از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
42) (یسئلونک عن الساعه ایان مرسیها):(از تو می پرسند که زمان وقوع قیامت چه زمانی است ؟) [ نظرات / امتیازها ]
43) (فیم انت من ذکریها):(تو از ذکر آن چه چیزی بدست می آوری ؟) [ نظرات / امتیازها ]
44) (الی ربک منتهیها):( هیچ ، برای اینکه انتهای آن و وقت معین آن نزدپروردگار توست ) [ نظرات / امتیازها ]
45) (انما انت منذر من یخشیها):(اصلا وظیفه تو فقط انذار کسانیست که از آن روز بیمناکند) [ نظرات / امتیازها ]
46) (کانهم یوم یرونها لم یلبثوا الا عشیه او ضحیها):(روزی که وقتی آن رامی بینند، چنین به نظر می رسد که بیش از شبی یا بامدادی با دنیا فاصله نداشته اند)خطاب به رسولخدا ص می فرماید: ای محمد ص از تو در باره قیامت می پرسندکه زمان وقوع آن ، چه وقتی است و قیامت کی بپا می شود؟ ولی تو از یادآوری بسیارقیامت چه چیزی بدست می آوری ؟ چون از کثرت ذکر قیامت علم به تاریخ آن حاصل نمی شود، و یا شاید معنا این باشد که می خواهد با استفهام انکاری بفرماید، تو علمی به حقیقت قیامت و خصوصیات آن پیدا نمی کنی ، مگر وقتی که به زمان آن احاطه یابی وقیامت واقع شود و قبل از آن ، وقوع این علم ممکن نیست ، چون انتهای آن به سوی پروردگار توست و حقیقت و صفات قیامت را جز پروردگارت کسی نمی داند و شایدهم آیه می خواهد بفرماید: ساعت قیامت واقع نمی شود، مگر با فنای اشیاء و سقوطاسباب ، بنابراین هیچ سببی فرض نمی شود که بطور حقیقت بین خدا و پدید آمدن قیامت واسطه باشد، در نتیجه زمان هم که در این عالم از اسباب است نمی تواند واسطه باشد،پس روز قیامت در حقیقت توقیت بردار نیست .لذا ما تنها این تکلیف را بر عهده تو نهاده ایم که افرادی را که دلواپس و نگران قیامت هستندازعذاب آن بیم دهی ، ولی زمان وقوع آن درعلم تو وهیچ یک ازمخلوقات نمی گنجد.همینقدر بگویم که قیامت آنقدر به زندگی دنیا نزدیک است که می پندارند پس ازگذشت یک شب یا نصف یک روز، دوباره زنده شده اند و فاصله بین مرگ و قیامت رابه گونه ای احساس می کنند که نسبتش با روز و شب های گذشته عمرشان مانند یک شب و یا یک ظهر است .و یاد قیامت ، ضمانت قرار گرفتن نفس در چنان حالتی است که در پیش روی خودتمام دنیای مادی و زر و زیور آن و هر چه در آنست را بکلی حقیر و پست ببیند. [ نظرات / امتیازها ]
  صفدر فولادي - تفسیر راهنما
43) 1 - آگاهى به زمان وقوع قیامت ـ حتى براى پیامبر(ص) ـ مقدور نیست.
فیم أنت من ذکریها
«ذکرى» به معناى ذکر فراوان است. این کلمه نسبت به کلمه «ذکر»، مبالغه بیشترى دارد (مفردات راغب). مراد از استفهام انکارى در جمله «فیمَ أنت...» این است که اى پیامبر! تو منزلتى نیستى که بتوانى هرگونه اطلاعى را درباره قیامت، به آنان ارائه کنى.

2 - پیامبر(ص)، براى پاسخ به پرسش هاى مردم، نیازمند راهنمایى خداوند و داراى آگاهى هاى محدود
فیم أنت من ذکریها
خداوند، با بیان این حقیقت که مقام پیامبر(ص) قاصر از بیان تمام ویژگى هاى قیامت است; شیوه پاسخ گویى به پرسش مردم از زمان وقوع قیامت را به آن حضرت مى آموزد.

3 - پرسش کنندگان از پیامبر(ص)، نباید انتظار شنیدن پاسخ تمام پرسش هاى خود را داشته باشند.
فیم أنت من ذکریها
جمله «فیم أنت...»، خطاب به پیامبر(ص) است; ولى به قرینه «إنّما أنت منذر» (در جملات بعد) بیانگر این نکته است که مردم باید تنها معارفى را از پیامبر(ص) بخواهند که در حیطه وظیفه و مسؤولیت آن حضرت قرار دارد.
[ نظرات / امتیازها ]
44) 1 - تنها خداوند، خصوصیات قیامت و زمان وقوع آن را مى داند.
إلى ربّک منتهیها
«منتهاها» ـ به قرینه سیاق آیات پیشین ـ به معناى منتهاى علم به قیامت و شناخت خصوصیات و زمان آن است. تقدیم «إلى ربّک» بیانگر حصر است.

2 - هرگونه تصمیم گیرى درباره زمان و دیگر خصوصیات قیامت، با خداوند است.
إلى ربّک منتهیها
«منتهى»; یعنى، زمان انتها. مراد از «منتهاى قیامت» ممکن است منتهاى امور آن و تعیین نهایى ویژگى هاى آن باشد، بنابراین مراد این است که تنها خداوند، وضعیت نهایى امور قیامت را مشخص مى سازد.

3 - تصمیم گیرى درباره امور قیامت و تعیین زمان آن، از شؤون ربوبیت خداوند است.
إلى ربّک منتهیها

4 - آگاه نساختن مردم ـ حتى پیامبر(ص) ـ از زمان وقوع قیامت، مؤثر در رشد و تربیت آنان
إلى ربّک منتهیها
واژه «ربّ»، گواه این است که هدف از مسکوت گذاشتن زمان قیامت، تربیت و رشد دادن است و چون پوشیده ماندن آن، تنها ویژه پیامبر(ص) نبوده است; مى توان سودمندى آن را به همگان تعمیم داد.

5 - انحصار تصمیم گیرى درباره قیامت به خداوند، دلیل ناآگاهى پیامبر(ص) از زمان وقوع آن است.
فیم أنت من ذکریها . إلى ربّک منتهیها
جمله «إلى ربّک...»، به منزله تعلیل براى جمله قبل است
[ نظرات / امتیازها ]
46) 1 - فاصله ولادت تا قیامت ـ در دیدگاه اهل محشر ـ فاصله اى ناچیز و همسان با عصر یک روز و یا وقت چاشت آن
کأنّهم ... لم یلبثوا إلاّ عشیّة أو ضحـها
مراد از «لَبْث» در «لم یلبثوا»، درنگى است که در دنیا و برزخ رخ مى دهد. این زمان گرچه زیاد باشد، در مقایسه با آنچه انسان پس از حشر با آن مواجه خواهد شد، اندک است. براى «عشیّة» معانى متفاوتى ذکر شده است; از قبیل: «ظهر تا غروب»، «آخر روز» و «ظهر تا صبح فردا» (مصباح). «ضحى»; یعنى، گسترش نور خورشید و پهناور شدن روز (مفردات راغب). اضافه «ضحى» به «عشیّة»، براى بیان این نکته است که مقدار صبح یا عصر از یک روز مراد است.

2 - فاصله قیامت و دنیا ـ هرچند طولانى باشد ـ در برابر عظمت حوادث قیامت ناچیز و بسان گذشت نیمروز از عمر دنیا است.
کأنّهم ... لم یلبثوا إلاّ عشیّة أو ضحیها
مفاد «یرونها» ممکن است در ناچیز دیدن دوران گذشته، دخیل باشد; یعنى، دیدن قیامت و رخدادهاى آن، این ذهنیت را در انسان ایجاد مى کند که فاصله طولانى دنیا و برزخ، در نظر او اندک آید.

3 - صحنه قیامت، آشکار و مکشوف در برابر دیدگان تمام انسان ها
کأنّهم یوم یرونها

4 - توجه به نزدیک بودن قیامت و اندک بودن فاصله آن با زندگانى دنیا، افزایش دهنده ترس و نگرانى درباره گرفتارى هاى آن
[ نظرات / امتیازها ]
 » سایت آموزشی پژوهشی واعظون
45) تو منذری تو هشدارمی دهی تو مردم را می ترسانی این ترساندن ها نشانه شدت محبت است. خیلی فکر نکنید کسی که از شما تعریف می کندحتما خیر خواه شماست. ما روایت داریم گاهی آنهائی که مخالف انسانند عیب های انسان را می گویند آن ها بهتر از دوستان نادانی اند که بی خودی انسان را بالا می برند بعدا می فهمی که خیلی پائین هستی.
موقعی بچه شما مریض می شود اگر شما خیلی علاقه نداشته باشی می بریدش دکتر، می گوئید این دوا واین آمپول، می گوید نمی زنم من این دواء را نمی خورم. اگرخیلی علاقه نداشته باشی می گوئی خوب نخور، آمپول نزن. ولش می کنی، اما گر این بچه را خیلی دوستش داشته باشی دستش رامی گیری وبه زورآمپول میزنی.این تهدیداست ترساندن است زوری است اما چون شدت محبت داری انذارش می کنی به زور دوا در حلقش می ریزی، به زور حمامش می بری.
سابق مادرها وقتی می دیدند بچه ها حمام نمی روند می گفتند که برو لباس هایت را در بیاور و الا می گویم لولو بخوردت. نمی دانم این دواء را بخور والا می گویم لو لو بخوردت این آمپول را بزن والا می گویم لولو تو را بخورد. مادرها لولو درست کردند. انبیاء هم آمدند جهنم درست کردند. که پدرت را در می آورند و چنین و چنان می کنند. عرضم به حضور شما اگر شدت محبت باشد انسان بیشتر هشدار می دهد ده تا صدتا ماشین از این دره رفتند پایین، این دره خطرناک است. سی تا هشداروعلامت خطر می زنند. پلیس راه تابلو می زند خطرناک، خطر مرگ،علامت واژگون شدن می گذارند. این شدت خیر خواهی است اگر من بابعضی از دوستان تند صحبت می کنم ببخشند نیت دل سوزی است هنوز شما گرفتار پول، مال، عنوان، اسم و رسم و شهرت هستید. می خواهم از این جهنم ها بریده بشوید جدا بشوید.

نقش پیامبر تنها هشدار لازم برای بندگی است « إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ »

اما تنها کسانی که خشیت دارند انذار پیامبر را جدی می‌گیرند « مَنْ یَخْشاها »


[ نظرات / امتیازها ]
 » سایت بینش نو
42) کاف در «یسئلونک» مفعول اول است، و «عن الساعة» در جای مفعول دوم است، «ایّان مرسیها» متعلق به مدلول سؤال است. تقدیر این است «قائلین ایان مرسیها» و اِرساء به معنی اثبات است و مُرسی هم، چون اسم زمان است از اِرساء بقرینة «اَیّان» که به معنی سئوال از زمان است، پس به معنی زمان ارساء و اثبات است پس خلاصه معنی چنین می‌شود: از زمان اثبات و نگه داشتن ساعت، از تو سؤال می‌کنند؛ و از تتبع استعمالات مادة «رسو» در قرآن کریم، به دست می‌آید که «راسی» چیزی است که بعد از حرکت، ثابت گردد، و ارساء هم، به معنی اثبات و نگه داشتن بعد از اجراء است؛ پس با این قرینه هم، می‌فهمیم که مقصود پرسش کنندگان، این بوده است که: زمان، که در این زندگی، مانند جریان کشتی‌ها در اقیانوس‌ها پیوسته در حرکت و شنا کردن است، کی، ثابت خواهد شد؟ و خداوند متعال، که زمان را اکنون جاری گردانیده، کی آن را ثابت و متوقف خواهد کرد؟
کلمة ساعت، به طوری که از خود همین کریمه و امثال آن، از قرآن کریم استفاده می‌شود، و همچنین از سایر اطلاقات و استعمالات آن، در زبان عرب اصیل، به دست می‌آید، به معنی جزء وقت است؛ و با الف و لام عهد حضوری به معنی اکنون می‌آید، و بعدها هم در آلتی که با آن، حساب زمان را می‌فهمند حقیقت یافته است؛ پس لفظ «الساعة» در این کریمه ابتدائاً به معنی قیامت است، منطبق با آن می‌شود؛ با این مقدمات، به طور واضح فهمیده می‌شود که معنی کریمه این است: می‌پرسند از تو زمان را که کی نگه داشته خواهد شد و از جریان خواهد افتاد؟ [ نظرات / امتیازها ]
  عبد بائس - تفسیر مجمع البیان
43) به باور پاره‏اى منظور این است که: تو اى پیامبر! تنها مى‏دانى که روز رستاخیز آمدنى است، و در آن هیچ تردیدى نیست، امّا در مورد هنگام تحقق آن آگاهى و دانشى ندارى.
و به باور پاره‏اى دیگر، آگاهى از هنگامه تحقق روز رستاخیز جزء رسالت و دعوت تو نیست، و تو براى اعلام لحظه‏هاى تحقق آن رویداد نیامده‏اى، و تو تنها براى دعوت مردم به سوى توحید و تقوا و عدالت و آزادى برانگیخته شده‏اى.
از دیدگاه برخى این آیه پرسش کفرگرایان است که مى‏گویند:
هان اى پیامبر! از تو در مورد رستاخیز مى‏پرسند و مى‏گویند: این روز سهمگین که از آن بسیار یاد مى‏کنى، و آن را وصف مى‏نمایى، چه زمانى خواهد آمد؟ [ نظرات / امتیازها ]
44) ممکن است منظور این باشد که: پدید آوردن آن روز با پروردگار توست.
واژه «منتهى» به معنى جایگاه رسیدن پدیده است، و مفهوم این آیه بسان این جمله است که گفته شود: الى امر ربّک منتهاها کار رستاخیز و پدید آمدن آن با فرمان خداست، و ذات پاک او آن را پدیدار خواهد ساخت.
با این بیان مى‏توان چنین دریافت که: یادآورى روز رستاخیز و توجه دادن به آن، وصف رستاخیز و بیان نشانه‏هاى فرارسیدن آن و اقرار و ایمان به آن، کار پیامبر است و پدید آوردنش کار خداست؛ چرا که جز ذات پاک او هیچ کس توان آن کار را ندارد.
از دیدگاه «حسن» منظور این است که دانش رستاخیز و آگاهى از زمان تحقق آن تنها با خداست و نه دیگرى. [ نظرات / امتیازها ]
45) هان اى پیامبر! تو تنها هشدار دهنده کسى هستى که از آن مى‏هراسد. چرا که هشدار از آن، تنها براى پرواپیشگان و ایمان آورندگان به روز رستاخیز - که از کیفر و هشدار خدا حساب مى‏برند - سودبخش و سازنده است، نه کسانى که آن روز را گستاخانه انکار مى‏کنند. [ نظرات / امتیازها ]
46) آیه مورد بحث بسان این آیه است که مى‏فرماید:
... کانهم یوم یرون مایوعدون لم یلبثوا الا ساعة من نهار...
روزى که آنچه را در مورد رستاخیز وعده داده مى‏شوند، بنگرند، گویى جز ساعتى از روز را در دنیا نمانده‏اند...
به باور «قتاده» منظور این است که: اینان هنگامى که سراى آخرت را بنگرند، دنیا در نظرشان ناچیز جلوه مى‏کند، به گونه‏اى که یک عمر زندگى در دنیا در نظر آنان جز ساعتى جلوه نمى‏کند. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر نمونه
43) یعنى تاریخ وقوع قیامت حتى از تو پنهان است ، تا چه رسد به دیگران ، این از آن علم غیبى است که از مختصات ذات پروردگار مى باشد، واحدى را به آن راهى نیست !.
بارها گفته ایم از مطالبى که بر همگان مکتوم است زمان قیام قیامت است ، چرا که اثر تربیتى آن بدون کتمان ممکن نیست ، زیرا اگر آشکار شود و زمانش دور باشد غفلت ، همگان را فرا مى گیرد، و اگر نزدیک باشد پرهیز از بدیها به شکل اضطرار، و دور از آزادى و اختیار، در مى آید، و این هر دو فاقد ارزش تربیتى است .
احتمالات دیگرى در تفسیر این آیه نیز داده اند از جمله اینکه : تو مبعوث براى بیان زمان قیام قیامت نشده اى ، تو تنها مبعوث شده اى که اصل وجود آن را اطلاع دهى ، نه لحظه وقوع آن را.
و دیگر اینکه : قیام تو بیانگر نزدیک شدن روز قیامت است ، همانگونه که در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده که دو انگشت مبارکش را کنار هم گرفت و فرمود: ((بعثت انا و الساعة کهاتین :)) ((قیام من و قیام قیامت همانند این دو است !)).
ولى تفسیر اول از همه مناسبتر است . [ نظرات / امتیازها ]
44) تنها او است که مى داند قیامت کسى بر پا مى شود، هیچ شخص دیگرى از آن آگاه نیست ، و هر گونه تلاش و کوشش براى آگاهى از زمان قیام قیامت بى فایده است .
این همان مطلبى است که در آیه 34 سوره لقمان نیز آمده است : ان الله عنده علم الساعة : ((علم زمان وقوع قیامت تنها نزد خدا است )) و در آیه 187 سوره اعراف مى فرماید: قل انما علمها عند ربى : ((بگو علم آن فقط نزد پروردگار من است )).
بعضى گفته اند منظور از جمله بالا این است که تحقق و انجام قیامت به دست خدا است ، و در حقیقت به منزله بیان علتى است براى آنچه در آیه قبل آمده است .
جمع میان این دو تفسیر نیز مانعى ندارد. [ نظرات / امتیازها ]
45) وظیفه تو همین انذار و هشدار و بیم دادن است و بس ، و اما تعیین وقت از قلمرو وظیفه و آگاهى تو بیرون است .
قابل توجه اینکه انذار را مخصوص کسانى مى شمرد که ترس و خوف از آن روز بزرگ دارند، و این شبیه همان مطلبى است که در آیه دوم سوره ((بقره )) آمده است : ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین : ((در این کتاب آسمانى تردیدى نیست ، و مایه هدایت پرهیزگاران است )) اینگونه تعبیرات اشاره به این حقیقت است که تا روح حقجویى و حقطلبى و احساس مسؤ ولیت در برابر پروردگار در انسان نباشد نه به سراغ تحقیق از کتب آسمانى مى رود نه معاد، و نه گوش به انذارهاى انبیا و اولیا مى دهد. [ نظرات / امتیازها ]
46) به قدرى عمر کوتاه دنیا به سرعت مى گذرد، و دوران برزخ نیز سریع طى مى شود که به هنگام قیام قیامت آنها فکر مى کنند تمام این دوران چند ساعتى بیش نبود.
این امر هم ذاتا صحیح است که عمر دنیا بسیار کوتاه و زودگذر است ، و هم در مقایسه با قیامت که تمام عمر جهان در مقایسه با آن لحظه اى بیش ‍ نیست .
((عشیة )) به معنى عصر و ((ضحى )) به موقعى گفته مى شود که آفتاب بالا آمده و شعاع آن گسترده شده است .
در بعضى از آیات قرآن آمده است که در قیامت هنگامى که مجرمان درباره مقدار توقفشان در عالم برزخ یا دنیا به گفتگو مى پردازند بعضى به بعضى دیگر مى گویند شما تنها ده شبانه روز در جهان برزخ توقف کرده اید: یتخافتون بینهم ان لبثتم الا عشرا (طه - 103).
ولى آنها که بهتر فکر مى کنند مى گویند: شما تنها به اندازه یک روز در برزخ درنگ کردید! ((یقول امثلهم طریقة ان لبثتم الا یوما)).
و در جاى دیگر از مجرمان نقل مى کند که وقتى قیامت بر پا مى شود مجرمان سوگند یاد مى کنند که جز یک ساعت توقف نداشتند!
و یوم تقوم الساعة یقسم المجرمون ما لبثوا غیر ساعة (روم - 55).
تفاوت این تعبیرات به خاطر آن است که آنها مى خواهند کوتاهى این مدت را با یک بیان تقریبى منعکس کنند، و هر کدام احساس خود را با تعبیرى بیان مى کنند که همه در یک امر مشترک است و آن کوتاهى عمر این جهان در برابر عمر قیامت است ، و این مطلبى است که انسان را تکان مى دهد و از خواب غفلت بیدار مى سازد. [ نظرات / امتیازها ]
  داريوش بيضايي - تفسیر هفت جلدی جامع قرآن بقلم و جمع آوری مرحوم علامه حاج سید ابراهیم بروجردی
42) قوله تعـــالی:{یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها فیمَ أَنْتَ مِنْ ذِکْراها إِلی‏ رَبِّکَ مُنْتَهاها إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْشاها کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ عَشِیَّةً أَوْ ضُحاها}
"ای رسول ما از تو سؤال میکنند قیامت کی بر پا خواهد شد؟ تو را چکار افتاد که از آن بیاد آری, یعنی علم آن بتو تعلق ندارد و غایت و منتهی علم آن با خــــداوند است و جز خــــدا کسی نمیداند و آنچه کار تو است و بتو تعلق دارد این است که تو ترساننده کسی هستی که از یاد آنروز و احوال آن ترسانست و چون آنروز بر مردم پدیدار شود گویا چنان است که تمام دنیا شبی تا صبح یا روزی تا شام بیش نبوده است."
در کافی از ابی حمزه ثمالی روایت کرده که حضرت زین العابدین ع فرمود شخصی با اهل بیت خود بکشتی سوار شد و در اثر امواج خروشان دریا کشتی شکست و تمام اهل بیتش غرق شدند جز یکنفر زن جوان که آنهم روی یکی از الواح کشتی نشست و خود را به جزیره ای رسانید در آن جزیره مرد جوان قطاع الریق بود که از هیچ محرمات و عمل زشتی روگردان نبود متوجه شد بانوئی جوان و صاحب جمال و نبکو منظر بالای سر او ایستاده از او سؤال کرد انسیه هستی یا جنبیه؟ آن بانو گفت انسیه هستم و مرد دیگر تکلم نکرد اما وقتی خواست عمل منافی با عصمت باو انجام دهد مشاهده کرد که آن بانو مضطرب است و میلرزد گفت این چه حالت است که در تو مشاهده مینمایم؟ بطرف آسمان اشاره نمود و جوابداد که من از خـــــداوند و کیفر او در روز جزا میترسم آیا تو از خـــــداوند دوری و جدائی؟ آنمرد متوجه شد و برخاست و به گوشه ای رفت و از روی خلوص توبه و استغفار نمود, بعدها روزی در یکی از مسافرتهایش مصاحب و رفیق راهبی شد, خورشید بشدت تمام بر آنها تابیده و عطش بر ایشان غلبه کرد آبی هم وجود نداشت, راهب باو گفت ای جوان خـــــداوند را بخوان تا ابری بفرستد و بر ما سایه افکند, آن جوان گفت من نزد پـــــروردگار حسنه و عمل نیکی ندارم تا بوسیله آن جرئت پیدا کنم و از خـــــداوند در خواست و تقاضائی بنمایم, راهب گفت پس من دعا میکنم تو آمین بگو, جوان گفت روا باشد, راهب دعا کرد و جوان آمین گفت و طولی نکشید ابری ظاهر شد و بر سر آنها سایه افکند و مقداری راه باهم سیر نمودند رسیدند سر دو راه, اینجا راهب مسیرش از مسیر جوان جدا بود او به راهی و جوان براه دیگر سیر کردند, راهب دید ابر بسر جوان سایه افکنده و او را دنبال میکند گفت ای جوان تو بهتر از من هستی که خـــــداوند دعای تو را اجابت فرمود نه دعای مرا, بگو ببینم چه کاری انجام داده ای و داستان تو از چه قرار است که خــــداوند نظر لطف و مرحمت بتو دارد, جوان داستان خود رابا آن بانو در جزیره بیان کرد, راهب گفت خـــــداوند در آن وقتی که متوجه شدی و از کیفر روز جزا ترسیدی, گناهان گذشته تو را آمرزیده لذا متوجه آتیه خود باش. [ نظرات / امتیازها ]