● معنای کلمه «اعداد»
کلمه «اعداد» به معناى تهیه کردن چیزى است تا انسان با آن چیز به هدف دیگرى که دارد برسد، که اگر قبلا آن را تهیه ندیده بود به مطلوب خود نمىرسید، مانند فراهم آوردن هیزم و کبریت براى تهیه آتش، و نیز مانند تهیه آتش براى طبخ.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 150 و 151 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «قوه»
کلمه «قوة» به معناى هر چیزى است که با وجودش کار معینى از کارها ممکن مىگردد، و در جنگ به معناى هر چیزى است که جنگ و دفاع با آن امکان پذیر است، از قبیل انواع اسلحه و مردان جنگى با تجربه و داراى سوابق جنگى و تشکیلات نظامى.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 151 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «رباط»
کلمه «رباط» مبالغه در «ربط» است، و «ربط» همان عقد (گره) است، با این تفاوت که ربط سستتر از عقد و عقد محکمتر از ربط است و «ربطه، یربطه، ربطا» با «رابطه، یرابطه، مرابطة و رباطا» به یک معنا است، چیزى که هست رباط از ربط رساتر است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 151 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «خیل»
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 151 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «ارهاب»
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 151 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● لزوم آمادگی کافی برای جنگ با متجاوزان
اینکه فرمود: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ» امر عامى است به مؤمنین که در قبال کفار به قدر تواناییشان از تدارکات جنگى که به آن احتیاج پیدا خواهند کرد تهیه کنند، به مقدار آنچه که کفار بالفعل دارند و آنچه که توانایى تهیه آن را دارند، چون مجتمع انسانى غیر از این نیست که از افراد و اقوامى داراى طبایع و افکار مختلف تشکیل مىیابد، و در این مجتمع هیچ اجتماعى بر اساس سنتى که حافظ منافعشان باشد اجتماع نمىکنند مگر اینکه اجتماع دیگرى علیه منافعش و مخالف با سنتش تشکیل خواهد یافت، و دیرى نمىپاید که این دو اجتماع کارشان به اختلاف کشیده و سرانجام به نزاع و مبارزه علیه هم برمىخیزند، و هر یک در صدد برمىآید که آن دیگرى را مغلوب کند.
پس با این حال مساله جنگ و جدال و اختلافاتى که منجر به جنگهاى خسارتزا مىشود امرى است که در مجتمعات بشرى گریزى از آن نبوده و خواه ناخواه پیش مىآید، و اگر این امر قهرى نبود انسان در خلقتش به قوایى که جز در مواقع دفاع بکار نمىرود از قبیل غضب و شدت و نیروى فکرى، مجهز نمىشد. پس اینکه مىبینیم انسان به چنین قوایى در بدن و در فکرش مجهز است خود دلیل بر این است که وقوع جنگ امرى است اجتناب ناپذیر، و چون چنین است به حکم فطرت بر جامعه اسلامى واجب است که همیشه و در هر حال تا آنجا که مىتواند و به همان مقدارى که احتمال مىدهد دشمنش مجهز باشد مجتمع صالحش را مجهز کند.
و در تعالیم عالیه دین فطرى اسلام که دین قیم است و خداى تعالى آن را براى بشر فرستاده حکومتى را براى بشر اختیار کرده که باید اسم آن را حکومت انسانى گذاشت، حکومتى است که در آن حقوق فرد فرد جامعه را محفوظ و مصالح ضعیف و قوى، توانگر و فقیر، آزاد و برده، مرد و زن، فرد و جماعت و بعض و کل را بطور مساوى رعایت کرده است، حکومتش فردى استبدادى نیست تا قائم به خواستههاى شخص حاکم باشد، و او به دلخواه خود در جان و عرض و مال مردم حکومت کند. و حکومت اکثریت یعنى پارلمانى هم نیست تا بر طبق خواسته اکثر افراد دور زده و منافع ما بقى پایمال شود، یعنى «نصف جمعیت به اضافه یک» به مراد خود رسیده و «نصف منهاى یک» آن محروم گردد. و شاید سر اینکه بعد از خطاب به شخص رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در آیات قبل یعنى آیه «فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ» و آیه «فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلى سَواءٍ» و «لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا» و همچنین قبل از آیه «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها» و غیر آن که خطاب در آنها نیز متوجه شخص رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) است خطاب را متوجه عموم مردم کرده و فرموده: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» همین نکته باشد، زیرا گفتیم که حکومت اسلامى حکومتى است انسانى، به این معنا که حقوق همه افراد انسانها را رعایت نموده و به خواستههاى آنان احترام مىگذارد، و لو هر که مىخواهد باشد، نه اینکه خواستههاى افراد را فداى خواسته یک نفر و یا خواسته اکثریت کرده باشد.
و چون چنین است دشمن منافع یک جامعه اسلامى دشمن منافع تمامى افراد است، و بر همه افراد است که قیام نموده و دشمن را از خود و از منافع خود دفع دهند، و باید براى چنین روزى نیرو و اسلحه زیر سر داشته باشند، تا بتوانند منافع خود را از خطر دست برد دشمن نگهدارند، گو اینکه پارهاى از ذخیرههاى دفاعى هست که تهیه آن جز از عهده حکومتها بر نمىآید، و لیکن پارهاى دیگر هم هست که مسئول تهیه آن خود افرادند، چون حکومت هر قدر هم نیرومند و داراى امکانات زیادى باشد به افراد مردم محتاج است، پس مردم هم بنوبه خود باید قبلا فنون جنگى را آموخته و خود را براى روز مبادا آماده کنند. پس تکلیف «و اعدوا ... »، تکلیف به همه است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 151 و 152 |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : جهاد |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● قدرت دفاعی برای ترساندن دشمنان خداوند
این قسمت از آیه شریفه «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ» در مقام بیان تعلیل جمله «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ» است، و معنایش این است که این قوا و امکانات دفاعى را تدارک ببینید تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خود را ترسانیده و از آنان زهر چشم گرفته باشید، و اگر دشمن دین را هم دشمن خدا و هم دشمن ایشان خواند براى این بود که هم واقع را بیان کرده باشد و هم اینکه ایشان را تحریک نموده باشد.
«ارهاب- ترساندن» به وسیله تدارک دیدن نیرو هر چند خود از اغراض صحیحى است که فواید بزرگى بر آن مترتب مىشود، و لیکن غرض اصلى از تهیه دیدن قوا ارهاب نیست، و به همین جهت دنبال آن فرمود: «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ» تا تمامى غرض را برساند. چون غرض حقیقى از تهیه نیرو این است که به قدر تواناییشان بتوانند دشمن را دفع کنند و مجتمع خود را از دشمنى که جان و مال و ناموسشان را تهدید مىکند حفظ نمایند. و به عبارت دیگرى که با غرض دینى نیز مناسبتر است این است که به قدر تواناییشان نائره فساد را که باعث بطلان کلمه حق و هدم اساس دین فطرى مىشود و نمىگذارد خدا در زمین پرستش شود و عدالت در میان بندگان خدا جریان یابد خاموش سازند.
و این خود امرى است که فرد فرد جامعه دینى از آن بهرهمند مىشوند، پس آنچه را که افراد و یا جماعتها در این راه یعنى جهاد براى احیاى امر پروردگار انفاق مىکنند عینا عاید خودشان مىشود، چیزى که هست صورت آن عوض مىشود، چون اگر در راه خدا مال و جاه و یا نعمت دیگرى نظیر آن را انفاق کرده باشند، در حقیقت در راه ضروریات زندگى خود خرج کرده، و چیزى نمىگذرد که همان به اضافه منافع دنیایى و آخرتیش دوباره عایدش مىشود، و اگر جان خود را در این راه داده باشد در راه خدا شهید شده و در نتیجه به زندگى باقى و جاودانه آخرت رسیده است، زندگى حقیقى که جا دارد تمامى فعالیتهاى هر کس در راه به دست آوردن آن باشد.
این است اثر شهادت و کشته شدن در راه خدا از نظر تعلیمات دین، نه افتخار و نام نیک و امثال آن که احیانا بعضىها دل خود را به آن خوش کرده و در پارهاى از مقاصد دنیوى خود را به کشتن مىدهند، صاحبان این فکر هر چند به این تعلیم اسلامى که جامعه به منزله فرد واحد است که تمامى اعضایش در نفع و ضرر شریکند توجه دارند، اما این اشتباه را هم دارند که خیال کردهاند آن کمال و هدفى که فطرت بشرى انسان را به منظور رسیدن به آن وادار به زندگى دسته جمعى و تشکیل اجتماع مىکند همان زندگى دنیایى است و بس. آن وقت وقتى پاى دادن جان به میان مىآید فکر مىکند این چکارى است که من براى اینکه دیگران به لذایذ مادى بهترى برسند خود را به کشتن دهم غافل از اینکه تعلیم دینى نتیجه از خودگذشتگى و شهادت را صرف نام نیک و یا افتخار نمىداند، بلکه زندگى دیگرى دائم و جاویدان مىداند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : تجهیز قوا براى غرض دفاع از حقوق مجتمع اسلامى و منافع حیاتى آن است، و تظاهر به آن تجهیزات دشمن را اندیشناک مىکند که خود تا اندازهاى و به نوعى یک نحوه دفاع است، پس اینکه فرمود: «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ» یکى از فواید تجهیز قوا را که عاید جامعه مىشود ذکر مىکند، و اینکه فرمود: «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ» این معنا را مىرساند که آنچه را در راه خدا انفاق کردهاند فوت نمىشود بلکه دوباره عایدشان مىشود بدون اینکه حق کسى از ایشان از بین برود.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 152- 154 |
قالب : اجتماعی |
موضوع اصلی : جهاد |
گوینده : علامه طباطبایی |
1)
: سلام. این قسمت را به کسانی تفهیم کنید که شور هزینه های نظامی را میزنند و میگویند باید کمتر هزینه نظامی کنیم غافل از اینکه خداوند تمام هزینهایی که در این راه میشود بصورت تمام و کمال باز میگرداند. والسلام.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● دشمنان آشکار و پنهان مسلمانان
اینکه فرمود: «وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ» دلالت دارد بر اینکه منظور از «آخرین: دیگران» که در مقابل اولین است آن افرادى هستند که مؤمنین از دشمنى آنان بى خبرند، و منظور از «اولین» آن افرادى هستند که مؤمنین ایشان را به دشمنى خدا و دشمنى خودشان مىشناسند، و بطورى که از اطلاق لفظ آیه برمىآید منظور از «آن افرادى که مؤمنین ایشان را نمىشناسند» نه تنها آن افراد منافقى هستند که مؤمنین را به عداوت تهدید مىکنند، و مؤمنین از خطر آنان بى خبرند، چون در میان مؤمنین علامت و امتیازى نداشته در لباس مؤمنین و در زى ایشان با خود ایشان نماز مىخوانند و روزه مىگیرند، و به حج مىروند، و بحسب ظاهر جهاد مىکنند، بلکه غیر منافقین یعنى کفارى را هم که مؤمنین هنوز مبتلاى به آنان نشدهاند شامل مىشود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 152 و 153 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : اسلام |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● انفاق از هر مالی
جمله «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ... » از امثال آیه «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ» (بقره/272) عمومىتر است، چون «خیر» بیشتر به مال گفته مىشود، و جان را شامل نمىگردد بخلاف آیه مورد بحث که فرمود: «هر چیزى که انفاق کنید».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 154 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : اِنفاق |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مصادیق نیرومند بودن نیروی نظامی
در تفسیر قمى (ج 1 ص 279) در ذیل آیه «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ ... » گفته است که امام (علیه السّلام) فرموده: مقصود فراهم کردن اسلحه است.
و در تفسیر عیاشى (ج 2 ص 66) از محمد بن عیسى از کسى که نامش را ذکر کرده از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده که در ذیل آیه مزبور فرمود: مقصود شمشیر و سپر است.
و در کتاب فقیه (ج 1 ص 70 ش 58) از امام صادق (علیه السّلام) بدون سند روایت کرده که در ذیل همین آیه فرمود: یکى از وسائل نیرومندى خضاب بستن به رنگ سیاه است.
و در کافى (ج 6 ص 481 ح 4) بسند خود از جابر از امام ابى جعفر (علیه السّلام) روایت کرده که گفت: قومى بر امام حسین بن على (علیه السّلام) درآمدند و دیدند که آن جناب به رنگ سیاه خضاب کرده از سبب آن پرسیدند حضرت دست خود را به ریش خود کشید و آن گاه فرمود: رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در یکى از جنگهایى که کرد دستور داد لشکریان به رنگ سیاه خضاب کنند تا در برابر مشرکین قوى شوند.
و در تفسیر عیاشى (ج 2 ص 67) از جابر انصارى روایت کرده که گفت: رسول خدا فرمود: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» و مرادش تیراندازى بود.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : علامه طباطبایی: این روایت را کافى (ج 5 ص 49 ح 12) هم بسند خود از عبد اللَّه بن مغیره و او بدون ذکر سند از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) روایت کرده است. زمخشرى هم در ربیع الأبرار از عقبة بن عامر و سیوطى در الدر المنثور (ج 3 ص 192) از احمد، مسلم، ابى داود، ابن ماجه، ابن جریر، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابو الشیخ و ابى یعقوب اسحاق بن ابراهیم و همچنین بیهقى از عقبة بن عامر جهنى از آن جناب روایت کردهاند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 171 و 172 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : جهاد |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ضرورت آموزش نظامی
در الدر المنثور (ج 3 ص 192) است که ابو داود، ترمذى، ابن ماجه و حاکم- وى سند را صحیح دانسته- و بیهقى از عقبة بن عامر جهنى روایت کردهاند که گفت: من از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: خداوند بوسیله یک تیر و کمان سه طایفه را به بهشت مىبرد، یکى سازنده آن را به شرطى که از ساختن آن غرض خیر داشته باشد، و یکى آن کسى را که با آن تیر خود را در راه خدا مسلح مىکند، و یکى آن کسى را که آن تیر را در راه خدا به کار مىبرد.
و نیز مىفرمود: تیراندازى کنید و سوارى بیاموزید، البته اگر تیرانداز (قابلى) شوید از فن سواره نظامى بهتر است. و نیز فرمود: هر چیزى که بنى نوع بشر با آن بازى کند حرام است مگر سه چیز: یکى تمرین تیراندازى و آموختن اینکه چگونه تیر را از کمان خود بیرون کند، دوم تربیت اسب خود و تمرین اسبسوارى، و سوم بازى کردن با همسران، چون اینها بازى نیست بلکه حق است. و کسى که تیراندازى بیاموزد و سپس آن را ترک کند در حقیقت نعمتى را کفران کرده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : علامه طباطبایی: و در این معانى روایات دیگرى است، و مخصوصا در باره اسبسوارى و تیراندازى و به هر حال این روایات نمىخواهند شان نزول آیه را بیان کنند بلکه صرف مصداق آن را اسم مىبرند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 172 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : جهاد |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● قدرت نظامی و دوری شیطان
در الدر المنثور (ج 3 ص 198) است که سعد، حارث بن ابى اسامة، ابو یعلى، ابن منذر، ابن ابى حاتم و ابن قانع در معجم خود و طبرانى، ابو الشیخ، ابن منده و رویانى در مسندش و ابن مردویه و ابن عساکر همگى از یزید بن عبد اللَّه غریب از پدرش از جدش از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) روایت کردهاند که در ذیل آیه «وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ» فرمود: مقصود طائفه جن است و شیطان عقل هیچ کسى را که اسب فربه در خانه نگهدارد فاسد و خام نمىکند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : علامه طباطبایی: در این معنا روایات دیگرى نیز هست، و خلاصه این روایات این است که مىخواهد میان جمله «وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ» با جمله «وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ» ارتباط برقرار کند، و این از قبیل تطبیق مصداق با عموم است نه از باب تفسیر، و منظور از «عدو» در آیه، دشمنان انسى از قبیل کفار و منافقین است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 172 و 173 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : جهاد |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نیروهای نظامی -
سيد علي بهبهاني
برای روشن شدن محتوای این آیات بررسی فضای نزول این آیات و احکام مدینه و اصل نظام جنگی در اسلام لازم است وقتی وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر اثر فشار مشرکین مجبور به تبعید و مهاجرت شد از مکه به مدینه تشریف آوردند فضای حاکم مدینه این بود که برخی با آن حضرت بیعت کردند و ایمان آوردند این یک گروه، گروه دیگر با آن حضرت مصالحه کردند و تعهد سپردند که علیه او قیام و اقدامی نکنند چه اینکه به او هم مومن نشدند گاهی نقض عهد میکردند گاهی نمیکردند ولی به حسب ظاهر مصالحه کردند گروه سوم محاربه کردند نه مصالحه یا در داخل همان محدوده مدینه و اطراف مدینه مثل خیبر و اینها به جنگ حضرت برخاستند یا ملحق شدند به مشرکین گروه چهارم منافقانه رفتار میکردند یعنی ظاهراً ایمان آوردند و باطناً کافر بودند حالا یا با یهودیها هماهنگ بودند یا با مشرکین مکه گروه پنجم فرصت طلب بودند یا در حقیقت منتظر مصلحت روز بودند ببینند آینده چه میشود خب موضع خاصی نداشتند نه اسلام آوردند نه به جنگ پرداختند نه مصالحه کردند نه منافق شدند منافق این بود که ظاهراً مسلمان باشد و باطناً کافر اینها همان راهی که قبل از ورود حضرت داشتند همان راه را بعد از ورود هم داشتند منتها میگفتند ببینیم آینده چه میشود آیا اسلام پیروز میشود یا شرک و وثنیت پیروز میشود یا یهودیت پیروز میشود بالأخره منتظر آینده بودند این چهار پنج گروه وضعشان روشن بود یک گروهی از درون یا بیرون دشمن بودند ولی دشمن ناشناس که اینها را هم قرآن کریم به عنوان ﴿لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ یاد میکند حالا خواه دشمن نزدیک خواه دشمن دور ظاهراً این مِن دونهم همان طوری که در نوبت دیروز اشاره شد یعنی کسانی که در ناحیه دیگر اقلیم دیگر در سمت و سوی دیگر هستند که شما نمیشناسید نظیر بالأخره کسراهای ایران قیصرهای روم و این دو تا امپراطوری همیشه مزاحم مسلمانها بودند یک بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) دارند در خطبه قاصعه که فرمود شما این ابرار را کاملاً در نظر بگیرید تاریختان و سنت الهی را هم بررسی کنید سابقه و لاحقه و وضع فعلی را هم ببینید تا وظیفهتان مشخص بشود که غیر از حفظ وحدت راه دیگری ندارید خلاصه آن فرمایشی که حضرت امیر (سلام الله علیه) در خطبه قاصعه دارد این است که تاریخ قبل از حضرت ابراهیم مشخص نیست ولی وجود مبارک ابراهیم (سلام الله علیه) قیام کرد و بساط بت پرستی و بت تراشی را گذشته از اینکه با استدلال و حکمت و موعظه و جدال احسن گرفت سرانجام دست به تبر کرد ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذاذًا إِلاّ کَبیرًا لَهُمْ﴾ و بساط بت پرستی را با تحمل خطر ﴿حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ﴾ برچید و به مقام امامت و حکومت و خلافت رسید که ﴿وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمامًا﴾ بعد هم به دنبال او وجود مبارک حضرت یعقوب و اینها آمدند و داود و سلیمان انقلاب کرد مخصوصاً حضرت داود و رهبری انقلاب را در مقطع خودش بر عهده گرفت و حکومتی تشکیل داد این عصر، عصر حکومت اسلامی بود که این گونه از انبیای ابراهیمی تشکیل دادند بعد فرزندان اینها در اثر اختلاف داخلی و در اثر حب جاه که ﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ﴾ دامنگیر اینها هم شده اینها نتوانستند آن حکومت اسلامی آن قدرت الهی که وجود مبارک ابراهیم بعد انبیای ابراهیمی بعدی سامان دادند اینها حفظ کنند و این دو امپراطوری مزاحم حکومت اسلامی در کمین بودند نام این دو امپراطوری را هم میبرد فرمود اکاسره و قیاصره اکاسره همین کسراها و پادشاهان ایران بودند پادشاهان ایران را میگفتند کسری و ایران در اثر آن گسترشی که داشت کشورش کشور سلطنتی نبود کشور شاهنشاهی بود شاهنشاهی به آن کشوری میگفتند که نه تنها از رعایای خودش باج میگرفت از کشورهای مجاور دیگر هم باج میگرفت بالأخره میگفت شاهنشاه یعنی کشورهای دیگر اگر شاه دارد این شاه شاهان است این کسراهای ایران این چنین بودند اینها یک امپراطوری بودند نه تنها سلطنت روم هم همین طور بود تقریباً آن روز این دو بلوک کره زمین را قبضه کرده بودند یا کسراهای ایران و امپراطوریهای ایران بودند یا امپراطوریهای روم وگرنه قدرت دیگری نبود طبق بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) در خطبه قاصعه فرمود اکاسره و قیاصره اینها هماهنگ شدند و علیه حکومت اسلامی که وجود مبارک ابراهیم و انبیای ابراهیمی (علیهم الصلاة و علیهم السلام) تشکیل دادند اینها حمله کردند و آن منطقههایی که مسلمانها حکومت میکردند از دست آنها گرفتند و فرزندان ابراهیم و فرزندان انبیای دیگر را اینها را اصحاب وبر و دبر کردند وبر همین موی شتر است پارچههای وبری عباهای وبری قباهای وبری همین کرک شتر است که هم لطیف است هم بادوام وبر این کرک شتر است دبر آن زخمهایی است که پشت شتر است فرمود به اینکه این اکاسره و قیاصره ریختند و این امامزادهها، فرزندان ابراهیم را اینها پیغمبر زاده بودند امامزاده بودند و صاحبان حکومت بودند اینها را اصحاب دبر و وبر کردند یعنی اینها را چاودار کردند و همین طور هم شد وقتی امپراطوری بریزد و حکومت اسلامی را بگیرد این چنین نیست که دیگر این مسئولین را سمت بدهد اینها را ماشین شور میکند بالأخره فرمود آنها دیگر ماشین شور میخواهند بخرند بالأخره یک کسی که ... در ماشینشان را باز میکند ماشینشان را بشوید این کار را میخواهند بالأخره پستهای کلیدی که به اینها ندادند که فرمود اینها را اصحاب دبر و وبر کردند این جمله و جملههای این خطبه را انسان باید ببوسد و ببوید فرمود اینها را اصحاب دبر و وبر کردند در آن بحبوبحه مظلومیت خودش که من را تنها نگذارید حرف من را گوش بدهید من میخواهم این کشور کیانش بماند عزت بماند وگرنه اینها در کمینند اینها اگر ریختند به هیچ کس رحم نمیکنند نمیگویند این امامزاده است این پیغمبر زاده است به عدهای از این امامزادهها گفتند شما باید اصحاب دبر باشید یعنی زخمهای پشت شتر را تیمار کنید که کار چاودارهاست یا این کرکها را این موها را بچینی و جمع کنی و شستشو کنی که کار چوپانهاست فرمود اینها که پیروز شدند هیچ رحم به کسی نکردند این مقطع دوم تاریخ بعد پیغمبر اسلام (علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) ظهور کرد قیام کرد آن 13 سال رنج مکه را تحمل کرد بعد 10 سال رنج مدینه را تحمل کرد یک حکومت اسلامی تشکیل داد آن عزت از دست رفته انبیای ابراهیمی را استرداد کرد یک حکومت اسلامی تشکیل شد بعد هم این دو امپراطوری تسلیم شدند الآن شما بخواهید با حکومت اسلامی در افتید به فکر براندازی باشید با این نظام مخالفت کنید خودتان به جان هم بیفتید باز همان مقطع دوم پدید میآید اینها در کمیناند مهجور بودن نهج البلاغه این نیست که مثلاً همان جملههای موعظهای حضرت اینها چون نه خیلی سواد میخواهد نه خیلی علم میخواهد اینها رایج شده این کلمات موعظه و پند و اندرز حضرت چرا که مایه علمی نمیخواهد خیلی همین که آدم یک قدری عربی بداند بالأخره اینها سر زبان است آن براهین که حکما را به زانو درمیآورد آنها هم که مطرح نیست این علوم سیاسی حضرت هم مطرح نیست این مهجور بودن میشود گفت که به واقع هم قرآن مهجور است هم «یا رب ان قوم اتخذوا هذا الکتاب» که تالی طلق قرآن است هم مهجور است اینها حرف روز است خلاصه آن خطبههای بلند که افرادی مثل ابن ابی الحدید میگوید به اینکه من الآن 50 سالم هست از 50 سال قبل تا الآن بیش از 1000 بار آن خطبه را خواندم آن خطبهای که حضرت درباره ﴿أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ﴾ دارد به نظر ما در عین حالی که ایشان 50 سال با این خطبه بود و 1000 بار خواند باز نتوانست آن طوری که روی افکار امامیه این خطبه را باید معنا کند معنا کند آن تفکر اعتزال آن ابزاری نیست که با آن بشود گفتههای حضرت را فهمید ولی باز بالأخره خطبه در این حد است که ایشان میگوید من از 50 سال قبل تا الآن 1000 بار این خطبه را خواندم هربار هم میخواندم برای من تازگی دارد خطبههای نهج البلاغه این طور نیست که نظیر رسائل و مکاسب باشد انسان با هشت ده سال درس خواندن بفهمد این طور نیست بالأخره یک عمری جان کندن عمیق عالمانه میطلبد این حرف، حرف روز است که فرمود آن مقطع ابراهیمی را ببینید مقطع این خلأ وسط را ببینید مقطع سوم را ببینید با من که یادگار پیغمبرم جای او نشستم حرف او نشستم بد تا نکنید وگرنه همین دو امپراطوری در کمیناند و به روز شما همان را درمیآورند که اکاسره و قیاصره درآوردند خب پس اینکه ذات اقدس الهی بعد از ترسیم این اقوام و طوایف پنجگانه یعنی عدهای ایمان آوردند عدهای محاربت کردند عدهای مصالحت کردند عدهای به نفاق پرداختند عدهای هم فرصت طلب بودند یا موضعی نداشتند بالأخره ببینید آینده چه میشود در نقاط دور و جاهای مخفی هم یک سلسله دشمنهایی بودند که نه خود آنها شناخته شده بودند نه وصف آنها این ﴿لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ گفتند این علم به معنای معرفت است لذا یک مفعول گرفته نه دو تا مفعول و عَلَم به معنای عَرَف یک مفعول میگیرد و این معرفت به ذات برمیگردد نه به قلب یعنی کسانی هستند که شما آنها را نمیشناسید حالا بعد آیهای هم هست که ممکن است بر منافقین تطبیق بشود خب این فضای حاکم بر مدینه آن روز در چنین فضایی ذات اقدس الهی دستور داشتن یک ارتش مقتدر و سپاه قدرتمند داد نیروی نظامی به آن دو عنصر اصیل وابسته است یکی نیروی مردمی یکی تجهیزات نظامی، تجهیزات نظامی نظیر خودرو بمب افکنها و وسائل جنگی، اسلحه سبک، سنگین و مانند آن بقیه به همین دو عنصر محوری برمیگردد قرآن کریم این دو عنصر محوری را که تشکیل دهنده ارتش مقتدر است اشاره کرده فرمود ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ این نیروی انسانی ﴿وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ﴾ که تمثیل است این تجهیزات نظامی وقتی خیل میخواهد سود هم میخواهد .... که مهمات جنگی را نقل بکند ارتش که دیگر به بیش از این دو رکن وابسته نیست بقیه به همین دو رکن برمیگردد لذا این دو رکن را به عنوان دو عنصر محوری مستقلاً ذکر فرمود ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ که نیروی انسانی است این نیروی انسانی هم به دو شعبه زیرمجموعه تقسیم شده است که وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) در آن ﴿خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ که از حضرت نقل شده آیا قوه قلوب مراد است یا قوه ابدان حضرت فرمود هردو «بقوة القلوب بقوة الابدان» یعنی با فکر خوب و ایمان محکم و با بازوهای توانا این مال نیروهای انسانی ﴿وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ﴾ این هم مال تجهیزات نظامی خب فرمود شما همیشه آماده باشید ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُم﴾ یک وقت هست که میفرماید جهاد کنید آیات جهاد، آیات دفاع آن به فعلیت رساندن نیروهای آماده است اما اعدوا یعنی ارتش مقتدر، سپاه قدرتمند این را داشته باشید که اینها هم نیروی انسانی را به نصاب برسانند هم تجهیزات نظامی را اما حق جنگیدن وقتی به شما داده میشود که مظلومیت شما ثابت بشود یعنی آنجا که حکمت، موعظه حسنه، جدال احسن آنها دیگر کارآیی ندارد از آن به بعد شما مأذونید که دفاع کنید برابر آیه 39 و 40 سورهٴ مبارکهٴ حج خب پس فضای حاکم بر مدینه از جهت جمعیت مردمی مشخص شد که چهار پنج گروه بودند و داشتن ارتش مقتدر هم وظیفه دوم است که مطلب دوم بود.
مطلب سوم کیفیت به کارگیری این ارتش مقتدر است آیه 39 و 40 سورهٴ مبارکهٴ حج برای ترسیم آن بکارگیری نیروی ارتشی، قدرت نظامی و برنامههای اصلی حکومت اسلامی را تشکیل میدهد فرمود ﴿أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ﴾ یعنی کسانی که به قتال شما پرداختند آنها مقاتل و محاجماند شما مقاتلین ما به شما اجازه دفاع دادیم خدا به شما اذن داده است ﴿أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ﴾ چرا؟ ﴿بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا﴾ مظلوم شدید چون مظلوم شدید هر مظلومی باید از خود دفاع کند به شما انذ دفاع دادیم ﴿وَ إِنَّ اللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ ٭ الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقِّ إِلاّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ﴾ هیچ گناهی نداشتند مگر اینکه موحد بودند ﴿وَ لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللّهِ کَثیرًا﴾ اگر نیروی دفاع نظامی و ارتشی نباشد مراکز مذهب ویران خواهد شد دیگر به کسی هم اجازه نمیدهند که او راهبانه به سر ببرد وقتی بساط مارکس و انگلس حاکم شد در آن تحاد جماهیر سوسیالیست شوروی نه تنها مسجد و کنیسه و کلیسا را کوبیدند صومعه و دیر و راهبان را درهم کوبیدند این طور نیست که اجازه درویشی به کسی بدهند یک راهب تسبیح بزن باید حق این بسیجی را بداند اگر این نباشد به او هم اجازه تسبیح زدن رایگان هم نمیدهند این طور نیست که حالا در یک نظام کفر به یک کسی اجازه بدهند که منزوی باشد و تسبیح بزند فرمود ﴿وَ لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللّهِ کَثیرًا﴾ هر جایی که معبد است بالأخره خب بعد فرمود ﴿وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللّهَ لَقَوِیُّ عَزیزٌ﴾ حالا که مقتدرانه از خودتان دفاع کردید و حکومت تشکیل دادید برنامه اصلیتان این است ﴿الَّذینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی اْلأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ اْلأُمُورِ﴾
مطلب چهارم آن است که از مجموعه این مطالب این سه فصل برمیآید که نظام اسلامی اگر نیروی نظامی دارد برای دفاع است اولاً و تأمین ساختار حکومت عدل الهی است ثانیاً در هیچ موردی نگفت شما مستقیماً حمله کنید و بتازید اینجا را همین آیه 39 هست فرمود چون مظلومید به شما اجازه دادند از اینجا معلوم میشود به اینکه آیه محل بحث تاب مطلب دیگر را هم دارد و آن این است که اینکه فرمود ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ در نوبت قبل این چنین تفسیر شد یعنی حق شما داده خواهد شد ذات اقدس الهی حق شما را استیفا میکند توفیه میکند این معنا حق است لکن این معنا را از آن یوف الیکم هم میشود فهمید یعنی حق شما توفیه میشود وفا میشود کاملاً پاداش حقتان به شما داده میشود اما ﴿وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ هم میتواند بار سیاسی داشته باشد یعنی دیگر زیر ظلم قرار نمیگیریم واقع نمیشویم دیگر کسی بر شما ظلم نمیکند کسی نمیتواند بتازد کشور شما را بگیرد میهن شما را زیر سلطه خود قرار بدهد اینکه ﴿وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ اگر یک ارتش آماده و سپاه مقتدر داشتید کسی بر شما ظلم نمیکند همان طور که شما حق ظلم ندارید حق انظلام هم ندارید دیگر مظلوم هم واقع نمیشوید که بتازد بر شما و شما را مورد ظلم قرار بدهد از نظر نفقه خب مشخص است هرگونه انفاقی که کرده باشید ذات اقدس الهی آن را میپذیرد و به شما پاداش فراوان هم خواهد داد چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ توبه آیه 121 فرمود به اینکه هیچ هزینهای شما در راه اسلام تحمل نمیکنید مگر اینکه در نامه اعمال شما نوشته میشود آیه 121 سوره توبه این است که ﴿وَ لا یُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً وَ لا یَقْطَعُونَ وادِیًا إِلاّ کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾ خدای سبحان با انسان روی احسان عمل میکند نه روی عدل یعنی با مومنین این چنین است احسن ما کانوا یعملون را انجام میدهد احسن ما کانوا یعملون میتواند معانی زیادی داشته باشد یکی از آنها این است مثلاً آدم اگر در طول عمرش صدها کار خیر کرده باشد اما چندتا، ده تا، پنج تایش خیلی برجسته باشد خیلی بااخلاص باشد ذات اقدس الهی در موقع محاسبه همه آن اعمال را با این قیمت ارزیابی میکند مثل اینکه اگر کسی یک دست فروشی یک طبق میوهای دارد فرض بفرمایید 1000 تا سیب دارد در این طبق بزرگ و تا غروب میخواهد بفروشد یک 10 تا سیب درشتی هم در بین این 1000 تا سیب هست خ یقیناً قیمت آن 10 تا سیب بیشتر است یک کریمی اگر بخواهد با این طبق دار معامله بکند همه آن سیب را به قیمت این 10 تا میخرد یعنی اگر گفتند این 10 تا سیب کیلویی مثلاً 1000 تومان آن سیبهای دیگر کیلویی 500 تومان آن کریم کریمانه عمل میکند همه این طبق را به قیمت همان 10 تا میخرد یعنی هر کیلویی 1000 تومان میخرد اینکه فرمود خدا احسن ما کانوا یعملون جزا میدهد چه اینکه توقع دارد ما هم احسن برنامههای او را قبول بکنیم فرمود ﴿وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ از ما هم این توقع را دارد به ما دستور عدل دارد و بالاتر از عدل، احسان داد و احسان مراتب بالایی دارد فرمود شما به دنبال عدل نباشید به این فکر نباشید که عادل باشید چون این عدل حداقل است یعنی بر هر مسلمانی واجب است عادل باشد عادل باشد یعنی چه؟ یعنی واجبات را انجام بدهد محرمات را ترک کند این دیگر حداقل است از آن به بعد عذاب الهی فرمود شما سعی کنید ما بالاتر از عدل مائده دیگری هم داریم شما از آن بالاتر از عقل استفاده کنید ﴿وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ اگر کسی بنایش بر این بود که احسن ما انزل را بگیرد حالا در بعضی موارد موفق میشد در بعضی موارد موفق نمیشد ذات اقدس الهی با او کریمانه عمل میکند احسن ما کانوا یعملون را معیار ارزیابی اعمالاش قرار میدهد خب غرض آن است که در جریان انفاق این طور نیست که همهاش ثواب اخروی معیار باشد گاهی هم میفرماید به اینکه شما اگر انفاق کردهاید از خطر دنیا هم محفوظید از خطر آخرت هم محفوظید خطر دنیا این است که ﴿وَ أَنْفِقُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ﴾ شما با دست خودتان، خودتان را به هلاکت نیندازید این هم مسائل انفاق اجتماعی را شامل میشود هم انفاق در جهاد فی سبیل الله را شامل میشود بالأخره اگر کمک مردمی نباشد بساط جبهه تأمین نباشد خب بیگانه میتازد و انسان مورد ظلم و سلطه بیگانه قرار میگیرد پس اینکه فرمود ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ این میتواند معنای جامع داشته باشد که لا تظلمون یعنی هرگز در قیامت مظلوم نمیشوید حق شما کاملاً استیفا میشود و اینکه در دنیا هم مظلوم نمیشوید کسی بر شما نمیتازد آیه 195 سورهٴ مبارکهٴ بقره هم که فرمود ﴿وَ أَنْفِقُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ﴾ این هم شاید بتواند تأیید کند تناسب ﴿وَ أَنْفِقُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ﴾ این است که اگر شما انفاق کردید نه خطر کمونیستی نظام شما را تهدید میکند نه خطر تهاجم بیگانگان تهدید میکند نه خطرهای اعتیاد و امثال ذلک تهدید میکند بالأخره هرکسی هرچه دارد انفاق میکند یک کسی علم دارد آن کسی که راه بلد است آن کسی که بالأخره یک طرح سیاسی دارد طرح اقتصادی دارد و جلوی بیکاری بیکارها را میگیرد برای تأمین نیازهای عمومی جوانها تلاش بکند این جامعه را از تهلکه میرهاند خب آن میتواند معنای جامعی داشته باشد که همه اینها را در بر بگیرد فرمود ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾.
در جریان اینکه فرمود ﴿وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ این مصداق کاملاش میتواند منافقین باشد چون منافق طرزی مرموزانه زندگی میکند که شناخته نشود و بخشی از آیات قرآن کریم میتواند همان جریان نفاق را بازگو کند فرمود به اینکه آیه 101 سورهٴ مبارکهٴ توبه این است که ﴿وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ اْلأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ﴾ مارد، متمرد آن عصیانگری است که طغیان و سرکشی در درون او رسوخ کرده مرد جمع مارد است شیطان مارد است منافق مارد است اینگونه از منافقین فرمود اینگونه از منافقین ﴿مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ﴾ متمردانه منافقاند لذا شناخت اینها آسان نیست ﴿لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ﴾ خب اینکه فرمود ﴿وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ شاید بتواند همین جریان منافقین را در بر بگیرد احیاناً غیر منافق را نظیر امپراطوری روم، امپراطوری ایران در کمین بودند آنها را هم در برمیگیرد ولی اینکه در داخله مدینه به سرمیبرد اینها همان منافقینی هستند که شناخت آنها برای انسانهای عادی مقدور نیست
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : جنگ- غزوه |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● توصیه به قدرت نظامی چه ضرورتی دارد؟ -
مرضيه اسدي
وَأَعَدُّوا لَهُم:تا می توانید تجهیزات نظامی برای آن ها تهیه کنید.ممکن است به نظر رسد که تهیه سلاح در مقابل دشمنم امری واضح است که نیاز به تذکر ندارد.پاسخ آن استکه ذکراین دستور واضح،ضروری است زیرا مسلمانان درجنگ بدربدون هیچ گونه آمادگی جنگی وهیچ نوع سلاحی در میدان بدرحضور یافتند.دراین مورد استثنایی،حکمت خداایجاب می کرد که سیصد وسیزده نفر را با هشت عدد سلاح برهزارنفر مسلح پیروزگرداند وفرشتگان را به حمایت آن ها بفرستد وآنان را با به کمک اعجاز الهی پیروز گرداند.این امر ممکن بود در مسلمانان،این خیال را پدید آوردکه قرارخدا براین است که همیشه آن ها را در جنگ ها بدون تجهیزات به مدد معجزه پیروز سازد.خدا برای دفع این توهم در این آیه دستور می دهد که شما باید به طور عادی مثل دیگران به صورت جدی تجهیزات جنگی تهیه کنید و نپندارید که همیشه ماجرای پیروزی بدر تکرار می شود
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ابوالفضل بهرامپور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : قدرت |
گوینده : مرضیه اسدی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تجهیزات -
عصمت زارع بيدکي
و اینکه فرمود : و اعدوا لهم مااستطعتم من قوة و من رباط الخیل امر عامی است به مؤمنین که در قبال کفار به قدر توانائیشان از تدارکات جنگی که به آن احتیاج پیدا خواهند کرد تهیه کنند ، به مقدار آنچه که کفار بالفعل دارند و آنچه که توانائی تهیه آن را دارند ، چون مجتمع انسانی غیر از این نیست که از افراد و اقوامی دارای طبایع و افکار مختلف تشکیل مییابد ، و در این مجتمع هیچ اجتماعی بر اساس سنتی که حافظ منافعشان باشد اجتماع نمیکنند مگر اینکه اجتماع دیگری علیه منافعش و مخالف با سنتش تشکیل خواهد یافت ، و دیری نمیپاید که این دو اجتماع کارشان به اختلاف کشیده و سرانجام به نزاع و مبارزه علیه هم برمیخیزند ، و هر یک در صدد برمیآید که آن دیگری را مغلوب کند .
پس با این حال مساله جنگ و جدال و اختلافاتی که منجر به جنگهای خسارتزا میشود امری است که در مجتمعات بشری گریزی از آن نبوده و خواه ناخواه پیش میآید ، و اگر این امر قهری نبود انسان در خلقتش به قوائی که جز در مواقع دفاع بکار نمیرود از قبیل غضب و شدت و نیروی فکری ، مجهز نمیشد .
پس اینکه میبینیم انسان به چنین قوائی در بدن و در فکرش مجهز است خود دلیل بر این است که وقوع جنگ امری است اجتناب ناپذیر ، وچون چنین است به حکم فطرت بر جامعه اسلامی واجب است که همیشه و در هر حال تا آنجا که میتواند و به همان مقداری که احتمال میدهد دشمنش مجهز باشد مجتمع صالحش را مجهز کند .
و در تعالیم عالیه دین فطری اسلام که دین قیم است و خدای تعالی آن را برای بشر فرستاده حکومتی را برای بشر اختیار کرده که باید اسم آنرا حکومت انسانی گذاشت ، حکومتی است که در آن حقوق فرد فرد جامعه را محفوظ و مصالح ضعیف و قوی ، توانگر و فقیر ، آزاد و
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر المیزان |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : استقامت |
گوینده : عصمت زارع بیدکی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.