و کتاب نیست. اصلا موحد یعنی کسی که اعتقاد دارد که یک پلک به هم زدن او حساب و کتاب دارد.
فذوقوا فلن نزیدکم الا عذابا. حالا که چنین است باید بچشید و نمی افزاییم شما را مگر عذاب. در آیه «لابثین فیها احقابا» چون مساله ای در باب خلود مطرح است بعضی مفسرین سخنی گفته اند و آن بعید هم نیست.
خلود یعنی جاودانگی. نص آیه قرآن است هم در مورد بهشت هم درباره جهنم که هم فیها خالدون یعنی در آنجا جاودانه هستند. برخی خواسته اند از این آیه قرآن این چنین استنباط کنند که بقای در جهنم به صورت جاودانه هست اما عذاب کشیدن گو این که خیلی طولانی است اما در نهایت امر، دیگر به صورت عذاب کشیدن نیست ، مثل کسانی که به چیزی خو بگیرند و عادت کنند، یک چنین حالتی.
البته از آنجا چنین گفته اند که قرآن می فرماید: لابثین فیها احقابا. لا یذوقون فیها بردا و لا شرابا. الا حمیما و غساقا. در احقابی چنین حالت را دارند، یعنی وقتی که این احقاب که خیلی خیلی هم طولانی است تمام بشود دیگر این حالت نیست. اما البته این احتمالی است که نمی شود روی آن تکیه کرد و آن را قطعا درست دانست.
[ نظرات / امتیازها ]