● عبدالله عبداللهي -
تفسیر عاملی
«وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ اَلشَّیْطٰانُ أَعْمٰالَهُمْ » 49 امام فخر: حسن بصرى و اصم گفته اندیعنى شیطان با وسوسه ى خود کارهاى آنها را در نظرشان آراسته نمود، بعضى گفتند: چون میان قبیله ى قریش و قبیله ى بکر بن کنانه سابقه ى جنگ و عداوت بودقریش مى ترسیدند که اگر با مسلمین روبه رو شوند قبیله ى بکر برایشان بتازند و ناچارشوند که با دو دشمن بجنگند در فکر تردید بودند که شیطان به صورت سراقة بن مالک که از اشراف قبیله ى بکر بن کنانه بود در نظر آنها نمودار شد و گفت: من پشتیبان شما هستم
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر عرفانی اشراق
إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ اَلشَّیْطٰانُ أَعْمٰالَهُمْ ، وَ قٰالَ : لاٰ غٰالِبَ لَکُمُ اَلْیَوْمَ مِنَ اَلنّٰاسِ ، وَ إِنِّی جٰارٌ لَکُمْ ، فَلَمّٰا تَرٰاءَتِ اَلْفِئَتٰانِ ، نَکَصَ عَلىٰ عَقِبَیْهِ ، وَ قٰالَ : إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَرىٰ مٰا لاٰ تَرَوْنَ ، إِنِّی أَخٰافُ اَللّٰهَ ، وَ اَللّٰهُ شَدِیدُ اَلْعِقٰابِ
بیاد آرید زمانى که شیطان کردار زشت آنان را در نظرشان زیبا جلوه داد، و به آنان گفت: امروز هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد، و من در سختى با شما همراه خواهم بود وقتى دو سپاه با هم روبرو شدند، شیطان فرار کرد، و گفت من از شما بیزارم، زیرا من چیزى را مى بینم که شما آن را نمى بینید و من از خدا مى ترسم، که عذاب خداوند سخت است
نفس و شیطان هر دو یک چیزند اگر چه در ظاهر دو نمادند، همچنان که فرشته و عقل یک چیزند، امّا در ظاهر هر یک مسؤلیتى دارند باید مواظب نفس امّاره خویش باشیم، زیرا کردار و اعمال ما را خوب جلوه داده، امّا در باطن با ما دشمن است به همین دلیل کارها را نخست آسان و خوب جلوه مى دهد، امّا وقتى در کارش موفّق شد، ما را ترک کرده و به خود مى اندیشد تو ز رَعْنایان مجُو هین کارزار تو ز طاووسان مجُو صید و شکار طبع طاووس است و وسْواست کُنَد دَم زند تا از مقامت بر کَنَد همچو شیطان در سپه شد صد یَکُم خواند افسون که إِنَّنى جارٌ لَکُم چون قُرَیْش از گفتِ او حاضر شدند هر دو لشکر در ملاقات آمدند دید شیطان از ملایک اِسْپَهى سوى صفِّ مؤمنان اندر رهى آن جُنُوداً لَمْ تَرَوْها صف زده گشت جانِ او ز بیم آتشکده پاىِ خود واپس کشیده مى گرفت که همى بینم سپاهى ،من شِگِفت اى أَخافُ اللّٰهَ ما لى مِنْهُ عَوْن اِذْهَبُوا إِنّى أَرَى ما لاتَرَوْن نفس و شیطان هر دو یک تن بوده اند در دو صورت خویش را بنْموده اند چون فرشته و عقل، کایشان یک بُدند بهرِ حکمتهاش دو صورت شدند دشمنى دارى چنین در سِرِّ خویش مانعِ عقل است و خصمِ جان و کیش یک نَفَس حمله کند چون سوسمار پس به سوراخى گریزد در فرار در دلِ او سوراخها دارد کنون سر ز هَر سوراخ مى آرد برون نامِ پنهان گشتنِ دیو از نُفوس واندر آن سوراخ رفتن، شد خُنوس که خُنوسَش چون خُنوسِ قُنفُذاست چون سرِ قُنْفُذ وِرا آمد شُداست که خدا آن دیو را خَنّاس خواند کاو سرِ آن خارپُشتک را بماند مى نهان گردد سرِ آن خارپُشت دم به دم از بیمِ صیّادِ دُرُشت تا چو فرصت یافت، سر آرد برون زین چنین مکرى شود مارش زبون گرنه نَفْس از اندرون راهت زدى رهزنان را بر تو دستى کَى بُدى ؟ زآن عوانِ مقتضى که شهوت است دل اسیرِ حرص و آز و آفت است زآن عوانِ سِر شدى دزد و تباه تا عوانان را به قهرِ تُست راه زشتها را نغز گرداند به فَن نغزها را زشت گرداند به ظَن کارِ سحر این است کاو دَم مى زند هر نَفَس قلبِ حقایق مى کُنَد آدمى را خر نماید ساعتى آدمى سازد خرى را، و آیتى این چنین ساحر درونِ تُست و سِر إِنَّ فى الْوَسْواسِ سِحْراً مُسْتَتِر اندر آن عالم که هست این سحرها ساحران هستند جادویى گُشا اندر آن صحرا که رُست این زهرِ تَر نیز روییده ست تریاق اى پسر گویدت تریاق: از من جُو سِپَر که ز زهرم من به تو، نزدیکتر گفتِ او، سحر است و ویرانىِّ تو گفتِ من، سحر است و دفعِ سحرِ او
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
مشرکان و منافقان و وسوسه هاى شیطانى
باز در این آیات صحنه دیگرى از جنگ بدر به تناسب آیاتى که قبلا در این زمینه گذشت و یا به تناسب آیه اخیر که سخن از اعمال شیطانى مشرکان در جنگ بدر مى گفت ترسیم شده است همانگونه که مردان حق در مسیرى که در پیش دارند مورد تایید پروردگار و فرشتگان او هستند باطل گرایان و بد اندیشان در زیر چتر وسوسه هاى شیطانى و اغواى شیاطین خواهند بود در بعضى از آیات گذشته چگونگى حمایت فرشتگان از جنگجویان بدر با تفسیرش گذشت،در اینجا در اولین آیه مورد بحث سخن از حمایت نافرجام شیطان نسبت به مشرکان به میان آمده است نخست مى گوید: و در آن روز شیطان اعمال آنها را در برابرشان آرایش و زینت داد تا به کرده هاى خود خوشبین و دلگرم و امیدوار باشند( وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ اَلشَّیْطٰانُ أَعْمٰالَهُمْ ) تزیین و آرایش شیطان این چنین است که از طریق تحریک شهوات و هوسها و صفات زشت و ناپسند انسان چهره عملش را در نظرش آن چنان جلوه مى دهد که سخت مجذوب آن مى شود و آن را از هر جهت عملى عاقلانه و منطقى و دوست داشتنى فکر مى کند و به آنها چنین فهماند که با داشتن اینهمه نفرات و ساز و برگ جنگى هیچ کس از مردم امروز بر شما غالب نخواهد شد و شما ارتشى شکست ناپذیرید ( وَ قٰالَ لاٰ غٰالِبَ لَکُمُ اَلْیَوْمَ مِنَ اَلنّٰاسِ ) به علاوه من نیز همسایه شما و در کنار شما هستم و همچون یک همسایه وفادار و دلسوز به موقع لزوم از هیچگونه حمایتى دریغ ندارم( وَ إِنِّی جٰارٌ لَکُمْ ) این احتمال نیز در تفسیر این جمله داده شده است که منظور از کلمه جار همسایه نیست بلکه کسى است که امان و پناه مى دهد،زیرا عادت عرب بر این بود که افراد و طوائف نیرومند در موقع لزوم به دوستان خود پناهندگى مى دادند، و در این موقع با تمام امکانات خویش از وى دفاع مى نمودند، شیطان به دوستان مشرک خود پناهندگى و امان نامه داد اما به هنگامى که دو لشکر با هم در آویختند و فرشتگان به حمایت لشکر توحید برخاستند و نیروى ایمان و پایمردى مسلمانان را مشاهده کرد به عقب باز گشت و صدا زد من از شما یعنى مشرکان بیزارم ( فَلَمّٰا تَرٰاءَتِ اَلْفِئَتٰانِ نَکَصَ عَلىٰ عَقِبَیْهِ وَ قٰالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ ) و براى این عقب گرد وحشتناک خویش دو دلیل آورد:نخست اینکه: گفت من چیزى مى بینم که شما نمى بینید ( إِنِّی أَرىٰ مٰا لاٰ تَرَوْنَ ) من به خوبى آثار پیروزى را در این چهره هاى خشمگین مسلمانان با ایمان مى نگرم، و آثار حمایت الهى و امدادهاى غیبى و یارى فرشتگان را در آنها مشاهده مى کنم،اصولا آنجا که پاى مددهاى خاص پروردگار و نیروهاى غیبى او به میان آید من عقب نشینى خواهم کرد دیگر اینکه من از مجازات دردناک پروردگار در این صحنه مى ترسم و آن را به خود نزدیک مى بینم( إِنِّی أَخٰافُ اَللّٰهَ ) مجازات خداوند هم چیز ساده اى نیست که بتوان در برابرش مقاومت کرد بلکه کیفر او شدید و سخت است ( وَ اَللّٰهُ شَدِیدُ اَلْعِقٰابِ )
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نور
نکته ها:
کلمه ى «جار» به معناى یاور، شریک، همسایه و هم سوگند آمده که در اینجا معناى اوّل مناسب تر است کلمه ى «نَکَصَ » به معناى خوددارى و برگشت است و «عقب» به معناى پاشنه ى پا و «نَکَصَ عَلىٰ عَقِبَیْهِ » یعنى بر پاشنه هاى پا چرخید و پشت کرد
گفتگوى شیطان با طرفدارانش که در این آیه مطرح شده، ممکن است همان وسوسه هاى شیطانى باشد، یا آنکه شیطان در قالب انسان، اهداف خود را دنبال کند و در قیافه ى انسان، به اغوا و وسوسه بپردازد که روایات هم دراین باره وارد شده است چنانکه شیطان در جنگ بدر، به صورت سراقة بن مالک (از سرشناسان قبیله ى بنى کنانه) درآمد و مشرکان را تشویق و ترغیب مى کرد و به آنان وعده ى همراهى و پیروزى مى داد، امّا با حضور فرشتگان در آستانه ى پیروزى سپاه اسلام، پا به فرار گذارد پس از شکست کفّار، در مکّه به او مى گفتند: تو سبب شکست ما شدى! و او قسم مى خورد که حتّى از مکّه بیرون نیامده است پس معلوم شد که شیطان در قیافه ى سراقه، به آنان وعده ى پیروزى داده، سپس فرار کرده است
شیطان براى جبهه ى باطل کار تبلیغاتى مى کند و در آغاز مبارزه به آنان روحیّه مى دهد، ولى به هنگام دیدن امدادهاى الهى، آنان را رها کرده و عقب نشینى مى کند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ اَلشَّیْطٰانُ أَعْمٰالَهُمْ وَ قٰالَ لاٰ غٰالِبَ لَکُمُ اَلْیَوْمَ مِنَ اَلنّٰاسِ وَ إِنِّی جٰارٌ لَکُمْ فَلَمّٰا تَرٰاءَتِ اَلْفِئَتٰانِ نَکَصَ عَلىٰ عَقِبَیْهِ وَ قٰالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَرىٰ مٰا لاٰ تَرَوْنَ إِنِّی أَخٰافُ اَللّٰهَ وَ اَللّٰهُ شَدِیدُ اَلْعِقٰابِ این آیه آشکارا مى گوید: در آنجا شیطانى بوده که قریش را به جنگ با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در بدر تشویق و پیروزى را بر ایشان تضمین کرد و زمانى هم که به شکست آنها یقین یافت آنان را تحقیر کرد و از ایشان بیزارى جست ما پیش تر چندین بار گفتیم که ما به هر چیزى که وحى آن را تأیید کند و در تضاد با عقل نباشد ایمان داریم و جزئیات را به غیب واگذار مى کنیم و چیزى در حکم عقل وجود ندارد که وجود چیزى را خواه قابل رؤیت باشد و خواه نباشد نفى کند که مردم را با باطل وسوسه و گمراه مى کند خداوند نیز به پیامبر بزرگوارش دستور مى دهد که از شرّ وسوسه کننده اى به خدا پناه ببرد که در دل هاى مردم ایجاد وسوسه مى کند، جن باشد یا انسان
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
خداوند تذکر داده است مسلمانان را به نتیجه غرور که از براى کفار در جنگ بدر روى داد بعد از تلاقى دو لشکر بسبب وسوسه شیطان که عمل ناشایسته خودشان را شایسته پنداشتند و به کثرت عدد و اسلحه خود مغرور شدند و اقدام به جنگ با پیغمبر (ص) نمودند با آنکه خبر سلامتى کاروانشان به آنها رسیده بود و داعى بر جنگ نداشتند چنانچه در آیه قبل اشاره شد و گفته اند در آن وقت شیطان در صف کفار قریش بود و براى آنها مصوّر شد بصورت سراقه که از اشراف بنى کنانه بود و دست حارث بن هشام را گرفته بود و آنها را بامان خود و قبیله اش مغرور نمود ولى چون ملائکه را مشاهده کرد که به کمک مسلمانان آمدند دست بر سینه او زد و فرار نمود و حارث گفت ما را به این مى گذارى و فرار مى کنى جواب داد من مى بینم آنچه را شما نمى بینید و چون کفار فرار کردند و به مکه رسیدند از او گله کردند قسم یاد نمود که من با شما نبودم و آنها بعد از آنکه مسلمان شدند دانستند که او شیطان بوده و قریب به این معنى از صادقین علیهما السلام هم نقل شده است و عیاشى ره از حضرت سجاد (ع) نقل نموده که چون اصحاب در روز بدر تشنه شدند امیرالمؤمنین (ع) مشکى برداشت که براى آنها آب بیاورد چون بر سر چاه رسید باد شدیدى وزید حضرت تامّلى کرد تا ساکت شد پس از آن باد دیگرى وزیدن گرفت و ساکن شد در مرتبه سوم بادى وزید که نزدیک بود حضرت را بگیرد لذا جلوس فرمود تا قطع شد و چون مراجعت فرمود قضیه را بحضرت رسول (ص) عرضه داشت پیغمبر (ص) فرمود باد اول جبرئیل بود با هزار ملک باد دوم میکائیل بود با هزار ملک باد سوم اسرافیل بود با هزار ملک و همه به تو سلام رساندند و به کمک ما آمده بودند آنها بودند که شیطان دید ایشان را و به لشکر پشت نمود و فرار برقرار اختیار کرد و گفت آنچه را خداوند از او در این آیه نقل فرموده است و از ابن عباس نقل شده که دروغ گفت دشمن خدا وقتى که گفت من از خدا مى ترسم و اگر راست مى گفت معصیت خدا را نمى نمود و بعضى گفته اند ترسید از عذاب الهى براى آنکه ملائکه را دید و تصور نمود روز موعود رسیده است و بعضى گفته اند این عادت ابلیس است که پس از فریب دادن بنى آدم تبرّى مى کند و سرزنش مى دهد و اظهار علم و کمال مى نماید
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.