از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید نکته ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  مخاطبین آیه
ظاهر آیه به قرینه جملاتى که در آن است از قبیل جمله «وَ إِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ» و جمله «وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ ... » این است که خطاب در آن به مشرکین باشد نه به مؤمنین، البته در این صورت کلام مشتمل بر التفات و منظور از آن تهکم و استهزاء خواهد بود، و همین معنا مناسب با جمله «وَ أَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرِینَ» است.
پس معناى آیه این است که: اگر شما اى مشرکین طالب فتح هستید و از خدا خواسته‏اید که شما را در میان خود و مؤمنین فتح دهد اینک فتح براى مؤمنان آمد و خداوند در روز بدر حق را اظهار نمود و مؤمنین را بر شما غلبه داد، و شما اگر در اینجا از کید خود علیه خدا و رسول او دست بردارید که به نفعتان تمام مى‏شود، و اگر دست برندارید و باز برگردید و در صدد نقشه و طرح ریزى باشید ما نیز برمى‏گردیم، و همین بلا را که دیدید بر سرتان مى‏آوریم و باز کید شما را خنثى مى‏کنیم، و جمعیت شما کارى برایتان صورت نمى‏دهد هر چند هم زیاد باشد، هم چنان که در این دفعه کارى صورت نداد، آرى خداوند با مردمان با ایمان است، و کسى که خدا با او است هرگز مغلوب نمى‏شود.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 49 و 50 قالب : تفسیری موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  دعای ابوجهل در جنگ بدر
در الدر المنثور (ج 3 ص 175) است که ابن ابى شیبه، احمد، عبد بن حمید، نسایى، ابن جریر، ابن المنذر، ابن ابى حاتم، ابو الشیخ، ابن مردویه، ابن منده و حاکم- وى روایت را صحیح دانسته- و بیهقى در کتاب دلایل همگى از ابن شهاب از عبد اللَّه بن ثعلبة بن صغیر روایت کرده‏اند که گفت: وقتى دو لشکر یکدیگر را تلاقى کردند ابو جهل گفت: «بارالها هر کدام از ما دو فریق در قطع رحم پیشدستى گرفت، و چیزى آورد که نمى‏شناسیم در همین بامداد هلاکش کن» و مقصودش از این دعا طلب فتح بود، لذا آیه نازل شد: «إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَکُمُ الْفَتْحُ ... ». [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 77 و 78 قالب : روایی موضوع اصلی : داستان قوم پیامبر اسلام (صل‍ی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  چهار قول - سيد علي بهبهاني
در کریمه ﴿إِنْ تَسْتَفْتِحُوا﴾ چهار قول نقل شده است یکی اینکه این خطاب متوجه کفار است که عده‌ای از مفسرین گفتند و اکثریتشان همین را پذیرفتند به حق هم همین بود قول دوم اینکه این متوجه مؤمنین است قول سوم تفصیل است که این ﴿إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَکُمُ الْفَتْحُ﴾ خطاب به مؤمنین است این ﴿وَ إِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ وَ لَنْ تُغْنِیَ عَنْکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئًا وَ لَوْ کَثُرَتْ﴾ این مال کفار است که این تفصیل مستلزم تفکیک است قول چهارم همان توقف است و تحیر که فقط به نقل اقوال پرداختند جمع بندی نکردند و فتوا نداده‌اند و اینکه فرمود ﴿وَ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ﴾ این در قبال ﴿وَ أَنَّ اللّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرینَ﴾ است اگر کید کافران را خدا سست می‌کند عزم و اراده مؤمنین را و اسباب و علل پیشرفت مؤمنین را مستحکم می‌کند و فراهم می‌کند به قرینه تقابل معنای این معیت خاصه آن است که نیروی ظاهر و باطن مؤمنین را تقویت می‌کند.
اما اینکه فرمود ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ گاهی کلمه اطیعوا تکرار می‌شود به یک مناسبتی نظیر آنچه اولی اولی الامر کنار رسول ذکر می‌شود آنجا کلمه اطیعوا تکرار خواهد شد مثل ﴿أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی اْلأَمْرِ﴾ گاهی کلمه اطیعوا تکرار نمی‌شود برای اینکه اولی الامر ذکر نشده یا آن علل موجب تکرار وجود ندارد آنجا که کلمه اطیعوا تکرار می‌شود برای آن است که رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دو حیثیت دارد آن حیثیت ابلاغ‌اش که هر چه را ابلاغ می‌کند از طرف خداست اطاعت او در حقیقت اطاعت خداست وقتی گفتند از خدا اطاعت کنید یعنی آنچه را که رسول خدا به عنوان احکام الهی به شما ابلاغ کرده‌اند قبول کنید و عمل کنید ولی از آن جهت که ولی مسلمین است والی مسلمین است امام و حاکم مسلمین است یک سلسله بیاناتی مربوط به مصادیق جزئی دارد که آن دیگر جنبه تبلیغ نیست جنبه ولایت و امامت و رهبری است گرچه آن هم به عنایت الهی است به اذن خداست لکن آن حکم نیست آن اجراست مثلاً فرمود اسامه را من فرمانده لشگر کردم در فلان جا بعد از فتح مکه این دو نفر را مسئول اداره مکه کرد این پست‌ها و سمتهایی که حضرت می‌دهد به عنوانی که والی مسلمین است امام امت است ولی جامعه هست رهبر یک قیام هست دستور می‌دهد اینها احکام نیست اینها موضوعات و مصادیقی است که زیر مجموعه این احکام کلی قرار می‌گیرد از اینها به عنوان یک اطاعت خاصه یاد می‌شود لذا کلمه اطیعوا در این گونه از موارد تکرار خواهد شد لکن جمع بندی نهایی همان است که در سورهٴ مبارکهٴ نساء به این صورت آمده است که مربوط به نبوت عامه است که هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر اینکه به اذن خدا مطاع است آیه ٦٤ سوره نساء این است که ﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللّهِ﴾ که این اختصاصی به نبوت خاصه ندارد این مربوط به نبوت عامه است یعنی هیچ پیامبری فرستاده نشد مگر اینکه به اذن خدا مطاع باشد چه اینکه در آیه ٨٠ از همان سورهٴ مبارکهٴ نساء می‌فرماید ﴿مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ﴾ چون رسول حرفی از خود ندارد اگر هم در حقیقت کسی را فرمانده لشگر معین می‌کند کسی را امیر مکه و مدینه معرفی می‌کند کسی را امیر الحاج معین می‌کند آن هم به تأیید الهی است پس من عند نفسه هیچ حکمی ندارد لذا فرمود ﴿مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ﴾ برای اینکه معلوم بشود به اینکه رسول بما انه رسول حکم جدایی ندارد آیه سورهٴ مبارکهٴ توبه شاهد خوبی است که نظیر همین این گونه از موارد یاد شده ضمیر را مفرد آورده آیه ٦٢ سورهٴ مبارکهٴ توبه این است که ﴿یَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ﴾ اینها که در جبهه و جنگ شرکت نکردند در موارد عمومی با شما همکاری نکردند اینها سوگند یاد می‌کنند تا شما را راضی کنند ولی ﴿وَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ﴾ نه یرضوهما اینها که در جبهه شرکت نکردند در مسایل خیر دستشان بسته بود با شما همکاری نکردند الآن سوگند یاد می‌کنند تا شما را راضی کنند و کار خودشان را توجیه کنند در حالی که خدا و پیامبر احق‌اند که این مردم آنها را راضی کنند در اینجا ضمیر تثنیه نیاورد فرمود ﴿وَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ﴾ یعنی یرضوه پیغمبر را چون رضای پیغمبر رضای خداست ما برای اینکه بفهمیم خدا راضی است یا نه باید ببینیم پیغمبر راضی است یا نه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وقتی راضی است که خدا راضی باشد پس راه اثبات رضای خدا رضای پیغمبر است راه ثبوت رضای پیغمبر رضای خداست یعنی «اذا رضی الله یرضی رسول الله و اذا علمنا برضا رسول الله نکشف رضا الله سبحانه و تعالی» پس در مقام اثبات رضای پیغمبر طریق تشخیص رضای حق است در مقام ثبوت رضای پیغمبر تابع رضای خداست وقتی خدا راضی باشد پیغمبر راضی است پس دو امر نیست لذا اینجا هم ضمیر را مفرد آورده فرمود ﴿وَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کانُوا مُؤْمِنینَ﴾ این احق هم البته افعل تعیینی است و نه افعل تفضیلی خب بعد فرمود ﴿وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ﴾ شما که می‌شنوید حرفها را و می‌فهمید دیگر روی برنگردانید اعراض نکنید مثل منافقین نباشید مثل گروهی از اهل کتاب نباشید ﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا یَسْمَعُونَ﴾ آنها گفتند ما شنیدیم ولی خب گوش نمی‌دهند که قبول نمی‌کنند که نه از نظر اعتقاد گوش می‌دهند تا باور کنند نه از نظر عمل گوش می‌دهند تا اطاعت کنند فقط یک گوش فیزیکی است ﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ قالُوا سَمِعْنا﴾ اما ﴿وَ هُمْ لا یَسْمَعُونَ﴾ اینها به سوء اختیار خودشان حرفها را نشنیده می‌گیرند یعنی گوش به حرف نمی‌دهند نه اینکه نمی‌شنوند آنها کاملاً حرفها را می‌شنوند بعد می‌گویند این حرفها افسانه است _معاذ الله_ ﴿لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا﴾ ما هم اگر بخواهیم مثل این سوره می‌آوریم آیه می‌آوریم اینها اساطیر اولین است این طور نیست که اینها نشنوند و درک نکنند و نفهمند که وقتی باور نکردند ذات اقدس اله فرمود اینها گوش به حرف ما نمی‌دهند خب پس اینها کاملاً حرف را می‌شنوند کاملاً می‌فهمند و حکم می‌کنند به اینکه _معاذ الله_ اینها اساطیر است افسانه است ما هم اگر بخواهیم مثل این می‌آوریم و مانند آن ﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا یَسْمَعُونَ﴾ بعد می‌فرماید ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ﴾ این کلمه عند الله برای اینکه ثابت کند که چه خیر است چه شر است چه حق است چه باطل است باید با آن میزان حقیقی ارزیابی بشود و آن میزان حقیقی عند الله است لذا اگر چیزی عند الله خیر بود خیر واقعی است و چیزی عند الله خیر نبود شر واقعی است و مانند آن بدترین جنبنده خواه این جنبنده معنای عام معنای لغوی باشد که شامل انسان و حیوان سایر جنبنده خزنده و امثال ذلک می‌شود یا نه همان دواب مصطلح باشد بدترین دابه صم بکمی است که لا یعقل باشد منظور از این شر نه یعنی زیانبارتر یعنی پست‌تر فرومایه‌تر از این حیوان پست‌تر نیست برای بعضی از حیوانات نظیر مار و عقرب بالأخره یک سودی متصور هست اما برای اینها هیچ سودی نیست بدترین جنبنده اینهایند بعد در بخش‌های دیگر می‌فرماید نه تنها بدترین جنبنده اینهایند بدترین مخلوق اینهایند اینها نه تنها از هر حیوانی پست‌ترند از هر گیاهی هم پست‌ترند نه تنها از هر گیاه پست‌ترند از هر سنگ و کلوخی هم پست‌ترند بالاخره برای سنگ و کلوخ یک خاصیتی هم هست اما برای کافر جز ضرر اثر دیگری ندارد آن همان است که در سورهٴ مبارکهٴ بینه مشخص کرد فرمود اینها شر البریه‌اند آیه ششم سورهٴ مبارکهٴ بینه این است که ﴿إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ فی نارِ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ﴾ ذات اقدس الهی بارئ است بارئ است یعنی خالق البته بین خالق و باری و مصور کاملاً فرق است که در بخش‌های اسماء حسنی اشاره شده الخالق الباری المصور گذشته از این فرق خدا باری است یعنی خالق است ماسوای خدا بریه‌اند یعنی مخلوق‌اند این که دارد کالذی برأ النسمة و مانند آن از همین قبیل است خب پس خدا باری است ماسوای او بریه در بین بریه بدترین موجود کافر و منافق است این اختصاصی به حیوانات ندارد گیاهان را هم شامل می‌شود جمادات را هم شامل می‌شود تفسیر مسأله در بحث‌های سورهٴ مبارکهٴ بقره گذشت گاهی خدای سبحان می‌فرماید که این گروه کارهایی که انجام می‌دهند اهمتهم انفسهم اینها فقط به فکر شکمشان‌اند یعنی نزدیک حیوانند تعبیر ﴿أُولئِکَ کَاْلأَنْعامِ﴾ یعنی اینها درکات نزولی را طی کردند از مرز انسانیت حالا دارند تنزل می‌کنند به محدوده حیوانیت می‌رسند که ﴿کَاْلأَنْعامِ﴾اند بعد از اینکه فرمود ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ چون تفره محال است معلوم می‌شود از اینکه به محدوده حیوانیت نزدیک شده‌اند سقوط می‌کنند در محدوده حیوانیت و از آنجا هم سقوط می‌کنند تنزل می‌کنند پایین‌تر می‌روند می‌شود ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ این دیگر ممکن نیست کالانعام باشد بعد ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ باشد این وسط تفره باشد تفره چه در صعود چه در نزول محال است تفره معنایش این است که فاصله بین مبدأ و منتها طی نشود یعنی یک موجودی که در نقطه الف هست این موجود بدون اینکه فاصله بین الف و با را حالا یا علی وجه الارض یا فوق الارض یا تحت الارض طی کند دفعتاً در با ظهور کند اگر یک موجودی در شرق هست این فاصله شرق و غرب را به یکی از سه طریق باید طی کند بالأخره یا علی وجه الارض با اتومبیل و امثال اتومبیل طی کند یا هوایی طی کند یا دریایی طی کند یا دون الارض یا فوق الارض یا علی وجه الارض بالأخره این فاصله باید طی بشود یک موجودی که در شرق است بدون طی فاصله بین شرق و غرب دفعتاً در غرب حضور پیدا کند می‌شود تفره این می‌شود محال هم وحدت اتصالی هم حفوظ باشد باشد یک وقت است سخن از تجدد امثال است و مانند آن که این شیء در شرق معدوم بشود و در غرب معدود می‌شود دیگر آن نیست این زوال شیء است و حدوث شیء دیگر آمدن شیئی از شرق به غرب نیست شیء اگر از شرق به غرب بخواهد بیاید باید به احد انحاء ثلاثه این فاصله را طی کند در بحث‌های درجات وجودی هم همین طور هست اگر یک موجودی از ﴿کَاْلأَنْعامِ﴾ بودن بخواهد به ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ بودن برسد حتماً این محدوده فاصله خود انعام بودن را هم یقیناً باید طی کند وگرنه می‌شود تفره خب پس این سه مرحله هست ﴿کَاْلأَنْعامِ﴾ هست انعام هست ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ هست.
اما چرا بدتر از گیاهان‌اند برای اینکه ذات اقدس الهی عده‌ای را فرمود اینها از سنگ و کلوخ بدترند خب اگر از سنگ و کلوخ بدترند یقیناً از درخت هم بدترند پایین‌ترند دیگر این که در سورهٴ مبارکهٴ بقره فرمود به اینکه ﴿فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً﴾ همین است بعضی در حد سنگ‌اند یعنی هیچ اثری از اینها نمی‌آید بعد می‌فرماید از سنگ هم پست‌ترند برای اینکه بعضی از سنگ‌ها بالاخره در کوهسارها از درونشان آبی می‌جوشد چشمه می‌جوشد اما اینها آن هم نیستند سنگ هم بالاخره می‌شود گاهی جرز دیوار گذاشت که خاصیتی دارد این آن خاصیت هم ندارد لذا ﴿و انّ منها کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ﴾ او یعنی بل بل ﴿أَشَدُّ قَسْوَةً﴾ خب حالا از آن درکات که شروع کرده یکی پس از دیگری کَاْلأَنْعامِ و انعام و بَلْ هُمْ أَضَلُّ قهراً کالنبات و النبات و بَلْ هُمْ أَضَلُّ کالحجر و بل حجر و بَلْ هُمْ أَضَلُّ این نه مقطع است که باید طی بکند وگرنه چطور می‌شود ﴿أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً﴾ اگر تفره چه در هر قوس باشد چه در صعود چه در نزول محال است این که نمی‌تواند ﴿أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً﴾ باشد بدون طی این درکات حالا که این چنین شد آن جمع بندی آیه ٦ سوره بینه درست است که بدترین مخلوقات همین کافران‌اند یعنی از هر کلوخی پست‌ترند از هر سنگی پست‌ترند خب آنها یک خاصیتی دارند این آن خاصیت را هم ندارد ﴿شَرُّ الْبَرِیَّةِ﴾ این غیر از شر الدواب است شر الدواب یعنی در جنبنده‌ها شر البریه یعنی مخلوقها ذات اقدس الهی چون باری کل است در بین مخلوقات هیچ موجودی بدتر از کافر نیست در قبال در بین مخلوقات هیچ موجودی بهتر از مؤمن نیست آیه هفت‌اش این است که ﴿إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ﴾ از مؤمن بالاتر هیچی نیست.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : تفسیری موضوع اصلی : سوره انفال گوینده : آیت الله جوادی آملی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مسلمانان ضعیف الایمان بر سر تقسیم غنائم جنگى - رضا رضائي
در اینکه مخاطب این آیه کیست، دو احتمال بیان شده است: یکى کفّار شکست خورده در جنگ بدر و دیگرى مسلمانانى که بر سر تقسیم غنائم اختلاف نظر داشتند. مؤیّد احتمال اوّل، پیوند این آیه با آیات قبل است، «انّ اللّه موهن کید الکافرین» چنانکه آنان بودند که گروه زیاد «فئة کثیرة» بودند و همانان سابقه‏ى کفر و مغضوبیّت داشتند، و در این آیه مى‏فرماید: «و ان تعودوا نعد... و لو کثرت» همچنین سخن ابوجهل فرمانده مشرکان که هنگام بیرون آمدن از مکّه براى جنگ، پرده‏ى کعبه را گرفت و گفت: خدایا! از این دو گروه، هدایت شده‏تر را به پیروزى برسان. <453> و به پیروزى خود مطمئن بود ولى سرانجام شکست خورد. امّا اگر احتمال دوّم وخطاب به مسلمانان باشد، هشدارى به آنان است که پس از این فتح، از مجادله و اعتراض‏هاى خود دست بردارند واگر به نق‏زدن وجدال‏هاى قبلى (اعتراض قبل از جنگ وهنگام تقسیم غنائم) ادامه دهند، باز لطف خدا از آنان دریغ خواهد شد و در مقابل دشمنان رها شده ودچار شکست مى‏شوند. (البتّه معناى اوّل مناسب‏تر به نظر مى‏آید) 1- خیر وصلاح انسان، در پرهیز از انحراف و مقابله با خدا و رسول اوست. «ان تنتهوا فهو خیر لکم» 2- برخوردارى از لطف و قهر خداوند، به انتخاب وعملکرد خود ما بستگى دارد. «ان تنتهوا... ان تعودوا» 3- خداوند، اتمام حجّت کرده و تمام راههاى عذرتراشى و بهانه‏جویى را بسته است. «ان تنتهوا... ان تعودوا» 4- تشویق و هشدار، هر دو در کنار هم لازم است. «خیرلکم و ان تعودوا نعد» 5 - جلوى خلاف‏ها را باید با قاطعیّت و صراحت گرفت. «ان تعودوا نعد» گذشت و بخشش، همیشه مطلوب نیست. 6- جمعیّت زیاد، در برابر قهر خداوند نقش وتأثیرى ندارد. «لن‏تغنى عنکم فئتکم شیئاً و لو کثرت» 7- ایمان، شرط نصرت وهمراهى خداوند است. «انّ اللّه مع المؤمنین» [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور قالب : تفسیری موضوع اصلی : خیانت گوینده : رضا رضائی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سخنی با مشرکان یا مومنان - عبدالله عبداللهي
1 برخى مفسران برآن اند که روى سخن آیه با مشرکان است؛ چرا که آنان در کنار کعبه و قبل از جنگ بدر دعا کرده بودند که خدایا هر آیینى را که نزد تو محبوب تر است پیروز گردان؛ و آیه ى فوق اشاره کرد که شما خواستار پیروزى حق هستید و خدا آیین پیامبر صلى الله علیه و آله را پیروز کرد و حقانیت او آشکار شد، پس اگر به سوى جنگ با مسلمانان بازگردید، ما هم بار دیگر بازمى گردیم و شکست مى خورید، پس به فزونى جمعیت خود مغرور نشوید که فایده اى ندارد و خدا با مؤمنان است

اما گروهى از مفسران برآن اند که روى سخن آیه ى فوق، همانند آیات قبل و بعد، با مؤمنان است؛ یعنى پس از جنگ بدر، مسلمانان در مورد غنیمت ها بحث و جدال داشتند و قرآن به آنان هشدار مى دهد که بس کنند و مغرور نشوند [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر قرآن مهر ج 8 ، ص 53 قالب : تفسیری موضوع اصلی : آیات خاص گوینده : عبدالله عبداللهی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.