«وَ مٰا کٰانَ اَللّٰهُ لِیُعَذِّبَهُمْ » تا آخر 33 طبرى: اوّل آیه خطاب است به پیغمبر که تا آنگاه تو در مکه باشى مقتضى نیست کافران را گرفتار کنیم جمله ى بعد «وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ » براى آن عدّه مسلمین است که بعد از هجرت پیغمبر در مکّه ماندند و بانتظار فراهم کردن وسیله ى هجرت خود بودند و بعد از آنکه آنها از مکّه هجرت کردند و کسى از مسلمین در آنجا نماند و مقتضى فتح مکّه و بیچاره کردن آنها فراهم شد با جمله ى آیت بعد این مطلب اعلام شد که «وَ مٰا لَهُمْ أَلاّٰ یُعَذِّبَهُمُ اَللّٰهُ » و مقصود از عذاب که در آیه گفته شده است فتح مکّه و خوارى اعراب است
مجمع: در تفسیر علىّ بن ابراهیم است پیغمبر ص باعراب فرمود اگر با من موافقت کنید بر همه ى عرب مسلّط مى شوید و دیگران هم مطیع شما مى شوند ابو جهل را حسد برآن داشت که گفت «اَللّٰهُمَّ إِنْ کٰانَ هٰذٰا» تا آخر که در آیات جلو گفته شده است و بعد از گفتن این جملات گفت «غفرانک اللّهم» و مقصودش استغفار از گفته ى خود بود که (خدایا از آسمان بر من سنگ ببارد اگر این سخنان راست است) و جمله ى «هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ » اشاره به ابو جهل است و سخن دوّم او که: «غفرانک اللّهمّ » باشد و نتیجه این است که تا هروقت این کافران نام خدا و استغفار بر زبان بیاورند از عذاب معاف هستند و پس ازآن که تصمیم گرفتند پیغمبر را بکشند و آن حضرت از مکه فرار کرد با جمله هاى «وَ مٰا لَهُمْ أَلاّٰ یُعَذِّبَهُمُ اَللّٰهُ » تا آخر، سرنوشت ابو جهل و یارانش معیّن شد که در جنگ بدر کشته شدند و از دیگرى نقل شده است که معنى جمله ى «مٰا کٰانَ اَللّٰهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ » این است که اگر آنها مرد استغفار و خداپرستى باشند عذاب نمى شوند
«إِنْ أَوْلِیٰاؤُهُ إِلاَّ اَلْمُتَّقُونَ » 34 مجمع: از امام باقر ع روایت شده است: یعنى فقط متقون و پرهیزگاران و دل بستۀ به مسجد الحرام هستند نه این کافران که آنجا را عمارت و وارسى مى کنند و بعضى گفته اند: یعنى دوست خدا پرهیزگاران هستند نه کافران
[ نظرات / امتیازها ]
وَ مٰا لَهُمْ أَلاّٰ یُعَذِّبَهُمُ اَللّٰهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرٰامِ وَ مٰا کٰانُوا أَوْلِیٰاءَهُ إِنْ أَوْلِیٰاؤُهُ إِلاَّ اَلْمُتَّقُونَ آیه ارشاد است به علت عذاب مشرکین که اینها خود را در معرض عذاب قرار داده اند چیست آنها را که مستحق عذاب نباشند و خدا آنها را عذاب نکند درحالى که آنها راه مؤمنین و رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را بستند از ورود بمسجد الحرام درصورتى که متولّى مسجد الحرام نبودند و نیستند سزاوار تولیت مسجد الحرام مگر پرهیزکاران از شرک،و شاید مقصود سال حدیبیّه باشد که رسول[ص]با مؤمنین رفتند براى زیارت خانه کعبه و مشرکین نگذاردند داخل مسجد الحرام شوند
وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاٰ یَعْلَمُونَ استدراک از دانش است که چون بیشترین مردم علم و دانش ندارند و نمى توانند حق و باطل را از هم جدا کنند،اینجا نیز نمى فهمند که آن کس که لایق تولیت مسجد الحرام است فقط متقین و پرهیزکارانند
[ نظرات / امتیازها ]
نکته ها:
در آیه ى قبل، خداوند به خاطر وجود پیامبر صلى الله علیه و آله در میان مردم و همچنین برگشت و توبه و استغفارشان، عذابى همچون عذاب آسمانى قوم عاد و ثمود را از آنان برداشت، امّا در این آیه سخن از عذاب آنان است که مى توان گفت: آنها استحقاق عذاب را دارند، هرچند خداوند به خاطر وجود پیامبر صلى الله علیه و آله عذابشان نمى کند
البتّه ممکن است مراد از عذاب در این آیه، بلاها و سختى هاى جنگ و اسارت باشد
حضرت على علیه السلام مى فرماید: «اللّه اللّه فى بیت ربّکم لا تخلوه ما بقیتم فانّه ان تُرک لم تناظروا» ، از خدا پروا کنید، از خدا پروا کنید، درباره ى خانه ى خدایتان که اگر آن را رها کنید و تعطیل شود، عذاب الهى، بى درنگ شما را فراخواهد گرفت
[ نظرات / امتیازها ]
وَ مٰا لَهُمْ أَلاّٰ یُعَذِّبَهُمُ اَللّٰهُ ، و نیز سخن خداوند که خطاب به قریش فرموده است: فَذُوقُوا اَلْعَذٰابَ بِمٰا کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ
معناى آیه به بیان ساده و روشن این است که هرگاه محمّد پیامبر قریش باشد، خدا عذابشان نمى کند و نیز هرگاه اسلام بیاورند خدا آنان را عذاب نمى کند و از اسلام به استغفار تعبیر کرده است؛ زیرا استغفار از لوازم اسلام آوردن مى باشد با این بیان روشن شد که نیازى به تأویل هایى که مفسران یادآور شده اند نیست به علاوه، این تأویلات موجب مى شود که خواننده در میان تاریکى هایى گرفتار آید که نمى تواند راه به جایى ببرد
وَ مٰا لَهُمْ أَلاّٰ یُعَذِّبَهُمُ اَللّٰهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرٰامِ «مٰا لَهُمْ » استفهامى است که معناى نفى را در بر دارد؛ یعنى در میان آنان نه دینى وجود دارد که مانع از عذابشان شود و نه اخلاقى؛ زیرا آنان علاوه بر اینکه خود مشرکند، مسلمانان را هم از عبادت در خانۀ خدا بازمى دارند ازاین رو، هیچ مسلمانى و حتّى خود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله روزى نبود که در مکه و در مسجد الحرام نماز بخواند و از سوى آنان مورد آزار و
شکنجه قرار نگیرد و همین مشرکان بودند که در سال حدیبیه توافق کردند تا به زور از حجّ عمرۀ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مسلمانان جلوگیرى کنند وَ مٰا کٰانُوا أَوْلِیٰاءَهُ ؛ یعنى مشرکان، صاحبان مسجد الحرام و اولیاى آن نیستند، بلکه آنان دشمنان خدا و دشمنان خانۀ او هستند بنابراین، باید از آن طرد و از ورود به آن جلوگیرى شوند، تا با پلیدى و آلودگى خود آن را آلوده نسازند و به همین دلیل بود که وقتى اسلام نیرومند شد، از نزدیک شدن آنها به مسجد الحرام جلوگیرى کرد: « مشرکان نجسند و از سال بعد نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند»
إِنْ أَوْلِیٰاؤُهُ إِلاَّ اَلْمُتَّقُونَ هیچ کس هرکه باشد حق ندارد تولیت و سرپرستى مسجد الحرام را به عهده گیرد، مگرآنکه علاوه بر مسلمان بودن و اقرار به شهادتین، پاک و پرهیزگار نیز باشد، تا چه رسد به مشرک و منکر خدا؟
موضوع آیه، هرچند به اولیاى مسجد الحرام اختصاص دارد؛ لکن تقوا در هرکسى که تولیت مساجد و مقامات دینى را به عهد مى گیرد شرط است؛ زیرا پاکیزگى و قداست مکان، چنین شرطى را ایجاب مى کند شگفت آور است که بیشتر افرادى که این گونه مقامات را به عهده دارند، بدترین کسانى هستند که در هنر فریب کارى و دزدى استادند وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاٰ یَعْلَمُونَ ؛ لکن بسیارى از مردم نمى دانند که سرپرست مساجد و عتبات مقدس باید پاک و پرهیزگار باشد و شخص فاسق نمى تواند ولایت داشته باشد.
سؤال: این سخن خدا: وَ ما لَهُمْ أَلَّا یُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ نشان مىدهد که خدا قریش را عذاب کرده است، با اینکه مىدانیم قریش به عذابهایى که اقوام پیامبران پیشین نظیر عاد، ثمود، قوم نوح، لوط و دیگران گرفتار شدند، مبتلا نشد؟
پاسخ: کسانى از قریش که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مسلمانان را اذیت و آزار کرده بودند، خداوند آنان را در روز بدر با دست خود مسلمانان به قتل رسانید و برخى از این کشتهشدگان عبارت بودند از: ابو جهل، عقبة بن ابى محیط، نضر بن حارث، امیة بن خلف و دیگر سرکردگان قریش که در آزار مسلمانان زیادهروى مىکردند. به عنوان نمونه: از امیة بن خلف یاد مىکنیم. او مالک بلال، اذانگوى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بود. امیّة او را در هواى داغ به انواع عذابهاى مختلف شکنجه مىداد. در جنگ بدر امیه با مشرکان و بلال با پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله بیرون آمدند. همینکه چشم بلال به امیه افتاد، فریاد زد: این سرکرده کافران است و اگر او رهایى یابد، من رهایى نخواهم یافت. عدّهاى از مستضعفان که به وسیله امیة بن خلف شکنجه دیده بودند، پیرامون بلال گرد آمدند. بلال با شمشیر به امیه حمله کرد و او را کشت و در حالى که از شادمانى مىرقصید، سر او را بر شمشیرش بلند کرد.
[ نظرات / امتیازها ]