إِذْ یَقُولُ اَلْمُنٰافِقُونَ :و یاد کن زمانى را که گفتند منافقان مدینه، وَ اَلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ :و آنان که در قلبهاى آنها بیمارى شک و کفر رسوخ یافته
بنا بقولى مراد ثانى نیز منافقانند، و عطف جهت تغایر صفتین است اصح آنکه جماعتى از قریش که اظهار اسلام و با قدرت هجرت نکردند، در وقت خروج قریش با آنها به بدر آمدند، قصدشان این بود که هر لشگرى بیشتر بود بدان ملحق شوند و چون قلت لشکر مؤمنان در «بدر» دیدند، گفتند: غَرَّ هٰؤُلاٰءِ دِینُهُمْ : مغرور و فریفته کرد این گروه مؤمنان را دینشان که با وجود قدرت و عدم عده در برابر چنین لشکر آراسته در آمده، حاضر به محاربه شدند این کلام را به عنوان نصیحت ظاهرا ادا نمودند، و حال آنکه در دل غش داشتند
حق تعالى در جواب آنها فرمود: وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اَللّٰهِ :و هرکه توکل بر خداى تعالى نماید و کار خود را به او سبحانه واگذارد، فَإِنَّ اَللّٰهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ : پس بتحقیق که حق تعالى غالب است بر همه، پس متوکل را وانگذارد، حکیم است و به مقتضاى حکمت خود، نصرت متوکلان فرماید یا حکم فرموده که ایشان را یارى دهد
[ نظرات / امتیازها ]
إِذْ یَقُولُ اَلْمُنٰافِقُونَ وَ اَلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هٰؤُلاٰءِ دِینُهُمْ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اَللّٰهِ فَإِنَّ اَللّٰهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ عامل در(اذ)مى شود ابتداء باشد و(ذلک)در تقدیر باشد و مى شود (اذکر)باشد یعنى یاد کن اى محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم
و در شأن نزول آیه گفته اند جماعتى از منافقین در موقع هجرت رسول[ص] به مدینه هجرت ننمودند زیراکه ایمان در دل آنها نفوذ ننموده بود و بمرض نفاق گرفتار بودند این بود که به بهانه اینکه خویشان ما را رها نمى کنند که با رسول هجرت کنیم از هجرت اباء نمودند و آنان قومى از قریش بودند چون قیس بن ولید و مغیره و على بن امیّة بن خلف و عاص بن منیة بن حجاج و چند نفر دیگر و وقتى لشکر قریش براى جنگ ببدر آمدند این جماعت منافقین با آنها بودند وقتى دیدند لشکر اسلام اندکند و لشکر قریش زیادند گفتند محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مؤمنین را مغرور کرده که با این جماعت کثیر روبرو مى شوند و یک دفعه داخل در لشکر قریش شدند و مرتد گردیدند این است که آیه مقول قول آنها است که گفتند (غَرَّ هٰؤُلاٰءِ دِینُهُمْ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اَللّٰهِ ) گویا جواب آنها است که کسى که بر خدا توکّل کند همانا خدا غالب و درستکار است
[ نظرات / امتیازها ]
إِذْ یَقُولُ اَلْمُنٰافِقُونَ وَ اَلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هٰؤُلاٰءِ دِینُهُمْ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اَللّٰهِ فَإِنَّ اَللّٰهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ منافقان کسانى هستند که اسلام را بروز مى دهند و کفر خود را پنهان مى دارند امّا جملۀ «وَ اَلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ » هم منافقان را در بر مى گیرد و هم کافران و فاسقان را بنابراین، عطف بیماردلان بر منافقان از باب عطف عام بر خاص است خدا در این آیه از افرادى سخن به میان آورده که دل هایشان بیمار بود و هنگامى که اقدام گروه اندک مسلمان را بر جنگ با گروه بزرگ کافران دیدند، جز شجاعت فوق العادۀ مسلمانان و غرورشان در مورد دین و عقیده، نتوانستند توجیه دیگرى براى این اقدام پیدا کنند؛ امّا اعتماد و توکّل به خدا و رفتن شهید به بهشت، براى آنان مفهومى نداشت؛ زیرا از دیدگاه آنان هر چیزى و حتّى دین نوعى معاملۀ تجارى است
آیا فداییان، خراب کارند؟ در شرایطى که نیروهاى شرارت پیشه، گرد هم مى آیند و بر ضدّ عرب و مسلمانان توطئه مى کنند و ملّت فلسطین را از شهر و دیارشان آواره و زنان و سالخوردگان و کودکان آنها را در بیابان رها مى سازند و نیز در هنگامى که فداییان خوابگاه اسرائیلیان را ویران مى سازند و خواب راحت را از چشمانشان مى گیرند و به ارادۀ هر آزادى خواه و شوق هر اخلاصمند در آزاد ساختن سرزمین هاى اشغالى تجسم و تبلور مى بخشند، مى بینیم که یک روحانى نما، در مرز اسرائیل و در یکى از روستاهاى جنوب [لبنان] از طریق بلندگو و در حضور جمع فریاد مى زند: فداییان خراب کارند و دقیقا سخن دایان، اشکول و ایبان را تکرار مى کند
اى آقا! آیا فداییان خراب کارند و تو و اسرائیل اصلاح طلب هستید؟ فداییان چرا خراب کارند؟ آیا بدین سبب که مى خواهند حق خود را بگیرند و در راه آن مى کشند و کشته مى شوند و یا بدین جهت که آنان نام پناهندگان را به فداییان تبدیل کرده اند؟ و آیا تو در این سخن خود، از خدا و پیامبر او اطاعت مى کنى و مجاهد فداکارى هستى که وظیفۀ دینى و میهنى خود را انجام مى دهى ؟
کدامین دین از ادیان جهان، فداکارى را براى دفاع انسان از میهن خود و خواستن زندگى آزاد و شرافتمندانه در آن، هرچند به بهاى سنگین تمام شود، حرام مى کند؟
اى آقاى روحانى نما! من با منطق تو آشنا هستم تو مى گویى: در پاسخ به عمل فداییان، اسرائیل از غیر نظامیان بى گناه انتقام مى گیرد؛ لکن ما به نوبۀ خود از تو مى پرسیم: در 29 ماه اوت سال 1897، هنگامى که صهیونیست ها در سوئیس، کنفرانسى را تشکیل دادند و قرار بر این گذاشتند که عرب را از فلسطین بیرون و یهود را جایگزین آنها کنند، آیا فداییان در آن زمان وجود داشتند؟ آیا این قرار و تصمیم در نتیجۀ ضربات فداییان آن زمان بود؟ وانگهى شما دربارۀ کشتار دیر یاسین و کشتارهایى که یهود در مورد مردم بى دفاع، پیش از ورود ارتش آنها در سرزمین فلسطین انجام دادند، چه مى گویید؟
اى روحانى سادهلوح! تو و نیز هر فرد عربى باید بدانید که اسرائیل تنها به فلسطین طمع ندارد، بلکه به اردن، لبنان، سوریه و عراق نیز چشم دوخته است. هدف اسرائیل آن است که تمام عرب را به ذلّت بکشاند و آنها را وادار سازد که هم از لحاظ سیاسى و هم از لحاظ اقتصادى پیرو صهیونیزم و استعمار باشند. اسرائیل چشم طمع به نفت کویت، قطر، ابوظبى و سعودى و نیز به بازار مصرف عربى و کارگرانى عربى که با دستمزد پایین کار کنند دوخته است. او به منظور دست یافتن به آزمندىهاى خود، این تصمیمها را گرفته و با همکارى دولتهاى استعمارى، نقشهها طرح کرده است.
کار فدایى آن است که این نقشهها و آن تصمیمهاى اسرائیل را خنثى کند و به او بقبولاند که این تصمیمها جز خواب و خیال چیزى نیست.
بنابراین اگر ما آثار عملیات فداییان را تحمّل کنیم، هزار بار بهتر از این است که اسرائیل به آرزوهاى بىحدّ و مرزش، که حتّى نیل و فرات را هم در بر مىگیرد، جامه عمل بپوشاند. بهعلاوه، ما در مرحلهاى هستیم که به عنوان نخستین گام، باید از طریق مقاومت فداییان با دشمن روبهرو شویم و به منظور دفع آنچه سختتر و بزرگتر است هر نوع رنجى را تحمل کنیم.
افزون بر این سخنان، شما اى روحانىنما! چه خواهى گفت درباره سریهها و دستههایى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آنها را با هدف بستن راه دشمنان مشرک، گرفتن اموال، کشتن و اسیر کردن، و سلب آسایش و امنیت آنها در سرزمینشان اعزام مىکرد و فرماندهى برخى از این سریهها را خود او به عهده داشت؛ چنانکه همین کار را درباره یهودیان بنى قریظه کرد؛ زیرا پس از آنکه این یهودیان پیمان خود را شکستند و در جنگ احزاب، به ابو سفیان، دشمن خدا و پیامبر او پیوستند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به سپاهش که خود فرماندهى آنرا به عهده داشت، دستور داد تا مزارع یهود را بسوزانند، درختان آنها را قطع کنند و خانههایشان را منهدم سازند. آیا پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در این کارها، اصلاحکننده بود و یا خرابکننده؟
از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به تواتر روایت شده که فرموده: «هرکس در راه نگهدارى از مالش بمیرد، شهید از دنیا رفته است»، چهرسد به کسىکه در راه مقاومت و مبارزه با اسرائیل که دشمن خدا و میهن و انسانیت است بمیرد؟ خداوند فرموده است: «خدا از مؤمنان، جانها و مالهایشان را خرید، تا بهشت از آنان باشد. در راه خدا جنگ مىکنند، چه بکشند یا کشته شوند؛ وعدهاى که خدا در تورات و انجیل و قرآن داده است به حق بر عهده اوست و چهکسى بهتر از خدا به عهد خود وفا خواهد کرد؟ بدین خرید و فروخت که کردهاید شاد باشید که کامیابى بزرگى است».
[ نظرات / امتیازها ]